دوم فروردین سال 1361، عملیات فتح المبین تازه شروع شده بود. من که خلبانی هلیکوپتر شنوک را به عهده داشتم کار جابهجایی نیروها به پشت خط مقدم را انجام می دادم. هواپیماهای عراقی تلاش می کردند به هر صورت ممکن جلوی این جابهجاییها را بگیرند. لذا همیشه در کمین هلیکوپترهای شنوک که – بی دفاع هستند- بودند. در این مأموریتها ما با هماهنگی هواپیماهای (اف-14) نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران که به صورت پوشش هوایی بالای سر ما بودند پرواز میکردیم.
آن روز با طلوع فجر طبق معمول با 5 فروند هلیکوپتر شنوک کار جابهجایی نیروها را آغاز کردیم.مأموریت ما انتقال بیش از 300 رزمنده از اندیمشک به پشت نیروهای عراقی بود. در طول مسیر مرتب مواظب اطراف بودیم که مورد اصابت قرار نگیریم . ناگهان خلبان هواپیمای (اف-14) با کلمه رمز به ما گفت سریعا به زمینی بنشینیم . بالافاصله محلی را برای فرود انتخاب کرده و هر کدام به صورت پراکنده در گوشه ای نشستیم.هنوز آخرین هلیکوپتر به زمین ننشسته بود که صدای انفجار بسیار مهیبی به گوش رسید . اطراف را که جست و جو کردیم متوجه شدیم در فاصله ای از ما یک فروند هواپیما به زمین اصابت نموده و آتش گرفته است. به طرف هواپیما رفتیم ، با جنازه متلاشی شده خلبان که یک سرگرد عراقی بود روبه رو شدیم . ما توانستیم نقشه نیمه سوخته خلبان را که ارزش اطلاعاتی زیادی داشت از جیب او بیرون بیاوریم . با دیدن این صحنه در دل به خلبانان قهرمان نیروی هوایی آفرین گفتم که این گونه ما را در پوشش هوایی کمک و یاری می دهند.
“سرتیپ2 خلبان، منوچهر رزمخواه “