پس از عمليّات موفق «طريقالقدس» دو طرح پيشنهاد ميشود:
ابتدا عمليّات در غرب دزفول و شوش و بعد عمليّات در غرب كارون و خرمشهر. پس از بحث و بررسي، سرانجام طرح اول به دلايل زير به تصويب ميرسد و دستور تدارك مقدمات عمليّات صادر ميشود:
1- پس از درگيري و تثبيت موقعيت، تعداد زيادي از نيروهاي خودي آزاد شده و در عمليّات بعدي به كار گرفته ميشوند.
2- وجود دو لشكر 1 و 10 مكانيزه عراق كه در منطقه دست نخورده و بسيار كارآمد باقي مانده بود و خطر جدي براي رزمندگان اسلام محسوب ميشد. زيرا اين دو لشكر به خاطر داشتن تجهيزات سنگين و امكانات قوي با انجام هر تحركي از طرف رزمندگان اسلام، فوراً ميتوانست خود را به منطقه درگيري رسانده و مزاحمت جدي فراهم آورد.
تيپ يك لشكر 10 زرهي كه در جنايات هويزه نقش اصلي و اساسي داشت، در منطقه مستقر بود و ميبايست تاوان تمام جنايات مرتكب شده را پس بدهد. رزمندگان اسلام با اطلاع از اين مساله علاقهمند ميشوند در مقابل اين تيپ قرار بگيرند و آن را نابود كنند.
3-آرايش دشمن زمينة مساعدي براي انهدام بود. همه رسانههاي غربي و حتي رسانههاي گروهي داخل در مورد حملة قريبالوقوع ايران خبر ميدهند. همچنين ماهوارههاي آمريكايي، صدام را از حملة گسترده ايران در غرب دزفول و شوش مطلع ميكنند.
صدام پس از ناكامي در گشودن جبهه فعالي چون بستان و تنگه چزابه كه با مقاومت دليرنه رزمندگان اسلام عقيم ماند، دستور آمادهباش به تمامي نيروهايش صادر كرده و از آنها ميخواهد با انجام عمليّاتي گشتي، رزمي، شناسايي و گرفتن اسير از ايرانيها به چگونگي عمليّات پي ببرند.
تعدادي از افراد زبدة بعثي انتخاب ميشوند تا با نفوذ به خاكريزها و سنگرهاي كمين نيروهاي ايران، از نحوة عمليّات مطلع شوند؛ ولي اين نيروها با وجود فراگرفتن آموزشهاي لازم در انجام مأموريت خود ناكام ميمانند.
سردمداران عراق با تمام تجهيزات و بهكارگيري نيروهاي تازهنفس، قواي خود را در منطقه شوش و دزفول متمركز ميكنند تا در مقابل حمله قريبالوقوع ايران مقاومت كنند.
ايران نيز با هوشياري و آگاهي از تحركات دشمن، به تحركات ديگري دست ميزنند تا دشمن را اغفال نمايند. بدين منظور تصميم به اجراي عمليّات محدود در منطقهاي خاص ميكند، يعني عمليّات «امالحسنين» در جبهه حميديه-كرخهنور.
عمليّات امالحسنين با رمز(يا زهرا( ع) بنت رسولالله اشفعي)
براي اينكه دشمن نتواند جبهههاي جديدي را بگشايد و ايران را درگير كند، نيروهاي سپاه به منظور انهدام نيروهاي دشمن در ساعت 5/4 صبح در تاريخ 24/12/60 نيروهاي عراق را در منطقه كرخه مورد تهاجم قرار ميدهند.
دشمن كه تمامي تلاش خود را معطوف حمله بزرگ ايران نموده بود، تا بداند كجا و در چه تاريخي انجام خواهد شد، ناگهان خود را در محاصره رزمندگان ايراني ميبيند، رزمندگان اسلام به شيوه چريكي دست به هجوم ميزنند و ضربات سختي به عراقيها وارد ميآورند. دشمن پس از فرار، اقدام به پاتك ميكند كه با مقاومت رزمندگان دفع ميشود. پس از آن با دستور فرماندهان بعثی، كه به آنها گفته شده است بايد تا شوش پيشروي نمايند، پاتكهاي ديگري عليه رزمندگان اسلام به اجرا درميآورند.
در اين پاتكها تعدادي تانك و نفربر و خودرو هدف قرار گرفته و به آتش كشيده ميشود و رزمندگان اشلام با قاطعيت و قدرت به اهداف عمليّات ميرسند و تلفات و خساراتي را بر دشمن وارد ميآورند.
نتايج عمليّات
15 دستگاه تانك و نفربر.
تعدادي سلاح سبك و سنگين.
10 دستگاه خودرو.
7 قبضه خمپارهانداز.
تعداد كشته و زخمي دشمن:
700 نفر.
تعداد اسرا:
150 نفر.
صدام به تصور حمله گسترده، مقدار زيادي از نيروهايش را به اين منطقة عمليّاتي اعزام ميكند تا جلوي حركت احتمالي را سد كند. با حركت جديد تا حد زيادي ابتكار عمل از دست بعثيان خارج ميشود. ماهوارههاي آمريكايي با فيلمبرداري از منطقه، بار ديگر توجه صدام را به جبهههاي دزفول و شوش جلب ميكنند و از تمركز سنگين قواي ايران در اين منطقه خبر ميدهند. صدام كه تا آن لحظه با وجود اقدامات فراوان نميتواند ايران را از عمليّات منصرف كند، آخرين تيرتركش را رها ميسازد و دست به حمله ميزند.
حمله عراق
قواي عراق در تاريخ 28/12/60 در منطقه عمليّاتي شوش اقدام به تك ميكنند تا ضمن دادن روحيه به نيروي خود، اينگونه وانمود كنند كه به حملة ايران پي برده و آماده مقابله هستند.
از آنجا كه دژهاي دفاعي ايران به خاطر انجام قريبالوقوع عمليّات «فتحالمبين» حالت تهاجمي داشت، نيروهاي دشمن موفق ميشوند در چند محور نفوذ كرده و در بعضي محورها حتي تا چند كيلومتر پيشروي كنند.
در اين ميان مقدار زيادي از معابر نفوذي و راههاي هجومي براي دشمن كشف ميشود و خطري بزرگ عمليّات آينده ايران را تهديد ميكند. دشمن مي فهمد كه در صورت وقوع عمليّات ستون فقراتش شكسته خواهد شد.
با اين حمله، عراق مدعي ميشود كه دست ايران را خوانده و حمله بزرگ را كشف و آن را خنثي كرده است و ايران ديگر نخواهد تواسن در آن منطقه اقدام به عمليّات كند. به دنبال آن، رسانههاي گروهي جهاني ادعاي عراق را پخش و در مورد قدرت دفاعي عراق به ايران هشدار ميدهند.
از طرفي، رزمندگان اسلام از فرماندهان درخواست تسريع در عمليّات را ميكنند. زيرا اگر تأخير در اجراي عمليّات ادامه مييافت، ممكن بود شربهاي سنگين به عمليّات وارد آمده و حتي مانع از عمليّات فتحالمبين شود.
اين فكر با اقدامات تاكتيكي و تهاجمي دشمن زياد دور از انتظار نبود؛ زيرا تا آن لحظات، زمان زيادي از ايران گرفته شده بود و اگر دشمن ميتوانست خود را به كرخه برساند، اين رود، خود مانعي بسيار بزرگ براي حمله رزمندگان محسوب ميشد.
با تلاش فراوان عراقيها موفق ميشوند مقدار زيادي از توان رزمي ايران (نفرات و تجهيزات) را بگيرند.
دشمن عليرغم داشتن اميد، نميتواند امتيازي كسب كند و مدعيان صلح، بر اثر قاطعيت ايران، از فكر گرفتن امتياز براي سردار قادسيه، سرفنظر ميكنند. با تمامي اين اوضاع عمليّات فتحالمبين كه قرار بود در 22 بهمن آغاز شود، با عمسالعمل دشمن به تأخير ميافتد، اما عراق نميتواند از وقوع آن جلوگيري كند. (اذا جاء اجلهم لايستأخرون ساعه و لايستقدمون).
اين در حالي است كه با اعزام داوطلبان بسيجي، غوغايي در جبههها حكمفرما ميشود و از هر گوشه زمزمه حمله به گوش ميرسد.
منبع:کارنامه توصیفی عملیات هشت سال دفاع مقدس/ علی سمیعی،نشر نمایندگی ولی فقیه درنیروی زمینی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی/تهران/1376