علی رضا در تمام راهپیماییهای زمان انقلاب شرکت می کرد. د ر روز یک شنبه ی خونین من همراه او بودم. جمعیت زیادی مقابل منزل آیت ا… شیرازی جمع شده بودند. تیر اندازی شروع شد و عده ای از مردم به شهادت رسیدند. دست علی را گرفتم و کشیدم و گفتم:
بیا برویم خطر ناک است. علی رضا گفت: نه، من می مانم. باید کار را تمام کنیم.
آن روز و روزهای بعد، علی و مردم دیگر به تظاهرات علیه رژیم ادامه داد ند و بالاخره کار را تمام کردند. همسر شهید |