بسم الله الرحمن الرحیم
آراستگى به دستورات الهى عامل نجات انسانها
روایت بسیار مهمى از وجود مقدّس حضرت على بن موسى الرضا علیه السلام دركتابهاى مهم ما نقل شده است، اما حضرت رضا علیه السلام در این روایت، به نُه مسئله اشاره دارند و عقیده ایشان هم در ابتداى روایت این است كه اگر این نُه چیز در وجود هر كس در حدّ ظرفیت وجود داشته باشد، ما او را شیعه واقعى خود مىدانیم. بارها هم در روایات آمده است طایفهاى كه در روز قیامت، بىشك اهل نجات هستند، شیعیانند. این مطلب را وجود مقدّس امام ششم علیه السلام با نقل آیاتى از قرآن مجید ثابت مىكنند. علت آن هم روشن است، نه این كه شیعه بخواهد میان طوایف بشرى، براى خود امتیاز خاصى قائل باشد، بلكه اقتضاى عمل به فرهنگ با عظمت شیعه این است، فرهنگى كه كامل و جامع است و از قرآن مجید و دستورات پیامبر صلی الله علیه و آله تا وجود مقدّس امام عصر علیه السلام گرفته شده است، تمام این دستورهاى مثبت، عقلى، اجتماعى و خانوادگى است، به گونهاى كه هیچ گونه دعوت منفى در این دستورها نمىبینید. حال با توجه به این مطلب، هر انسانى كه در حدّ ظرفیت خود، به این دستورها آراسته باشد، اهل نجات خواهد بود. شخصى كه از اول تكلیف خود تا لحظه بیرون رفتن از دنیا، عشق به پاكى، خیر، گرهگشایى، كمك به مردم و درمان كردن درد آنها و عبادت داشته است و همراه این عشق، مطابق ظرفیت خود هم عمل كرده است، چرا اهل نجات نباشد؟ اگر چنین شخصى اهل نجات نباشد، پس اهل نجات كیست؟
برخورد ابن سینا با نظام العلماء
ابن سینا با نظام العلماء كه شخصى حسود، بىتربیت و آدم پَرتى بود، برخورد كرد. او در عین این كه باسواد بود، موقعیت علمى خوبى هم در جامعه آن روز پیدا كرده بود ؛ از این رو، تحمّل ابن سینا را در برابر خودش نداشت. انسان خوب، انسانى است كه هر وجود شایستهاى را تحمّل كند و بدها را هم براى راهنمایى كردن آنها تحمّل نماید ؛ از این رو، او از قدرت علمى خود استفاده كرد و به كُفر ابن سینا حكم داد.
گفتنى است كه تحمّل نداشتن، مرض خطرناكى است، به ویژه اگر این مرض به جان غیر متخصصان بیفتد.
ابن سینا در جواب نظام العلماء یك رباعى نوشت. ابن سینا كه همانند خواجه نصیر طوسى، شیعه، حكیم و بزرگترین فیلسوف مشاء كره زمین بود، نوشت:
كفر چو منى گزاف و آسان نبود
به این راحتى نوشتى من كافرم. اصلاً به این راحتى امكان كفر من در این عالم وجود ندارد، هیچ درى از كفر به روى من باز نیست.
محكمتر از ایمان من ایمان نبود
در دهر چو من یكى و آن هم كافر
پس در همه دهر یك مسلمان نبود
من با این مقام علمىام اگر كافر شده باشم، پس در همه عالم یك مسلمان هم وجود ندارد. اگر روز قیامت شیعه با این قرآن و روایات و فرهنگ، به بهشت نرود، یك نفر هم بهشت رفتنى نیست. این جاست كه انسان به چه امیدى عالى دست
پیدا مىكند و مىفهمد كه خدا به او چه عنایتى كرده است، به این معنا كه او را در چنین خطى قرار داده است. این جا ارزش این فرهنگ و آراسته شدن به آن معلوم مىشود.
صفات شیعه در كلام امام رضا علیه السلام
حال به گفتار حضرت رضا علیه السلام درباره صفات شیعه توجه كنید كه چه قدر عالى مىفرمایند :
«شیعتُنا الذین یقیمون الصلاة ویؤتون الزكاة ویحجون البیت الحرام و یصومون شهر رمضان ویوالون أهل البیت و یتبرئون من أعدائنا أولئك أهل الایمان و التقى..» .1.
پایدارى در نماز
شیعیان ما چند برنامه در زندگى آنها تجلّى دارد و تا وقت مرگ ادامه مىیابد:
اول نماز است كه اقامه كننده آن هستند، در قرآن آمده كه بىنماز اهل جهنم است.
منفورترین خلق عالم
در روایتى آمده است كه پیامبر صلی الله علیه و آله با رفقاى خود راه مىرفتند. سگ قوى هیكلى، هنگام نزدیك شدن به پیامبر به شدت پارس كرد، همه ترسیدند، مگر پیامبر صلی الله علیه و آله . حضرت فرمود : نترسید، بگذارید پارس كند. پارس او كه تمام شد، حضرت فرمود: سگ با من حرف زد، همین كه چشمش به من افتاد، گفت: یا رسولاللّه.
من مىتوانم براى شما علما ثابت كنم كه انبیا زبان حیوانات را مىفهمیدند.
پیامبر و امامى كه از كل جهان عالمتر نباشد، نه پیامبر است نه امام، بلكه باید به همه عالم اشراف داشته باشد. فرمود: این سگ به من گفت: یا رسول اللّه، شما را دیدم، یاد این حقیقت افتادم كه خدا را شكر كه مرا سگ آفرید، ولى انسان بىنماز نیافرید و به نماز ما را تكلیف نكرده است ؛ از این رو راحت هستیم، به ما نگفته است كه نماز بخوان تا این كه شانه بالا بیندازیم و بگوییم نمىخوانیم، سگ هستیم و به نماز دعوت نشدهایم، ولى یا رسول اللّه آنها كه انسانند و به نماز دعوت شدهاند و نمىخوانند، چه مىكنند؟
حقیقت نماز
نمازى كه اولش طهارت و پاكى است، پاكى و طهارت بدن و دل و معده و شهوت و فكر، پیش از نماز است.
پاك شو اول و پس دیده بر آن پاك انداز
بعد كه وارد نماز شدیم، مىخوانیم :
«اللّه اكبر» ؛ یعنى از همه موجودات، شرق و غرب و قدرتها و قوّتها، از بود و نبود در این عالم، محبوب من بزرگتر، آقاتر و والاتر است.
« بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ » ؛ همراه محبوبم در حركت هستم، من هم عاطفه و مهر دارم، من هم محبت و دوستى دارم، من هم عشق دارم، فرقى نمىكند كه طرف من چه مؤمنى است، زن و بچه خودم یا مردم یا بچه دیگرى. من اهل نماز هستم ؛ یعنى اهل رحم هستم.
« الْحَمْدُ للّهِِ رَبِّ الْعَالَمِینَ » ؛ اهل شكر هستم، هیچ نعمتى را حرام نمىكنم.
« الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ » ؛ باز هم اهل رحم هستم.
« مَالِكِ یَوْمِ الدِّینِ » ؛ خودم را در دادگاه او حاضر مىبینم.
« إِیِّاكَ نَعْبُدُ وَإِیَّاكَ نَسْتَعِینُ » ؛ منبع كمك من اوست، پیشانى من در خانه او به خاك است.
« اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِیمَ » ؛ راه من راه اوست.
« صِرَاطَ الَّذِینَ أَنْعَمْتَ عَلَیْهِمْ » ؛ راه انبیا.
« غَیْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَیْهِمْ » ؛ نه یهودىام.
« وَلاَ الضَّالِّینَ »2
؛ نه مسیحىام، در صراط مستقیم هستم، نه یهودى كه اهل ربا و جاسوسى و حیله و كلك باشم و نه ارمنى كه اهل شراب و قمار و عیش و نوش باشم. من بنده خدا هستم.
« بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ » ؛ باز هم در ارتباط با رحمت خداست.
« قُلْ هُوَ اللّهُ أَحَدٌ * اللّهُ الصَّمَدُ * لَمْ یَلِدْ وَلَمْ یُولَدْ * وَلَمْ یَكُن لَهُ كُفُواً أَحَدٌ »3
.
حرف من این است :
امروز شاه انجمن دلبران یكى است
دلبر اگر هزار ولى دل بر آن یكى است4
« قُلْ هُوَ اللّهُ أَحَدٌ » ؛ أحد یكتاگو، یكتانگر و یكتابین هستم. قانع نیستم به این اندازه عبادت، ركوع مىكنم ؛ یعنى مولاى من پشتم براى قبول سنگینترین مسئولیتها آماده است.
«سبحان ربى العظیم بحمده» ؛ و باز هم قانع نیستم، با همه وجود روى خاك مىافتم و مىگویم: «عبدك الضعیف»، مغرور و متكبر نیستم، منافق و مشرك نیستم. من در برابر تو یك بنده خاكىام.
«سبحان ربى الأعلى وبحمده» ؛ دوبار هم این كار را مىكنم كه حسابى تواضع خود را نشان دهم و بعد هم بلند مىشوم و مىگویم:
«أشهد أن لا اله الا اللّه وحده لا شریك له» ؛ باز هم یكتابین، یكتانگر و یكتاگو هستم و معلم من هم در این راه فقط رسول گرامى و اهل بیت او است.
«و أشهد أن محمدا عبده و رسوله اللهم صل على محمد وآل محمد» ؛ و این چنین گواهى مىدهم و درود مىفرستم.
«السلام علیك أیها النبى و رحمةاللّه و بركاته السلام علینا وعلى عباد اللّه الصالحین. السلام علیكم و رحمةاللّه و بركاته» ؛ اى همه انبیاء و ملائكه بشناسید مرا كه من جزء گروه پاكان و انجمن شما هستم، من جزء فرقه كفر و زندقه نیستم. شما مرا جزء خود بدانید و قیامت براى من شهادت دهید.
روزهداران حقیقى
دومین صفت شیعه اهل روزه هستند. اول ماه رمضان كه مىشود حضرت مىفرماید: آنها روزه هستند ؛ یعنى زبان ایشان هم روزه است. شهوت ، چشم و همه اعضاى او روزهاند. روزه از غذا را اول غروب افطار مىكنند، روزه حقیقت خود را روز قیامت باورود در بهشت افطار مىكنند.
حج گزاران
نشانه سوم، شیعیان ما اهل حج هستند :
«یحجون البیت الحرام».
اهل خمس و زكات
شیعیان ما مردم سخاوتمندى هستند.كه هر چه خدا به ایشان مىدهد، اگر وجوهاتى به گردن آنها باشد، مىپردازند و اهل خمس و زكات هستند. خیلى هم در این قسمت راحتند، اگركسى در این زمینه مریض است، زود خودش را درمان كند، چون خمس، ملك انسان نیست، تصرف آن هم جایز نیست. اگر با آن هم كاسبى كنید، منافع آن، مالِ بیت المال است، به زن و بچه شما هم حرام است و حق ندارید براى زن و بچه مصرف كنید.
شخصى كه خواست حساب سال خود را بپردازد
تاجرى نزد مرحوم كلباسى بزرگ در دویست سال پیش آمد و گفت: آقا من هر سال مىخواهم خمس خود را حساب كنم، نمىشود. امسال مىخواهم حساب كنم. حدود ده هزار تومان مىشود، اما نمىتوانم بدهم، چون ده هزار تومان خیلى پول سنگینى است، ولى من این ده هزار تومان را شمردهام، در گاو صندوقِ خانه پنهان كردهام، فردا یا پس فردا بیا خانه ما دستهاى مرا با طناب ببند، كلید در جیب من است، آن را از جیبم بیرون بیاور و پول را بردار، هر چه هم من مخالفت كردم، توجه نكن، شما پول را بردار و ببر، اما من خودم نمىتوانم بدهم.
باید گفت كه این عبادت زورى است. این فایده ندارد. كلباسى هم آمد، مىخواست او را راه ندهد، اما او مرد مهمى بود. داخل آمد و گفت: آن ده هزار تومان را با دست خودت بیاور و به من بده.
گفت: كدام ده هزار تومان، ما با هم حسابى نداریم. ما با هم معاملهاى نكردهایم. بعد هم به چند نفر از افراد خود گفت: او را ببندید چه حرفهایى مىزند. سپس داد
و بیداد او بلند شد كه تو چه آخوندى هستى، تو چه عالمى هستى، گفت: گوش ندهید، كلید را از جیب او در بیاورید، ده هزار تومان را بردارید.
خلاصه پول رابرداشتند و بردند. بعد فردا كه آمد گفت: خدا رحمتت كند، مرا راحت كردى، اگر خودم بودم نمىدادم. حال اگر این جا هم یك كلباسى پیدا شود و از آدم پول بگیرد، خوب است، اما اگر این پولها در اموال ما بماند، دیگر در برزخ و قیامت كسى نیست كه آن را از ما بگیرد.
برخورد مرحوم كلباسى با مرد مقدّس در حمام
مرحوم كلباسى وارد حمام شد، حمامها در آن زمان به صورت خزینه بود. مرد مقدّسى براى غسل كردن سى دفعه زیر آب رفت و بیرون آمد، با این كه در اسلام غسلارتماسى یك دفعه كافى است. كلباسى اورا صدازد. شخص تا چشمش به كلباسى افتاد، ترسید، گفت: بله، حضرت آیت اللّه. گفت: مقلد چه كسى هستى؟ اگر مىخواست بگوید مقلد حضرت عالى، ایشان مىفرمود كه در رساله من نوشته است كه در غسل ارتماسى یك دفعه زیر آب رفتن كافى است. آن وقت مرحوم كلباسى مىگوید: من كه این طور فتوا ندادهام، چرا بیشتر در آب مىروى؟ گفت: آقا من مقلد شیطان هستم. گفت: من كه هستم ورساله دارم، چرا از من تقلید نمىكنى؟ گفت : آخر من مراعات أعلمیت را مىكنم!
در هر صورت، شیعیان ما اهل زكات هستند، در مال سختگیر نیستند، حال اگر هم خمس ناچیز باشد، باید پرداخت كرد.
شیعیان، شیفته اهل بیتند
پنجم، شیعیان با ما در ارتباطند:
«یوالون أهل البیت» ؛ حكومت و فرهنگ و دستورهاى ما را قبول دارند .
«ویبرئون من أعدائنا» ؛ رو در روى دشمنان ما قرار دارند .
«أولئك هم أهل الایمان» ؛ شیعیان ما مؤمن هستند، خدا و قیامت راكاملاً قبول دارند و اهل تقوا و امانتند و در امانت خیانت نمىكنند.
——————————————————————————–
1 . تحف العقول : 26 ؛ بحار الأنوار : 77/127، حدیث 33 (سفارشات به معاذ بن جبل).
2 . فاتحه (1) : 1 ـ 7.
3 . اخلاص (112) : 1 ـ 4.
استاد حسین انصاریان