متن برنامه ی درس هایی از قرآن کریم حجت الاسلام قرائتی؛ تاريخ پخش :: 1379/9/15
بسم الله الرحمن الرحيم
الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي
امسال سوره يوسف را تفسير ميکرديم و نکتههاي زيادي دارد، البته داستانهاي قرآن مثل طناب نيست که چهل متر باشد تا به فلان آب برسد بلکه مثل مغز بادام است که يکي از آن مغز بادام يک گوني آن هم مغز بادام است و يکي کشتي همه ارزش دارد. آيات قرآن يکي يکي نکته و ارزش دارد کنار هم که آمد باز نکات و مطالب تازهاي دارد. رسيديم به آيهاي که برادران يوسف را در چاه گذاشته و:
(وَ جاؤُ أَباهُمْ عِشاءً يَبْكُونَ)يوسف(16) برادران آمدند به نزد پدر شب گريه کنان.
نکته: نبايد به هر اشکي اطمينان کرد.
گاهي آنچنان عروس به نزد داماد اشک ميريزد که با مادرش قهر کند و مادر اشک ميريزد که با عروس قهر کند بعضي زن و مردها اينچنين هستند. جواني آنچنان گريه کرد که فرسنگها مرا دنبال خود کشيد وبعد فمهيدم کلاه سرم رفته، که تاکنون اينچنين کلاه تا اينجا سرم نرفته بود. گول گريه خوردم.
انواع اشکها:
1-اشک شوق: مثل کسي که مدتها فرزند و فاميل خود را نديده، اشک شوق ميريزد.
قرآن ميفرمايد: (تَرى أَعْيُنَهُمْ تَفيضُ مِنَ الدَّمْعِ مِمَّا عَرَفُوا)المائده(83)(زماني که قرآن ميخواندي) ميديدي که مردم اشک ميريزند از آنچه ميفهمند و ميشناسند(يعني آنچيزي است که ميخواهند) لبته اشک بايد با معرفت باشد ولي بعضي الکي گريه ميکنند.
من سال گذشته هم گفتم که شخصي مفاتيح را دست گرفت از همان صفحه اول که نوشته بود چاپ افست شروع به گريه کرد، اين ديده که مفاتيح ميخوانند و گريه ميکنند او هم از همان اول شروع به گريه کرد.
2-اشک غم و حزن: ميآمدند از پيامبر صل الله عليه و اله و سلم اجازه بگيرند براي حضور در جبهه حضرت ميفرمود: امکانات مثل شمشير و نيزه نداريم و در نتيجه نميتوانستند شرکت کنند، ناراحت شده و گريه ميکردند.
3-اشک خوف: گناه و خلافي کرد شب احيا و مسجد گريه ميکند و طلب استغفار، اين خوب است.
4-اشک قلابي: برادران يوسف او را در چاه گذاشته به نزد پدر آمده و گريه کردند.
قاري:(قالُوا يا أَبانا إِنَّا ذَهَبْنا نَسْتَبِقُ وَ تَرَكْنا يُوسُفَ عِنْدَ مَتاعِنا فَأَكَلَهُ الذِّئْبُ وَ ما أَنْتَ بِمُؤْمِنٍ لَنا وَ لَوْ كُنَّا صادِقينَ)يوسف(17)) اينکه برادرها شب آمدند، چون انتخاب زمان هم مهم است، در تبليغات عنصر زمان و مکان و لباس و ژست و آهنگي مهم است و نقش دارد، و دسته¬جمعي و با گريه آمدند.
ترجمه:(برادران يوسف) گفتند: اي پدر ما رفتيم مسابقه و يوسف را به نزد اثاثيه رها کرديم، گرگ او را خورد و اگر چه ما راست بگوييم به ما ايمان نداري. حتماً قرآن مطلبي ميخواهد به من بگويد نه اينکه يک قصه که يوسفي بود و به اسم بازي بردند و او را در چاه انداختند و بعد به نزد پدر و. . . . .
نکتهها و درسها
1-حسادت ما در گناهان است
انسان گاهي صفتي دارد که به دنبال آن خلافهاي گوناگون و متعددي انجمي ميدهد، مثل اينکه ميگوئيم قتلهاي زنجيرهاي، اينجا هم گناهان زنجيرهاي، يعني گناه گناه ميآورد.
مثال: در بازار معروف است ميگويند پول، پول ميآورد، چون با آن جنس خريد و سود ميبري و. . . . حال براردان يوسف براي حسادتي که داشتند مرتکب چه جرائمي شدند:
الف: رفتيم مسابقه، دروغ بود(ذَهَبْنا نَسْتَبِقُ)
ب: يوسف را به نزد اثاثيه گذاشيم دروغ بود(تَرَكْنا يُوسُفَ عِنْدَ مَتاعِنا)
ج: گرگ او را خورد دروغ بود(فَأَكَلَهُ الذِّئْبُ)
زمان شاه دزدي با يک طناب نردباني به داخل حرم حضرت معصومه رفته و پولهاي ضريح را داخل گوني ريخته، درحال فرار او را گرفتند و به او گفتند اين رقم دزدي را از کجا ياد گرفتي؟ گفت: من امام رضا عليه السلام را بخواب ديدم که حرم آن حضرت را ميخواهند توسعه بدهند به من فرمود: خواهرم در قم پول زيادي دارد برو بردار بياور اينجا اين نبوغ ميخواهد و نابغه است که بتواند فوري اينچنين به هم ببافد شخصي به همسايهاش گفت سگ منزل شما زياد صدا ميکند و بچه ما را هم گاز گرفته، گفت:
اول: اينکه سگ ما تربيت شده است و بدون دليل صدا نميکند.
دوم: دندانهايش را کشيدهايم و نميتواند گاز بگيرد.
سوم: اينکه اصلاً ما سگ نداريم
اگر روحيه فاسد باشد گناه به دنبال دارد، بايد از درون سالم شد.
2- ورزش و مسابقه قبل از اسلام هم بوه و جايزه است ه مناسبت حديثي بيادم آمد که: شخصي با دوستانش به مکه رفت و زمان امال به نزد اثاثيه دوستانش نشست و آنها رفتند و اعمال خود را انجام دادند. امام عليه السلام فرمود: ثواب شما کمتر از آنها نيست که رفتند و تو نزد اثاثيه ماندي اين براي آن است که عدهاي شب قدر در بيمارستان يا لب مرز پست ميدهند و عدهاي هم آتشنشاني شيفت بوده و ميگويند سال تحويل نداشيم و سيزده بدر نداشتيم اين چه شغلي است، شما و خانوادههاي شما بدانيد، کساني که اينگونه مسئوليت دارد و خوب به وظيفه خود عمل ميکنند ثوابشان کنتر از آنها نيست که مشغول عبادت و دعا و. . . هستند حتي قواي مسلح بداند که من اگر در تلويزيون حديث ميگويم ثوابش براي آنهايي است که امنيت را حفظ ميکنند و آنها که درس ميخوانند و کارگران و تجار بازار هم. اگر امنيت نباشد هيچکدام نميتوانند کار خود را خوب انجام دهند.
قاري:(وَ جاؤُ عَلى قَميصِهِ بِدَمٍ كَذِبٍ قالَ بَلْ سَوَّلَتْ لَكُمْ أَنْفُسُكُمْ أَمْراً فَصَبْرٌ جَميلٌ وَ اللَّهُ الْمُسْتَعانُ عَلى ما تَصِفُونَ)يوسف)(18)
پيراهن يوسف در اين داستان سه جا نقش دارد.
الف: وقتي يوسف در خانه زليخا بود و پيراهن او را گرفت پاره شد درب که باز شد گفت اين پيراهم مرا گرفته و پاره شد، يکي گفت ببينيد پيراهن از کجا پاره شد اگر از پشت بوده معلوم ميشود يوسف در حال فرار بوده و اگر از جلو پاره شد معلوم ميشود گلاويز شد ه و يقه چاک کرده، از آثار جرمها را ميشناسند.
ب: آنجا که پيراهن را به چشم يعقوب عليه السلام انداخته و بينا شد. يعقوب عليه السلام گفت که چه گرگي بوده و آدمش را خورده ولي پيراهم سالم ولي خونين است.
خداوند رحمت کند حضرت آيه الله العظمي گلپايگاني را, شخصي مرتب ميآمد براي بچههاي صغير و يتيم از آقا پول ميگرفت تا بيست سال، يک روز فرمودند: بعد از 20 سال اين يتيمها هنوز بزرگ نشدهاند آخر يتيم ده سال يتيم است نه بيست سال. دروغگو رسوا ميشود.
نکتهها و درسها
1- از جوسازي گول نخوريد(بدم کذب) خون دروغين
حتي اگر چاقوي خونين باشد، چون براي جوسازي و صحنه سازي ممکن است يک جايي را آتش بزنند.
شاه لعنتي آخر حکومتش سينما رکس آبادان را منفجر کرد تا به دنيا بگويد اگر مذهبيها حکومت دستشان باشد مردم را اينچنين ميکنند و اينها هستند. مرگ بر آمريکا گرها اينها هستند و ميارزد ما اين کار را بکنيم
2-در راه تربيت پدر و مادر گاهي بايد تغافل کنند با اينکه يعقوب کار بد برادران را ميدانست فرمود:(بَلْ سَوَّلَتْ لَكُمْ أَنْفُسُكُمْ)يوسف(18)در مديريت، در محيط کارگري گاهي اتفاقي ميافتد، شتر ديدي، نديدي اگر فهميد که شما اشتباهش را ميداني جرئت پيدا ميکند و. . . کاري کنيد که راهي براي بازگشت باشد، پرده دري نکنيد، نفس، جواني و شهوت ممکن است خلافي را براي انسان جلوه ندهد، نگو من اطلاع دارم با عکس آن، پرده دري نکنيد.
3-صبر همراه با نبودن شکايت(فَصَبْرٌ جَميلَ) يوسف(18) پايداري زيباست.
بعضي زنها اول زندگي و در شروع ميگويند من با داماد فقير ميسازم، ولي بعد به او ميگويد يادت هست, حال که صبر کردهاي به رخ او نکش، چرا زحمت خود را هدر ميدهيم، مرد هم همينطور به زن ميگويد من فلان و فلان و. . . . کردم، چرا منت ميگذاري؟ باز گو نکنيم.
قاري:(وَ جاءَتْ سَيَّارَةٌ فَأَرْسَلُوا وارِدَهُمْ فَأَدْلى دَلْوَهُ قالَ يا بُشْرى هذا غُلامٌ وَ أَسَرُّوهُ بِضاعَةً وَ اللَّهُ عَليمٌ بِما يَعْمَلُونَ)يوسف(19)و آمد نزد چاه قافلهاي پس مسئول آب را فرستاند که دلو و ظرف آبش را به چاه فرستاد و يوسف هم به آن چسبيده و از چاه بيرون آمد. گفت: بشارت غلامي بيرون آمده در جلسه قبل هم گفتيم که خداوند سه پيامبر را سه رقم حفظ کرد: يکي را روي آب مثل نوح، و يکي را در آب مثل يونس، و يکي را کنار آب مثل يوسف، چه ميگويي شيخ(سوي پائين کرده يوسف بيرون آمد ميخواهم بگويم:
اگر خوديها از انسان بريده و دست بردارند(به اراده خداوند) غريبه هامي آيند
(و به فرياد انسان ميرسند) يعني هيچ وقت مأيوس نشويد، گاهي کسي را مثل پيامبر صل الله عليه و اله و سلم در مکه به او سنگ ميزنند ولي در مدينه تشکيل حکومت اسلامي ميدهد. يکي در شهر خود به پيشنمازي او را قبول نميکنند ميآيد قم مرجع تقليد ميشود، داروين در دو رشته علوم شکست خورد هم طبيعي و هم دين مسيحيها ولي در رشته ديگر موفق شد.
حديث: تاجر اگر در يک شغلي شکست خورد شغل خود را عوش کند و نگويد من بدبخت هستم، ممکن است موفق شود بسياري از نوابغ در عالم کساني بودهاند که در رشتههاي مختلف شکست خوردهاند گاهي خوديها ميروند غريبهها ميآيند. نگو اگر ميشد فلان دختر را ميگرفتم که پدرش پولدار است ما هم شغل و واممان درست ميشد. گاهي ممکن است از اين راه قطع و از راه ديگر درست بشود. نگوئيد دست خدا بسته، اگر اين بود خوشبختي است و الا نه. گاهي در روستا وضعش خوب است و ميآيد تهران وضعش بد ميشود.
ابراهيم عليه السلام در آتش و پيامبر صل الله عليه و اله و سلم در غار با تار عنکبوت و يوسف عليه السلام در چاه حفظ شد يعني: اگر خدا بخواهد سر کوه و غار يا ته چاه و يا توي آب دست خدا باز و به ما ايمان ميدهد. جوانها تا چند جا شکست خورديد نااميد نشويد کوچه بن بست نيست.
خدا موسي عليه السلام را وسط دريا و علي عليه السلام که چندين شمشير بدست بالاي سرش ميآمدند که جاي پيامبر صل الله عليه و اله و سلم خوابيده بود زير شمشيرها حفظ کرد. چرا مأيوس شويم، من فکر ميکنم آنها که خدا ندارند چکار ميکنند ما گاهي با خداي خود حال کرده، گريه و حرف ميزنيم و درد دل ميکنيم.
امام حسين عليه السلام ميرود زير سم اسب ميگويد: الهي رضي برضائک لا معبود سواک. و زينب کبري 72 داغ ميبيند ميگويد:(إِيَّاكَ نَعْبُدُ وَ إِيَّاكَ نَسْتَعينُ)فاتحه(5) آنها که خدا ندارند اصول دينشان سه چيز است، خوراک، پوشاک، مسکن،(بگو گاو، گاو، گاو) انسانيت ما به رابطه معنوي با خداست و گاو هم ميخورد با پنج امتياز
1-بيشتر ميخورد
2- سرخ کردن ندارد
3- پوست کندن ندراد
4- ظرفشويي ندارد
5-پوشاکش وصله و اتو و پرو نميخواهد و دوخت. هسرش نر و ماده الاغ در خيابان نه دفتر ازدواج ميخواهد و نه اطلاق خالي.
پرندهها از ما قويتر خانه ميسازند، درختهاي بزرگ را باد مياندازد ولي لانه پرنده متلاشي نميشود زنبور عسل لانه و کندو ميسازند چند طبقه، ميگويي ما رهبر داريم زنبور عسل هم ملکه دارد ما قانون داريم زندگي حيوانها هم قانون دارد. و مقررات و نظم و حساب و کتاب دارد. شرف ما به رابطههاي معنوي است. زماني که يوسف با طناب مردم نجات پيدا کرد، ما با طناب خدا نجات پيدا نميکنيم؟
(حَبْلُ اللَّهِ الْمَتِين) مستدركالوسائل ج18ص151 مهدي جان تو ريسمان محکم خدا هستي. (فَقَدِ اسْتَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقى)لقمان(22) ريسمان محکم الهي.
گفت:(قالَ يا بُشْرى هذا غُلامٌ وَ أَسَرُّوهُ بِضاعَةً)يوسف(19) (البته حاجيها تلفظ کرده «هذا متاع»
کسي که قيمت دستش نيست يک نوجوان هم که دستش ميآيد ميگويد ميفروشيم تا به پول برسيم.
مثال: کسي که به يک زمين بزرگ ميرسد اگر فوتباليست باشد ميگويد براي گل خوب است و اگر کارخانه دارباشد براي کارخانه. عينک سرخ ميگذارد شلغمها و لبو و عينک سبز کاهها را علف ميبيند. به بچه ميگوئيم بابا خوب است؟ بله، چرا؟ براي اينکه برايم بستني خريد. با يک شکلات هم ميگويد تو را بيشتر از بابا دوست دارم. و حال اينکه مهمان است خانه از بابا شکلات هم از بابا است.
خدايا: مردمي که معرفت نداشته يوسف عليه السلام را ارزان فروختند به ما توفيقي بده که جوانيمان را ارزان نفروشيم.
خدايا: يوسف را به اسم بازي بردند و او را پرت کرده، جوانهاي ما را به اسم توپ بلژيک پرت ميکنند که کجا رفت تا نفهمند جوانيشان کجا رفت و استعداد و نفتشان، و تا نفهميم بر سرباقي مسلمانها در فلسطين و لبنان چه ميآيد، ما را از غافلين قرار نده. همه ما يوسف هستيم اگر درک پائين باشد جواني را ميفروشيم.
قرآن آياتي دارد که: (ما أَغْنى عَنِّي مالِيَهْ)الحاقه(28)(هَلَكَ عَنِّي سُلْطانِيَهْ)الحاقه(29) چه و چه داشتم از غصه ميسوزد.
خدايا: قيامت را روز حسرت ما قرار نده، و در وقت غفلت ما را بيدار فرما.
«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»