متن برنامه ی درس هایی از قرآن کریم حجت الاسلام قرائتی؛تاريخ پخش :: 1380/10/6
بسم الله الرحمن الرحيم
الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي
انشاء الله در اين جلسه دو تا يه آيه آخر سوره حجرات را هم من سريع تفسيرش رو ميگم كه اين سوره در اين جلسه تمام بشه. در جلسه قبل آيه 14 بود كه باديه نشينها عربهاي بيابان نشين ميآمدن و ميگفتن قدرمون رو داشته باش ما ايمان داريم، آيه داريم كه شعار بي خود نديد در اين مرحله نيستيد كه شما ايمان داشته باشيد در حد مسلماني هستيد مسلمان هستيد ولي شما هنوز ايمان در دلتان رسوخ نكرده ما روايت داريم كه ايمان درجه بالاتر از اسلام يعني مرحله اول اسلام، بعد ايمان، بعد تقوي است بعد ورع اينها هم مثل استادها، سرگرد، سرهنگ، تيمسار درجه بندي داره. حتي اولياء هم درجهها را يك بار نميگيرند، مثلاً حضرت ابراهيم اول شد عبد الله بنده خدا، بعدش شد نبي الله، بعد شد رسول الله، بعد شد خليل الله يعني درجات، خدا هم درجهاي كه ميده بر اساس آزمايش، يك امتحاني پيش ميآره اين اگر از امتحان رو سفيد بيرونايد يه درجه ميبردش بالاتر.
مثل اينكه شما ده هزار تومان ميدي به پسرت گر خوب رفت بازار جنس خريد خب اين خريد اين دفعه بيست تومان بهش ميي يه پنجاه هزار تومان نسيه بهش ميدي اگر آورد اين دفعه صد تومان اگر آورد دويست تومان تا انسان به كاري ميرسه كه صدها ميليون نسيه ميكنهاين بخاطر اين كه سي سال طول كشيده چكش برگشته خوش حساب بوده اين ذره ذره اعتبارش زياد شده بهر حال ادعاي ايمان ميكردن آيه نازل شد دست نگه داريد شما در اين حد نيستيد.
اين در جلسه قبل در روايتي به مسجدالحرام تشبيه شده ولي كعبه ولي ايمان به كعبه انشاءالله خدا قسمت كنه بريد مكه مسجد الحرام يك مسجد بسيار بزرگي چند هزارمتري وسطش كعبه است فرموده اسلام مثل مسجد ايمان هم مثل كعبه اون وقت تولد حضرت علي عليه السلام در وسط كعبه يعني مغز ايمان اميرالمومنين علي(عليه السلام) است.
خيلي خب، حالا كه شما ميگيد ما مومن هستيم، خدا ميگه دست نگه داريد مومن واقعي كيست: اين آيات آخر اين را ميگه، آيات آخر سوره حجرات انما المومنون، انما المومنون انما يعني فقط در قرآن چهار تا آيه با انما المومنون شروع شده يعني مومن واقعي همينهايند بقيه دروغ ميگن،(إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ) حجرات(10) مومنين با هم برادرند اگر ايمان نباشه روايت همهاش پلاستيكيِ ريشهاي نيست اگر ايمان باشه به هم الف بين قلوبهم يعني دلها با همِ وگرنه(أَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِهِم)انفال(63)جسم هاشون پهلو هم، دلهاشون با هم گره نميخوره بدن هاشون باهم قرآن ميگه(أَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِهِم)يعني دل بايد با هم جوش بخوره(إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ)الحجرات(15) مومن واقعي كسي است كه(الَّذينَ) مومن واقعي كساني هستند كه(آمَنُوا بِاللَّه)ايمان به خدا دارند(وَ رَسُولِهِ) ايمان به رسول هم دارد.
ايمان به خدا به طوري نيست كه آدم بگه ايمان دارم خواستگاري ميآيد سراغ دختر آدم پسر خوبي هم هست آدم ميگه كه اولاً من نميدونم آينده چي ميشه ما جرأت نميكنيم اگر يه خانهاي، ماشين يا تلفن داشت ايمانش به خانه و ماشين و تلفنش است داماد بيش از ايمان به. . . . ,وقتي داماد آمد خواستگاري اگر از نظر فكري، اخلاقي و جسم سالم دوچرخه و ماشين مهم نيست، موكت و قالي مهم نيست، مومن كسي است كه ايمان به خدا و رسول داشته باشد(ثُمَّ لَمْ يَرْتابُوا) بعد هم ديگه شك ميكنيد آخه بعضيها ايمان دارن بعضي هاشك ميكنند.
(وَ جاهَدُوا بِأَمْوالِهِمْ) و با مال خودش جهاد كند و جاهَدُواجهاد با مال يعني پول خرج كنيد(وَ أَنْفُسِهِم)يه وقت جون ميخواهد چون خرج كنيد بعد هم(في سَبيلِ اللَّهِ) بشه در راه خدا بشه. چون گاهي آدم پول خرج ميكند براي پز دادن، جبهه ميرود براي پز دادن نه براي خدا باشد.
(أُولئِكَ هُمُ الصَّادِقُون) أُولئِكَ يعني آنهايي كه اين صفات را دارند، (أُولئِكَ هُمُ الصَّادِقُون) اينها راست ميگن، اينها صادقند يعني بقيه دروغ ميگويند, خيلي آيه روشنيِ، خط كش خوبيِ بينندگان عزيز واقعاً دور از همه تشريفات تمشب با اين آيه خودتان را خط بزنيد انما يعني فقط، كلمه انما يعني فقط اين رو گفتن فقط مومن فقط مومن اينهايند امنوا ايمان به خدا، ايمان به رسول تزلزل پيدا نكنيد بعد جهاد با مال، جهاد با جان في سبيل الله اخلاص، اينها شرط ايمان است.
هر هفته روضه ميخواند روضه را هفتگي داره، عزاداري، افطار، عاشورا، پيراهن سياه، خيمه، مسجد يعني همه كارها را ميكند اما مثلاً ميبيني كه در وادي پول ميلنگه، در وادي جان ميلنگه، يامثلاً فرش كنيم كه يه چيزي گفته الان برگشته از حرف خودش دچار ترديد شده اينها دروغ ميگويند.
صادق كيست؟ صادق كسي است كه ايمان داشته باشد، شك نداشته باشد، پول خرج كند، مال، جان، اخلاص اگر اينها باشد اخلاص ضامن است. خوب از اين آيه جامعيت اسلام هم معلوم ميشه كه اسلام آدم جامعي است. جهاد با مال تنها قبول نميكنه، جهاد با جان تنها قبول نميكنه ميگه هم پول هم جان، تازه شرك بشه قبول نميكنه خيلي اسلام دقيق ميگه اگر يه كاري كرديد ولي اخلاص تو كار نيست مثل اينكه آدم مثلاً بره يه جايي وايميسه كه دوربين نشانش بده مثلاً ميره صف اول نماز جماعت كه دوربين نشانش بده، اگر يه جايي وايساده كه دوربين نشونت بده نماز جماعتت باطله بله اگر براي خدا وايسادي حالا اگر دوربين نشون داد، داد نداد، نداد، شما اينجا دوربين را انتخاب نكردي، شما اومدي اينجا نماز بخواني حالا دوربين اومد اومد نيامد نيامد. اما اگر شما گفتين نه بريم اونجا دوربين نشانم بده اگر براي اين باشه نمازت گير داره، اين سوره را بخوانيم كه مردم به ما توجه پيدا كنند. حالا يه صلوات بفرستيد: اللهم صلي عل محمد و آل محمد و عجل فرجهم.
خب برادرها و خواهرها اگر يه وقت شك كرديد چون ميگه(ثُمَّ لَمْ يَرْتابُوا)، ممكن بگه ايمان دست خود مومن ولي بعد(آمَنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِه) حجرات(15) هفت اول، هفت دوم هفت سوم اين لَمْ يَرْتابُوا شك ميكنه حالا بعضيي از آدمها شك ميكند جواب شك اين است كه سئوال بكند، آقا شك ميكنيد نسبت به فلاني آدم، عقيده تو زدن گفتن آقا فلاني يا فلاني همچين آدمي يا همچين آدمي, خوب شك كردي سئوال كن، نگذار تو ذهنت چيزي بماند.
يک وقت من در دانشگاه سخنراني ميكردم چند سال پيش, يک سوال شد, طرف دار سرمايه د ارها هستيد يا فقرا گفتم من طرفدار حقم حالا يه وقت ميبيني البته اكثر سرمايه دارها از راه باطل پولدار شدند اما يک وقت هم ممكن است از راه درست بوده حالا تخصصي داشته يا نداشته، بعد گفتند تو پيغمبرها دو تاشون پولدارند شما ميخوايد اون دو تا رو هم خفه كنيد بكشيد؟ چرا اين سئوالات را ميكنيد, بله همه پيغمبرها چوپون و فقير بودند اما دوتاشون پولدار بودند؛ ميخواهي شما چه كني حضرت سليمان رو ميخواهي چي كني؟ ميتواني بگي آقا خدايا من حضرت سليمان رو قبول ندارم بقيه رو قبول دارم حضرت يوسف وضعش خوب بود كه دورههايي اتفاق افتاد تو چاه بعدش به حكومت در آمد دين ما بر اساس اين رنگ و وا رنگها نبايد باشه.
خب، بريم سراغ آيه بعد، آيه شانزده ميفرمايد: (أَ تُعَلِّمُونَ اللَّهَ بِدينِكُمْ)الحجرات(16)آخه ميرفتن پيش يه پيغمبر ميگفتن قدرمون رو داشته باش ما مومنايم تو مثل ما را نداري عجب، واقعاً من يه كسي رو ديدم غذا را كه خورد گفت خدايا من كه نميتونم غذاي تو را داشته باشم لااقل بو غذاي منو داشته باش، حالا با خدا شوخي ميكرد. مكه بود يه كسي هوا گرم شده بود خيلي اذيت شده بود تو هواي داغ مكه گفت خدايا ما كه اومديم اما خودت بودي مياومدي حالا گاهي اينا هم ميگفتن قدرمون رو داشته باش(أَ تُعَلِّمُونَ اللَّهَ بِدينِكُمْ)شما دينتان رو به پيغمبر عرضه ميكنيد ميگيد اون قدر شما رو داشته باشد(وَ اللَّهُ يَعْلَمُ ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الْأَرْض)خدا همه رو ميدونه، پهلو خدا جانماز ميگن قاضي ملق بازي.
(أَ تُعَلِّمُونَ اللَّهَ بِدينِكُمْ)الحجرات(16)شما به خدا، به خودتون راست بگوييد, اتفاقاً حديث داريم اگر ميخواهيد دعاتون مستجاب بشه صاف با خدا بگيد يواشكي من چه كردم به كس ديگه نگيدها بابا من ضغيفم چون گاهي وقتها آدم خودش هم خودش رو نميشناسه.
خدا رحمت كند شهيد مطهري را ميگفت هر كي ميخواد بدونه چه جور آدمي است ببيند چه جور خوابي ميبيند چند نفر رو كشت ولي در بيداري ممكن است به مورچه هم نزنه اما تو خواب ميبيني يكي رو كشت بايد شما تو خواب ببيني چي هستيد انسان هر خوابي ببيند جوابش همونه اگر تو بيداري دست از پا خطا نكرد تو رودروايستي گير كرده نگاه ميكنه اين دوربينها هستن بابا ديگه درست حسابي نشستن و اگر خدا خواسته باشد رسوا كند پناه به خدا اگر آدم صادق باشد خدا اون رو رسوا نميكنه اما اگر به خدا كلك زدي خدا نيشت را واز ميكنه.
يك كسي وارد يك جايي شد ميهماني بود يه ساعت خيلي قشنگي بود ديد ساعت قشنگي است ور داشت توي كيسه ش گذاشت صاحبخانه آمد ديد ساعتش نيست رفت به اتاق به خانمش گفت ساعت در اتاقت بود گفت: بود يه ساعت پيش هم بود آمد گفت به ميهمانه گفت شما وارد شديد ساعت ديد گفت نه، يه نيم ساعت كه نشستند غذا ميخوردند يه مرتبه ساعت توي كيسه ميهمان زنگ زد خدا مياره روزي كه انسان گناه كنه(أَ تُعَلِّمُونَ اللَّهَ بِدينِكُمْ) خدا را شما پهلو خدا كلاه سر خدا ميگذاريد.
حاجي¬ها ميرن مكه بعضي هاشون خيلي پولدار استها ميره آقا ميگه ببخشيد آقا لباس احرام من رو خمسش رو حساب كن، خب خدا مقداري پول بهت داده خب 20 درصدش رو بده ميگه نه من همون حجم درست بشه بعد(أَ تُعَلِّمُونَ اللَّهَ بِدينِكُمْ)شما مگه. . . پيغمبر. . . (وَ اللَّهُ يَعْلَمُ ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الْأَرْض وَ اللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَليمٌ) حجرات(16) اينجا هم داريم وَ اللَّهُ يَعْلَمُ هم داريم(وَ اللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَليمٌ) و الله بكل شئ عليم عليم و يعلم فرقش چيه ببينيد يه انباردار ميدونه تو انبار چيه اما تمام ترجمات را نميدونه مثلاُ ميدونه كه اين صابونِ اين مسواكِ اين دارو، اين قرص چيه ممكنه يه انباردار بدونه چند تا كارتون و تو هر كارتون چند بسته هست و تو هر بسته چند تا عدد اما تركيبات و آثارش رو ديگه نميداند, تو اين آيه هم ميگويد والله يعلم هم ميگويد: (وَ اللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَليمٌ)هم عليم هم يعلم يعني هم كلي ميدونه هم جزئي هم آثارش رو ميداند.
يك كسي آمد گفت علي من چه قدر كشتم تو چند تا بله همينطور از دم ميكشي من نگاه ميكنم حتي اگر نسل اين آدم خوبيِ و تا عمق تاريخ نگاه ميكنم اگر اين و نسلش بد بود ميكشم اما اگر ببينم يه بچه خوبي هم داشت اين رو نگهش ميدارم بهرحال اين رو براي نسلش نگهش ميدارم و فرق ميكنه كه هم ميگه عليم هم ميگه والله يعلم خدا عميق ميدونه ريز ميدونه و اولياء خدا هم ميدونن حالا من ميترسم راضي نباشند اسمش رو بياورم الان هستن يكي از بزرگان قم زمان شاه خوب يه فشارهايي بود طلبههاي با سواد رو ميگرفتن زنداني و تبعيد و فلان دو نفر به خود بنده ميگفت ما تو كوچه راه ميرفتيم ميديديم هر جا ميرفتيم ساواك و شاه ما رو در فشارها ميذاريد گفتن بيا ما عبامون رو برداريم حالا كت و شلوار بپوشيم ديگه حالا آنقدر ديگه ما خسته شديم حالا هم زندان و هم تبعيد و بريم از لباس بيرون و برويم دنبال كاسبي، ميگه آن رو دوتايي تو كوچه ميگفتيم و احدي هم نبود رفتيم از يه كوچه ديگه، كوچه ديگه كوچه ديگه رسيدن به خونه اون مرجع تقليد گفتيم حالا آقا رو هم ببينيم ميگفت تا وارد خانه آقا شديم آقا يه نگاهي كرد گفت بعضيها اين رو مرجع تقليد گفت: بعضيها همينكه در فشار قرار ميگيرند فكر لباسشون رو بكنند حيف, حيف، بعضيها تو چه فكرهايي هستند، ميگفت خلاصه هرچي تو كوچهها گفته بوديم آقا رو كرد، خيلي خجالت كشيديم. اولياء خدا هم ميدانند.
آيه بعد(يَمُنُّونَ عَلَيْكَ أَنْ أَسْلَمُوا) حجرات(17) قُلْ اينها منت ميگذارند كه مسلمانند قُلْ بهشون بگو(لا تَمُنُّوا) شما منت نگذاريد، يعني بگيد خدايا، يا امام زمان شب چهارشنبه برم جمكران يا الله فرشتهها از آسمونت بيافتند و پايين، يه چند شب رفتن جمكران حالا مثلاً ميخواهد دستش رو كه تكون ميده ملايكه بريزند پايين. ديگه حالا، اصلاً همين كه تو با خدا حرف زدي مثل بچهاي كه بياد پهلوي استاد بگه آقا درس شما رو خوب خواندم حالا سكه بده بابا همين كه ياد گرفتي سكه تو عيب توِ، تو بي سواد بودي حالا اومدي سر كلاس با سواد شدي حالا ديگه وقتي باسواد شدي چيزي اضافه هم ميخواهي، همين كه ما به خدا ميگيم خدايا، همين كه به شما اجازه ميدهم تو با خدا حرف بزني درجه گرفتي به شما اجازه ميدهم نماز بخواني حرف بزني اصل دعا يه مثنوي يه شعري داره ميگه همين كه تو دعا ميكني گفت و گوي تو همين كه شيرجه ميري، ارزشه مگه هر كي شيرجه ميره ميخواد يه شن بياره بيرون يا لنگه كفش بياره بيرون، خود شيرجه ارزشه، و لا اينكه تو استخر چيزي نباشه. شما اينها منت ميذارند كه مسلمون شديم بگو قل لا تمنوا شما منت بر ما نگذاريد، يه تاجري اومد پهلو امام پول داد خمس و سهم امام داد و بعد گفت آقا يه رساله به ما بده گفتن كه آقا گفته رساله ميخواهي برو بيرون از دكان كتاب فروشي بخره، معنا اينطور نيست كه حالا تو پول داري من رساله مفت بهت بدم اين حسابش جداست با حساب و كتاب.
شما يه وقت منت نگذاريد كه حال مثلاً من. . . ، يه كسي آمده بود گفت اصلاً من از اين اداره ميروم بيرون گفتم بعد از بيرون كجا رفت اصلاً من جمهوري اسلامي رو قبول ندارم تشريف بياريد ببخشيدها. مثلاً جمهوري اسلامي رو قبول نداريد كي رو قبول داريد ميخواي ماشين هم سوارشي، رانندهاش طلبهام اين جنايتكار اين آمريكاست كه افغانستان رو داره ترور ميكنه. تركيه كشورهاي خليج حالا فرض كنيم به كي ميخواي دل بسپري اگر ايران رو رها كني كجا ميروي اينها كه مثلاً با ايران قهر كردند كجا رفتند؟ به كي پناه بردند؟
يه كسي اومد پهلو منصور دوانقي شاه بود خليفه دوانقي دست داد منصور دوانقي گفت: من حال ندارم به تو دست بدم با پا به من دست بده پاشو دراز كرد و اون هم پاي منصور رو گرفت و همچي كرد گفت حق كساني كه با امام صادق بيعت نميكنند بايد با پاي منصور دامنه بيعت كنند. انگوري بدون امام شراب ميشه منت نگذاريد حالا مثلاً جوان دخترهاي ما حجاب دارند حالا اوني كه خودشو رها كرد، كي را قانع كرد كي را راضي كرد يه مشت آدم چشم چران رو راضي كرد خدا رو به غضب آورد به چه قيمتي؟
اون آقا يا خامي كه نماز نخواند اون مقداري كه نماز نخواند با كي حرف زد. مثلاً 5 دقيقه اگر نماز ميخواند دل به خدا ميداد حالا نشسته بلژيك با مكزيك دارن بازي ميكنند نگاه ميكنه كه مثلاً توپ بلژيك كجا رفت يعني دلي كه به طرف خدا نرود به طرف توپ بلژيك ميره 2 ساعت نشسته كه بلژيك به مكزيك گل زد يا مكزيك به بلژيك گل زد. بعد هم ميگي نماز بخوان ميگه حالش را ندارم. دو دقيقه با خدا حرف نداره ولي دو ساعت و نيم نشسته دنبال توپ بلژيكِ حيف نيست؟ بد نيست يه خرده فكر كنيم، جوانها به كجا رفت با خدا حرف نزنيم با كي حرف بزنيم؟ البته نميخوام بگم البته با همه عيب هاشها يعني گاهي وقتها تو جمهوري اسلامي اون دروغ گرفت، اون رشوه گرفت، او، او، او، همه با اوليائي كه ميگيد من هفتهاي دو تا استان ميروم تا چهار تا و در هر استاني هم توي دانشگاه سخنراني دارم و توي حوزه به همه دانشجوها ميگم بنده ضامن افراد نيستم كه اين كيه من كاري به فرد ندارم. ولي من ميگم شما بخاطر فرد نيايد از من شكايت بشويد بارها اين حرفها رو زدم بارها يك بار ديگه تكرار ميكنم: اگر شما سوار ماشين شديد ديديد يكي از اين مسافرها، دهانش بوي پياز ميده خوب اين بو پياز داد اه اين كه تخمه ميشكنه پوست تخمه ميريزه اون هم كه پوست پرتغال ميريزه اون هم سيگار ميكشه بله اين مسافرها هر كدام يك عيبي دارن. اما شما اگر پياده شويد ماشين ديگه نيست، رانندهاي نيست، همه رانندهها مستند، رانندههاي ديگه طابوتند لااقل راننده ما عادل، رانندههاي ديگه راننده نيستند، ماشين كه سالم راننده هم سالم سوار شو البته بايد دنبال اصلاحات بود آقاجان چون من مخلصتم ميشه سيگار نكشيد، برادر جان پوست پرتغال رو تو ماشين نريز، آقا جون ببخشيدها شما اين كار را نكنيد، هي با امر به معروف با تقاضا، با محبت، با آموزش بايد اصلاح كنيم ولا اينكه من نيستم بخاطر اينكه اون همچي كرد، عيبها را ميبينم مرد اوني است كه عيبها رو اصلاح كنه مرد اوني نيست كه يک عيب ديد از ماشين. . . .
ديگه نبايد از ماشيني كه صد و پنجاه هزار تا شهيد داديم اسير داديم از اين ماشينها نبايد پياده شد. ماشين ما اسلام و رانندهاش هم امام, مقام معظم رهبريِ مسافرها هم 1-تحقيق كن پوچ در دنيا , بعضيها هم كه راست درآمد در مقابل اصلاح، اصلاح نپذيرفت دادگاه, از ماشين پياده نميشويم.
يه قصه بهتون بگم: يك آيت اللهي بود مرحوم شد اصفهاني ساكن آبادان آقاي بروجردي آيت الله العظمي بروجردي حدود 50 سال پيش ايشون رو فرستاده بود در آبادان نماينده آقاي بروجردي در آبادان چون آخوند نبود طرفداران تعصبي و كمونيستي و افراد رنگ و وارنگ و مكتبهاي سليقهها خيلي بدون آخوند جبر و سوار جبر بودند. آقاي بروجردي كه ايشون رو فرستاد گفتناي خاك بر سر باز هم يه آخوند اومد گفتن آقا تهمت بهش ميزني به بيمارها نوشتم كه ايشون سرمايه داره مرگ هم سرمايه داره، يه بار گفتن اين چند تا زن داره، يه بار گفتن با قاچاق چي هاست، خود آيت الله قائمي به من گفت قصه براي سي سال پيش ميگفت كه: هر روزي بلند ميشويم ميبينيم روي ديوارها چيزي نوشتن آخرش من گفتم مردم جمع شويد من يه حرفهايي دارم، حرف آخر رو بزنم، دوستان ما جمع شدن دشمنها هم جمع شدن كه حرف آخر لابد بريده است و ميخواهد گفت: بسم الله الرحمن الرحيم. من عبدالرسول قائمي نمايده آيت الله العظمي بروجردي هستم مدتي است در آبادان اومدم يه بار به ديوارهاي آبادان نوشتن ايشون چند تا زن داره بشنويد باور كنيد، با قاچاقچي هاست بشنويد باور كنيد، سرمايه داره بشنويد باور كنيد، بي سواده بشنويد باور كنيد، اما اگر شنيديد قائمي از آبادان رفت بيرون اين را بشنويد باور نكنيد من هستم. ميگفت ديگر تمام شد گاهي وقتها ميخواهند يه چيزي رو بشكنند كاري نداره دو كيلو زغال بنويس مرگ بر قرأتي يه نوردبان دو پله ميخواست سه كيلو زغال، ولي اول تحقيق كنيم, بعد از اين كه روشن شد اصلاح كنيم.
حالا يمنون عليك اينها منت ميگذارند كه مسلمان هستند بگو شما هم مسلمان نيستيد خدا بر ما منت گذاشته ما در جمهوري اسلامي هستيم. بنده سي تا كشور رفتم بعضي از شما هم شايد رفته باشيد، بعضي از كشورها جنگل نداره، بعضي كشورها آب نداره، بعضي كشورها معدن نداره، بعضي كشورها استعداد نداره، بعضي كشورهاشجاعت نداره، تمام كشورهاي كره زمين طاغوت حكومت ميكنه، اين جنگ افغانستان به همه تلخياش شيريني هم توش هستها، شيريني جنگ افغانستان چي بود؟ فهميديم حقوق بشر يعني چيست؟ فهميديم سازمان ملل يعني چه، فهميديم تمدن يعني چه، فهميديم آزادي يعني چه، آزاد، تمدن، پيشرفت، تكنولوژي، اف، اف، همه حقوق بشر كلش دروغ است.
آخرين آيه(إِنَّ اللَّهَ يَعْلَمُ غَيْبَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ اللَّهُ بَصيرٌ بِما تَعْمَلُونَ)(18) خداوند همه چيز رو ميداند، ريز ميدونه مگه ميشه نداند, يعلم من خلق اون كسي كه خلق كرده ميداند، اون به خدا هم اذيت نميكنه آخه ميبينيد گاهي وقتها ميگيم ما براي ساختن نردبان دو پله آسونه، ساختن نردبان سه پله مشكله اما براي خدا همه يه جوره مثلاً شما نگاه كه ميكنيد نگاه به سنجاق ميكنيد يا نگاه به برج اينطور نيست كه نگاه به سنجاق برات آسون باشه ولي نگاه به برج به چشمت فشار بياره، نه نگاه كردن به سنجاق و برج هيچ كدام فشاري به چشم نيست در وجود ذهني شما يه ماشين دو طبقه تصور كنيد يا خانه سي طبقه در تصور ذهني به مغز شما فشار نميآيد؛ براي خدا هيچ فشاري نيست , فشار چون اگر(وَ الشَّمْسِ) شمس(1) قسم به خدا چي يا كه بگيم(وَ التِّينِ وَ الزَّيْتُونِ) تين(1) قسم به انجيل چون انجيل خدا پيش خدا يكي است. كاه و كوه پيش خدا يكي است و خدا از همه چيز خبر داره.
و السلام عليكم و رحمه الله و بركاته