قبلش با دسته مسواک سفید یک چیزی شبیه دندون، بهتر بگم یه دندون مصنوعی درست کرده بود، آماده، با ریشه. خلاصه پلاستیک آب شده قهوه ای رنگ را ریخت توی قالبی که درست کرده بود- البته روی قالب – بعدش به آرومی و با ظرافت خاص خودش دندون رو فرو کرد توی اون و گذاشت تا خودشو گرفت
یادمه یه دفعه یکی از دندونهای « کمال عزیزی » افتاد بود و جاش خالی بود. یک روز دیدم که کمال داره با یک دسته مسواک سفید ور میره . تعجب کردم و کنجکاو؛ چون میشناختم چه مخیه. خلاصه رفت کمی گِل درست کرد و گذاشت روی لثه خودش جایی که دندونش خالی بود. بعدش توی جای خالی گِل رو چرب کرد و با کمی دیگه گل پر کرد تا حالت لثه اش دستش بیاد.
****
یادمه یه دفعه یکی از دندونهای « کمال عزیزی » افتاد بود و جاش خالی بود. یک روز دیدم که کمال داره با یک دسته مسواک سفید ور میره . تعجب کردم و کنجکاو؛ چون میشناختم چه مخیه.
خلاصه رفت کمی گِل درست کرد و گذاشت روی لثه خودش جایی که دندونش خالی بود. بعدش توی جای خالی گِل رو چرب کرد و با کمی دیگه گل پر کرد تا حالت لثه اش دستش بیاد. بعد کمی درب دبه روغن که قهوه ای رنگ بود توی قوطی رب گوجه خورد کرد و گذاشت کنار علاء الدین تا یواش یواش آب بشه.
قبلش با دسته مسواک سفید یک چیزی شبیه دندون، بهتر بگم یه دندون مصنوعی درست کرده بود، آماده، با ریشه. خلاصه پلاستیک آب شده قهوه ای رنگ را ریخت توی قالبی که درست کرده بود- البته روی قالب – بعدش به آرومی و با ظرافت خاص خودش دندون رو فرو کرد توی اون و گذاشت تا خودشو گرفت بعدش با تیغ اصلاح ( خود تراش) یا مکینه یا حلاقه عراقیها( البته بنده عربی ام خوب نیست ) کمی اضافه هاشو زد تا اینکه یه چیزی مثه یک تک دست دندون مصنوعی شد.( منظور یک دندان تکی) و گذاشت روی لثه اش .
خدا شاهده اگه دقت نمیکردی نمیتونستی دندونی که درست کرده بود را تشخیص بدی . فقط رنگش از لثه کمی تیره تر بود.
راوی: آزاده مهدی وطنخواهان اصفهانی، وبلاگ آزادگان اصفهان