به نام خدا
عقل معیار سنجش الهى
سخن در مسئله فكر و اندیشه بود، این حقیقت با عظمتى كه علت رشد وكمال و تربیت و قدرت و ارزش انسان است. هیچ مكتبى در عالم به اندازه مكتب ثمربخش اسلام بر این مسئله تأكید نكرده است. با دقت در كتابهاى بسیار مهم حدیث، مانند كتاب با عظمت « الكافى » كه نزدیك به شانزده هزار روایت در آن است و دریاى پرگوهر « بحار الأنوار » علامه مجلسى كه نزدیك به 45 هزار صفحه است و شاهكار عظیم شیعه، كتاب « مرآة العقول » نوشته علامه مجلسى كه نزدیك به پانزده هزار صفحه دارد، مشاهده مىكنیم كه اولین بحثى را كه از طریق روایات و اخبار عنوان كردهاند پس از آیات قران، بحث عقل و جهل است. مسئله مهمى كه اسلام بر آن تأكید دارد این است كه ارزش هر انسانى را باید به تناسب عقلش تعیین كرد، این كه چه مقدار مىفهمد، چه اندازه حركت فكرى دارد، چه اندازه اندیشه دارد، چه اندازه آگاه است، چه مقدار وقتش را صرف این حركت با عظمت الهى مىكند. درست است كه عقل ما عقل جزئى است و عقل مطلق و بىنهایت در بىنهایت وجود مقدّس حضرت حق است، اما میان همین عقل جزئى ما و عقل مطلق عالم تفاوت نیست، بلكه میان آنها میل شدید وجود داشته، با هم ارتباط برقرار مىكنند.
ارتباط عقل جزئى با عقل مطلق
ارتباط میان عقل جزئى و عقل مطلق از راه اتصال به مسائلى، براى همه امكانپذیر است. قرآن مجید به اندیشه و فكر درعالم طبیعت اشاره مىفرماید. یك مرحله از اندیشه، اندیشه در انفس و آفرینش خود انسان است كه یكى از مهمترین و بزرگترین كارخانههاى عالم آفرینش است. یك مرحله از اندیشه هم در قرآن كریم است كه دریاى بىنهایتى از معارف و مسائل الهى در آن وجود دارد.
كتابى كه پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله دربارهاش مىفرماید :
«لا تحصى عجائبه ولا تبلى غرائبه »1 .
اگر بخواهند عجایبش را بشمارند، به عدد در نمىآید. اگر بخواهند نكات عظیم آن را تحقیق كنند مىبینند كه هیچ نكتهاى از نكات قرآنى در طول زمان كهنه شدنى نیست.
علامه مجلسى مىفرماید: آن مقدارى كه من توانستم بدان دسترسى پیدا كنم و تحقیق نمایم این بود كه از پانصد سال پیش تازمان ما نزدیك به بیست هزار نوع تفسیر بر قرآن مجید نوشته شده و از پانصد سال پیش تاكنون محققان در بسیارى از كشورها بر این كتاب تفسیر نوشتهاند. در هندوستان، عربستان، افغانستان، عراق، مصر و به ویژه در ایران تفسیرهاى گوناگونى نوشته شده كه بالاتر از همه و آخرین تفسیرى كه در ایران به زبان عربى نوشته شده « تفسیر المیزان » و به زبان فارسى « تفسیر نمونه » است. در عین حال، علامه طباطبائى كه یكى از مهمترین قدرتهاى فكرى كشور ما در معارف الهى بودهاند و فیلسوفان خارجى هر چند سالى یكى یا دو بار به ایران مىآمدند تا ایشان را زیارت كنند و مشكلات فلسفى و عرفانى را با ایشان مطرح كرده حل نمایند، حتى یكى از كتابهاى ایشان را در دانشگاه كانادا تدریس مىكنند، مىفرمودند : اگر ما تمام تفسیرهاى قرآن كریم و مغزهاى مفسران را در مورد این كه درباره قرآن تاكنون چه كار كردهایم، جمعآورى و ارزیابى كنیم به این نتیجه مىرسیم كه ما تنها توانستهایم خود را كنار ساحل این دریا برسانیم، اما هنوز نتوانستهایم داخل دریا برویم و ببینیم چه خبر است و چه درى از اندیشه به روى ما باز است.
بهترین نعمت الهى
عقل در وجود ما از بزرگترین نعمتهاى الهى است و وجود آن از طرف خدا دلیل بر این است كه در میان تمام موجودات، مهر و محبت و لطف و عنایت و كرامت پروردگار عالم به ما از همه بیشتر بوده است ؛ بنابراین، هر كسى كه این عضو را تعطیل كند، بالاترین گناه را مرتكب شده است و اگر كسى این عقل را تنها در امور مادى مصرف كند، به پوسیده شدن آن كمك كرده است. كسى كه پرخورى مىكند و باعث مىشود كه حركت فكرىاش كم شود، به خودش ظلم كرده است، همچنین كسى كه كمتراز اندازه معین مىخورد و قواى مغزىاش را كمكم از دست مىدهد، به خودش خیانت كرده است. كسى كه تحصیل علم را رها مىكند و از همه بدتر، كسى كه از خوردنىهایى استفاده مىكند كه همه دنیا مىگویند براى عقل ضرر دارد، مانند گوشتهاى حرام، مشروبات حرام، الكل مست كننده، انواع مست كنندههایى كه افراد معتاد در هر بار كه مىخورند، از چهارده میلیارد سلول فكرى، دو هزار عدد آن بلافاصله مىمیرند، اینها چه ظلم سنگینى را مرتكب مىشوند. به نظر مىرسد كه افراد فراوانى در قیامت در دادگاه نماز و روزه، حجّ و كسب مال محكوم نشوند، اگر هم بخواهند در این امور محكوم شوند، گذشت هایى از آنها مىشود، ولى در دادگاه عقل، بیشتر مردم عالم، از زمان حضرت آدم علیه السلام تا برپا شدن قیامت محكوم هستند، به دلیل این كلام خداوند متعال كه مىفرماید:
« وَلَقَدْ ذَرَأْنَا لِجَهَنَّمَ كَثِیراً مِنَ الْجِنِّ وَالاْءِنْسِ لَهُمْ قُلُوبٌ لاَیَفْقَهُونَ بِهَا »2.
و مسلّماً بسیارى از جنّیان و آدمیان را براى دوزخ آفریدهایم [ زیرا ]آنان را دلهایى است كه به وسیله آن [ معارف الهى را ] در نمىیابند .
آنهایى كه عقل را تعطیل كردند و این عضو با عظمت الهى را تنها در امور مادى به كار بردند و این مسافر عالم ملكوت را در یك خانه دویست مترى و در یك مغازه بیست و یا 25 مترى حبس كرده و این عضو الهى را اسیر خوش گذرانى و شهوت و شكم كردند تا اینكه مرگ آنها را فرا گرفت، در حالى كه فراموش كردند كه انسان موجود اعظم و نسخه اكبر الهى است، انسان خلیفة اللّه و كتاب جامع الهى است، انسان آینه اسما و صفات الهى است، انسان مركز فلسفه، منطق، فیزیك و مركز ریاضى است، مركز زبان، عرفان، رسالت و معرفت است، منبع نفس، روح و عقل است. انسان نمىداند چه مقام و مرتبهاى دارد؟ فكر مىكند كه تنها از استخوان و گوشت ساخته شده و خوردن و خوابیدن و خانه و مغازه پایان كار است، در حالى كه این مقدار حركت را حیوانات عالم نیز دارند ؛ پس تمام این نیروهاى موجود در وجود ما و این همه منابع نیروى الهى كه بى حد و اندازه در وجود ماست كه بنا به فرمایش موسى بن جعفر علیه السلام فقط و فقط در كنار عقل، هفتاد منبع است3، براى چیست؟
بزرگترین روانشناسان جهان تاكنون 42 دستگاه مختلف در روح ما كشف كردهاند. بدن ما معدن اسرار الهى است. ما از آسمانها بزرگتریم نه شدیدتر، چنان كه در قرآن آمده است :
« ءَأَنتُمْ أَشَدُّ خَلْقاً أَمِ السَّماءُ بَنَاهَا »4.
آیا آفریدن شما [ پس از مرگ ]دشوارتر است یا آسمان كه او آن را بنا كرد ؟
جولانگاه شیطان
از نظر ظاهر، ما از آسمان بزرگتریم، اما در باطن ملكوتى هستیم، در باطن عقلیم، اصالتیم، شرافتیم، اما اینها در وجود بعضى از ما كمرنگ شده و تنها مایههایى از آن در وجود ما باقیمانده است، ولى شكوفا نشده است. بسیارى از ما مانند زمینى هستیم كه آماده كشاورزى است، ولى دانههایى كه باید در این زمین كاشته شود، درگوشه زمین در یك شیشه دربسته است . سى سال است كه این زمین آماده به صورت بایر افتاده است . شیاطین هم از زمین بایر خوششان مىآید، چون جاى دیگرى براى بازى ندارند، اما در سرزمینى كه على علیه السلام ، انبیا، عرفا و علما باشند، شیاطین درآن جاى بازى ندارند . جاى بازى شیاطین در مراكزى است كه آشغال و كثافت فراوان است . اصلاً زندگى میكرب در زباله است، پس چگونه شیاطین در سرزمین وجود على بروند و بازى كنند؟ چون آن جا راه نداشتند، زیرا على حسود نبود، مغرور و متكبر نبود، بىمعرفت و بىنور نبود، بلكه جاى حركت خدا، جاى معرفت ،مردانگى، كرامت ومعجزه بود ؛ از این رو، وقتى ابن ملجم شمشیر بر سرش زد و خون به دیوار محراب پاشید، حضرت نگاهى به این خون كرد و دید در این خون، عدالت، معرفت و خضوع موج مىزند ؛ از این رو، آرام فرمود : «فزت ورب الكعبه»5. به نقطه آخر رسیدم . به آن جایى كه مىخواستم رسیدم .
سرمایه عقل در وجود انسان
در دادگاه عقل بیشتر افراد محكومند. در قرآن كریم آمده است :
« وَلَقَدْ ذَرَأْنَا لِجَهَنَّمَ كَثِیراً مِنَ الْجِنِّ وَالاْءِنْسِ لَهُمْ قُلُوبٌ لاَیَفْقَهُونَ بِهَا »6.
و مسلماً بسیارى از جنّیان و آدمیان را براى دوزخ آفریدهایم [ زیرا ] آنان را دلهایى است كه به وسیله آن [ معارف الهى را ] در نمىیابند .
« وَلكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لاَیَعْلَمُونَ »7
.
ولى بیشتر مردم نمىدانند [ كه این دانش ، مخصوص به خدا و فقط در اختیار اوست ] .
شما هر جاكه باشید، درى به روى فكر شما ازآفرینش باز است، چنان كه به روى فكر شما درى از وجودتان باز است، درى از قرآن باز است، همچنین درى از گذشته و آینده جهان باز است. شما مىتوانید با این گونه سرمایهها اتصال برقرار كنید. بالاخره خدا قدرت عقلىاش را در انسان نشان داده است .
حضرت جوادالائمه علیه السلام با اینكه نه ساله بود، در سه شبانه روز، صد هزار مسئله مشكل علمى را به راحتى جواب مىدهد . این قدرت عقل بشر است .
چند نمونه فرزانه
دوست سبزى فروشى داشتم كه حدود هشتاد سال سن داشت . وقتى نزد او مىرفتم، برایم شعرهایى كه حفظ بود و نزدیك به شصت هزار شعر عرفانى و اخلاقى بود، مىخواند و شعراى آنها را نیز مىشناخت .
آیة اللّه بروجردى هزار شعر عربى در ادبیات عرب حفظ بود . از آخر به اول واز اول به آخر مىخواند . در سن هشتاد سالگى روى منبر درس مىداد، از زمان پیامبر صلی الله علیه و آله تا زمان خودش، چهارده هزار راوى را با نام پدر و مادر، محل زندگى، شهر و مقدار علمشان مىدانست .
دوستى هم دارم كه اهل روستاهاى گناباد خراسان است و 82 سال دارد. او از شب هفتم ماه به بعد در ایوان خانه، زیر نور ماه مىنشیند و كتاب مىخواند. غذایش نان و دوغ و یا سبزى و پیاز است . دویست هزار شعر حفظ است. بعضى شعرها 175 خط است. وقتى شروع به خواندن مىكند، بدون اینكه یكى از بیتها را جا بیندازد، به پایان مىرساند .
گنجایش مغز
چون شما با مغزتان كار نمىكنید، مىگویید، نیروى حافظهام كم است، درحالى كه نمىدانید این قدرت عقلى چه نعمتى است .
مغز هر یك از ما براساس تحقیقاتى كه تاكنون شده، گنجایش چهل میلیون صفحه كتاب علمى را دارد . در این یك ذرّه مغزى كه از مشت كمتر است، خدا چه قرار داده است . شما هیچ بایگانى را در دنیا بهتر وكوچكتر از این مغز ندارید كه بتواند چهل میلیون صفحه كتاب را در داخلش بگذارد، ولى مغز این توانایى را دارد. و این چهل میلیون صفحه بر روى همدیگر است. شما هر چه را بخواهید و اراده كنید، در یك لحظه مىتوانید برآن مرور كرده و دوباره بایگانى كنید . اكنون آسمان و زمین و دریاها در مغز ماست، شهرها با خیابانهایش در مغز ماست ، كامپیوترى مانند مغز ما در عالم وجود ندارد ؛ براى نمونه قصد مىكنى جایى بروى، تاكسى را نگه مىدارى و مىگویى كه قصد دارم به فلان آدرس بروم، راننده تاكسى بلافاصله چهل خیابان را در مغز خود مرور كرده، به طرف آدرس حركت مىكند .
براى مثال به حسابدار مىگویى مقدارى پول دارم كه باهم مخلوط شده است، لطف كنید به من كمك كنید. من هر چه روى كاغذ مىنویسم، باز حسابم درست در نمىآید، چون او حسابدار است و از مغزش كار كشیده، مشكلتان را به سرعت حل مىكند یا براى نمونه بعضىها به اندازهاى عجیب كار كردهاند كه با یك بار انتخاب كردن مىتوانند هندوانه خوبى را خریدارى كنند، ولى ما پس از ده بار هندوانه خریدن، باز هم مىبینیم سفید است .
آفرینش حكیمانه
متأسفانه ما فكرمان را به همه چیز مشغول مىكنیم، اما یك بار مطالعه نكردهایم كه كجائیم؟ چه مىكنیم؟ در كارمان فكر نكردهایم؟ در ازدواجمان فكر نكردهایم. خدا نكند ما از كسانى باشیم كه در بررسى عقلمان محكوم شویم ؛ بنابراین، وقتى در خدا ونعمتهاى او بیندیشیم و با فكر به او برسیم، مركز اسما و صفات مىشویم ؛ در آن صورت، انسان آن قدر باارزش مىشود كه در طول انبیا قرار مىگیرد و فرداى قیامت هم با آنها محشور مىشود . همه این مطالب براى این است كه ما امروز و فردا گرفتار افرادى مانند یزید و معاویه و ابوسفیان و ابوجهل نگردیم، بلكه در كاروان متفكران و صاحبان عقل قرار گیریم. خدا را گم نكنیم و از وجود مقدّسش غفلت نورزیم . به آفرینش خداوند حكیم بیندیشیم، خداوندى كه تمام آفرینشاش از روى حكمت بوده است.
اگر دقت كنید مىبینید كه خداوند گیاهان را به رنگ سبز آفرید، چون بهترین رنگ است. اگر انسان در چمن گردش كند، افسردگىاش از بین مىرود و دلش باز مىشود، چرا؟ چون چمن رنگ سبز دارد . اگر همه گیاهان به رنگ سرخ بودند، گردش در چمن یا جنگل صفابخش نبود، بلكه براى اعصاب زیان داشت . آیا اگر گیاهان به رنگ سیاه بودند، افسردگى را از دل مىبردند؟ آیا بشر در این هنگام تفریحگاهى داشت؟ آیا دلتنگى بشر دائمى نمىشد؟ آیا اگر رنگ همه گیاهان زرد و منظره پاییز همیشگى بود، چه مىكردید؟ اگر همه گیاهان به رنگ سفید بود، آیا مىتوانستیم چشم صحیح و سالمى داشته باشیم؟
رنگ سفید چشم انسان را مىزند . پزشكان براى زندگى در برف، عینك مخصوصى را لازم مىدانند . آیا اختیار رنگ سبز براى گیاهان در میان همه این رنگها كه فقط رنگ سبزش براى گیاهان شاد انتخاب شده است، نشانه عقل و حكمت و عدل سازنده آنها نیست؟
اگر گیاهان به رنگ دیگر بودند، چه مىشد؟ پس سازنده گیاه و انسان یكى است كه دانا، توانا، مهربان و حكیم است .
شگفتىهاى اقیانوسها
عمق اقیانوسها به هزاران متر مىرسد، ولى نور خورشید بیش از چهارصد متر از سطح دریا پایینتر نمىرود، پس دریا به دو بخش تاریك و روشن تقسیم مىشود . گیاهان دریایى به طور معمول در بخش روشن دریا هستند. در این جا پرسشى پیش مىآید كه ماهىهایى كه در بخش تاریك دریا زندگى مىكنند و از نور خورشید محرومند وبراى فعالیتهاى حیاتى به نور احتیاج دارند، چه مىكنند؟ آن هم ماهىهاى نیرومندى كه مىتوانند صدها تن سنگینى آب را تحمل كرده، در ته دریا زندگى كنند .
اما خداوند توانا این پرسش را پاسخ داده و این ماهىها هر چه نوربخواهند در اختیارشان گذارده است . ماهىهایى كه در تاریكى دریا هستند، اشعه نورانى از خود پخش كرده، قعر دریا را روشن مىكنند . در برابر دستگاه نور افشان آنها صفحه شفافى در بدنشان قرار داده شده تا نور بهتر منعكس شود . غیر از روشنایى، صفحه شفافى را هم به آنها داده است كه جلوى آنها را روشن مىكنند. این ماهىهاى نور افشان اقسامى دارند : گروهى نور زرد، گروهى قرمز، گروهى سبز و گروهى هم نور آبى تولید مىكنند . عجیب اینجاست كه برخى داراى چراغهاى متعدّدى هستند. در پشت ماهى غزل آلاى كف دریا از سر تا دم دگمههایى است كه مانند لامپهاى كوچك نور مىدهد . ماهىهاى سیاه رنگى هستند كه بر پوست آنها صدها نقطه قرمز با رنگ روشن دیده مىشود . ستاره دریایى را از عمق نهصد مترى بالا آوردند، نورى سبزرنگ و تند و درخشان به صورت پنج پره از بدنش تولید مىكرد.
پرسش اینجاست كه آیا این كارخانههاى الكتریكى در بدن این ماهىها در ته دریا چگونه قرار داده شده است؟ چگونه آب دریا این چراغها را خاموش نمىكند؟
حجم این كارخانههاى الكتریكى چه قدر است؟ مواد سوختى این لامپها از كجاست، از كجا مىآید و چیست؟ چه كسى آنها را به كار مىاندازد؟ چه كسى بر كار آنها نظارت مىكند، كه این چراغها از كار نیفتند. آیا ماده بىشعور مىتواند تاریكى را از روشنایى تشخیص دهد؟ بسیارى از مردم شورى آب دریاها را خوش ندارند و مىپندارند كه اگر آب دریاها شیرین بود، بهتر بود، اما چرا آب دریاها شور است؟
با آن كه همه رودخانههایى كه به دریا متصلند، داراى آب شیرین هستند، چه كسى این همه نمك را در آب دریا ریخته است و چرا؟ این نمك از كجا آمده است؟
مقاومت آب شور در برابر فساد از آبشیرین بیشتراست . اگرآب اقیانوسها شیرین بود، خطر فاسد شدن آنها بسیار بود . اگر آبهاى دریاها بگندد، جنبندهاى در روى كره زمین باقى نخواهد ماند . بوى گند وتعفن آب، موجودات زنده را از بین خواهد برد . آبهاى گندیده بهترین جا براى حشرات، به ویژه حشرههاى مضّر خواهد بود، آن وقت حشرات نمىگذاشتند هیچ موجودى باقى بماند .
آیا شور شدن آب دریاها، نشانه حكومت اراده، علم و عقل در دستگاه الهى نیست؟
« لایَاتٍ لاِءُوْلِى الاْءَلْبَابِ ».
نشانههایى [ بر توحید ، ربوبیّت و قدرت خدا ] براى خردمندان است .
« لاَیَاتٍ لِقَوْمٍ یَعْقِلُونَ ».
نشانههایى است [ از توحید ، ربوبیّت و قدرت خدا ]براى گروهى كه مىاندیشند .
كمونیستها پاسخ بدهند . آیا ماده فاقد علم و عقل، در آغاز پیدایش جهان مىتوانست به این دقت علمى پى ببرد كه مقاومت آب شور در برابر فساد از آب شیرین بیشتر است؟ آیا شور شدن آب دریاكه ازبارانهاى شیرین ریشه گرفته، نشانه قدرتى عظیم نیست؟
دریا فقط در یك جاى كره زمین، آب شیرین دارد، آن هم براى این كه بگوید همه آبها را مىتوانستم شور یا شیرین كنم . این حرف را خدا 1400 سال پیش در قرآن در سوره الرحمن فرموده، اما كسى نمىدانسته كجاست .
« مَرَجَ الْبَحْرَیْنِ یَلْتَقِیَانِ * بَیْنَهُمَا بَرْزَخٌ لاَ یَبْغِیَانِ »8
.
دو دریاى [ شیرین و شور ] را روان ساخت، در حالى كه همواره باهم تلاقى و برخورد دارند [ ولى ] میان آن دو حایلى است كه به هم تجاوز نمىكنند [ درنتیجه، با هم مخلوط نمىشوند ! ]
تنها یك دریاست كه شیرین است، آن هم به همه دریاهاى دنیا متصل است، ولى میلیونها سال است كه آب شیرین با شور مخلوط نشده است ؛ یعنى از آن جا كه آب شیرین شده، كنارش آب شور است ؛ یعنى شما مىتوانید با قطره چكان از یك طرف آب شیرین و از طرف دیگر، آب شور بردارید . چه تدبیرى در ماوراء این دستگاه است كه با این همه طوفان و باد مخلوط نمىشود .
آیا مىدانید كه همه آبهاى گوارا و شیرین زمین از همین آب شور پیدا شدهاند؟ یك چهارم زمین خشكى و سه چهارم آن را دریاهاى شور تشكیل دادهاند، ولى همه بارانهاى شیرین از همین آب شور است . او آبهاى دریا را تقطیر كرده است . آب شیرین براى همه گیاهان، جانواران و انسانها فرستاده شده است. دستگاه آب تقطیر دریاها كه شورى آن را بگیرد و آب شیرین بسازد، مانند دستگاه تقطیر بشر، كوچك نیست.
این دستگاه تقطیر آن قدر بزرگ است كه همه دریا در آن جا مىگیرد . خورشیدى كه هزاران بار از كره زمین بزرگتر است، آب دریاها را گرم مىكند. آب گرم بخار شده، بالا مىرود. باد به بالا رفتن بخار كمك مىكند . بخار كه بالا رفت، در آن جوّ پهناور متراكم مىشود و به صورت ابر درآمده، حركت مىكند و به قسمت پایینتر مىآید، نزدیك زمین كه شد، مىبارد . از باریدن ابر، رودها جارى مىشود، زمین زنده مىگردد، دیباى سبز بر تن مىكند، فرش زمردین مىگستراند و زیادى آب در زمین فرو مىرود و قناتها، چاهها و چشمهها را تشكیل مىدهد . بخش دیگرى از آب باران به وسیله رودها دوباره به دریاها باز مىگردد و جریان گذشته تكرار مىشود . آب پیوسته این چرخه را طى مىكند و تا وقتى كه او بخواهد این گردش ادامه دارد . آیا ماده بى شعورِ ناتوان، به این تقطیر عظیم تواناست؟
«أَفَلا یتَفَكَّرُونَ».
«أَفَلا یَعْقِلُونَ».
« إِنَّ فِى ذلِكَ لَذِكْرَى لاِءُوْلِى الاْءَلْبَابِ ».
شگفتىهاى معده
معده ما هم شگفتىهاى فراوانى دارد. اگر با خوردن یك لقمه غذا متوجه نشوید كه یك میخ تیز یا یك استخوان تیز همراه این لقمه بوده است، معده غذا را هضم مىكند. همه غذا را آهسته آهسته قطره قطره از آن دریچه كوچك به روده مىدهد و فقط مقدارى از آن را نگهدارى مىكند كه اگر وعده دیگر به غذا نیاز داشت، معده سوراخ نشود تا از آن غذاى ذخیره شده مصرف كند.
اینهاكار ماده نیست، بلكه عقل و تدبیر الهى است كه این معده را به كار انداخته است . این معده است . كار خود معده هم نیست . میخ را نگه مىدارد و آن را به روده نمىدهد . تمام غذاهایى را كه هضم كرده، رد مىكند، فقط میخ را نگه مىدارد . اسیدى كه به غذا پاشیده، فقط توانسته غذا را هضم كند، اسید قوىترى به نوك میخ مىپاشد . میخ را پرچ مىكند، تیزىاش را مىگیرد، داخل روده نگه مىدارد و یك رسوب نازك غذایى دور میخ مىپیچد و یك دور رویش را گچكارى تمیز مىكند، آن هم با مادهاى گرم، ولى چسیبده به میخ . خارجىها هنگام آسفالتكارى موادى دارند كه آسفالت رابه آهن مىچسباند كه این كار را معده میلیونها سال است كه براى هضم اشیا انجام مىدهد.
——————————————————————————–
1 . الكافى : 2/598 ، حدیث 2 ؛ وسائل الشیعة : 6/171، حدیث 7657 ؛ بحار الأنوار : 89/17، حدیث 16.
2 . اعراف (7) : 179.
3 . الكافى : 1/24، حدیث 14.
4 . نازعات (79) : 27.
5 . المناقب ، ابن شهر آشوب : 2/119 ؛ بحار الأنوار : 41/2، حدیث 4.
6 . اعراف (7) : 179.
7 . اعراف (7) : 187.
8 . الرحمن (55) : 19 ـ 20.
استاد حسین انصاریان