درآن روزهاي كه خيلي ها مردد بودند كه آيا مي شود مقاومت كرد يا نه؟ آيا مي شود درمقابل دشمنان ايستاد؟ آيا مي شود دشمن را با اين همه تجهيزات و نيرو، آن هم با دست خالي عقب راند.؟ شيخ شريف با عده اي جوان و نوجوان كه مثل خودش شورو شوق داشتند، حماسه ها آفريد و سرانجام در مظلوميت وغربت به فيض شهادت نائل آمد.
به گزارش سایت ساجد ، با عشق به امام (ره) واسلام و انقلاب و با دست خالي آنچنان حماسه ها آفريد كه نظيرآن ديده نمي شد.شيخ شريف درتهاجماتي كه به نيروهاي بعثي داشت، بارها وبارها ازدست عراقي ها نجات پيدا كرده بود. شيخ خيلي زرنگ بود وبه اين سادگي ها گرفتار نمي شد.نقطه ي اتكاي رزمندگان آوازه ي شيخ شريف و گروه الله اكبر در ميان دشمن و فرمانده هايش پيچيده بود.دشمن نقطه ي ثقل رزمندگان را درخرمشهر شناسايي كرده بود.دقيقاً مي دانستند كه شيخ شريف نقطه ي اتكاي رزمندگان است واعتماد هر رزمنده اي به ايشان است. چون شيخ شريف بود كه با دست خالي در منطقه ايستاده بود. بقيه ي رزمندگان به تبعيت ازاو ياراي مقاومت با دشمن را پيدا كرده بودند.
جنگ براي خدا
شهدا را به مسجد جامع مي اوردند كه به آبادان و شهرهاي ديگر بفرستند. با توجه به اينكه گاهي تلفات خيلي سنگين بود، از آن طرف هم خيانت هاي بني صدر و همراهانش در روحيه ي بچه ها تأثير منفي مي گذاشت، اين بود كه برخي از بچه ها كم كم روحيه شان را ازد ست مي دادند. مأيوس و نا اميد مي شدند و مي گفتند (حالا كه ما پشتيبان نداريم، ماندن مان درشهر براي چسيت؟ مقاومتمان به خاطر چيست؟)دراين هنگام شيخ آنها را دلداري مي داد ومي گفت (شما براي خدا مي جنگيد. كسيكه براي خدا مي جنگه، هيچ گاه مأيوس نمي شود، چون هدفش اسلام است.)
( حاج محمد سميرمي)