به نام خدا
اتحاد پنهانی میان اسراییل و مسیحیان دست راستی آمریکا
اشاره:
این نوشته بخشی از کتاب «تدارک جنگ بزرگ» است که در سال 1989 توسط «گریس هال سل»، نویسنده آمریکایی، به رشته تحریر در آمده است.
————————————————
نبرد هارمجدّون(1)
از سال 1980، اين عادت در من پيدا شده است كه هر يكشنبه، برنامه «ساعت بشارت انجيل كهن» فال ول را در تلويزيون بگيرم.
براى آنكه مطالب بيشترى درباره خداشناسى هار مجدون فال ول بدانم؛ و دريابم كه پيروانش تا چه اندازه مانند خودش فكر مىكنند، در سال 1983، در گشت مسافرتى به سرپرستى او به سرزمين قدس، نام نويسى كردم.
من يكى از 630 نفر مسيحىاى بودم، كه از نيويورك به تل آويو پرواز كرديم. در آنجا ما را به گروههاى حدود 50 نفرى تقسيم كردند. به هر يك از گروهها يك اتوبوس و يك راهنماى اسراييلى اختصاص داده شده بود. ما پس از يك استراحت شبانه با اتوبوس ها يمان به راه افتاديم.
حالا در اين سفر كوتاه، شما هم با من همراه شويد:
براى اين كه به دره مجدو برويم، از تل آويو حدود 55 مايل به طرف شمال سفر مىكنيم. به محلى مىرسيم كه در 20 مايلى جنوب – جنوب شرقى حيفا، قرار دارد و فاصله آن از درياى مديترانه، حدود 15 مايل است پس از پياده شدن از اتوبوس، با كلايد، يك مدير اجرايى بازرگانى بازنشسته از مينياپوليس، كه سالهاى آخر دهه 60 سالگى خود را مىگذراند، همگام مىشوم. كلايد، فارغ التحصيل كالج است و در جنگ دوم جهانى، در ارتش آمريكا با درجه سروانى، در آفريقاى شمالى و اروپا، خدمت كرده و به خاطر فرماندهى هوشمندانه سربازانش و شجاعت شخصى اش در زير آتش دشمن به گرفتن نشان افتخار، مفتخر شده است. قدى دارد در حدود شش پا و هيكلى مناسب، كه آن را نتيجه خدمتش در ارتش مىداند.
همسر كلايد دو سال پيش درگذشته است و به همين جهت در اين سفر تنهاست. سر و وضعش تميز و مرتب است. با شلوارى پشمى، پيراهنى سفيد، كراوات مناسب و كت كشمير؛ سرى دارد پرمو كه تنها بخشى از آن خاكسترى شده است.
فاصله كوتاهى تا يك تل يا پشته كوچك، پياده طى مىكنيم. اين تپهاى است مصنوعى، كه از لايههاى مختلف يا برجا مانده از گياهان و جانوران و يا جامعههاى باستانى كهن پوشيده شده است.
كلايد توضيح مىدهد: «زمانى در اينجا يك شهر قديمى كنعانى قرار داشته است» و اضافه مىكند كه ما در لبه جنوبى فضاى بزرگ گسترده و هموار دشت اسدرالون (2) قرار داريم، كه در كتاب مقدس «دره جزرال» هم گفته شده است.
در زمانهاى قديم مجدو شهر بسيار مهمى بود. اين شهر در محل تقاطع دو جاده مهم استراتژيك نظامى و كاروان رو قرار داشت.
كلايد، اين كهنه سرباز از تاريخ دان مىگويد: «جاده ماريس، يعنى جاده باستانى ساحلى، كه مصر را از راه مجدو، به دمشق و مشرق مربوط مىساخت، از اين دره مىگذشت.»
مىگويم: «پس با اين توصيف، اين محل هميشه ميدان جنگ بوده است؟»
كلايد پاسخ مىدهد: «بله، برخى از تاريخ نويسان اعتقاد دارند، كه در اينجا بيش از هر جاى ديگر در جهان، جنگ روى داده است. فاتحان كهن هميشه مىگفتند، هر فرماندهى كه مجدو را داشته باشد، در برابر همه مهاجمان پايدارى مىكند.»
«شما در صحيفه يوشع بن نون (باب 12، آيه 21)(3) مىخوانيد كه چگونه يوشع و اسراييليان، در اينجا كنعانيان را شكست دادند. و در «كتاب داوران» باب چهارم و پنجم مىخوانيد كه دو قرن پس از آن نيروهاى اسراييلى در زير فرماندهى دبوره و باراق، در نبردى بر سيسرا سردار كنعانيان چيره شدند.(4)»
«و بعد چنانكه مىدانيم، شاه سليمان اين شهر را مستحكم ساخت و به مركزى براى اسبها و ارابه هايش بدل كرد.
حتى در طى سالهاى عمر من هم در اينجا نبردهاى مهمى داشتهايم. نزديك به پايان نخستين جنگ جهانى، در سال 1918، ژنرال انگليسى آلن بى، درست در همين جا در مجدّو، به پيروزى قاطعى بر تركها دست يافت.»
همه عضوهاى گروه ما، به پياده روى خود تا يك نقطه مناسب ادامه مىدهيم و سپس در نقطهاى كه بر همه دره جزدال كه به سوى شمال غربى تا دوردست اشراف دارد، غرق تماشا مىشويم.
كلايد با صداى هيجان زدهاى مىگويد: «و سرانجام، حالا دارم ميدان آخرين نبرد بزرگ را تماشا مىكنم!»
مىپرسم: اما آخر شما از كجا مىدانيد كه نبرد نهايى در اينجا روى خواهد داد؟
– «شما همين اسم – يعنى مجدّو – را بگيريد، كلمه عبرى هار، يعنى كوه را به آن اضافه كنيد. اين دو كلمه به شما هارمجدّو را مىدهد، كه ما هارمجدّون ترجمه مىكنيم.»
در حالى كه او صحبت مىكند، من مىكوشم استدلال او را، با جستجوى هار يا كوه دنبال كنم؛ اما كوهى پيدا نمىكنم. با وجود اين، چون دره روبروى خودمان را مىتوانيم ببينم، پس نقطه مناسبى كه روى آن ايستادهايم، بآسانى مىتواند هار (كوه) تلقى بشود. اما با همه اينها، آيا هارمجدّو – كه كلمه كلمه به معنى كوه مجدو است – به يك محل دلالت مىكند يا يك رويداد؟
كلايد، كمى با بى حوصلگى پاسخ مىدهد: «نه، نه، اين ميدان نبردى است كه همه ملتها در آن درگير مىشوند. اين آخرين نبرد ميان نيروهاى نيكى و نيكوكارى به رهبرى مسيح و نيروهاى شيطانى به رهبرى دجال خواهد بود.»
من، مانند ميليونها مردم ديگر، سخن كلايد را باور مىكنم. من هميشه چيزهايى درباره هارمجدّون شنيده بودم، اما با همه شنيدن هاى اين واژه اشتقاق آن را نمىدانستم. پرسيدم كه آيا درباره اين واژه هارمجدّون مطالب زيادى خواندهايد؟
– «مىدانيد، واژه هارمجدّون تنها يك بار در انجيل آمده است؛ يعنى درست همان كه در كتاب مكاشفه يوحنا باب شانزدهم، آيه 16 آمده است؛ و سپس اين آيه مختصر را نقل مىكند:
«و ايشان را به موضعى كه آن را در عبرانى هارمجدّون مىخوانند، فراهم آوردند.»
از آن جا كه اين واژه در زندگى ما نقش چنين با اهميتى دارد، اميدوارم بتوانم اشتقاق آن را پيدا كنم، من آنچه را كه كلايد گفت تكرار مىكنم: در كتاب عهد عتيق، هيچ ذكرى از اين واژه نشده است. در كتاب عهد جديد هم تنها يك مورد، يعنى در باب مكاشفه كه گاهى مكاشفات، يا مكاشفه يوحناى قديس هم گفته مىشود، آمده است. اما من هنوز سردرگم هستم، در حالى كه در مكاشفه، از «محلى» به نام هارمجدّون صحبت مىكند، كلايد اصرار دارد كه هارمجدّون معنى يك نبرد را مىرساند.
كلايد مىگويد: «يوحناى پيش گو كتاب مكاشفه را نوشته است؛ و چنانكه مىدانيم ما از همين اثر يوحنا است كه بيشترين اطلاعات خودمان را از آخرين روزهايى كه داريم مىگذرانيم، به دست مىآوريم. او تصوير كاملى از آخرين نبردى كه بايد درست در همين محل صورت بگيرد، به دست داده است. به ياد داريد كه او در پيشگويى خود از اين نبرد بزرگ، مىنويسد(5):
«و بلدان امتها خراب شد… و هر جزيره گريخت و كوهها ناياب گشت.» و بعد مىافزايد:
«خداوند همه چيز را درباره آينده مىداند. هيچ چيز را از او گريزى نيست. خداوند از همان آغاز مىداند، چه كسى به هاويه خواهد رفت و چه كسى دقيقا نخواهد رفت. هنگامى كه خداوند قانون را نازل كرد، دقيقا مىدانست كدام انسان قادر به رعايت آن نخواهد بود.»
من به خودم جرات داده مىپرسم: «خداوند از پيش مىداند؟ و از پيش مقرر كرده است؟»
– «شما بايد به خاطر داشته باشيد كه اين از پيش دانستن، تعيين كننده همه چيز نيست. اما آنچه كه خداوند مىداند، فراتر از هر حدس و گمانى است. آنچه خداوند مىداند، با يقين كامل صددرصد مىداند؛ و او همه چيز را مىداند.
«در كتاب مكاشفه، خداوند با بكار گرفتن يوحنا، توصيف كاملى از آنچه كه اين جنگ آخرالزمان خواهد بود، به ما مىدهد»
و ادامه مىدهد:«يك ارتش 200 ميليونى شرقى در طى يك سال به سمت غرب به حركت درمى آيد. اين ارتش به حركت درمى آيد و در تغيير مكان خود پرجمعيتترين ناحيههاى جهان را پيش از رسيدن به رودخانه فرات، ويران خواهد ساخت.»
«باب 16 مكاشفه به ما مىگويد كه رودخانه فرات خشك خواهد شد، و اين به پادشاهان مشرق زمين، مشرقيان، اجازه خواهد داد كه سرزمين اسراييل را درنوردند.»(6)
– تكرار كردم: پادشاه مشرق زمين؟ و ذهن من به سوى سرزمينهاى جهان كه در مشرق رود فرات قرار دارند، به پرواز درمى آيد. هيچ پادشاهى كه امروز در آن ناحيه حكمروايى داشته باشد به ذهنم خطور نمىكند. در زمان ما، شاه ايران آخرين پادشاه مشرق رود فرات بود. امروز ديگر هيچ شاهى در آنجا نيست، اما در زمان يوحنا چنين شاهانى وجود داشتند – پس گفتم آيا اين نمايانگر آن نيست كه يوحنا اين سخنان را درباره زمان خودش گفته است، و نه زمان ما؟
كلايد گفت:«نه، نه، شما مىتوانيد پادشاهان را به معنى رهبران يا سران دولتها بگيريد.»
كلايد كه در همه جا طرفدار جدى تعبير كلمه به كلمه كتاب مقدس است، در اين مورد، خود كلمه كتاب مقدس را قبول ندارد.
حرف او را قطع نمىكنم و او به نقل خود ادامه مىدهد: «اين پادشاهان – يا رهبران – تمامى ربع مسكون، بزرگترين ارتش تاريخ جهان را درست به اينجا، به مجدّو مىآورند.» با چشمان فراخ شده سخن مىگويد و چهرهاش وقتى از فرشتهاى حرف مىزند كه پياله خود را بر نهر عظيم فرات ريخت و آبش خشكيد تا راه ارتش بزرگ پادشاهانى كه از مشرق آفتاب مىآيند از بستر آن باز بشود، برق و درخشندگى ناشى از پيش بينى به خود مىگيرد.
اما وقتى سازمان دادن يك ارتش خوب، ارتشى بسيار كوچكتر از همه ارتش هاى مشرق زمين، تا اين اندازه دشوار باشد، چگونه يك رهبر، يا گروهى از رهبران مىتوانند موفق به بسيج كردن يك ارتش 200 ميليون نفرى بشوند؟
كلايد مىگويد: «خوب، روشن است، اين رهبران هدف هاى ژئوپليتيك دارند، و ارواح شيطانى آنان را به پيش مىرانند».
پرسيدم: ارواح شيطانى؟
– «در اين مورد، اينها همان ارواح شيطانى فرشتگان به خاك افتادهاى هستند، كه از شيطان در عصيانش در برابر خداوند، پشتيبانى كردند. پس از اينكه اين ارواح شيطانى بر ذهن رهبران جهان مسلط شدند، اين رهبران و ارتش هاى جهان، نادانسته به پيادگان آنها تبديل مىشوند.»
به نظرم همه چيز دارد بخوبى جفت و جور مىشود. براى اينكه مطمئن شوم كه همه چيز را به درستى فهميدهام، گفتم: آيا اين دجال است كه اين ارواح شيطانى را در ذهن رهبران جهان جاى مىدهد؟ و كلايد تصديق كرد.
كلايد علاوه بر ارواح شيطانى، از «وحش» مكاشفه يوحنا هم صحبت كرد و توضيح داد كه: «وحش، يعنى اينكه اتحاد نيرومندى از ملت هاى اروپايى و گروهى از ملت ها كه در آخرين روزها به پا خواهند خاست، به وجود خواهد آمد. حالا ما مىدانيم كه داريم در عهد آخرالزمان زندگى مىكنيم. زيرا پيدايش اتحاد نيرومند ملت هاى اروپايى را ديدهايم – و اين همان چيزى است كه ما جامعه اقتصادى اروپا يا بازار مشترك مىناميم. با مطالعه اين پيشگويى، ما مىتوانيم به چشم ببينيم كه خداوند همه اين رويدادها را از پيش خبر داده است.(7)
«همه آنچه كه روي دادنش را در جهان امروز مىخوانيم، به روشنى نشانگر اين است كه اين پيشگويى به زودى روى خواهد داد.
و در اين نبرد آخرالزمان – كه با مطالعه زكرياى نبى و همين مكاشفه از آن آگاه مىشويم – نيروهاى ملت هاى سرتاسر زمين در زير فرمان دجال، بر ضد خداوند ما عيسى مسيح و قديسان پرافتخارش خواهند جنگيد و چنان كه مىدانيم، مسيح، در اين خونينترين نبرد تاريخ، آن ميليون ها را از ميان خواهند برد و دجال را به قتل خواهد رسانيد.»
كلايد براى اينكه نكتهاش را اثبات كند، آيه هشتم از باب دوم تسالونيكيان (كتاب عهد جديد) را از بر خواند:
«آن گاه آن بى دين – كه كلايد اضافه مىكند، منظور از بى دين همان دجال است – ظاهر خواهد شد، كه عيسى خداوند، او را به نفس دهان خود هلاك خواهد كرد و به تجلى ظهور خويش او را نابود خواهد ساخت.»
من براى كلايد تفسير كردم كه، احتمال ندارد مسيحيان، جز در مورد بهشت و جهنم، اين اندازه انديشه و كلام را به هارمجدّون اختصاص داده باشند.
هنگامى كه كلايد و من، گرم گفتگو هستيم، ديگر كسان گروه ما، با نشستن بر روى سنگها يا علفها، غرق انديشه درباره اين دره داراى مزرعههاى گندم و جو و باغهاى ميوه شدهاند. در حالى كه اين دره تا اين اندازه ساكت و آرام تا اين اندازه صلحآميز به نظر مىرسد، رفتار و گفتار كلايد نشانگر آن است كه زير و رو شدن همه جهان در يك انفجار بزرگ، ناگزير به نظر مىرسد. او از جزئيات توصيف خودش درباره اين آتش سوزى بزرگ، سخت مطمئن به نظر مىرسد.
با اين همه، اين جنگ قرار است كه در همين ميدان برابر ما روى دهد – درهاى كه چنان كوچك است، كه در يك مزرعه نيراسكا جاى مىگيرد؛ و اگر در يك ايلخى پرورش گاو تگزاس قرار داشته باشد، در آن گم مىشود. در حالى كه به سوى اين دره كوچك آرام پوشيده از مزرعههاى با سنگچين از هم جدا شده اشاره مىكردم، به كلايد گفتم كه اينجا، براى يك چنين جنگ عظيمى، بيش از اندازه كوچك به نظر مىرسد.
خيلى جدى گفت: «نه، تانكهاى خيلى زيادى را مىتوان در اينجا جاى داد.»
تكرار كردم، تانكها، و همه ارتشهاى روى زمين؟
– «بله، همه اين ها را. اما بايد به خاطر داشته باشيد كه اين بزرگترين نبردى خواهد بود كه تاكنون روى داده است. چندين ميليون نفر، همين جا خواهند مرد.»
پرسيدم: «و يك جنگ هستهاى همين جا، در مجدّو شروع خواهد شد و همه دنيا را ويران خواهد كرد؟»
پاسخ داد: «بله، شما اين را در باب سى و هشتم و سى و نهم صحيفه حزقيال نبى مىخوانيد. در اين دو باب يك جنگ هستهاى توصيف شده است. سپس مىگويد: «باران هاى سيل آسا و تگرگ سخت آتش و گوگرد، تكان هاى سختى در زمين پديد خواهند آورد، كوه ها سرنگون خواهد شد و صخرهها خواهد افتاد و جميع حصارهاى زمين منهدم خواهد گرديد، رويارو «در برابر هر گونه وحشت».(8) امكان ندارد كه حزقيال نبى، به چيز ديگرى جز مبادله سلاح هاى تاكتيكى هستهاى، اشاره كرده باشد.»
اطمينان و يقين كلايد، احساس واقع بينى مرا متزلزل مىسازد. با اين حال مىدانم، او چيزى را مىگويد، كه ميليون ها آمريكايى، دقيقا به آن باور دارند.
– پرسيدم: «آيا تصور كلايد از مسيح، شبيه يك ژنرال پنج ستارهاى است كه ارتش ها را رهبرى مىكند؟ و آيا كلام كتاب مقدس را چنان تعبير مىكند كه مسيح به عنوان سر فرمانده آن، نيروهايى را كه بر ضد او متحد شدهاند، با به كار بردن سلاح هاى هسته اى، نابود خواهد كرد؟»
– پاسخ داد: «بله، در واقع مىتوانيم انتظار داشته باشيم كه مسيح، ضربه نخست را وارد كند. او، سلاح نوينى را براى نخستين بار، به كار خواهد برد. و اين سلاح، همان اثرهايى را خواهد داشت، كه بر اثر يك بمب نوترونى ايجاد مىشود. شما مىتوانيد اين مطلب را در آيه دوازدهم باب چهاردهم كتاب زكرياى نبى بخوانيد، كه مىگويد:
– «گوشت ايشان در حالتى كه بر پايهاى خود ايستادهاند، كاهيده خواهد شد و چشمانشان در حدقه گداخته خواهد گرديد، و زبان ايشان در دهانشان كاهيده خواهد گشت.»
مىپرسم، منظور حرف كلايد اين ست كه آيا خود مسيح ضربه نخست را خواهد زد؟ كلايد پيش از دادن پاسخ همه قد شش پايى خودش را روى پاهايش راست مىكند و با صداى قوى و سخت صميمى خود مىگويد:
«بله، عيسى مسيح به اين زمين باز مىگردد، تا حكومت الهى را در آن برقرار سازد ؛ و اين كار را از ستاد خود در اورشليم، خواهدكرد.»
– و بر سر يهوديانى كه در اسراييل زندگى مىكنند، چه خواهد آمد؟
كلايد گفت: «دو سوم يهوديانى كه در اينجا زندگى مىكنند، كشته خواهند شد. اين مطلب را مىتوانيد در آيههاى هشتم و نهم باب سيزدهم كتاب زكرياى نبى بخوانيد.(9)امروز در حدود 13 ميليون و نيم يهودى در جهان هستند. به اين ترتيب، خداوند به ما مىگويد كه 9 ميليون يهودى در اين نبرد، كشته خواهند شد – يعنى بيش از همه يهوديانى كه توسط نازي ها كشته شدند. آن قدر خون جارى خواهد شد كه خداوند آن را به چرخشت شرابگيرى، كه خون آنان را مىگيرد، تشبيه مىكند. تا مسافت 200 مايل، خون تا به دهانه اسبان، بالا خواهد آمد.»
پرسيدم، چرا كلايد تصور مىكند كه خداوند خواستار آن باشد، كه يك رشته از عقوبت ها را نازل گرداند تا بيشتر مردمان جهان را بكشد و بخش اعظم تمدن ما را نابود كند؟
كلايد گفت: «خداوند، اين كار را بيشتر به خاطر امت قديمىاش، يهوديان مىكند، خداوند دوران هفت ساله آزمايش سخت را مقرر كرده است، تا يهوديان تصفيه شوند، تإ وادارشان سازد، روشنايى را ببينند و مسيح را به عنوان نجات دهنده خود بشناسند.»
اعتراف مىكنم كه تعبيرهاى او، مرا سخت گرفتار شبهه كرده است. چرا خداوند بايد يهوديان را، يعنى برگزيدهترين در ميان همه امتها را برگزيده باشد، تنها براى اينكه – بنا بر واژه همراه با حسن تعبير كلايد- «آنان را تصفيه» كند؟
– «آيا نمىبينيد كه خداوند ميخواهد آنان در برابر تنها پسرش، خداوندگار ما عيسى مسيح به سجده درآيند؟»
سپس كلايد توضيح مىدهد كه خداوند پس از نابود كردن دو سوم اين امت، سرزمين اسراييل را نجات خواهد داد. يعنى اينكه خود شخصا وارد نبرد هارمجدّون خواهد شد. و خداوند همه آن چيزهايى را كه براى نابودى كسانى كه مصمم به آزادی اسراييل هستند، نيازمند است؛ در اختيار دارد.»
در ذهن من اين نكته شروع به جا افتادن مىكند كه كلايد اسراييل را دوست دارد، اما علاقهاى به يهوديان ندارد. به نظر مىرسد كه هيچ احساس تاسفى براى آن يهوديان يا ديگرانى كه مىگويد كشته مىشوند، در او نيست.
«هفت ماه طول خواهد كشيد تا يهوديان زنده اسراييل بتوانند همه سربازان كشته شده را دفن كنند» و به عنوان دليل، آيه دوازدهم باب سى و نهم كتاب حزقيال نبى را نقل مىكند: «و خاندان اسراييل مدت هفت ماه ايشان را دفن خواهند كرد تا زمين از وجودشان پاك گردد.»(10)
با پذيرش احتمال خطر تكرار سخنم، دوباره پرسيدم، چرا خداوند رحمان بايد بخواهد كه ما سلاح هاى هستهاى به كار ببريم؟
پاسخ داد: «به خاطر داشته باشيد، انسان دانش خود را و چگونگى ايجاد كردن اين قدرت ويرانگر را، از خداوند كسب كرده است. انرژى هستهاى، براى خداوند چيز تازهاى نيست؛ و تهديد يك همه سوزى هستهاى، قادر متعال را غافل گير نخواهد كرد. خداوند در همه اوقات مىداند چند ماهى در درياها و چند ستاره در آسمانها و چند دانه شن در ساحلهاى درياها وجود دارد. او خداوند عالم و قادر متعال است. آنچه كه او بخواهد، خواهد شد. هيچ انسان، يا امتى نمىتواند از تحقق اراده خداوندى جلوگيرى كند.»
و كلايد با لبخندى مرموز با اين سخنان، حرف خود را به پايان برد: «هنگامى كه مسيح دوباره به زمين بازگردد، از آسمانها به ارض اورشليم نزول خواهد كرد. ملاحظه كنيد، همه تاريخ مربوط و متمركز است بر امت اسرائيل كه تخم چشم و برگزيده خداوند دوباره زمان تاريخ بشر را به دست خود مىگيرد.»
پايان نزديك است
در طى گشت در سرزمين مقدس، من سخنان كلايد را روى نوار ضبط صوت ضبط كردم؛ و وقتى بعدها به آن گوش دادم، آن را بسيار همانند سخنان جرى فال ول و بسيارى از كشيشان معتبر انجيلى پروتستان تلويزيونى ديدم كه مىگويند: بى هيچ نرمشى از پيش چنين مقرر كرده است؛ و بنا به سخن كلايد، خداوند زمام تاريخ بشر را خود به دست مىگيرد.
پس از بازگشتم از سفر كوتاه 1983، به تحقيق پرداختم، ديگر كشيشان پروتستان انجيلى بنيادگرا در موضوع هارمجدّون ، چه مىگويند. در سال 1970، بيلى گراهام هشدار داد كه: «جهان اكنون به سرعت دارد به سوى جنگ آخرالزمان هارمجدّون خود نزديك مىشود» و «نسل كنونى جوان ما، شايد آخرين نسل در تاريخ باشد».
گراهام در فرصت ديگرى گفت: «اكنون بسيارى از مردم مىپرسند. اين آخرين جنگ آخرالزمان در كجاست؟ ما چه اندازه به آن نزديكيم؟ خوب، محل اين جنگ در غرب رودخانه اردن است، در دشت جزرال، ميان جليله و سامريه. ناپلئون وقتى اين جايگاه سترگ را ديد، گفت: «اين ميدان بزرگترين نبرد جهان است»، زيرا كه انجيل به ما آموزش مىدهد كه جنگ بزرگ آخرالزمان، اين بزرگترين جنگ تاريخ؛ در اين بخش جهان روى خواهد داد: يعنى در خاورميانه!»
س.س.كريب، رييس پيشين انجمن كشيشان پروتستان انجيلى، در سال 1977 نوشت: «شاه مسيح، ميليونها نظامى گرد آمده توسط ديكتاتور شيطان صفت، دجال را، به سختى تار و مار خواهد ساخت.»
هال ليندسى، نويسنده يك كتاب پرفروش، همه تاريخ را – يعنى تاريخ خاورميانه و همه جهان را – به كمك قرائت كتاب مقدس تعبير مىكند. او در كتاب خود به نام «زمين، سياره بزرگ مرحوم» مىگويد: دولت اسراييل، خط مرزى ميان رويدادهاى عمده كنونى و آينده است.
ليندسى مىگويد: «پيش از اين كه يهوديان، تشكيل يك ملت بدهند، هيچ چيز درست سر جايش نبود. تنها حالا كه اين اتفاق افتاده است، تحقق همه گونه علايم پيشگويىهاى نبوى، دارد سر جاى خودش قرار مىگيرد. زيرا كه برخى فضاهاى قدرت سياسى بايستى نخست پديد مىآمد، و اكنون بنابر الگوى پيشگويىهاى نبوى، كانون همه جهان در خاورميانه، و بويژه، در سرزمين اسراييل امروزى متمركز شده است. همه ملت هاى جهان، بر اثر آنچه كه در آن جا مىگذرد، به رنج و عذاب خواهند افتاد؛ و در آن درگير خواهند شد. حالا مىتوانيم ببينيم چگونه آنچه كه در اين زمان ها روى مىدهد، مانند همين اتفاقهايى كه روزنامهها مىنويسند، درست، با الگوى پيشگويي هاى نبوى جور درمى آيد.
ناخداى پيشين يك قايق رودخانهاى كه تولد دوباره يافته است و طلبه سمينارهاى مذهبى ليندسى شده، چهار سرانجام را براى مرحوم سياره بزرگ زمين پيشگويى كرده است، كه همگى دربردارنده پيشگويىهاى نبوى كتاب مقدس هستند؛ و در همه آنها اسراييل نقش اساسى را ايفا مىكند.
من ليندسى را در سال 1985، در يك گردهمايى دعاى صبحانه براى اسراييل، ملاقات كردم. او به عنوان ناظر و كارپرداز تحقق پيشگويي هاى نبوى، نسبت به بسيارى از پيشينيان، و حتى رقيبان خود، برترى در خور ملاحظهاى دارد. او از زمره واعظان سنتى بر حذر دارنده از آتش دوزخ و لعنت ابدى نيست. ليندسى با صداى كم و آرام و قيافهاى روشنفكرنما، آدمى است، تقريبا پنجاه ساله، با سرى پر از موها و سبيلهاى تيره. وى در شگرد جا زدن خود به عنوان كارشناس رويدادهاى تاريخ عمومى جهان، به استادى رسيده است. ظاهر آدمى دل سوز و در غم ديگران و علاقمند به آنان را دارد. او، در محفل هاى وعظ و خطابه، و حوزههاى مذهبى – كه در آنها مدت هشت سال به عنوان عضو هيات علمى «جنگ صليبى دانشجويان در راه مسيح» كار كرده است – به عنوان سخنران و مبلغ شناخته شده پيشگويي هاى مكاشفهيى انبيا، محبوبيت دارد.
ليندسى در برداشت خود از كتاب مكاشفات، به گفته خودش «روش استقرايى و استنباطى» دارد. او مىكوشد آنچه را كه خداوند، از خلال دانش فنى و مجموعه واژگان محدود يوحناى رسول مىخواهد بگويد؛ استنباط و نتيجهگيرى كند. به عنوان مثال، يوحناى رسول، در مكاشفه يا روياى خود، ملخ هايى را با دم عقرب ديده بود. ليندسى حدس مىزند كه اينها هلى كوپترهاى كبرا هستند، كه از دم خودشان، يك نوع گاز فلج كننده اعصاب پخش مىكنند.(11)
ليندسى با قطعيت اظهار مىكند: نسلى كه از 1948 به اين سو به دنيا آمده است، شاهد عينى دومين ظهور مسيح خواهد بود.
اما پيش از آن رويداد، ما بايد هم جنگ «ياجوج و ماجوج» را ببينيم و هم نبرد هارمجدّون را. كشتار همه سوزى بدين گونه آغاز خواهد شد: همه عرب ها به اضافه كنفدراسيون روسيه، به اسراييل هجوم خواهند برد.
او در كتاب «دنياى نوينى دارد فرا مىرسد» مىنويسد: «فكرش را بكنيد، دست كم 200 ميليون سرباز از مشرق زمين، با ميليون ها سرباز بيشتر از مغرب زمين، در زير رهبرى دجال امپراطورى نوزاده روم (يعنى اروپاى غربى)!
«عيسى مسيح، نخست، كسانى را كه شهر او، اورشليم را غارت كردهاند، تار و مار خواهد كرد؛ سپس ارتش هايى را كه در دره مجدو يا هارمجدّون جمع شدهاند، به هلاكت خواهد رسانيد. تعجبى ندارد اگر تا فاصله 200 مايلى اورشليم، خون تا دهنه اسبان بايستد …. همه اين دره با آلات و وسايل جنگى، حيوانات و جسدهاى آدميان، و با خون، پر خواهد شد!»
ليندسى مىنويسد: «باور نكردنى مىنمايد! ذهن آدمى، حتى نمىتواند رفتار ضد بشرى انسان با انسان را تصور بكند. با اين حال، خداوند اجازه مىدهد كه انسان در آن روز، ماهيت خود را به تمامى به نمايش بگذارد.
با خواندن كتاب ليندسى، من هيچ نشانى از روح اوگوستين قديس در كتاب «شهرخدا» را نمىيابم. وقتى او اعلام مىكند كه همه شهرهاى جهان در جنگ هستهاى آخرالزمان ويران خواهند شد، كوچكترين اثرى از اندوه، در او ديده نمىشود: «تصورش را بكنيد، شهرهايى مانند لندن، پاريس، توكيو، نيويورك، لوس آنجلس و شيكاگو با خاك يكسان شده باشند!»
تنها نيروهاى مشرق زمين يك سوم جمعيت جهان را نابود خواهند كرد. ليندسى مىنويسد:«مسيح زمين را ويران خواهد كرد و مردمانش را خواهد سوزاند. هنگامى كه «جنگ بزرگ آخرالزمان» به چنان نقطه اوجى رسيد كه تقريبا تمام آدميان كشته شدند، «عظيمترين لحظه» فرا مىرسد – و مسيح با نجات دادن مومنان باقى مانده، نوع بشر را از نابودى كامل نجات خواهد داد. در اين ساعت، آن يهوديانى كه كشتار نشده باشند، به دين مسيح خواهند گرويد.
ليندسى مىگويد، پس از نبرد هارمجدّون، تنها 144000 يهودى زنده خواهند ماند؛ و همه آنان چه مرد، چه زن و چه كودك، در برابر مسيح سجده خواهند كرد و به عنوان مسيحيان نوآيين، همگى خود به تبليغ كلام مسيح خواهند پرداخت. و چنين به وجد درمى آيد: «تصورش را بكنيد! اينها شبيه 144000 بيلى گراهام يهودى خواهند شد، كه همگى با هم شروع به تبليغ كنند!»
جرى فال ول، موضوع هارمجدّون را تقريبا به هر موضوع ديگر ترجيح مىدهد. او در موعظه دوم دسامبر 1984 خود، وعظ خود را با قرائت آيه شانزدهم باب شانزدهم مكاشفات آغاز كرد – كه نخستين و تنها مورد ذكر هارمجدّون را در كتاب مقدس به دست مىدهد(12) – پس از ذكر اين آيه اعلام كرد:
«اين سخن در قلب مردم ترس مىپراكند! آخرين بار نبردى پيش مىآيد، سپس خداوند همه كيهان را در اختيار خود مىگيرد. كتاب مقدس در بابهاى 21 و 22 مكاشفات، به ما مىگويد، خداوند اين زمين را – يعنى آسمانها و زمين را – ويران خواهد كرد. و پطرس قديس در نوشتههاى خود مىگويد كه آن ويرانى، با يك حرارت بسيار سوزان، يا انفجار بس نيرومند همراه خواهد بود»
فال ول در «همه سوزى در هارمجدّون» ادامه مىدهد كه «دجال، وارد خاورميانه مىشود، و هيكل (تنديس) خود را در معبد يهودى، يعنى مقدسترين معبدهاى مقدس، نصب مىكند و تقاضا مىكند كه همه جهان آن را به جاى خداوند بپرستند.
ميليون ها يهودى ديندار در اين مرحله كشته خواهند شد (آيه هشتم از باب سيزدهم كتاب زكرياى نبى (13))، اما باقيماندگان نجات خواند يافت (آيه نهم از باب سيزدهم كتاب زكرياى نبى)؛ و خداوند، به گونه خارق العادهاى آنان را در طى مدت سه سال و نيم آخر دوران آزمايش سخت، از خود پنهان خواهد ساخت. برخى خود را در شهر پترا (واقع در كشور اردن) كه داراى سنگهاى سرخ است تصور خواهند كرد. من نمىدانم چگونه، اما خداوند آنان را حفظ خواهد كرد؛ زيرا كه يهوديان امت برگزيده خداوند هستند.».
فال ول با نقل آيه يازدهم باب دوازدهم كتاب زكرياى نبى (14)، و آيه شانزدهم باب شانزدهم كتاب مكاشفه يوحناى نبى و همچنين آيههاى سى و پنجم و سى و ششم باب سى و چهارم و آيه نخست همين باب سى و ششم از صحيفه اشعياى نبى (15) مىگويد:
«ميدان نبرد هارمجدّون از مجدو در شمال تا ادوم در جنوب، فاصلهاى در حدود 200 مايل كشيده شده است. اين ميدان از درياى مديترانه در غرب تا تپههاى موآب در شرق، خواهد بود؛ يعنى فاصلهى حدود 100 مايل و شامل وادى يهوشافاط هم مىشود. آيه دوم و همچنين دوازدهم باب سوم صحيفه يوييل نبى (16) را بخوانيد. و مركز همه اين ناحيه بنابر آيههاى 1 و 2 باب چهاردهم كتاب زكريايى نبى (17) – شهر اورشليم و وادى جزرال، خواهد بود.
«در اين وادى چندين ميليون مردم به هارمجدّون درمى آيند كه شمار آنان بى گمان نزديك به 400 ميليون نفر خواهد بود. اينان براى آخرين همه سوزى بشريت جمع خواهند شد و يوييل نبى در آيه 14 باب سوم كتاب خود مىگويد، شاهان با ارتش هاى خود، از شمال و جنوب و شرق و غرب خواهند آمد. اين وادى، در برجستهترين مفهوم آن، وادى تصميم درباره بشريت خواهد بود، كه چنانكه در مكاشفه يوحناى رسول اشارت شده است (آيه 15 باب نوزدهم)(18)، چرخشت خمر غضب و خشم خداى قادر مطلق، در آن ريخته خواهد شد.
«چرا اين ارتش ها در آنجا خواهند جنگيد؟ چرا دجال ارتش هاى همه جهان را بر ضد خداوند عيسى مسيح رهبرى خواهد كرد؟ در درجه نخست از اين رو كه او، از سلطنت خداوند نفرت دارد. نبرد، هميشه نبرد شيطان بر ضد مسيح بوده است. اين يك دليل. اين امت ها به علت فريب شيطان خواهند آمد. سوم، به علت نفرت اين امتها نسبت به خداوند عيسى مسيح. برخى معجزات در طى اين نبرد ظاهر خواهد شد. نهر عظيم فرات خشك خواهد شد (مكاشفه يوحناى رسول، آيه 12 باب 16)(19)، و ويرانى اورشليم حادث خواهد گرديد.»
فال ول باز با نقل مكاشفه يوحناى رسول، به سخن خود ادامه مىدهد: «تمامى مرغانى كه در آسمان پرواز مىكنند، به جهت ضيافت عظيم خدا فراهم مىشوند، تا بخورند گوشت پادشاهان و گوشت سپه سالاران و گوشت جباران و گوشت اسبها و سواران آنها و گوشت همگان را، چه آزاد، چه غلام، چه صغير و چه كبير».
فال ول ادامه مىدهد: «يوحنا در مكاشفه خود وحش را ديد.» و پادشاهان زمين را و لشكرهاى ايشان را كه جمع شده بودند، تا با خداوند عيسى مسيح و لشكر او جنگ كنند. در روياى يوحنا مردى هست كه بر اسب سفيدى سوار است. هنگامى كه جنگ هارمجدّون به پايان رسيد و ميليون ها نفر به خاك هلاك افتادند، خداوند عيسى مسيح، وحش و نبى كاذب (دجال) را زنده به درياچه آتش افروخته شده به كبريت خواهد انداخت» و عيسى مسيح، همه دشمنان ديگرش را كه به گونهاى در هارمجدّون زنده ماندهاند، هلاك خواهد كرد.
فال ول تصوير وحشتناكى از پايان جهان تصوير كرده است. اما به نظر نمىرسد كه از آن هيچ غم و اندوهى و حتى نگرانى، داشته باشد. در واقع او وعظ خودش را با لبخند بزرگى به پهناى صورتش و گفتن اين جمله، به پايان برد:
«هى، چه عظمتى دارد مسيحى بودن! ما آيندهاى بس عالى در پيش رو داريم.»
پس از گوش دادن به اين موعظه، من نوار «دكتر جرى فال ول، پيشگويىهاى كتاب مقدس را تعليم مىدهد» را، كه توسط «ساعت جزوى از كتاب مقدس كهن» در سال 1979 منتشر شده بود، گذاشتم. فال ول در اين نوار مىگويد:
«چنانكه مىبينيد، هارمجدّون واقعيت است، واقعيتى وحشتناك اما شكر خدا، اين پايان روزگار امت هاى جز يهودى و جز مسيحى است. زيرا كه پس از آن، صحنه براى سلطنت پادشاه ما، خداوندگار عيسى مسيح، در نهايت قدرت و افتخار آماده مىشود.
تقريبا تمام تعليم دهندگان كتاب مقدس كه من مىشناسم، بازگشت بسيار نزديك مسيح را پيش بينى مىكنند. و من مشخصا ايمان دارم كه ما بخشى از آن نسل آخرين هستيم. آن واپسين نسلى كه تا سلطان ما مسيح نيايد، نخواهد مرد.»
«در همين آخرها، پيش آمدهايى در روسيه اتفاق افتادهاند كه توسط حزقيال نبى، پيشگويى شده بود و بر ظهور مجدد نزديك خداوندگار دلالت مىكند. اين كمونيست ها بى خدا هستند، آنها مسيح را انكار مىكنند و هدف نهايى شان، تسخير جهان است. حدود 26 قرن پيش، حزقيال، نبى يهودى، پيشگويى كرده است كه چنين امتى، درست پيش از دومين ظهور مجدد مسيح، از شمال فلسطين قيام خواهد كرد.
«در باب هاى 38 و 39 كتاب حزقيال نبى، ما مىخوانيم كه نام اين سرزمين «روش» خواهد بود. و اين در آيه 2 باب 38، ترجمه رسمى آمريكايى «روش» است: ر-و-ش. او، (يعنى حزقيال نبى) در ادامه پيش گويىهاى خود، نام دو تا از شهرهاى روش را مىبرد. اين دو ماشك و توبال هستند. همه اينها در آيه دوم آمده است. اين دو نام، به نحو عجيبى شبيه مسكو و و توبولسك يعنى دو پايتخت حكومتى روسيه امروزى هستند.
«حزقيال همچنين نوشته است كه آن سرزمين ضد خدا است – يعنى در آيه 3، و بنابراين، خداوند ضد آن سرزمين است. و باز او – در آيه 8 – مىگويد: كه روسيه يا «روش» در آخرين روزها، به اسراييل هجوم خواهد برد. بعد او – در آيههاى 5 و 6 مىگويد: در اين هجوم، متحدان مختلفى، متفق روش خواهند بود.(20)
«او، اين متفقين را نام مىبرد: ايران (كه ما در گذشته پارس مىناميديم) جنوب آفريقا يا اتيوپى [!] شمال افريفا يا ليبى، اروپاى شرقى (كه در اينجا در باب 38 جومر ناميده شده است)، و قزاق هاى جنوب روسيه، كه در اين باب توجرمه ناميده شدهاند. در آيه 15 باب 38 كتاب حزقيال نبى، اين نبى نقش عمده اسبان را در اين هجوم توصيف كرده است.(21)
«البته قزاقها، هميشه بيشترين و بهترين خيل اسبان را در تاريخ داشتهاند. حزقيال (در آيه 12 باب 38 مىگويد: «هدف از اين هجوم، تاراج نمودن و بردن غنيمت(22) است. امإ؛ اگر كسى دو حرف نخست واژه spoil (23) را بردارد، فورى مىفهمد كه روسيه در حقيقت دنبال نفت (oil) است. و اين درست همان جا است كه ما امروز در آن قرار داريم. بنابراين، اين است نبوت حزقيال درباره روسيه.»
«به رغم انتظارهاى خوشبينانه و سخت دور از واقع بينى دولت ما (درباره قراردادهاى كمپ ديويد در ميان اسراييل و مصر)، اين قرارداد، پيمان پايدارى نخواهد بود. ما از صميم قلب براى صلح در اورشليم دعا مىكنيم. ما به يقين بالاترين احترام ها را براى نخست وزير اسراييل و رياست جمهورى مصر قايل هستيم. اين دو، مردان بزرگى هستند و در اين هيچ ترديدى نيست. اينان به يقين صلح مىخواهند. من به اين حرف ايمان دارم. اما هم شما و هم من مىدانيم، تا روزى كه خداوندگار ما عيسى مسيح، بر روى تخت داوود در اورشليم جلوس نكند، صلحى در خاورميانه، برقرار نخواهد شد.»
«آن روز دارد فرا مىرسد، و به يقين فرا خواهد رسيد و شما و من هم بخشى از آن خواهيم بود. اما تا آن روز، يعنى تا روزى كه شاهزاده صلح، نجات دهنده ما بازگردد، هيچ صلحى در روى زمين وجود نخواهد داشت.»
وقتى فاول با خبرنگار رابرت شير مصاحبه مىكرد – كه بعد در شماره 4 مارس 1981 لوس آنجلس تايمز، منتشر شد – بيشتر نبرد هارمجدّون را در ذهن خود داشت. گفتگوى آن وقت اين دو از اين قرار است:
شير: «اما درباره آينده، شما در جزوه خودتان درباره هارمجدّون يك جنگ هستهاى را با روسيه پيش بينى مىكنيد.»
فال ول:«ما باور داريم كه روسيه، به علت نيازش به نفت – چون حالا نفتش دارد تمام مىشود – به خاورميانه؛ و به ويژه – به علت نفرتش از يهوديان – به اسراييل مىآيد؛ و درست در همان وقت است كه درهاى جهنم باز مىشود. آن وقت به اعتقاد من چند همه سوزى هستهاى در اين كره زمين روى خواهد داد. زيرا [كتاب مقدس] مىگويد كه در جادههاى دره اسدراون، تا 200 مايل، خون، تا دهنه اسبان راه خواهد افتاد. نيز از حوادث وحشتناكى صحبت مىكند كه يك انسان، بنا به شرح رساله دوم پطرس رسول در باب سوم – يعنى گداخته شدن عناصر از گرما – را تنها مىتواند به يك جنگ هستهاى نسبت دهد. اما من فكر مىكنم در پايان عصر كليسا، يعنى وقتى كليسا – چنانكه ما اصطلاحا مىگوييم – از خود بيگانه شده يا فاسد شده، ربوده شده باشد – آن وقت جنگ و ستيزهاى افسارگسيختهاى، در روى زمين، روى خواهد داد.»
شير: «و روسيه…»
فال ول: «و روسيه هجوم خواهد كرد و سرانجام به كلى نابود خواهد شد.»
شير: «و همه جهان، جز اينست؟»
فال ول:«نه، نه همه جهان، زيرا خداوند ما به جهان باز مىگردد. نخست، او مىآيد و كليسا را به دست خود مىگيرد. هفت سال بعد، بعد از هارمجدّون، يعنى آن همه سوزى وحشتناك؛ او، درست به همين زمان ما باز مىگردد. در نتيجه زمين نابود نخواهد شد. كليسا هم با او مىآيد، تا در طى هزاران سال، در زمين با مسيح حكومت و سلطنت نمايد. و سپس آسمان هاى نوين و زمين نوين و ابديت فرا مىرسد. اين است همه آنچه كه در آن كتاب درباره هارمجدّون گفته شده – و اين، البته فقط كليات مطلب است.»
شير: اما مگر ممكن است كه روسيه با سلاحهاى هستهاى نابود شود، بى آنكه دنيا را نابود كرده باشد؟»
فال ول:«بله، البته منظورم اين نيست كه هر فرد روسى نابود مىشود، چون در آنجا هم مسيحيان بسيار والايى هستند. كليساى مخفى در روسيه و چين سرخ، به طرز بسيار موثرى، دارد كار مىكند. اينان به هنگام از خود بيخود شدگى، نجات داده خواهند شد … آن جنگ، از شمال برافروخته مىشود – كه بايد از اتحاد شوروى باشد – و به وسط زمين مىرسد – يعنى اسراييل و خاورميانه؛ و به اين علت است كه ما فكر مىكنيم جنگ و جدال توسط اتحاد شوروى شروع خواهد شد. به اين علت است كه بيشتر ما به ظهور نزديك عيسى مسيح اعتقاد داريم. به اعتقاد ما، ما داريم درست، در روزگار پيش از ظهور مسيح به سر مىبريم.»
شير: «ظهور نزديك؟ منظورتان يك سال است، يا چند سال؟»
فال ول: «البته، هيچ كس اين را نمىخواهد – خداوند هشدار داده است كه هرگز تاريخى معين نكنيم. خداوند مىگويد: «هيچ انسانى، روز يا ساعت آن را را نمىداند.» من فكر مي كنم هر گروه يا رهبر مذهبى كه تاكنون تاريخش را معين كرده باشد، به حيثيت و آبروى خداوند، بى احترامى كرده و خودش را به زحمت انداخته است. ممكن است 50 سال بشود. من اين طور فكر نمىكنم، من فكر نمىكنم اين همه وقت داشته باشيم. من فكر مىكنم، ما داريم به يك بن بست مىرسيم. همه تاريخ، دارد به نقطه اوج خود مىرسد. فكر نمىكنم كه بچههاى من، همه عمرشان را بكنند…»
فال ول در تراكتى كه با عنوان «جنگ هستهاى و دومين ظهور مسيح» توسط «ساعت جزوى از كتاب مقدس كهن»، در سال 1983 منتشر شد، چنين نوشته بود: «بر اثر اين آزمايش سخت، چنان خونريزى و ويرانى به بار خواهد آمد كه همه جنگ هاى پيش از آن، بى اهميت خواهند بود.»
فال ول در فصلى از كتاب خود با عنوان «جنگ آينده با روسيه»، تهاجمى را از سوى شوروى به اسراييل پيشگويى مىكند، كه به نابودى نيروىهاى شوروى در كوه هاى اسراييل، انجاميده خواهد شد.
و كتاب مقدس به عنوان سرانجام اين نبرد، به ما مىگويد كه پنج ششم (83 درصد) سپاهيان روسى، هلاك خواهند شد (حزقيال، آيه 2 از باب 39) و نخستين ميهمانى مهيب خداوند آغاز مىشود، (حزقيال، آيههاى 4 و 17 تا 20 باب 39)(24). به نظر مىرسد كه ميهمانى مشابهى، پس از آن، يعنى پس از نبرد هارمجدّون، پيش بيايد (مكاشفه يوحنا، آيههاى 17 و 18 از باب نوزدهم (25) و آيه 28 باب 24 انجيل متى(26).) تهديد كمونيستى براى هميشه پايان خواهد گرفت. هفت ماه طول مىكشد تا كشتگان را دفن كنند (حزقيال نبى، آيههاى 11 تا 15 از باب سى و نهم).(27)
———————————–
پی نوشت:
Armageddon .1
Esdraelon .2
3. متن آيه:«وى يك ملك تعناك و يكى ملك مجدو».
4. متن سفر داوران باب پنجم، آيه 19: «پادشاهان آمده جنگ كردند. آنگاه پادشاهان كنعان مقابله نمودند «تعنك نزد آبهاى مجدو»
5. متن دو آيه مكاشفه يوحناى سول، باب شانزدهم، آيههاى 19 و 20: «و شهر بزرگ، به سه قسم منقسم گشت و بلدان امتها خراب شد و بابل بزرگ در حضور خدا به ياد آمد تا پياله خمر غضب آلود خشم خود را بدو دهد. و هر جزيره گريخت و كوهها ناياب گشت.»
6. «و ششمين پياله خود را بر نهر عظيم فرات ريخت و آبش خشكيد تا راه پادشاهانى كه از مشرق آفتاب مىآيند مهيا شود.»
7. متن باب سى و هشتم، آيه 4 تا 7 كتاب صحيفه حزقبال نبى: «… و تو را با تمامى لشكرت بيرون مىآورم، اسبان و سواران، كه جميع ايشان با جمعيت تمام آراسته و جمعيت عظيمى با سپرها و مجنها و همگى ايشان شمشير به دست گرفته. فارس و كوش و فوط با ايشان و جمع ايشان با سپر و خود. جومر و تمامى افواجش و خاندان توجرمه از اطراف شمال با تمامى افواجش و قومهاى بسيار همراه تو.»
8. متن آيههاى 18، 19 و 20 باب سى و هشتم كتاب حزقيال نبى:«خداوند يهوه مىگويد در آن روز يعنى در روزى كه جوج به زمين اسرائيل برمى آيد همانا حدت خشم من به بينيم خواهد برآمدريا، زيرا غيرت و آتش خشم خود گفتهام كه هر آينه در آن روز تزلزل عظيمى در زمين اسرائيل خواهد شد و ماهيان دريا و مرغان هوا و حيوانات صحرا و همه حشراتى كه بر زمين مىخزند و همه مردمانى كه بر روى جهانند، به حضور من خواهند لرزيد و كرم ها سرنگون خواهد شد و صخرهها خواهد افتاد و جميع حصارهاى زمين منهدم خواهد گرديد»
9. متن آيههاى هشتم و نهم باب سيزدهم كتاب زكرياى نبى: «و خداوند مىگويد در تمامى زمين دو حصه منقطع شده خواهند مرد و حصه سوم در آن باقى خواهد ماند و حصه سوم را از ميان آتش خواهم گذرانيد و ايشان را مانند قال گذاشتن نقره، قال خواهم گذاشت و مثل مصفى ساختن طلا ايشان را مصفى خواهم نمود و اسم مرا خواهند خواند و من ايشان را اجابت نموده خواهم گفت كه ايشان قوم من هستند و ايشان خواهند گفت يهوه خداى ما مىباشد»
10. متن آيه دوازدهم از بابت سى و نهم كتاب حزقيال نبى: «و در آن روز موضعى براى قبر در اسراييل يعنى وادى عابريم را به طرف دريا به جرج خواهم داد و راه عبوركنندگان را مسدود خواهد ساخت و در آنجا جوج و تمامى جمعيت او را دفن خواهند كرد و آنرا وادى جوج خواهند ناميد»
11. متن آيههاى 3 تا 7 باب نهم مكاشفات يوحنا: «و از ميان دود ملخ ها به زمين آمدند و به آنها قوتى چون عقربهاى زمين داده شد و بديشان گفته شد كه ضرر نرسانند، به گياه و نه به هيچ سبزى و نه به درختى؛ بلكه به آن مردمانى كه مهر خدا را بر پيشانى خود ندارند و به آنها [امر] داده شد كه ايشان را نكشند، بلكه تا مدت پنج ماه معذب بدارند و اذيت آنها مثل اذيت عقرب بود وقتى كه كسى را نيش زند و در آن ايام هر دم طلب موت خواهند كرد و آن را نخواهند يافت و تمناى موت خواهند داشت اما موت از ايشان خواهد گريخت»
12. متن آيه 16 از باب 16 مكاشفه يوحناى قديس: «و ايشان را به موضعى كه آن را عبرانى هارمجدّون مىخوانند، فراهم آوردند.»
13. متن آيه 8 و 9 از باب 13 كتاب زكرياى نبى: «و خداوند مىگويد كه در تمامى زمين دو حصه منقطع شده خواهند مرد و حصه سوم در آن باقى خواهد ماند و حصه سوم را از ميان آتش خواهم گذرانيد و ايشان را مثل قال گذاشتن نقره قال خواهم گذاشت و مثل مصفى ساختن طلا ايشان را مصفى خواهم نمود و اسم مرا خواهند خوانند و من ايشان را اجابت نموده خواهم گفت: ايشان قوم من هستند و ايشان خواهند گفت كه يهوه خداى ما مىباشد»
14. متن آيه 11 از باب 12 كتاب زكرياى نبى:«در آن روز، ماتم عظيمى مانند ماتم هددرمون در هموراى مجدون در اورشليم خواهد بود»
15. در متن اصلى چنين است؛ اما باب سى و چهارم تنها 17 آيه دارد و به نظر مىرسد كه غلط چاپى باشد و درست آن: آيههاى پنجم و ششم باب سى و چهارم باشد كه متن آن اينست: «زيرا كه شمشير من در آسمان سيراب شده است و اينك بر آدوم و بر قوم مغضوب من براى داورى نازل مىشود شمشير خدواند پرخون شده و از پيه فربه گرديده است يعنى از خون برهها و بزها و از پيه گرده قوچها»
16. متن آيههاى دوم و دوازدهم باب سوم كتاب بوييل نبى:«آن گاه جميع امت ها را جمع كرده به وادى يهوشافاط فرود خواهم آورد و در آنجا با ايشان درباره قوم خود و ميراث خويش اسراييل محاكمه خواهم نمود، زيرا كه ايشان را در ميان امتها پراكنده ساخته و زمين مرا تقسيم نمودهاندريا، امت ها برانگيخته شوند و به واى يهوشافاط برآيند، زيرا كه من در آنجا خواهم نشست تا بر همه امتهايى كه به اطراف آن هستند داورى نمايم»
17. متن آيههاى 1 و 2 باب چهاردهم كتاب زكرياى نبى: «اينك روز خداوند مىآيد و غنيمت تو در ميانت تقسيم خواهد شد و جميع امتها را بر ضد اورشليم براى جنگ جمع خواهم كرد و شهر را خواهند گرفت و خانهها را تاراج خواهند نمود و زنان را بى عصمت خواهند كرد و نصف اهل شهر به اسيرى خواهند رفت و بقيه قوم از شهر منقطع نخواهند شد»
18. متن آيه 15 باب نوزدهم مكاشفه يوحناى رسول: «و از دهانش شمشيرى نيز بيرون مىآيد تا به آن امت ها را بزند و آنها را به عصاى آهنين حكمرانى خواهد نمود و او چرخشت خمر غضب و خشم خداى قادر مطلق را زير پاى خود مىافشرد»
19. متن آيه 12 باب شانزدهم مكاشفه يوحناى رسول: «و ششمين پياله خود را بر نهر عظيم فرات ريخت و آبش خشكيد، تا راه پادشاهانى كه از مشرق آفتاب مىآيند مهيا شود»
20. متن آيههاى 2 تا 8 باب 38 كتاب حزقيال نبى: «اى پسر انسان نظر خود را بر جوج كه از زمين ماجوج و رييس روش و ماشك و توبال است، بدار و بر او نبوت نما و بگو خداوند يهوه چنين مىفرمايد اينكه من اى جوج رييس روش و ماشك و توبال بر ضد تو هستم و تو را برگردانيده قلاب خود را بر چانه ات مىگذارم و تو را با تمامى لشكرت بيرون مىآورم اسبان تو سواران كه جمعى ايشان با اسلحه تمام آراسته جمعيت عظيمى با سپرها و مجنها و همگى ايشان شمشيرها به دست گرفته، فارس و كوش و فوط با ايشان و جميع ايشان با سپر و خود جومر و تمامى افواجش و خاندان توجرمه از اطراف شمال با تمامى افواجش و قوم هاى بسيار همراه تو. پس مستعد شو و تو و تمامى جمعيتي كه نزد تو جمع شدهاند خويشتن را مهيا سازيد و تو مستحفظ ايشان باش بعد از روزهاى بسيار از تو تفقد خواهد شد و در سال هاى آخر به زمينى كه از شمشير استرداد شده است خواهى آمد كه از ميان قومهاى بسيار بر كوه هاى اسراييل كه به خرابههاى دايمى تسليم شده بود، جمع شده است و آن از ميان قوم ها بيرون آورده شده و تمامى اهلش به امنيت ساكن مىباشند»
21. متن آيه 15 باب 38 كتاب حزقيال نبى: «و از مكان خويش در اطراف شمال خواهى آمد و تو قوم هاى بسيار همراه تو كه جميع ايشان اسب سوار و جمعيتى عظيم و لشكرى كثير مىباشند».
22. متن آيه 12 باب 38 كتاب حزقيال نبى: «تا تاراج نمايى و غنيمت را ببرى و دست خود را به خرابىهايى كه معمور شده است و به قومى كه از ميان امت ها جمع شدهاند بگردانى كه ايشان مواشى و اموال اندوختهاند و در وسط جهان ساكنند.»
23. غنيمت معادل واژه انگليسى spoil است. از اين رو با برداشتن دو حرف نخست اين واژه oil مىماند كه به معنى نفت است.
24. متن آيههاى 2، 4، 17 تا 20 باب سى و نهم كتاب حزقيال نبى: «و تو را برمى گردانم و رهبرى مىنمايم و ترا از اطراف شمال برآورده بر كوه هاى اسراييل خواهم آورد.» (آيه 2). «و تو و همه افواجت و قومهايى كه همراه تو هستند، بر كوههاى اسراييل خواهيد افتاد و ترا به هر جنس مرغان شكارى و حيوانات صحرا، به جهت خوراك خواهم داد» (آيه 4). «و اما تو اى پسر انسان، خداوند يهوه چنين مىفرمايد كه به هر جنس مرغان و به همه حيوانات صحرا بگو جمع شويد و بياييد و نزد قربانى من كه آنرا براى شما ذبح مىنمايم، فراهم آييد. قربانى عظيمى بر كوههاى اسراييل تا گوشت بخوريد و خون بنوشيد. گوشت جنابران را خواهيد خورد و خون روساى جهان را خواهيد نوشيد از قوچها و برهها و بزها و گاوها كه همه آنها از پروارىهاى با شان مىباشند و از قربانى من كه براى شما ذبح مىنمايم پيه خواهيد خورد تا سير شويد و خون خواهيد نوشيد تا مست شويد و خداوند يهوه مىفرمايد كه بر سفره من از اسبان و سواران و جباران و همه مردمان جنگى سير خواهيد شد» (آيههاى 17 تا 20).
25. متن آيههاى 17 و 18 از باب نوزدهم مكاشفه يوحنا: «و ديم فرشتهاى را در آفتاب ايستاده كه به آواز بلند تمامى مرغانى را كه در آسمان پرواز ميكنند ندا كرده و مىگويد بياييد و به جهت ضيافت عظيم خدا فراهم شويد تا بخوريد گوشت پادشاهان و گوشت سپه سالاران و گوشت جباران و گوشت اسبان و سواران آنها و گوشت همگان را چه آزاد، چه غلام و چه صغير و چه كبير».
26. متن آيه 28 از باب بيست و چهارم انجيل متى: «و هر جا كه مردارى باشد، كركسان در آنجا جمع شوند»
27. متن آيههاى 11 تا 15 باب سى و نهم از كتاب حزقيال نبى: «و در آن روز موضعى را براى قبر در اسراييل يعنى وادى عابريم را به طرف مشرق دريا به جوج خواهم داد و راه عبوركنندگان را مسدود خواهد ساخت و در آنجا جوج و تمامى جمعيت او را دفن خواهند كرد و آن را وادى هامون جوج خواهند ناميد و خاندان اسراييل مدت هفت ماه ايشان را دفن خواهند كرد تا زمين را طاهر سازند و تمامى اهل زمين ايشان را دفن خواهند كرد و خداوند يهوه مىگويد روز تمجيد من نيك نامى ايشان خواهد بود و كسانى را معين خواهند كرد كه پيوسته در زمين گردش نمايند و همراه عبوركنندگان آنانى را كه بر زمين مانده باشند دفن كرده آن را طاهر سازند، بعد از انقضاى هفت ماه آنها را خواهند طلبيد»