به نام حق
گناه جهل و نادانى
یكى از گناهان بسیار سنگین، كه توبه خاصى هم دارد، جهل به خود و به موقعیت خود، در عالَم هستى است. قرآن مجید در سوره مباركه حشر، مردم مؤمن و باكرامت را هشدار مىدهد كه مبادا دچار این گناه سنگین شوند. خداوند گروهى را كه در این عالَم جاهل به خود هستند، محكوم مىداند و از بندگانش مىخواهد كه مواظب باشند تا مانند آن گروه نشوند :
«وَ لاَ تَكُونُوا كَالَّذِینَ نَسُوا اللّهَ فَأَنسَاهُمْ أَنفُسَهُمْ»1.و مانند كسانى مباشید كه خدا را فراموش كردند ، پس خدا هم آنان را دچار خودفراموشى كرد .
اى مردم! مانند كسانى كه خدا را از یاد بردند و با از یاد بردن خدا، گرفتار گناه خودفراموشى شدند نباشید.
خودفراموش شدهها انسانهایى هستند كه قرآن مجید درباره آنان مىفرماید : آنان از حیات انسانى عارىاند و از دایره انسانیت، كه همراه با ارزشهاى الهى است، خارج شدهاند.
معرفت به خود، از واجبات است، واجب اخلاقى، شرعى، انسانى، فطرى و عقلى ؛ زیرا اگر انسان خود را نشناسد و به خود معرفت پیدا نكند، از همه فیوضات الهى و ربانى در دنیا و آخرت محروم مىشود. چنین انسانى نمىتواند نعمتهاى خدا را به جا مصرف كند. خداوند در قرآن مىفرماید : انسانى كه به خود معرفت پیدا نكند و نعمتهاى الهى را مصرف كند، این نعمتها را به عذاب خدا تبدیل مىكند :
تبدیل نعمت به عذاب الهى
«إِنَّ الَّذِینَ یَكْتُمُونَ مَا أَنزَلَ اللّهُ مِنَ الْكِتَابِ وَ یَشْتَرُونَ بِهِ ثَمَناً قَلِیلاً أُولئِكَ مَا یَأْكُلُونَ فِى بُطُونِهِمْ إِلاَّ النَّارَ وَ لاَ یُكَلِّمُهُمُ اللّهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ وَ لاَ یُزَكِّیهِمْ وَ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ * أُولئِكَ الَّذِینَ اشْتَرَوُا الضَّلالَةَ بِالْهُدَى وَ الْعَذَابَ بِالْمَغْفِرَةِ فَمَا أَصْبَرَهُمْ عَلَى النَّارِ »2.قطعاً كسانى كه آن چه را خدا از كتاب [ تورات و انجیل به عنوان حلال و حرام ] نازل كرده [ به سود خود از بىسوادان یهود و نصارى ] پنهان مىكنند و در برابر این پنهان كارى بهاى اندكى به دست مىآورند ، جز آتش به شكمهاى خود نمىریزند وخدا روز قیامت با آنان سخن نمىگوید و[از گناهان و زشتىها ] پاكشان نمىكند و براى آنان عذابى دردناك است. اینانند كه گمراهى را به جاى هدایت، وعذاب را به عوض آمرزش خریدهاند. شگفتا! چه شكیبایند بر آتش!
این، نتیجه غفلت از خود است. وقتى انسان از خود، از موقعیت خود و از ارزش خود، آگاهى نداشته باشد، نعمتهاى الهى براى او به عذاب الهى تبدیل مىشود.
«أُولئِكَ مَا یَأْكُلُونَ فِى بُطُونِهِمْ إِلاَّ النَّارَ»3.
آنان نمىخورند مگر آتش ؛ یعنى آنان هر چه در دنیا باشند، هیچ نعمتى در وجودشان به ارزش تبدیل نمىشود و همه نعمتهاى خدا را حرام مىكنند و از بین مىبرند. ما هیچ حیوانى نداریم كه نعمتهاى خدا را ضایع كند. بسیارى از حیوانات غذا مىخورند و خوراكىهایشان را به ارزش تبدیل مىكنند. گوسفند، علف، جو و یونجه مىخورد و آنها را به پشم و فرآوردههاى باارزش لبنى تبدیل مىكند.
اما انسانى كه به خود معرفت ندارد، فقط مولّد عذاب در باطن و مولّد ستم در ظاهر است. چنین انسانى مىخورد و نیرو مىگیرد ؛ اما با زبانش مردم را مىگزد،با چشمش مردم را دنبال مىكند، با گوشش خلاف حق را علیه مردم مىپذیرد، با دستش امضاى ظالمانه مىكند، با قدمش براى ریختن آبروى مردم، حركت مىكند، امنیت را از انسان سلب مىكند، آرامش را از بین مىبرد، دلها را مىسوزاند، شخصیت افراد را زیر سؤال مىبرد و جامعه را به سوى تباهى سوق مىدهد. قرآن مىگوید : چنین انسانى، حتى یك لقمه را هم به یك امر ارزشى تبدیل نمىكند :
«مَا یَأْكُلُونَ فِى بُطُونِهِمْ إِلاَّ النَّارَ».
ارزشمندترین كیمیا
معرفت ارزش بسیار بالایى دارد كه وقتى از انبیا و ائمه مىپرسند كه بالاترین عمل در این عالم، براى انسان چیست، همگى به معرفت اشاره مىكنند.
گر معرفت دهندت، بفروش كیمیا را
معرفت بالاترین كیمیا است. انسان با این كیمیا، نخست مسِ وجودِ خود را، آن گاه مس وجود دیگران را طلا مىكند. وقتى خداوند متعال با زحمت و مرارت و گام برداشتن خودت، به تو معرفت عنایت كرد، اكسیر هستى را در اختیار تو گذاشت. همه انبیا و ائمه طاهرین و اولیاى خدا این كیمیا را داشتهاند. اگر خداوند متعال لطفى مىكرد و پرده برزخ را كنار مىزد، ما همه انبیا و ائمه را مىدیدیم و از آنان مىپرسیدیم كه اگر خدا شما را به دنیا برگرداند، خواسته شما از پروردگار چیست؟ پاسخ آنان با توجه به آیات قرآن، این است كه اگر خدا ما را به دنیا برگرداند، از او معرفت مىخواهیم.
خداوند از پیامبر صلی الله علیه و آله كه فوق همه فرشتگان و جن و انس است، مىخواهد كه تا زنده است، از خدا طلب معرفت كند :
«وَ قُل رَّبِّ زِدْنِى عِلْماً »4.و بگو : پروردگارا ! دانش مرا بیفزاى .
ظرف دانش انسان بىنهایت است
پیامبر دریاى دانش است ؛ ولى با وجود این، خدا از او مىخواهد كه همواره طلب معرفت كند ؛ زیرا ظرف معرفت انسان، همواره نیاز به كسب معارف جدید دارد. خداوند انسان را به گونهاى نیافریده است كه اگر به دنبال تحصیل علم و معرفت برود، پس از مدتى بگوید : دیگر جاى پذیرش ندارم. گنجایش علمى انسان، محدودیت ندارد.
خداوند مىفرماید : «ما وسعنی أرْضی و سَمائى» ؛ همه آسمانها و زمین گنجایش دریافت مرا ندارند. «ووسعنی قلبُ عَبْدِىَ المُؤمِن»5 ؛ دل بنده مؤمن گنجایش مرا دارد ؛ یعنى او مىتواند معرفت پیدا كند ؛ اما آسمانها و زمین ظرف معرفت من نیستند.
گر معرفت دهندت بفروش كیمیا را
ور كیمیا دهندت بىمعرفت گدایى
انسان وقتى معرفتى را كسب مىكند، باید آن را در مسیر صحیح خرج كند و از راه آن، به كمال برسد ؛ یعنى كیمیاى وجود را به طلا تبدیل كند ؛ اما اگر معرفت و دانش در مسیر كمال قرار نگیرد، تبدیل به دوزخ مىشود كه خداوند مىفرماید :
«وَ لاَ یُكَلِّمُهُمُ اللّهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ»6.
آرامش بىنهایت براى اهل معرفت
خدا در روز قیامت با مردم بىمعرفت سخن نمىگوید. خداوند نخست به ملائكهاش مىگوید كه با مردم بامعرفت حرف بزنید. حرفهایى كه ملائكه در محشر با مردم بامعرفت مىزنند، آرامشى بىنهایت در دل اهل معرفت مىاندازد.
قرآن كلامى بسیار نورانى است. خداوند گاهى با بندگانش عاشقانه سخن مىگوید و گاهى نیز در برابر كفار و مشركین و منافقین مىایستد.
در قرآن كوبندهترین سوره علیه مشركین و منافقین و كفار، سوره برائت است كه با «بسم اللّه» آغاز نمىشود :
«بَرَآءَةٌ مِّنَ اللّهِ وَرَسُولِهِ»7.من و پیغمبرم از آنان بیزاریم.
خداوند مىفرماید كه من و رسولم از مردم مشرك و از انسانهاى دو رو بیزاریم ؛ اما در ادامه آیه مىگوید : اگر بخواهید برگردید و با من آشتى كنید، من حاضرم با شما آشتى كنم. این اگر حرف عشق نیست، پس چیست؟ اگر كلام محبت نیست، پس چیست؟
راه كسب معرفت
انسان براى كسب معرفت، نخست باید به سراغ قرآن برود ؛ زیرا در قرآن بیان شده است كه انسان، چه كسى است :
«إِنِّى جَاعِلٌ فِى الاْءَرْضِ خَلِیفَةً»8.انسان خلیفه خدا روى زمین است.
یكى از كارهاى خدا، تبدیل كردن است. خداوند متعال در قرآن مىگوید : سرگین حیوانات و خون را در كارگاه وجود حیوانات، به شیر گوارا تبدیل مىكنم :
«لَّبَناً خَالِصاً سَائِغاً لِّلشَّارِبِینَ »9.شیرى خالص و گوارا به شما مىنوشانیم كه براى نوشندگان گواراست .
انسان هم كه نایب و خلیفه خدا است، باید روا دارد.
اى نسیم سحر آرامگه یار كجاست
منزل آن مه عاشق كش عیّار كجاست
شب تاریك و ره وادى ایمن در پیش
آتش طور كجا، موعد دیدار كجاست10
همه اینها با معرفت حاصل مىشود :
هر كس آمد به جهان نقش خرابى دارد
در خرابات بگویید كه هشیار كجاست
باز پرسید ز گیسوى شكن در شكنش
كین دل سر شده گمگشته، گرفتار كجاست
هر سر موى مرا با تو هزاران كار است
ما كجاییم و ملامتگر بىكار كجاست
ساقى و مطرب و مى جمله مهیّاست ولى
عیش بىیار مهیّا نشود یار كجاست
حافظ از باد خزان در چمن دهر مرنج
فكر معقول بفرما گل بىخار كجاست11
آرى، ملائكه نخست با انسانهاى بامعرفت سخن مىگویند :
«وَالْمَلائِكَةُ یَدْخُلُونَ عَلَیْهِم مِّن كُلِّ بَابٍ »12.و فرشتگان از هر درى بر آنان درآیند .
وقتى كه اهل معرفت از قبر بیرون مىآیند، ملائكه از رو به رو، پشت سر، دست راست، دست چپ و بالاى سر، به سوى آنان هجوم مىآورند و به آنان سلام مىكنند :
«سَلامٌ عَلَیْكُم بِمَا صَبَرْتُمْ فَنِعْمَ عُقْبَى الدَّارِ »13.
[ و به آنان گویند : ] سلام بر شما به پاس استقامت و صبرتان [ در برابر عبادت ، معصیت و مصیبت ] پس نیكوست فرجام این سراى .
آن گاه وارد بهشت مىشوند، آن هم به فاصله زمانى كه پیامبر صلی الله علیه و آله مىفرماید : به اندازه برقى است كه از ابر مىزند و خاموش مىشود ؛ اهل معرفت حرمت دارند، خداوند آنان را در محشر معطل نمىگذارد. خداوند به پیغمبر صلی الله علیه و آله مىفرماید :
«یَوْمَ تَرَى الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ یَسْعَى نُورُهُم بَیْنَ أَیْدِیهِمْ وَ بِأَیْمَانِهِم بُشْراكُمُ الْیَوْمَ جَنَّاتٌ تَجْرِى مِن تَحْتِهَا الاْءَنْهَارُ خَالِدِینَ فِیهَا ذلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ »14.
[ این پاداش نیكو و باارزش در ] روزى [ است ] كه مردان و زنان باایمان را مىبینى كه نورشان پیش رو و از جانب راستشان شتابان حركت مىكند . [ به آنان مىگویند : ]امروز شما را مژده باد به بهشتهایى كه از زیر [ درختان ]آن، نهرها جارى است . در آنها جاودانهاید . این است آن كامیابى بزرگ .
آن گاه كه وارد بهشت مىشوند و بر تختها آرام مىگیرند، خدا به آنان سلام مىكند : «سَلامٌ قَوْلاً» ؛ اما چه خدایى!
«مِّن رَّبٍّ رَّحِیمٍ »15. خداوند مىگوید كه سلام من از ربوبیت و رحمت من موج مىزند. اكنون لذت آن صدا براى شما بهتر و بیشتر است یا نعمتهاى مادى بهشت؟
عیادت ملك الموت از آیت اللّه خوانسارى
مرحوم آیت اللّه العظمى سید احمد خوانسارى، روزهاى آخر عمرش در اتاق افتاده بود. خانوادهاش تعریف مىكنند كه ناگهان صداى حرف زدن از درون اتاق آمد، ما در را باز كردیم تا ببینیم چه كسى به اتاق ایشان رفته است. وقتى وارد شدیم، كسى به غیر از ایشان در اتاق نبود. عرض كردیم : آقا! كسى آمده بود كه با او حرف مىزدید؟ فرمود : بله. گفتیم : چه كسى؟ ایشان خیلى راحت فرمود : ملك الموت. از او پرسیدم كه آیا آمدهاى تا مرا ببرى؟ گفت : نه، آمدهام براى عیادت ؛ ولى هفته دیگر، در همین ساعت مىآیم و تو را مىبرم.
انسان باید خود را به اسما و صفات حق تبدیل كند. خداوند انسان را خلق كرده است كه در این عالم، كار خدا را انجام دهد. آسمانها و زمین از كشیدن بار چنین امانتى (خلیفة الهى) عاجزند. این قدرت تبدیل را حیوانات ندارند. حتى جبرئیل نیز چنین قدرتى را ندارد. امام هشتم علیه السلام به نقل از اجداد بزرگوارش و ایشان به نقل از پیامبر صلی الله علیه و آله مىفرماید :
« و المؤمِنُ عند اللّه أفضَلُ مِنْ مَلَكٍ مُقَرَّب »16 .
جایگاه مؤمن نزد پروردگار از فرشته مقرب بالاتر است .
كیماداران زمین، مقامشان از جبرئیل بالاتر است.
خاكنشینان عشق بىمدد جبرئیل
هر نفسى مىكنند سیر سماوات را
بىنیازى از غیر خدا
كافران مىخواستند ابراهیم را در آتش بیندازند. جبرئیل گفت : خدایا! مىخواهند یك عاشق دلداده و پاك تو را در آتش بیندازند. خطاب رسید كه برو و به او كمك كن! جبرئیل آشكار شد و به ابراهیم گفت : چه كارى براى تو انجام دهم؟ ابراهیم گفت : در این منجنیقى كه مرا نشاندهاند تا به درون آتش بیندازند، گداى كسى هستم كه تو هم گداى او هستى. من از تو كمك نمىخواهم. من فقط از او مىخواهم كه حاجت مرا روا نماید، از آن پس، دیگر ایشان رابطهاش را با دنیا قطع كرد و تا روز مرگش با حال و اشك، 12000 بار «لاَ إِلهَ إِلاَّ اللّهُ» را گفت و از دنیا رفت.
اگر انسان خود را بشناسد، هیچ غارتگرى نمىتواند او را غارت كند و هیچ شیطانى بر او مسلط نمىشود.
ظاهر شدن ملك الموت به شكلهاى مختلف
در كتاب « شافى » از امام صادق علیه السلام نقل شده است كه روزى حضرت ابراهیم نشسته بود كه ملك الموت نزد ایشان آمد. ابراهیم به او گفت : آیا آمدهاى كه مرا ببرى؟ ملك الموت گفت : نه. آمدهام تو را ملاقات كنم.
ابراهیم گفت : وقتى كه مىخواهى جان انسانهاى خوب را بگیرى، آیا به همین شكل، كه اكنون هستى، با آنان روبه رو مىشوى؟ ملك الموت پاسخ داد : نه. قیافه من تابع وضع مردم است. مردم قیافه مرا متناسب با اعمالشان مىبینند. من در برابر هر كسى، مانند آینه هستم. ابراهیم گفت : آیا مىشود من تو را با همان قیافه ببینم؟ ملك الموت گفت : بله.
در آن لحظه تبدیل، صورت گرفت. ابراهیم نگاهى به آن قیافه انداخت و گفت : اگر خداوند به مردم بامعرفت كه به علت معرفت و عبادتشان هیچ مزدى جز دیدن قیافه تو نمىداد، براى آنان كافى بود.
عالَم، عالم زیبایى است. خدا با زشتى مخالف است و هیچ چیز را زشت قرار نداده است. انسان باید پاك باشد و زشتى را از خود دور كند ؛ زیرا منشأ زیبایى و پاكى، خداوند متعال است.
پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله به مردان سفارش مىكرد كه همواره خود را براى همسرانتان آرایش كنید و در این حال، به زنان نیز سفارش مىكرد كه خود را براى مردانِ خود، آراسته سازید.
آن گاه ابراهیم به ملك الموت گفت : در ملاقات با مردم جاهل و بىمعرفت، كه نعمتهاى خدا را ضایع مىكنند، با چه شكلى حاضر مىشوى؟ ملك الموت گفت : مرا از پاسخ دادن به این سؤال معاف كن ؛ زیرا شما با همه عظمت روحى كه
دارید، طاقت دیدن آن را ندارید. ابراهیم اصرار كرد و ملك الموت گفت : اكنون كه اصرار دارى، من به آن شكل درمىآیم. سپس تبدیل، صورت گرفت و ابراهیم با دیدن آن منظره، نالهاى زد و بیهوش شد.
آرى، زشتى تا این حد وحشتناك است. مبادا زتشىها را انبار كنیم كه در آخرت، پردهها به كنار مىروند و همه چیز آشكار مىشود :
«یَوْمَ تُبْلَى السَّرَائِرُ »17.
فرار انسان از چهره واقعى خود
نقل است كه شخصى سوار بر مركب زشتى، به كنار رودخانهاى رفت تا از آن عبور كند. آب رودخانه صاف و زلال بود ؛ ولى مرد هر چه تلاش مىكرد كه مركب را عبور دهد، نمىتوانست. فردى كه از آن جا مىگذشت، گفت: پدر جان! صبر كن، من چاره كار تو را مىدانم. آن گاه چوبى برداشت و آب را برهم زد، آب گلآلود شد و حیوان از آب رد شد. شخص سوار از مرد پرسید: چه ارتباطى بین گلآلود شدن آب و رد شدن حیوانبود؟ مرد گفت: اینحیوان، چهره خودرا درآبمىدیدومىترسید ؛ اما وقتى كه آب گلآلود شد، دیگر چهره خود را نمىدید و به آسانى عبور كرد.
انسان باید مراقب باشد كه زشتىها را انبار نكند ؛ زیرا در روز قیامت، این زشتىها آشكار مىشوند و انسان حتى از خود نیز فرار خواهد كرد :
«یَوْمَ یَفِرُّ الْمَرْءُ مِنْ أَخِیهِ * وَ أُمِّهِ وَ أَبِیهِ * وَ صَاحِبَتِهِ وَ بَنِیهِ »18.روزى كه آدمى فرار مىكند ، از برادرش و از مادر و پدرش و از همسر و فرزندانش .
اما اهل معرفت چطور؟ در دعاى كمیل آمده است : «و أجْتَمِعَ فى جَوارِكَ مَعَ المؤمِنینَ». مؤمنان در جوار حق گرد آمدهاند .
مقام و منزلت انسان
انسانى كه مىخواهد به خود معرفت پیدا كند، باید قرآن را برنامه خود بسازد. قرآن مىفرماید :
«لَقَدْ خَلَقْنَا الاْءِنسَانَ فِىآ أَحْسَنِ تَقْوِیمٍ »19.كه ما انسان را در نیكوترین نظم و اعتدال آفریدیم .
انسان موجودى باارزش است :
«وَ لَقَدْ كَرَّمْنَا بَنِىآ ءَادَم وَحَمَلْنَاهُمْ فِى الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ»20.به یقین، فرزندان آدم را كرامت دادیم و آنان را در خشكى و دریا [ بر مركبهایى كه در اختیارشان گذاشتیم ] سوار كردیم .
آرى، انسان به جایى عروج مىكند و به مقامى مىرسد كه مسجود ملائكه خداوند است :
«فَإِذَا سَوَّیْتُهُ وَ نَفَخْتُ فِیهِ مِن رُّوحِى فَقَعُوا لَهُ سَاجِدِینَ »21.پس چون او را درست و نیكو گردانم و از روح خود در او بدمم ، براى او سجده كنان بیفتید .
انسان كارخانه تبدیل نعمتهاى خدا به كل سعادت، خیر، اخلاق حسنه و عقاید حق و نورانیت ابدى است.
——————————————————————————–
1 . حشر (59) : 19.
2 . بقره (2) : 174 ـ 175.
3 . بقره ( 2 ) : 174 .
4 . طه (20) : 114.
5 . هدیة العارفین: 1/611.
6 . بقره ( 2 ) : 174 .
7 . توبه (9) : 1.
8 . بقره (2) : 30.
9 . نحل (16) : 66.
10 . دیوان اشعار حافظ شیرازى
11 . دیوان اشعار حافظ شیرازى
12 . رعد (13) : 23.
13 . رعد (13) : 24.
14 . حدید (57) : 12.
15 . یس (36) : 58 .
16 . حیاة الإمام الرضا علیه السلام : 1/253 ، حدیث 77.
17 . طارق (86) : 9.
18 . عبس (80) : 34 ـ 36.
19 . تین (95) : 4.
20 . اسراء (17) : 70.
21 . حجر (15) : 29.
استاد حسین انصاریان