« زنان پیشگام در مبارزه»
(10)
به کوشش محسن کاظمی
پس از اطلاع از سرنوشت برخی از افراد مؤتلفه ، دغدغه اصلی خانواده ها و اعضای هیئت که آزاد بودند ، رهایی و خلاصی افراد دربند یا دست کم فراهم کردن شرایط بهتر در زندان برای آنها بود .
یک ماه پس از شهادت چهار تن از عاملین قتل منصور ( بخارایی ، امانی ، صفار هرندی و نیک نژاد ) سایر اعضای هیئت مؤتلفه با شدت گرفتن نگرانی خانواده ها نسبت به سرنوشت زندانیان به فکر افتادند تا طرح و برنامه ای پیاده کنند و مسئولین امنیتی رژیم را تحت فشار بگذارند تا گشایشی در کار افراد دربند ایجاد شود .
از این رو پس از مشورت های طولانی و صریح به زن ها و همسران پیشنهاد شد تا پرچم مبارزه را در دست گیرند ، آنها هم داوطلبانه پا به عرصه مبارزه گذاشتند ، گرچه این زنان مؤمن در گذشته با همدلی و پشتیبانی از مردان و همسران خود نقش ارزنده و مؤثری در مبارزه داشتند ، ولی این بار خود پیش قراول شدند تا حماسه ای دیگر در تاریخ این کشور رقم زنند .
از طرف هیئت مؤتلفه ، من و حاج محمود شفیق ، برادر حاج مهدی ، برای تدارکات و پشتیبانی اجتماع و حرکت های زنان انتخاب شدیم ، البته این انتخاب به دلیل جو خفقان آن روز به صورت رسمی اعلان نشد .
قرار شد اولین اجتماع بانوان مقابل دفتر نخست وزیری باشد ، ابتدا با خانواده ها تماس گرفتیم و زمان و مکان تجمع را اعلام کردیم ، در یکی از روزهای داغ تابستان 1344 نزدیک به 150 نفر از خانم ها در حالی که چادر به سر داشتند و عده ای هم پوشیه و روبنده زده بودند ، مقابل دفتر نخست وزیری جمع شدند و آرام آرام تظاهراتی را شکل دادند ، به آنها گفتیم که شما جلوتر از مردها حرکت کنید و ما با کمی فاصله از شما مراقب اوضاع هستیم .(1)
خانم ها مقابل دفتر نخست وزیری رسیدند ، عده ای از آنها از جمله خواهر شهید صادق امانی (2) که به حق شیر زنی بود شروع به سخنرانی کرد ، با صحبت های انقلابی ، پر شور و داغ خواهر شهید امانی وضعیت تحریک آمیز و حساس شد ، مأمورین در این هنگام پیش آمدند ولی از حمله و درگیری خودداری کردند .
خانم امانی اعتراضات و خواسته های خانواده ها را اعلام کرد ، یکی از مأمورین نیز برای احتراز از درگیری و جمع کردن قضایا شروع به صحبت کرد و وعده داد که به این اعتراض ها توجه خواهد شد .
ما به آنها ( خانم ها ) گفتیم که فریب نخورید و صحنه را خالی نکنید ، اینها وعده است ، حرف است ، من دیدم که برخی از خانم ها مانند همسر حاج هاشم امانی در حالی که فرزندان کوچکشان را در بغل داشتند در تظاهرات حاضر شده بودند ، این صحنه ها زیبا و حماسه ساز بود ، من و آقای محمود شفیق در تمام این ساعات کنار این اجتماع شورانگیز حاضر و مراقب اوضاع بودیم .
با تصمیم سایر دوستان در هیئت مؤتلفه قرار شد حضور زنان در صحنه تا حصول به نتیجه حفظ شود ، از این رو در برنامه ای دیگر ملاقات آنها با علما و مراجع عظام در شهر مقدس قم طرح ریزی شد .
برای این کار نیاز به تدارکات قوی داشتیم ، هماهنگی ها صورت گرفت ، اتوبوس هایی برای نقل و انتقال خانم ها کرایه شد ، قرار شد مانند برنامه قبلی من و آقای شفیق با خانم ها همراه شویم .
مبداء حرکت و محل توقف اتوبوس ها در میدان اعدام ( محمدیه ) بود ، من همراه مادرم رحمة الله علیها و خواهرم رأس ساعت 8 صبح به آنجا رسیدیم ، تا ساعت 5/8 صبح همه خانم ها جمع شدند و بعد به سمت قم حرکت کردیم .
در شهر قم متوجه شدیم که سایر دوستان هیئت دورادور مراقب اوضاع هستند ، هر جا که وارد می شدیم ردپایی از اقدامات و هماهنگی های آنان را می دیدیم ، به نحوی که هیچ احساس غریبی و ناآشنایی نداشتیم .
گاهی کسی به آرامی از کنار ما رد می شد و سلام و علیکی می کرد ، می فهمیدیم که او از یاران مؤتلفه است که به این مأموریت آمده است ، برای ما روشن شد که حل شدن برخی مسائل و مشکلات و امکان ملاقات با عده ای از آیات عظام و مراجع اعلام ، به خاطر ارتباطات و هماهنگی های آنهاست .
اولین بیتی که خانم ها به آن وارد شدند ، بیت آیت الله شریعتمداری بود ، ابتدا اداره کنندگان بیت وی گفتند : ” آقا وقت ندارند .” گفتیم : ” آقا وقت ندارد چه صیغه ای است ؟ ما از تهران آمده ایم تا ایشان را ببینیم ، جوان های ما را تیرباران و شهید کرده اند ، شما می گویید آقا وقت ندارد ؟ شما در خانه نشسته اید ، چه می فهمید که بر سر ما و جوانان مسلمان چه آمده ؟ “
پس از کلی صحبت آنها دوباره به اندرونی رفتند و بعد از دقایقی باز گشته و گفتند : ” آقا اجازه فرمودند …. شما بروید داخل اتاق ها ، الان ایشان می آید .”
ما به سمت اتاق ها هدایت شدیم ، صحنه جالبی بود ، حاضرین همه خانم ها و بچه ها بودند ، مگر من و آقای شفیق که هر یک بچه ای به بغل گرفته و دست یکی دو تا را هم در دست داشتیم ، تقریباً در این رفت و آمدها و اجتماعات دیگر بچه ها با ما آشنا شده و عمو و دایی خطاب مان می کردند .
پس از گذشت دقایقی آیت الله شریعتمداری آمد ، پس از سلام و علیک و ادای احترام خود خانم ها شروع به صحبت و تشریح و توضیح وقایع کردند ، در پایان ارائه گزارش ، آقای شریعتمداری گفت : ” خب ، باشد با سناتور …. تماس می گیرم و از او می خواهم که با دربار تماس بگیرد ، تا رسیدگی بیشتری به وضع فرزندان و شوهران تان در زندان بکنند و از شکنجه و آزار خودداری کنند .”
تقریباً این ملاقات بدون نتیجه ای عملی به پایان رسید ، از بیت او خارج شدیم ، وقت ظهر شده بود ، دوستان رابط به ما اطلاع دادند که به بیت آیت الله گلپایگانی بروید ، گفتیم : ” الان وقت خوبی نیست ، باید به بچه ها آب و غذا بدهیم .” گفتند : ” فکر نهار نباشید .”
با تجربه ای که در دیدار از آقای شریعتمداری به دست آوردیم ، من به خانم ها گفتم که به دربان توجه نکنند و به زور وارد بیت آیت الله العظمی گلپایگانی شدیم ، با گفتگویی مختصر به اتاق خیلی بزرگ هدایت شدیم ، از آنجا که نزدیک ظهر بود ، هوا گرمتر شده بود ، بچه های شیرخواره و کوچک خیلی اذیت می شدند ، افراد بیت پنکه ای آورده و راه انداختند .
بعد از دقایقی آقا تشریف آوردند و مانند جلسات قبل خود خانم ها گزارش وقایع را دادند ، خواهر شهید صادق امانی در این ملاقات برخاست و ایستاده سخن گفت : ” شوهران ما را دستگیر ، برادرانمان را تیرباران و فرزندانمان را یتیم کردند و پسرانمان را به سیاهچال انداختند ، در حالی که علما زیر سایه خنک نشسته اند و می گویند انشاءالله درست می شود ، چنین می شود ، چنان می شود …. تا کی ما باید در سوگ از دست دادن عزیزانمان زانوی غم بغل بگیریم و علما دست روی دست بگذارند . ” (3)
سخنان تکان دهنده خانم امانی همه را منقلب کرد ، به طوری که اشک از چشم ها جاری شد ، حضرت آیت الله گلپایگانی که تا آن لحظه صحبتی نکرده بود ، از سخنان حماسی خانم امانی دستمال به روی چشم ها گرفت و گریست ، بعد بی هیچ صحبتی بلند شد و از اتاق خارج شد .
هنوز هیچ نتیجه ای نگرفته بودیم ، لحظاتی صبر کردیم ، خبری نشد ، قصد کردیم که از آنجا بیرون برویم که آقا باز وارد اتاق شد و گفت ( نقل به مضمون ) : ” …. من می بینم چه مصیبتی برای شما پیش آمده ، به جدم قسم که هر کاری از دستم برآید برایتان انجام می دهم .”
بعد از ما خواست که نهار آنجا بمانیم ، ما ابتدا تعارف کرده و نپذیرفتیم ، آقا اجاره نفرمود که بدون خوردن نهار خارج شویم و گفت که این زن ها و بچه ها خسته اند و تألمات روحی دارند ، همین جا بمانید و بعد از نهار و رفع خستگی به آنچه صلاح می دانید عمل کنید .
ما را رضایت کامل قلبی و خشنودی تمام دعوت آقا را پذیرفتیم ، سفره غذا گسترده شد و چلوکباب برگ دلچسب و لذیذی خوردیم که بیشتر لذت و طعم آن به خاطر حضور آیت الله گلپایگانی و غذای حلالی بود که از سفره ایشان می خوردیم ، آنچنان که بعد از گذشت دهها سال من هنوز طعم و لذت آن غذا را زیر دندان هایم حس می کنم .
ساعت نزدیک به 3 بعدازظهر بود که از بیت معظم آیت الله گلپایگانی خارج شدیم و به حضور علمای دیگر رفتیم و پس از یک اقدام کامل تبلیغی به تهران باز گشتیم و به حضور آیت الله خوانساری رسیدیم .
هیئت های مؤتلفه اسلامی (4) توانست پس از اعدام انقلابی منصور و دستگیر و شهید شدن عده ای از یاران خود با چنین اقداماتی روح و حیات را در پیکره اندیشه ها و آرمان های خود حفظ کند.
پاورقی ها
1- دلیل این نوع صف آرایی آن بود که احتمال حمله مأمورین به خانم ها را کاهش می داد و رژیم به خاطر حفظ وجهه عمومی خود از چنین کاری احتراز می کرد ، هیئت مؤتلفه اسلامی توانست با اتخاذ این تاکتیک موفق عمل کند و جماعت را از حمله مأمورین در امان نگه دارد .
2- خانم صدیقه امانی همدانی در آن زمان یکی از برادرهایش ( حاج صادق ) شهید و یکی دیگر ( حاج هاشم ) و نیز فرزندش اسدالله بادامچیان در زندان بودند .
3- آقای اسدالله بادامچیان در خاطرات خود می گوید : ” …. مادرم ( صدیقه امانی ) در مورد رفتن به قم و منزل مرحوم آیت الله گلپایگانی در جمع طلاب و مردم و در محضر این مرجع یک سخنرانی بسیار قوی ایراد کرده بود که همه را به گریه انداخته بود …”
آرشیو واحد تاریخ شفاهی ، دفتر ادبیات انقلاب اسلامی
4- هیئت های مؤتلفه اسلامی از ائتلاف هیئت مسجد امین الدوله ( بازار دروازه ) ، هیئت مسجد شیخ علی و هیئت اصفهانی ها در سال 1342 پدید آمد ، این هیئت ها قبل از سال 42 در جریانات انجمن های ایالتی و ولایتی و رفراندوم قلابی شاه در 6/11/1341 به صورت پراکنده فعالیت می کردند ، بسیاری از اعضای اولیه این هیئت ها از یاران و همفکران شهید نواب صفوی و جمعیت فداییان اسلام بودند ، در مرامنامه مؤتلفه ( جمعیت مؤتلفه اسلامی ) آمده است راهی را که انتخاب کرده اید برای :
1. بهتر شناختن تعالیم حیات بخش اسلام و وظایف فردی و اجتماعی که هر فرد مسلمان به عده دارد .
2. بهتر شناساندن آن به دیگران
3. بهتر عمل کردن به آن
4. انتخاب کردن راهی روشن و عملی برای به وجود آوردن یک جامعه نمونه اسلامی که در عین پاکی ، برنده و متحرک و فعال باشد .
ر . ک ، 1 _ هیئت های مؤتلفه اسلامی _ اسدالله بادامچیان ، علی بنایی
2 _ آشنایی با جمعیت های مؤتلفه اسلامی _ اسدالله بادامچیان