متن برنامه ی درس هایی از قرآن کریم حجت الاسلام قرائتی؛ تاريخ پخش :: 1380/9/5
بسم الله الرحمن الرحيم
«وَ أُلْقِيَ السَّحَرَةُ ساجِدينَ قالُوا آمَنَّا بِرَبِّ الْعالَمينَ رَبِّ مُوسى وَ هارُونَ» اعراف/122-120.
خب سوره اعراف و بعضي سورههاي ديگر ماجراي موسي و ساحرها نقل شده من جون ميخواهم نتيجه بگيريم يكي دو دقيقه اصل قصه را براي شما ميگويم.
چوپان بود ماجراهاي زيادي بر او گذشت تا بالاخره مأمور شد فرعون را دعوت كند رفت پي فرعون و گفت من پيغمبرم تو هم خدا نيستي بيخود ادعاي خدايي نكن بايد ايمان بياوري به پروردگار عالمين معجره هم دارم معجزهام اين است كه دستم را ميبرم توي يقهام و بيرون ميآورم ازش سفيدي ميدرخشد عصا مياندازم اژدها ميشود معجزه هايش را كه نشان داد فرعون مشورت كرد گفت اين سحر است ما بايد ساحرهاي كره زمين را دعوت كنيم با سحر و جادو كار تو را خنثي كنند.
امر كرد به همه بلاد هر كسي سحر و جادو بلد است در پايتخت جمع شود ساحرها جمع شدند به فرعون گفتند ما جمع شديم آبروي موسي را ميريزيم ايا سكه مكهاي هست يا نه پولي «أَ إِنَّ لَنا لَأَجْراً» شعراء/41 آيا اجري هم به ما ميدهي «قالَ نَعَمْ» بله هر چي بخواهيد به شما ميدهم اصلاً يك كارت سبزي به شما ميدهم صاف بياييد توي كاخ «قالَ نَعَمْ وَ إِنَّكُمْ إِذاً لَمِنَ الْمُقَرَّبينَ» شعراء/42 شما مقربين درگاه من ميشويد روزي باشد كه روز تعطيل باشد.
چه زماني باشد كه مردم بيايند بيرون كجاي شهر باشد وسط شهر باشد كه همه مردم منظره را ببينند «قالَ مَوْعِدُكُمْ يَوْمُ الزِّينَةِ وَ أَنْ يُحْشَرَ النَّاسُ ضُحًى» طه/59، ضحي يعني چاشتي «وَ الضُّحى وَ اللَّيْلِ إِذا سَجى» ضحى/2-1 آيهاي هم داريم به نام ضحي يعني چاشتي مكان «مَكاناً سُوىً» طه/58 مكاني باشد كه همه مناطق مساوي باشند نسبت به آن يعني وسط شهر باشد جايي باشد كه مردم مثل سيزده به در عيد نوروز «يَوْمُ الزِّينَةِ» طه/59 يعني مثل روزي باشد كه مردم دل خوشي داشته باشند روز بد و دردسر نباشد روزي باشد كه مردم شنگول و منگول باشد.
ساحرها هم منتظر بودند به عشق اينكه يك سكه بگيرند سحر و جادو بكنند آبروي موسي را بريزند ساحرها گفتند اول ما يا اول تو گفت خيلي خوب اول شما. اينها يك مشت طناب و عصا و چوب داشتند انداختند اين طنابها شروع كرد به حركت حالا با جيوه مخلوط كرده بودند.
آفتاب به اين جيوهها خورد چه فرمول علمي به كار برده بودند اين كار غيبي نبود يك كار عادي بود منتهي خوب فرمول داشت مثل اين عروسكها كه كوكش ميكنند ميرقصد موسي جا خورد كه نكند كه مردم گول اين را بخورند خدا فرمود نترس عصايت را بيانداز عصايش را انداخت اژدها شد همه اين طنابها و عصاها را قورت داد يكمرتبه همه ساحرها كه آمده بودند آبروي موسي را بريزند «فَأُلْقِيَ السَّحَرَةُ ساجِدينَ» شعراء/46 يعني بي اراده پرت شدند يعني گاهي اوقات آدم هول ميشود آن روزها پلو ناياب بود يك كسي در را باز كرد توي يك ميهماني ديد پلو؟ ؟ ؟ ؟ بعد گفت سام عليكم يعني هول شد اين پلوش قبل از اسلام بود بعد يعني اتوماتيك يعني ناخودآگاه يعني به قدري جذب شد كه خودش را باخت لذا آدم يك بزرگي را كه ميبيند هر چي داره يادش ميرود ميخواهد سؤال كند زبانش بند ميآيد«فَأُلْقِيَ» القاء يعني افتاده شده است «ساجِدينَ» در حال سجده اينها كه آمده بودند آبروي موسي را بريزند همه به سجده افتادند آيه بعد «فَأُلْقِيَ السَّحَرَةُ سُجَّداً قالُوا آمَنَّا بِرَبِّ هارُونَ وَ مُوسى» طه/70 گفتند ما ايمان آورديم «قالُوا» گفتند «آمَنَّا» ايمان آورديم به چي؟
به پروردگار عالمين و فرعون يك وقت فكر نكني تو رب العالميني آخه فرعون ميگفت «فَقالَ أَنَا رَبُّكُمُ الْأَعْلى» نازعات/24 من ربم گفتند نه برو پي كارت آن كه ميگوييم رب مرادمون رب موسي و هارون است آن ربي كه موسي و هارون ميگويد و گرنه «قالُوا آمَنَّا بِرَبِّ الْعالَمينَ» بگه من رب العالمين هستم فوري گفت من العالمين مرادمان رب موسي و هارون است يعني قاطي نكنيم. «قالَ فِرْعَوْنُ آمَنْتُمْ بِهِ قَبْلَ أَنْ آذَنَ لَكُمْ إِنَّ هذا لَمَكْرٌ» اعراف/123
فرعون گفت ايمان آورديد من با پول شما را آوردم كه آبروي موسي را بريزيد موسي را رسوا كنيد حالا شما خودتان شدهايد اولين مؤمن « قَبْلَ أَنْ آذَنَ لَكُمْ» قبل از اين كه من اذن بدهم شما ايمان آوردهايد بدون اجازه من تكه تكهتان ميكنم دست راستتان را قطع ميكنم با پاي چپ يا دست چپتان با پاي راست دو تا دست را قطع نميكنم كه بتوانيد راه برويد دو تا پا را قطع نميكنم كه سينه خيز برويد يك جوري شما را قطع و غم ميكنم كه فلج بشويد گفتند هر كاري ميخواهي بكن «إِنَّ هذا لَمَكْرٌ» اين يك توطئه است معلوم شد كه موسي رئيستان است گاوبندي كرديد آمدهايد كاخ و تخت مرا بگيريد.
من ميخواهم در اين جلسه در مورد جوان صحبت كنم يك جواني كه ايمان دارد يك جواني كه ايمان ندارد. اصلاً سيماي فرد يا سيماي دو جامعه را ميخواهم بگويم. بينش و روش و روش مؤمن 1- ايمانش بر اساس فكر است آيهاي داريم آخر سوره عمران ميفرمايد يتفكرون ايمانشان بر اساس فكر است آخه بعضيها ايمانشان بر اساس تقليد است ميگويند پدران ما جون بت پرست بودند ما هم بت ميپرستيم ايمانشان بر اساس پول است ايمانشان بر اساس زور است بر اساس خرافات است مؤمن ايمانش بر اساس فكر است چرا براي اينكه قران ميگويد «الَّذينَ يَذْكُرُونَ اللَّهَ قِياماً وَ قُعُوداً وَ عَلى جُنُوبِهِمْ وَ يَتَفَكَّرُونَ في خَلْقِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ رَبَّنا ما خَلَقْتَ هذا باطِلاً سُبْحانَكَ فَقِنا عَذابَ النَّارِ» آل عمران/191 «يَتَفَكَّرُونَ» اواخر سوره ال عمران است ميگويند اول فكر ميكنند بعد ميگويند «رَبَّنا ما خَلَقْتَ هذا باطِلاً» ربناشون بر اساس فكر است.
آفرينش را خوب ميداند بينش را نظام ميداند اين قرين نظام ميداند يكي مؤمن همه چيز را زيبا ميبيند در جلسه قبل هم گفتم حتي زهر ما را هم ميگويند نمرهاش بيست است چرا يم گويند زهر مار در بدن ما نمرهاش بيست است حالا آمد بيرون شد مثل آب دهن در جلسه قبل گفتم آب دهن توي دهان نمرهاش بيست است اگر تف شد آمد بيرون بد ميشود سلول چشم در جاي خودش نمرهاش بيست است سلول پا در جاي خودش بيست است.
جهان چو در چشم خود خال و ابروست كه هر چيزي به جاي خود چه نيكوست
قران ميگويد «الَّذي أَحْسَنَ كُلَّ شَيْءٍ خَلَقَهُ» سجده/7 يعني هر چيزي آفريه شده نمرهاش بيست است پس كسي نگويد كه چي زنها ناقص هستند بله تفاوتهايي دارند مثل اين كه پيكان و باري دو تا ماشين است ولي پيكان در جاي خودش نمرهاش بيست است كاميون در جاي خودش نمرهاش بيست است يعني هر موجودي بر آنچه ساخته شده است نمرهاش بيست است قاشق و چنگال فرق ميكند اما كار چنگال و قاشق نميكنه كار قاشق رو چنگال نميكنه هر كس يك كاري دارد.
وقتي ميگوييم راه قرب به خدا يك جور است ببينيد حديث داريم كسي كه پ. ل خرج بكند خدا نميگويد چقدر خرج كردي ميگويد اين پولي كه خرج كردي نسبت به سرمايهات چقدر است؟
فرض كنيد كسي ده ريال دارد ده تومان داره يك تومن ميده ده تومن داره يك تومن ميدهد يك كسي هست ده ميليون دارد يك ميليون ميدهد سهم كدامها بيشتر است. هيچي چون هر دوي آنها يك دهم دادهاند خدا نگاه نميكند كه يك تومن داده كي يك كيليون خدا حديث دارد نگاه ميكند يك تومن نسبت به سرمايهات چقدر بود يك دهم يك ميليون نسبت به سرمايهات است يك دهم پس هر دو يك جور است اين است معناي اين دعا كه يا من سو توفيق بين ضعيف و القوي؟ ؟ ؟ ! ! ! در دعا داريم كه خدايا تو بين قوي و ضعيف يك جور مثل ساعت كوچولو و ساعت بزرگ. هر دو درست كار ميكنند.
حالا آفرينش بر اساس لطف خدا را حكيم ميداند محبوب ترين چيزها در نزد او خداست خدا را دوستش دارد خدا ميگويد من آني را كه دوستش دارم چي داره يك خورده كمال داره من دوستش دارم پس بروم خدا را دوستش داشته باشم كه آفريننده همه كمال هاست. «وَ الَّذينَ آمَنُوا أَشَدُّ حُبًّا لِلَّهِ» بقره/165 او كه ايمان داره بيشترين محبوبش خداست با خدا حال نداره حرف بزنه چرا حال ندارد نماز بخواند چون خدا دوستش ندارد. هر كي هر كي را دوست داشته باشد ميخواهد باهاش حرف بزند هر كه حال نماز خواندن ندارد پيداست كه خدا را دوست ندارد چون نميشود بگي كه اقا من دوستت دارم ولي با من حرف نزن آقا من دوستت دارم ولي نميخواهد با او حرف بزند «قالُوا آمَنَّا بِرَبِّ الْعالَمينَ رَبِّ مُوسى وَ هارُونَ» اعراف/122-121 يك قصهاي هم اينجا دارد يك روز امام صادق عليه السلام فرمود هر كس خودش را بهتر بداند مستكبر است طرف جدا خورد يعني چه خوب يك خانمي كه حجاب دارد خودش را از بي حجاب بهتر ميداند يك ليسانس خودش را از ديپلم بهتر ميداند يك آيه الله خودش را از طلبه بهتر ميداند يك تيمسار خودش را از يك سرباز بهتر ميداند اين چه حديثي است كه به شما ميگويد كه هر كسي خودش را بهتر ميداند مستكبر است آنوقت امام صادق قصة ساحرها را گفت فرمود اين ساحرها صبح ساعت هشت همه ساحر بودند ساعت 5/8 همه مومن شدند 9 مورد تهديد فرعون قرار گرفتند بعد از ظهر همه شهيد شدند انساني كه ساعت 8 كافر است ساعت 5/8 مومن است 9 زير شكنجه 10 شهيد ميشود آدمي كه فاصله 2 سه ساعت اين رقم فكر و عمل و سيره و روشش عوض ميشود تو حقي داري كه بگي خاك تو سرش كنند فلاني ساحرِ ما مومنيم ممكن آن ساحر سوار بيام و شد و رفت و شما سوار دوچرخهات افتاديد توي جوي.
هيچ وقت نگوييد آن بدِ من خوب ما چه ميدانيم نقل شد به سلمان گفتند ريش تو بهتر است يا دم سگ ميخواستند تحقيرش كنند ايشان فرمودند هر كدام از پل صراط بگذرد! ! ! اينها خدا را دوست داشتند كه وقتي فرعون گفت قطعه قطعهتان ميكنند گفتند فقضي حالا نميدانم توي اين آيه است يا توي آيه ديگر «فَاقْضِ ما أَنْتَ قاضٍ إِنَّما تَقْضي هذِهِ الْحَياةَ الدُّنْيا» طه/72 هر چي ميخواهي قضاوت كن دستور بده تكه تكه بكنند تو چيزي نيستي تو فقط قضاوتت براي دنيا است ميتواني بگويي گردن ما را بزنند كاري نداريم الله اكبر ساعت 8 به فرعون گفتند «أَ إِنَّ لَنا لَأَجْراً» شعراء/41 آبروي موسي را بريزيم سكه ميآيد يعني 8 چشم داشتند به اين سكه 10 گفتند تو حتي اگر ما را نابود كني تو بيش از اين دنيا زور نداري دنيا چيزي نيست انسان چيست؟ انسان شناسي سؤال ايدوئولوژي انسان چيت انسان موجودي است كه 8 سكه برايش برگ است ساعت 10 كره زمين برايش كوچك است «إِنَّما تَقْضي» «إِنَّما» يعني فقط «تَقْضي» يعني قضاوت كنيد «إِنَّما تَقْضي» تو فرعون كسي نيستي همين قضاوت ميكند «هذِهِ الْحَياةَ الدُّنْيا» توي همين دنيا بيشتر زور نداري. دنيا؟ ؟ ؟ ؟ انسان خيلي موجود عجيبي است. ما باچشم خودمان ديديم بسيجيهاي عجيبي حالا به مناسبت روز بسيج بسيجيهاي عزيزي كه گاهي ممكن بود قبل از جنگ دوچرخهاش را به داداشش ندهد سوار شود يك مرتبه جانش را براي دين داد الله اكبر چطور شد اين آقا از دوچرخهاش نميگذشت.
اگر اين آقا متكاي زير سرش خوب بود حاضر نبود بدهد به داداشش يكمرتبه جونش را گذاشت براي دين خدا يك جوري تحول به وجود ميآورد همهاش هم حضرت امام شما يادتان نيست بعضي از جوانها امام همهاش ميگفت يك تحولي خدا قرار داده خدا اين جوانها را عوض كرده جواني خودمون عوضش كرده نتيجه اين خانواده بود يك مرتبه مسلمان شد هر چه داشت در راه اسلام داد خيلي سرمايه داشت همه را يك جا در راه اسلام داد فقط به پيغمبر گفت اگر من مردم عبايت را به من بده كه من توي عباي تو دفن بشوم آخر اين زن خيلي مهم است ميتونه؟ ؟ ؟ رشد كنه؟ ؟ ؟ ؟ همه چيز را داد سرمايه را آدم مؤمن تمام عزت و قدرت را از آن خدا ميداند هيچ كس نميگويد ببيند اگر ميخواهيد عزيز شي ليسانست را بگير اين قدر آدم داريم كه ليسانسش را هم گرفته ولي عزت ندارد اگر ميخواهي عزت پيدا كني برو توي شهر اين جا به جايي نميرسي اين قدر آدم آمده توي اين شهر و عزت هم نگرفت «إِنَّ الْعِزَّةَ لِلَّهِ جَميعاً» يونس/65 به چه آيه قشنگي.
چه آياتي «إِنَّ الْعِزَّةَ لِلَّهِ جَميعاً» عزت مال خداست اين طور نيست كه 99 درصدش مال خدا باشد حالا يك درصدش هم ميگويد جميعاً همهاش دست خداست يك آيه ديگر بخوانم «أَنَّ الْقُوَّةَ لِلَّهِ جَميعاً» بقره/165 قدرت تمام قدرت در دست خداست آمريكا اين همه تكنولوژياش پيش رفته است الان همه كشورها دارند پرچمش را آتش ميزنند زور دارد ولي محبوبيت ندارد اين تاجرها پلو ميدهند و همه مردم پلويش را ميخورند پشتش هم ميخندند و انقدر آدمها چيزي به كسي نميدهند و آدمها دعايشان ميكنند عزت دست خداست شاه همه چيزي داشت خدا نداشت امام خدا داشت ولي چيزي نداشت «إِنَّ الْعِزَّةَ لِلَّهِ جَميعاً» حكومت بني عباس كه موسي بن جعفر را شهيد كرد جنازهاش را روي دوش چهار تا حمال ميگذارد آخه چهار تا حمال شما حسابش را بكن هيچ كس را ما نديديم وقتي كه مرد جنازهاش را روي دوش چهار تا آدم گم نام باشد پست ترين نوع تشييع جنازه را بني عباس براي امام صادق طراحي كرد پست ترين و ذليلانه ترين الان شما ميرويد بغداد هيچي از بني عباس نيست ولي صحن و سراي امام كاظم ميدرخشد يزيد بدن امام حسين را زير سم اسب كرد نام از يزيد در كربلا نيست نام امام حسين يم درخشد «وَ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقينَ» اعراف/128، «وَ الْعاقِبَةُ لِلتَّقْوى» طه/132 اين جلوهها ميپرد اميرالمؤمنين ميفرمايد باطل جولايي دارد ولي بيخ و بن ندارد حتي اگر مؤمن اگر زير پا باشد ميگويد المؤمن كالجبل؟ ؟ ؟ ! ! ! يعني چه يعني مؤمن مصل كوه ميماند روي كوه كه رفتيد آدم وقتي ميرود روي قله كود با اين كه كوه زير پايش است اما باز هم ميترسه يعني با اين كه كوه زير پايش است اما باز ميترسد يعني اگر بني عباس اهل بيت را بگذارد زير پا اصلاً برود بنشيند روي سينه امام حسين باز هم با اين كه اين سوار و آن روي سينه آن است باز هم از آن ميترسه مؤمن مثل كوه است يعني چي يعني اگر پا روي كلهاش هم بگذارد باز هم عظمت و هيبت مؤمن تو را ميترساند.
«إِنَّ الْعِزَّةَ لِلَّهِ»، «قالُوا آمَنَّا» ايمان نقشش اين است بخوانيد اين آيه را «قالُوا آمَنَّا بِرَبِّ الْعالَمينَ رَبِّ مُوسى وَ هارُونَ» برادرها بياييد ايمانمان را تقويت كنيم. يك آيه داريم توي قران ميگويد «قُلْ فَلِلَّهِ الْحُجَّةُ الْبالِغَةُ» انعام/149 يعني خداوند اتمام حجت ميكند جوري خدا كار ميكند كسي زايد نق و نوق نداشته باشد روز قيامت ميگويد چرا عمل نكردي ميگويد خوب من نميدانستم ميگويند خب چرا نرفتي ياد بگيري يعني بعد از 22 سال انقلاب شما نميتوانستيد نماز ياد بگيريد شما نميتوانستيد ياد بگيريد نماز چي است توي هر خانهاي نبايد يك كتاب راجع به اسرار نماز باشد كشور امالم زمان(ع) نبايد نبايد يك كتاب راجع به امام زمان باشد شما اين همه اطلاعات و تحصيلات و سركلاس نشستيد نبايد مثلاً 5 سطر قران را بي غلط بخوانيد الان ديگه براي چي الان ديگه امكانات همه جا بسياري از جاها هست كه شما عذري نداريد.
من يك دهم حرف هايم را زدم ايمان چيست؟ ايمان دل به خدا بند ميشود دل وقتي وصل به خدا شد انسان شجاع ميشود ديگه نميترسد ديگه نترس شده وقتي بنده قوي شد بايد بداني اين كه ميگويند دستت را بكذار توي دست ولايت فقيه معنايش اين است چون امام دستش را گذاشته بود توي دست امام زمان تو دست خدا قو شده بود مردم هم كه دستشان را گذاشتند توي دست امام هست وقتي امام فرمود امريكا هيچ غلطي نميتواند بكند مردم هم جگر پيدا كردند آدم دختر و پسري كه تنها ميرود يك لاتي نگاهش ميكند ميترسد همين دختر و پسري كه ميترسند بعد از باباش به لات ميرسد ميگويد شير ميوشد مردم وقتي دستشان را بگذارند توي دست ولايت فقيه وقتي موضع ميگيرد آنها به آن لات بين الملل نگاه ميكنند دست از دست ولايت فقيه بردار از پاسبان ميترسي. از يك تشر ميترسي از شايعه، آدم وقتي بنده خدا شد از فرعون هم نميترسه فرعون وقتي گفت تكه تكهتان ميكنم گفت هر كاري ميخواهي بكن آن 8 ساعت بود كه ما گفتيم «أَ إِنَّ لَنا لَأَجْراً» شعراء/41 الان ساعت 10 شده توي اين دو ساعته ما 10 درجه عوض شديم.
خدايا روز به روز بر دين ما بر عقل ما بر عمل ما بر فكر ما بر اخلاص ما بر قدرت ما بر وحدت ما بر عزت ما بيافزا.
و السلام عليكم و رحمه الله و بركاته