متن برنامه ی درس هایی از قرآن کریم حجت الاسلام قرائتی؛ تاريخ پخش :: 1381/4/27
«بسم اللّه الرّحمن الرّحيم»
الهی انطقنی بالهدی و الهمنی به التقوی
گفتيم هماهنگ با مسابقه ميلونی سورهی قصص ما هم اين شبها تفسير سورهی قصص را بگوييم برای آنهائی که بالاخره کتاب دستشان نيست يا مشکلی دارند، همه سر سفره بنشينيم. جزء بيستم سورهی قصص آيه 1و2و3 را معنا کرديم تا رسيدیم به اين آيه که: «نتلوا عليک» آيه دوم «نتلوا عليک بنيا موسی و فرعون» ما قصه موسی و فرعون را میخواهيم برايتان بگوييم بحث اين است که آيا نقل اين قصهها کشف میکند که تاريخ هم يک قانونی دارد همانطوريکه فرد مريض میشود، سالم میشود. بر فرد يک چيزی حاکم است و بر تاريخ هم يک چيزهايی حاکم است چون اگر تاريخ قانونمند نباشد تاریخ گذشته به درد زندگی امروز من نمیخورد بايد يک چيزی قانونمند باشد مثلاً میگوييم اين غذا با اين غذا با هم نمیسازد نه که توی معده شما به هيچ معدهای نمیسازد چون اگر قانون شد شما میتوانيد بنويسيد که اين غذا را بخور و يا نخور و گرنه میگوييد خوب اين معده ايشان بود، خوب اگر اين معده ايشان بود، آدم اصلاً علم طب متوقف میشود اگر چيزها قانونمند نباشد هيچ کس نمیتواند نسخه را برای ديگر بنويسد میگويد خوب اين مربوط به اين بود از کجا، کس ديگری جور ديگری باشد، بايد اگر شورست برای همه شورست، برای شیرين هم براي همه شيرين باشد
تاریخ، قانونمند است
تاريخ قانون دارد اين آقا بلند پروازی کرد گردن کلفتی کرد، بدبخت شد. يعنی چی؟ يعنی هر کس بلند پروازی کند و گردن کلفتی کند آن هم نابود میشود يعنی اگر اين رقمی نباشد اگر فتوکپی اش برای ديگران نباشد نقشی ندارد خوب من بفهمم کی چه کار کرد خوب اين به من چه؟ پس اين که قرآن، تاريخ نقل میکند، قصه نقل میکند از نقل قصههای قرآن نشانده اين است که تاريخ هم قانونمند است و اصول حاکم بر تاريخ برای همه تاريخها هست و لذا در قرآن میگويد: «کذلک نجزی المحسنين» فکر نکنيد يک يوسف بود هر کس در شرايط يوسف قرار بگيرد، خودش را حفظ کند «و کذلک»،«وکذلک ننجی المؤمنين» کلمات «کذلکها» يعنی قانونمند تاريخ. 2 قصه موسی و فرعون را گفتيم برای زندگی امروز شما هم مفيد است مسئله ديگر «انّ فرعون الی فی الارض و جعل اهلها شيعا» درباره اين میگويد «يذبه ابنائَهم» در جلسه قبل گفتيم فرعون پسرها را میکشت چون به فرعون گفته بودند امسال زنی پسری می زايد که پسرش کاخ تو را زير و رو کند آن هم دستور داد هر زنی پسر زایيد بچهاش را بکشند دخترها را زنده نگاه میداشتند پسرها را میکشتند حالا بحث اين است که چرا نمیگويد «يذبهون»، «يستهيون» میگويد «يذبه»، «يستهيی»، «جعل» يعنی همه کارها را میگويند فرعون میدانی میخواهد چه بگويد میخواهد بگويد در مملکت همه کارمندان که کار میکنند عيبهايشان را به گردن رئيس میاندازند الآن در حکومت مثلاً رهبرمان روحانی است، رئيس جمهور ما روحانی است حالا پياز گران میشود، خوب، اين هم حکومت آخوندها بابا پياز گران است به من چه؟ يعنی وقتی نظام دست ولايت فقيه، همه چيزها را مردم میاندازند… مثلاً گاهی میآيد و میگويد آقای قرآئتی شما توی تلويزون نيستی، میگويم چرا میگويد اگر توی تلويزيون هستی پس چرا مثلاً چرا مدرسه غير انتفاعی کجا از من پول يا اين قدر گرفت میگويم حالا، مثلاً میگويی من چه کار کنم؟ اين، بله، گاهی طرف بی تقصير است گاهی طرف مقصر است حالا اگر بنده توی نهضت سواد آموزی هستم تمام مسائل نهضت به من منسوب بشود اينجا نسبت غلط است اما بعضیها نسبت هم درست است چون امر میکند که بچهها را بکش، او امر میکند که دخترها را زنده نگهدار اگر با امر او و رضايت او و با اجازه و اشاره او بود همه بايد به او نسبت بدهند خداوند همه را به او نسبت میدهد خداوند همه بدیها را به فرعون نسبت میدهد چطور چون قرآن میفرمايد: «جعل اهلها شيعا» فرعون «جعلا» فرعون مردم را دسته دسته کرد «يذبه» فرعون میکشت «يستهيی» چرا همه بدیها به فرعون است چون فرعون دستور داد چون به امر او و رضايت او اين نسبتها درست است اما گاهی وقتها يک کاری توی مملکت میشود توی اداره يک کاری میشود که ممکن است رئيس اداره هم متوجه نشود خوب شما حق نداريد اين را به رئيس اداره نسبت بدهی بابا اين آقا هم رئيس است در زمانی که ايشان رئيس کل بود، وزير بود، وکيل بود، يعنی میشود نسبت داد برادرها و خواهرها من توجيح گر انشاء الله نيستم چون غلط است آدم توجيح کند، برای چی توجيه کند يک کسی خلاف کرده من بيايم توجيه کنم ولی اين رقمی هم همه چيز را نسبت به همه کس بدهيم اين هم بی دينی است يک خلاف میبينی بگوييم بابا اين است آموزش و پرورش آقا اين را وزير گفت نه، مدير گفت نه، مدير کل گفت نه، رئيس دبيرستان گفت نه، يک نفر توی مدرسه يک کاری کرده، توی مسجد يک آدمی برخورد بدی میکند میگوييم مسجدیها، توی بازار يک نفر کلاهبردار است بازاریها، توی اين اداره 2 نفر رشوه میگيرند. اداريها، اين روند نسبتهای کيلويی که ما می دهيم روز قيامت گير هستيم مجرم را بايد معين کرد جرمش که ثابت شد همان جرم ثابت شده را نسبت بدهيم حتی اگر کسی عرق میخورد نبايد بگوييم ول کن عرق خور قمار باز، بابا من عرق خور هستم قمار باز که نيستم شما يک نسبت ديگر هم به کار میگيری تازه اگر شخصش معلوم شد، جرمش معين شد، همان جرم نسبت به همان شخص در آن زمان، نه میشود زمانش را توسعه داد حالا ايشان يک بار دروغ گفت بابا اين صبح تا شب دروغ میگويد. بابا يکبار دروغ گفت چرا میگويی صبح تا شب. حالا يکبار نمازش قضا شد، بابا اين به فکر نماز صبح نيست حالا يک روز نمازش قضا شد، نه میشود زمان را توسعه داد و نه میشود زمان را توسعه داد مردم از زندگی آدم عکس میگيرند و اين خيلی کار زشتی است بايد فيلم بگيرند. فرق بين عکس و فيلم میدانی چيست؟ فيلم تمام زندگی است خوب توی تمام زندگی خنده است، گريه هست، با هم قضاوت میکنند عکس در يک لحظه عکس میگيرد تا میرود بخندد عکس میگيرد ببين اين هم، قرائتی توی روز عاشورا داشت میخنديد بابا از صبح تا ظهر گريه کردم. حالا يک گربه به يک گربه ديگر پريد من خندهام گرفت تب میگيرد همان لحظه را برمی دارد علم شنگه میکند از زندگیها نبايد، ما بگوييم چون ايشان در اين صحنه… خوب مثلاً خانمی رفته عروسی يک پيراهن ديده يک خانم پوشيده اينها را میبينی ساعتی يک پيراهن عوض میکنند. خانم تقوا داشته باش روزی يک پيراهن میدوزد خانم تقوا داشته باش نه میشود يک کار را به همه زمانها نسبت داد نه میشود يک کار را به همه مکانها نسبت داد نه میشود يک کار را به همه صنفها نسبت داد اينطوری آقا.
مسئوليت حاکمان، در برابر دستورات
خلاصه حکومت دست جمهوری اسلامی است ولی حالا اين شرايط مال حکومت اسلامی است اين مال اين کار است يک خرده مواظب باشيم. من نمیگويم جرم نيست نمیگويم مردم عادل هستند همه عادل نيستند جرم هم زياد واقع میشود اما گسترش جرم فردی به ديگران خلاف شرع است حالا يک کسی از يک شهری يک سادگی کرده است آقا اون شهر را دست میدهند هر طنزی که میخواهند برای آن شهر… آره يک همچنين چيزی بود اسم آن شهر را میبرم تمام سادگیها و لودگیها را يک کسی توی شهر ترسيد، آقا شما هم که اين شهری هستيد خوب پيداست که ترسو هستيد. ای بابا يک نفر سادهای توی شهر پيدا بوده است تمام کارهای ساده را بند اون شهر میکنند. يک رندی توی شهر پيدا میشود اوه اوه اوه…! فلانی است حواست را جمع کن اجمالاً اين است متأسفانه ما دين فروشيمان آسان شده به خاطر اينکه اين نسبتها را گسترش میدهيم اگر مثل خدا باشيم خوب است خداوند همه جنايتها را گردن فرعون میگذارد چون امر فرعون بود اما اين آقا امر نکرده بود. بعضی وقتها واقعاً نمیشود کاری کرد. يک خاطره بگويم براتون يک کسی آمد خدمت امام (رضوان الله تعالی عليه) گفت آقا فلانی نماينده شما نيست گفت: چرا، گفت: در فلان منطقه نمايندگی شما را ندارد؟ گفت: چرا، گفت: پس چرا مثلاً اگر نماينده شماست در حج، در سپاه، در جهاد در نمیدانم کجا پس چرا نمیدونم در اون منطقهای که نماينده شما هست خلاف شده؟ امام فرمود که من قوی ترم يا نمايندهام گفت خوب شما امامی اون نماينده شماست. گفت: حسينيه جماران بزرگتر است يا منطقه اون، اون بر کل کشور مثلاً يک استان دستش است با همه پادگانها با همه نمیدونم وزارتخانهها گفت: من که امامم توی حسينيه جماران دارم حرف میزنم يک کسی بیسليقه بی ربط میگويد تکبير و حال اينکه من تکبير نداشت حالا چه کنم بگويم کلاغ پرش کنيد. حرفهايم را قطع کنم قهر کن و بروم اين را بيرونش کنم من در يک حسينيه جماران که امام هستم يک نفر هم يک حرف بی ربط میزند به نظر تو چه کارش کنم چه توقعی داری که نماينده من در يک جای بزرگ، در محيط بزرگ تمام مسائل ريز را مراعات کند مگه میشود يک پدر و مادر تا بچه دارند از دستشان در میرود مگه همه مادرها کارهای بچه هاشون را خبر دارند آنوقت شما توقع داری… بابا اين آموزش و پرورش بابا جون نمیدانيم توی کيف بچه تون چيه… يعنی آموزش و پرورش بايد تمام کيفهای بچهها را بگردد يعنی مثلاً حالا اين درسته يعنی گاهی وقتها خودتان را بجای اون بگذار بد نيست يک چيزی برايتان بگويم: خيلی سر به سر زليخا گذاشتند گفتند: عاشق شده است چه کشوری! زن شاه عاشق شده است خيلی متلک گفتند به زليخا اما خودشان را چی، يوسف را ديدند دستشان را بريدند که باز صد رحمت به گور پدر زليخا که يک عمری يوسف را ديد دستش را نبريده فقط دلش هوايش را کرد شما يکبار ديديد، دستتون را بريديد، با يک نگاه دست بريديد، او هزار بار ديد، دستش را نبريد يعنی خيلیها که متلک میگويند اگر خودشان بجای فلانی باشند هزار برابر از او بدتر میشود البته اين حرفهای من توجيه گر نيست نمیخواهم بگويم هر کس هر غلطی میکند درست است غلطها غلط است بحث ما اين است غلط فرد را به جامعه گسترش ندهيم حرف ما اين است وگرنه هر کس که خربزه خورده پای لرزش هم بايد بنشيند منتهی حالا يک آقا زادهای يک دسته گلی به آب داد آقازادهها يک کاری میکنند که ديگه پسر آخوندها آخوند نشوند میگويند آقا تورا به حضرت عباس ولمان کن مگه نبودی توی بحث آقا زادهها چند هزار تا روحانی داريم چند هزار تا آخوند پسر دارند. توی اينها چندتاشون آخوند شدند آخرش چندتاشون پابت شد فرض کنيد که مثلاً 80 هزار تا روحانی داريم هر کدام ميانگين دو تا پسر داشته باشند میشود 160 هزار تا 160 هزار تا فرض کنيم دست گل به آب دادند آخه اين 16 تا را نبايد يک جوری گسترش بدهيم که من ديگر به پسرم، البته من پسر ندارم حالا فرض کنيم من هم بگويم آقا بيا طلبه شو آقا نمیخواهم طلبه شوم ببين آقا زادهها را چه کارشان میکنند يعنی پسر آخوند بودن عيب نباشد چرا؟ بخاطر اينکه اين بازاريها را میبينی دزدند، بابا نگو دزدند، متديّن اند، بله در يک بازار ممکن است يک دزد هم پيدا شود، اداریها هم رشوه گيرند، نگو همه توی اداره رشوه هست، توی آخوند آدم بد هست، ولی اين گسترش که ما میدهيم قيامت گير هستيم.
تفاوت سنّتهای الهی با احکام الهی
خوب برويم سراغ آيه بعد «ونريد ان نحنّ» اراده کرديم «نريد» يعنی برنامه ما اين است فعل مضارع در ادبيّات عرب يعنی استمرار، يعنی کار ما اين است، يعنی برنامه خدا اين است که برنامه و سنّت خداوند، اين سنّت هم توی عبادتها هم هست بد نيست البتّه خيلیها میدانند ممکن است يک عدّه پای تلويزيون نتوانند… میگويند سنّت خدا اين است با سنّت خدا چی است؟ ببين مجلس شورا 2 تا قانون برای اعضاء خودش، يک قانون برای مردم، قانون برای اعضای خودش مثل چی مثلاً میگويند تابستان چند روز تعطيل باشد، اما، با 15 روز حد نصاب رسمی میشود چند نفر باشند خوب اين قانون مجلس، يک نماينده چند روزی میتواند مرخصی بگيرد قانون مجلس است، يک دوره يک نماينده چقدر حق دارد سفر خارج برود، سن نماينده از چه قدر نبايد کمتر نباشد و از چه قدر بيشتر نباشد سوادش از چه قدر کمتر و بيشتر نباشد اين يک قوانينی است که مجلس برای خودش تعيين میکند يک قانون هم که برای ما که ماليات بگيرند، ماليات بدهند، کی چکار کنند، قرار داد ببندند پس قوانينی برای خودش است قوانينی برای مردم خداوند متعال هم همينطور است بلا تشبيه، خداوند متعال يک قانونی برای خودش تعيين کرده است اينها را میگويند سنّتهای الهی يک قانون برای مردم تعيين کرده اينها را میگويند احکام الهی آنهايی که برای مردم است میگويند احکام الهی، آن هايی که برای خودش است میگويند سنّتهای الهی گرفتی چی شد!!!! پس سنتهای الهی يعنی چه؟ يعنی قوانينی که خداوند برای خودش تعيين کرده مثل اينکه گفته «علی الله رزقها» خداوند گفته واجب است بر من رزق مردم را بدهم، «ان علينا للهدی» واجب است به من مردم را به هر نحو با عقل و فطرت و نبوت مردم را هدايت کنم کارهايی که خداوند میگويد ما بايد فعل مضارع میآوريم، اينها سنتهای خدا هست.
اراده خداوند بر حکومت جهانی مستضعفان
اينجا هم فعل مضارع است «نريد» يعنی خداوند واجب کرده که اين کار را بکند که چی؟ مستضعفين حاکم زمين بشوند، حالا آمريکا هر چقدر میخواهد افغانستان، هر جا را که میخواهد بمباران کند اراده خداوند بر نابودی قدرتهاست. اراده خدا بر حکومت مستضعفين است، اين اراده خدا است باطل هم هر چه میخواهد… اراده خدا اين است که امام حسين (عليه السلام) عزيز بشود ولو برود زير سم اسب، و اراده خدا اين است که يزيد خوار بشود ولو روی کاخ نابود شود او از زير سم اسب گنبدش طلا میشود اين اراده خدا است «و نريد» پس معنای سنّت را گفتيم سنتهای الهی يعنی قوانينی که خدا برای خودش تعيين کرده است «نريد» خداوند اراده کرده است «ان نمنّ» «نمنّ» منت، اين سنت خداوند خيلی به ما چيزی داده اما همه را نمیگويد «نعم» نعمت داديم ولی منت نداديم چند تا نعمت را منت گذاشته مثلاً میفرمايد که «کذلک کنتم» نعمت اسلام میگويد: «کنتم من قبل فمنّالله عليکم» منحرف بود خدا منت گذاشت که شما را هدايت کرد يا میگويد که: «نمن عليکم ان هداکم» نعمت هدايت يا میگويد نعمت حکومت خداوند خيلی چيزی به ما داده چشم داده، دست داده، خورشيد داده، ماه داده، دريا داده، جنگل داده، آب داده، خدا خيلی چيزها داده هر يک چيزی هم بند به هزار چند… مثلاً میگويد «مدهآمتان» دو برگ سبز بعدی گويد «فبای آلاء» در سوره واقعه 30، 40 بار «آلاء» میگويد يعنی نعمتها، يعنی يک نعمت را هم ريش ريشش کنی يک نعمت میشود نعمتها مثلاً شما که نان میخوری میگويی «الحمدالله» نان خوردم نه اين نان را نخ نخ کن میبينی 300، 200 نفر کار کردهاند تا شما نان بخوری يعنی يک نعمت را نخ نخ کنی… نگوييد الحمدالله سفر رفتيم به خير گذشت نه اين سفر، شما سوار ماشين بودی 4 تا ماشين داشت هر لاستيکی مثلاً 100 ميليون بار تاب خورد و در هر باری که تاب خورد میتوانست لاستيک بترکد و شما سرنگون شوی، من سرنگون شوم پس درسته. يک سفر است اما سفر را نخ نخ کنيم خيلی میشود و لذا قرآن میگويد: «فبای آلاء ربکما» «آلا» يعنی هر نعمتی ريش ريشش کنيم. سعدی يک خورده ریش ريشش کرده گفته است در هر نفسی 2 نعمت چون فرو میبری ممد حيات است، چون برمی گردد مفرّح ذات است پس در هر نفسی 2 نعمت است. اين سعدی يک خورده نخ نخش کرده باز اگر نخ نخش کنی امام صادق (عليه السلام) میفرمايد: در هر نفسی هزارها نعمت است که اين را چند بار گفتم. خداوند نعمت خيلی داده است اما کلمه منت، فقط گفته نعمت هدايت منت است «من الله هداکم»، «نمن» که شما حکومت، نعمت حکومت و اسلام نعمت است «و نريد ان نمن علی الذين استضعفوا فی الارض» خداوند ارده کرده است، ما اراده کرديم منت بگذاريم بر کسانی که مستضعف هستند نمیگويد: «علی الذين استضعفوا» میگويد: «علی الذين استضعفوا» «استضعف» غير «استضعف»، «استضعف» يعنی بی حال است بی نشاط و بدبخت است میگويد اينها آدمهای قوی هستند اينها مثل پهلوانی که توی… مثل شيری که توی قفس کردند نمیخواهد بگويد بی عرضه است نمیگويد حکومت در آينده دست بی عرضه هاست میگويد: «بسم الله الرحمن الرحيم» متخصصين قوی را خدا میخواهد بگيرد يک مشت آدم بی حال… نمیگويد ما يک مشت آدم کش بی حال را حکومت بهش میدهيم میگويد «استضعفوا» آدمهای قوی که در حال… مثل يک بچّه تيزهوش که کتاب بهش نمیدهند مطالعه کند. مثل يک آدمی که میخواهد برود در را به رويش قفل میکنند به استضعاف کشيده شدهاند آخر ما توی فرهنگمان میگوييم فلانی مستضعف است يعنی بد بخت است به هرچی ترياکی، هروئينی، شل، وارفته میگوييم مستضعف است مستضعف نه اينکه آدم ول شل، مستضعف يعنی قهرمانی که جلوی رشدش را گرفتهاند «اُستضعفوا» نگفته «اِستضعفوا»، «اِستضعف» يعنی بی حال است «اُستضعفَ» يعنی بی حالش کردند، قوی است منتهی آمپول خونی بهش نزدهاند و نگذاشتهاند که اين جهش کند خدا اراده کرده است و به قهرمانی که در بند هستند، تيز هوشانی که محروماند منت گذاشته که چی؟ «نجعلهم ائمه» اينها را امام قرار بدهد «نجعلهم الوارثين» و ارث زمين اينها باشند اين بنده خداست 3 مرتبه خداوند فرمود: «ليظهره علی الدين کله» اين آيه سه بار تکرار شده «ارسل رسوله بالهدی» خداوند پيغمبرش را فرستاد همراه با هدايت بعد هم میفرمايد: «ليظهره علی الدين» يعنی اسلام همه دنيا را خواهد گرفت 3 مرتبه اين تکرار شده است، اين وعده خداست.
آينده از آن صالحان است
در عبارتهای ديگر هم خداوند همچنين وعده هايی داده است مثلاً می فرمايد که «اورثتم القوم الذين کانوا يستضعفون»، «مشارق الارض و مغاربها»، مشارق و مغارب را میدهيم دست مستضعفين «لنهلکن الظالمين»، ظالمين را هلاک خواهيم کرد، قطعاً، «و لنذکرنهم الارض» من بعد هم، ستمگران را قطعاً نابود خواهيم کرد و قطعاً شما را جايگزين خواهيم کرد.
قانون جهانی، رهبر جهانی میخواهد
«و انّ الارض يرثها غبادی الصالحون» و زمين، وارث زمين عباد صالح خدا هستند، بندگان صالح حکومت را دست خواهند گرفت. پس چی میگوييم خداوند با چند بيان قول داده، وعده داده يک جای ديگر هم داريم «وعدالله الذين امنوا». خدا وعده داده است که «ليستخلفنهم فی الارض و ليمکننهم لهم دينهم للرتضی» با چند بيان با چند آيه، با چند شيوه خدا قول داده اسلام دنيا را خواهد گرفت چه اميدی! يا مهدی! برای اينکه دنيا تحت پرچم اسلام درايد 3 تا چيز میخواهيم 1-رهبر لايقی میخواهيم که بتواند دنيا را اداره کند اين را خدا ذخيره کرده است امام زمان عليه السلام، رهبر جهانی، امام زمان هم برای اينجور جاها خواستهايم، توی يک کتاب نوشته بود که يک نفر وسواسی بود از ايران رفت مکه، چون وسواسی بود يک آفتابه بزرگ با خودش از ايران برد در مکه، منی و عرفات آفتابه سوراخ شد متوسل شد به امام زمان، امام زمان آمد آفتابهاش را لحيم کرد ای بابا خدا چی میگويد، اين چی ميگويد، کره زمين در اختيار حضرت مهدی است اين میگويد امام زمان میآيد آفتابه را لحيم میکند، خيلیها میروند متوسل به امام زمان میشوند از اين حرفها را میزنند يک کسی میگفت ای خدا اگر خدايی اين را که من میگويم گوش بده مثل اينکه اگر حرفش را گوش ندهد خدا نيست، اينطور نيست که خداوند ذخيرهای کرده بقية الله که اين ذخيره خداست پس برای اينکه دنيا دست اسلام بيافتد يک رهبر جهانی میخواهيم يک قانون جهانی میخواهيم، دست نخورده اين قرآن يک واو و يک نقطه اش تحريف نشده است يک وقتی توي کتابها نوشتند علمی بودن ما کی هستيم ما هم میخوانديم، کتابهايشان را ما کی هستيم، مکتب علمی است رفت روی هوا تز و آنتی تز و سنتزی درست کرده بودند که سوزن رخنهاش نمیرفت بعد ديدند ميخ طويله هم رخنهاش نمیرفت اين طور نيست که سوزن رخنهاش نرود بسياری از تحقيقات قطعی رفت روی هوا، هيئت بطلميوس رفت روی هوا، بسياری از فرضيهها رفت روی هوا، هنوز قرآن چيزی نگفته که برود روی هوا. از افتخارات ما اين است که هنوز آيهای در قرآن نداريم که پيشرفت علم مانع اون بشود تا کنون نبوده هرچی علم پيشرفته، يک کشف جديدی شده است اما تا کنون کسی نگفته الو الو يک چيزی پيدا کردم که با آيات قرآن نمیسازد تا حالا کسی نشده، از افتخارات ما است، مکتب درست میکنند 10 سال 20 سال 30 سال يک کس ديگر میآيد روی هوايش میکند ما بايد افتخار کنيم مسلمانيم اين هم با اينکه اسلام اين همه دشمن دارد 4 مرتبه قرآن فرياد میزند يک بار میگويد: «فاتوا بکتاب مثله» يک قرآن مثل اين قرآن بياوريد بساط را جمع کنيم بعد میگويد يک قرآن مثل کتاب بيا يک ذره تعاونی حساب کنيم يک مرتبه 104 تا را يک جا میبخشد میگويد: «فاتوا بعشر سور» 10 تا سوره بياوريد ما بساطمان را جمع میکنيم باز میگويد ببين 9 تا را باز هم میبخشم «فاتوا بسوره» يک سوره بياوريد بعد میگويد بابا يک سوره را هم میبخشم «علی ياتوا الحديث مثله» 4 بار تخفيف میدهد 4 بار آدم را سوک میزند که يالّا «ان کنتم صادقين» اگر راستش را میگويی بگو ببينم بيار مثلش را «لو کان بعضهم لبعض ظهيرا» پشت به پشت هم در بياوريد ببينم مثلش را میتوانيد يا نه الان که ديگر اينترنت است مادرها با بچههاشون اونور دنيا حرف میزنند عکس بچه هاشون را هم میبينند الان که ديگر ماهواره، کامپيوتر، و… الان که همه دنيا به هم وصل شده است «و ادعوا من استطعتم» از هر کس که توان داری دعوت کن، هواپيما دوسره بگير همه جمع شويد اين چيه قرآن که اين همه توطئه عليه اسلام میکنند اما تا حالا نه مثل اين کتاب آوردند نه 10 سوره آوردند و نه يک سوره آوردند اين چيه قصه؟ اين چيه قصه؟ خداوند قول داده که اسلام دنيا را خواهد گرفت وعده خداست «ولن يخلف الله وعده» خدا خلاف نمیکند «ومن اصدق من الله قيلا» کی از خدا راستگوتر حالا منتهی برای اينکه اسلام دنيا را بگيرد 3 تا چيزی میخواهيم.
آمادگی برای ظهور امام زمان (عليه السلام)
2 تا شرط يکی اش نيست يکیاش که هست ذخيرهاش رهبر است ذخيره هست امام زمان (علیه السلام)، قانون جهانی هم هست، آمادگی جهانی نيست ما آمادگی جهانی ندارم ما هنوز توی مسجدهامون گير داريم هنوز توی مسجد هامون اون کسی که پول دارد چايی پررنگش میدهند فکر میکنند اينجا بانک است به اميد روزی که امام زمان ظهور کند، اول از مسجدالحرام اصلاح را شروع میکند يعنی اصلاحات بايد از خودمان باشد، اگر میگوييم صرفه جويی، از خودمان باشد اگر… هرچی میگوييم از خودمان باشد خدا اراده کرده برای مستضعفين آنوقت قصهای را دارد نقل میکند. يکی از راههای آمادگی جهانی رشد علمی است حديث داريم از امام زمان که ظهور کنند حتی زنهای خانه دار به قدری از نظر علمی بالا هستند که يک درگيری که میشود میتوانند، قدرت قضاوت دارند میتواند بگويد، میتواند بگويد حق با اين است اين دليل به جا نبود، يعنی قدرت قضاوت دارند زنهای خانه دار، يعنی اينقدر سطح يک فرهنگ میرود بالا، يکی از راهها وجود طلبه هاست، طلبههای با سواد، من مکرر گفتم حالا هم میخواهم بگويم چون تعطيلات تابستانه آقا جون هر کدام هوشتان خوب است، آمادگی تحصيل داريد دعوت میکنم بياييد طلبه شويد ما صد هزار تا مطهری میخواهيم صد هزار تا دکتر بهشتی ميخواهيم اگر صد هزار تا داشته باشيم به هر کشوری 2، 3 تا بيشتر نمیرسد وقتی میگوييم اسلام دنيا را میگيرد يعنی اسلام شناسها به همه دنيا بروند ما يک امام داشتيم ايران اينطور شد کتاب مسيحيت به 2 هزار زبان ترجمه شده است قرآن ما به 42 زبان ترجمه شده است يعنی اينقدر در ترجمه قرآن ما عقب هستيم رفته بودم چين، صد نفر را تربيت کرده بودند که راحت فارسی حرف میزدند و ما يک ايرانی نداريم که راحت چينی حرف بزند ما خيلی کار داريم، خيلی کار داريم هر کس هوشش خوب است و توان دارد بياييد طلبه شود آنهايی هم که طلبه نيستند، عدالت را تمرين کنيم آقا من… اصلاً صداقت را تمرين کنيم پزشک توی بيمارستان مريض را بگويد فلانی از من سوادش بيشتر است آدرسش هم اين است ويزيتش هم برگرداند بگويد چون من برايتان تشخيص ندادم اين پول هم برگردون برای خودت برو بده به اون که میخواهی بروی. چند تا پزشک داريم که اين رقمی، اين طوری صاف باشد 1-صاف بگويد بلد نيستم، صاف بگويد اون از من بهتر است صاف پول را هم پس بدهد يعنی اگر بنا است به سمت يک عدالت برويم بايد از حالا تمرين کنيم بنده آخوندم آقا من بلد نيستم فلانی از من بهتر است منم آقا دو تا منبر داريم ايشان از من… درسته من توی تلويزيونم ايشان سوادش از من بيشتر است از اوّل دعوت کن چند تا ما آخوند اين طوری داريم چند تا پزشک اون طوری داريم اگر بنا است به سمت يک عدالت برويم بايد عدالت را در خودمان تمرين کنيم.
خدايا! به حق محمد و آل محمد حالا که نسبت و برنامه قطعی تو اين است که مستضعفين يعنی قهرمانی که به استضعاف کشيده شدهاند حاکم بشوند.
خدايا! آن ظهور را هر چه زودتر تعجيل بفرما. (آمين)
امام زمان سفارش کرده برای ظهور من عجله کنيد چون تمام غصهها را ايشان خبر دارد ما غصه هايی را خبر نداريم ما10 تا20 تا غصّه دور و ورمان را میفهميم امام زمان تمام غصّهها را در جريان است با آن غيرتی هم که دارد همش همش دارد میسوزد خدايا! قلب مطهّرش را تعجيل فرجش شاد بفرما. (آمين)
به ما توفيق بده جوری باشيم که امام زمان حداقل از ما رنجيده نشود. (آمين)
رهبر ما، دولت ما، ملّت ما، نفوس ما، نسل ما، استقلال ما، آب و خاک ما، عزت ما حفظ بفرما. (آمين)
خدايا! اين گردن کلفتهايی که خيلی دم تکان میدهند همين طوری که طاغوت ايران را در هم شکستی طاغوت جهان را هم در هم بشکن. (آمين)
«و السلام عليکم و رحمة الله و برکاته»