متن برنامه ی درس هایی از قرآن کریم حجت الاسلام قرائتی؛ تاريخ پخش :: 1380/10/27
بسم الله الرحمن الرحيم
الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي
بحث ما در اين جلسه درباره سير و سفر، جهانگردي و مسائل راجع به سير و سفر است حالا به تعطيلات عيد و ايام حج تابستان، اصولاً اسلام در اين زمينه خيلي صحبت دارد. من يك آيات و رواياتي را ديدهام و يك مطالب قشنگي را درآوردهام اصولاً اهداف سفر و اسلام راجع به جهانگردي چي ميگويد؟
موضوع بحث: سير و سفر يا بگوييم جهانگردي و هجرت، اسلام با ركود مخالف است. فكر راكد، علم راكد، مال و ثروت راكد، جان راكد و طبيعت راكد و جنس راكد را اسلام مخالف است.
اما فكر راكد: اينكه ما ميگوييم متحجر از حجر، سنگ يعني كلهاش خشك است، فكر راكد كه مال آنهايي است كه مشورت نميكنند. چون كه هر چيز كه خود ميفهمد ميگويد: فرعون ميگفت: هرچه من ميگويم همان است نه يك كلمه زياد نه يك كلمه كم، به قول ما ميگوييم استبداد رأي، خود محوري، غرور فكري و علمي، خدا به پيامبرش هم كه درياي علم است ميفرمايد: (وَ شاوِرْهُمْ)آل عمران(159) مشاوره داشته باش.
امام رضا عليه السلام با بردهاش مشورت كرد، گفت آقا من خواهش ميكنم مرا شرمنده نكن، شما امامي، فرمود: امكان دارد خداوند چيزي به ذهن شما بياندازد كه به ذهن من نياندازد.
يكي از بركات هجرت و جهانگردي اين است كه انسان فكرش باز ميشود. علم راكد: مال آنهايي است كه بخل علمي ميكنند، فكر راكد، استبداد كه داوري آن هم مشورت است. علم راكد كتمان است، يه چيزي را ميداند به ديگران نميگويد، قرآن ميفرمايد: آنها كه حق را ميفهمند و نقل نميكنند(يَلْعَنُهُمُ اللَّهُ وَ يَلْعَنُهُمُ اللاَّعِنُونَ)بقره159 جن و انس فرشتهاي با شعور، با شعوران هستي لعنت ميكنند به كسي كه ميداند ولي علمش را اظهار نميكند، كتمان ميكند، علم راكد.
يه چير نو برايتان بگويم در ميان گناهان هيچ گناهي را قرآن اين رقمي نگفته كه(يَلْعَنُهُمُ اللَّهُ وَ يَلْعَنُهُمُ اللاَّعِنُونَ) راجع به هيچ گناهي نگفته، تمام ذي شعوران هستي دارند لعنت ميكنند به كسي كه علمش را كتمان ميكند، علم راكد، مال راكد، آنوقت دارويش بيان است. قرآن دربارة كساني كه حق را بايد بگويند و نگفتند راجع به ما ميگويد كه: بسياري از دانشمندان اهل كتاب، يهود و نصاري پيامبر را ميشناختند، خوب(كَما يَعْرِفُونَ أَبْناءَهُمْ)بقره(146)يع ني مثل اينكه بچهشان را ميشناختند پيامبر را هم ميشناختند كه پيامبر حق است، اما ميگفتند، اگر بگوييم حق است. . . .
به بازاري ميگوييم آقا جنس از اين بهتر هست يا نه، ميگويد: آقا تمام منطقه را زير و رو كني جنسي از اين بهتر نيست. چرا اينطور ميگويي، بگو اون بهتر است و او از من سوادش بهتر است، من اين را تشخيص ندادم، فلان پزشك از من تخصصش بيشتر است،
آقا اين عروسي اشكال ندارد چرا اين عروسي اين عيب را دارد بگو غيبت هم در مشورت جايز است بخصوص ازدواج، ميگويند بگو پسر چطور است، نگو اگر من ميگفتم، دختر بهش نميدادند، شوهر نميآمد، استخدامش نميكردند، اگر من بگويم فلان عيب را دارد بيرونش ميكنند به هر حال يه خبري داري، البته يه جاهايي هم بايد كتمان كرد. اما يه جاهايي اگر خواسته باشي كتمان كني، بلاست.
يه كسي پشت فرمان نشسته مرا سوارم كرده شما هم ميداني مست است و يه ساعت ديگه مرا ميكشد، يا اصلاً رانندگي بلد نيست و مرا مياندازد توي دره، شما رفتي نان يكي را آجر نكني، نان چهل نفر را آجر كردي، چهل خانواده يتيم درست كردي، اين را ميگويند حماقت، احمقي، گاهي وقتها وقتي اسلام به ما اجازه داده است غيبت كنم.
مثلاًاگر كسي ادعايي ميكند كه اهلش نيست ميگويد: من سيد هستم و خمس ميگيرد و شما هم ميداني كه سيد نيست ميگويد من متخصص هستم و حال آنكه متخصص نيست. اجمالاً بعضي جاها به خصوص آنجاهايي كه مسئله جامعه و نظام و امت و نسل و ناموس و آنجاهايي كه مصلحت كلان در كار است بايد فرد فداي جامعه شود، نگو آبروي يك نفر را ميريزند.
اميرالمومنين نامه نوشت به نمايندهاش كه شنيدهام رفتي در جلسهاي شركت كردهاي كه همه اشراف و پولدارها هستند و فقرا نيستند، خب اين نماينده توي آن جلسه چند تا سيخ جوجه كباب خورده حالا بگو ده تا نميشود حالا ميزنم به سيم آخر، چقدر ايشان، عسل و كباب و نميدونم مغز پسته و مغز بادام چقدر خورده. مثل امروز كه اگر گراني است ده، بيست هزار تومان چيزي خورده. ولي حضرت اميرالمومنين علي(عليه السلام) هزار و سيصد سال است آبروي اين بنده خدا را بگوييد، برد. حالا يه كسي بگويد آقا حضرت علي كه نبايد غيبت كند، چرا حضرت علي(عليه السلام) با اين نامه آبروي نماينده خودش را برد حكومت اسلامي بايد مسئولش اشرافي نباشد، حالا دو نفر هم له شدند به فلاني فكر، مكتب بايد مكتب خوبي باشد ولو دو نفر فدا شوند.
آيت الله گلپايگاني(ره) و حضرت امام خميني(رضوان الله تعالي عليه) پيغام داد كه اگر ميخواهيد جمهوري اسلامي پايهاش قرار بگيرد هر كس خلاف كرد بخوابانيدش، مراعات كسي را نكنيد. هر كس و در هر شرايطي خلاف كرد بخوابانيدش، مردم ميگويند اِ فلاني هم شلاق خورد معلوم ميشود قصه جدي است. آن وقت همه ماستهايشان را كيسه ميكنند. تو و مني نيست.
ركود ثروت: ركود ثروت را شما بگوييد، گنج، سپردههاي ثابت ممنوع است اگر بكار نيافتد.
ركود جان: كسل، بي حالي و بي عاري، بعضيها واقعاً در جامعه ما كار ندارند، بعضيها هم كار هست حال ندارند، بي كاري نيست بي عاري است. والا باباش كار دارد و ميگويد: تو رو خدا بيا كمكم كن. ميگويد: نجاري برو دنبال كارت، من ميز ميخواهم، نجاري و معماري و مكانيكي عيب است؟ بعضيها كار ندارند حق هم ميگويند، و بعضيها بي كار نيستند، بي حالند، جمعشان تن پرور است.
ركود طبيعت: آب دارد، خاك هم دارد حال كشاورزي ندارد، طبيعت را الاف گذاشته(مَنْ وَجَدَ مَاءً وَ تُرَاباً ثُمَّ افْتَقَر) وسائلالشيعةج17ص40, در آن جلسه خواندم، آب دارد خاك هم دارد ولي گندم ميخرد، و گاهي ممكن است ابر قدرتها گندم را ارزان با سوبسيد به كشورها بفروشند كه كشورها احساس كنند اگر گندم را خودشان توليد كنند اينقدر دلار ميشود و اگر بخرند ارزانتر است ميگويند ميخريم و وقتي گندم خريدند و كشاورزي تبديل شد باغ ميوه، بعد يه مرتبه ميتوانند طرف را خفه كنند.
مي گويد گندم بهت نميدهم اون هم از گرسنگي تسليم ميشود. يعني اشكال ندارد كه انسان را معتاد كنند به يك چيزي، اول يه چند بسته ترياك مجاني ميدهند به جوان بكشد، بعد كه او معتاد شد ميگويند مثقالي اينقدر، اول ارزان ميدهند و بعد گران ميفروشند.
ركود جنس: در قران يك سورهاي داريم به نام «ماعون»(وَ يَمْنَعُونَ الْماعُونَ)ماعون(7) ماعون چيزهايي كه در بعضي از خانهها هست و در بعضي از خانهها نيست مثلاً مثل ديگ بزرگ، جرثقيل، يه چيزهايي، سماور بزرگ، ميرويد آقا عروسي داريم نميدهد، آقا ما نياز داريم به اين اطاق، اين سالن نميدهد، قرآن ميگويد: (وَ يَمْنَعُونَ الْماعُونَ) اينها ماعون يعني منع ميكنند يعني جنس راها.
اسلام با ركود مخالف است، چه فكر راكد باشد و مشورت نكند و چه علم راكد باشد، كتمان و چه ثروت «كنز» و چه جان و چه طبيعت، آب و خاك دارد حال كار ندارد، و جنس «ماعون» اسلام با ركود مخالف است با همه شاخه هايش، و يكي از بركات سير و سفر و جهانگردي اين است كه انسان از خود و كشور و از وطن و از آداب و رسومي كه خيال ميكند همهاش درست است ميآيد بيرون يك آيه دارريم در قرآن كه ميفرمايد:(وَ لَكُمْ فيها جَمالٌ حينَ تُريحُونَ وَ حينَ تَسْرَحُونَ)نحل(6) جمال يعني زيبايي، براي شما گله زيباست آنوقت كه ميروند توي طويله و آن وقت كه ميروند صحرا.
(تُريحُونَ)، (تَسْرَحُونَ) يعني رفت و برگشت يعني جمال در حركت است، ركود جمال ندارد، نميگويد«تريح»، «تسرح»،(تُريحُونَ)، (تَسْرَحُونَ)مي خواهد بگويد جمال در حركت دسته جمعي است. تك روي جمال نيست، جمال در حركت دسته جمعي است، تك روي جمال نيست. ميخواهد بگويد جمال در اين است كه در رفت و برگشت آفت پذير نباش. اگر رفت صحرا گرگ خوردش جمال نيست، جمال اين است كه سالم بروي و برگردي، يعني چوپان عاقل حفظت كند.
جامعهاي جمال دارد كه يك رهبر عاقلي داشته باشد اينها را حفظ كند از گرگهاي بين المللي، اگر بردنت گرگهاي بين المللي و خوردنت «جمال» نيست. پس جمال در چوپان عاقل و دلسوز كه سالم بروي و برگردي، تازه قرآن اول «تريحون» گفته بعد «تسرحون» يعني وقتي كه ميروند توي طويله چرا گفته جمال، وقتي است كه ميروند توي طويله، بعد ميگويد ميروند صحرا آخه ما در فارسي ميگوييم رفت و برگشت، ولي اينجا قرآن گفته برگشت و رفت، چرا اول برگشت را گفته؟ چون وقتي بر ميگردد پستان هايش پر شير است و شكمش سير است، وقتي ميرود صحرا گرسنه است. يعني جمال، اول او را گفته آن وقت كه سيري، اول تريحون را گفته بعد تسرحون را، چقدر يک آيه قشنگ است.
حالا حيواني كه جنب و جوش دارد، جمال است و آنوقت جهانگردي انسان اگر جنب و جوش داشته باشد چقد رجمال دارد. اگر زيبايي اگر جنب و جوش و رفت و آمد به حيوان ارزش ميدهد تا چه رسد به انسان. اصولاً جهانگردي و سير و سفر، غريزه انسان است، انسان دنبال يه غريزه در انسان است، بنام كنجكاوي، جهانگردي يكي از پاسخهاي اين حس كنجكاوي است، البته بعضي از جاها نگاه كردي؟ درب باز است، باز باشد، در باز را هم شما حق نداري نگاه كني، بعضيها به خصوص شهرهاي كوچك، ميايستد اگر كسي چيزي به خانه برد نگاه ميكند، بادمجان بود يا كدو؟ به نظرم خيار بود؛ اي بابا، بعضيها همچنين خاله وارسيِ، تجسس بد است، حرام است، نگاه كردن كسي كه توي كوچه راه ميرود، درب خانه كسي هم باز است شما حق نگاه كردن نداري، ولي آنجا تجسس حرام، ولي يه جاهايي هم تجسس درست است انسان ميخواهد بفهمد، چه خبر است اين هستي، سرش كجاست، آخرش كجاست، آنور دنيا كيه؟ آنها چه كردهاند؟ اينكه ميگويند: «نه شرقي نه غربي» در خودباختگي است كه نبايد شرقي باشيم ولي استفاده هم از شرق بايد استفاده كنيم و هم از غرب.
(اطْلُبُوا الْعِلْمَ وَ لَوْ بِالصِّين) وسائلالشيعةج27ص27, برو ولو از چين چيزي ياد بگير، يعني چه؟ يعني در سوادآموزي ما هم بايد شرقي باشيم و هم غربي، در خودباختگي نه شرقي، استفاده از شرق و غرب خوب است شرق زده بد است. مثال: استفاده از يخ خوب است يخ زده بد است، استفاده از حرارت بد است گرمازده بد است.
مي گويند: فلاني يخ زده است. گرمازده است، استفاده از سردي و گرمي ارزش است استفاده از شرق و غرب ميكنيم اما خودباخته نيستيم، در تحصيل علم, و در طول تاريخ هم انسانها از ديار خودشان براي كشف و شناخت حركتها داشتهاند و خود انبياء حركت داشتهاند، شما سفر انبيا را حساب كردهايد، توي قرآن سفر انبيا هست.
من از كتاب جهانگردي يكي از اين خواهرها استفاده كردم ديدم بله آيات قرآن آورده درباره جهانگردي چيز خوبي است، حضرت نوح عليه السلام، مسافرت داشته، و حضرت موسي عليه السلام، چند تا مسافرت داشته با خانمش، پيامبر صلي الله عليه و آله هجرت داشته، به مدينه، سفر هوايي داشته معراج، سفر دريايي داشتهايم، هوايي داشتهايم، سفر زميني داشتهايم. در قرآن 14 مرتبه ميفرمايند: «سيروا» سفر بكنيد، پا شيد راه بيفتيد، بعضيها هم كه پا نميشوند، ميفرمايند: (أَ فَلَمْ يَسيرُوا)غافر82 چرا راه نميافتيد؟ البته پا شيد راه بيافتيد باز مثبت و منفي دارد. بعضي سفرها حرام است، سفر براي جاسوسي و توطئه و دزدي و عياشي حرام، ولي براي تفريح حلال است.
اول طلبگي تقريباً 16 سالم بود رفتم پهلوي يكي از مراجع تقليد باز بگويم آيت الله العظمي گلپايگاني گفتم من هم ميخواهم بروم اصفهان فقط براي تفريح شما اجازه ميدهيد پول و بليط اتوبوس را، حالا بليط هم مثلاً آن زمان 5 تومان بود از قم به اصفهان، گفتم شما اجازه به من ميدهي كه با پول سهم امام بروم تفريح، ايشان كمي به من نگاه كرد و گفت چي ميخواني، گفتم سال سوم طلبگيام هست. گفت چه قدر وقت است در قم هستي گفتم يك سال است گفت اين يك سال جايي نرفتي تفريح، گفتم نه، يكساله هيچ جا نرفتم، گفت اگر يك سال است نرفتي از سهم امام برو تفريح اجازه گرفتيم، كه برويم اصفهان، رفتيم، پلها را شمرديم ديديم 33 تا درست است, چون گاهي ميگويند 33 پل آخرش هم 32 تا است.
غرضم اين است كه تفريح درست است و عياشي غير از تفريح است بد مستي، ببين ما در اسلام لذت داريم، ما اصلاً حديث داريم كه امام رضا عليه السلام فرمودند: (سَاعَةٌ يُخَلِّي بَيْنَ نَفْسِهِ وَ لَذَّاتِهَا) الكافي ج5ص87 بخشي از عمرتان را براي لذت بگذاريد، منتهي(فِي غَيْرِ مُحَرَّمٍ) لذتي كه حرام نباشد.
يوسف برادران، يوسف، ابراهيم، همه پيامبران كه ذي القرنين، سفرهاي دنيايي داشتهاند.
حالا كه تا اينجا آمدهايم آخر بحثمان چند دقيقهاي هم در رابطه با سفر معنوي صحبت كنيم، اينها سفر جسم است، سفر معنوي، قرآن ميفرمايد(فَفِرُّوا إِلَى اللَّه)الذاريات(50) به سوي خداوند فرار كنيد, يعني يه خورده از تو حركت كنيد، از عيبهايت دوري كن.
و سفر عبادي: (وَ لِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَيْتِ مَنِ اسْتَطاعَ إِلَيْهِ سَبيلاً)آل عمران(97) كسيكه مستطيع است، واجب است بر او كه برود مكه، كسي كه مستطيع باشد و نرود و بميرد، بهش ميگويند حق نداري مسلمان بميري، بايد به غير دين اسلام بميري.
آيت الله العظمي حكيم، از مراجع تقليد بود سر درسش گفت من با دو سري از شاگردش نقل ميكنم كه ميگفت يك روز ايشان نقل كرد كه با فلاني درس ميخوانديم و هم دوره بوديم و خيلي هم آدم خوبي بود و گفتيم هر كدام زودتر مرديم، به خواب همديگر بياييم و اوضاع اون طرف را خبر بدهيم، اون هم مرده بود و به خواب ديگري آمده بود و گفت قصه چيه، گفت يكسال مرا نگه داشتند كه تو مسلمان نيستي، گفتند چرا؟ براي اينكه تو واجب الحج بودي و نرفتي، منتهي، اينكه اين طرف بود و زماني كه زنده بود، خيلي امام زماني بود، نسبت به امام زمان عليه السلان عشق ميورزيد، خيلي عاشق بود. حضرت مهدي عليه السلام گفتند: صبر كنيد ايام حج بشود عذابش نكنيد. من به قصد ايشان كه علاقمند به من هست ميروم مكه، ثوابش را هديه ميكنم و ميگفت يكسال مرا نگه داشتند تا ايام حج شد و امام زمان عليه السلام رفتند سفر حج به نيابت من حج امام زمان را به جاي حج من حساب كردند، آزاد كردند.
پس حديث داريم كه كسيكه حج نرود به غير دين اسلام ميميرد، اين آيه را آيت الله حكيم(ره) ميگفت ما يك تجربه شهودي هم داريم توي درسش گفته بود.
بعضي از بحثهاي علمي يك خاطره هم كه از شهود پيدا ميكند خيلي است، مثل كاشي كه پشتش سيمان ميافتد محكم جوش ميخورد، و الان هم خيليها مستطيع هستند، حج با همين قيمتش، البته الان حج از 60 سال پيش ارزانتر است، چون شصت سال قبل كه پدر من رفت مكه، ميگفت جند جفت قالي كاشان من فروختم و رفتم، الان يك جفت قالي كاشوني بفروشي ميتوان رفت مكه، يعني حج الان با اينكه يك ميليون حالا كمتر يا بيشتر است، از 60 سال قبل گران نشده.
شما باقي پولها كه خرج كفش و كلاه و خانه و ماشين و. . . مي¬کني، فايده حج اين است كه تا انسان وارد مدينه ميشود پيامبر، به انسان سلام ميكند، خدا به پيامبرش ميفرمايد نگذار حاجيها كه ميآيند به تو سلام كنند تا ميآيند تو به آنها سلام كن(وَ إِذا جاءَكَ الَّذينَ يُؤْمِنُونَ بِآياتِنا)انعام54 وقتي افراد مؤمن جاءك ميآيند سراغ تو(فَقُلْ سَلامٌ عَلَيْكُمْ) پيغمبر تو به آنها سلام كن. اصلاً ميارزد كه آدم برود و پيغمبر بگويد(سَلامٌ عَلَيْكُمْ)يك سلام پيامبر ميارزد، منتهي اينها يك لذتهاي است كه بعضيها ميچشند و بعضيها نميچشند، اون ديگر بلوغ ميخواهد. بعضيها نسبت به حج بالغ نشدهاند.
همينطور كه شهوت بلوغ ميخواهد شما به يك بچه 3 ساله بگويي عروس ميخواهي يا بستني ميگويد بستني، بستني چون اين بالغ نشده، نميدوند عروس بستني فرقش چيست؟ او ميگويد بستني.
حج هم بلوغ ميخواهد، بعضيها نسبت به حج، حتي ريششان سفيد شده، پولدار هم هست، تحصيل كرده در سطح بالا، اما نسبت به حج هنوز بالغ نشده. توپ بازي ميخواهد، براي گل زده عشق ميورزد. بعضيها هم بالغ نشدهاند ميگويد: يعني چه كه اين همه جوان، يعني عروس بلوغ ميخواهد، گل زدن بلوغ ميخواهد، عبادت بلوغ ميخواهد.
آيه الله العظمي مرعشي نجفي، به خود بنده گفت: كتابي كه ميخواستم بخرم پول نداشتم، به كتابفروشي گفتم نگه دار، فوري رفتم آن طرف خيابان قبايم را درآوردم و لخت شدم و فروختم و پولش را آوردم كتاب خريدم.
آدم هست كه 20هزار تومان پول كفشش ميكند اما اگر يك كتاب دو هزار تومان باشد نميخرد. كفشش از مخش، پهلويش مهمتر است خب اين بالغ نشده، كفش 20 هزار توماني پا كرده اما مخش خاليه، كلهاش پوك است اما كفشش 20 تومان. به هر حال گاهي وقتها هر چيزي بلوغ ميخواهد شهوت كه بلوغ ميخواهد، تحصيل هم بلوغ ميخواهد، حج رفتن هم بلوغ ميخواهد.
نماز هم بلوغ ميخواهد بعضيها از نماز لذت ميبرند. يكي از علما وصيت كرد كه همه نمازهايم را از سر بخوانيد، گفتند: مگر نمازهايت باطل بوده، گفت راستش را ميخواهي من سر نماز كيف ميكردم، اياك نعبد، اياك نستعين, كيف ميكردم حالا كه ميخواهم بميرم ميترسم نمازم را براي خدا نخوانده باشم براي كيفش خوانده باشم, احتياطاً يك بار ديگر نمازها را براي من.
يعني بعضيها، آنقدر كيف ميكردند كه شك ميكردند ضرر به اخلاص دارد، البته هر چيزي بلوغ ميخواهد.
خدايا ترا به حق محمد و آل محمد فكر و مغز و مال و طبيعت ما را از انواع ركودهاي منفي نجات بده.
ما را به سفرهاي معنوي، مادي مفيد و پر بركت موفق بگردان.
مسافرين ما را حفظ بفرما.
والسلام عليكم و رحمه الله بركاته.