به نام خدا
ريگان: برای يك هارمجدون واقعی مسلح شويم
رستگار شدگان ربوده خواهند شد
در گشت سال 1983، كه به سرپرستی فال ول تشكيل شده بود، من به كلايد كه ظاهرا بخشهای زيادی از كتاب عهد عتيق و عهد جديد را از بر كرده بود، گفتم كه درباره چگونگی پايان يافتن حالت جذبه و ربودگی، دچار معما شدهام. كتاب مقدس در اين باره چه میگويد؟
كلايد گفت كه اصطلاح فرو شدن به حالت جذبه و خلسه در كتاب مقدس يافت نمیشود؛ اما به معنای از خود بيخود شدن و ربوده شدن، هست؛ و به صحنهای كه در رساله اول پولس رسول به تسالو نيكيان، باب چهارم، آيههای 16 و 17 آمده است، اشاره دارد: زيرا خود خداوند با صدا و به آواز رييس فرشتگان و با صور خدا از آسمان نازل خواهد شد و مردگان در مسيح اول خواهند برخاست. آنگاه ما كه زنده و باقی باشيم با ايشان در ابرها ربوده خواهيم شد تا خداوند را در ملكوت استقبال كنيم و اين چنين هميشه با خداوند خواهيم بود.
از كلايد پرسيدم: پس مسيح خواهد آمد و رستگاران را در هنگام ربودگی و از خود بيخودی، در خواهد يافت؟
– همين طور است.
و آيا او برای دومين بار ظهور خواهد كرد – يا با در نظر گرفتن ظهور او در 2000 سال پيش – اين ظهور او برای سومين بار خواهد بود – تا با دجال، در نبرد هارمجدّون، جنگ كند؟
كلايد گفت: بله، همين طور است.
از آنجا كه كلايد در اين باره مطمئن به نظر میرسيد، گفتم آيا ممكن است كه نبوت يعنی پيشگويیهای انبيا هم داخل مقوله تاريخ از پيش نوشته باشد؟
كلايد توضيح داد: شما بايد درك كنيد كه نبوت، تا همين آخرها، كتاب بستهای بود. زيرا خداوند به دانيال نبی تعليم داده بود، كه آن كتاب را، تا آخرالزمان، مهر كند. و شما اين نكته را در كتاب دانيال نبی، باب 12، آيه 4 میبينيد.(1)
پرسيدم آيا كلايد باور میكند امروز هم انبيايی باشند كه مكاشفههای خود را مستقيما از خداوند بگيرند؟
گفت: نه لزوما، اما مردمانی داريم مانند هال ليندسی و جری فال ول، كه در كلام نبوت، بينش خاصی پيدا كردهاند.
برای كلايد نقل كردم كه يكبار در زمان كودكی خودم، وقتی از مدرسه به خانم برگشتم و مادرم را پيدا نكردم، ترسيدم كه مبادا ربوده شده باشد و من در اين جهان او را برای هميشه از دست داده باشم.
كلايد گفت: اين اتفاق در هر زمانی ممكن است روی بدهد. به باور من، اين رويداد بعدی است و ميليونها نفر ربوده خواهند شد. به عنوان نمونه، وقتی در فلوريدا، با همسايهای كه هنوز به نجات بخش بودن عيسی مسيح اعتراف نكرده بود، گلف بازی میكردم، به او شهادت دادم كه مسيح میتواند او را از لعنت ابدی نجات دهد. به او اخطار كردم كه ما داريم به آخرالزمان نزديك میشويم. ما در سرود اول كليسا میخوانيم: فرزندان! اين ساعت آخر است و همانطور كه شنيديد، دجال دارد میآيد. به همين ترتيب دجالهای بسياری آمدهاند، بنابراين ما میدانيم كه اين ساعت آخر است. و بعد، ما البته كلام خود مسيح را، در مكاشفه يوحنا باب 22، آيه 20 داريم كه میگويد: بلی، به زودی میآيم.(2)
پرسيدم كه كلايد دقيقا انتظار دارد كه ربودگی چگونه صورت بگيرد؟ يعنی مسيح در ميان بازماندگان چگونه گزينش و انتخاب خواهد كرد؟
كلايد، در حالی كه گويی به صحنهای در آينده خيره شده باشد، گفت: من داشتم با دوستم كه نجات پيدا نكرده بود رانندگی میكردم، يكهو ربودگی رخ داد. من به هوا بلند شدم و از ماشين بيرون افتادم، گويی ماشين ديوانه وار از كنترل خارج شده بود و دوستم در اين سانحه كشته شد. سپس كلايد جملهای را گفت كه هميشه دوست دارد تكرار كند: از فكر اينكه با نجات دهنده خود روبرو گردم شاد میشوم.
– و آن دوستی كه با او گلف بازی میكرديد چه شد؟ پس از اينكه ربوده شديد و در حالی كه در امنيت كامل منتظر نبرد آخرالزمان بوديد، آيا هنوز هم نگران او هستيد؟
گفت: نه، نيازی نيست كه نگران باشم. رنج و عذاب دوستان و كسان مورد عشق و علاقهای كه در جهنم به سر میبردند، كاملا از خاطره رستگارشدگان بهشتی زدوده میشود.
كلايد، پيشتر به من گفته بود كه زنش دو سال پيش مرده است. از او پرسيدم: آيا زنش و ديگر كسان خانوادهاش رستگار شدهاند؟
– نه، و اين مرا عذاب میدهد. نه زنم پيش از مرگ نجات پيدا كرده بود، نه پسرم و بچههايش، هيچ كدام از آنها رستگاری پيدا نكردهاند. آنان از اعتراف به مسيح خودداری كردند. من به بهشت میروم؛ از گفتن اين حرف نفرت دارم، اما آنان را در آنجا نخواهم ديد. و بخوبی میدانم برای كسانی كه در برابر خداوندگار ما سجده نكردهاند، چه عاقبتی ذخيره شده است. ما اين را از كتاب زكريای نبی، باب چهاردهم آيه 12 میدانيم كه گوشت (بدكاران) در حالتی كه بر پای خود ايستادهاند، كاهيده خواهد گشت.(3)
كلايد، با صدای آرامی از انتقام و غضب الهی صحبت میكرد. مطمئن به نظر میرسيد كه خداوند به بيشتر مردگان و زندگان كنونی- يعنی همه كسانی كه تجديد حيات نيافتهاند – مجازاتی را خواهد چشانيد كه هرگز آرامش هلاكت را در پی نخواهند داشت.
كلايد در زندگی هر روزهاش، آدمی است نرم سخن، باهوش، مهربان، در كار شغلی خودش هم بسيار موفق بوده است. اما تعهد او نسبت به جهان ديگر است. جهان ربودگی و رستگاری. به نظر او، جهان ربودگی، يك امر واقعی است، نه يك رويای مكاشفه ای. از نظر عاطفی، او در دنيای مكاشفه ای خود، وجود خارجی دارد؛ زيرا كه برايش افسون كنندهتر است و انرژی لازم جهت تحمل سختیها و فرداها را، برايش تامين میكند.
من از اين تعجب نمیتوانم خودداری كنم كه كلايد چگونه فراموش میكند، درست همانطور كه در انجيل، كسی ممكن است خداوند را، خدای انتقام و كينه ببيند، ميتواند به خدای عشق و محبت هم برسد؟ مسيح در پيامهای خود ما را فرا میخواند كه سلاح را از خود دور كنيم و تسليم بشويم و مانند كودكان كوچك باشيم و نه هفت بار، بلكه هفت مرتبه هفت بار ببخشاييم.
ما همچنان قدم زنان، به بحث خود درباره يك موضوع گيج كننده ديگر، كه با اينكه تا آنوقت به چندين وعظ در موضوع ربودگی گوش داده بودم، هرگز برايم روشن نشده بود، ادامه داديم. مسيحيان تجديد حيات يافته، دقيقا تا چه مدت، با مسيح در آن ملكوت اعلا، در بهشت خواهند ماند؟
كلايد گفت: هر وقت مسيح به زمين بازگردد، ما هم باز خواهيم گشت. در زمان جنگ بزرگ جهانی، هنگامی كه او بازگردد، همه بدكاران به هلاكت خواهد رسانيد؛ و درستكارانی كه باقی خواهند ماند، يهوديان باقی مانده و نيكوكاران جز يهودی و جز مسيحی به درون سلطنت هزار ساله مسيح فرا خوانده خواهند شد. يعنی زمانی كه مسيح به عنوان پادشاه پادشاهان به مدت هزار سال در زمين حكمرانی خواهد كرد؛ در آن وقت، ما با او خواهيم بود.
در پايان هزار سال، زمين كنونی و آسمانی كنونی ويران میشوند و زمين و آسمان تازهای خلق خواهد شد؛ و در آن زمين تازه، شهر آسمانی اورشليم تازهای ساخته خواهد شد، كه همه نجات يافتگان همه دورآن ها در آن خواهند زيست. آن وقت ابديت آغاز میشود و پس از آن دنباله حوادث ديگر وجود نخواهد داشت. به اين ترتيب، ربودگی كليسا، در اين رشته رويدادها، نخستين رويداد خواهد بود. و اين رويداد، در هر لحظه ممكن است اتفاق بيفتد.
به كلايد گفتم، من نگران جاهای دوردست كره زمين هستم که مردمشان، حتی اسمی هم از عيسی مسيح نشنيدهاند. به همين علت، آيا آنها سزاوار فروافتادن در جهنم ابدی هستند؟
كلايد گفت: حالا، ما ديگر راديوی موج كوتاه داريم و در همه گوشههای دنيا میتوانيم پيامهای مسيح را بگيريم. به اين ترتيب مردمان بسيار زيادی، فرصتهای فراوانی دارند كه از گناهان خودشان توبه كنند و عيسی مسيح را به عنوان نجات دهنده خودشان بپذيرند.
بعد، كلايد و من درباره تفاوت مسيح در دو دين يهودی و مسيحی به بحث پرداختيم.
و كلايد داستان يك يهودی و يك مسيحی را نقل كرد كه نشسته بودند و در اين باره بحث میكردند و منتظر بودند. و هر دو در اين نكته توافق داشتند كه مساله عمده در ذهنشان عبارت از اين است: آيا مسيح پيش از اين، در جهان بوده است؟
سپس گفت: من میگويم كه ما دارای سرنوشت مشتركی هستيم: يهوديان امروز در انتظار آمدن مسيح هستند؛ ما مسيحيان در انتظار بازگشت مسيح هستيم. به اين ترتيب، وقتی مسيح واقعا ظهور كند، عنوان مسيحی كه در انتظارش بوديم، باز خواهيم شناخت.
اما من باور ندارم كه هيچ روحانی يهودی، يا يهودی دينداری چنين حرفی بزند، يا چنين احساسی داشته باشد. كسانی كه به دين يهود ايمان دارند، از اين عقيده كلايد كه همه يهوديان را در نظام اعتقادی خودش، به صورت يك گروه دارای اسم بی مسمّا به حساب میآورد؛ و در طرح خود از بهشت و دوزخ و نجات خودش، آنها را در نهايت موجوداتی بی اهميت و هيچ كاره، در نظر میگيرد، متغير و خشمناك میشوند.
كلايد از پيچيدگي های زندگی، تصور ساده لوحانهای دارد؛ مانند جنگ اتمی، آلوده شدن محيط زيست ما، انفجار جمعيت، گسترده شدن قحطی و گرسنگی، كسری موازنه پرداختهای جهانی، ماليات های بيشتر و امنيت كمتر و از اين گونه.
برای كلايد، فال ول، ليندسی و ميليونها مردم مانند آنها، مساله تنها يك جواب دارد: با مسيح، به راه راست برو و روح خداوند در قلب تو تجلی خواهد كرد؛ و بعد، پيش از آن كه تهديد ويران شدن جهان صورت بگيرد، تو به عنوان يك نفر رستگار شده، از زمين به ملكوت اعلا برده میشوی. به نظر كلايد، نيازی نيست كه انسان برای از ميان بردن آلودگی محيط زيست شهرهای خودمان و يا قحطی و گرسنگی همه گير در هندوستان و آفريقا كاری بكند. ما نبايد نگران گسترش يافتن سلاحهای اتمی در دنيا باشيم. نيازی نيست كه سعی كنيم از جنگ ميان عرب ها و اسراييل جلوگيری كنيم؛ بلكه به جای همه اينها، بايد دعا كنيم كه اين جنگ دربگيرد و همه دنيا را در كام خود بكشد، زيرا كه اين، بخشی از طرح های آسمانی است.
من سخن فال ول را كه استدلال میكرد چرا جنگ آخرالزمان هسته ای او را نگران نمیكند، شنيدهام.
او گفت: میدونين چرا من از اين بابت هيچ نگران نيستم؟ برای اين كه اين جنگ، اينجا پيش نمیآد.(4) البته منظورش اين بود كه در خاك آمريکا پيش نمیآيد!
ريگان: برای يك هارمجدون واقعی مسلح شويم
آيا رونالد ريگان با همان نظام اعتقادی كلايد، جری فال ول، جيمی سواگارت و ديگر هواخواهان مشيت الهی بزرگ شده است؟ آندرولانگ از واشنگتن دی سی، كه بررسی ژرفانگری درباره ريگان و خداشناسی هارمجدون كرده است، به اين پرسش پاسخ مثبت ميدهد. اگر ريگان در دوران رياست جمهوری خودش هواخواه مشيت الهی نبوده باشد، پيش از آن بوده است.
لانگ، مدير تحقيقات انستيتو كريستيك، كه يك مركز پژوهشی خالی از تعصب مسيحيان، يهوديان و مسلمانان است، میگويند: مطالبی كه ريگان سال 1970 ابراز كرد و برای نخستين بار در سال 1985 افشا شد، ثابت میكند كه او، هواخواه مشيت الهی، يعنی معتقد به ايدئولوژی هارمجدون بوده است. اين انستيتو در سال 1984، يك كنفرانس مطبوعاتی در موضوع ريگان و هارمجدون، ترتيب داد كه عنوانهای درشت مطبوعات مهم سراسر آمريکا را به خود اختصاص داد.
لانگ، در آن كنفرانس مطبوعاتی اظهار داشت: او و ديگران در انستيتو كريستيك میخواستند درباره ريگان و موضوع خداشناسی هارمجدون به تحقيق پردازند، زيرا اين امكان كه يك رييس جمهور شخصا اعتقاد داشته باشد كه خداوند از پيش، يك جنگ هستهای را مقرر فرموده است، يك رشته پرسشهای دلهره آوری را مطرح میسازد: در چنين صورتی، يك رييس جمهور هواخواه مشيت الهی، آيا براستی، به عملی بودن گفتگوها درباره تسليحات، اعتقاد خواهد داشت؟ در يك بحران هستهای، آيا او از روی سنجيدگی و عاقلانه عمل خواهد كرد؟ يا اينكه در عمل يا بی صبری دگمه (آغاز جنگ هسته ای) را فشار خواهد داد؛ و در نتيجه شايد در ذهن خودش خيال میكند، كه دارد به تحقق اراده خداوند كه در كتاب مقدس نقشههای را برای آخرالزمان مقرر فرموده است، كمك میكند؟
لانگ كه در بررسی خود درباره ريگان و هارمجدون از كمك و همكاری لاری جونز، نويسنده و پژوهشگر نيويوركی و فارغ التحصيل دانشگاه كلمبيا برخوردار بود، توضيح داد كه: يك هواخواه مشيت الهی؛ معتقد به خداشناسی هارمجدون، آدم بنيادگرايی است كه كتاب مقدس را همانند يك سالنامه مطالعه و آينده را پيشگويی میكند. هواخواهان مشيت الهی مانند جری فال ول، هال ليندسی، پت رابرتسون و ديگر رهبران دست راستی مسيحی، اعتقاد دارند كه كتاب مقدس، دومين ظهور نزديك عيسی مسيح را، پس از يك جنگ هسته ای سراسری، بروز فلاكت های طبيعی، سقوط و فروپاشی اقتصادی و اغتشاش ها و بهم ريختگیهای اجتماعی، پيشگويی كرده است.
اينان اعتقاد دارند كه اين رويدادها، بايد پيش از دومين ظهور عيسی مسيح، اتفاق بيفتند و معتقد هستند كه طرح همه اين ها در كتاب مقدس ريخته شده است. مسيحيان تجديد حيات يافته، پيش از آخرين دوران هفت ساله تاريخ، در وضع جسمانی خود، از صفحه زمين به ملكوت آسمان برده خواهند شد و با مسيح در آسمان محشور خواهند بود. آنان از آن بالا، و در امنيت كامل، ناظر و شاهد جنگ های هسته ای و بحران های اقتصادی و آزمايش های سخت خداوندی خواهند بود. در پايان اين دوران آزمايش سخت خداوندی، اين مسيحيان تجديد حيات يافته، به همراه فرمانده عالی خود عيسی مسيح، بازخواهند گشت، تا در نبرد هارمجدون شركت كنند، دشمنان خدا را نابود كنند و سپس هزار سال بر زمين حكومت كنند.
آيا ريگان به اين مطلب اعتقاد دارد؟
سه منبع اين قضيه را روشن میكنند: نخست دوران كودكی او و نفوذ عميق مادرش نل ريگان، كه سخت به كتاب مقدس معتقد بود. باب سلوسر مدير اجرايی شبكه سخن پراكنی مسيحی، در كتاب زندگی نامه ريگان به نام شناخت درونی ريگان (وردبوكس، 1984) میگويد كه اين مادر به تحقق يافتن اراده خداوندی، شايد تا حد از پيش معلوم بودن سرنوشت، معتقد بود.
سلوسر، در يك سخنرانی راديويی زير عنوان رونالد ريگان و نبوت هارمجدون كه توسط خبرنگار راديوی دبليو.بی.ای.آی. به نام جوكواومو كارگردانی شده بود و در پاييز 1984، از ايستگاه های راديويی عمومی پخش شد، چنين توضيح داد:
نل، مادر رونالد ريگان، بر او در همه زمينهها، به ويژه در پرورش روحی ريگان جوان، نفوذ عميقی داشت. اين مادر، كه يكی از پيروان مسيح شمرده میشد، با اخلاص و اعتقاد كامل در مراسم مذهبی شركت میكرد. وی زن بسيار پرهيزگار و كتاب مقدس خوانی بود. در نتيجه، طبيعی كه به درستی، يك زندگی مسيحی ناميده میشود، قرار داشت.
سلوسر در برنامه كواومو گفت: ريگان، به علت پرهيزگاری بيش از حد، بارها دچار زحمت شد. سلوسر گفت:ريگان، اين پرهيزگاری خودش را، به صورتی مردانه، از نوع گاری كوپر و به صورت وسترن درآورد. او، به جای گفتن جمله: خداوند بر من آشكار ساخت، میگفت: نخستين مشاورم، بر من آشكار ساخت. البته كسانی كه ريگان را میشناختند، میدانستند كه منظورش از نخستين مشاور، خداوند است، سلوسر چنين نتيجهگيری كرد: به اين ترتيب، شما میدانيد كه او در طی همه سال های زندگی خود، همچنان زير تاثير آموزش و تلقينی قرار دارد، كه در آغاز زندگی خود، از مادرش فرا گرفته بود.
ريگان، به نفوذ بسيار زياد تلقين و آموزش ابتدای زندگيش اقرار دارد. ريگان به ويليام رز، نويسنده مقاله مجله زندگی مسيحی در ماه مه 1968 چنين گفت: میدانيد، من با انجيل بزرگ شدهام. من در جلسات درس روزهای يكشنبه مدت های دراز، درس انجيل میدادم. ريگان در درس های يكشنبههای اولين كليسای مسيحی شهر ديكسون، در ايالت ايلی نويز، وقتی شاگرد دبيرستان بود، درس انجيل میداد.
ريگان، در مصاحبهای كه در سال 1980، با جيم باكر كشيش انجيلی پروتستان داشت، باز درباره اين آموزش و تلقين دوران كودكی و نوجوانی خود، چنين گفت: من خوشبخت بودم، زيرا مادری داشتم كه ايمان بزرگی را در روحم كاشت. اين ايمان، بسيار بزرگ تر از آن چيزی بود كه در موقعی كه مادرم اين كار را میكرد، حتی تصورش را میتوانستم بكنم.
ريگان، علاوه بر مادر معتقد به انجيلش، زير تاثير دوستان نزديكش هم قرار داشت كه بسياری از آنان، هواخواهان پر و پا قرص مشيت الهی بودند و اعتقاد داشتند خداوند امت برگزيده خود را، هم مورد لطف خاص خود قرار میدهد و هم مجازات میكند.
ريگان، در مقالهای در مجله زندگی مسيحی، در سال 1968 نوشت، كه در دوران كوتاهی كه در همان سال در بيمارستان بستری بودم، كشيش پروتستان شهر بل اير و بازيكن مشهور سابق فوتبال دان موماو و كشيش انجيلی بيلی گراهام به عيادتم آمدند، و سپس اين داستان را نقل كرد:
ما درباره اين مطلب گفتگو میكرديم كه چه مقدار از پيشگويي ها درباره دومين ظهور مسيح، در اين زمان بخصوص، تحقق پيدا كردهاند. گراهام به من گفت رهبران جهان كه انجيل را مطالعه میكنند، يا آن را مطالعه كردهاند، چگونه به همين نتيجه رسيدهاند كه ظاهرا هرگز در تاريخ، در طی يك دوران زمانی چنين كوتاهی، اين همه پيشگويیها، راست درنيامدهاند. پس از اين گفتگو، من از دان خواستم كه نوشتارهای بيشتری درباره اين پيشگويي ها برايم بفرستد، تا خودم بتوانم آنها را با متن كتاب مقدس مقايسه بكنم.
ريگان به عنوان فرماندار يكی از بزرگ ترين ايالت های آمريکا از جهت وسعت و جمعيت، كارهای اجرايی بسيار زيادی داشت؛ با اين همه، وقت بسيار فرماندار را به اين كار اختصاص داد كه پيشگويي های انبيا و آخرالزمان را مطالعه كند. از قرار، تحقيق خود او در انجيل، او را دست كم تا حدودی، به اين نتيجه رسانيد، تا اين نظر مذهبی را بپذيرد كه خداوند از پيش مقرر كرده است كه ميليونها نفر از مردمانی كه امروز در قيد حيات هستند، در نبرد آخرالزمان كه هارمجدون ناميده میشود، كشته شوند.
در 20 سپتامبر 1970، در هنگام كارزار تبليغاتی برای دومين دوره فرمانداری ريگان، خواننده هاليوود، پت بون و همسرش شرلی و نيز دو نفر از كشيشان انجيلی بانفوذ و مردم پسند، يعنی جرج اوتيس و هاوالد بردسن، در خانه ريگان، در شهر ساكرامنتو، از او ديدن كردند. در اين ديدار، گفتگوی درازی درباره پيشگويي های انبياء و علايم و نشانههای زمان، پيش آمد. از جمله آنچه كه بردسن با عنوان ظهور روح القدس توصيف كرده است. اوتيس، اين ملاقات را در كتاب خودش به نام حادثه بزرگ، ديداری با يك شاه نام گذاری كرده است؛ و سلوسر همين ديدار را در كتاب خودش به نام شناخت درونی ريگان نقل كرده است.
هم سلوسر و هم اوتيس چنين نقل كردهاند: در پايان اين گفتگو، همه حاضران همراه با فرماندار ريگان، دست به دعا برداشتيم. اوتيس زير تاثير اين حالت روحی قرار گرفته بود، و ظاهرا ريگان هم همين وضع را داشت. اوتيس ارتقای رتبه ريگان را به رياست جمهوری پيشگويی كرد و دستان ريگان از پيشگويی اوتيس، به لرزه درآمد.
در 29 ژوئن 1971، فرماندار ريگان از بيلی گراهام تقاضا كرد يك سخنرانی روحانی برای دولت ايالتی و هر دو مجلس قانون گزاری ايالت كاليفرنيا، ايراد كند. گراهام در سخنرانی خود اظهار داشت كه تنها راه جلوگيری از كمونيسم، اجرا شدن طرح كتاب مقدس است. كتاب مقدس میگويد كه انسان خود را از زحمت و مرارتی به زحمت و مرارت ديگر، و از قضاوتی به قضاوت ديگر میاندازد؛ و روزی فرا میرسد كه خداوند در تاريخ انسان مداخله میكند و مسيح باز میگردد.
به دنبال آن سخنرانی، ريگان ضيافت ناهاری به افتخار گراهام برپا كرد. حاضران در اين ضيافت عبارت بودند از اعضاء كابينه ريگان و كاركنان آن، و همچنين رييس جنگجويان جنگ صليبی گراهام در شهر ساكرامنتو و راوی اين داستان والت هانسون.
همين هانسون برای خبرنگار راديو دبليو.بی.ای.آی. نيويورك، يعنی جوكواومو، نقل كرد كه در طی ناهار، گراهام و ريگان سرگرم گفتگو درباره دومين ظهور خداوند ما، عيسی مسيح شدند. و ريگان از گراهان پرسيد: خوب، آيا شما معتقد هستيد كه عيسی مسيح بزودی میآيد؟ در اين صورت علامت ها و نشانهها يی كه بر آمدن او دلالت میكنند، كدامند؟
گراهام پاسخ داد: اين علامت ها و نشانهها … نشانگر آنند كه عيسی مسيح، درست در آستانه در است. مسيح در هر زمانی ممكن است ظهور كند.
و سخن پراكنی كواومو، بنا به گزارش هانسون، چنين بود: فرماندار ريگان، سخت زير تاثير اين نكته قرار گرفت، و با آن موافق بود.
بنا بر اظهار نظر هرب الينگ وود، منشی قضايی فرماندار، در همان برنامه راديويی كواومو زير عنوان رونالد ريگان و پيشگويي های هارمجدون در سال 1971، ريگان كتاب های پرخواننده بسياری را در موضوع هارمجدون، مطالعه كرد. از جمله اين كتاب ها، كتاب ليندسی به نام زمين، ستاره بزرگ مرحوم بود، كه در آن سال، مكرر در مكرر مورد بحث قرار گرفت. الينگ وود، كه خود يكی از معتقدان پر و پا قرص پرستش اسراييل و از جمله نبرد آخرالزمان است، گفت كه او و فرماندار ريگان، اغلب با هم مینشينند و درباره پيشگويي های كتاب مقدس به بحث و گفتگو میپردازند. الينگ وود، كه خود مراسم دعای روزانه كاركنان اداره فرمانداری، در دوران فرمانداری ريگان را، اداره میكرد؛ كه منحصرا برای ريگان دعا میكردند، گفت: ريگان هميشه متن كتاب مقدس را نقل و يا به شيوههای مختلفی به آن اشاره میكرد.
ريگان اغلب درباره پيشگويیهای انبيا صحبت میكرد. شواهد سال 1971 دلالت دارند بر اين كه، دست كم در اين سال، ريگان از هواخواهان مشيت الهی يا معتقد به پرستش اسراييل و ايدئولوژی هارمجدون بوده است. جيمس ميلز، رييس موقت پيشين مجلس سنای ايالت كاليفرنيا، برای مجله سان ديه گومگزين، اين رويداد را گزارش كرده است:
نخستين سال دوره دوم فرمانداری ريگان و همچنين نخستين سال انتخاب ميلز، به عنوان رييس مجلس سنای ايالتی بود. اين دو نفر در ضيافتی كه به افتخار ميلز و با شركت فعالان انتخاباتی هر دو، در ساكرامنتو تشكيل شده بود، در كنار يكديگر نشسته بودند. ريگان، با مهارت اعجابانگيز و شادی و خنده رويی مسري اش، داشت لطيفه مشغول كنندهای درباره باربی اولد فيلد، اتومبيل ران مسابقه ای، تعريف میكرد. اما وقتی سرپيشخدمت، دو كاسه بزرگ شعله ور را در برابر فرماندار ريگان و ميلز، روی ميز گذاشت، ريگان رويش را به سوی ميلز كرد و ناگهان از او پرسيد: آيا تاكنون دو باب 38 و 39 كتاب حزقيال نبی را خواندهايد؟
ميلز، فرماندار را مطمئن ساخت كه با بزرگ شدن در يك خانواده پروتستان تعميدی (5) معتقد به انجميل، باب های مختلف كتاب حزقيال نبی را، كه درباره ياجوج و ماجوج (كه هواخواهان مشيت الهی میگويند همين روسها هستند) صحبت میكند، بارها خوانده و بحث كرده است؛ و همين طور ديگر باب های مربوط به آخرالزمان را در بابهای شانزدهم و نوزدهم مكاشفه يوحنا.
ريگان گفت: ای نبی خشمگين عهد قديم، حزقيال است كه بهتر از هر كسی، قتل عمدی را كه عصر ما را به ويرانی خواهد كشيد، پيشگويی كرده. در اين لحظه، ريگان با خشم تندی درباره كمونيست شدن ليبی صحبت كرد و مصرانه اظهار عقيده كرد كه اين، علامت آنست كه زمان فرا رسيدن هارمجدون، دور نيست.
ميلز سپس به ياد ريگان آورد، كه اتيوپی هم در ميان نيروهای شيطانی خواهد بود؛ و اضافه كرد: اما برای من قابل درك نيست كه چطور هايله سلاسی، اين شير يهودا، رام دست يك عده كمونيست بشود و با امت برگزيده خدا به جنگ برخيزد.
ريگان گفت: نه، قبول دارم كه هنوز، همه چيز در جای خودش قرار نگرفته است، اما تنها آن يكی مانده كه بايد انجام بشود. سرخ ها، بايد اتيوپی را بگيرند.
ميلز گفت كه احتمال نمیدهد چنين حادثهای پيش بيايد.
ريگان اصرار داشت: اما من احتمال میدهم، اين امر ناگزير است. لازم است كه پيشگويی اين نبی، درباره اتيوپی تحقق پيدا كند و ملت اتيوپی هم يكی از امت های بی خدا بشود، كه دست خود را بر ضد اسراييل بلند میكنند. (سه سال پيش از اين گفتگو در ميان اين دو نفر، ميلز در مقاله خودش نوشت كه كمونيستها هايله سلاسی را از سلطنت خلع كردند، و شايد ريگان از تحقق پيدا كردن آشكار پيشگويی انبيا درباره ظهور مسيح، خوشحال بشود.)
ميلز درباره آن ضيافت شام سال 1971 نوشت، كه ريگان درباره وقوع يك هارمجدون هسته ای آينده مانند واعظی كه برای يك دانشجوی شكاك، صحبت میكند حرف زد. ريگان به ميلز گفته بود: همه پيشگويي های ديگر كه بايد پيش از هارمجدون تحقق پيدا كنند، عملی شدهاند. در باب 38 كتاب حزقيال آمده است كه خداوند فرزندان اسراييل را از بلاد كفر، كه در آنها متفرق بودند، گرد آوری میكند و آنان را دوباره به ارض موعود میآورد. اين رويداد، پس از تقريبا 2000 سال، دارد تحقق پيدا میكند. نخستين بار است كه همه چيز برای تحقق هارمجدون و دومين ظهور مسيح، در جای خودش قرار گرفته است.
وقتی ميلز به ريگان يادآوری كرد كه تنها چيزی كه در كتاب مقدس، درباره بازگشت مسيح، از همه چيز صريحتر و واضحتر تصريح میشود، اين است كه هيچ كس نمیداند كه اين رويداد، چه وقت روی خواهد داد، ريگان بيشتر با بالا بردن لحن صدايش تا حجم آن، پاسخ داد:
همه چيز دارد در جای خودش قرار میگيرد. حالا ديگر زياد طول نمیكشد. حزقيال میگويد باران سيل آسا و تگرگ سخت آتش و گوگرد، بر فوج های دشمنان امت خداوند خواهد باريد. معنی اين، حتما بايد اين باشد كه با سلاح های هسته ای نابود میشوند. حالا اين سلاح ها وجود دارند، اما در گذشته هرگز وجود نداشتند.
ريگان ادامه داد: حزقيال میگويد ياجوج، يعنی امتی كه نيروهای تاريكی را عليه اسراييل رهبری خواهد كرد، از شمال خواهد آمد. نسل های بسيار علمای كتاب مقدس مرتب گفتهاند كه ياجوج بايد روس ها باشند. كدام امت قدرتمند ديگری در شمال اسراييل وجود دارد؟ هيچ. اما اين پيشگويی، پيش از انقلاب روسيه، وقتی كه روسيه يك كشور مسيحی بود، هيچ معنی پيدا نمیكرد. اما حالا معنی پيدا كرده است. حالا كه روسيه كمونيست و بی خدا شده، حالا كه روسيه، بر ضد خدا بلند شده، معنی پيدا كرده است. حالا ديگر كاملا با توصيف قوم ياجوج جور درمی آيد.
ميلز نتوانست از اين سخن ريگان، فكر او را به درستی بخواند. از اين رو بی فاصله پس از شام، يادداشت های مفصلی از آنچه كه فرماندار ريگان گفته بود، برداشت. و آن يادداشت ها كه در سال 1971 برداشته شده بود، پايه مقاله سال 1985 او را تشكيل داد.
ريگان، در سال 1976، در طی يك مصاحبه ضبط شده با جرج اوتيس خبرنگار كاليفرنيايی كه پيشتر از او ياد شد و ارتقای او را به رياست جمهوری پيشگويی كرده بود، درباره نبرد هارمجدون، به بحث پرداخت. اوتيس در كتاب خودش به نام شبح هاجر(6) مینويسد او (ريگان) در انتظار جنگ ياجوج و ماجوج است (كه آن را به تهاجم شوروی به اسراييل در آينده نزديك تعبير میكند.) او در مصاحبه از ريگان میپرسد، آيا ريگان تصور میكند كه او هم ربوده خواهد شد و در آن دوران آزمايش سخت و وحشتناك نبرد نهايی نجات خواهد يافت؟؛ نجاتی كه به موجب خداشناسی هواخواهان مشيت الهی، تنها درباره كسانی كه تجديد حيات يافته باشند، عملی خواهد شد.
اوتيس پرسيد: آيا ريگان تجديد حيات پيدا كرده است؟
ريگان گفت: بله، من هيچ وقتی را در زندگي ام نمیتوان به ياد بيارم كه به ياد خدا نبوده باشم و با اميد كامل، خدا را شكر میكنم؛ همانطور كه اغلب میكنم. با اين حال، بله، بايد با تجربه خودم به اين اعتقاد رسيده باشم كه يك بار، چيزی پيش آمد كه رابطه تازهای – اما نه بر اثر احتياج – ميان من و خداوند برقرار شد. و ريگان نتيجه گرفت بايد بگويم، به معنايی كه من میفهمم، بايد بگويم، بله، من تجربهای داشتهام، كه بايد آن را به عنوان پيدا كردن يك حيات دوباره توصيف كرد.
فرماندار ريگان، درباره هارمجدون با كشيش انجيلی كاليفرنيايی، هارلد بردسن هم صحبت كرده است. در فرصتی بردسن همراه با پت بودن و جرج اوتيس، در خانه ريگان، با او ديدار كرده بودند، كه در طی آن فرماندار ريگان، با تيك زدن در كنار تك تك سطور پيشگويي های كتاب مقدس موجب خوشنودی و حتی تا حدودی شگفتی بردسن و ديگر ديداركنندگان شده بود.
بردسن اين گفته ريگان را نقل میكند كه ابتدا، يهوديانی كه به خدا ايمان نداشته باشند، به همه كنار و گوشههای جهان پراكنده میشوند. اما وقتی اين دو اتفاق افتاد، خدا آنها را به كلی فراموش نمیكند. پيش از بازگشت پسر خدا، او آنها را دوباره در اسراييل گرد هم میآورد. حتی جزئيات وسايل حمل و نقل آنها به اسراييل هم در پيشگويی انبياء آمده است. او گفت كه بعضی از يهوديان با كشتی بر می گردند و ديگران به صورت كبوتر به لانه باز میگردند. به عبارت ديگر، آنها با كشتی يا هواپيما میگردند و در طی يك روز، امتی دوباره به دنيا خواهد آمد …
او (ريگان) اين واقعيت را نقل كرد، كه امت های جز يهودی و جز مسيحی تا زمانی كه زمان آن امت ها به سر آيد در اورشليم راه خواهند رفت و اين پيشگويی در سال 1967 كه اورشليم دوباره به زير پرچم اسراييل درآمد، تحقق پيدا كرد.
بردسن ادامه میدهد آنچه كه مرا، بخصوص زير تاثير قرار داد، اين واقعيت بود كه ديدم ريگان از نظر روحی، به طور خارق العادهای رشد پيدا كرده است. مثال خوب اين رشد، آگاهی كامل او – از نظر مبحث آخرت و رستاخيز – نسبت به رويدادهای در حال وقوع، و توانايی اش در گفتن اين بود كه اين گردهمايی دوباره، در همان روز سال 1948 پيش آمد، كه اسراييل از نو به عنوان يك ملت تشكيل شد.
و بردسن سخن خود را اين گونه به پايان میبرد: اين احساس در من ايجاد شد كه ريگان كاملا از هدف خداوند در خاورميانه آگاه است؛ و به همين دليل، دورانی را كه ما حالا در آن زندگی میكنيم، دارای اهميت بخصوصی میداند، زيرا رويدادهايی كه در كتاب مقدس پيشگويی شدهاند، همگی در اين دوران دارند تحقق پيدا میكنند.
ريگان در سال 1980، به عنوان يكی از نامزدهای رياست جمهوری، باز هم درباره هارمجدون صحبت میكرد. او در مصاحبه با روحانی انجيلی جيم باكر از شبكه تلويزيونی پی. تی. ال. گفت: ممكن است ما همان نسلی باشيم كه هارمجدون را میبيند.
نويسنده انجيلی، داگ ويد، كه در آن مصاحبه حضور داشته است، گزارش داد، بارها اين اين جمله را از ريگان شنيده است كه شايد آخرالزمان نزديك باشد. در ضيافت شامی كه در خانه ريگان در پاليسيد در كاليفرنيا در ساحل اقيانوس آرام، تشكيل شده بود، و خانواده ويد هم در آن حضور داشتند، گفتگو به موضوع اتحاد شوروی و پيشگويي های كتاب مقدس چرخيد. در ميان اين بحث، از قراری كه ويد نقل میكند، ريگان به مهمانان خود اعلام كرد: شايد ما نسلی باشيم كه هارمجدون را میبيند.
و اين نكته، يك موضوع اتفاقی نبود. ويد میگويد: ريگان پيشگويي های كتاب مقدس و بحث های آن را درباره آخرت و پايان كار جهان، از موضوع های پيش پا افتاده میداند و اضافه میكند، در مصاحبهای كه حضور داشته است، از او (يعنی ريگان) شنيده است كه همين نسل، شايد نسلی باشد كه هارمجدون را میبيند. كاملا امكان دارد كه اين همان نسل باشد.
در همان سال 1980، ريگان باز به عنوان نامزد رياست جمهوری، تفسير مكاشفهآميز ديگری كرد. چنان كه ويليام سافاير مقاله نويس در نيويورك تايمز گزارش میدهد، ريگان در ضمن سخنرانی برای گروهی از رهبران يهودی چنين گفت: اسراييل تنها كشور دموكراسی پايدار است كه ما میتوانيم به آن، به عنوان محلی كه در آن هارمجدون، ممكن است پيش بيايد، تكيه كنيم.
رابرت شير خبرنگار، در مصاحبه مارس 1981 خود با جری فال ول فاش كرد كه رييس جمهور ريگان گفته است، ويرانی دنيای ما حقيقتا ممكن است به زودی زود اتفاق بيفتد. فال ول به شير اين كلام ريگان را گفته بود كه تاريخ دارد به نقطه اوج خود میرسد و اضافه كرده بود گمان نمیكند كه ما حتی 50 سال هم با آن فاصله داشته باشيم. و در برابر اين سوال شير از فال ول، كه پرسيده بوده: آيا ريگان هم با اين حرف او موافق بوده است يا نه؟ فال ول پاسخ داده بود: بله، او هم با اين حرف موافق است. من گاهی اوقات اعتقاد پيدا میكنم كه ما حالا به سرعت داريم به هارمجدون میرسيم.
دو سال بعد، ريگان ترتيبی داد تا فال ول در جلسه شورای امنيت ملی شركت كند و با كاركنان عالي رتبه دولت آمريکا درباره نقشههای جنگ هسته ای با روسيه، به بحث بپردازد. همچنين از قراری كه هال ليندسی میگويد، ريگان تصويب كرد كه نويسنده هواخواه مشيت الهی كتاب زمين، ستاره بزرگ مرحوم درباره يك جنگ هسته ای با روسيه، برای استراتژی پردازان پنتاگون سخنرانی كند.
در يكی از روزهای اكتبر 1983، ريگان فاش كرد كه هارمجدون همچنان ذهن او را اشغال كرده است. رييس جمهور ريگان در ضمن گفتگوی تلفنی خود با تام داين از كميته روابط عمومی آمريکا و اسراييل، يعنی نيرومندترين گروه هواخواه اسراييل در كنگره آمريکا، اين حرف را زده است. از قرار گزارش داين، رييس جمهور گفته است:
میدانيد، من به انبيای كهن شما در عهد قديم برمی گردم، به علامت هايی كه هارمجدون را پيشگويی كردهاند؛ و هميشه در اين شگفتی هستم كه آيا ما همان نسلی نيستيم كه ناظر آن پيشامد خواهيم بود؟ من نمیدانم شما اين آخرها به هيچكدام از آن پيشگويي ها توجه كردهايد يا نه؟ اما حرف مرا باور كنيد؛ اين پيشگويي ها به يقين زمانهايی را توصيف میكنند، كه ما در آن به سر میبريم.
ريگان در سه نوبت در سالهای 1982، 1983 و 1984، برای بنگاه های سخن پراكنی مذهبی ملی (N.R.B)، كه اكثريت بسيار بالای آن را هواخواهان مشيت الهی تشكيل میدهند و معتقد به نزديك شدن يك جنگ هستهای هستند، سخنرانی كرد.
ريگان در سال 1982، در حالی كه اعضای N.R.B برايش كف میزدند، چنين گفت: شايد اين حادثه، ديرتر از آنچه كه ما فكر میكنيم، روی بدهد. به نظر آنان جنگ آخرالزمان هارمجدون، خود پيش درآمد و مژده دهنده دومين ظهور مسيح خواهد بود.
ريگان در خطابه سال 1983 خود به N.R.B، اهميت كتاب مقدس را در زندگی خود، چنين توصيف كرد: در ميان دو ورقه مقوايی كه اين كتاب منحصر به فرد را در ميان گرفته اند، پاسخ همه پرسش ها و همه مساله هايی كه امروز در برابر ما قرار گرفتهاند، وجود دارد.
او در سخنرانی سال 1984 خود برای 4000 نماينده N.R.B، موافقت خود را با كسانی كه میگويند بهتر است انسان بميرد، اما سرخ نباشد(7) چنين ابراز داشت. او برای آشكار ساختن احساس خود در اين باره، داستانی را نقل كرد: وقتی در پيش صحنه يك گردهمايی مذهبی در لوس آنجلس حضور داشتم، كه پت بون خواننده، سخنران برجسته آن بود. دو دختر بودن هم كه در آن موقع دختركان كوچكی بودند، حضور داشتند. بون گفت: با اين كه دو دختر را در روی زمين بيش از هر چيز دوست میدارد، ترجيح میدهد كه اين دو همين حالا با اعتقاد به خداوند بميرند، اما در يك رژيم كمونيستی بزرگ نشوند. ريگان در همين سخنرانی سال 1984 خود برای نمايندگان N.R.B بون را برای گفتن چنين جمله سنگينی بر ضد شيطان كمونيستی، مورد تحسين قرار داد، و گفت تا وقتی بون، اين حرف را نزده بود، من به او كم بها میدادم.
بسياری از هواخواهان پر و پا قرص مشيت الهی، روسيه را شيطانی، و امپراطوری شيطان میدانند. ريگان اين كلام را در 8 مارس 1983 ايراد كرده است: آنها (اتحاد شوروی) كانون شيطان در دنيای مدرن كنونی هستند. او باز ضمن سخنرانی برای انجمن مسيحيان پروتستان چنين گفت: اعتقاد من بر اين است كه كمونيسم، فصل غمانگيز و عجيب ديگری از تاريخ بشر است كه، حتی حالا، آخرين صفحه هايش دارد نوشته میشود.
جيمس ميلز، در مقاله پيش گفتهاش در سان ديه گو مگزين، مینويسد: كاربرد اصطلاح امپراطوری شيطان در مورد شوروی توسط ريگان، تنها لفاظی و بازی با كلمات نبود، كه برای خوش آيند بنيادگرايان مذهبی و سياسی ابراز شده باشد، بلكه بيشتر اظهار عقيدهای بود كه از عقيدهای كه آن شب، در سال 1971 ابزار كرده بود، برمی خاست.
ميلز در مقاله خود نوشت كه ريگان در مقام رياست جمهوری هميشه تعهد خود را نسبت به انجام وظايفش در تحقق اراده خداوندی درست همانند هر متدين معتقد عالی مقام ديگری ابراز میدارد و افزود: ريگان به ويژه انجام اين تعهد را كه در صدد باشد تا قدرت نظامی ايالات متحده و متفقان آن را بالا ببرد، همواره احساس میكند. ميلز چنين ادامه میدهد:
درست است كه حزقيال نبی پيروزی ارتش اسراييل و متفقان آن را در جنگ وحشتناكی بر ضد نيروهای تاريكی، پيشگويی كرده است؛ اما مسيحيان محافظه كاری مانند ريس جمهور ما نبايد اين تفنن گرايی روحی را بر خود هموار كنند؛ و اين پيروزی را مسلم فرض كنند. قدرتمندتر كردن نيروهای بر حق، برای اين كه در اين مهمترين جنگ پيروز بشوند، در چشم اين گونه آدمها، خود به تحقق رسانيدن پيشگويیهای خدايی است؛ و آن را مبتنی بر اراده خداوندی در مورد آخرت و آمدن درباره مسيح برای سلطنت هزار سالهاش میدانند.
اگر ريگان هنوز هم به آنچه كه در سال 1971 به من گفت، اعتقاد داشته باشد – كه هنوز اعتقاد داشتن يا نداشتن او، خود موضوع بحث و گفتگوی بسياری از مقاله نويسان مطبوعات در سالهای اخير بوده است – من هيچ ترديد ندارم كه او حالا مسئوليت های خودش را، به عنوان رهبر دنيای غرب تلقی میكند. و به نظر من چنين میرسد كه او در هنگام بيشتر تصميم گيريهای سياسی خودش، زير نفوذ اين احساس است.
ميلز باز ادامه میدهد: طرز تلقی او، درباره هزينههای نظامی و ناشنوايی او در برابر هر گونه خلع سلاح هستهای، به يقين، در زير نفوذ اين بينش مكاشفهای قرار دارد. زيرا كه هارمجدون، آن گونه كه در كتاب های حزقيال نبی و مكاشفه يوحنا پيشگويی شده است، ممكن نيست در يك دنيای خلع سلاح شده تحقق پيدا كنند. هر كس كه معتقد باشد اين پيشگويي ها بايد تحقق پيدا كنند، نمیتواند عملی شدن خلع سلاح را بپذيرد. چون اين بر خلاف طرح خداوندی و كلام اوست.
ميلز در ادامه سخن خود میگويد: سياست های داخلی و پولی رييس جمهور هم با تعبيرهای مو به موی پيشگويي های كتاب مقدس همخوانی دارد. چون، اگر دنيا به زودی به آخر برسد، ديگر دليلی ندارد كه درباره بازپرداخت بدهیهای ملی كاری بكنيم.
پشتيبانی او از محافظه كاران نوينی مانند جيمس وات، در زمينه حفاظت محيط زيست هم – اگر بدين گونه به موضوع نگريسته شود – معنی پيدا میكند؛ چون اصولا چرا بايد در بند حفظ محيط زيست بود؟ چرا بايد وقت و پول را بيهوده صرف حفاظت اين چيزها برای نسل آينده بكنيم، در حالی كه همه چيز – از جمله اين چيزها – سرانجام در يك آتش سوزی همه جاگير، در آخرت خاكستر خواهد شد؟
تحقق پذيرفتن بازگشت مسيح به زمين، به عنوان يك هدف سياسی، هرگز رقابت تامين هزينههای وسايل و لوازمی مانند تراكتورهای آبی – خاكی را، برنمی تابد. بنابراين، نتيجه میگيريم كه همه برنامههای داخلی، بويژه آنهايی كه مستلزم سرمايه گذاری هستند، بايد كنار گذاشته شوند، تا همه پولها صرف تامين مالی افزايش و تكميل سلاحهای هستهای بشوند، تا اينكه با راندن هلاكت آتشين بر سر دشمنان شيطانی خداوند و امت او، ممكن گردد.
يكی از برجستهترين انديشههايی كه توسط جيمس ميلز در مقالهاش ابراز شده اين است كه هارمجدون، در دنيايی كه خلع سلاح شده باشد، نمیتواند تحقق پذيرد. با اين كه همه ملت ها دارند سلاح های بيشتر و بيشتری میسازند – اما هيچ كدام بيشتر و سريعتر از ايالات متحده سلاح نمیسازند – امروز، بنا بر كتاب ميدان های نبرد هستهای اثر ويليام ام. آركين و ريچارد دبليو. فيلد هاوس، ايالات متحد دارای 670 جنگافزار هسته ای در 40 ايالت است، كه جمع كلاهك های آنها، به 14599 بالغ میگردد. آلمان غربی ميزبان 3396 جنگافزار هستهای آمريکايی است؛ انگليس 1268؛ ايتاليا 549؛ تركيه 489؛ يونان 164؛ كره جنوبی 151؛ هلند 81 و بلژيك 25.
چنان كه وزير سابق دفاع، كلارك كليفرد، در 14 اوت 1985، در باشگاه ملی مطبوعات در واشنگتن دی.سی. اظهار كرد، امروز قدرت ويرانگری نيروهای هسته ای جهان، يك ميليون بار نيرومندتر از قدرت بمبی است كه ما بر هيروشيما افكنديم؛ با اين همه، ما چه میكنيم؟ باز هم داريم سلاح های بيشتری میسازيم.
از وقتی جرج بوش رييس جمهور شده است، ما نشانهای در دست نداريم كه او شخصا از خداشناسی هارمجدون پشتيانی كرده باشد. اما خبرنگارانی مانند الينور برچر از شهر لوييزويل، كنتاكی كورير جرنل (25 سپتامبر 1985) و ليز سميث خبرنگار نيويورك ديلی نيوز (3 اكتبر 1988) پرسشهايی را درباره اعتقادهای مذهبی دان و ماريلين كويل (معاون رييس جمهور و همسرش) مطرح ساختهاند. اين خبرنگاران گزارش دادهاند كه هم والدين دان، و هم ماريلين كويل، در شمار پيروان متعصب سرهنگ رابرت بی ثايم (پسر) از شهر هوستون، يعنی هواخواهان دو آتشه مشيت الهی هستند، كه گفته میشود صدها بار دست راستیتر از جری فال ول است.
من خودم، مصاحبه تلويزيونی ماريلين كويل را در شبكه تلويزيونی ای.بی.سی. گوش كردهام، كه از اعتقادهای مذهبی خودش و همسرش دفاع میكرد. اما از آنجا كه دال كويل، دسترسی نزديكی به دگمه (آغازگر جنگ هسته ای) دارد، خداشناسی او در مورد هارمجدون، بيش از تنها اعتقاد شخصی او اهميت پيدا میكند. مساله اينجاست كه اعتقاد او به اين كه خداوند، خواستار نابودی كره ما، كره زمين است، ديگر به مساله همه ما آمريکاييان مبدل میشود.
———————————
پی نوشت:
1- متن آيه 4 باب 12 كتاب دانيال نبی: اما تو ای دانيال كلام را مخفی دار و كتاب را تا آخرالزمان مهر كن.
2- متن آيه 20 باب 22 مكاشفه يوحنا:او كه بر اين امور شاهد است میگويد بلی میآيم. آمين، بيان ای خداوند عيسی*.
3- متن آيه 12 باب 14 كتاب زكريای نبی:و اين بلاای خواهد بود كه خداوند بر همه قومهاای كه با اورشليم جنگ كننده، وارد خواهد آورد* گوشت ايشان در حالتی كه بر پای خود ايستادهاند كاهيد خواهيد شد و چشمانشان در حدقه گداخته خواهد گرديد و زبان ايشان در دهانشان كاهيد خواهد گشت.
4- گوينده در اينجا عاميانه سخن گفته است.
5- تعميدی يا Baptist نام يكی از فرقههای مذهب پروتستان است.م.
Ghost of Hagar -6
7- اين جمله كوتاه در زبان انگليسی دارای سجع میباشد: Better dead than red