فرزند شهيد «حسن ملازاده» گفت: پدرم به ما گفته بود هر وقت افراد ضدانقلاب و بيحجاب را در خيابان ديديد، شعار «مرگ بر شاه؛ درود بر خميني» سر دهيد.
مهدي ملازاده فرزند شهيد «حسن ملازاده» با اشاره به این مطلب، اظهار داشت: پدرم در چهار راه شهدا شهر مشهد، مغازه فرشفروشي داشت و هر روز ساعت 7 و نيم صبح از خانه بيرون رفته و پس از زيارت امام رضا (ع) به مغازه ميرفت.
وي با اشاره به فعاليتهاي انقلابي شهيد «حسن ملازاده» همچون پخش اعلاميههاي امام خميني (ره) و شركت در تظاهراتها و مجالس سخنراني ادامه داد: زماني كه حجتالاسلام قرائتي براي سخنراني به مشهد ميآمد، پدرم ما را نيز به همراه خود به مجلس وي ميبرد و به خاطر دارم رساله و نوارهاي سخنراني امام خميني (ره)، آيتالله خزعلي و آيتالله فلسفي در منزل ما بود و پدرم به آنها گوش ميداد و ما را هم به اين كار تشويق ميكرد.
فرزند شهيد ملازاده بيان كرد: يكي از همسايههاي ما زني بيحجاب بود؛ ما نيز متأثر از پدر، روحيه انقلابي داشتيم؛ پدرم به ما گفته بود هر وقت افراد ضدانقلاب و بيحجاب را در خيابان ديديد، شعار «مرگ بر شاه؛ درود بر خميني» سر دهيد؛ بنابراين هر وقت اين خانم از جلوي در منزل ما رد ميشد، من اين شعار را تكرار ميدادم. يك روز اين خانم به قدري از دست ما عصباني شد كه سنگي به طرف من پرتاب كرد كه به من نخورد ولي شيشه منزل ما را شكست؛ البته به بركت انقلاب اسلامي، همان خانم پس از انقلاب با ظاهري اسلامي بابت آن قضيه از بنده عذرخواهي كرد.
* فعاليتهاي انقلابي خانواده متأثر از تفكر پدر بود
وي يادآور شد: پس از پيروزي انقلاب اسلامي با خانواده از مشهد به جماران و ديدار با امام خميني (ره) رفتيم؛ پس از سخنراني ايشان، پدرم بنده را روي دست بلند كرد و امام خميني (ره) دست مباركشان را روي سرم كشيدند؛ شهيد ملازاده امام را خيلي دوست داشت و هميشه بيانات ايشان را پيگيري ميكرد.
ملازاده افزود: پدرم مقيد بود كه مطالب مهم سياسي و سخنرانيهاي امام خميني (ره) منتشر شده در روزنامهها را روي تختهاي جلوي در مغازهاش نصب كند كه منافقان حتي روي اين موضوع حساس شده بودند و در ابتدا مطالب و سپس آن تخته را از روي ديوار كندند؛ اما پدر دوباره آن را نصب كرد و به كار خود ادامه داد.
وي با بيان اينكه تفكر انقلابي پدر، خانواده را نيز تحت تأثير قرار داده بود، گفت: پدر از همان ابتدا روحيه انقلابي داشت و علاوه بر اينكه در تظاهرات حضور پيدا ميكرد، مادر را نيز همراه خود ميبُرد؛ پس از پيروزي انقلاب اسلامي نيز، وي فعاليتهاي مبارزاتي و انقلابي خود را مخفيانه ادامه داد و تصور ميكرديم او يك كاسب معمولي است.
* فكر كرديم آن مرد غريبه، دوست پدرم است اما به او شليك كرد
فرزند شهيد ملازاده افزود: منافقان پس از پيروزي انقلاب اسلامي براي مقابله با نظام دست به حملات تروريستي زدند؛ به خصوص در شهريور سال 60 كه اين فعاليتها به اوج خودش رسيد و گاهي فقط به دليل داشتن چهره حزباللهي، مردم را ترور ميكردند.
وي ادامه داد: صبح روز 10 شهريور با برادرم در حياط خانه مشغول بازي بوديم؛ پدر نيز همينطور كه مشغول مهيا كردن دوچرخهاش براي رفتن به محل كار بود ما را براي نظافت محيط خانه نصيحت ميكرد؛ چون آن زمان آب مصرفي منازل به جويهاي كوچه ميريخت و پدرم تأكيد داشت كه جوي مقابل خانه بايد هميشه تميز باشد.
ملازاده گفت: پدرم جلوي در خانه بود كه مرد جواني كه عينك آفتابي بر چشم و موهايي بلند داشت، با موتورش جلوي در منزل ما پارك كرد. آن فرد درحالي كه موتورش روشن بود، به سمت پدرم آمد؛ پدر هنوز متوجه اين مرد نشده بود و پشتش به او بود و ما فكر كرديم از دوستانش است و ميخواهند پدر را غافلگير كند؛ آن فرد جلو آمد و به محض اينكه پدر برگشت، اسلحهاش را به طرف پدر گرفت و به سر پدرم يك تير شليك كرد و خيلي عادي سوار موتور شد و رفت.
وي يادآور شد: بنده آن زمان 8 ساله و برادرم يك سال از من كوچكتر بود؛ خودمان را به پيكر غرق در خون پدر رسانديم؛ مادرم با صداي فرياد ما و شليك اسلحه به طرف در دويد كه با آن صحنه روبرو شد، همسايهها هم از لاي در منازلشان نگاه ميكردند و كسي جرأت نداشت بيرون بيايند؛ با فريادهاي مادرم كه از مردم كمك ميخواست بالاخره يكي از همسايهها كه يك وانت داشت كمك كرد و پدر را خون زيادي از او ميرفت به بيمارستان رسانديم؛ در بيمارستان به ما گفتند كه پدر به محض اصابت گلوله به شهادت رسيده است؛ در حالي كه فقط 36 سال داشت و براي هميشه من، 3 برادرم و خواهر 6 ماههام را تنها گذاشت.
* بعد از شهادت پدر فهميديم او فقط كاسب معمولي نبود
وي بيان كرد: پس از شهادت پدر فكر كرديم، منافقبن به دليل چهره و ظاهر حزباللهي پدر، او را به شهادت رساندهاند؛ در حالي كه بعد از شهادتش از كميته انقلاب اسلامي به ما گزارش دادند او با سپاه و كميته انقلاب اسلامي همكاري داشته و تازه آن زمان بود كه متوجه شديم چرا منافقين پدرم را ترور كردند.
فرزند شهيد ملازاده گفت: منافقين چندين بار پدر را تهديد كرده بودند و او قبل از شهادتش بارها به مادر گفته بود كه دشمناني داريم؛ يكي از همسايههاي ما روحاني بود؛ وي خواهرزادهاي داشت كه عضو سازمان مجاهدين خلق بود كه البته بعد از شهادت پدر متوجه اين ماجرا شديم؛ بعد از شهادت پدرم، مادرم به اين خانم مشكوك شد و احتمال داد كه او اطلاعاتي را درباره فعاليتهاي پدر به سازمان منافقين داده است اما به دليل رابطه همسايگي اين موضوع را مطرح نكرد؛ اما مدتي بعد كميته انقلاب اسلامي آن زن را به خاطر همكاري با سازمان دستگير كرد.
* خانواده شهدا عليغم تصور منافقين با حفظ روحيه مدافع انقلابند
وي ادامه داد: منافقين در ادامه حملات نظامي و مسلحانه، شخصيتهاي مهم مملكتي، انقلابي و حزباللهي را در شهرها شناسايي كرده و به شهادت رساندند و امروز جاي خالي آنها در كشور خالي است كه اگر آنها امروز در جامعه و در تصميمات اساسي جامعه حضور داشتند، مملكت ما بيش از اين پيشرفت ميكرد.
ملازاده تخريب چهره انقلاب و تضعيف روحيه انقلابي مردم را از اهداف منافقين خواند و ادامه داد: آنها هنوز هم با اقدامات شريرانه خود اهداف پليدشان را دنبال ميكنند اما همانگونه كه نقشههاي آنها ابتداي انقلاب ابتر ماند، امروز نيز در دستيابي به اهدافشان ناكام هستند و به بركت خون شهداي انقلاب اسلامي، خانواده شهدا و ملت ايران روز به روز با ارادههايي قويتر و استوارتر در حفظ آرمانهاي انقلاب و امام خميني (ره) ايستادهاند.
* پدرم ولايتپذير بود؛ سعي ميكنم در مسير پدر گام بردارم
وي يادآور شد: يكي از شاخصههاي رفتاري پدرم، ولايتپذيري بود؛ علي رغم زخمزبانها و فشارهايي كه اطرافيان پس از شهادت پدرم بر ما وارد ميكردند، خانواده ما هيچوقت از اين موضوع دلسرد نشد و هر چه زمان ميگذرد، بيشتر به شهادت و مسير پدرم افتخار ميكنيم و همچنان در مسير او ايستادهايم.
فرزند شهيد «حسن ملازاده» افزود: اگر پدرم امروز در كنار ما حضور داشت، قطعاً همه ما را به دفاع و حمايت از ولايت فقيه تشويق ميكرد؛ بنده نيز با علم به اين مسئله در انتخابات و مسائل مهم مملكتي كه بايد نقشي ايفا كنم، خودم را جاي پدر ميگذارم و بعد تصميم ميگيرم و احساس ميكنم اين وظيفه همه فرزندان شهداست كه در مسير و مطابق انديشه پدرانشان حركت كنند و اگر غير از اين باشد، مسير را به خطا رفتهاند.
خبرگزاري فارس