به نام خدا
راه صحیح مصرف بكارگیرى و نتایج آن
یكى از اهداف آفرینش عالم خلقت، به ویژه نعمتهاى بزرگ معنوىِ پروردگار، توجه دادنِ مردم به مهمترین، زیباترین و نورانىترین عمل، یعنى شكر است. امام حسین علیه السلام شكر نعمت را برنامه عملى مىدانست و به این امر عنایت ویژه داشت كه اگر مردان و زنان جامعه، در مدار شكر نعمتها قرار بگیرند، فَساد و اِفساد، شرارت و گناه خاتمه مىیابد و آنان داراى حیات پاك، نورانى، باارزش و به دور از عبادت شیطان و بندگىِ هواى نفس مىشوند ؛ زیرا شكر در منطق سید الشهدا علیه السلام ، كه منطق وحى و منطق انبیا است، عبارت از خرج كردنِ نعمت در جایى است كه پروردگار بزرگ عالم، آن را براى انسان مشخص كرده است. نعمت فكر، عقل، قلب، چشم، گوش، زبان، شهوت، مال، زمین، مواد ظاهرى عالَم و امور مادى، نعمت دین، قرآن، علم و سایر نعمتهاى الهى اگر بطور مشروع ومعقول در جاى خود كه خدا و رسولش معیّن كردهاند خرج شوند، محصول آن، زندگى پاك و سعادت دنیا و آخرت خواهد بود.
اگر نعمت الهى در مسیر صحیح آن خرج شود، مانند این است كه دانه نباتى را در زمین قابل و در آب و هواى مستعد بكارند و منتظر باشند كه به محصولات باارزش تبدیل گردد ؛ یعنى اگر قرار است آن دانه، درخت شود، به یك درخت پاك با میوههاى بسیار تبدیل گردد. اگر قرار است گندم شود، اگر قرار است نبات دیگرى شود، وقتى كه به موقع و به درستى و در زمین و آب و هواى مناسب كاشته شود، محصول مىدهد. انسان هم در استفاده از نعمتها همین گونه است. اگر انسان نعمت را در همان جاى معیّنى كه صاحب نعمت (خداوند) خواسته است، خرج كند، نتیجه آن، هم رضایت پروردگار بزرگ مىشود و هم در قیامت، به صورت بهشت ابدى ـ طبق آیات قرآن ـ جلوه مىكند و هم مردم، كنار یكدیگر، زندگىِ سالم و بدون رنج و ناراحتى خواهند داشت. خداوند در قرآن مجید مىفرماید :
« مَنْ عَمِلَ صَالِحاً مِن ذَكَرٍ أَوْ أُنثَى وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْیِیَنَّهُ حَیَاةً طَیِّبَةً »1.
از مرد و زن ، هر كس كار شایستهاى انجام دهد، در حالى كه مؤمن است، او را به زندگىِ پاكیزهاى زنده مىداریم .
عمل شایسته، از نظر قرآن، این است كه هر نعمتى كه در اختیار انسان است، در جاى خود مصرف شود. نعمت الهى در زندگى نباید بدون مصرف بماند. معطل گذاشتن نعمت، گناه است.
استفاده نكردن از نعمتها
خداوند نعمت درك، تفكر و تعقل را براى این داده است كه انسان تا زنده است، به معرفتش بیفزاید. عقل را براى داناتر شدن، براى آگاهى بیشتر، براى شناخت بیشتر خداوند و براى آگاهى از وجود خود، به كار گیرد. حال اگر كسى این نعمت را معطل بگذارد، از میوه شیرین معرفت بىنصیب مىماند. افزون بر این، روز قیامت محاكمه مىشود، محاكمهاى كه امیرالمؤمنین علیه السلام مىفرماید كه محكومیت آن، حتمى است.
روز قیامت، از همه انسانهایى كه معرفتى كسب نكردهاند، مىپرسند كه چرا براى تحصیل معرفت اقدام نكردید؟ آن گاه پروندهاش را برایش مىخوانند و یا خودش را وادار مىكنند كه آن را بخواند. سپس به او مىگویند كه همه قدمهایى كه برداشتهاى، اشتباه و ظالمانه بوده است، چرا این گونه زندگى كردهاى؟ چرا سراسر عمرت به ظلم سپرى شده است؟ چرا در صدد آزار مردم بودهاى؟ و او جواب مىدهد كه نمىدانستم.
این پاسخ او، آغاز محاكمه عظیم الهى است ؛ زیرا خداوند همه مسیرهاى معرفت را پیش روى انسان نهاده است.
«أَلَمْ یَأْتِكُمْ نَذِیرٌ »2.
آیا براى شما بیمدهندهاى نیامد؟
آن گاه خداوند به آنان مىگوید : آیا من افرادى را براى آگاهى شما از عاقبت اعمالتان نفرستادم؟ آنان دیگر پاسخى ندارند ؛ زیرا خداوند براى نجات انسان، از آغاز خلقت، انسانهایى را براى نجات بشر برگزید كه آنان با نور وحى، مسیر حق را مىیافتند و مردم را به آن، هدایت مىكردند.
در طول زندگى بشر، پیامبران و امامان، برگزیدگان الهى بودند كه برنامه الهى را براى مردم خواندند و آنان را با رسم و راه زندگىِ صحیح، براى كسب سعادت آخرت آشنا ساختند. بنابراین، آنان كه دعوت این برگزیدگان الهى را پاس نداشتند و حرمت آن را رعایت نكردند، از زیانكارانند.
آرى، انسان جاهل، در روز قیامت، وضع بسیار بدى دارد و مورد نفرت پروردگار عالم است. خداوند در قرآن مىفرماید :
«قَالَ رَبِّ إِنِّى دَعَوْتُ قَوْمِى لَیْلاً وَ نَهَاراً »3.
گفت : پروردگارا ! همانا من قوم خود را شب و روز [ به آیین توحید ]دعوت كردم .
نوح به خداوند گفت : پروردگارا! من آنان را روز و شب، در پنهانى و آشكارا، به سوى تو دعوت كردم ؛ اما پاسخ آنان این بود كه دو انگشتان خود را در گوشهایشان مىگذاشتند و لباسهایشان را روى سرشان مىانداختند تا هم چشمشان مرا نبیند و هم گوششان صداى مرا نشنود. آن گاه خداوند خطاب به نوح مىفرماید :
«أَعِظُكَ أَن تَكُونَ مِنَ الْجَاهِلِینَ »4.
همانا من تو را اندرز مىدهم كه مبادا از ناآگاهان باشى .
خداوند به نوح مىگوید : من تو را اندرز مىدهم كه میان مردمى كه به حقایق عالم جهل دارند، قرار نگیرى.
جاهل در قیامت محكوم است
جاهل، در قیامت، پاسخى براى پروردگار ندارد. بنابراین محكوم است. عالم بىعمل هم محكوم است. امیرالمؤمنین علیه السلام مىفرماید كه عالِم بىعمل، یك عذاب دارد، كه فهمید و عمل نكرد ؛ ولى انسان جاهل، دو عذاب دارد ؛ چون دو گناه مرتكب شده است : یكى این كه اعمالش زشت است و دیگر این كه به دنبال كسب معارف نرفته است.
اما كسى كه متوجه باشد، نعمتهایى راكه خدا به او لطف كرده است، در جاى معیّن خود مصرف مىكند. آن نعمت نیز اثرش تا ابد براى صاحبش محفوظ است. هر نعمتى كه در جاى خود خرج شود، به محصول ابدى تبدیل مىشود. این، اراده و خواستِ حضرت حق است. به همین علت، پروردگار در قرآن، همواره «جنّات» را با كلمه خالد و ابد همراه كرده است.
عمل صالح چیست
عمل صالح یعنى مصرف شایسته و به جاى نعمتها آن گونه خدا دستور داده است. آن كسى كه از نعمت چشم، گوش، مغز، پول، آبرو و اعتبار به خوبى استفاده كند، عمل صالح انجام داده است. هر كس نعمتهاى الهى را به جا خرج كند، «مَنْ عَمِلَ صَالحاً مِّن ذَكَرٍ أَوْ أُنثَى» مرد باشد یا زن، فرقى نمىكند. اگر مرد باشد، مىشود فردى چون انبیا و اگر زن باشد، مىشود گوهرى چون فاطمه زهرا علیهالسلام ، زینب كبرى علیهالسلام و حضرت مریم كه ستارگان آسمان فضیلت هستند.
مریم اسوه عفت و پاكى
حضرت مریم چون از نعمت الهى به جا استفاده كرد، حاصل و میوه آن درخت، فردى چون عیسى شد :
«إِذْ قَالَتِ الْمَلائِكَةُ یَامَرْیَمُ إِنَّ اللّهَ یُبَشِّرُكِ بِكَلِمَةٍ مِّنْهُ اسْمُهُ الْمَسِیحُ عِیسَى ابْنُ مَرْیَمَ وَجِیهاً فِى الدُّنْیَا وَالاْءَخِرَةِ وَمِنَ الْمُقَرَّبِینَ »5
.
[ یاد كنید ] زمانى را كه فرشتگان گفتند : اى مریم ! یقیناً خدا تو را به كلمهاى از سوى خود كه نامش مسیح عیسى بن مریم است مژده مىدهد ، كه در دنیا و آخرت داراى مقبولیت و آبرومندى و از مقربان است .
حضرت عیسى فقط یك میوه وجود مریم است. پروردگار مىفرماید : مریم زنى بود كه عفت و عصمت و پاكىِ خود را حفظ كرد. خدا از زن و مرد مىخواهد كه نعمتهاى الهى، مانند قیافه زیبا، اندام زیبا، لحن و گفتار خود را شایسته و به جا مصرف كنند :
«یَامَرْیَمُ اقْنُتِى لِرَبِّكِ وَاسْجُدِى وَارْكَعِى مَعَ الرَّاكِعِینَ »6.
اى مریم ! فروتنانه براى پروردگارت به طاعت برخیز و سجده به جاى آور و با ركوع كنندگان ركوع كن .
لقمه حرام خرج آتش مىشود
مریم آن چه را داشت، در گردونه خواستههاى خدا ریخت : «اقْنُتِى لِرَبِّكِ» سكوى پرواز همه انبیاى خدا همین بود.
انبیا هم شهوت، جوانى و زیبایى داشتند. خلقت انبیا، خلقتى كامل بود. همه انبیاى خدا چهره زیبایى داشتهاند، آهنگ صدا و چشمان نافذى داشتهاند؛ ولى همه این نعمتهایى را كه در اختیار آنان بود، به جا خرج مىكردند. این آیه، مربوط به همه انبیا است، خدا مىفرماید كه به همه پیغمبران گفتم :
«یَا أَیُّهَا الرُّسُلُ كُلُوا مِنَ الطَّیِّبَاتِ وَ اعْمَلُوا صَالِحاً»7.
اى پیامبران ! از خوردنىهاى پاكیزه بخورید و كار شایسته انجام دهید ؛ مسلّماً من به آن چه انجام مىدهید ، دانایم .
دهانتان را به لقمه حرام باز نكنید. اگر قرار باشد دهان را براى خوردن باز كنید، براى لقمه حلال و پاك باز كنید. آنان نیز به فرمان خدا گردن نهادند ؛ زیرا دهانى كه به لقمه حرام گشوده گردد، خرج آتش مىشود :
«إِنَّ الَّذِینَ یَأْكُلُونَ أَمْوَ لَ الْیَتَامَى ظُلْماً إِنَّمَا یَأْكُلُونَ فِى بُطُونِهِمْ نَاراً»8.
بىتردید كسانى كه اموال یتیمان را به ستم مىخورند ، فقط در شكم خود آتش مىخورند و به زودى در آتش فروزان در آیند .
آرى، انسان حرامخوار، بدون این كه متوجه باشد، آتش مىبلعد.
حكایت یك انسان الهى
نقل شده كه در دوران قاجاریه، روزى انسان باخدایى به تهران رفت. ناصرالدین شاه از آمدن او باخبر شد و دستور داد كه او را به دربار بیاورند. آن فرد از رفتن به دربار خوددارى مىكرد و بدون هیچ ترسى، دعوت شاه را رد كرد. ناصرالدین شاه بار دیگر دستور داد كه او را با تهدید به دربار بیاورند. مرد كه تهدید مأموران شاه را دید دعوت را پذیرفت و به دربار رفت. هنگام صرف غذا، شاه دستور داد كه آن دو، تنها در اتاقى غذا میل كنند. سفره شاهانهاى پهن شد و شاه از آن مرد خواست كه مشغول صرف غذا شود ؛ ولى او نپذیرفت.
شاه از او پرسید : مگر تو براى صرف غذا به این جا دعوت نشدهاى؟ مرد پاسخ داد : بله. شاه مىگفت : شاید پیش از آمدن به این جا، غذا میل كردهاى. مرد گفت : نه، چیزى نخوردهام.
وقتى اصرار شاه ادامه یافت، مرد از هر نوع غذا كه بر سر سفره بود، لقمهاى برداشت و با دست، آن را فشار داد و در همین لحظه، در چشمان ناصرالدین شاه تصرف كرد و شاه دید كه از میان لقمه، خون بیرون مىآید. آن گاه به شاه گفت : غذایى كه مىخورى، از خون این ملت مظلوم است ؛ من این خون را چگونه بخورم؟
آرى، لقمه حرام، آتشى است ابدى براى كسى كه آن را مىخورد. این گونه نیست كه عدهاى، مال یتیم، مال ربا، مال دزدى بخورند و آن غذا هیچ تأثیرى در روح و روان و نطفه نداشته باشد اگر این چنین بود رسالت انبیا و خلقت عالَم، بیهوده و عبث خواهد بود، در حالى كه خداوند در قرآن بارها بر این امر تأكید و انسان را از آن نهى كرده است.
عمل و عكس العمل
در كتابهاى درسىِ قدیم، داستانى بود از این قرار كه چوپانى به صاحب گله خود، كه شیر گوسفندان را با آب مخلوط مىكرد، مىگفت : از خدا بترس و این كار را نكن ؛ چون این كار، پایان خوشى ندارد. صاحب گله به چوپان مىگفت : تو تحت تأثیر سخنان مردم و مسجد و منبر قرار گرفتهاى، اینها كه مىگویى، حرفهایى بیهوده است ؛ اما چوپان از نصیحت آن مرد دست برنمىداشت و به او مىگفت : نظام عالَم، نظام حساب و كتاب است، كل عالم چشم و گوش است و كردارهاى تو ثبت مىشود :
«فَمَن یَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَیْراً یَرَهُ »9.
پس هركس ذرهاى نیكى كند ، آن نیكى را ببیند .
اما صاحب گوسفندها مىخندید و سخنان مرد چوپان را به مسخره مىگرفت. روزى چوپان گله را از تپه سرازیر كرد تا به روستا ببرد. رعد و برق تندى زد و سیل جارى شد و گوسفندان را با خود برد. چوپان به تنهایى به روستا برگشت. صاحب گله گفت : گوسفندها چه شدند؟ چوپان گفت : من كه بارها به شما گفتم : آبى كه در شیر مىریزى و به مردم مىدهى، سرانجام بدى خواهد داشت. خدا همه آبها را جمع كرد و به آنها دستور داد كه راه بیفتند و گوسفندان تو را ببرند. این، نتیجه عمل ناشایست خودت بود.
آرى، عالَم چشم و گوش دارد و هر كارى كه انسان انجام دهد، در دفتر الهى، ثبت مىشود.
معناى عمل صالح
عمل صالح، یعنى به جا خرج كردنِ نعمتهاى الهى. نعمت دهان كجا باید خرج گردد؟ دهان فقط براى جویدن و بلعیدن لقمه نیست، بلكه باید در سخن گفتن، دل انسانى را به دست آوردن، حكمى را به نفع مردم صادر كردن، دل شكستهاى را ترمیم بخشیدن و موارد دیگر استفاده شود.
انسان باید از نعمتهاى الهى، مانند دهان، زبان، گوش، چشم و دست به خوبى استفاده كند و در كنار آنها پشتوانه تقوا داشته باشد :
«مَنْ عَمِلَ صَالِحاً مِّن ذَكَرٍ أَوْ أُنثَى وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْیِیَنَّهُ حَیَوةً طَیِّبَةً»10.
از مرد و زن ، هر كس كار شایسته انجام دهد، در حالى كه مؤمن است ، مسلماً او را به زندگىِ پاكیزهاى زنده مىداریم .
به این ترتیب، مردم حیات پاك پیدا مىكنند، حیاتى سالم، در كنار همدیگر و بدون هیچ رنج و اندوهى.
«قُلْنَا اهْبِطُوا مِنْهَا جَمِیعاً فَإِمَّا یَأْتِیَنَّكُم مِّنِّى هُدًى فَمَن تَبِعَ هُدَاىَ فَلاَ خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لاَ هُمْ یَحْزَنُونَ »11.
گفتیم : همگى از آن [ مرتبه و مقام ] فرود آیید؛ چنان چه از سوى من هدایتى براى شما آمد، پس كسانى كه از هدایتم پیروى كنند نه ترسى بر آنان است و نه اندوهگین شوند .
خداوند مىفرماید : اگر شما در مدار هدایت قرار بگیرید، همه غصهها را از زندگىِ شما برمىدارم. آرى، اگر همگى در مدار هدایت باشیم، دیگر از همدیگر نمىهراسیم و هیچ رنجى متوجه ما نمىشود. انسان اگر امین باشد، اهل صفا و صمیمیت باشد، عادل و درستكار باشد، دیگر كسى از او نمىترسد و از او كناره نمىگیرد.
پس شناخت نعمت، مصرف شایسته آن و سرانجام، شكر و سپاس آن نعمت، از عالىترین برنامههاى زندگى انسان است.
نعمتهاى خدا از زبان سید الشهدا علیه السلام
شكر نعمت، یكى از برنامههاى سید الشهدا علیه السلام بود. او در طول شش ماه با سخنرانى، با رفتار و با نامه و پیام، نعمتهاى خدا را به مردم یادآورى كرد تا آنان در دایره شكر قرار گیرند ؛ یعنى دهنده نعمت را ببینند، خود نعمت را ببینند، متوجه مصرفِ واقعىِ نعمت شوند و آن را شایسته مصرف كنند تا این نعمت به رضاى حق، بهشت ابد و حیات طیبه تبدیل گردد ؛ آن چنان كه یاران او طى این سفر، تا آخرین لحظه با او همراه شدند و لذت نعمت نور الهى را دریافتند و به شكرانه آن، جانشان را به درگاه الهى هدیه دادند.
مقام شكر نعمت، آن قدر بالا است كه امام حسین علیه السلام در شب عاشورا، شبى كه ساعاتى بیش تا شهادت فاصله نداشت، شش نعمت بزرگ الهى را به یاران خود یادآور شد :
نعمت قرآن : «عَلَّمْتَنَا القُرآن»، نعمت شناخت دین : «وفَقَّهْتَنا فِى الدّین» نعمت اتصال به نبوت : «أكرَمْتَنا بِالنُبُوَّة» و سه نعمت گوش، چشم و درك : «جَعَلْتَ لَنا أسماعا و أبصارا و أفئِدَةً»12. آن گاه از خدا خواست كه براى نعمتهایى كه در اختیارشان قرار داده است، شكر خدا را به جا آورند و آنها را در جاى خود مصرف كنند.
چه پاكیزه مردمى هستند آنانى كه به این معانى توجه دارند! چه مردم باارزشى هستند آنانى كه مُنعم را شناختهاند، نعمت را شناختهاند و محل مصرفش را مىدانند و حاضر نیستند ذرهاى عمل ناروا مرتكب شوند. حاضر نیستند یك نگاه، یك سخن ناروا و یك حركت نا به جا انجام دهند.
حكایت مسافر مكه
نقل است فردى سوار بر اسب، به سوى مكه مىرفت. در راه، به شخص پیادهاى برخورد، اسبش را آرام كرد و به پیاده گفت : در این مسیر طولانىِ سخت، چرا پیادهاى؟ مرد گفت : من پیاده نیستم، من مركبهاى بسیارى دارم. مرد سوار گفت : مركبهایت كجایند؟ مرد گفت : نزد خودم هستند. تو مرا پیاده مىبینى و اشتباه مىبینى. تو مرا آن گونه كه هستم، نمىبینى.
سوار گفت : من متوجه نمىشوم تو چه مىگویى. مرد پیاده گفت : هر مصیبتى كه بر من وارد شود، مركب من براى عبور از آن، صبر است :
«الَّذِینَ إِذَآ أَصَابَتْهُم مُّصِیبَةٌ قَالُوا إِنَّا للّهِِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ رَ جِعُونَ * أُولئِكَ عَلَیْهِمْ صَلَوَ تٌ مِّن رَّبِّهِمْ وَ رَحْمَةٌ وَ أُولئِكَ هُمُ الْمُهْتَدُونَ »13.
كسانى كه چون بلا و آسیبى به آنان رسد، گویند : ما مملوك خداییم و یقیناً به سوى او بازمىگردیم . آنانند كه درودها و رحمتى از سوى پروردگارشان بر آنان است و آنانند كه هدایت یافتهاند .
این، مركب من در پیشامدها است. من هیچ گاه در پیشامدها، خود را نمىبازم. هر نعمتى كه به من برسد، مركب من براى عبور از آن نعمت، شكر است. هر قضایى كه از پروردگار به من برسد، مركب من براى عبور سالم از آن، رضا به قضاى حق است. هر گاه نَفْس، مرا به گناه دعوت كند، مركب من براى سالم عبور كردن از آن، این است كه به خود مىگویم : چند سال دارى؟ آن گاه خودم پاسخ مىدهم : شصت سال. دوباره از خود مىپرسم : چند سال دیگر در این دنیا هستى؟ پاسخ مىدهم : حداكثر ده سال دیگر.
بعد به خود مىگویم : بیشتر عمرت رفته است و چند صباحى بیشتر زنده نیستى. این چند روز باقى مانده، ارزش ندارد كه با خدا مخالفت كنى.
این مركبها مرا به سوى كمال سوق مىدهند و راه را براى من هموار مىكنند. براستى صبر عالىترین مكارم اخلاق و برجستهترین سیره و منش انبیاء و اولیا الهى است .
——————————————————————————–
1 . نحل (16) : 97.
2 . ملك (67) : 9.
3 . نوح (71) : 5 .
4 . هود (11) : 46.
5 . آل عمران (3) : 45.
6 . آل عمران (3) : 43.
7 . مؤمنون (23) : 51 .
8 . نساء (4) : 10.
9 . زلزال (99) : 7.
10 . نحل (16) : 97.
11 . بقره (2) : 38.
12 . صحیفة الحسین علیه السلام : 79: دعاى 22.
13 . بقره (2) : 156 ـ 157.
استاد حسین انصاریان