دشمن اطراف پست امداد را به شدت زیر آتش گرفته و دیگر قسمتهای منطقه هم چیزی کمتر از وضع پست امداد ندارد . آمبولانس به زحمت مجروح می آورد و تخلیه می کرد .
يكي از مجروحانی که به اورژانس می آوردند ترکش، بازویش را به شدت زخمی کرده، اما این مجروح اصلا احساس درد نمی کند به چهره نورانی او خیره می شوم و می گویم درد داری؟
يكي از مجروحانی که به اورژانس می آوردند ترکش، بازویش را به شدت زخمی کرده، اما این مجروح اصلا احساس درد نمی کند به چهره نورانی او خیره می شوم و می گویم درد داری؟
می گوید نه زیاد!
می گویم مسکن می خواهی؟
می گوید نه!
آتش دشمن کم می شود و مجروح را با آمبولانس به عقب می فرستیم . آمبولانس که حرکت می کند، یکی از بچه های اورژانس نزد من می آید و می گوید او را شناختی ؟
می گویم نه !
می گوید : او حاج حسین خرازی فرمانده لشکر امام حسیین (ع) بود .
می گویم مسکن می خواهی؟
می گوید نه!
آتش دشمن کم می شود و مجروح را با آمبولانس به عقب می فرستیم . آمبولانس که حرکت می کند، یکی از بچه های اورژانس نزد من می آید و می گوید او را شناختی ؟
می گویم نه !
می گوید : او حاج حسین خرازی فرمانده لشکر امام حسیین (ع) بود .
حسین عباسی کاشانی