هوای گرم تیر ماه و شرجی بودن هوا، اکثر نیروهای مستقر در شهرک دارخوین را به اورژانس می کشایند، حتی فرمانده لشگر یعنی حاج حسین خرازی را !
به محض ورود فرمانده لشکر به اورژانس، پزشک و پرستاران مشغول معاینه و مداوای او شدند . به تشخیص پزشک ، اول یک سرم و بعد هم مقداری دارو به حاج حسین تزریق شد . پس از مدتی یک سبد گیلاس نزد حاج حسین بردیم که استفاده کند ، ولی او سبد را برگرداند و گفت : اول به تمام مجروحان و بیمارانی که در اورژانس هستند بدهید و سپس برای من بیاورید.
به محض ورود فرمانده لشکر به اورژانس، پزشک و پرستاران مشغول معاینه و مداوای او شدند . به تشخیص پزشک ، اول یک سرم و بعد هم مقداری دارو به حاج حسین تزریق شد . پس از مدتی یک سبد گیلاس نزد حاج حسین بردیم که استفاده کند ، ولی او سبد را برگرداند و گفت : اول به تمام مجروحان و بیمارانی که در اورژانس هستند بدهید و سپس برای من بیاورید.
سبد گیلاس را به دیگر بیماران اورژانس تعارف کردم و ته مانده سبد گیلاس را برای حاج حسین آوردم . او فروتنانه گفت : من نمی خورم .
گفتم چرا ؟ حالا که همه بیماران اورژانس از این گیلاس خوردند ؟!
جواب داد : اگر تمام نیروهای لشکر گیلاس داشته باشند و بخورند ، آن موقع من هم گیلاس می خورم .
احمد مهری