به نام خدا
پرسش: ايران در هنگام ظهور چگونه خواهد بود ؟
پاسخ: با توجه به روايات ميتوان شرايط ايران را تا حدودي اين گونه ترسيم كرد: «دانش و معارف دين اسلام و مكتب تشيع، از ايران و قم، به جهانيان صادر ميشود. لذا موقعيت علمي ايران ممتاز است و اصلي ترين مركز دين اهل بيت(ع) خواهد بود. در روايتي از وجود مقدس امام صادق(ع) نقل شده است: «به زودي، كوفه، از مؤمنان خالي ميگردد و دانش مانند ماري كه در سوراخش پنهان ميشود، از آن شهر رخت برميبندد؛ سپس علم ظاهر ميشود در شهري به نام قم؛ آن شهر معدن علم و فضل ميگردد(و از آنجا به ساير شهرها پخش ميشود) به گونهاي كه باقي نميماند در زمين جاهلي نسبت به دين، حتي زنان در خانهها. اين قضيه نزديك ظهور قائم(ع) واقع ميشود … علم، از قم به ساير شهرها در شرق و غرب پخش ميشود و حجت بر جهانيان تمام ميشود به گونهاي كه در تمام زمين، فردي پيدا نميشود كه دين و علم به او نرسيده باشد. بعد از آن قائم، قيام ميكند و سبب انتقام خدا و غضب او بر بندگان(ظالم و معاند) ميشود؛ زيرا، خداوند انتقام (و عذاب) بر بندگان روا نميدارد، مگر وقتي كه حجت را انكار كنند»؛ (بحار الانوار، ج 57و60، ص213).
خيزش و جنبشي بزرگ براي دعوت مردم به طرف دين، در ايران روي ميدهد. از امام كاظم(ع) نقل شده است: «مردي از اهل قم، مردم را به سوي حق دعوت ميكند. گروهي، دور او اجتماع ميكنند كه مانند پارههاي آهناند و بادهاي تند(حوادث) نميتواند آنها را از جاي بركند. از جنگ خسته نميشوند و كنارهگيري نميكنند و بر خدا توكل ميكنند. سر انجام، پيروزي براي متقين و پرهيزكاران است».(بحار، ج60، ص216، ح37).
گويا اين حركت، همان حركتي است كه از امام باقر(ع) نقل شده است: «گويا ميبينم گروهي از مشرق زمين خروج ميكنند و طالب حق هستند، اما به آنان پاسخ داده نميشود. مجدداً برخواستهي خود تاكيد ميكنند ولي جواب نميشنوند. پس چون چنين ديدند، شمشيرها را به دوش ميكشند، در مقابل دشمن ميايستند تا حق به آنها داده ميشود، اما اين بار قبول نميكنند بلكه قيام ميكنند و نميدهند آن را (پرچم قيام را) مگر به صاحب شما(امام زمان(ع))».(بحار الانوار، ج52، ص243، ح116).
خروج سيد حسني و خراساني كه در روايات به آنها اشاره شده است را ميتوان در اين باره دانست. بنابراين، موقعيت اجتماعي آن روز ايران حركت به سوي حق طلبي و دعوت به آمادگي براي ظهور است.
در بستر اين جامعه نيز ياران حضرت شكل ميگيرند. در حديثي از امام صادق(ع) نقل شده است: «قم را قم ناميدند، چون اهل او، اجتماع ميكنند با قائم آل محمد(ص) و با او قيام ميكنند و او را ياري ميكنند».(بحار الانوار، ج 57و 60، ص216، ح38).
در رواياتي كه به نام ياران و شهرها اشاره دارد، شهرهاي متعددي از ايران ذكر شده است. خلاصه آن كه ايران، مركز صدور دين و معارف اهل بيت است و زمينهسازي براي ظهور ميكند.
در برخي از روايات اهل بيت(ع) به حضور فعال عجم در سپاه و ارتش مخصوص امام مهدي(ع) اشاره شده است. البته مقصود از عجم ملتهاي غير عرب است، ولي به احتمال زياد بيشترين مصداق آن در عصر ظهور، ايرانيان خواهند بود به ويژه كه مركز شيعه در ايران است.
مجموعه روايات وارده در مورد ايرانيان نشان ميدهد كه اين گروه، زمينهسازان حكومت حضرت مهدي(ع) در جهان هستند و بيشترين تأثير را در روند استقرار حكومت آن خورشيد عالمتاب دارند، و در حقيقت حضرت مهدي(ع) به همراه ياران از جمله ايرانيان با دشمنان به مبارزه برميخيزد.
پرسش: اينکه مي گو يند جنگ و خو نريزي و بيماري شايع مي شود و بسياري از مردم هلاک مي شوند موجب عدم اميد به زندگي در زمان ظهور است آيا دو سوم مي ميرند ؟ و اين مطالب صحيح است ؟ توضيح دهيد.
پاسخ: سخن جنگ و خونريزيها در دو مرحله مطرح ميشود:
الف. قبل از ظهور: در مورد جنگهاي قبل از ظهور مطلب خاصي كه از درجه اعتبار برخودار باشد بيان نشده است. بلكه به صورت كلي از مرگ و ميرهاي زياد و جنگ و كشتار خبر داده شده است. از اين رو به زمان و مكان و گروه خاصي نميتوان اشاره كرد. به علاوه كه اين حوادث مربوط به اختيار انسانها است و لذا انسان ميتواند با برخي اختيارها و انتخابها از بروز برخي حوادث جلوگيري كند. لذا در آيه قرآن به لوح محو و اثبات اشاره شده است.
البته اگر رويدادهاي ناخوشايند واقعاً بخواهد رخ بدهد، اهل بيت به ما آموزش دادهاند كه با دعا و حركت سنجيده بلا را از خود دور كنيد تا در گروه نجات يافتگان باشيد.
ب. هنگام ظهور: آنچه از مجموع روايات به دست ميآيد اين است كه چون حضرت حركت خود را با تبليغ و تبيين كامل شروع ميكند اكثر قريب به اتفاق مردم با توجه به فطرت الهي خود، پيام و دعوت حضرت را ميپذيرند، و جنگ و كشتار در مقياس كوچكي رخ ميدهد.
در مورد رواياتي كه پيرامون جنگها و كشتارهاي مربوط به آخر الزمان و ظهور وارد شده، توجه به چند نكته راهگشا است:
الف. سند برخي از اين روايات اشكال دارد و راويان آنها در مواردي اشخاصي دروغگو بودهاند لذا چنين روايتهايي قابل پذيرش نيست.
ب. تشديد ظلم و ستم در برهه اي از زمان طبيعي بوده و سابقه تاريخي هم دارد. وقتي به فرعون گفتند: از بني اسرائيل فرزندي به دنيا ميآيد كه پادشاهي و حكومت تو را از بين ميبرد؛ او ظلم و ستم بر بني اسرائيل را شدت بخشيد و حتي به دستور او زنان حامله را شكم دريدند و بچهها را (جنينها) از شكم مادران خارج كرده و كشتند.
در روايتي از امام صادق(ع) نقل شده است كه بيش از بيست هزار زن حامله را شكم دريدند. خداوند در قرآن به فشار فراوان فرعون در آن روزگار اشاره كرده و بي حرمت شدن زنان و سر بريدن فرزندان را يادآور ميشود. چنين رفتاري از كساني كه خداوند را به طور كلي فراموش كرده و فقط به فكر دنيا و منافع آن هستند، دور از ذهن و واقعيت نيست!! بنابراين شدت يافتن ظلم در روزگار نزديك ظهور قابل پيش بيني است.
ج. با نگاه به طول تاريخ شيعه به دورههايي بر ميخوريم كه فشار بر شيعيان بسيار فراوان بود. آنان به جرم شيعه بودن تحت شكنجه و آزار بودند و حتي برخي از بزرگان شيعه، فقط به جهت عقيده و مرام تشيع به شهادت ميرسيدند. برخورد معاويه و حجاج در صدر اسلام و آل سعود(در اوايل قدرت يافتن) و صدام، از جمله مواردي است كه نيازي به اثبات ندارد. كتابهاي تاريخي مملو از ثبت چنين وقايع دلخراش است. شهيد اول صاحب كتاب لمعه و شهيد ثاني شارح كتاب لمعه، فقط به علت شيعه بودن به شهادت رسيدند. از اين رو، امامان ما راه تقيه را پيش گرفتند و براي حفظ مكتب تشيع و جان شيعيان در بسياري از موارد، سكوت كردند و به شيعيان دستور تقيه دادند.
وضعيت فعلي عراق ـ حتي پس از صدام ـ خود شاهد ديگري بر اين ادعا است. بسياري از كشتارها مربوط به شيعيان مظلوم عراق است كه تنها جرمشان آن است كه پيرو مكتب شيعهاند. بنابراين كشتن اشخاص (به جرم شيعه بودن) در همين دنياي كنوني امر بعيدي نيست.
د. هر چند امامان معصوم(ع) برخي از وقايع ظهور را پيشگويي كرده و خبر دادهاند؛ اما، ما را با امر «بداء» نيز آگاه كرده و اختيار انسان را در تغيير سرنوشت و امور خود يادآور شدهاند. قرآن كريم در آيه يازدهم سوره رعد ميفرمايد:«خدا تغيير نميدهد آنچه مربوط به قومي است مگر آنكه خود انسانها تغيير دهند». بنابراين نوع رفتار و اختيار انسان در چگونگي حوادث مربوط به آنها مؤثر است.
بر اين اساس ميتوان منتظر امر ظهور بود و براي فرج امام عصر(عج) دست به دعا برداشت و براي زمينه سازي ظهورش تلاش كرد. حركت اختياري انسانها در امر ظهور دخالت تمام دارد و ميتوان با حركتهاي صحيح و ثبات قدم، در صراط مستقيم شاهد تعجيل در فرج آن بزرگوار بود. حضرت مهدي(عج) خود در نامهاي براي شيخ مفيد به اين شرط مهم اشاره كرده، ميفرمايد:«اگر شيعيان ما ـ كه خداوند آنان را در طاعتش ياري دهد ـ در وفاي پيماني كه از ايشان گرفته شده اجتماع كنند و مصمم باشند؛ البته نعمت ديدار به تاخير نميافتد و سعادت ملآقات ما براي آنان با معرفت كامل و راستين نسبت به ما تعجيل ميگردد.(بحار الانوار، ج53، ص176) پس ميشود ظهور را درك كرد و برخي از اين گونه حوادث نيز رخ ندهد.
پرسش: جنگ ارماگدون در کجا و چه کشورهايي شرکت دارند ؟
پاسخ: دو تحقيق در اين زمينه قابل بررسي و تبيين است:
برخي از دانشمندان، يکي از علايم ظهور امام مهدي(ع) را وقوع معرکه جنگي در منطقهاي به نام “هرّ مجدون” و به تعبير روايات “قرقيسا” ميدانند. اين قضيه حتي در کتب اهل کتاب نيز به آن اشاره شده است. (رؤياي يوحنا، 16/16013؛ سفر زکريا، 14/1-5؛ کتاب مقدس ص 843).
اهل کتاب از يهود و نصارا اين معرکه جنگي را بس عظيم و خطرناک ميدانند که در پايان تاريخ بشر اتفاق خواهد افتاد.
“هرمجدون” کلمهاي است مشتق از “هر” به معناي کوه، “مجدوّ” که اسم وادي يا کوه کوچکي در شمال فلسطين است. اهل کتاب گمان ميکنند مساحت معرکه اين جنگ از منطقه مجدو، در شمال فلسطين تا ايدوم در جنوب امتداد دارد (حدود دويست مايل)(شبکه معلومات،ص4).
آنان معتقدند: در اين جنگ لشکري با حدود 400 ميليون نفر شرکت خواهند داشت. (شبکه معلومات ص2). لشکري که از عراق، ايران، ليبي، سودان و قفقاز در جنوب روسيه تشکيل شده است.(مجله الفکر الجديد، شماره 15 و16).
دکتر عبد الکريم زبيدي ميگويد: “… اين حادثه همان حادثه بزرگي است که قبل از ظهور امام مهدي(ع) تحقق خواهد يافت و در روايات از آن به معرکه “قرقيسيا” ياد شده است. در آن واقعه ميليونها لشکر از آمريکا، اروپا، روسيه، ترکيه، مصر و دولتهاي مغرب عربي و لشکرياني از شهرهاي شام؛ يعني، سوريه، اردن، لبنان، فلسين و اسرائيل شرکت خواهند داشت. همگي در منطقهاي به نام قرقيسيا از بلاد شام با هم مواجهه خواهند داشت و سفياني در اين هنگام خروج خواهد کرد…”.(مجله الفکر الجديد، 15 و 16).
کليني به سند خود از امام باقر(ع) نقل کرده که به ميسر فرمود: اي ميسر! چه مقدار بين شما و قرقيسيا فاصله است؟ عرض کرد: نزديک “شاطئ فرات” است. حضرت فرمود: “اما انه سيکون بها وقعة لم يکن مثلها منذ خلق الله تبارک و تعالي السموات و الارض و لا يکون مثلها ما دامت السموات و الارض مادبة للطير تشبع منها سباع الارض و طيور السماء…”.(کافي، ج8، ص245، ح451). آگاه باش که در آن مکان، واقعهاي اتفاق خواهد افتاد که نظير آن از زمان خلقت آسمانها و زمين از جانب خداوند ـ تبارک و تعالي ـ اتفاق نيفتاده است و نخواهد افتاد. آنجا محل پذيرايي پرندگان خواهد بود. درندگان زمين و پرندگان آسمان از آن سير خواهند شد”.
از مجموع روايات استفاده ميشود که فرمانده عملياتي اين جنگ از جانب دشمنان اسلام، شخصي به نام سفياني است. او کسي است که به کمک مراکز جاسوسي يهود و آمريکا، در ميان مردم تفرقه انداخته و مردم را بر ضد شيعيان اهل بيت تحريک خواهد کرد و نيز بعد از پناه بردن امام زمان(ع) به کعبه با عدهاي از ياران خود، در صدد مقابله با حضرت بر خواهد آمد که خود او با لشکريانش در منطقهاي به نام “بيدا” به زمين فرو خواهند رفت.
در همين جنگ است که بنيه يهود از هم پاشيده شده و بسياري از آنها نابود خواهند شد. بخاري به سندش از رسول خدا(ص) نقل کرده که فرمود: ” قيامت برپا نميشود تا آنکه شما با يهود بجنگيد؛ در آن هنگام به حدي از آنان کشته خواهد شد که حتي سنگي که يک يهودي در آن پناه گرفته، ميگويد: اي مسلمان! اين يهودي است که در کنار من پناه گرفته، او را به قتل برسان”.(صحيح بخاري، ج3، ص232).
بيان دوم:
نبرد قرقيسيا:
سفياني پس از سرکوب مخالفان، هدفي جز حمله به عراق ندارد. از اين رو، با سپاهي بزرگ به سمت عراق رهسپار ميشود. در ميانه راه در منطقهاي به نام قرقيسيا(شهري در سوريه در محل اتصال رود خابور و فرات)، جنگي هولناک درميگيرد و بسياري کشته ميشوند.
در تعدادي از احاديث پيشوايان ديني از جنگ “قرقيسيا” خبر دادهاند. امام صادق(ع) در حديثي فرمودند: “ان لله مائدة [مأدبة] بقرقيسياء يطلع مطلع من السماء فينادي: يا طير السماء و يا سباع الارض، هلموا الي الشبع من لحوم الجبارين”؛”براي خداوند ودر قرقيسا سفرهاي(غذايي) است. از آسمان ندا دهندهاي آشکار ميشود و آواز ميدهد: اي پرندگان آسمان و اي درندگان زمين، بشتابيد براي سير شدن از گوشت ستمگران!”(نعماني، الغيبه، ص389، ح63).
روايتي دو گروه درگير اين جنگ را فرزندان عباس و مرواني خوانده است، اما چهار حديث ديگر سفياني را يکي از طرفهاي درگيري ميدانند، از جمله حضرت علي(ع) فرموده است:
“يظهر السفياني علي الشام ثم يکون بينهم وقعة بقرقيسيا حتي تشبع طير السماء و سباع الارض من جيفهم…”؛”سفياني بر شام غلبه ميکند. سپس ميان آنها در منطقه قرقيسيا جنگي در خواهد گرفت در آن جنگ، آنقدر کشته ميشوند که پرندگان آسمان و درندگان زمين از مردارشان سير ميشوند”.(عقد الدرر، ص87، باب 4، فصل2).
از ميان روايات ياد شده، تنها اين حديث امام باقر(ع) از سند معتبري برخوردار است:
“… و يمر جيشه بقرقيسيا فيقتلون بها فيقتل من الجبارين مأة الف … ؛ … سپاه سفياني به قرقيسيا ميرسند و در آنجانبردي در ميگيرد و از ستم گران صد هزار نفر کشته ميشوند…”(نعماني، الغيبه،ص392، باب 14، ح67).
از ميان اين روايات، به حديثي که طرفهاي درگير جنگ قرقيسيا فرزندان عباس و مرواني برميشمرد، به لحاظ خبر واحد بودن و ضعف سند و مخالفت با ديگر روايات، نميتوان اعتماد کرد. اما بر اساس روايت معتبر پيش گفته و ساير رواياتي که مؤيد اين حديثاند، چند مطلب را ميتوان بيان کرد:
1. نبرد قرقيسيا واقع خواهد؛
2. يکي از متخاصمين، سفياني است؛
3. دو طرف درگيري اهل باطلاند؛
4. اين نبرد، تلفات انساني فراواني بر جاي خواهد گذاشت؛
5. سپاه سفياني، علي رغم تلفات سنگين، پيروز اين نبرد است.
روايات به انگيزه اين نبرد اشاره نکردهاند؛ اما اين احتمال وجود دارد که نبرد ياد شده به دليل مقاومت حاکمان آن سرزمين، در برابر زياده خواهيهاي سفياني باشد؛ چرا که سفياني براي رسيدن به کوفه، تمام مسير شام تا کوفه را تصرف خواهد کرد.
در روايات درباره طرف ديگري که در نبرد قرقيسيا ميرزمد، چيزي نيامده است. همچنان که گذشت از روايات ياد شده تنها بر حق نبودن دو گروه متخاصم را ميتوان فهميد. در روايت معتبر ديگري امام باقر(ع) فرموده است:
“… کفي بالسفياني نقمة لکم من عدوکم و هو من العلامات لکم، مع ان الفاسق لو قد خرج لمکثتم شهرين بعد خروجه لم يکن عليکم بأس حتي يقتل خلقا کثيرا دونکم …”؛”… سفياني براي عذاب دشمنان شما بس است و او براي شما يکي از علامات است. وقتي اين مرد فاسق قيام کرد، باکي بر شما نيست که يک يا دو ماه درنگ کنيد تا اين که او تعداد زيادي از غير شما را بکشد …” (همان، ص417، باب 18، ح3).
اين روايت هر چند به نبرد قرقيسيا تصريح نکرده، اما به قرينه ساير روايات، به احتمال فراوان درباره جنگ ياد شده خواهد بود، و بر اين اساس، از اين روايت فهميده ميشود که: طرف ديگر اين نبرد نيز از دشمنان شيعه است.
به نظر ميآيد آنچه قابل پذيرش است، اصل وقوع درگيري ها است. اما در رابطه با جزئيات نميتوان سخن دقيقي گفت. بايد توجه داشت که انسان بر اساس قدرت اختيار خود، ميتواند امور را تغيير دهد، و قرآن و روايات به اين نکته تصريح دارند.
پرسش: جهاني شدن يعني چه؟ جهاني شدن با جهاني سازي چه فرقي دارد ؟
پاسخ: جهاني شدن يعني حركت تمامي جوامع به سوي جهاني وحدت يافته كه در آن، همه چيز در سطح جهاني مطرح و نگريسته ميشود. در حقيقت جهاني شدن به معناي آزادي مطلق كسب و كار، برداشته شدن تمامي موانع از سر راه جريان يافتن سهل و آسان سرمايه و نفوذ آن در تمامي عرصهها، حركت روان اطلاعات و امور مالي وخدماتي تداخل فرهنگها، آن هم به سوي يكسان شدگي و يكدستي و تمام اين امور در مقياس جهاني رخ ميدهد و هدف آن، دستيابي به بازار واحد جهاني فارق از موانع توليد و سرمايه گذاري و خدمات و اشتغال خواهد بود.
در اين پروسه جهاني شدن اقتصاد با اهميت ترين بعد است و سياست و فرهنگ تا حد زيادي تحت تأثير نظام سرمايه داري ميباشد.
همچنين جهاني شدن يك روند و حركت تدريجي، طبيعي و تكاملي براي ايجاد جهاني با ارزشهاي مشترك و احترام به مباني فرهنگي ديگران است. امروزه اين روند طبيعي به سوي اهداف خاص اقتصادي سياسي به نظامي فرهنگي قدرتهاي سلطه سوق داده شده است.
قدرتهاي پيشرفته غربي و صاحبان شركتهاي بزرگ اقتصادي تجاري و … اين روند را در خدمت منافع خود گرفتهاند و به نوعي خود را به اين فرايند طبيعي(جهاني شدن) تحميل كرده و نوعي جهاني كردن به ميل خود و در جهت اهداف خود پديد آوردهاند و سير طبيعي آن را دچار انحراف نمودهاند؛ به اين پروژه جديد «جهاني سازي» گفته ميشود.
به عبارت ديگر جهاني شدن يك سير و روند طبيعي براي حركت جوامع به سوي تكنولوژي پيشرفته و استفاده بهينه از قابليتهاي علمي و طبيعي در پرتو استعدادهاي انساني است اما وقتي اين حركت و روند طبيعي در اختيار تفكر عدهاي خاص قرار گيرد و به نوعي با اعمال اراده اين مسير طبيعي را به سوي اهداف خاص و از پيش تعيين شده سوق ميدهند، در حقيقت اين حركت را از جهاني شدن به جهاني سازي تبديل كردهاند. به عنوان مثال ميتوان از «انرژي اتمي» كه در اختيار قدرتهاي خاصي قرار دارد، نام برد. امروزه جهاني سازي دقيقا همان غربيسازي و آمريكايي سازي است؛ يعني تحت سلطه قرار دادن كل جهان از سوي آمريكا با در اختيار گرفتن اهرمهاي تعيين كننده در اقتصاد جهاني و سياست جهاني و نهايتاً حاكميت فرهنگ آمريكايي به عنوان يك پروژه نهايي در دستور كار قرار ميگيرد.
نتيجه:
جهاني سازي فرايندي در راستاي تامين منافع و تسلط ارزشهاي مورد نظر قدرتهاي سلطه در عرصه جهاني بر دولتها و ملتها است. و اين پروسه و برنامه كاملا متمايز با پروژه طبيعي و قابل قبول «جهاني شدن» ميباشد.
آنچه قابل توجه است اينكه ميتوان پروژه حكومت جهاني حضرت مهدي(ع) را در راستاي پروژه جهاني شدن تلقي نمود و در صورت عدم انحراف اساسي در مسير آن ميتوان آن را منتهي به حكومت عدل جهاني حضرت مهدي(ع) دانست كه حاكميت عدالت در تمامي ابعاد سياسي، فرهنگي، اقتصادي و … است. اما جهاني سازي و جهاني كردن كه برنامهاي بر اساس منافع و اهداف و قدرتهاي سلطه در جهان است به هيچ عنوان نميتواند با حكومت مهدوي و اهداف و برنامههاي آن هماهنگ باشد، بلكه يكي از اهداف اساسي حكومت جهاني حضرت مهدي(ع) قطع هر گونه سلطه فرهنگي، سياسي، نظامي و اقتصادي از سوي قدرتهاي استعمارگر و ظالم در جهان خواهد بود.
براي آگاهي بيشتر ميتوانيد به فصلنامه انتظار شماره 6 و 7 مقاله جهاني شدن و حكومت حضرت مهدي و مقاله جهاني شدن و مقايسه آن با حكومت واحد جهاني حضرت مهدي(ع) مراجعه فرماييد.
منابعي كه براي تحقيق موضوع «مهدويت و جهاني شدن» ميتوانيد استفاده كنيد:
كتابها:
1. جهاني شدن و دين؛
2. جهاني شدن قدرت و دموكراسي؛
3. جهاني شدن، فرهنگي آزموني براي تمدنها ؛ ژرارلوكلر ترجمه سعيد كامران؛
4. آينده جهان، رحيم كارگر؛ ناشر: بنياد فرهنگي مهدي موعود(ع)؛
5. جهاني شدن قتل عام اقتصادي؛ فريبرز رئيس دانا؛
6. جهاني شدن قدرت و دموكراسي؛ مارك پلاتنر ترجمه سيروس فيضي؛
7. برندگان و بازندگان جهاني شدن؛ لستر تارو ترجمه مسعود كرباسيان؛
8. جهاني شدن و جنگ؛ ترجمه لطفعلي سمينو؛
9. مجله انتظار، شماره 6، مقاله جهاني شدن و حكومت حضرت مهدي(ع)؛
10. مجله انتظار، شماره 7، مقاله جهاني شدن و مقايسه آن با حكومت واحد جهاني حضرت مهدي(ع)؛
11. مجله انتظار، شماره 14، مقاله جهاني سازي، عدالت اقتصادي و مهدويت؛
پايان نامهها:
1. حكومت جهاني حضرت مهدي و جهاني شدن، شهريار نجف پور؛
2. بررسي ويژگيهاي عمده جامعه جهاني در حكومت فراگير حضرت مهدي(ع)، مهدي همتي؛
3. ويژگيهاي حكومت جهاني حضرت مهدي(ع)، سيد عبد اللطيف سجادي؛
تذكر: منابع فوق در كتابخانه مركز تخصصي مهدويت قم موجود ميباشد.
پرسش: چرا در آخر الزمان قم امن ترين مکان است ؟
پاسخ: مرحوم حاج شيخ عباس قمي(صاحب مفاتيح الجنان) در کتاب سفينة البحار(ج7، ذيل حرف ق) به نکاتي پيرامون قم و ويژگيهاي آن پرداخته و به رواياتي اشاره کرده است که به امن بودن اين منطقه توجه شده است. از امام صادق(ع) روايت شده است: اگر مصيبت بر شما وارد شد بر شما باد به قم که آنجا مأمن فاطميون است.
شايد ويژگيهاي ذيل باعث شده است که شهر مقدس قم داراي چنين جايگاهي باشد:
الف. مدفن کريمه اهل بيت حضرت فاطمه معصومه(س)؛
ب. مدفن بسياري از علما و فقها و اولياي بزرگ الهي؛
ج. لقب قم از پيامبر گرامي(ص) اخذ شده است که در شب معراج با ديدن شيطان در اين سرزمين با لفظ قم او را از اينجا راند.
د. شهر اهل بيت ميباشد با توجه به ولايت مداري مردم اين سرزمين از امام صادق(ع) نقل شده است: براي ما اهل بيت حرمي است که آن شهر قم است. (سفينة البحار).
هـ . قم مرکز علم اهل بيت و صدور آن به عالم است. از امام صادق(ع) نقل شده است: به زودي کوفه از مؤمنين خالي ميشود و جمع ميشود(مخفي ميشود) علم از آن همانگونه که مار در سوراخ خود مخفي ميشود، سپس ظاهر ميشود علم به شهري که به آن قم ميگويند و ميگردد معدن علم و فضل.(سفينة البحار).
و. اهالي قم هنگام ظهور، همراهان و ياوران امام مهدي(ع) هستند. از امام صادق(ع) نقل شده است: قم را قم ناميدند زيرا اهل آن با قائم آل محمد(ع) جمع ميشوند و با او قيام ميکنند و بر او استفامت و پايداري ميورزند و او را ياري و نصرت ميکنند. (سفينة البحار).
ز. يکي از درهاي بهشت براي اهل قم است. از امام رضا(ع) نقل شده است: براي بهشت هشت در است و يکي از آنها براي اهل قم است، پس خوشا به حال انها، پس خوشا به حال انها، پس خوشا به حال انها.
هر چند همه ويژگيها در جاي خود بسيار مهم و ارزشمند است اما نکته پنجم جايگاه خاصي دارد، زيرا منادي کامل و واقعي دين اسلام در دوران سخت و سنگين غيبت و صدور آن به جهان و آشنا کردن مردم با حقيقت دين، حوزه علميه قم است و خداوند و امام عصر(ع) اين ندا و دعوتگر را رها نميکند. با صدور دين و معارف مهدويت است که مردم آمادگي بيشتر براي ظهور پيدا ميکنند.
پرسش: در رابطه با زمينه سازي ظهور و فتنه هاي آخر الزمان لطف فرماييد چند کتاب معرفي نماييد .
پاسخ:
ارث ميبرند»(انبياء، 105) و در جاي ديگر ميگويد: «وعده داده است خدا به كساني از شما كه ايمان آوردهاند، و عمل صالح انجام دادهاند، اين كه خلافت زمين را به آنان واگذارد…»(نور، 55) شرط تحقق انقلاب مهدي(ع) اين است كه ايمان و عمل صالح در پروندهي افراد باشد تا انقلاب رخ دهد.
پيامبر فرمود: «كونوا دعاة الناس بغير بألسنتكم؛ دعوت كننده مردم باشيد به غير زبانتان». امام صادق(ع) فرمود: «زينت براي ما باشيد نه مايه آبروريزي». آيا گناه و ظلم، دعوت به مهدي است و مايه زينت و افتخار ائمه؟
هـ . وظيفه انسان حركت به طرف كمال و كسب آن از طريق عبوديت و بندگي است. عبوديت و بندگي نيز جز در پرتو عمل به تكاليف الهي كه وظايف فردي و اجتماعي انسان را در بر دارد، امكان پذير نيست. خداوند در سوره عصر ميفرمايد: « بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ* وَ الْعَصْرِ …؛ تنها كساني كه ايمان بياورند و عمل صالح انجام دهند و هم ديگر را سفارش به حق و راستي بكنند از خسران و ضرر به دورند». خداوند از انسان ميخواهد در گناه نماند و به سوي او رجوع كند: «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا تُوبُوا إِلَى اللَّهِ تَوْبَةً نَصُوحاً ؛ اي كساني كه ايمان آورديد! توبه كنيد، همگي، توبهاي خالص». (تحريم، 8).
كوتاه سخن آن كه خداوند انسان را در تعيين سرنوشت خود و جامعه، داراي تأثير ميداند و از او ميخواهد براي اصلاح گام بردارد و خسته نشود و در چنين نگرشي، وعده ظهور را مطرح ميكند. بنابراين انتظار منجي، به معناي صحيح آن، نه سكوت و تن دادن به ظلم است و نه كمك به فراگير شدن ظلم، بلكه بايد خواستار ظهور باشد و در اين راه، تمام تلاش خود را به كار گيرد و اگر در اين مسير، نياز به تشكيلات و حكومتي است كه حركت براي زمينه سازي را سامان دهد، براي تشكيل آن اقدام كند. طبيعي است كه ظالمان و مفسدان نيز بيكار نخواهند نشست و به مقابله برميخيزند. لذا جبهه ظلم، در نهايت درجه ظلم حركت ميكند و جبهه حق به اوج تلاش ميرسد و در اين زمان است كه خداوند به مدد انسانهاي حق طلب ميآيد و با ظهور مهدي عزيز(ع) كار ظالمان را يك سره ميكند.
پرسش: در مورد آينده جهان توضيح دهيد.
پاسخ: درباره وضع جهان در آخر الزمان ـ به خصوص قبل از ظهور امام زمان(ع) ـ روايات بسياري وارد شده است. بعضي از آن خصوصيات چنين است:
1. وضع حكومتها؛ حكومت استبدادي و افراد ظالماند و حكومتهاي ضعيف و زودگذر و متزلزل در رأس امور قرار دارند.
2. وضع دين؛ از اسلام و قرآن، فقط اسمي ميماند و مساجد، زيبا، اما بدون جمعيت (نمازگزار واقعي) است.
3. وضع اخلاق؛ عواطف انساني ضعيف شمرده ميشود و ترحم به هم وجود ندارد و انواع فسادهاي اخلاقي، به طور علني در جامعه انجام ميشود(بدون نهي و جلوگيري).
4. وضع امنيت؛ ترس و اضطراب فراگير و راهها نا امن است و جنايتهاي هولناك صورت ميگيرد. مردم، آرزوي مرگ ميكنند و مرگهاي ناگهاني و زلزله و جنگ و فتنه و بيماري و مرگ زياد ميشود.
5. وضع اقتصاد؛ باران و محصولات كشاورزي كم ميگردد و رودها و چشمهها خشك ميشوند و گراني و فقر و گرسنگي و عدم رونق تجارت و بازار، غوغا ميكند.
البته در كنار همه اين مشكلات، عدهاي به وظيفه شرعي خود عمل ميكنند و علم اسلام و انسانيت را بر پا ميدارند و زمينه ظهور را فراهم ميكنند. در آن زمان، ايران ـ به خصوص شهر مقدس قم ـ پايگاه شيعيان و محل اميد مردم خواهد بود. بنابراين، چنين نيست كه همه، در ظلم و فساد فرو رفته باشند، بلكه عدهاي، با زحمات فراوان، خود را حفظ ميكنند و فروغ اميد را در دل مردم روشن نگه ميدارند.
بنابراين چون دوران غيبت امام زمان(ع) در روايات، آخر الزمان ناميده شده است، ميتوان گفت: ما در آخر الزمان هستيم؛ مخصوصاً كه بعضي از علايم ياد شده، در زمان ما وجود دارد. اما اگر منظور از آخر الزمان فقط چند سال قبل از ظهور حضرت باشد، چون وقت ظهور مشخص نيست، نميتوان گفت، كه ما ، در آخر الزمان هستيم يا نه.
پرسش: زمان آخر الزمان و رويدادهاي ان به ترتيب کدامند ؟
پاسخ: الف. ترسيم کامل و درست دوران ظهور، چندان امکان پذير نيست، اما به صورت خلاصه، ميتوان گفت، پس از آنکه شرايط و زمينههاي ظهور، مانند تعداد مناسب ياران و آمادگي مردم براي پذيرش حضرت فراهم گشت امام(ع) در مکه ظاهر ميشود و با معرفي خود ظهور منجي را اعلام ميدارد. اين در زماني است که قدرت طلبان و سودجويان، به خاطر منافع مادي خود به ظلم و فساد دامن زدهاند و جنگها و خونريزيهاي متعددي را ايجاد ميکنند که نتيجه آن چيزي جز عقب ماندگي و شيوع بيماريها و فقر اکثريت و کم رنگ شدن حقايق و مظاهر دين نيست.
البته بايد توجه داشت که در چنين وضع اسفباري، انسانهاي پاک و وارستهاي پيدا ميشوند که با تمام تلاش و کوشش خود، سعي در آگاهيدادن به مردم و زمينه سازي براي ظهور دارند. در روايات از زمينه سازي مردم ايران اشاره به ميان آمده است و اين که علم و معارف دين، در قم ظاهر ميشود و از آنجا به دنيا پخش ميشود.
با ظهور حضرت در مکه و تجمع ياران سيصد و سيزده نفري بر گرد او و بيعت با آن بزرگوار، همه نگاهها، چه دوستان و چه دشمنان، به سمت مکه دوخته ميشود. لشکري از سفياني که براي مقابله با حضرت به سمت مکه به راه افتاده در سرزمين بيداء به زمين فرو ميرود. در همين حال ياران امام نيز به سمت مکه حرکت ميکنند تا جمعيتي بالغ بر ده هزار نفر شکل ميگيرد و در اين هنگام، خروج صورت ميگيرد. امام مهدي(ع) با ياران خود چه از افراد بشر و چه از ملائکه پس از تسلط بر مکه و اصلاحات در آن، از جمله کوتاه کردن دست افرادي که به بيت المال تجاوز کردهاند، به طرف مدينه و سپس عراق حرکت ميکند و در اين سير، ياران و دوستان ديگري نيز به جمع لشکر حضرت اضافه ميشوند.
در عراق، با دو مشکل روبهرو ميشود: 1. گروهي به ظاهر ديندار مقابل ايشان قرار ميگيرند. وقتي نصايح حضرت و موعظهي ايشان در دل آنان اثر نميگذارد، کار به جنگ ميکشد و همه آنان کشته ميشوند.2. با لشکر سفياني مقابله ميکند. اين در زماني است که حضرت کوفه را نيز به تصرف خود در آورده است. گفت و گوها و اندرزهاي حضرت، در دل چون سنگ آنان نيز اثر نميگذارد و جنگ شعله ور ميشود که منجر به هلاکت سفياني و ياران او ميشود.
نا گفته نماند سفياني فردي از تبار بني اميه است که حدود يک سال قبل در حدود سوريه سر به طغيان ميگذارد و بخشهايي از سرزمين اسلامي، مانند سوريه و اردن و عراق را تحت حکومت خود در ميآورد.
پس از تسلط بر عراق، دو برنامه ديگر در دستور کار حضرت قرار ميگيرد: 1. اعزام ياران به نقاط مختلف جهان براي گسترش حاکميت عدل الهي؛ 2. برخورد با مسيحيان و يهوديان. نزول حضرت عيسي(ع) و نماز خواندن ايشان پشت سر امام مهدي(ع) را در اين باره، بايد ارزيابي کرد. در مورد چگونگي برخورد حضرت مهدي(ع) با مسيحيان و يهوديان، به صورت شفاف و روشن روايات معتبري نداريم، ولي از مجموع روايات استفاده ميشود که در طي مدت نه چندان طولاني، آنان تسليم ميشوند و دين اسلام سراسر عالم را فرا ميگيرد.
ب. هر چند اصل رجعت مورد پذيرش شيعه ميباشد و اعتقاد به آن بر اساس آيات و روايات است؛ ولي جزئيات اين مسأله چندان شفاف و روشن نيست. از جمله آنها رجعت ائمه معصومين(ع) است. در روايات تصريح روشني به رجعت امام حسين(ع) شده است، اما در مورد رجعت ساير ائمه و ويژگيهاي آن، مطلب به طور دقيق و روشن نيست.
ج. مناسب است سيماي دوران ظهور را به صورت خلاصه مرور ميکنيم:
مقدمه: هدف از آفرينش مجموعه بزرگ هستي، كمال و نزديكي هر چه بيشتر انسان به منبع همه كمالات يعني خداوند ميباشد و نيل به اين آرمان بزرگ نيازمند ابزار و وسايلي است كه حكومت جهاني حضرت مهدي(ع) در پي فراهم آوردن اسباب تقرب به سوي خداوند متعال و برداشتن موانع از اين مسير است.
و با توجه به اينكه انسان موجودي است تركيب يافته از جسم و جان، بنابراين رسيدن به كمال لازمه، همان عدالت است كه ضامن سلامت رشد انسان در سير مادي و معنوي است و اهداف حكومت حضرت مهدي(ع) نيز در دو محور رشد معنوي و اجراي عدالت و گسترش آن قابل طرح است.
امام حسين(ع) ميفرمايند: اگر از دنيا جز يك روز باقي نمانده باشد، خداوند آن روز را طولاني كند تا مردي از فرزندان من قيام كند و زمين را از عدل و داد پر كند پس از آنكه از ستم آكنده شده باشد. اين چنين از پيامبر اكرم(ص) شنيدم.
امام كاظم(ع) در تفسير آيه شريفه: ” اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ يُحْيِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها قَدْ بَيَّنَّا لَكُمُ الْآياتِ لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ”(حديد/17) فرمودهاند: مقصود اين نيست كه زمين را از باران زنده ميكند بلكه خداوند مرداني را بر ميانگيزد كه عدالت را زنده ميكنند پس به سبب جان گرفتن عدل در جامعه، زمين زنده ميشود.
اما با توجه به روايات فراواني كه درباره دوران حكومت حضرت مهدي(ع) موجود است، برنامههاي حكومتي حضرت را در سه محور ميتوان خلاصه كرد:
1. برنامه فرهنگي 2. برنامه اقتصادي؛ 3. برنامههاي اجتماعي.
1. برنامه فرهنگي:
در انجام برنامه فرهنگي، مهمترين محوري اين برنامه عبارتند از:
الف. احياي كتاب و سنت:
امام علي(ع) ميفرمايند: در روزگاري كه هواي نفس حكومت ميكند(امام مهدي(ع) ظهور ميكند) و هدايت و رستگاري را جايگزين هواي نفس ميسازد و در عصري كه نظر اشخاص بر قرآن مقدم شده، افكار را متوجه قرآن ميگرداند و آن را حاكم بر جامعه ميسازد.
ب. گسترش معرفت و اخلاق:
امام باقر(ع) ميفرمايد: زماني كه قائم ما قيام ميكند دست خود را بر سر بندگان خواهد نهاد و عقلهاي ايشان را جمع كرده و اخلاق آنها را به كمال خواهد رساند.
ج. رشد دانش بشر به طور چشمگير و بي سابقه:
امام باقر(ع) فرمودهاند: در زمان امام مهدي(ع) به شما حكمت و دانش داده ميشود تا آن جا كه زن در درون خانهاش مطابق كتاب خدا و سنت پيامبر قضاوت(رفتار) ميكند.
ميدانيم كه رفتار صحيح ريشه در علم و دانش گسترده دارد كه اين روايت شريف حكايت از آگاهي و شناخت عميق از آيات قرآن و روايات اهلبيت(ع) دارد.
د. مبارزه با بدعتها:
بدعت به معناي داخل كردن انديشه و آراي شخصي در دين و دينداري است. آنچه از تمايلات شخصي و هواهاي نفساني وارد دين شده، حضرت مهدي(ع) با آن مبارزه ميكنند.
امام باقر(ع) ميفرمايند: هيچ بدعتي را وا نگذارد مگر اينكه آن را از ريشه بركند و از هيچ سنتي (پيامبر) نميگذرد مگر اينكه آن را برپا خواهد داشت.
2. برنامههاي اقتصادي:
برنامههاي اقتصادي در حكومت حضرت مهدي(ع) به صورت مطلوبي تدوين شده تا اولا امر توليد سامان يابد و از منابع طبيعي بهره برداي شود و ثانيا ثروت بدست آمده به شكل عادلانه بين همه طبقات توزيع گردد.
موارد اقتصادي دوران حاكميت حضرت:
الف. بهرهوري از منابع طبيعي:
در زمان حضرت مهدي(ع) و به بركت حكومت ايشان آسمان سخاوتمندانه ميبارد و زمين بي دريغ ثمر ميدهد.
امام علي(ع) فرمودند: و چون قائم ما قيام كند آسمان باران ميريزد و زمين گياه بيرون ميآورد.
امام باقر(ع) فرمودند: تمام گنجهاي زمين براي او آشكار ميگردد.
ب. توزيع عادلانه ثروت:
از عوامل اقتصاد بيمار، انباشته شدن ثروت در نزد گروه خاصي است. در دوران حكومت عدل مهدوي اموال و ثروت بيت المال به طور مساوي بين مردم تقسيم ميشود. امام باقر(ع) ميفرمايند: وقتي قائم خاندان پيامبر قيام كند،(اموال را) به طور مساوي تقسيم ميكند و در ميان خلق به عدالت رفتار ميكند.
و همچنين فرمودند: امام مهدي(ع) ميان مردم به مساوات رفتار ميكند به گونهاي كه كسي پيدا نشود كه نيازمند زكات باشد.
ج. عمران و آبادي:
در حكومت حضرت مهدي(ع) توليد و توزيع به گونهاي ساماندهي ميشود كه همه جا به نعمت و آباداني ميرسد.
امام باقر(ع) ميفرمايند: در تمام زمين هيچ ويرانهاي نميماند جز اينكه آباد ميگردد.
3. برنامههاي اجتماعي:
در حكومت عدالت گستر حضرت مهدي(ع) برنامههايي بر اساس تعاليم قرآن و عترت(ع) اجرا ميشود كه به سبب اجراي آنها محيط زندگي زمينهاي براي رشد و تعالي افراد خواهد بود. در اين زمينه روايات فراواني رسيده است. كه به پارهاي از آنها اشاره ميكنيم.
الف. احياء و گسترش امر به معروف و نهي از منكر:
در حكومت جهاني حضرت مهدي(ع) فريضه بزرگ امر به معروف و نهي از منكر به صورت گسترده به اجرا گذاشته خواهد شد.
امام باقر(ع) ميفرمايند: مهدي(ع) و ياران او، امر به معروف و نهي از منكر ميكنند.
ب. مبارزه با فساد و رذائل اخلاقي:
حضرت مهدي(ع) در عمل به مبارزه با فساد و تباهي و زشتي ميپردازد، چنانچه در دعاي شريف ندبه ميخوانيم: “اين قاطع حبائل الكذب و الافتراء اين طامس آثار الزيغ و الاهواء …؛ كجاست آن كه ريسمانهاي دروغ و افتراء را ريشه كن خواهد كرد. كجاست آن كه آثار گمراهي و هواي و هوس را نابود خواهد ساخت”.
ج. عدالت قضايي:
اوست كه قسط و عدل را در سطح جامعه حاكم ميكند و همه عالم را پر از عدالت و دادگري ميكند.
امام رضا(ع) فرمودند: وقتي او قيام كند زمين به نور پروردگارش روشن گردد و آن حضرت ترازوي عدالت را در ميان خلق نهد. پس (چنان عدالت را جاري كند كه) هيچ كس بر ديگري ظلم و ستم روا ندارد.
مناسب است در پايان به يكي از تحولات چشمگير زمان حضرت مهدي(ع) كه همانا بهداشت طبيعت و بهداشت روان است اشارهاي گذرا داشته باشيم. زيرا يكي از مشكلات جامعه بيش از ظهور امام زمان(ع) وضع تأسف بار بهداشت طبيعت و روان است كه در نتيجه بيماريهاي واگير و مشكلات رواني زيادي جامعه بشريت را فرا ميگيرد. بيماريهايي مانند جذام، طاعون، وبا، فلج، سكته، سرطان و صدها بيماري خطرناك ديگر. اين اوضاع دلخراش و دردناك در اثر آلودگي محيط زيست و در نتيجه به كارگيري سلاحهاي شيميايي. اتمي و ميكربي پديد ميآيد.
امام سجاد(ع) در اين باره ميفرمايند: هنگامي كه قائم(ع) ما قيام كند خداوند عزوجل بيماري و بلا را از شيعيان ما دور ميسازد…
امام صادق(ع) ميفرمايند: هنگامي كه حضرت قائم(ع) قيام كند خداوند بيماريها را از مؤمنان دور ميسازد و تندرستي را به آنان باز ميگرداند.
به اميد روزي كه بتوانيم آن دوران نوراني و سراسر معنوي را درك كنيم.
د. اصطلاح “آخر الزمان” در گفتارهاي اديان آسماني مطرح شده است و مراد از آن روز پاياني عمر دنيا (معناي لغوي) نيست؛ بلكه مراد از آن دوره زماني خاص است كه به نحوي معناي آخر بودن را دارد. اصطلاح آخر الزمان به سه دوره اطلاق شده است:
1. دوره پيامبر خاتم(ص) كه دوران پيامبر اسلام تا قيامت را شامل ميشود. در اين صورت آخر الزمان، يعني، بعد از آن بزرگوار پيامبر و شريعت ديگري نخواهد آمد و دوره آخرين شريعت است.
2. دوره غيبت و سالهاي قبل از ظهور؛ آخر الزمان طبق اين معنا پايان دوره ظلمها و فسادها و حكومتهاي غير الهي است و با ظهور، همه مظاهر شرك و ظلم و فساد از بين ميرود.
3.دوران ظهور؛ يعني زمان تشكيل دولت عدل الهي و اين حاكميت تا آخر عمر دنيا برقرار ميماند و ديگر از بين نميرود.
پرسش: سیمای آخرالزمان چگونه است ؟
پاسخ: ج س 5ـ يكم. درباره وضع جهان در آخر الزمان ـ به خصوص قبل از ظهور امام زمان(ع) ـ روايات بسياري وارد شده است. بعضي از آن خصوصيات چنين است:
1. وضع حكومتها؛ حكومتها استبدادي و افراد فاسد و ظالماند و حكومتهاي ضعيف و زودگذر و متزلزل در رأس امور قرار دارند.
2. وضع دين؛ از اسلام و قرآن، فقط اسمي ميماند و مساجد، زيبا، اما بدون جمعيت است و عالمان دين، افرادي بد و فتنه گرند، و مردم از دين خارج ميشوند.
3. وضع اخلاق؛ عواطف انساني ضعيف شمرده ميشود و ترحم به هم وجود ندارد و انواع فسادهاي اخلاقي، به طور علني در جامعه انجام ميشود(بدون نهي و جلوگيري).
4. وضع امنيت؛ ترس و اضطراب فراگير و راهها نا امن است و جنايتهاي هولناك صورت ميگيرد. مردم، آرزوي مرگ ميكنند و مرگهاي ناگهاني و زلزله و جنگ و فتنه و بيماري و مرگ زياد ميشود.
5. وضع اقتصاد؛ باران و محصولات كشاورزي كم ميگردد و رودها و چشمهها خشك ميشوند و گراني و فقر و گرسنگي و عدم رونق تجارت و بازار، غوغا ميكند.
البته در كنار همه اين مشكلات، عدهاي به وظيفه شرعي خود عمل ميكنند و علم اسلام و انسانيت را بر پا ميدارند و زمينه ظهور را فراهم ميكنند. در آن زمان، ايران ـ به خصوص شهر مقدس قم ـ پايگاه شيعيان و محل اميد مردم خواهد بود. بنابراين، چنين نيست كه همه، در ظلم و فساد فرو رفته باشند، بلكه عدهاي، با زحمات فراوان، خود را حفظ ميكنند و فروغ اميد را در دل مردم روشن نگه ميدارند.
بنابراين چون دوران غيبت امام زمان(ع) در روايات، آخر الزمان ناميده شده است، ميتوان گفت: ما در آخر الزمان هستيم؛ مخصوصاً كه بعضي از علايم ياد شده، در زمان ما وجود دارد. اما اگر منظور از آخر الزمان فقط چند سال قبل از ظهور حضرت باشد، چون وقت ظهور مشخص نيست، نميتوان گفت، كه ما ، در آخر الزمان هستيم يا نه.
پرسش: فتنه هايي که در آخر الزمان شيعيان را تهديد مي کند نام برده و راه مقابله با آنها چيست ؟
پاسخ: به صورت فهرست وار به برخي از موارد اشاره ميشود:
ـ جهل و عدم شناخت مناسب نسبت به: وجود مقدس امام و نقش او، آموزههاي دين(كه باعث كم رنگ شدن دين در زندگي مردم ميشود)، وضعيت نا بهنجار كنوني، آموزههاي مهدويت(همچون مفهوم انتظار)؛
ـ تحجر و مقدس گرايي خشك و بدون توجه به عمق و روح دين؛
ـ تجاوز به جوامع اسلامي و شيعي و كشتار آنان ؛
ـ گسترش فساد و تباهي از يك طرف، و ايجاد شك و ترديد نسبت به ظهور امام موعود از طرف ديگر، و به تمسخر گرفتن انتظار و ظهور از طرف آخر؛
بر عاشقان امام عصر(ع) و منتظران ظهورش لازم است در چند زمينه فعاليت داشته باشند:
الف. بالابردن فهم و شناخت نسبت به امام و امامت، مفاهيم و آموزههاي دين، مباحث مهدويت و مفاهيمي كه در رابطه با اين موضوع است؛
ب. وحدت كلمه در سايه رهبري ولي فقيه كه طبق بيان پيشوايان دين ـ از جمله امام زمان(ع) ـ همه وظيفه دارند به او رجوع كنند.
ج. عمل به وظايف دين، كسب تقوا، دوري از فساد و جلوگيري از آن، امر به معروف و نهي از منكر؛
د. حضور فعال و آگاهانه تحت مديريت ولي فقيه در صحنههاي مختلف اجتماعي و سياسي؛
هـ. ايجاد روحيه نشاط و تلاش در خود و جامعه و حركت به سوي سازندگي و زمينه سازي براي ظهور.
پرسش: وجود دجال و شرح صفات ظاهري او در کتب با معيار هاي امروزي نمي سازد و نياز به شرح و تفسير دارد و آيا دجال مصداق يک موضوع است خير ؟
پاسخ: دجال، از ريشه «دجل» به معناي «دروغگو و حيلهگر» است. اصل داستان دجال، در كتابهاي مقدس مسيحيان آمده است(رساله يوحنا، باب2، آيه 18 و 22). در انجيل اين واژه بارها به كار رفته و از كساني كه منكر حضرت مسيح بوده و يا « پدر و پسر» را انكار كنند، به عنوان دجال ياد شده است. به همين جهت، در ترجمهي انگليسي كتابهاي مقدس مسيحي، واژه آنتي كريست(Antik Chirst) يعني ضد مسيح به كار رفته است.
در روايات زيادي از اهل سنت خروج دجال از نشانههاي برپايي قيامت دانسته شده است(سنن ترمذي، ج4، ص507 تا 519؛ سنن ابي داوود، ج4، ص115؛ صحيح مسلم، ج 18، ص46 تا 81).
روايات اسلامي درباره دجال و توصيفات آن، همين روايات اهل سنت است اما در كتب روايي شيعه تنها دو روايت درباره خروج دجال، به عنوان يكي از علائم ظهور حضرت مهدي(ع) آمده است(كمال الدين، صدوق، ص525، 526) كه هيچ كدام از اين دو روايت، از نظر سند معتبر و قابل قبول نيست. بنابراين، از نظر منابع شيعي، دليل معتبري بر اين كه خروج دجال يكي از علائم ظهور باشد، وجود ندارد، اما در عين حال، با توجه به روايات زيادي كه در منابع اهل سنت آمده است، احتمال اين كه اصل قضيه دجال به طور اجمال، صحت داشته باشد، وجود دارد و امر ممكني است. لكن به فرض اين كه اصل قضيهي دجال صحت داشته باشد اما بدون ترديد بسياري از ويژگيهايي كه براي آن بيان شده است، به نظر ميرسد افسانههايي بيش نيست. بنابراين اصل قضيه دجال را به عنوان امري محتمل و ممكن بعيد نيست بپذيريم. حال به فرض پذيرش اين سؤال مطرح است كه مقصود از دجال چيست؟
دو احتمال اساسي در اين زمينه وجود دارد:
1. با توجه به معاني لغوي دجال، مقصود از آن نام شخصي معين نباشد، بلكه هر كسي كه با ادعاهاي پوچ و بي اساس و با تمسك به انواع اسباب حيلهگري و نيرنگ، در صدد فريب مردم باشد، دجال است. بر اين اساس، دجالها متعدد خواهند بود. وجود رواياتي كه در آن سخن از دجالهاي متعدد رفته است، اين احتمال را تقويت ميكند. مانند «قال رسول الله: يكون قبل خروج الدجال نيف علي سبعين دجالا؛ پيش از خروج دجال، بيش از هفتاد دجال، خروج خواهند كرد.» (كنز العمال، ج14، ص200) بنابراين احتمال، در حقيقت و قضيه دجال نشانهي اين مطلب است كه در آستانه انقلاب امام مهدي(ع) افراد فريب كار و حيلهگري براي نگه داشتن فرهنگ و نظام جاهلي همه تلاش خود را به كار ميگيرند و با تزوير و حيلهگري، مردم را نسبت به اصالت تحقق انقلاب جهاني منجي، دل سرد و يا دو دل ميكنند.
اين كه در همين روايات تأكيد شده است: «هر پيامبري، امت خويش را از خطر دجال بر حذر داشته است». خود تأييدي ديگر بر همين احتمال است كه مقصود از دجال، هر شخص حيلهگر و دروغگويي است كه قبل از خروج حضرت مهدي(ع) در صدد فريب مردم است.
2. دجال، كنايه از كفر جهاني و سيطرهي فرهنگ مادي بر همه جهان باشد. استكبار، با ظاهري فريبنده و با قدرت مادي و صنعتي و فني عظيمي كه در اختيار دارد، سعي ميكند مردم را فريب دهد و مرعوب قدرت و ظاهر فريبنده خود كند. بر اين اساس، اين كه پيامبران امتهاي خود را از فتنه دجال بيم دادهاند «ما بعث الله نبيا الا و قد انذر قومه الدجال… ؛ هيچ پيامبري مبعوث نشد، مگر آن كه قوماش را از فتنه دجال بر حذر داشت(بحار الانوار، ج52، ص205) به اين معنا است كه آنان را از افتادن به دام ماديت و ورطهي حاكميت طاغوت و استكبار جهاني بر حذر داشتهاند. پس احتمال ميرود، منظور از دجال با آن شرايط و اوصافي كه در اين روايات براي او شمرده شده، همان استكبار جهاني باشد. در اوصاف دجال گفته شده «كوهي از طعام و شهري از آب، به همراه دارد». اين كنايه از امكانات عظيم و گستردهاي است كه استكبار در اختيار دارد.
براي آگاهي بيشتر به كتاب چشم به راه مهدي، مركز انتشارات دفتر تبليغات قم، جمعي از نويسندگان ص289 و دادگستر جهان، ابراهيم اميني، مراجعه شود.
«در صورت مكاتبه بعدى، شماره نامه قبلى خود را ذكر نماييد»
موفق باشيد
پرسش: وضعيت ايرانِ قبل از ظهور و نقش آن در ظهور حضرت چيست؟
پاسخ: با توجه به روايات ميتوان شرايط ايران را تا حدودي اين گونه ترسيم كرد: “دانش و معارف دين اسلام و مكتب تشيع، از ايران و قم، به جهانيان صادر ميشود. لذا موقعيت علمي ايران ممتاز است و اصلي ترين مركز دين اهل بيت(ع) خواهد بود. در روايتي از وجود مقدس امام صادق(ع) نقل شده است: “به زودي، كوفه، از مؤمنان خالي ميگردد و دانش مانند ماري كه در سوراخش پنهان ميشود، از آن شهر رخت برميبندد؛ سپس علم ظاهر ميشود در شهري به نام قم؛ آن شهر معدن علم و فضل ميگردد(و از آنجا به ساير شهرها پخش ميشود) به گونهاي كه باقي نميماند در زمين جاهلي نسبت به دين، حتي زنان در خانهها. اين قضيه نزديك ظهور قائم(ع) واقع ميشود … علم، از قم به ساير شهرها در شرق و غرب پخش ميشود و حجت بر جهانيان تمام ميشود به گونهاي كه در تمام زمين، فردي پيدا نميشود كه دين و علم به او نرسيده باشد. بعد از آن قائم، قيام ميكند و سبب انتقام خدا و غضب او بر بندگان(ظالم و معاند) ميشود؛ زيرا، خداوند انتقام (و عذاب) بر بندگان روا نميدارد، مگر وقتي كه حجت را انكار كنند”(بحار الانوار، ج 57و60، ص213). خيزش و جنبشي بزرگ براي دعوت مردم به طرف دين، در ايران روي ميدهد. از امام كاظم(ع) نقل شده است: “مردي از اهل قم، مردم را به سوي حق دعوت ميكند. گروهي، دور او اجتماع ميكنند كه مانند پارههاي آهناند و بادهاي تند(حوادث) نميتواند آنها را از جاي بركند. از جنگ خسته نميشوند و كنارهگيري نميكنند و بر خدا توكل ميكنند. سر انجام، پيروزي براي متقين و پرهيزكاران است”.(بحار، ج60، ص216، ح37).
گويا اين حركت، همان حركتي است كه از امام باقر نقل شده است: “گويا ميبينم گروهي از مشرق زمين خروج ميكنند و طالب حق هستند، اما به آنان پاسخ داده نميشود. مجدداً برخواستهي خود تاكيد ميكنند ولي جواب نميشنوند. پس چون چنين ديدند، شمشيرها را به دوش ميكشند، در مقابل دشمن ميايستند تا حق به آنها داده ميشود، اما اين بار قبول نميكنند بلكه قيام ميكنند و نميدهند آن را (پرچم قيام را) مگر به صاحب شما(اما زمان(ع))”.(بحار الانوار، ج52، ص243، ح116). خروج سيد حسني و خراساني را كه در روايات به آنها اشاره شده، ميتوان در اين باره دانست. بنابراين، موقعيت اجتماعي آن روز ايران حركت به سوي حق طلبي و دعوت به آمادگي براي ظهور است.
در بستر اين جامعه نيز ياران حضرت شكل ميگيرند. در حديثي از امام صادق(ع) نقل شده است: “قم را قم ناميدند، چون اهل او، اجتماع ميكنند با قائم آل محمد(ص) و با او قيام ميكنند و او را ياري ميكنند”.(بحار الانوار، ج 57و 60، ص216، ح38). در رواياتي كه به نام ياران و شهرها اشاره دارد، شهرهاي متعددي از ايران ذكر شده است. خلاصه آن كه ايران، مركز صدور دين و معارف اهل بيت است و زمينهسازي براي ظهور ميكند.
در برخي از روايات اهل بيت(ع) به حضور فعال عجم در سپاه و ارتش مخصوص امام مهدي(ع) اشاره شده است. البته مقصود از عجم ملتهاي غير عرب است، ولي به احتمال زياد بيشترين مصداق آن در عصر ظهور، ايرانيان خواهند بود به ويژه كه مركز ثقل شيعه در ايران است.مجموعه روايات وارده در مورد ايرانيان نشان ميدهد كه اين گروه زمينهسازان حكومت حضرت مهدي(ع) در جهان هستند و بيشترين تأثير را در روند استقرار حكومت آن خورشيد عالمتاب دارند و در حقيقت حضرت مهدي(ع) به همراه ياران از جمله ايرانيان با دشمنان به مبارزه برميخيزد.
3 دیدگاه
ناشناس
پایان شب سیه سپید است
گل آبي
سلام. من فكر مي كنم اینکه می گو یند جنگ و خو نریزی و بیماری شایع می شود و بسیاری از مردم هلاک می شوند حقيقت داره همين حالا جنگ داره بيداد مي كنه يك عده وحشي (داعش وامثالهم دارند مردمان بي گناه زيادي را مي كشند واز سوي ديگه بيماريهايي چون تب ابولا كه معلوم نيست ريشه اش به كجا برميگرده .گاه گاهي هم طوفاني سيلي زلزله اي هم نيشگوني مي گيره واقعا داريم به كجا ميريم نمي دونم اما همه اين ظلمها رو انسان يعني كسي كه شكلش فقط شبيه آدمه مي كنه به نام دين به نام خداي مهربان سرمي برند ودنياي مثلا متمدن هم گاه گاهي يك خمپاره اي مي ندازه .غزه-لبنان-سوريه-عراق-افريقا-اكراين-پاكستان-افغانستان-و…..يك جاي آروم وجود داره…؟اميدوارم يك روز صبح بيدار بشيم وصداي زيباي امام عج را بشنويم وتمام اين كابوسها تمام بشه
منتظر
فساد در دریا و خشکی ظاهر شد به واسطه دستهای انسان عامل تمام این بلاها خود انسان است نماند گناهی که نکرده دیگر گناهی نیست که اختراع کنیم باید تاوان این گناهان را بدهیم یا توبه کنیم البته بعید است انسان توبه کند پس باید منتظر جنگهای ویرانگر آخرالزمان باشیم