مسوولان جمهورى اسلامى ایران در نوروز 1365، این سال را “سال تعین سرنوشت جنگ ” نام نهادند. گر چه اجراى عملیات کربلاى 5 در این سال بود که ابرقدرتها ناچار به تصمیم گیری در پایان دادن به جنگ ایران و عراق شدند اما در حقیقت سرنوشت نهایى دفاع مقدس در سال 1366 مشخص گردید.
در این سال حامیان منطقهاى و بینالمللى عراق به این نتیجه قطعى دست یافتند که ارتش عراق نه تنها براى تداوم جنگ فرسایشى در جهت محدود ساختن نهضت اسلامى ایران قابل اعتماد نیست، بلکه حتى توانایى حفظ دولت لائیک بعثى را هم در برابر تهاجمات غیرمعمول “بسیجیان تکبیرگوى ایران ” ندارد. از همین رو تلاش ابرقدرتهاى شرق و غرب در قالب “سازمان ملل متحد ” و “شوراى امنیت ” براى پایان دادن به این جنگ با حداقل نتیجه مورد قبول ابرقدرتها – یعنى جنگى بدون برنده – آغاز شد و اوج این تلاش با تصویب قطعنامه 598 و آغاز عملیات اسکورت نفتکشهاى کویتى آشکار گردید.
نتیجه طبیعى اسکورت نفتکشهاى کویت، تامین امنیت صادرات نفتى عراق بود، چرا که کویت یکى از اصلىترین و موثرترین متحدین عراق محسوب مىشود و جانبدارى از کویت در حقیقت حمایت و پشتیبانى از عراق بود.
به این ترتیب جمهورى اسلامى، عملیات اسکورت نفتکشها را اعلام جنگ غیررسمى آمریکا به ایران درخلیج فارس دانست و نیروى دریایى سپاه پاسداران و ارتش جمهورى اسلامى مأموریت مقابله به مثل با آمریکا در خلیج فارس را بر عهده گرفتند.
جنگ اول نفتکشها حدود هشتاد روز به طول انجامید و در نهایت با عقبنشینى آمریکا از مواضعش پایان گرفت.
* جمعه 2/5/1366، 27 ذیقعده 1407 و 24 ژوئیه 1987؛ ساعت 7 بامداد:
عرض جغرافیایى 58-25 شمالى و نصفالنهار 50/49 شرقى، صداى انفجار مهیبى آب هاى نیلگون خلیج فارس را به تموج وا مىدارد و رشته افکار ناخدا “ویلیام ماتیس ” را پاره مىکند. او سه روز قبل ناوگانى متشکل از سه ناوکش آمریکایى و دو نفتکش کویتى را از بندر “خورفکان ” در امارات متحده عربى به سمت بندر “الاحمدى ” کویت به حرکت درآورده بود و حالا که فقط 90 مایل از این سفر پر دردسر باقى مانده بود که این صداى انفجار همه چیز را به هم ریخت. در کمتر از پنج دقیقه آنچه پیش آمده بود، روشن شد. نفتکش کویتى “بریجیتون ” که در محاصره چهار ناوشکن آمریکایى قرار داشت، با یک مین دریایى برخورد کرده بود. خیلى زود معلوم شد هر 24 خدمه این نفتکش غول پیکر زنده هستند ولى یک سوراخ به مساحت 43 متر مربع در پهلوى چپ “بریجتون ” به وجود آمده بود. ناخدا “ماتیس ” بلافاصله پس از ارزیابى ابتدایى واقعه مستقیما با کاخ سفید تماس گرفته و ماوقع را به اطلاع مافوق خود رساند. چند دقیقه بعد “فرانک کارلوچى ” مشار امنیت ملى ریگان، او را که در خوابى عمیق به سر مىبرد، بیدار کرد و خیلى خلاصه و بىمقدمه گفت: “رونالدو! یکى از نفتکشها را زدند. ” به این ترتیب برگ جدیدى از تاریخ بحران خلیج فارس رقم خورد و سلسله وقایع که امروز از آنها تحت عنوان “جنگ نفتکشها ” یاد مىشود، آغاز گردید.
29/4/66، 23 ذیقعده 1407، 20 ژوئیه 1987:
پانصد و نود و هشتمین قطعنامه شوراى امنیت سازمان ملل متحد در 10 ماده و طى جلسه 2750 این شورا پس از قریب به پنج ماه تکاپوى اعضاى دائم شورا به تصویب رسید. بلافاصله پس از تصویب این قطعنامه در همان جلسه شوراى امنیت، دبیر کل سازمان ملل متحد آقاى “خاویر پرز دکوئیار ” طى سخنانى اظهار داشت: “قطعنامهاى که اینک تصویب شد، اوج تلاشهاى مشترک اعضاى شوراى امنیت به عنوان نمایندگان جامع بینالمللى براى برقرارى راه حلى بینالمللى براى برقرارى راه حلى جامع، عادلانه و شرافتمندانه در جهت حل منازعه ایران و عراق است. ” در همان روز متن قطعنامه 598 طى نامهاى به وزراى خارجه هر دو کشور ایران و عراق ارسال گردید. در نخستین واکنش، عراق قطعنامه جدید شوراى امنیت را مثبت ارزیابى کرده و اعلام نموده که تا پایان هفته اخیر موضع خود را در قبال آن مشخص خواهد کرد، از سوى دیگر جمهورى اسلامى ایران قطعنامه اخیر را “ناعادلانه و با کمترین اثر بازدارنده در جنگ تحمیلى که تحت فشار آمریکا به تصویب رسیده است ” دانست و آقاى علىاکبر ولایتى وزیر امور خارجه وقت آن را غیرقابل قبول خواند. با این حال ایران عملاً در برابر این قطعنامه سیاستى دو پهلو – نه قبول، نه رد – اختیار کرد. همزمان با تصویب قطعنامه 598، آمریکا آغاز عملیات اسکورت نفتکشهاى کویتى را توسط ناوگان خود تحت عنوان “عملیات ارنست ویل ” اعلام نمود. مصادف شدن روز تصویب قطعنامه با شروع پرچمگذارى نفتکشهاى کویتى و اسکورت آنها توسط ناوشکنهاى آمریکایى از سوى مسوولان جمهورى اسلامى به عنوان “یک توطئه هماهنگ ” تلقى گردید.فرماندهی وقت سپاه بعد ها شرح د اد که سیاسیون و نظامیان ، ماجرای اسکورت نفتکش ها را با امام در میان گذاشتند و از ایشان در باره عکس العمل ایران کسب نظر کردند. ایشان در پاسخ گفت که اگر من بودم ناو ها را می زدم. متعاقبا رییس جمهور وقت، حضرت آیتالله خامنهاى طى سخنانى تهدیدآمیز گفت: “جنگ خلیجفارس، جنگ ناوگانهاى مدرن نیست، براى این جنگ یک شگرد و تاکتیک نظامى لازم است و آن عملیات استشهادى است که امروز در تمامى منطقه تنها جمهورى اسلامى مجهز به این تاکتیک و شگرد مىباشد. ”
حقیقت ماجرا نیز جز این نبود که ماجراى اسکورت نفتکشهاى کویتى عملاً در راستاى تأمین اهداف اقتصادى عراق بود، زیرا کویت پشتیبان مالى عمده این کشور در جنگ محسوب مىشد. کویت بندر “الشعیبیه ” را براى تخلیه اسلحه و تجهیزات و مهمات وارداتى در اختیار عراق قرار داده و حتى پایگاه هوایى بندر “على السالم ” و فضاى هوایى خود را به نیروهاى هوایى ارتش بعث پیشکش نمود. بر همین اساس بود که وزیر امور خارجه ایران اعلام کرد: “نفت در نفتکشهاى کویتى با هر پرچمى که باشد در واقع نفت عراق است چون کویت رسما از بغداد در جنگ حمایت مىکند. ” به این ترتیب عملیات “ارنست ویل ” رسما در جهت تأمین امنیت صادرات نفت عراق از طریق کویت و واردات این کشور انجام مىگرفت و طبیعى بود که ایران در برابر چنین مسألهاى آرام ننشیند، زیرا مدتها بود که عراق با گسترش و تشدید حملات هوایى به مراکز نفتى و خطوط کشتیرانى در خلیج فارس امنیت شاهراه اقتصادى ایران را با خطر جدى مواجه کرده بود. آمریکا در اولین مرحله به موجب ترتیباتى پیچیده، مالکیت ناوگان متشکل از یازده نفتکش کویتى را در اواخر اردیبهشت ماه به یک شرکت آمریکایى انتقال داد. نخستین کاروان نفتکشهاى کویتى تحت پرچم آمریکا و با اسکورت ناوشکنهاى ابرقدرت غرب، دو روز بعد از تصویب قطعنامه 598 حرکت خود را از سواحل امارات متحده عربى در دریاى عمان آغاز کرد. سرانجام کاروان اسکورت نفتکشهاى “گس پرنس ” و “بریجتون ” – که نامهاى عربى آنها توسط شرکت آمریکایى عوض شده بودند – با سرو صداى زیادى مأموریت خود را آغاز کرده و به سلامت از تنگه هرمز گذشتند اما، در نزدیکى جزیره فارسى با خطر جدى مواجه شده و نفتکش چهارصد هزار تنى “بریجتون ” با یک مین 270 کیلویى برخورد نمود. بازتاب این حادثه بسیار گسترده بود. جمهورى اسلامى ایران با رد مسوولیت این اتفاق، از آن به عنوان “تیرغیب ” یاد کرد و مهندس میرحسین موسوى نخست وزیر وقت ایران، آن را “نه انفجار نفتکش کویتى بلکه انفجار حیثیت آمریکا ” دانست. علىرغم این که آمریکا سعى نمود این حادثه را بىاهمیت تلقى نماید، اما چنین ضربهاى براى حیثیت سیاسى و نظامىاش جبرانناپذیر بود و مهمتر از همه این که عملاً ابتکار عمل در خلیج فارس را به دست ایران مىداد. این رخداد سبب شد که کاروانهاى بعدى بىسر و صدا و تبلیغات و با رعایت پنهان کارى از سواحل کویت به دریاى عمان و بالعکس حرکت کنند، در حالى که همواره خطر مینها، قایقهاى تندرو و موشکهاى کرم ابریشم را احساس مىکردند.
یک هفته پس از افتضاح سیاسى نظامى عملیات “ارنست ویل ” در تاریخ 9/5/66 اولین عکسالعمل تند کشورهاى حوزه خلیج فارس برابر موقعیت برتر ایران در منطقه به وقوع پیوست. در این روز یکصد و پنجاه هزار زائر ایرانى خانه خدا، که طبق رسم هر سال خود به راهپیمایى آرام “برائت از مشرکین ” در شهر مقدس مکه مشغول بودند و شعارهاى مرگ بر آمریکا و مرگ بر اسراییل سر مىدادند توسط نظامیان سعودى مورد حمله قرار گرفتند. این تهاجم دور از انتظار، چهارصد شهید و هزاران مجروح را در پى داشت. تقریبا تمامى کشورهاى عربى و غالب دولتهاى منطقهاى از این جنایت پشتیبانى کردند و عربستان را در ارتکاب این عمل محق دانستند. حتى حافظ اسد نیز همدردى خود را با پادشاه عربستان باقى کشورها نیز به سکوت یا ابراز تأسفى خفیف اکتفا کردند. قدرتهاى غربى، علىالخصوص آمریکا هم عربستان را در دفاع از منافع خود، “به هر شکل ممکن “، آزاد و صاحب حق شناختند. تبلیغات امپراطورى رسانهاى بینالمللى هم دقیقا در جهت حمایت از عربستان و انداختن مسوولیت این کشتار فجیع بر دوش ایران قرار گرفت.
به این ترتیب اعراب حوزه خلیج فارس اتحاد و همسویى خود را با آمریکا در جهت حمله به پایگاههاى مادى و معنوى ایران در منطقه به نمایش گذاشتند. اهداف متعددى که از این قتلعام فجیع دنبال مىشد عبارتند از:
1ـ شکستن اسطوره “شکستناپذیرى انقلاب اسلامى ” با برخوردى سخت و رعبانگیز.
2ـ برطرف کردن ملاحظات منطقهاى و خویشتندارى کشورهاى عربى در مقابله با ایران.
3ـ تغییر توازن قوا در منطقه به ضرر ایران.
4ـ ایجاد زمینه جدایى افکار عمومى مسلمانان جهان از ایران به دنبال ایجاد شکاف عمیق میان ایران و عربستان.
اما شاید مهمترین نتیجه فاجعه “جمعه سیاه ” در مکه معظمه، انحراف افکار عمومى جهانى از شکست اخیر آمریکا در منطقه بود. با قرار گرفتن اخبار و تحلیلهاى مربوط به منازعه ایران و عربستان در جریان “حج خونین ” در کانون محافل خبرى، رسوایى برخورد ناو “بریجتون ” با مین مورد غفلت قرار گرفت و زمینه مناسب براى تداوم حرکات نظامى آمریکا در خلیج فارس فراهم گردید.
جمهورى اسلامى ایران در برابر این هجوم آشکار و ناجوانمردانه متحدین منطقهاى آمریکا به خود، آن هم در جریان مراسم حج، صراحتا و آشکار وعده انتقام و برخورد تلافىجویانه را داد حضرت روحالله سه روز پس از حادثه مکه، طى پیامى اعلام کرد: “ما آمریکا را مسوول تمام این جنایات مىدانیم و به خواست خدا، در یک فرصت مناسب با آن مقابله مىکنیم. ” جانشین فرماندهى کل قواى مسلح کشور نیز رسما اعلام کرد به عربستان از این عمل خود متأسف خواهد شد. با این اوصاف آمریکا نیز بهانه لازم براى تقویت حضور نظامى خود در منطقه را پیدا کرد و در مجموع فاجعه کشتار حاجیان بیش از هر چیز به نفع حیثیت لکهدار شده آمریکا در دنیا تمام شد به گونهاى که در نیمه دوم مرداد ماه تعداد ناوگان ضربتى این ابرقدرت در خلیج فارس به 24 فروند رسید. در چنین شرایطى، در 20/5/66، نفتکش آمریکایى “تکزاکور کاربین ” در خارج از خلیج فارس – خلیج عمان – و در یکى از امنترین آبهاى منطقه با مین برخورد کرد. به این ترتیب “جنگمینها ” که با برخورد نفتکش “بریجتن ” به مین آغاز شده بود و با تهدید آمریکا به مینگذارى سواحل ایران تداوم یافته بود به سرعت ابعاد گستردهترى یافت. از سوى دیگر عراق نیز حملات خود را علیه اهداف ایرانى در خلیج فارس، به منظور وادار کردن ایران به پذیرش قطعنامه 598 ادامه داد. در مقابل قایقهاى تندرو نیروى دریایى سپاه – طارق و عاشورا – هر روز کشتىهایى را که متعلق به آمریکا، کویت، عربستان و انگلیس بود مورد حمله قرار مىداد و پس از انجام عملیات به سرعت از محل حادثه دور شده و بیشتر در کنار “جزیره فارسى ” پهلو گرفته و خود را استتار مىکردند تا از مقابله به مثل دشمن در امان باشند. ضمن این که در تاریخ 13/6/66 یک فروند موشک silk worm موسوم به کرم ابریشم به بندر “الا حمدى ” کویت که جایگاه نفتکشهاى کویتى تحت حمایت آمریکا بود اصابت کرد. این بندر که دو سوم نفت کویت از آن صادر مىشود، خسارت زیادى ندید اما وحشت از حملات مشابه، کویت و آمریکا را فرا گرفت. در تاریخ 30/6/66 کشتى انگلیسى “جنتل ریز ” در تنگه هرمز مورد حمله قایقهاى تندروى ایرانى قرار گرفت. روز بعد از هلى کوپترهاى آمریکایى کشتى تدارکاتى “ایران اجرا ” را در آبهاى جمهورى اسلامى مورد هدف قرار دادند. این حمله که با اجازه مستقیم ناخدا “هارولد برنس ” فرمانده ناوگان خلیج فارس آمریکا انجام شد شهادت 5 ملوان ایرانى اسارت حدود 26 نفر از خدمه این کشتى را در پى داشت که به ناو فرماندهى “لاسال ” منتقل شدند. این حمله که نخستین برخورد تأیید شده میان ایران و آمریکا از زمان آغاز عملیات اسکورت نفتکشها محسوب مىشود، درست یک روز قبل از سخنرانى رییسجمهورى ایران در مجمع عمومى سازمان ملل در نیویورک انجام گرفت.
کشتى “ایران اجر ” در نخستین ساعات روز به وسیله یدککش به آبهاى عمیق بینالمللى منتقل و با حضور “کاسپار واینبرگر ” وزیر دفاع وقت آمریکا منفجر و غرق شد. شخص نامبرده در یک اظهار نظر صریح گفت: “وقت آن رسیده است که ریشه ملت ایران خشکانده شود. ” آمریکا در توجیه این عمل خود اعلام کرد که کشتى “ایران اجر ” را در حال مینگذارى شناسایى کرده است. پس از این واقعه، سپاه مصرانه در پى فرصتى براى پاسخگویى متقابل بود. بر این اساس بسیجیان ایرانى در 13/7/66 درصدد انجام عملیاتى در منطقه استراتژیک نفتى “رأس الخفجى ” متعلق به عربستان برآمدند که بنا به دلایلى در بدو عملیات، متوقف گردید. تلاش جدى ناو گروههاى سپاه پاسداران براى زدن ضربهاى موثر و مستقیم به نظامیان آمریکایى حاضر در خلیج فارس متوقف نشد و ناو گروه منطقه دوم دریایى سپاه تحت فرماندهى پاسدار نادر مهدى مأموریت پیدا کرد عملیاتى استشهادى علیه هلىکوپترهاى “مارنیز ” آمریکایى به انجام برساند. پاسداران «ناو گروه نوح نبی» به تعقیب اهداف آمریکایی پرداختند تا در فرصتی مناسب عملیات خود را به سرانجام برسانند.
سرانجام در تاریخ 16/7/66 سه فروند هلىکوپتر MH6آمریکایى که جزو نیروى ویژه 160 آمریکا بودند با چهار فروند قایق ایرانى در جنوب غربى جزیره فارسى رودر رو شدند. در جریان این عملیات شهادت طلبانه،پس از آن که یک فروند هلىکوپتر آمریکایى توسط شهید “محمدىها ” سرنگون گردید،سه فروند از قایقها غرق شده و پنج نفر از سرنشینان آنها به نامهاى “نصرالله شفیعى “، “مهدى محمدىها ” و “خداداد آبسالان “، “غلامحسین توسلى “، “مجید مبارکى ” به شهادت رسیده و شش تن از نیروهاى سپاه که زنده مانده بودند به اسارت تفنگداران دریایى در آمدند. نادر مهدوى و بیژن گرد نیز جزو اسرا بودند که زیر اثر شکنجه تفنگداران دریایى آمریکایى به شهادت رسیدند.(آمریکا تا سال ها بعد سرنگونی هلی کوپتر نظامی خود و قتل چندین تفنگدار دریایی خود را کاملا انکار می کرد) براى تلافى این عملیات بی سابقه آمریکا، در تاریخ 23/7/66 یک فروند کشتى آمریکایى به نام “سانگارى ” که پرچم “لیبریا ” را حمل مىکرد و در آبهاى کویت لنگر انداخته بود به وسیله موشکهاى کرم ابریشم مورد هدف قرار گرفت و فرداى آن روز هم نفتکش “سىایل سیتى ” که تحت حفاظت ناوهاى آمریکایى بود و پرچم آمریکا را حمل مىکرد مورد اصابت موشکهاى ایرانى واقع شد که این مورد، اولین حمله مستقیم ایرانیان به یکى از کشتى با پرچم ایالات متحده بود. آمریکا در موضعگیرى منفعلانه مسوولیت پاسخگویى به این حملات را به بهانههاى مختلف از خود سلب کرد. در این میان دولت عراق نیز دست به کار شد و در روز 18/6/66 سلسله حملات سنگینى را علیه مرکز صنعتى و کانونهاى اقتصادى ایران آغاز کرد و در یک روز حدود 15 هدف اقتصادى و صنعتى را بمباران نمود و آن روز “روز انتقام ” نامیده و این حملات سنگین را پاسخى به اصابت یک فروند موشک به بندرالاحمدى در 13 شهریور دانست. روز دوشنبه 27/7/66 چهار ناوشکن آمریکایى “کید “، “هل “، “یانگ ” و “لفت ویچ ” در معیت ناوچه “ناچ ” و رزمنا و “استندلى ” به جزیره “رستم ” که پایانه نفتى “رشادت ” در آن قرار داشت حمله کردند و با توپهاى سنگین طى 85 دقیقه، 1000 گلوله به آن شلیک نمودند و چون هنوز بخشى از تأسیسات نفتى پابرجا بود گروه ویژه تخریب “seal ” را به جزیره اعزام داشتند و بقایاى سکوى “رشادت ” را با دینامیت منهدم نمودند. سپس گروهى از تفنگداران دریایى آمریکایى، به میدان نفتى “رسالت ” واقع در نه کیلومترى جزیره رستم حمله برده و آن را کاملاً تخریب نمودند. 90 دقیقه پس از انتشار خبر این تجاوز آشکار آمریکا به تمامیت ارضى ایران و دخالت مستقیم و آشکار این کشور در جنگ علیه ایران، ارزش سهام شرکتها در بازار “وال استریت ” با کاهش بىسابقه دویست واحدى مواجه شود. سایر بازارهاى اصلى بورس در دیگر نقاط جهان به تبع این سقوط ارزشها در “وال استریت ” نیز دچار رکورد بىسابقهاى شدند.
این واقعه چنان ضربه بىسابقه به اقتصاد آمریکا و سایر دول غربى وارد ساخت که محافل آمریکایى از آن به عنوان “بحران دوشنبه سیاه ” نام بردند. به دنبال این حملات ایران خواستار انتقامگیرى با یک “ضربه خردکننده ” شد. نخستوزیر وقت نیز اعلام کرد که “پس از ضربه تلافى جویانهها، حسابها تسویه خواهد شد. ”
سه روز بعد در تاریخ 20/7/66 بندر “الاحمدى ” کویت به وسیله یک موشک کرم ابریشم مورد حمله قرار گرفت و آسیب جدى دید. مطابق معمول ایران مسوولیت این حمله را بر عهده نگرفت اما اخبار آن را از رادیو سراسرى پخش نمود. آمریکا نیز ضمن تقبیح این حمله، پاسخ به آن را بر عهده خود کویت دانست. روز اول آبان 1366 رییس مجلس وقت ایران “حجتالاسلام رفسنجانى ” گفت: “در صورتى که عراق حملات خود را علیه اهداف نفتى ایران متوقف نسازد ایران با اتکا به خداوند و در اختیار داشتن تیرهاى نامرئى موثرترى از آنها استفاده موثر به در تاریخ 2/8/66 نیز دفتر شرکت هواپیمایى “پان آمریکن ” در کویت توسط یک بمب نسبتا قوى منفجر شد، هر چند گروهى مسوولیت این انفجار را نپذیرفت ما محافل غربى و کویتى آن را به عوامل ایرانى نسبت داده و اقدامى تلافى جویانه از جانب ایران محسوب نمودند.
* دوشنبه، 8/11/66، 9 ربیعالاول 1408، 2 نوامبر 1987، ساعت 3 بامداد
صداى گوشخراش رگبار گلوله “کانگى ” و همقطارانش را از خواب مىپراند. باران گلوله است که سینه شب را مىشکافد و به سوى قایق کوچک ماهىگیرى آنان مىبارد. هیچ کس نمىداند به کجا بگریزد، صداى گلوله لحظهاى قطع نمىشود و “کانگى ” که در جستوجوى سرپناهى براى خود است ناگهان بر کف قایق مىافتد. یک گلوله کالیبر بزرگ، نیمى از سر “کانگى ” جوان را برده بود. مدت زیادى طول نکشید که ناوشکن عظیم “کار ” متوجه شود، هدفى را که به عنوان یک قایق توپدار ایرانى آتش باران کرده است یک قایق ماهیگیرى غیرمسلح عرب بوده است و تنها قربانى این اشتباه فاحش خدمه هندى این قایق با نام “بیکوان کانگى ” مىباشد.
ایران بلافاصله پس از افشاى این خطاى فاحش ناو تمام الکترونیک آمریکایى، طى عملى طعنهآمیز، پیشنهاد دفاع از کلیه کشتىهاى تجارى و نفتکشها را صرف نظر از پرچم آنها در صورت مورد هدف قرار گرفتن توسط نیروى دریایى آمریکا و در صورت فرستادن “sos ” ارائه داد. آمریکا در 13 آبان 1366 از این ماجرا اظهار تأسف کرد و به این ترتیب مرحله اول “جنگ نفتکشها ” با برترى ایران و در حالى که آمریکا فرصت پاسخگویى به عملیات بسیجیان قایق سوار ایرانى را پیدا نکرده بود، خاتمه یافت.