نقش بيبديل ارتش جمهوري اسلامي ايران در 8 سال دفاع مقدس و تأثيرگذاري سرنوشتساز آن بويژه در مراحل ابتدايي جنگ تحميلي مقولهاي است كه همواره موجب افتخار و اميدواري نيروهاي مسلح ايران است. * به عنوان نخستين سؤال بفرماييد كه از منظر فرماندهان ارتش، دفاع مقدس از چند مرحله نظامي تشكيل ميشد؟
اگر بخواهيم مراحلي را براي دفاع مقدس تعريف و تعيين كنيم، اين نبايستي به معناي تغيير در اهداف باشد زيرا كل تلاشهايي كه مجموعه نهادهاي كشور و در رأس آنها نيروهاي مسلح در طول 8 سال دفاع مقدس هدايت و اجرا كردند، يك هدف واحد و مشخص را دنبال ميكرد و آن هم دفاع از استقلال، تماميت ارضي و كيان و نظام نوپاي اسلامي بود كه با تهاجم همه جانبه دشمن به مرزهاي ميهن اسلامي به خطر افتاده بود.
با اين حال و با در نظر گرفتن اين مهم كه هيچگاه هدف كلي ما در طول جنگ – چه زماني كه دشمن بخشهاي زيادي ازخاك ميهن اسلامي را در اشغال خود داشت و چه در اوج برتري رزمندگان اسلام و ورود به خاك عراق- دچار تغيير و تزلزل نشد، بالطبع ما دفاع مقدس را به چند مرحله نظامي و از جنبههاي تاكتيكي و راهبردي ميتوانيم تقسيم كنيم.
از جنبه تاكتيكي مرحله متوقف كردن و تثبيت دشمن كه هر2 در قالب تاكتيكهاي پدافندي قرار ميگيرند و مرحله هجوم به دشمن و بيرون راندن او از خاك ميهن اسلامي كه اوج اقتدار رزمندگان اسلام بود و درواقع مرحله آفندي محسوب ميشد.
البته همزمان با پذيرش قطعنامه 598 از سوي جمهوري اسلامي ايران دشمن دست به تحريكات جديد آفندي زد كه در آن مرحله نيز براي مقطع كوتاهي رزمندگان اسلام از تاكتيكهاي پدافندي براي متوقف كردن دشمن و سپس آفند براي بيرون راندن او از خاك ميهن اسلامي بهره بردند.
از جنبه راهبردي مراحل ديگري را ميتوان برشمرد: مرحله اول مرحله برتري دشمن بود كه با صدور قطعنامههاي پي در پي در دشواري امنيت به نفع متجاوز همراه شده بود.
مرحله دوم كه براساس تحولات صحنه جنگ رقم ميخورد، مرحله موازنه قواي2 طرف بود و مرحله بعدي كه با اخراج قواي دشمن از خاك ميهن اسلامي و حتي ورود به خاك عراق در تعقيب متجاوز اتفاق افتاد و نقطه عطف آن نيز ورود نيروهاي اسلام به شبه جزيره فاو بود، با برتري مطلق قواي اسلام پيش آمد كه به معناي تغيير موازنه به نفع ايران بود و در چنين شرايطي بود كه علاوه بر تصويب قطعنامه 598 شوراي امنيت كه منصفانهتر از قطعنامههاي قبلي بود، بسيج غرب و شرق و حاميان منطقهاي رژيم بعث براي نجات وي نيز پيش آمد كه با حمايتهاي مستقيم و غيرمستقيم از آن رژيم همراه شده و مسئولين نظام با درك اين شرايط، پذيرش قطعنامه 598 را مورد توجه قرار دادند.
* تأثيرات و تبعات تحولات سياسي اين 8 سال بر عملكرد ارتش چگونه بود؟
توجه قواي ارتش طي 8 سال دفاع مقدس كاملاً بر دفاع و كارويژه خاص خود يعني تقويت و حضور حداكثري ممكن در جبهههاي جنگ و پيشبرد اهداف مورد نظر نظامي معطوف بود، در حاليكه از تحولات سياسي غافل نبودند ولي درگيري و مشكلات جنگ بهويژه در ماههاي اوليه كه اتفاقاً با اوج تحولات و تنشهاي سياسي در كشور همراه بود، به قدري زياد و شديد بود، كه اولويت را به دفع آنها ميدادند هر چند نميتوان در هيچ مقطعي منكر تأثير شگرف تحولات سياسي در جبهههاي جنگ بود، اما فرماندهان ارتش با اعتقاد راسخ به تدبير و رهبري حضرت امامخميني(ره) و پشت گرمي به چنين فرمانده عظيمالشأني و همچنين با علم بر پشتوانه قومي مردمي از نيروهاي رزمنده، لحظهاي در ادامه مسير خود ترديد نكرده و درواقع تأثير اين تحولات در جبههها را به حداقل رساندند و اين در تبعيت از فرمايش مولا و مقتدايشان بود كه همواره تأكيد بر اولويت جبهههاي جنگ بر همه امور ميكردند.
همانطور كه ميدانيد در نگاه به مسائل جنگ تحميلي از 2 رويكرد واقعگرا و آرمانگرا سخن به ميآيد.
* نظر شما درباره ديدگاههاي ناظر بر جنگ چيست؟
واقعگرايي و آرمانگرايي با وجودي كه 2 ديدگاه متفاوت به موضوعات هستند و چه بسا در بسياري از شرايط نتوان آنها را جمع بست اما در شرايط جنگي بايد گفت كه هر2 ديدگاه را بايستي به جاي خود پذيرفت بدين معني كه وقتي يك فرمانده و حتي عنصر رزمنده، افقها و چشماندازي را براي جنگ و آينده در نظر ميگيرد، بايد به اهداف و چشمانداز آرماني توجه بكند تا موانع موجود مانع از جسارت و شهامت وي در تصميمگيري و جنگيدن نشود و در واقع از روحيه جنگي به نحو مطلوبي بهره ببرد.
از طرف ديگر، جنگ امري است كه در عالم واقع اتفاق ميافتد و علاوه بر روحيه جنگيدن، نيازمند ابزارهايي است كه بايستي متناسب با توانمنديها وقابليتهاي دشمن براي غلبه بر او باشد و چنانچه در طرحريزيها، اين واقعيات در نظر گرفته نشوند و آرمانگرايانه طرحها تهيه شوند، دستيابي به پيروزي در نبرد بسيار مشكل خواهد بود.
بنابراين هر 2 ديدگاه منتها با رعايت ميانهروي در هر يك ضرورت دارد؛ همان طوري كه در طول 8 سال دفاع مقدس ميتوان آثار و قرائني از چنين ديدگاهي را ملاحظه كرد.
* در شرايط كنوني از تجربيات 8 سال دفاع مقدس تا چه اندازه براي سازماندهي رزم مسلحانه نوين با هدف دفاع از كشور بهرهبرداري شده است؟
تصميمگيران و سياستگذاران بخش دفاعي و نظامي در هر كشوري يكي از مؤلفههاي اصلي تاثيرگذار در سازماندهي نيروهاي مسلح را تهديدات بالفعل و بالقوه نظامي آن كشور منظور ميكنند. از طرف ديگر برگزاري رزمايشها و تمرينهاي مختلف نظامي از ضروريات آمادگي نيروهاي مسلح است.
براي بيان اهميت تجربيات 8 سال دفاع مقدس لازم ميدانم اندكي در اين رابطه توضيح دهم؛ اين رزمايشها براساس سناريوهايي اجرا ميشوند كه در آن دشمن فرضي و شرايط خودي توصيف شده تا بلكه بتوانند تا حد ممكن شرايط تمريني و فرضي را به شرايط واقعي نزديك كنند اما در اين شرايط، نه ميتوان دشمن را آن طوري كه واقعا هست، توصيف كرد و نه ميتوان نيروهاي خودي را وادار كرد به اين كه شرايط را واقعي فرض كنند با اين حال، برگزاري چنين رزمايشها و تمرينهايي براي نيروهاي مسلح اجتنابناپذير است.
حال زماني كه اين نيرو در يك نبرد واقعي درگير ميشود، تجربياتي را كسب ميكند كه در هيچ ميدان تمريني به دست نميآيد و ما نظاميان كاملا به اين امر واقف هستيم و در حالي كه همچنان مورد تهديد دشمن از نوع ديگري قرار داريم، نميتوانيم اين تجربيات را ناديده بگيريم.
بهرهگيري از تجربيات جنگ به پايان سال هاي دفاع مقدس نيز موكول نشد و از اوايل جنگ ترتيبي داده شد علاوه بر اينكه از تجربيات هر عملياتي براي طرحريزي عمليات بعدي استفاده شود، اين تجربيات به مراكز آموزشي نيز منتقل شد تا در مدارك آموزش و در كلاسهاي درس اعمال و تغييرات لازم در مدارك قبلي داده شود.
اين تجربيات به قدري گسترده و زياد بود كه هنوز كار جمعآوري و استفاده از آنها ادامه دارد به طوري كه سامانه آموزش نيروهاي ارتش در سطوح مختلف حالت پويايي به خود گرفته است، البته اين پويايي صرفا به واسطه اعمال تجربيات حاصله از 8 سال دفاع مقدس نبوده بلكه تيمهاي كارشناسي ارتش به صورت مستمر چگونگي جنگها و نبردهاي جاري از جمله جنگ عراق و افغانستان را به دقت پيگيري و از آموختههاي طرفهاي مختلف بهرهبرداري ميكنند.
تجربيات دفاع مقدس و ساير مطالعات صورت گرفته در مورد جنگهاي جاري نه تنها در جزوات و مدارك آموزشي بلكه در آييننامهها نيز اعمال شده و اين آييننامهها به روز شدهاند.
كمي هم به موضوع شرايط كنوني نظام بينالملل در رابطه با ايران بپردازيم.
* نظر شما درباره چرايي تهديدهاي بيگانگان و ميزان جدي بودن يا عملي بودن اين تهديدات چيست؟
به دليل اينكه حاكمان كاخ سفيد به عنوان مظهر دنياي استكباري سيلي محكمي از انقلاب اسلامي دريافت كرده و منافع خود را نه تنها در ايران از دست دادند بلكه اين منافع نامشروع آنها در سطح منطقه نيز به خطر افتاد، طبيعي بود كه براي بازيابي آنها و انتقام جمهوري اسلامي ايران از هيچ تلاش و ترفندي فروگذار نكنند.
بنابراين از بدو پيروزي انقلاب اسلامي تاكنون با ترفندهاي مختلف سعي در آسيب رساندن به نظام داشتند و ابزار نظامي نيز چيزي نبود كه بهرهگيري از آن عليه جمهوري اسلامي ايران مورد غفلت قرار گيرد اما هر كسي كه با اصول جنگ، تاكتيك و راهبرد آشنايي داشته باشد، ميداند كه استفاده از اين ابزار، شرايط خاص خود را لازم دارد و چنانچه آمريكا تاكنون اين تهديد را كه مرتبا تكرار ولي از عملي كردن آن اجتناب كرده، نسبت به اخذ نتيجه مورد نظر خود از چنين عملي اطمينان نداشته و در واقع شرايط مذكور فراهم نبوده است كه البته در بررسي اين شرايط، مهمترين مولفه، آمادگي طرف مقابل است كه ملت و نيروهاي مسلح جمهوري اسلامي ايران همين طرف را تشكيل ميدهند و خلاصه بايستي گفت آمريكا تاكنون جرأت اين را نداشته كه تهديدات خود عليه جمهوري اسلامي ايران را عملي كند.
برآورد ما اين است كه در شرايط كنوني نيز آنها چنين جرأتي را ندارد و هر چند قبل از حمله به عراق و افغانستان نيز خود را در شرايط رويارويي نظامي با جمهوري اسلامي ايران نميديدند، اما با ناكاميهايي كه در اين 2 جنگ با آنها مواجه شدند، بيش از پيش بايستي پي به اين واقعيت برده باشند كه با اتكاي به تجهيزات و فناوري پيشرفته نظامي و ارتش تا بن دندان مسلح نميتوانند يك ملت را از پاي درآورند و علاوه بر اين دنيا اذعان دارد با كارنامه موفق ملت ايران در طول 8 سال دفاع مقدس و ساير مولفهها، تفاوت اساسي بين ايران با شرايط عراق و افغانستان وجود دارد.
منبع:همشهري آنلاين