متن برنامه ی درس هایی از قرآن کریم حجت الاسلام قرائتی؛ تاريخ پخش :: 1380/9/12
بسم الله الرحمن الرحيم
الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي
بينندهها بحث را زماني ميبينند كه كم كم به شب قدر نزديك ميشويم. بحثي را كه در چند جلسه پيگيري ميكرديم، اين بود كه يكي از منكراتي را بحث كرديم كه در جامعه ما زياد بهش به ديد منكر نگاه نميكنند و اين كار بدي است. اما اهميتي براي مبارزه با اين كار بد آنطوري كه بايد بشود كم شده و مسائلي را در چند جلسه گفتيم. در اين جلسه ميخواهيم مسئله خرافات را مطرح كنيم. انواع خرافات: فلان چيز يمن داره يعني بركت داره يا فلان چيز يمن نداره.
راجع به خرافات، اين خرافات تاريخ زيادي داره. خوشبختانه در اين جلسه از 80 نفر عزيزان نوجوان كه قرآن را حفظ هستند ما از يكيشان تقاضا كرديم كه آيات اين جلسه را ايشان بخواند به نمايندگي از اون 80 نفر.
يكي از وظايف پيغمبر اين است كه «وَ يَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَ الْأَغْلالَ الَّتي كانَتْ عَلَيْهِمْ». پيغمبران آمدند اين خرافات را از دوش مردم بردارند، آيهاش را شما بخوانيد اعوذبالله من الشيطان الرجيم، بسم الله الرحمن الرحيم «وَ يَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَ الْأَغْلالَ الَّتي كانَتْ عَلَيْهِمْ فَالَّذينَ آمَنُوا بِهِ وَ عَزَّرُوهُ وَ نَصَرُوهُ وَ اتَّبَعُوا النُّورَ الَّذي أُنْزِلَ مَعَهُ أُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ» اعراف/157 در سوره اعراف ميگويد پيغمبر چند تا وظيفه دارد، يك و دو و سه يكياش اين است كه، (و يزع) بردارد از دوش مردم، چه چيز را بردارد، سنگيني را، و اغلال، غل، غلهايي كه برپاي مردم بسته شده. خرافات مثل قل و زنجير است.
پيغمبر آمد غل و زنجيرها را از پاي مردم بردارد، مردم را آزاد كند، فكر مردم را آزاد كند. الآن هم خرافات هست، مثلاً حتي در مقابل خدا.
ابعاد خرافات را بگويم: خرافات در مقابل خدا، مثلاً ميگفتند: «لَقَدْ سَمِعَ اللَّهُ قَوْلَ الَّذينَ قالُوا إِنَّ اللَّهَ فَقيرٌ وَ نَحْنُ أَغْنِياءُ سَنَكْتُبُ ما قالُوا وَ قَتْلَهُمُ الْأَنْبِياءَ بِغَيْرِ حَقٍّ وَ نَقُولُ ذُوقُوا عَذابَ الْحَريقِ» آل عمران/181. يكي از خرافات درباره خدا اين بود كه ميگفتند خدا فقيراست ما پولدار. چون آيه نازل شد كه «مَنْ ذَا الَّذي يُقْرِضُ اللَّهَ قَرْضاً حَسَناً فَيُضاعِفَهُ لَهُ أَضْعافاً كَثيرَةً» بقره/245 كه يكي به خدا قرض بده فوري گفتند آه خدا از ما قرض ميخواهد پيداست خدا بي پول شده است و ما پولدار شديم. بابا «مَنْ ذَا الَّذي يُقْرِضُ اللَّهَ» يعني كه يكي به مردم قرض بده يعني قرض دادن به خلق خدا به منزله قرض دادن به خداست. مثل اينكه امام كاظم فرمودند اگر كسي حاجت مومني را برطرف كرد انگار حاجت ما اهل بيت را برطرف كرده. درباره خدا ميگفتند خدا فقير است خوب اين خرافات است يا مثلاً ميگفتند «فَقالُوا هذا لِلَّهِ بِزَعْمِهِمْ وَ هذا لِشُرَكائِنا» انعام/136. بت پرستها گندم و گوسفندي كه داشتند تقسيم ميكردند، ميگفتند: اين گندم، اين بخش گندم مال خدا، اين هم مال شركاء. حالا شركاشون بت هاو بت خانهها بودو خادمان از خدا كم ميكردند ولي سهم بتها رامي دادند، زائرين بتها، خادمين بت كدهها را ميدادند.
عقيده خرافي درباره انبياء اين بود كه ميگفتند: اين پيغمبر چرا «أَوْ يَكُونَ لَكَ بَيْتٌ مِنْ زُخْرُفٍ أَوْ تَرْقى فِي السَّماءِ وَ لَنْ نُؤْمِنَ لِرُقِيِّكَ حَتَّى تُنَزِّلَ عَلَيْنا كِتاباً نَقْرَؤُهُ قُلْ سُبْحانَ رَبِّي هَلْ كُنْتُ إِلاَّ بَشَراً رَسُولاً» اسراء/93. ميگفتند اين پيغمبر چرا خانه طلايي ندارد، چرا باغ انگور ندارد بابا من كه نگفتم باغدارم، من كه نگفتم تاجر طلاام. من گفتم پيغمبرم مثل يك كسي كه ميآيد ميگويد من خطاطم، به او بگويند چرا نميتواني تافتون بپزي. ميگويد من گفتم مگر من گفتم نانوا هستم! ميگفت آقا حكم خدا اين است من پيغمبرم معجزه هم دارم، ميگفتند نه بايد خانه طلا داشته باشي و خرافاتي از اين دست كه داشتند. حتي ميگفتند كه «إِنَّا تَطَيَّرْنا بِكُمْ». آيش كجاستو بخون. «قالُوا إِنَّا تَطَيَّرْنا بِكُمْ لَئِنْ لَمْ تَنْتَهُوا لَنَرْجُمَنَّكُمْ وَ لَيَمَسَّنَّكُمْ مِنَّا عَذابٌ أَليمٌ» يس/18. «إِنَّا تَطَيَّرْنا بِكُمْ» يعني ميگفتند ما نسبت به شما فال بد ديديم. هر پيغمبري را كه ميديدند ميگفتند امروز روز نحسي يك طياره به پيغمبر ميخورد. طياره يعني فال بد نسبت به انبيا نسبت به رهبري.
خداوند گفت آقاي طالوت رهبر شما. گفتنداي بابا اين كه جيبش خالي است به درد رهبري نميخورد، پول تو جيبش نيست. «نَحْنُ أَحَقُّ بِالْمُلْكِ مِنْهُ وَ لَمْ يُؤْتَ سَعَةً مِنَ الْمالِ» بقره/247،
هر چه پيغمبر گفت بابا خداوند ايشان را رهبر قرار داده، گفتند نه چون جيبش خالي است به درد رهبري نميخورد. ببينيد به رهبر ميگفتند بايد پول جيبش باشد. به پيغمبر ميگفتند خانهاش بايد طلا باشد، نسبت به ملائكه ميگفتند «لَيُسَمُّونَ الْمَلائِكَةَ» بخوانيد اين جمله را: «إِنَّ الَّذينَ لا يُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ لَيُسَمُّونَ الْمَلائِكَةَ تَسْمِيَةَ الْأُنْثى» نجم/27فرشتهها رو گفتند دختران خدا بعد ميگفتند پسرها مال ما، دخترها مال خدا، اين خرافات جاهلي بود، در نمازهاشان كف ميزدند، سوت ميزدند، ميآمدند كنار كعبه «وَ ما كانَ صَلاتُهُمْ عِنْدَ الْبَيْتِ إِلاَّ مُكاءً وَ تَصْدِيَةً فَذُوقُوا الْعَذابَ بِما كُنْتُمْ تَكْفُرُونَ» انفال/35 يعني سوت زدن، تستيه يعني كف زدن، ميآمدند كنار كعبه بجاي نماز سوت ميزدند و كف ميزدند، مكائن و تستيه، اين عقايد زمان جاهليت بود.
الآن در زمان ما انگيزه اين خرافات چيست وبراي مبارزه با اين خرافات چه كنيم، من يك مقدار راجع به ريشهها و انگيزه هابرايتان صحبت كنم اما ريشه هايش چيست و اهدافش چيست؟ گاهي انگيزه خرافات استعماراست، اصلاً يك چيزي را درست ميكنند براي اينكه چهره دين را مشوش كنند، هيچ مانعي ندارد
يك مقداري دلاري برنامه ريزي ميكنند، يك چيزهايي رو كه جزء دين نيست وارد دين ميكنند.
الآن مستشرقين هستند، پا ميشوند ميآيند كشورهاي اسلامي تاب ميخورند، بعد هم بعنوان اسلام شناس يك چيزهايي مينويسند بعد كشورهاي غرب ميگويند اسلام اين است، حالا نيامدند از يك اسلام شناس بپرسند، اسلام چيست
از خودشان، دلار بهشان دادند، امدند اينجا تاب خورده بعد بهش گفتند اين را بنويس، چيزي را به اسم اسلام نوشته بعد به جوانهايش هم ميگويند آقا اسلام اين است در حالي كه اسلام اين نيست، اسلام اين نيست. جنايتي است كه بعضي از مستشرقين به اسلام كردند، يعني مأموريت دارند بيايند كشور اسلامي تاب بخورند به اسم اسلام چيزهايي بنويسن كه يك وقت، چهار تا جوان هوس مسلمان شدن پيدا كرد يا تغيير در اسلام، بگويند نميخواهد برويد كشورهاي اسلامي تحقيق كنيد، اين آقا رفته گشته، اسلام اين است، ميروند سراغ خرافهها، خرافات را مياوردند، ماه دو نيم شد خوب ماه دو نيم شد، طوري نيست، ماه هم يك جسمي است، خوب دو تا ميشود، هر جسمي، قابل تقسيم بر 2 است. «اقْتَرَبَتِ السَّاعَةُ وَ انْشَقَّ الْقَمَرُ» قمر/1، ماه دو نيم شد، به پيغمبر گفتند اگر پيغمبر هستي الآن ماه را دو نيم كن. از خدا خواست، وسط ماه شكافته شد. هيچ مشكلي نيست، بعد ميگويند اين ماه رفت تو يقه پيغمبر، نصفش از اين آستين آمد بيرون، نصفش از آن آستين، ماه بزرگ توي يقه تنگ نميرود. ديگر اينش خرافات است.
آثار اين كار چيست؟ آثار اين كار اين است كه يك عده تحصيل كرده وقتي ميخواهند بروند سراغ دين، ميبينند خرافات دارد پس ميزنند. ببين اين آدم تشنه ميرود سراغ آب تا ميبينند توي ليوان سوسك و مگس مرده و پشه هست، نميخورهد، افرادي هستند عاشق اسلام، وقتي ميآيند سراغ اسلام، وقتي ميبينند توي اسلام خرافات است دست از اصل اسلام ميكشند. آثارش اين است.
خرافات چه كرد، اصلاً بچهها را خرافات ميكشد، بچهشان را ميبرند روي بت، سر بچهاش را ميبرد، خونش را به بت ميمالد، «قَدْ خَسِرَ الَّذينَ قَتَلُوا أَوْلادَهُمْ سَفَهاً بِغَيْرِ عِلْمٍ وَ حَرَّمُوا ما رَزَقَهُمُ اللَّهُ افْتِراءً عَلَى اللَّهِ قَدْ ضَلُّوا وَ ما كانُوا مُهْتَدينَ» انعام/140، يكي از چيزهايي كه باعث شد اسلام را خراب كنند اين است كه گفتند اسلام به زن بي اعتنايي كرده، خوب بالاخره نصف مردم جهان زن هستند، وقتي تبليغ كردند، اسلام حق زن را تحقير ميكند، زن را كجا اسلام تحقير كرده، قرآن راجع به زن يك آيه دارد، ميفرمايد كه اولوالالباباند، بعضي زنها اولوالالباب، در آفرينش آسمانها و زمين آياتيست براي صاحبان عقل، آن وقت اولوالالباب كساني هستند كه «الَّذينَ يَذْكُرُونَ اللَّهَ قِياماً وَ قُعُوداً وَ عَلى جُنُوبِهِمْ وَ يَتَفَكَّرُونَ في خَلْقِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ رَبَّنا ما خَلَقْتَ هذا باطِلاً سُبْحانَكَ فَقِنا عَذابَ النَّارِ» آل عمران/191، بعد ميفرمايد اولوالالباب اينهايند، اينهايند، اينهايند، آخرش ميگويد، «فَاسْتَجابَ لَهُمْ رَبُّهُم أَنِّي لا أُضيعُ عَمَلَ عامِلٍ مِنْكُمْ مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثى» آل عمران/195، خداوند براي اولوالباب دعاها را مستجاب ميكند، كه چي، «أَنِّي لا أُضيعُ عَمَلَ عامِلٍ مِنْكُمْ مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثى»، يعني هم اولوالالباب، هم ذكر هم انثي، يك بار ديگر بگويم، در سوره آل عمران آخر سوره آل عمران، خداوند ميفرمايد، صاحبان عقل در طبيعت و هستي فكر ميكنند، مناجات ميكنند، دعا ميكنند، خدا دعاي اين اولوالالباب را مستجاب ميكند، بعد ميگويداولوالالباب من ذكر او انثي، پس معلوم ميشود اين مقام زن است، اصلاً در قرآن آيهاي داريم، كه ميگويد، از اين خانمهاي خوب، همه مردها از اين خانمها چيز ياد بگيريد، از زن فرعون، چيز ياد بگيريد، زن فرعون رهبر شما باشد، امام و الگوي شما باشد، «وَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً لِلَّذينَ آمَنُوا امْرَأَتَ فِرْعَوْن» تحريم/11، همه مردم از اين خانم چيز ياد بگيرند.
بله قبل از اسلام ميگفتند اگر مردي مُرد، خانمش بايد كنار قبر او يك خيمه چركين بزند و همينطور با لباس كثيف توي آن خيمه چركين زندگي كند تا زن هم بميرد. عقايد خرافي نسبت به زنها بوده، الآن در اسلام زن حق رأي دارد، حق ارث دارد، حق مالكيت دارد، حالا نگوييد، ارزشش كم است اين به نفعش هست، چون اين 30 توماني كه 10 تومان آن به خانم و 20 تومان آن را ميدهند به آقا، ده تومان پس انداز خانم است چون خرجي ندارد. يعني اسلام به گردن خانم خرجي نگذاشته، ده تومان ميگذارد بانك ميآيد بغل شوهر 20 تومن از شوهر ميكشه، 10 تومن هم جدا دارد، ميشود 10 تومن، يعني درست پول توجيبياش 10 تومن است، اما پول توجيبي 10 تومن، ده تومن هم ميآيد از كنار شوهر ميگيرد، در زندگي مشترك، 10 تومان استفاده ميبرد، 10 توان هم تو جيبي دارد، ميشود 20 تومان.
مسأله خرافات از منكرات است، روحهاي آزاد اسير ميشوند، افراد تحصيل كرده فرار ميكنند، گاهي سرنوشت يك عصر و نسلي به دست يك خرافات ميافتد، افرادي كه مردم را به خرافات ميكشند، گاهي ميخواهند بر مردم سوار شوند، چون اگر مردم عاقل باشند، خرافه نداشته باشند، كه تسليم نميشوند، فرعون ميگفت «يا قَوْمِ أَ لَيْسَ لي مُلْكُ مِصْرَ وَ هذِهِ الْأَنْهارُ تَجْري مِنْ تَحْتي» زخرف/51 قصه مارگيري بود كه يك عالمي ميگفت: يك مارگير آمد يك عكس مار كشيد و به همه گفت عكس مار اين است نه آن. فرعون ميخواست مردم را استعمار كند ميگفت «أَ لَيْسَ لي مُلْكُ مِصْرَ»، آيا واقعاً من حقم است كه «رَبُّكُمُ الْأَعْلى» نازعات/24 باشم يا اوني كه چوپان ميگويد، ايني كه موسي ميگويد.
بعضيها، يك چيزهايي مينوشتند ميگفتند اين از طرف خداست، «فَوَيْلٌ لِلَّذينَ يَكْتُبُونَ الْكِتابَ بِأَيْديهِمْ ثُمَّ يَقُولُونَ هذا مِنْ عِنْدِ اللَّهِ لِيَشْتَرُوا بِهِ ثَمَناً قَليلاً فَوَيْلٌ لَهُمْ مِمَّا كَتَبَتْ أَيْديهِمْ وَ وَيْلٌ لَهُمْ مِمَّا يَكْسِبُونَ» بقره/79. يك چيزهايي مينويسند ميگوينداين اقتصاد اسلاميِ، اخلاق اسلاميِ، نظر اسلام اين است «يَكْتُبُونَ الْكِتابَ بِأَيْديهِمْ» به دست خودشان از سليقه شخصيشان، مينويسند منتها ميگويند «هذا مِنْ عِنْدِ اللَّهِ»، اين از طرف خداست، يك چيزي را ميبازد، ميسازد، از خودش ميگويد بعد هم ميگويد نه عذر شرعي اين است كه من ميگويم، چرا براي نان، گاهي خرافات دكان است، گاهي خرافات براي اين است كه مردم را به خودش جلب كند، جيب مردم را خالي كند، گاهي خرافات به اينه كه اسلام را به جلو بدهد، اميرالمومنين، در نهج البلاغه ميفرمايند: هر چيزي چپه شد، وحشت نداره جز پوستين، شما كت و شلوار را، كفش و جوراب و كلاه را زير و رو كنيد آدم نميترسد اما پوستين را اگر وارونه كنيد، پوستين لولو ميشود، ادم ميترسد، اميرالمؤمنين ميفرمايد اگر اسلام درست به نسل آينده معرفي نشود مثل پوستين واژگون ميشود، يعني مردم بجاي اينكه جذب اسلام بشوند از اسلام فرار ميكنند، ما بايد حساب كنيم چرا نسل نو از مسجد فرار ميكند، البته جمع كثيري به مسجد نميآيند اما يك عده هم از مسجد فرار ميكنند، يك عده هم مريضند، اگر بهترين استدلال هم بگويي قبول نميكنند قران بخوانم «وَ إِنْ يَرَوْا كُلَّ آيَةٍ لا يُؤْمِنُوا بِها وَ إِنْ يَرَوْا سَبيلَ الرُّشْدِ لا يَتَّخِذُوهُ سَبيلاً وَ إِنْ يَرَوْا سَبيلَ الغَيِّ يَتَّخِذُوهُ سَبيلاً» اعراف/146، بعضي مردم مريضند، اگر هر چي استد لال بگويي، ميگويند نه، لج ميكنند خوب آنها را ولشان كن اما يك عده آدم مريض نيستند، ميگويد آمدم، اين برخورد با من شد. پسري نوشته بود آمدم مسجد، خادم مسجد ديد لباس هايم شيك است، گفت مگر اينجا عروسي عمهات هست، اين قرتي بازيها چيه، برو گمشو، ميگفت من ديگر مسجد نميروم، خوب اين خادم مسجد گير دارد، اصلاً حديث داريم مسجد ميروي، خذوا زينتكم عند كل مسجد، مسجد ميرويد با لباس شيك برويد، حالا با لباس شيك رفته خادم مسجد ميگويد عروسي عمته، برو گمشو. گاهي فرارها به خاطر برخوردهاست.
يك حديث ميخوانم، حديث داريم كساني كه با اخلاق مسلمان شدند، آمارشان بيش از كساني است كه با استدلال مسلمان شدند، اصلاً اسلام اينقدر تحقيق نميخواهد، عمل اگر بود پيش ميرفت.
خرافات نگذاشت اسلام پيش برود، و مبارزه با خرافات وظيفه همه ماست، يك صلوات بفرستيد.
در اينجا 2 تذكر بدهم در اين 2، 3 دقيقه آخر، اول اين كه هر چي ما نفهميديم نگوييم خرافات است، حالا ممكن است فردا اين بحث تلويزيوني ما باعث شود بگويند، نديدي قرائتي هم گفت اين خرافات است، اصلاً خرافات چيست، خرافات اين است كه دليلي داشته باشيم، يعني دليل بر ضدش داشته باشيم. اما اگر يك چيزي را ما نفهميديم حق نداريم بگوييم، خرافات است. مثلاً نسخه دكتر يك كسي قران ميخواند گفت بابا اين قران عربيه، ديگر براي چه ميخواني، نميفهمي، تو كه قران نميفهمي براي چه ميخواني؟ گفت آقاي دكتر نسخه شما هم انگليسيه من نميفهمم، ولي چون بهش عمل ميكنم خوب ميشوم پس به همان دليل كه به نسخه انگليسي شما عمل ميكنم خوب ميشوم، به نسخه عربي قران هم عمل ميكنم خوب ميشوم.
ما در اسلام 3 رقم برنامه داريم، بعضي برنامهها نه در اسلام، اصلا ً كل سال برنامهها 3 رقمند، برنامه و دستور، گاهي برنامه ضد عقل است، اگر يك چيزي ضد عقل بود، اين خرافات است، مثل اين كه ميگويند ماه رفت توي يقه پيغمبر، خوب ماه بزرگ نميرود توي يقه، اگر هم كوچك شود ديگر ماه نيست. هندوانه. ماه بزرگ نميرود، اين ضد عقل است، گاهي طبق عقل است، مثل اين كه ميگو يند مسواك بزن خوب آدم ميفهمد، مسواك طبق عقل است آدم ميفهمد فايدهاش چيست، حمام برو، لباس تميز بپوش، خوب آدم عقلش ميفهمد، گاهي هم برنامهها فوق عقلاند، نميفهمد، ضد عقل نيستها، منتها من نميفهمم.
يك وقت ميفهمم چي غلطه، نبايد گوش كنم، خرافات است، اگر فهميدي كه غلطه گوش نده، مثل اين كه ميگويند آب اين آب لجن را بخور، بابا آب آلوده است، آب جوي است، آب حوض است، ميكروب دارد، ميگويند بخور، خوب من نميخورم. بعضي ضد عقل است، عمل نميكنم بعضي طبق عقله، عمل ميكنم بعضي هم ضد عقل نيست اما فعلاً من نميفهمم بوعلي سينا سفارش كرده هر چه رساله هم نفهميدي، نفي نكن، ممكن است بعداً بفهمي، ما چه ميدانيم، در قران آنقدر آيه هست كه بعداً ممكن است روشن بشود، خدا در قران ميگويد ايوب حالا كه مرض جلدي داري، مرض پوستي داري «ارْكُضْ بِرِجْلِكَ هذا مُغْتَسَلٌ بارِدٌ وَ شَرابٌ» ص/42، پايت را بزن زمين، «هذا مُغْتَسَلٌ بارِدٌ وَ شَرابٌ» نميگويد شراب ميگويد، با آب سرد حمام كن، حالا آبستني با اب سرد ممكن است در آينده اثري داشته باشد، يا ميگويد يونس را پرت كردند به كنار دريا «وَ أَنْبَتْنا عَلَيْهِ شَجَرَةً مِنْ يَقْطينٍ» صافات/146، با ته كدو حالا با ته كدو را ضخيم و پوسته را كوفتگي و سوختگي و دلهره گي چه شخصيتي دارد ممكن است در آينده كشف شود، ما لازم نيست همه دستورها را امروز بفهميم وقتي ميگويند با چوب تنيس خلال ميكني چوب انار نباشه ممكن است همان زمان ما نفهميم اما در آينده ببين گرد انار با دستگاه گوارش تماس بَدن، ازمايشهايي كنند يك كشفي توي اون بشود، ممكن است امروز بگويند سجده كن، ما نفهميم ممكن است در آينده بگويند بله سجده بهترين وقتي است كه خون به مغز ميرسد، بعد معلوم شود ما چه ميدانيم، پس لازم نيست همه چيزهارا امروز بفهميم، هر چي ضد عقل است خرافات است، هر چي طبق عقل است تسليم، هر چي هم فوق عقل است اگر از وحي آمد بهش عمل ميكنيم تا پيشرفت علوم آن را در آينده كشف كند.
خدايا وظيفه همه امت اسلامي اين است كه همهمان بايد اسلام شناس باشيم. اگر ما اسلام شناس بوديم خرافات را جدا ميكند ميگويد اين حق اين باطل، اگر ما اسلام شناس نبوديم، يك خوابي از پيرمرد، پيرزن، شعر يا شاعر، حرفهاي پدربزرگها دلار خارجيها، مستشرقين خيانتكار جهل و بي سوادي، وهم و خيال، مارا هم به دسته خرافات قاطي ميكند، آن وقت اين ديني كه مخلوط با خرافات است، مثل آبيست كه مخلوط پشه مرده و مگس مرده است. نسل نو اين اب روا نميخورد، ما براي نشر اسلامِ بايد يك قيامي عليه خرافات بكنيم، خرافات اخلاقي، فكري، اعتقادي، و. . . .
والسلام عليكم و رحمة الله و برکاته