حمید شعبان، فرمانده وقت نیروى هوایى عراق در فضاى ناشى از تشدید سیاست خصومت آمیز آمریکا، براى جلب اعتماد این کشور و سایر کشورهاى عربى، پس از حملات گسترده نیروى هوایى عراق به مراکز اقتصادى و صنعتى ایران گفت:«سال جارى تحولى قطعى و سریع به خود خواهد دید که به پایان جنگ به نفع عراق منجر خواهد شد.
در دوران دفاع مقدس منطقه عمومیشرق بصره همواره از اهمیت سیاسى و نظامی ویژهاى برخوردار بود و نزد فرماندهان جنگ نیز مهمترین منطقه عملیاتى جبهههاى جنگ به شمار میرفت. در این منطقه، شلمچه نزدیک ترین راه براى تصرف یا نزدیک شدن به شهر بصره بود.
پس از فتح خرمشهر، به منظور تهدید شهر بصره عملیات رمضان در این منطقه انجام شد.
تدابیر دشمن، پشتیبانى بى سابقه حامیان رژیم عراق و عدم درک خودى از دگرگونى سریع در توان نظامی عراق و افزایش کمیو کیفى آن موجب شد عملیات رمضان در میان ناباورى با ناکامی مواجه شود. نتیجه این عملیات به فرماندهان نظامی نشان داد که ادامه جنگ در گرو تغییر در شیوه عمل و اتخاذ تدابیرى جدید براى مقابله با اقدامات جدید دشمن است. براین اساس به عبور از آب به عنوان ابتکارى براى غافلگیر کردن دشمن توجه شد و مناطقى چون هور و اروندرود مدنظر قرار گرفت.از سوى دیگر، اهمیت سیاسىـ نظامی منطقه شرق بصره و درک دقیق دشمن از میزان اعتبار این منطقه در استراتژى نظامی جمهورى اسلامى، موجب شد تا عراق براى تقویت بیشتر مواضع و استحکامات پدافندى در شرق بصره، سرمایهگذارى هنگفتى کند. با این اوصاف، فرماندهان سپاه پس از عملیات ناموفق کربلاى ۴ بار دیگر بر اهمیت استراتژیک و نقش منطقه شرق بصره در تعیین سرنوشت جنگ تاکید کردند. علاوه بر این، حضور نیروهاى رزمنده و توان موجود در جبهه شلمچه (پس از عملیات کربلاى ۴) و ضرورتهاى نظامى، سیاسى و اجتماعى براى انجام یک عملیات موفق، موجب شد درباره عملیات بعدى خیلى سریع تصمیم گیرى شود.از سوى دیگر، مشخصه حاکم بر جنگ در هفتمین سال، سرعت تحولات، پیچیدگى و گسترش دامنه آن بود. این وضعیت به منزله آغاز شمارش معکوس براى پایان جنگ ارزیابى میشد. به عبارت دیگر، با تنوع، شدت و سرعت وقوع رخدادهاى جنگ، تدریجاً ظرفیتهاى لازم براى تداوم جنگ، رو به اتمام بود و برخى از تحلیل گران پیش بینى میکردند که زمان خاتمه یافتن جنگ فرا رسیده است. وضعیت جدید در جنگ، با تغییر توازن به سود ایران پس از فتح فاو و توانایى ایران در حفظ آن و متقابلاً ناتوانى عراق براى بازپس گیرى فاو آغاز شد. آقاى هاشمی با توجه به همین وضعیت در جمع فرماندهان و مسؤولان سپاه گفت:
«در محاسباتى که تاکنون شده، به نظر ما هیچ شرایطى بهتر از این که تسریع کنیم در پیشبرد کار جنگ به چشم نمیخورد… وضع عمومیکشور و شرایط اقتصادى کشور هم ایجاب میکند که ما این مسأله را اگر بتوانیم زودتر به نقطه اى برسانیم».
در این مرحله اعلام شعار «تعیین سرنوشت جنگ» محور فراخوانى نیروهاى داوطلب و به کارگیرى امکانات کشور براى پیشبرد جنگ بود.
فرمانده کل سپاه نیز درباره مفهوم شعار تعیین سرنوشت جنگ گفت: «سال سرنوشت قطعاً سال آخر معنى ندارد، ضمن این که میتواند سال آخر هم در آن مفهوم داشته باشد. سال سرنوشت به این معنى است که اگر امسال ما جهتى در جنگ پیدا نکنیم عواقب بسیار سختى را در پیش داریم».
بدین ترتیب ضرورت دستیابى سریع تر به پیروزى، براى خاتمه دادن به جنگ، فعالیتهاى همه جانبه اى را سازمان و گسترش داد که کاملاً بر روند تحولات هفتمین سال جنگ سایه افکنده بود. در چنین موقعیتى افشاى ماجراى مک فارلین در ۱۳ آبان ۱۳۶۵ کلیه تحولات سیاسى و نظامی جنگ را تحت تأثیر قرار داد. با در نظر گرفتن اهداف گفت وگوهاى پنهانى ایران و آمریکا، به نظر میرسد علاوه بر این که امکان پایان سریع جنگ از میان رفت، اقداماتى که به تدریج علیه ایران انجام گرفت، بدون تردید متأثر از افشاى این ماجرا بود و اوضاع را بیش از گذشته براى ایران سخت و دشوار کرد؛ زیرا به رغم امیدوارىهاى زیاد هیأت آمریکایى براى ملاقات با مقامات بلندپایه ایران، امام خمینى مسئولان را از هرگونه ملاقات منع کردند و همین بر عصبانیت آمریکا و اقدام علیه ایران افزود.
زمینههاى شکل گیرى مذاکرات پنهانى مقامات آمریکایى با عناصر ایرانى، با مبادله قطعات یدکى نظامی به ایران در مقابل آزادى گروگانهاى آمریکایى در لبنان، از سال ۱۳۶۴ آغاز شد. ناتوانى آمریکایىها، به رغم همکارى سوریه براى حل معضل گروگان گیرى در لبنان و هواپیماى ربوده شده تى.دبلیو.اى (T.W.A) در ۲۴ خرداد ۱۳۶۴ و متقابلاً میانجیگرى ایران براى حل معضل هواپیماى تى.دبلیو. اى. (T.W.A) پس از سفر آقاىهاشمیبه سوریه در تیر ،۱۳۶۴ توجه آمریکا را مجدداً به ایران معطوف ساخت. البته عوامل دیگرى در این زمینه مؤثر بود که پس از افشاى آن، ریگان رییس جمهور وقت آمریکا به آنها اشاره میکند:
«اکنون هجده ماه است که طى یک ابتکار سیاسى محرمانه ارتباط با ایران را در جریان کار خود قرار داده ایم. براى استفاده از این ابتکار، ساده ترین و بهترین دلایل را در اختیار داریم: ۱ـ تجدید روابط با ایران ۲ـ اقدامیشرافتمندانه براى خاتمه دادن به جنگ شش ساله ایران و عراق ۳ـ محو کردن تروریسم دولتى و خرابکارى ۴ـ تأثیر بخشیدن به روند بازگشت تمامیگروگانها».
مک فارلین معتقد بود در سفر پنهانى اش به تهران فرصت مهمی از دست رفت. زیرا هیأت آمریکایى پس از چهار روز حضور در تهران و چند دور گفت وگو، نتیجه دلخواه را به دست نیاوردند. بنابر پیش نویس موافقت نامه سه شنبه ۶ خرداد، گفت وگوى سیاسى میان طرفین همچنان تا زمان افشاى این روابط در آبان ۱۳۶۵ و مدتى پس از آن ادامه یافت و بعدها افشاى ماهیت تماسهاى پنهانى ایران و آمریکا به نحو آشکارى بر روند تحولات جنگ تأثیر گذاشت که بخشى از آن به شرح زیر بود:
۱ـ اعتبار سیاست آمریکا در تحریم صدور تسلیحاتى ایران، در نزد متحدان آمریکا عمیقاً مخدوش شد.
۲ـ بحران تمام عیار سیاسى در آمریکا تغییر و اصلاح سیاست آمریکا را به عنوان ضرورتى اجتناب ناپذیر، آشکار ساخت و جدالهاى بسیارى میان کنگره و دولت آمریکا در گرفت.
۳ـ بىاعتمادى متحدان آمریکا در منطقه به تشتت سیاست خارجى آمریکا در منطقه و از دست دادن ابتکار عمل آمریکا براى پایان دادن به جنگ منجر شد.
۴ـ عراقىها در بیانیه اى به اقدام آمریکا انتقاد کردند و اعتبار سیاستهاى اعلام شده آمریکا را زیر سؤال بردند و این اقدام را به شدت محکوم کردند.
۵ـ روسها با بهره بردارى از خلأ حاصله، سیاستهاى مشخص و فعال ترى را با حضور در منطقه و به دست گرفتن ابتکار عمل در جنگ ایران و عراق با حمله به سیاستهاى آمریکا و حمایت از عراق آغاز کردند.
مجموع عوامل یاد شده سبب گردید آمریکایىها با از دست دادن ابتکار عمل براى خاتمه دادن به جنگ، در موقعیت بسیار دشوارى قرار گیرند. بخشى از تلاش آمریکا براى خروج از این وضعیت و کسب اعتماد مجدد متحدان خود در منطقه و عراق، تشدید فشار مستمر به ایران بود؛ چنان که بنابر اطلاعات و شواهد موجود، حملات گسترده عراق به مراکز صنعتى و اقتصادى ایران در این مرحله با چراغ سبز آمریکا و حمایت و هدایت اطلاعاتى این کشور انجام گرفت. ساندى تایمز دراین باره نوشت: «افشاى حمایت تسلیحاتى ایران، ماشه حملات ناگهانى و سنگین عراق را به منابع و مراکز صنعتى و نظامی ایران چکاند».
روزنامه «واشنگتن پست» نیز نوشت: «پس از افشاى ارسال پنهانى اسلحه به ایران، عراقىها حملات هوایى خود را به ایران افزایش دادند». همچنین نشریات، حضور یک افسر عالى رتبه آمریکایى در بغداد براى کمک اطلاعاتى به نیروى هوایى عراق را افشا کردند. در پى بمباران نیروگاه نکا در آذر ،۱۳۶۵ ساندى تلگراف به نقل از دیپلماتهاى مستقر در بغداد نوشت: «کمک اطلاعاتى آمریکا به عراق این کشور را قادر ساخت تا به تأسیسات اقتصادى ایران و نیروگاه نکا ضربه وارد کند».
آمریکایىها در این مرحله رسماً اعتراف کردند که طى چند سال گذشته با هدف جلوگیرى از پیشروى ایران، اطلاعات جاسوسى به عراق داده اند. آمریکایىها در توضیح سیاست خود مجدداً تأکید کردند: «آمریکا میکوشد که از پیروزى ایران در جنگ جلوگیرى کند». وزیر خارجه وقت آمریکا نیز رسماً درباره سیاست آمریکا اعلام کرد: «کاستن از توان نظامی ایران میتواند به دستیابى به یک راه حل از طریق مذاکره کمک کند». وى افزود: «هدف، پایان دادن جنگ است، بدون این که جنگ طرف بازنده یا پیروز داشته باشد».
حمید شعبان، فرمانده وقت نیروى هوایى عراق در فضاى ناشى از تشدید سیاست خصومت آمیز آمریکا، براى جلب اعتماد این کشور و سایر کشورهاى عربى، پس از حملات گسترده نیروى هوایى عراق به مراکز اقتصادى و صنعتى ایران گفت:«سال جارى تحولى قطعى و سریع به خود خواهد دید که به پایان جنگ به نفع عراق منجر خواهد شد. اولین مرحله از طرح شکست ایران با انهدام کلیه منابع انرژى این کشور به خصوص منابع نفتى آن کامل خواهد شد».خط مشى عراق در این مرحله «قطع نفت ایران و تأمین نفت جهان» بود. لذا به موازات گسترش حمله به مراکز نفتى ایران و اخلال در صدور نفت جمهورى اسلامى، تلاش گسترده اى براى تأمین نفت جهان با صدور نفت از منطقه خلیج فارس با اتکا به «لوله» به جاى نفتکشها انجام گرفت. سیستم صدور نفت عراق در این مرحله از طریق اردن، عربستان و ترکیه طراحى شده بود و سعودىها نیز در اجراى لوله گذارى تعهداتى را پذیرفتند. روزنامه واشنگتن تایمز در تحلیلى نوشت:«این حملات توازن جنگ در خلیج فارس را تغییر داده است. تهاجم نیروى هوایى عراق تأثیرات عمده اى در جنگ خلیج فارس داشته است».
بر اثر تهاجمات هوایى عراق به مراکز صنعتى و اقتصادى ایران و به موازات آن تهدید کمپانىهاى خارجى صادرکننده نفت ایران و حمله به نفتکشها و پایانههاى نفتى و کشتىهاى تجارى، وضعیت اقتصادى جمهورى اسلامی رو به وخامت گذاشت. ضمن این که قیمت نفت به کمتر از ۱۰ دلار کاهش یافت. آمریکایىها امیدوار بودند ایران در این روند تدریجاً مواضع خود را تغییر دهد.
در این موقعیت دشوار، عملیات کربلاى ۴ـ که سپاه پاسداران از مدتها قبل طرح ریزى و آماده سازى کرده بودـ براى اجرا آماده شد. اما تنها به فاصله ۲۴ ساعت پس از شروع عملیات، به دلیل هوشیارى دشمن و وضعیت جدیدى که در خطوط درگیرى به وجود آمد، فرمانده کل سپاه دستور توقف عملیات را صادر کرد. در واقع با توجه به افشاى عملیات بر اساس اطلاعاتى که آمریکا به عراق داده بود و استفاده عراق از تجارب عملیات فاو، امکان پیروزى در عملیات از میان رفت. عراقىها بلافاصله از آمریکایىها به دلیل واگذارى اطلاعات سیاسى به این کشور براى مقابله با عملیات ایران، تشکر کردند.
عراقىها که پس از فاو و ناکامیدر استراتژى موسوم به دفاع متحرک با وضعیت نامطلوبى روبه رو شده بودند، مجدداً اعتماد به نفس خود را باز یافتند.
با پیدایش وضعیت جدید به نظر میرسید، توازن جنگ که پس از فتح فاو به سود ایران تغییر کرده بود، مجدداً در حال تغییر به سود عراق میباشد.
در چنین موقعیت دشوارى نیروهاى بسیجى نیز به دلیل اتمام مأموریتشان در حال بازگشت به خانههاى خود بودند. تحقق این امر میتوانست ایران را در برابر حملات زمینى احتمالى عراق کاملاً آسیب پذیر نماید، ضمن این که امکان اجراى عملیات دیگرى نیز از میان میرفت. برپایه این ملاحظات، مجدداً تمامیطرحهاى عملیاتى بازبینى شده و سرانجام منطقه شلمچهـ به دلیل موفقیت لشکر ۱۹ فجر و تیپ ۵۷ حضرت ابوالفضل (ع) در محور شلمچه در عملیات کربلاى ۴ـ مورد توجه فرمانده کل سپاه قرار گرفت.عملیات کربلاى ۵ در ساعت ۱:۳۵ مورخ ۱۹/۱۰/۱۳۶۵ با اعلام رمز یازهرا(ع) به یگانهاى خط شکن آغاز شد. نیروهاى قرارگاه کربلا با درهم شکستن مواضع دشمن در محورهاى کانال پرورش ماهى، منطقه پنج ضلعى و شلمچه درصدد برآمدند با یکدیگر الحاق کنند. قرارگاه نجف نیز که در شب اول عملیات تنها با یک لشکر در جزیره بوارینـ به منظور فریب دشمنـ وارد عمل شده بود به طور موقت و محدود در خط اول ارتش عراق در این جزیره رخنه کرد.در این عملیات، نیروهاى خودى موفق شدند تا روز ۱۳/۱۲/۱۳۶۵ ضمن پیشروى در غرب کانال ماهى و تصرف هلالى شکل سوم و نیز تسخیر یکى از مستحکم ترین قرارگاههاى دشمن در منطقه به انهدام نیروهاى دشمن بپردازند.
بازتاب عملیات
درخطر قرار گرفتن بصره و همچنین شرایط سیاسى و نظامی حاکم بر جنگ و تأثیرات تعیین کننده آن در تغییر موازنه قوا، موجب گردید عملیات کربلاى ۵ و نتایج آن براى طرفین درگیرى داراى اهمیت و نقش بسزایى باشد. به همین دلیل ایران و عراق امکانات و نیروهاى بسیارى به صحنه نبرد وارد کردند، ضمن این که تلاشهاى سیاسى جنگ به ویژه اقدامات آمریکا و شوروى در سطح بین المللى و منطقه و مناسبات با دو کشور ایران و عراق نیز وارد مرحله جدیدى شد.
نظر به اهمیت عملیات در شرق بصره و ادعاى مکرر عراق مبنى بر عقب راندن قواى نظامی ایران، گزارشگران سیاسى و نظامی هر چند با تأخیر وارد منطقه شدند و گزارشهاى خود را درباره موفقیت و موقعیت نیروهاى ایرانى هر چند ناقص انتشار دادند، لیکن این گزارشها بخشى از واقعیت را ترسیم میکند. روزنامه تایمز مالى نوشت:
«نیروهاى ایرانى همچنان بر مواضعى که در عملیات اخیر در شلمچه، در جنوب شرقى بصره، به دست آورده اند، مسلط هستند. یک ژنرال عراق گفته است ایرانیان از قسمت اعظم مناطق تصرف شد عقب رانده شده اند، اما این ادعایى بیش نیست و با حقیقت مطابقت ندارد».
خبرنگار این روزنامه مشاهدات خود را چنین ترسیم میکند:«من به اتفاق دو خبرنگار دیگر از کلیه مناطق عملیاتى به ویژه جزیره بوارین در رودخانه شط العرب و شهر دوعیجى دیدن کردیم و اینک تأیید میکنیم که جمهورى اسلامی ایران پیروزى مهمیدر شرق بصره به دست آورده که نشان دهنده وقوع عملیات سرنوشت ساز در منطقه است. رزمندگان ایرانى در نقاط مختلف تا چهار خط دفاعى عراق را درهم شکسته اند که در این خطوط سیمهاى خاردار، میدان مین و مناطق به آب بسته شده مشهود بود.نیروهاى ایران از روحیه اى بسیار بالا برخوردارند زیرا میدانند مواضعى را که تصرف کرده اند، خطوط دفاعى سابق عراق در شرق بصره بوده است. یک ژنرال عراق که در جبهه اسیر شده از تشتت و هرج و مرج در صفوف ارتش عراق و روحیه پایین سربازان عراقى سخن میگفت».
روزنامه «لوماتن دوپارى» ـ چاپ فرانسه آ درباره اهداف ایران از عملیات کربلاى ۵ نوشت:
«هدف استراتژیک تهران قطعاً این است تا منطقه جنوب عراق را از بقیه کشور جدا کند و حداکثر منظور این است که شهر بصره و اطراف آن اشغال شود. در آن صورت نیروهاى ایران خواهند توانست با اعلام یک «نیمه جمهورى اسلامى» در خاک عراق، خواستار سقوط صدام شوند».
رادیو «بى.بى.سى» نیز به نقل از مفسران گفت:
«بسیارى از مفسران عقیده دارند که هدف حمله جارى ایران تصرف بصره است، زیرا سقوط بصره از نظر روانى و اقتصادى چنان ضربه بزرگى خواهد بود که صدام حسین به دشوارى خواهد توانست آن را تحمل کند».
روزنامه کریستین ساینس مانیتور، چاپ آمریکا دو هدف عمده براى ایران در صحنه نظامی و سیاسى قائل شده و مینویسد:
«در صحنه نظامی ایران قصد دارد نیروهاى خود را در بهترین موقعیت سوق الجیشى براى یک تهاجم همه جانبه علیه بصره قرار دهد و در صحنه سیاسى ایران میخواهد کشورهاى اسلامی را از شرکت در اجلاس کنفرانس اسلامی که براى ۲۶ ژانویه (۶ بهمن) در کویت برنامه ریزى شده باز دارد».
هفته نامه اکسپرس چاپ سوئد با توجه به فرض احتمال سقوط صدام و پیروزى ایران به نقل از یک کارشناس انگلیسى در امور خاورمیانه مینویسد:
«اگر ایران پیروز شود، پس از فشار بر کشورهاى عربى حوزه خلیج فارس، به تدریج نوبت اسرائیل خواهد شد. اگر بصره به محاصره درآید و یا سقوط کند بزرگترین ضربه روحى و روانى بر رژیم بغداد وارد خواهد شد و این رژیم میان زمین و آسمان معلق خواهد شد. هیچ چیز به اندازه سقوط صدام حسین نمیتواند موجب وحشت رهبران کشورهاى غربى ـکه این روزها از تزلزل روحى و روانى بغداد نگرانندـ شود. اگر ایرانیان به بصره نزدیک تر شوند ، وقوع یک سقوط روحىـ روانى در بغداد دور از احتمال نیست».
کانال ۴ شبکه تلویزیونى تجارى انگلیس در تفسیر خود گفت:
«ایران از حملات جارى سه هدف را دنبال میکند، اول این که به عراق و حامیان دولت عراق اعلام خطر کند که ایران آماده است عملیات جنگى را ادامه دهد. ایران میکوشد به آنها تفهیم کند که به رغم حملات عراق به منابع اقتصادى و مسکونى، ایران میتواند چنین حملاتى را انجام دهد. هدف دوم ایران این است که به حامیان صدام به خصوص کویت، هشدار دهد. ایران می کوشد از برپایى کنفرانس سران کشورهاى اسلامی در کویت جلوگیرى کند، لذا با این حملات میکوشد جلو برگزارى این کنفرانس را بگیرد. هدف سوم ایران، بهره بردارى روانى است تا به همه نشان دهد که ایران توان انجام این حملات را دارد و میتواند در حملات خود مناطقى در داخل عراق را تصرف کند. ایرانىها اعتقاد دارند که حملات انتقامیایران باید ادامه یابد».
آمریکایىها نیز در حالى که نسبت به نتایج عملیات نگران بودند به تدریج برترى قواى نظامی ایران بر عراقىها را پذیرفتند، طورى که فیلیپ اوکلى سخنگوى وزارت خارجه آمریکا گفت:
«اگر جنگ به غرب دریاچه ماهى گسترش یافته باشد، نشان این خواهد بود که نیروهاى ایران پس از به دست آوردن پایگاه در غرب شط العرب در ناحیه شلمچه، به تدریج اما مطمئن، وجب به وجب داخل خاک عراق پیش میروند».
«اعتماد به نفس» و «امید به کسب پیروزى» به عنوان عامل برترى روحى ـ روانى ایران در برابر عراق نکات مهمیبود که محافل سیاسىـنظامی به آن اشاره کردند. یکى از کارشناسان مسایل خاورمیانه میگوید:
«من فکر میکنم که ایرانىها در مرحله جدیدى از جنگ قرار گرفته اند و به خود اعتماد پیدا کرده اند و این امر در سال ۱۹۸۵ (۱۳۶۳) و احتمالاً از سال ۱۹۸۴ (۱۳۶۲) در حملات مجنون و هویزه به چشم نمیخورد. آنها دلیلى نداشتند که فکر کنند قادر به پیروزى میباشند ولى عملیات فاو و مهران در سال گذشته به آنها نشان داد که به این امر قادر میباشند و هم اکنون آنها براى کسب پیروزى عجله دارند».
فایننشال تایمز چاپ لندن نیز طى مقاله اى به قلم مایکل فیله در این باره نوشت:
«در هفتههاى اخیر ایرانىها به این نتیجه رسیده اند که سرانجام دارند در جنگ خلیج فارس به پیروزى میرسند، ایرانىها عزم خود را جزم کرده اند تا صدام حسین رییس جمهور عراق را که در سپتامبر ۱۹۸۰ (شهریور ۱۳۵۹) جنگ را آغاز کرده، تنبیه نمایند. اگرچه تجهیزات و جنگ افزارهاى عراق به مراتب پیشرفته تر از تجهیزات ایران است ولى اراده دست زدن به تهاجم در عراق وجود ندارد، مدتهاست که محافل غربى بدین نتیجه رسیده اند که بغداد نمیتواند پیروز شود».
خبرنگار اعزامی «بى.بى.سى» به ایران طى گزارشى که از بخش انگلیسى رادیو لندن منتشر شد، گفت:
«من فکر میکنم کسى در این جنگ پیروز است که داراى اراده است و من فکر میکنم دو عامل در این جهت کاملاً به نفع ایرانىها است: اولین عامل تعهد شگفت انگیز این ملت براى از بین بردن صدام ـ که در تهران کاملاً مانند کارتر، اسرائیلىها و شیطان بزرگ، آمریکا، دیده میشودـ میباشد. دومین عامل، امواج عظیم انسانى است که همچون موجى در پى موج دیگر میآیند. احساس اکثریت این است که مردم ایران میخواهند بجنگند و خواهند جنگید تا به نحوى از انحاء صدام حسین را به تسلیم وادارند. اراده مطلقى براى ادامه جنگ در ایران وجود دارد که در قلب آن، اسلام و تشیع وجود دارد و به علاوه طبیعت سخت ایرانىها».