به نام خدا
آشنايي با انديشههاي مسيحيان صهيونيست، موجب درك استراتژي كلان صهيونيسم بين الملل در قبال اسلام و اتحاد اسلامي خواهد شد. بايد دانست كه جنبش مسيحيان صهيونيسم در تحليل نهايي، به مثابه دزدان مفاهيم ديني و شركاي جهانخوارگان بينالمللي، مرزبانان انديشههاي ضدبشرياند كه نتيجه آن، جز آشوب و آشوبگري در جهان و قدرتطلبي نه براي هدف مقدس كه درست برخلاف هدف مقدس ـ يا دجال ـ ظهور مي كند.
صهيونيزم بينالملل اكنون در همه جاي جهان تارهاي خويش را تنيده است. توجه به ساختار روابط دروني بزرگترين سرمايه داران يا صاحبان رسانههاي بزرگ جهاني و فيلمسازيها يا لابيهاي صهيونيزم در جهان همه نشان از اين نفوذ ننگين دارد.
تاريخ نيز از صهيونيزم خاطرههاي تلخي در ذهن خود دارد. گامهاي آغازين اين منفعتسالاري شيطاني، از همان زماني كه فتنه سامري آغاز شد، متولد شد و در طول تاريخ، چه در زمان ظهور و بعثت حضرت عيسي و يا بعثت حضرت ختمي(ص)، به نقطههاي اوج خود رسيد. خطابهاي قرآني را بنگريد. رد پاي اين منفعتسالاري شيطاني را به راحتي ميتوان درك كرد. و اينك در دوران معاصر، كه فتنهها از زمين و آسمان، بر سر انسان باريدن گرفته است، به سادگي ميتوان تارهاي فتنه اين انديشه زرسالار را پيدا كرد.
بعيد نيست كه ما در دوران پاياني آخر الزمان زندگي كنيم و اين هم قابل انكار نيست كه ممكن است چنين امري صحت نداشته باشد. بشر هرگاه در تنگاهاي سخت معيشتي قرار گرفته است، بيشتر به ياد منجي افتاده است، زمان حمله مغول در ذهن آنان كه مورد حمله واقع شده بودند، شايد به آخرالزمان بسيار شبيه بود و شايد نسل ما، دوران ما و حيات ما نيز چنان باشد و يا نه. بسياري را ميشناسيم كه بر حسب اعتقادات ديني و باورهاي مذهبي در انتظار ظهور منجياند. آيات و روايات را كنكاش مي كنند. از اين نشانه به سوي آن نشانه ميروند. و گاه عمر خود را در اين راه سپري مي كنند. گاه اين مساله از حيث شدت علاقه ديني و گاه در برخي ديگر به عنوان دستمايهاي براي كلاهبرداري و جلب توجه آنها به خود، و مطرح كردن خود به عنوان شخصيتي برتر و احياناً به دست گرفتن قدرت و در مقياس بالاتر و سطح پنهانتر رهبري جهان به سمت و سوي هدفي مشخص است. گويي در وجه منفي اين قضيه چنين شخصيتهايي خود بازيچههاي شيطان و يا خود شيطاناند و در قامتي دجالههايي كه پوستين عبادت به دوش انداختهاند و بر دوش خلق سواري ميگيرند تا اهداف پليد سياسي و قدرتگرايي مخوف شيطاني خود را عملي كنند. مسيحيان صهيونيست، دقيقاً از اين گروهند!
آنها را در ساختار قدرتهاي جهاني به راحتي ميتوان ديد. دست ايشان در دست سياستمداران زرسالاري است كه انديشه استيلاي آنها بر جهان و تدارك نظم شيطاني و استبدادمآبانهشان، اينك ديگر بر همه كس هويداست. در چنين فضايي است كه درك و شناخت بيشتر از چنين افراد و انديشههايي، موجب افزايش آگاهي ما، نسبت به عمق توطئهها و استراتژيهايي ميشود كه سعي در تسخير زمين! دارند.
آنها، خود را ناجياني ميدانند كه گويي پيامبران عصر جديد و رسولان دوران مدرنند.
من در اين مقاله، قصد معرفي چند چهره برجسته از مسيحيان صهيونيست و در واقع حاميان انديشه اسرائيل مقدس را دارم و در نهايت روشن خواهد شد كه هدف اين افراد از به ميان كشيدن چنين انديشههايي چيست. نخست بايد روشن شود كه اين افراد لابي قدرتمند صهونيزم در ايالات متحده بوده و اركان سياسي ايالات متحده بنا به نفوذ فوقالعاده سياسي اقتصادي و… آنها قابل تغيير و تبدل است. در نظر اين افراد، برحسب نوشته خانم گريس هال سل چند تئوري ابتدايي ريشه دوانده است:
– يهوديان امت برگزيده خدا هستند
– خداوند سرزمين قدس را به امت برگزيده خود يهوديان داده است.
– از آنجا كه يهوديان امت برگزيده خدا هستند، به همه كساني كه به يهوديان دعاي خير كنند بركت مي دهد، و كساني را كه به يهوديان لعن و نفرين كنند، لعنت خواهد كرد.
اين گزارهها به سادگي نشان ميدهد كه در مواجهه اسرائيل و فلسطين در ذهن اين افراد بدون هيچگونه قضاوتي اعراب نماد دجال يا ضد مسيحاند و هيچ گزينه ديگري وجود نخواهد داشت. يك وجه عقيده اين افراد همان نكتههايي است كه در بالا ذكر شد اما وجه ديگر آن، ساختار تعليمي است كه بديشان داده شده است.
آيا اين عقيده ممكن نيست كه عدهاي از تئوريسينها واستراتژيستهاي خواهان سلطه بر جهان، بخواهند با در هم آميزي عقيدهاي مذهبي و شالوده تئوريهاي سياسي، اذهان افراد جهان را براي اهداف شيطاني خود آماده كنند؟ آيا اين ممكن نيست كه عدهاي بخواهند براي تسلط بر جهان، جهاني كه دو جنگ جهاني را گذرانده و مردماني كه در پي منجي اند، با پوشيدن لباس منجي و حرف زدن از عدالت بي پايان، خود را به عنوان رسول جديد خدا معرفي كنند كه در قرن بيست و يك مامور نجات بشريتند؟ همه چيز به نظر من، به خواست قدرت برميگردد قدرتي كه زر و زور و سرمايهسالاري را هدف گرفته و استفادهاي از هر وسيله جهت دستيابي بدان رامشروع مي داند. سخن درباره اين حركت بسيار است و شايد يكي از مشكلات ارائه چنين بحثي، دشواري دريافتن نقطه آغاز و خط مبداء است. اگر بحث از انديشه ديني انتظار و منجي باشد، حرف حقي است، اگر بحث بر سر اين است كه استراتژيهاي ابرقدرت را براي بقاي سلطه جهاني خود در كارند باز هم قابل توجه است. نكته در اينجاست كه ما بايد با گشت وگذار و تحليل ايدهها و انديشههايي كه از سالها پيش، چنان پنهان هم نبودند و با توجه به رخدادها و حوادثي كه روي دادهاند، بتوانيم حلقه واسطي بيابيم كه اثبات ميكند، همه اين تلاشها، سخنها، ايدهها، نماي مذهبي و منجي گرفتنها، سخن از دجال و مسيح گفتنها، همه براي كسب قدرت وانديشه استيلاي بر جهان است. توجه به تاريخ بشريت به ما نشان ميدهد كه استفاده از احساسات مذهبي و يا استفاده از چنين مفاهيمي در جهت سروري بر انسانها كم نبوده است. آيا سامري با ساخت گوساله قصد رهبري بنياسرائيل را نداشت. و آيا ديگران و ديگراني از اين و فرعونياني كه سوداي سروري داشتند، نگفتند كه انا ربكم الاعلي؟ از حيث تحليل تاريخي هم مي توان به چنين دادههايي دست يافت. آنها حتي گاه براي پيشبرد مقاصد و اهداف شيطاني خود كه لباس رحماني پوشيده است، دست به پيشگوييها و آيندهنگريهايي هم ميزنند و از قضا با توجه به قدرت و ثروتي كه دارند و با آن استراتژي و تئوري كه آن را تدارك ديده و جوامع را بدان سو بردهاند، بدانها هم دست مييابند.
امروزه، انديشه مسيحيان صهيونيست در سايتهاي مختلف اينترنتي وجود دارد. نويسنده پنج سال پيش گفتار مفصلي در باب اين انديشه منتشر كرده است و اكنون با تحقيقات و تاملات بيشتر درمييابد كه برخي سخنان اينان صورت تحقق به خود گرفته و گويي بخشي از يك پروسه است. البته نبايد تصور كرد كه ما در اين نوشتار با اشاره به ايالات متحده، از مساله اصلي يعني اسرائيل و فلسطين دورافتادهايم. نطقه اصلي همان اسرائيل است و اين همه فتنه از همان جا برميخيزد. اشاره كردم كه در سايتهاي اينترنتي مختلفي اين انديشهها تبليغ و ترويج ميشوند. وقتي كه حدود دو سال پيش در حال بررسي برخي از اين سايتها بودم، نكات جالبي را از آنها مورد توجه قرار دادم. در سايت شمارش معكوس[1] Count down در جملههاي نخستين يك صفحه يك پيشگويي به چشم ميخورد:
ما در دوران بسيار مهيجي زندگي مي كنيم كه به زودي در آن برخي تغييرات بزرگ جهاني رخ خواهد داد. پردهها در آخرين نمايش بزرگ زمين به كناري كشيده شدهاند. نمايش آغاز شده است و اكنون ياراي توقفش نيست. هر كدام از ما كه زنده باشد گرفتار اين رويدادهاي عظيم خواهد شد. شمارش معكوس تا آرماگدون آغاز شد است… همه اينها جزئي از تقدير خداوند است.
اين پيشگوييها، درست در زماني اوج ميگيرند كه جمهوريخواهان محافظهكار و پيروان انديشه مشيت الهي گرايي و در واقع جريان مدافع سر سخت اسرائيل و لابي صهيونيزم در ايالات متحده قدرت را به دست ميگيرند. و اين تعجب برانگيز نيست كه يك انديشه گام به گام در پي آماده كردن اذهان عمومي و در واقع اغفال آنها براي دست يافتن به اهداف جهاني خود براي تسلط بر زمين باشد. جالب است كه در فيلمهاي هاليوود، آمريكا و ارتش آن كشور به عنوان مدافع زميناند از حملهها و خطرات معرفي ميشوند و جالب است كه كسي توجه نميكند كه آمريكا و ارتش آن، و در واقع مدافعان صهيونيزم همان حمله كنندگان به زمينند! اين دجالي است كه لباس موعود به تن كرده است. به هر حال سخن از پيشگوييهايي بود كه در جريان يك پروسه قدرت سالارانه، بخشي از فعاليتهاي طرفداران آن را شامل ميشد.
اكنون در دوران معاصر، پروسه سلطه بر جهان مسيحيان صهيونيست در حال انجام است. افراد به ظاهر مذهبي و پيروان مسيح – پيامبر صلح و عدالت – كه اكنون جز زبان زور و قتل و تجاوز چيزي را در نمييابند. اين غاصبان مسند مسيح اكنون به گونهاي حق به جانب سخن ميگويند كه گويي نبي مرسل ياملك مقربند! آنها سخن از حمايت مستقيم خدا از پروژههايشان دارند! و ياللعجب!
به خاطر اين كه شاهدي مطمئن را وارد بحث كنيم بايد به كتاب تدارك جنگ بزرگ، اشاره كنيم. مرحوم خانم گريس هال سل، نويسنده كتاب، همانطور كه از نام كتاب به روشني برميآيد ـ در سال 1989 پس از سالها تحقيق كتابي را منتشر ساخت كه در ان به فاش ساختن انديشههاي شيطاني چنين كشيشان و سياست مداران مخوفي پرداخت. متاسفانه وي در سال 2000 از دنيا رفت و ما از نحوه مرگ وي اطلاعي نداريم.
نويسنده در اين كتاب به دنبال آن است تا پرده از طرح تسلط ايالات متحده بر جهان با نام مسيح و اسرائيل مقدس و به منظور تسلط در منابع نفتي و ثروت كشورهاي اسلامي و نفت بدانها و تهاجم جنگي نمايد.
گريس هال سل، به روشني كتاب را تدارك جنگ بزرگ نام نهاده است. او به استفادههاي كشيشان مسيحي صهيونيست از پيشگوييهايي انبياي اسرائيل اشاره كرده و با اشاره به موضوع آرماگدون به عنوان محل جنگ آخرالزمان كه از سوي اين كشيشان عنوان ميشود، اشاره مي نمايد كه:
آگاه شدن از اين مسيحيان جنگجوي زورمند، كه يك جنگ هستهاي محتوم و ناگريز را تبليغ مي كنند، بايد خود به منزله آماجي براي مردان و زنان صلحجو درآيد: چون روشن مي سازد، وظيفهاي كه در برابر ما قرار دارد، وظيفه آساني نيست؛ براي اين كه در اين باره ساكت بنشينند، لازم است با بلند كردن صداي خود، بر ضد اتحاد ميان دولت اسرائيل و مسيحيان جنگجوي دست راستي ايالات متحده به بهترين و مؤثرترين صورت، از يك هارمجدون هستهاي جلوگيري كنند.[2]
او در بخش پاياني كتاب خود، با اشاره به ساختار انديشههاي قدرتطلبانه و تشريح عصبيت و خشونت موجود در انديشههاي مسيحيان صهيونيست و كلام غيرمنطقي و غير منطبق بر انديشههاي ايشان مي گويد:
من به دنبال اين بودم كه براي ما در باره موعظه كوه مسيح همه سخن بگويند نيز منتظر آن بودهام كه شيوه و كردار مسيح را هم به ما يادآوري كنند؛ كه هرگز بر پايه قدرت نظامي استوار نبود. روش مسيح اين نبود كه جان و مال مردم را نابود كند و به دنبال يك قلمرو پادشاهي دنيوي و زميني باشد. بلكه او، آمد تا زندگي را و حيات را به پيش برد و افزونتر سازد. او با پيام صلح آمد. او به ما آموخت، با صلح است كه ميتوانيم حيات داشته باشيم.[3]
كشيشان مسيحي صهيونيست
كشيشان مسيحي صهيونيست، طرفداران اسرائيل و حاميان عقيده جنگ بزرگ آخرالزماناند. در واقع مساله اساسي، تفسيري است كه آنان از پيشگوييهاي انبياي بنياسرائيل ارائه ميدهند. هارمجدون و يا آرماگدون نقطه اوج مقولات مورد بحث آنهاست. كلمه آرمگدون ياد آور جنگ آخرالزمان و زمينه ظهور مسيح و منجي است.
هارمجدون كلمهاي عبري است. يوحنا در باب 16 مكاشفات خود گفته است: و ايشان را به موضعي كه آن را به عبراني هارمجدون مي خوانند،فراهم آوردند. مسيحيان صهيونيست در تفسير اين كلام يوحنا، هارمجدون را منطقهاي در في ما بين اردن و فلسطين اشغالي ميدانند و معتقدند كه نبرد آخر الزمان در آنجا انجام ميشود و به تعبير برخي از تفاسير ايشان: تا دهانه اسبان، منطقه پر از خون خواهد شد و شواهد نشان دهنده آن است كه اين نبرد هستهاي خواهد بود!
اين كشيشان داراي كليساها و علاوه بر آن كلوپها و برنامههاي تلويزيوني در آمريكا هستند و با سرمايه و نفوذ بسياري كه در عرصه سياسي آمريكا دارندسعي در هدايت سياستمداران در عملي كردن جنگ بزرگ دارند. نويسنده كتاب تدارك جنگ بزرگ مي نويسد: نظام اعتقادي كساني كه خداشناسي هارمجدون راتبليغ مي كنند، بر روي سرزمين انجيلي صهيون و دولت صهيونيستي اسرائيل متمركز است، كه اين دو را برابر هم و يكي ميگيرند. اينان، چون اعتقاد دارند اسرائيل بايد مقر فرود آمدن دومين ظهور مسيح باشد، سعي دارند پرستش سرزمين اسرائيل را به يك آيين مذهبي بدل سازند.
بسياري از واعظان[4] تلويزيون آمريكا، از جمله هال ليندسي ، مرتب اين پيام را تكرار مي كنند:
اين سياره زمين به احتمال زياد، در دوران زندگي ما، به مرحوم سياره بزرگ، زمين بدل خواهد شد.خدوند، خود مي داند كه چنين چيزي واقع خواهد شد؛ خداوند، اين را از ازل ميدانسته است. خداوند اين طرح خود را از هزاران ميليارد مردمي كه پيش از اينها ميزيستهان، پنهان كرده بود. اما اكنون اين طرح خود را، بر ليندسي وديگران، از قبيل جري فال ول، جيمي سواگارت، پت رابرتسون، كه خداشناسي هارمجدون را تبليغ مي كنند، آشكار ساخته است.
در 2 دسامبر 1982، سخن پراكني جري فال ول را تماشا مي كردم كه مي گفت: واژه هارمجدون در دل مردمي ترس به وجود ميآورد. او موعظه خود را، در حالي كه لبخند تندي به بينندگان خود ميزد، با اين گفته به پايان برد: اي مردم، چه زيباست مسيحي بودن! ما، چه آيندة اعجاب انگيزي در پيش داريم! البته، خداشناسي او همه كساني را كه تجديد حيات مسيحي پيدا نكردهاند، محكوم ابدي به دوزخ ميداند. در تاريخ 9 ژوئن 1982، پت رابرتسون به شوندگان شبكه سخن پراكني مسيحي باشگاه 700، گفت: همه شرايط اين رويداد (نبرد هارمجدون) حالا دارد عملي مي شود. در هر لحظه ممكن است روي بدهد، تا كلام حزقيال تحقق بپذيرد. تحقق آن دارد آماده مي شود… ايالات متحده بر آن است كه اين آيه حزقيات، عملي شود… ما از حزقيال حمايت مي كنيم.
پيام خدا شناسي هارمجدون روشن است. جنگ ناگزير است، پيش بيايد با جان و دل به آن بپردازيم. همه اينها از نظر اثرهاي سياسياي كه نشستن يكي از همين مشيت الهي گرايان در پشت ميز رياست جمهوري ايالات متحده، پديد ميآورد بسيار مهم مينمايد. با اينكه رابرتسون در حزب جمهوريخواه به عنوان داوطلب رياست جمهوري سال 1988، برنده نشد، او و ميليونها پيرو وفادارش، در حزب جمهوريخواه نفوذ فراواني اعمال مي كنند. هميشه اين خطر وجود دارد كه حاميان متعصب و تندرو خداشناسي هارمجدون، سياستمداران را وادار سازند تا بر طبق يك چنين ديدگاههاي مكاشفهآميزي عمل كنند.[5]
اما اكنون اين حادثه اتفاق افتاده است. جورج بوش پسر، اگر خوديكي از همين كشيشان نباشد اما بزرگترين حاميان وي همان مسيحيان صهيونيست بودند كه از جمله آنها ميتوان به جري فال ول اشاره كرد. به تعبير يك روحاني مسيحي: حاميان مذهبي بوش به عنوان بزگتررين مشوقان وي، به جاي اينكه نقش مشاوران معنوي را ايفا كنند به صورت هوراكشان وي درآمدهاند. آنها حواريون معتقد به وي هستند و فكر مي كنند كه خداوند او را به رئيس جمهوري آمريكا مقرار گرده است… تمام شواهد موجود حاكي از اين است كه مردم آمريكا داود خود را در بوش يافتهاند و متقابلاً اين باور نيز نزد رئيس جمهور تداعي گرديده است.
جري فال ول، اينك مشاور مذهبي جرج بوش و يكي از مردان منتفذ در ميان جمهوريخواهان ايالات متحده است. همو بود كه در اواخر سال 2002 پيامبر اسلام را به عنوان تروريست معرفي كرد. حال آنكه خود را از ياد برده بود كه اكنون در مسند توجيهگر عظيمترين ظلمهاي جهان عمل مي كند. خانم هال سل مينويس:
من به عنوان بخشي از تحقيق خودم درباره خداشناسي هارمجدون، در دو سفر دسته جمعي كه به سرپرستي فال ولي زمان داده شده بود نيز شركت كردم. من يكي از 630 همسفر مسافرت 1982 و80 همسفر مسافرت 1985 بودم. فال ول شخصاً اين گردش دستهجمعي حضور يافت. در گردش 1983، او يك ميهماني به افتخار وزير دفاع اسرائيل كه در آن موقع موشه آژنز بود، ترتيب داد. در اين مهماني، من سخن فال ول را شنيدم كه از دريافت هواپيماي ويندستريم Windstream كه اسرائيليان به او بخشيده بودند، تشكر كرد. در سفر 1985 او اين ميهمان را به افتخار آريل شارون مغز متفكر تهاجم اسرائيل به لبنان ترتيب داد. جنگي كه موجب كشته و زخمي شدن 200/000 نفر گرديد كه بيشترشان نظامي نبودند. اين بار فال ول، شارون را، از زمره بزرگترين مردان جهان، مانند جمع واشنگتن و آبراهام لينكلن خواهد.
فال ول، دستيارانش و راهنمايان اسرائيلي ما، عموماً فلسطينيان را ناديده مي گرفتند.
هنگامي كه از آنها نامي برده ميشد؟ تنها به عنوان موانعي در راه تحقق خواست خدا، كه از آنها ياد مي كردند.[6]
در همين رابطه لازم است تا به آثار ديگري اشاره شود:
كتاب زمين سياره بزرگ مرحوم Thelate plenete Earth اين كتاب كه به تبليغ خدا شناسي هارمجدون و جنگ آينده ميپردازد، در سراسر دهه 70 پرفروشترين كتاب بود و فروش آن پس از انجيل از هر كتاب ديگري فراتر رفته بود.
هال ليندسي، نويسنده اين كتاب و چهار كتاب ديگر از جمله جهان نويني در كارفرا رسيدن است. There is anew world comming اعلام مي دارد كه خداوند مقرر فرموده است كه ما به يك جنگ هارمجدون هسته اي دست بزنيم. ليندسي ميگويد كه ما بايد هفت مرحله بر حسب هفت مرحلهاي كه در مكاشفات يوحنا آمده است، يا هفت مشيت الهي را از سر بگذرانيم كه يكي از آنها نبرد هراس انگيز هارمجدون است، كه در آن همه گونه سلاحهاي بس ويرانگر هستهاي به كار برده خواهد شد. از آنجا كه اين هفت مرحله، هفت مشيت الهي ناميده ميشود، خود اين نظام اعتقادي، مشيت الهي گرايي و پيروان آن نظام، هواخواهان مشيت الهي ناميده مي شوند.
انجيل مرجع سكوفيلد:
قبل از شرح اين كتاب لازم است ذكر شود كه مسيحيان دست راستي ايالت متحده كه به مشيت الهي معتقدند، مسيحيان صهيونيست خوانده ميشوند و اين مساله ذهنيت پديد آمده درباره چگونگي پيوند يهود و مسيحيت را مرتفع ميكند.
سيروس اينكرسون سكوفيلد كتاب خويش را در بسط مفهوم مشيت الهي گرايي نوشته است كه باتيراژهاي چندين ميليون به فروش ميرسد. او در اين كتاب تعليم ميدهد كه مسيحيان تجديد حيات يافته بايد از هارمجدون استقبال كنند. زيرا همين كه جنگ آغاز بشود، رستگار شدگان به آسمانها عروج خواهند كرد و ملكوت الهي را در خواهنديافت.
جيمي سواگارت:
ايستگاه تلويزيوني موعظه انجيلي او در باتن روژ ايالت لوييزيانا قرار دارد. او در جمع، هر روز به4/5 ميليون خانوار، دسترسي داشت كه درروزهاي يكشنبه، سر به 25/1 ميليون خانوار مي زدند.
– جيم باكر :
جيم باكر (با سابقه رابطه نامشروع) با شبكه وحي آميز پي تي ال متنفذي به نام جري فال ول كه با برنامه ساعت بشارت انجيل كهن dtime gospel Hour تحت عنانين مذهبي، استراتژي سياسي آينده صهيونيستها و آمريكاييها را بيان ميدارد و يكي از حمايت كنندگان مالي غاصبان قدس در ايالات متحده است.
كنت كوپلند و ريجارد دوهان با برنامه روز اكتشاف Dayot Discavery هر يك مخاطباني را براي پيام آينده بحراني خود دارند:
كوپلند در سخناني ميگويد: خداوند اسرائيل را سرافراز كرده است… خداوند راميبينيم كه به حمايت از اسرائيل به حركت درآمده است… چه زمان درخشاني است اين زمان كه از دولت خودمان كه حامي اسرائيل است پشتيباني مي كنيم. چه زماني درخشاني است كه خداوند را آگاه سازيم، از اينكه تا چه پايه شما درست از ريشهها سرچشمههاي ابراهيم، تقدير ميكنيد.
بيلي گرام يكي از كشيشان پروستان انجيلي بنيادگرا در موضوع هارمجدون در سال 1970 هشدار داده است كه: جهان اكنون به سرعت دارد به سوي جنگ آخرالزمان هارمجدون خودنزديك مي شود و نسل كنوني جوان ما، شايد آخرين نسل در تاريخ باشد.[7]
تامل در اين سخنان ميزان نزديكي شكل و محتوايي يك نظريهپرداز سياست خارجي آمريكا– فرانسيس فوكوياما را با بيلي گرام نشان مي دهد. فوكوياما درنظريه معروف سياسي خود، در يك آينده پژوهي يا استمداد از روح جوامع كه در فلسفه هگل ذكر شده است از پايان تاريخ و آخرين انسان سخن مي گويد. The end of the world and pastman گرچه ميزان بحران هسته اي كه در سخنان كشيشان انجيلي آمده است در نظريه فوكوياما نماد چنداني ندارد اما او در نهايت به همان مقوله حاكميت يك عقلانيت خاص در دوره پاياني جوامع انساني ميپردازد.
هال ليندسي يكي ازكشيشان انجيلي كه مولف كتاب زمين سياره بزرگ مرحوم است مي گويد: پيش از اين كه يهوديان تشكيل يك ملت بدهند هيچ چيز درست سرجايش نبود. تنها حال كه اين اتفاق افتاده است، تحقق همه گونه علايم پيشگوييهايي نبوي، دارد جاي خودش قرار مي گيرد. زيرا كه برخي فضاهاي قدرت سياسي بايستي نخست پديد ميآمد و اكنون بنا بر الگوي پيشگويي هاينبوي، كانون همه جهان درخاورميانه، و به ويژه در سرزمين اسرائيل امروزي متمركز شده است. همه ملتهاي جهان بر اثر آنچه كه در آنجا مي گذرد به رنج و عذاب خواهند افتاد و در آن درگير خواهند شد. حالاما مي توانيم ببينيم چگونه آنچه كه در اين زمانها رخ مي دهد مانندهمين اتفاقهايي كه روزنامهها مي نويسند درست، با الگوي پيشگوييهاي نبوي جور در مي آيد.[8]
پت رابرتسون:
از ديگر مسيحيان است كه با داشتن كلوپ 007 به ارائه چنين تغييراتي ميپردازد. او نيز داراي برنامه تلويزيوني وتبليغات خاص است. درسايت اينترنتي كلوپ 007 برخي پرسشها و پاسخهاي وي درج شده است. تامل در اين اظهارنظرها، نشان مي دهد كه اولاً تا چه اندازه نسبت به اسلام و عقايد اسلامي بيگانه است و دوما تا چه حد در توجيه سياستهاي ظالمانه و ضدبشري كاخ سفيد ميكوشد. در اينجا به عنوان نمونه و بدون هيچگونه توضيح اضافي دو نمونه از سئوالهايي را كه وي پاسخ داده است، ذكر مي كنيم.
سؤال: آيا الله و God خدا برابرند؟
پاسخ: اولاً خداي كتاب مقدس، خداي عشق و رستگاري است كه فرزندش را به اين جهان فرستاد تا به خاطر گناهان ما بميرد. خداي قرآن به مردم ميگويد براي رستگاري براي او كشته شوند، اماهيچ مفهومي ازرستگاري وجود ندارد. اله خداي ماه درمكه بود براي همين در اسلام هلال ماه هست. پرچم تركيه داراي هلال ماه با يك ستاره درون آن است. خوب ماه براي آن است كه الله خداي ماه بوده است؟ وحدش همين مقدار است اما ما هيچ وقت خداي ماه را پرستش نميكنيم. ما خداي آفرينش و آفريننده همه چيز را پرستش ميكنيم.
آنها شبيه هم نيستند. ترجمه الله به خدا God غلط است. وقتي شما چيزي در آنجا مي بينيد. و به آن الله ميگويد. فقط به الله ترجمه كنيد. آن را God نخوانيد زيرا اينها متفاوتند. God آفريننده و يهوه و الوهيم است.
سؤال: آيا عيسي صلح طلب بوده است؟
پاسخ: در ايمان شخصي بله اما عيسي اين جملههاي رفتار توام با عطوفت را براي سياستمداران نگفته است. بايد نيرويي براي مقابله باشد.
سؤال: شنيدهام برخي ميگويند؛ تنها جنگ، آيا اين يك ايده منطبق با كتاب مقدس است؟ به نظر شماآيا اين تنها يك جنگ است كه ما درگير آنيم؟
پاسخ: عقيده تنها جنگ برخاسته از خداگرايان كليساي كاتوليك روم است كه با چنين مشكلي مواجه شدهاند. مطمئناً عقيده تنها جنگ برخاسته از كتاب مقدس نيست. كتاب مقدس ما ميگويد از يوغ ستم آزاد شويم. شما چگونه از زير يوغ ستم آزاد ميشويد؟ آيا با دعا يا با فعاليتهاي ديگر؟ اگر در خيابان ببينيد كه مردي در حال زدن كودكي است چه خواهيد كرد؟ خوب، شما مي توانيد به پليس زنگ بزنيد و يا او را از زدن بازداريد. زيرا مساله اينجاست كه شما بايد از كار او جلوگيري كنيد.
صدام وحشي شده بود و مردماش را ترور ميكرد. با بمب شيميايي بر مردم كرد حمله كرد.او جنگي را بر عليه ايران به راه انداخت كه يك ميليون نفر در طي آن جان باختند. به كويت حمله كرد. او به عربستان و اسرائيل موشك پرتاب كرد. او در مقابل قوانين ايستاد. اكنون در چنين حالتي، مطمئناَ كسي او را بايد به دستان عدالت بسپارد! سازمان ملل يك جوك است! مشروعيت اخلاقي، قدرت قانوني و قدرت نظامي ندارد. پس تنها كساني كه مي توانند اين كار را انجام دهند آمريكائيان هستند.
آيا اين عدالت است؟ بله، آيا از نظركتاب مقدس عادلانه است؟ البته كه هست. سؤال اين است: آيا ميخواهيم شهوات را حاكم كنيم و به مردم اجازه بدهيم تا وحشي و ويرانگر باشند، به خاطر اينكه فكر مي كنيم شايد قادر به ادامه راه نباشيم؟ ما نميخواهيم كلانتر جهان باشيم و به دنبال ملتهاي جهان يكي پي ايراد ديگري بدويم و رژيمهاي شر را سركوب كنيم. مساله اين است كه در جهان امروز ما تعدادي از حكام ظالم وجود دارند كه نه تنها براي ملت خودشان بلكه براي ما هم خطرناكند. براساس كتاب مقدس، ما بايد ستمديدگان را آزاد سازيم[9].
او يك كشيش در اختيار انديشههاي صهيونيستي افراطي است و اكنون همچنان كه همه شاهد آنند، با نفوذي كه توسط بوش پسر در كاخ سفيد يافتهاند، در حال بسط و اجراي عملي ايدههاي خطرناك خودند. اما آيا با بهرهگيري از عبرتهاي تاريخ اين دجال يا گوساله سامري نيست كه رداي مسيح يا پوستين خدا بر خويش افكنده است؟
از سوي ديگر، اكنون در كابينه جرج بوش صهيونيستهاي تندرويي حضور دارند كه از سويي جنگ صد ساله عليه اسلام[10] را طراحي ميكنند و از سوي ديگر اعراب را از گروههاي شر مطلق در برابر خيرمطلق يعني اسرائيليها معرفي مي كنند. و تنها راه حل مشكل اسرائيل را جنگ تا شكست نهايي اعراب اعلام مينمايند.
اساس عقايد اين دست ازسياستمداران برگرفته از انديشههاي همان كشيشهاي مسيحي صهيونيست است و در واقع اينان بازوان عملي چنان ايدههايي هستند. در اكتبر 2002 روزنامه نيويورك تايمز اخباري را در مورد ولفو وتيز و پيروان وي منتشر كرد كه در آن از فشار اين افراد بر دولت بوش براي آغاز جنگ فوري بر ضد عراق سخن گفته شده است، زيرا حمله به افغانستان (سرزمين خشك و فقير) نميتواند جنگ جهاني را كه آنان در صدد شعلهور كردن آن هستند، آغاز كند. اما از نظر آنان، عراق پله ديگري براي جنگ بر ضد تروريسم و برخورد تمدنهاست. در اين طرح دين اسلام به عنوان دشمن معرفي شده است كه بايد جنگي صد ساله بر ضد آن آغاز شود… اين گروه در حال حاضر، ايالات متحده را در همان مسيري هدايت ميكنند كه سياست تندرو و افراطي و بسيار خطرناك صهيونيستها به آن سو در حال حركت است. در اين تفكر، همه دولتهاي اسلامي كه اسرائيل از آنها ميترسد، دشمن تلقي شدهآند و شايد اگر دولت بوش نبود اين ايدههاي ولفو ويتز تنها يك رؤيا باقي ميماند.[11]
صاحب چنين انديشههايي اكنون در حال پيشبرد طرح نظم نوين جهاني به رهبري آمريكا هستند كه در نهايت اهداف صهيونيستي پنهان درآن منطوي خواهد بود.
گذشته از چنين سياستمداراني ميتوان به نظريه پردازاني چون لوي اشتراوس وساموئل هانتينگتون اشاره نمود. اينان در قالب چهرهاي به ظاهر عملي به اظهار نظر پرداختهاند اما كمي تامل كافي است تا هدف مشترك اين سه دسته را روشن كند.
يكي از نظريههاي لوي اشتراوس اين است كه اكنون جهان مكاني است كه دموكراسيهاي ليبرال به صورت منفرد و در معرض تهديد دائمي دشمنان خارجي به سر ميبرند و با خطراتي مواجهند كه بايد با قدرت و رهبري مقتدرانه با آنها به مقابله برخاست اكنون شاگردان مكتب اشتراوس در سياست گذاريهاي آمريكا حضور دارند و اين ايده مورد تاكيدآنان نيزهست.
به نظر نويسنده تئوري برخورد تمدنهاي ساموئل هانتينگتون نيز در اين راستا قابل طرح است. هانتينگتون ازسالها پيش با اشاره به ايده برخورد تمدنها، خود عملاً در مسير رسيدن به چنين جنگ بزرگي گام برداشته است. تئوري جهاني او، يك استراتژي خاص در جهت آمادهسازي رواني اذهان جوامع بشري با جنگ و درگيريهايي بود كه به تعبير وي بيشتر درگسل شدن اسلامي و غرب رخ خواهد داد. و مگر نه اينكه دراكثر يا همه جنگهايي كه به نحوي به گسل تمدني عالم اسلامي برمي خورد، نقشي از ايالات متحده و استعمارگران درميان است؟
اينك اين دنياي پيرامون ماست كه در آن، ائتلاف سه گانه سياستمداران، نظريهپردازان و صهيونيستهاي افراطي براي سروري جهان شكل گرفته است. اين آيندهپژوهي آنها بود كه تدارك جنگ بزرگ را هدف قرار داده بود و اكنون در حال اجراي طرحهاي خود است. نتيجه ظاهري چنين طرحي براي آنان دسترسي به ثروت كشورها، استفاده از منابع عظيم نفتي، تغيير نقشه جغرافيايي خاورميانه، سلطه بر جهان و دست يازيدن به همه آمال شيطاني خود است.
شايد ما در دوره پاياني آخرالزمان زندگي ميكنيم. اگر چنين باشد، جرج بوش در اين ميانه يا دجال است يا درازگوشي كه دجال بر آن مينشيند!
جري فال ول در جايي ميگ ويد:
هارمجدون واقعيت است، اما شكرخدا، اين پايان روزگار امتهاي جز يهودي و مسيحي است زيرا كه پس از آن صحنه براي سلطنت پادشاه ما، خداوندگار عيسي مسيح، در نهايت افتخار و قدرت آماده ميشود. تقريبا تمام تعليم دهندگان كتاب مقدس كه من مي شناسم، بازگشت بسيار نزديك مسيح را پيش بيني مي كنند و من شخصاً ايمان دارم كه بخشي از آن آخرين نسل هستيم. آن آخرين نسلي كه تا سلطان مامسيح نيايد، نخواهد مرد[12].
از سوي ديگر توجه به اين مسئله جالب است كه چگونه ممكن است داعيه داران يك حكومت سكولار مدعي زمينه سازي براي ظهور مردي شوند كه نه يك سكولار بلكه يك پيامبر الهي است و آنچه مي راند، حكم الهي است. حداقل بايدشباهتي ميان اين و آن باشد. هيچ شباهتي نيست بلكه تضاد بيش از همه چيز رخ مينمايد. شايد اين دجالگان با چنين برنامههايي، پايان قريب الوقوع خويش را نويد ميدهند: شايد هيچ تعبيري نهايت چنين دجالهايي را بهتر از تعبير قرآن مجيد بيان نكند:
وقت انتقام ظلم ديگر شما فرا رسد، تا اثر بيچارگي و خوف بر رخسار شما ظاهر شود و به بيت المقدس مانند بار اول در آيند و به هر چيز رسندنابود ساخته و به هركس تسلط يابند هلاك گردانند.(اسرا – 7)
——————————————————————————–
[1] www.countdown.org/armageddon/prepare.htm
اين سايت در تاريخ 30/5/1380 مورد بررسي قرار گرفت.
[2] . ص33 – تدارك جنگ بزرگ – ترجمه خسرو اسدي – ناشر: رسا
[3] . ص316 – پيشين
[4] Evangelic يا انجيلي يكي از فرقههاي مسيحي پروتستان است
[5] . پيشين، ص21
[6] . پيشين، ص24
[7] . پيشين 50
[8] پيشين، ص 51
[9] . برگرفته از سايت اينترنتي كلوپ 007 متعلق به پت رابرتسون
[10] استراتژي طراحي شده توسط پل ولفو ويتز، معاون وزير دفاع آمريكا
[11] روزنامه ياس نو، ص 8، پنجشنبه 9 مرداد1382، سال اول، شماره 122
[12] . تدارك جنگ بزرگ –گريس هال سل
نویسنده : سيد امير حسين اصغري