متن برنامه ی درس هایی از قرآن کریم حجت الاسلام قرائتی؛ تاريخ پخش :: 1380/11/25
بسم الله الرّحمن الرّحيم
الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي
ترجمهاش اين است كه خدايا نطق مرا، دعاي مكارم الاخلاق، يعني خدايا زبانم حق بگويد، كج نفهمم، الهي انطقي بالهدي و الهمني التقوي. چند جلسه گذشته ما راجع به سير و سفر و جهانگردي و اينها صحبت كرديم، در پايان فكر كرديم يک مقداري ديد خودمان را از دور خودمان، برويم بالاتر و محدود فكر نكنيم. چون اصلاً معناي سير يعني قناعت نكن به خانه و محله و كشورت. يعني محدوديت را بردار و يک خورده بازتر، به همين مناسبت رفتيم، گفتم كه مسائل داخلي، محدوديتها با وسيعتر داشته باشيم. چون ديشب يك شعري را از مثنوي كشف كرديم كه ميگويد بعضيها آخور را ميبينند و بعضيها آخر را ميبينند، آخوربين و آخربين.
يک كسي نگاه به حيوان ميكند، اگر آخور بين است ميگويد چه علفهاي خوبي دارد ميخورد، كسي كه آخربين است ميگويد وضعي كه دارد اين است كه آخر به قصاب و كشتارگاه خواهد انجاميد. يعني يكي آخور را ميبيند و يكي كشتارگاه را.
وقتي به ابليس گفتند سجده كن گفت من به آدم سجده نميكنم اين از گِل و من از آتش، نژاد من از اين بهتر است، مثنوي ميگويد: ابليس گِل را ديد اما دين انسان را نديد. در جلسه قبل گفتم تكرار ميكنم مولوي ميگويد:
هر كه آخربينتر او مسعودتر، مسعود يعني كسي كه سعادت دارد هر كه آخر را ببيند، آدم مسعودي است. با سعادتي است، يعني عميق فكر ميكند. فكرش اوج دارد يعني روشنفكر است، روشنفكر واقعي اين است، روشنفكر كسي است كه غير از پيش پايش يک خورده عقبتر را هم ببيند.
پس موضوع بحثمان: ادامه بحث سفر معنوي، آخربيني، شكستن محدوديتها، منفي البته محدوديت هم گاهي مثبت است.
انسان وقتي كفش پا ميكند خودش را محدود ميكند ولي اين محدوديت به نفع پا است. محدوديت هم مثبت و منفي داريم. كما اين كه توسعه هم مثبت و منفي دارد, ممكن است مرض سرطان در بدن توسعه پيدا كند، اما توسعه مثبتي نيست, نه هر محدوديتي منفي، و نه هر توسعهاي مثبت است، بايد اينها را دقت كرد.
هركه آخور ميبيند بايد او طرد شود. ميگويد خودم، كتم، شلوارم، خانهام، ماشينم، تلفنم، قبيلهام، نژادم، آنكه فقط خودش را ميبيند، مطرود است يعني بايد طرد شود، اما آنكه روشنفكر است فكرش اوج دارد، اين با سعادت است.
خيلي از لذتها هست ولي آخرش آتش است.
حديث: اميرالمؤمنين ميفرمايد: (لَا خَيْرَ فِي لَذَّةٍ مِنْ بَعْدِهَا النَّارُ) بحارالأنوارج41ص 104, در لذتهايي كه بعد از آن آتش است اين خير ندارد. لذتي كه بعدش آتش است خيري ندارد.
يعني نگاه نكن به كلاهبرداريِ امروز، نگاه كن به زندان بعدش، با دروغ كلاه سر مشتري گذاشتن، بعد ميفهمد كه فلاني گران فروش و كلاهبردار است مشتريهايش كم ميشود.
گاهي افراد ميگويند سود كم كن. من ديدم بالاي سر يك مغازه نوشته سود كم، سود كم كه گرفتي مشتري زياد ميشود مشتري كه زياد شد فروش زياد ميشود، فروش كه زياد شد سودش زياد ميشود، اگر كم سود گرفتي مردم ميگويند فلان جا ارزاني است، جنس هايش ارزان است، ميريزند شلوغ ميشود، زياد مي خرند، پس آنكه سود زياد نميگيرد، دو نفر سودش زياد است، افرادي كه قدم اول سود زياد ميگيرند، مارك گرانفروش بهشان ميخورد براي مثلاً مقداري پول، سود گران، خوبي گيرش ميآيد، اما مارك گرانفروش، اما سود كم گرفتي، سود كم گرفتي عزيز ميشود ميگويند: فلاني رحم دارد. بي انصاف نيست. ارزان فروش است. ميريزند سر مغازهات شلوغ كه شد كم هم كه سود ببري، وقتي مشتري زياد شد سود هم زياد ميشود.
آدم محدود, سفر را سفر مادي ميداند؛ توشه را همين فلاكس چايي و ساندويچ و پلو، راه را همين جادههاي اتوبان، مسابقه را فوتبال و واليبال را، سود و زيان را چك و پول و دارو و بيماري، ولي كسي كه عميقتر است يک خورده بالاتر فكر ميكند اين يک تكهاش را گفتهام ديگر تكرار نميكنم از اين به بعدش را براي شما ميگويم، چون ميخواستم آن جلسه تمام شود، تمام نشد. حالا ميرويم سراغ غذاي معنوي.
غذاي معنوي، يک آيه داريم توي قرآن ميفرمايد: (فَلْيَنْظُرِ الْإِنْسانُ إِلى طَعامِه)عبس(24) يعني انسان نظر كند به طعامش. حالا نگاه به غذايت كن ببين تركيباتش از چيست؟ نگاه به غذايت كن ببين بهداشتي است يا نه، نگاه به غذايت كن ببين حرام است يا حلال؟ معاني زيادي دارد، حالا همهاش، طعام مادي است، هماني كه ميرود توي شكم، اما اسلام يک خورده ديد شما را بلندتر ميكند. اصلاً ميشود مقالهاي نوشت. كه ارزش دين، ارزش دين اين است كه دين، ديد را اضافه ميكند، شعارمان اين باشد كه: «دين ديد ميآورد» بي دين بسته فكر ميكند. كسي كه دين نداشته باشد، ميگويد غذا همين غذايي است كه ميخوريم، اما وقتي سراغ دين ميرويم.
امام ميفرمايد: منظور از(فَلْيَنْظُرِ الْإِنْسانُ إِلى طَعامِه) اين نيست كه برود توي شكم، هر چي كه وارد بدن بشود طعام است، چه غذا باشد و چه فكر باشد. اگر كسي يک فكري را هم به شما القاء ميكند، مواظب باشيد اين چه حرفي است كه ميزند.
امام كاظم(عليه السلام) ميفرمايد: پاي سخنراني چه كسي نشستهاي؟ پاي هر حرفي بنشيني و آهنگ او را گوش بدهي عبد او شدهاي.
عيد معنوي, يك عيد داريم كه آدم لباس خوب ميپوشد و علفها سبز ميشود و درختها گل ميدهد و آدم تخمه ميشكند، شيك و پيك و تبريك و خوب اين عيد است همه دنيا عيد است.
عيد معنوي: مثلاً ميگويند عيد غدير عيد است، عيد قربان عيد است، اينها عيد معنوي است، يعني چه؟ يعني سي روز غريزه گفت بخور، وظيفه گفت ماه رمضان است نخور، غريزه ميگويد بخور، وظيفه ميگويد نخور، اينجا سي روز كشتي گرفتي بين غريزه و وظيفه، وظيفه بر غريزه غالب شد روزه گرفتي، حالا ميگويد عيد بگير.
خدا به ابراهيم ميگويد: بچه 13سالهات را بكش، وظيفه ميگويد بكش، غريزه پدري ميگويد نكش، بكش، نكش، حضرت ابراهيم چاقو را ميگذارد، وظيفه بر غريزه پيروز ميشود، ميگويد: حالا عيد قربان است. عيد قربان عيدي است كه وظيفه بر غريزه پيروز شد.
يک كسي ميخواهد كلاهبرداري كند، كلاهبرداري كن مشتري نميفهمد كلاه سرش بگذار، غريزه ميگويد: پول هايش را بگير، وظيفه ميگويد: خوب قيامت چي ميگويي؟ جواب خدا را چه ميدهي؟ هر روزي كه وظيفه بر غريزه پيروز شد، آن روز عيد، هر روزي كه گناه نكني آن روز عيد است، عيد معنوي. عيد معنوي روز پيروزي وظيفه بر غريزه، اين هم عيد معنوي است، غذاي معنوي عيد معنوي.
علم معنوي: علم مادي چيه؟ همين چيزهايي كه ميخوانيم. درسي ميخوانيم نمره ميگيريم. اين علم مادي است. علم معنوي چيه؟ علم معنوي اين است كه هر چي آدم باسوادتر ميشود، عبوديتش بيشتر ميشود. آقايان تحصيل كرده كه پاي تلويزيون هستيد من نميدانم مدرك شما چقدر است، وقتي با سوادتر شدي، بيشتر دست مادرت را ميبوسي؟ احترامت به معلم و دبير و استاد دانشگاه بيشتر است؟ طلبهها هر كدام با سوادترند بيشتر دست مراجع را ميبوسند، اگر سرباز آموزش نظامي ياد گرفت حاضر است سرباز را ببوسد كه اين بود كه به من آموزش داد، دست آن مربي شنا را ببوسم كه به من شنا ياد داد. اين به من كامپيوتر ياد داد، اصولاً حضور ما در مسجد بيشتر ميشود؟ بندگي ما نسبت به خدا، نسبت به استاد و پدر و مادر، اگر هر چي با سوادتر شديم، تواضعمان بيشتر شد اين علم معنوي است، و گرنه يک چيزهايي حفظ كردهايم، من فكر ميكنم گفته باشم اين از حرفهايي است كه تكرارش اشكال ندارد.
من رفتم پهلوي علامه طباطبايي گفتم قرآن يک آيه دارد كه(إِنَّما يَخْشَى اللَّهَ مِنْ عِبادِهِ الْعُلَماء)فاطر(28) علما از خدا ميترسند، گفت بله, گفتم: من اول كه سوادم كم بود سال اول طلبگيام سر نماز يک حالي داشتم گريه ميكردم، اما كمي سوادم بيشتر شد سر نماز حواسم پرت ميشود، پس اين چيه؟ گفت: آدم كه از خدا ميترسد. من يک كمي آدم شدهام اما از خدا نميترسم.
علامه فرمود پس معلوم ميشود چيزهايي كه تو خواندهاي علم واقعي نبوده است، يک چيزهايي حفظ كردهاي، مثل نوار ضبط صوت هست حفظ ميكند، يک چيزهايي را حفظ كردهاي، اگر علم واقعي بود، عبادتمان بيشتر ميشد.
يک كسي را ميبردند گزينش كنند، گفت چه كنم كه قبول شوم توي گزينش، گفت: هر چي مؤدبتر حرف بزني، نمرهات بيشتر، گفت: چه جوري؟ گفت: اگر گفت سلام, بگو سلام عليكم، اگر گفت سلام عليكم بگو عليكم و رحمة الله، اگر گفت سلام عليكم و رحمة الله، بگو سلام عليكم و رحمة الله وبركاته، گفت خيلي خوب٬ ياد گرفت كه نمره گزينش برود بالا، وارد اتاق كه شد مسئول گزينش گفت: سلام عليكم و رحمة الله و بركاته. اين ديد ديگر چيزي ندارد بگويد گفت سبحان ربي العظيم و بحمده!
خوبي معنوي: ميگويند فلاني وضعش خوب است، يعني چه، ميگويد: خانه، ماشين، تلفن، تلفن همراه، سرمايه، چي اين خوبي است قبول ميكنيم، خوب است اينها همه نعمت است، اما خوبي معنوي، چه خوبيهايي است؟ روز چند تا دروغ ميگويد؟ چند تا غيبت ميكند؟ چقدر مواظب خود است؟ ممكن است بگوييم شانس دارد دزد خانهاش را نبرده، اما شيطان دينش را برده.
به يک كسي گفتند: حالت چطوره؟ گفت هي الحمدلله نه مالي داريم كه دزد ببرد نه ديني كه شيطان ببرد. خوبي معنوي، قرآن بخوانم,(لَيْسَ الْبِرَّ أَنْ تُوَلُّوا وُجُوهَكُمْ قِبَلَ الْمَشْرِقِ وَ الْمَغْرِب)بقره177.
قبله ما اول بيت المقدس بود، قبله اول قدس بود، حالا چرا قدس بود؟ چون روي كعبه بت بود پيغمبر نميخواست، رو به كعبه نماز بخواند كه خيال كنند احترام ميكند. بگوييد بت هاست، رو بيت المقدس نماز ميخواند، يهوديها آمدند گفتند: كه رو به قبله ماست؟ پس حالا كه رو به قبله ماست پس شما فتوكپي ما هستيد. فوري آيه نازل شد قبله را عوض كنيد كه يهوديها به شما منت نگذارند. قبله كه عوض شد، سر و صدا شد، قبله عوض شده، مثل تيتر روزنامهها، قبله عوض شد، ميفرمايد: (لَيْسَ الْبِرَّ أَنْ تُوَلُّوا وُجُوهَكُمْ قِبَلَ الْمَشْرِقِ وَ الْمَغْرِب) خير اين نيست كه اين طرف نماز بخوانيد يا اين طرف(لكِنَّ الْبِرَّ مَنْ آمَنَ بِاللَّه) بقره177 يعني خوبي را از اين كه هست برو بالا، يک جاي ديگر فكر كن.
خوبي اين نيست كه خانه شما چند بوده چند شده؟ خوبي اين است كه توي اين خانه چقدر نماز خواندهاي؟ تلويزيون شما سياه و سفيد است يا رنگي؟ چهارده اينچ است يا 16 يا 24، چقدر چيز ياد گرفتي؟ اين قالي ابريشم است يا موكت، چند تا گرسنه رويش غذا خورد؟ ممكن است موكت باشد گرسنهها بيايند رويش غذا بخورند، و ممكن است ابريشم باشد سال ميآيد و ميرود تو اين اتاق مهماني يك گرسنه، سير نشود، آقا مهر شما يک سانت است يا يک وجب، يك مهر آوردهام از كربلا يک وجب در دو وجب، چند ركعت نماز خواندي؟ منار چند متر است؟ چند نفر روي آن اذان گفت؟ منار را متر نكنيد، عزاي ما به هيات ابوالفضل يك علامت دارد، 16 طبقه، 14 تا پهلوان ميكشند، خيلي خوب چه كسي با فكر ابوالفضل آشنا ميشود؟ علامتها را نشماريد، راهپيمايي سر و تهش را نبينيد، يک خورده از اين كه هستيم برويم بالاتر، خوبي اين نيست.
جنگ معنوي: يک جنگ داريم با صدام، داشتيم 8 سال جنگ، ولي جنگ معنوي ميگويد دشمن خودت توي خودت است. چطور؟ حديث داريم:(أَعْدَى عَدُوِّكَ نَفْسُك) بحارالأنوارج71ص271, بزرگ ترين دشمن تو نفس توست.
چطور نفس تو دشمن شماست؟ ميگويم: اگر يک كسي بيايد فردا لب دبيرستان، دانشگاه و حوزه قفل بزند و بگويد من نميگذارم درس بخوانند بچهها، حوزه، دانشگاه، آموزش و پرورش اصلاً نميگذارم درس بخوانند، اگر كسي در مدرسه را قفل كند، و مانع تحصيل بشود، سؤال ميكنم دشمن هست يا نه؟ هست، گاهي وقتها كسي قفل نميكند، نفست قفل ميكند، ميگوييم، آقا نمازت را بلد نيستي؟ بغلت بخوان، بگو آقا جان من نمازم را ميخوانم ببين چطور است؟ من بروم پهلوي اين؟ بلد نيستي قرآن بخواني، صدايش بزن بگو تو بلدي من شاگردم، من شاگرد اين؟ غرور نميگذارد پس غرور قفل ميكند، گاهي دشمن قفل ميكند و گاهي غرور، نميگذارد چيزي ياد بگيريم. اينقدر آدم داريم كه غرورش مانع اين است كه. . .
افرادي هستند همينطور كه دشمن در را قفل ميكند، غرورشان در علم را روي اينها قفل ميكند، اين هم دشمن است، غرور هم دشمن است حسادت هم دشمن است، اينكه كدام بزرگ ترين دشمن است، دشمن كيه؟ ما ميگوييم دشمن ما آمريكا و اسرائيل است، حق هم هست. اما گاهي هم دشمن ما خودمان هستيم. گاهي ممكن است خودم آمريكا باشم، ميگويم: آمريكا چيه؟ آمريكا تجاوز ميكند به افغانستان، شما زور ميگوييد به اين وآن، تو زور نميگويي به خواهرت توي خانه، پاشو، با لگد بلندش ميكني كه پيراهنت را اتو كند؟ شما هم زور ميگويي منتهي يک آمريكا كوچولو هستي، يعني آمريكا زور ميگويد، شما هم كه زور ميگويي، تجاوز به حريم هوايي,اي خدا لعنتشان كند، شما كه سيگار ميكشي دودت را توي حلق بغليات ميكني شما تجاوز به حريم هوايي نميكني؟ ايشان ميخواهد از اكسيژن سالم استفاده كند شما اكسيژنش را دودي ميكني؟ پس شما هم تجاوز به حريم هوايي ميكني. ما نبايد همينطور حساب كنيم دشمن آن است كه مدرسه را قفل ميكند، نخير غرور شما هم دشمن است.
اما زيبايي معنوي،(حَبَّبَ إِلَيْكُمُ الْإيمان)الحجرات(7) دين ميخواهد شما را بالا ببرد بگويد از اين لباس شيك بيا بيرون، كفشش برق ميدهد اما مخش را برق نميدهد، مخش راكد است، مخ راكد است ولي كفش برق ميدهد. بعضيها چرم را جلد كتاب ميكنند، بعضي چرم را كفش ميكنند، يكي چرم را خرج پايين ميكند يكي خرج بالا، افرادي هستند اگر چند هزار تومان كفش باشد ميخرند آخ نميگويند اما اگر چند هزار تومان كتاب بخرد، اين چه مملكتي است؟ ببخشيد چي شده؟ ميداني سه تا كتاب خريدهام اينقدر، ببخشيد كفش را چند خريدي؟ چرا كفش كه ميخري داد نميزني؟ پايت ميكني داد نميزني تا خرج مغزت ميكني؟
زيبايي معنوي: يک دزد را گرفتند بردند كلانتري، گفت عجب ما هر روز صبح چهار تا قل ميخوانديم امروز يادمان رفت بخوانيم؟ يعني آن دزده هم قل هو الله ميخواند براي دزدي، گاهي وقتها اصل كارش دزدي است، بحث از عدالت ميكند، عادلانه، سرش را در ميآورد از ماشين فحش ميدهد ميگوييم فحش نده بد است ميگويد حقش است اسم فحش را ميگذارد حق، اسم تقسيم دزدي را ميگذارد عدل.
زيبايي معنوي: حتي جوانهايي را داريم هرزه هستند به دختر مردم نگاه بد ميكند، اصلاً خيلي هرزه است به هر كسي نگاه بد ميكند، اما در عين حال وقتي خودش ميخواهد داماد شود ميگويد مادر برو سراغ يک دختر پاك، خودش چشم هايش ناپاك است، يعني همان ناپاك وقت ازدواج دنبال دختر پاك ميگردد. پاكي همين است.(زَيَّنَهُ في قُلُوبِكُمْ) اين زينت معنوي است.
كشاورزي معنوي:(الدنيا مزرعه الاخره)بحارالأنوارج70ص148.
زكات معنوي: (زَكَاةُ الْعِلْمِ نَشْرُه) مستدركالوسائل ج7ص46, زكاتي كه گندم و جو و گوسفند و اينهاست حالا باسوادتر شدهاي حالا زكات علم نشر آن است.
حجاب معنوي: خودبيني ها, ذخيره معنوي. دوست معنوي: ميگويند: دوست مادي همين هاست كه پول بستني و آب ميوه و ساندويچ٬ گفت و شنيد و گل و بلبل، ولي دوستي معنوي آن است كه واقعاً عيبت را به تو بگويد، ولو ناراحت ميشود، هر كسي عيبت را بهت گفت آن دوست واقعي است. و هر كس تو را خنداند و به عنوان دلقك از تو استفاده كرد دوست واقعي نيست.
هديه معنوي: هديه ظاهري، همين كادوهاست كه براي هم ميبرند و هديه معنوي آن است كه ببخشيد يک عيبي من ميخواهم به شما بگويم.
امام صادق(عليه السلام) فرمود: هر كسي عيب مرا به من بگويد بهترين هديه را به من داده.
هديه كادو نيست اگر كسي به شما عيب شما را گفت دوستش داشته باش، چون هديه است. رزق معنوي٬ شيريني معنوي٬ پاكي معنوي.
خدايا٬ ديد ما را از شكم و شهوت و خوراك و پوشاك و ديد كا را از محدوديتهاي منفي نجات بده.
دنياي ما را آباد كن، ولي آخرت ما را آبادتر بفرما.
والسلام عليكم و رحمة الله و برکاته