متن برنامه ی درس هایی از قرآن کریم حجت الاسلام قرائتی؛ تاريخ پخش :: 1378/10/11
بسم الله الرحمن الرحيم
الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي
«وَ سَلَامَةً مِمَّنْ تَوَعَّدَنِي، وَ وَفِّقْنِي لِطَاعَةِ مَنْ سَدَّدَنِي، وَ مُتَابَعَةِ مَنْ أَرْشَدَنِي»(صحيفه سجاديه، دعاى 20) امسال ماه رمضان سر سفره امام سجاد عليه السلام دعاي مكارم الاخلاق را جمله جمله تفسير ميكنيم و اين بسيار دعاي مهمي است، روش عملي برخوردها، فكرها، آرزوها، و خلاصه يك نسخه كامل انسان سازي است. مكارم الاخلاق يعني اخلاق كريمه، بزرگواري و بزرگ منشي عزت نفس و كرامت، كمالات واقعي. امروز اين جمله را معنا ميکنيم: «وَ سَلَامَةً مِمَّنْ تَوَعَّدَنِي، وَ وَفِّقْنِي لِطَاعَةِ مَنْ سَدَّدَنِي، وَ مُتَابَعَةِ مَنْ أَرْشَدَنِي»(صحيفه سجاديه، دعاى 20) خدايا مرا از ترس هركس كه مرا ميترساند، به سلامت بدار، جمهوري اسلامي و خود ما بايد از نظر قدرت فكري و نظامي و امكانات به حدي باشيم كه هيچ قدرتي نتواند به ما تشر بزند. اين لزوم قدرت در امت حزب الله را ميرساند كه مقداري هم درجلسه قبل صحبت كرديم. همه بايد به نحوي مسلح باشند. حديث: رسول گرامي اسلام صلي الله عليه و اله و سلم سالي دو مرتبه سان ميديد و جوانهايي كه آمادگي داشتند براي جبهه معرفي ميشدند و آنها كه نقصي در عضوي از بدن داشتند، معرفي ميشدند براي تأمين امنيت شهري. همه بايد در حال دفاع باشند قوي در مرز و ضعيف داخل شهر. برد و باخت حرام است ولي اسلام براي تير اندازي آن را حلال ميداند تا همه تير اندازي ياد بگيرند. ما بايد بتوانيم تكهاي دشمن را پاتك كنيم. رييس جمهور آمريكا گفت: ما ايران را در محاصره اقتصادي قرار ميدهيم. امام(خميني ره) فرمود: اگر رييس جمهور آمريكا در عمرش يك حرف حسابي زده باشد، همين است. و با اين كلمه اوخيلي تحقير شد كه ما به اين واسطه استعدادهاي خود را به كار خواهيم انداخت و رشد خواهيم كرد. انسان به يك نفر بگويد تو را از خانه بيرون ميكنم، او بگويد: افتخار ميكنم. من ميخواهم همين كار را بكني. او از اين جمله خيلي ناراحت شده و ميسوزد. آنها فكر ميكردند كه با اين تهديد امام(خميني ره) از مواضع قدرتمندش عقب نشيني خواهد كرد. خدايا مرا درمقابل آنها كه تهديد ميكنند، شجاع، نترس، مسلح، و منطق داشته باشم. « وَ وَفِّقْنِي لِطَاعَةِ مَنْ سَدَّدَنِي» و خدايا توفيق بده كه من اطاعت كنم هركس كه مرا راهنمايي ميكند. يعني حق پذيري داشته باشم. «مَنْ» در اين فراز از دعا «مَنْ سَدَّدَنِي» به معناي: هر کس است. مهم اين است كه چه ميگويد، نه اينکه چه کسي ميگويد، اما ما اين طور نيستيم، استاد اگر به دانشجو گفت قبول ميكند ولي اگر همان حرف را يك ذغال فروش بگويد برخورد ميكند. امام سجاد(ع) ميفرمايد روحيهام بايد جوري باشد كه هركس از كوچك و بزرگ، مشهور يا گمنام، فقير يا غني، گوش بدهم. اگر يك بچه به من بگويد: آقاي قرائتي اين چه كاري بود كه كردي؟ من ميگويم: اين ديگه کيه که به من ميگويد؟ اگر كسي سنش يا سوادش كم باشد ولي فكرش كار كند بايد پذيرفت، افرادي هستند كه اطلاعات علمي مدرسهاي ندارند ولي حرفهاي آنها پخته و حكيمانه است. دعوت ميکند که بياييد افطاري. ميپرسيم چه كساني هستند و دعوت شده اند، اگر مهم بودند، قبول ميكنيم ولي اگر افراد عادي باشند عذر ميآوريم. اين براي خودم اتفاق افتاده بچهها كه ميخواهند با من عكس بگيرند رد ميكنم ولي اگر دكتر و مهندس باشند استقبال ميكنم. يعني حال ندارم با بچهها عكس بگيرم، اگر اين طور باشد، من مريض هستم. خواستگار ميآيد اگر اسم و رسم داشته باشد دختر ميدهيم، اما اگر ده برابر او كمال داشته ولي شهرت و خانه و ماشين نداشته باشد، قبول نميكنيم. دنبال حق نيستيم، دنبال پز هستيم. من يک زماني اين حديث را خواندم نميدانم در تلويزيون يا سخنراني عادي بود: پيامبر صلي الله عليه و اله و سلم از يك ليوان آب مقداري را مصرف كرده بقيه را يك كودكي خواستار شد به قصد تبرك، در همان زمان چند پير مرد هم تقاضا كردند، حضرت فرمود: اول بچه گفت، نوبت اين كودك است اگر او اجازه دهد به شما ميدهم، و كودك هم اجازه نداد حضرت هم ظرف آب را به او داد. «وَفِّقْنِي» مرا توفيق بده. سؤال: توفيق چيست؟ جواب: جمع چند چيز توفيق ميشود، (خواستن + توانستن + رسيدن = توفيق) چرا فلان كار را نميکني؟ يا چرا مسجد نميآيي؟ ميگويد: توفيق نيست. توفيق هست ولي نميخواهد، گاهي هم ميخواهد ولي نميتواند و بعضي هم ميخواهند و هم ميتوانند ولي نميرسند. مسجد ميرود، گريه هم ميكند اما اشكش جاري نميشود. جنس خوب دارد، مغازه هم مكان و موقعيت خوب دارد اما مشتري نميآيد. حديث: سعادتمند كسي است كه اين سه مورد در او جمع شود كه هم بخواهد و هم بتواند و هم به مطلوب برسد. پس توفيق به معناي جور شدن اسباب است، خدا كند كه من متملق نباشم، تملق دليل بر پستي است. انصاف اين است كه الان زمينه رشد براي خيليها هست كه قبلاً نبود، كدام شهري است كه كتابخانه نيست؟ و كدام خانهاي است که شبكههاي تلويزيون نباشد؟ هر كس به هر بحث و برنامهاي علاقه دارد شبكه مربوطه هست، و شبكهاي بنام راديو معارف كه مورد علاقه بعضي است از فقه و اصول و فلسفه و عرفان، من به مسئولش گفتم: ممكن است عدهاي خسته شوند، گفت: عدهاي هستند به اين نوع برنامهها علاقه دارند و به غير معارف اصلا علاقهاي ندارند. پس امكانات هست، چه رشتهاي است كه استادش نباشد؟ ولي آن چيزي که بايد باشد نيست. يك چيز اين جا احتياج است و آن تصميم است و عشق. قديميها براي پيدا كردن يك حديث مسافرتها ميكرده اند. الان ما حال نداريم شماره تلفن يك اسلام شناس را داشته تلفني سؤال كنيم. «وَفِّقْنِي لِطَاعَةِ» توفيق طاعت به من بده. سؤال: طاعت چيست؟ جواب: طاعت يعني پيروي با ميل و علاقه، گاهي پيروي به زور است که اين پيروي ارزش ندارد. يكي را ديدند از يك بلندي پريد براي او كف زدند، وقتي به روي زمين افتاد، بلند شد و شروع به فحش دادن کرد نسبت به كسي كه او را هل داده، معلوم شد اختياري نبوده به زور بوده.
پس نتيجه و نشانههاي حق پذيري: الف: از هركسي، زن يا مرد، شهري يا روستايي، كوچك يا بزرگ حرف حق را بپذيريم. ب: پيروي با علاقه باشد نه با زور و طمع و رقابت و رودربايستي. به فلاني ميگويم: مسجد نميآيي؟ تو رودربايستي ميگويد: چشم ميآيم. و«سَدَّدَنِي» يعني: كسي كه مرا اصلاح كرده و به راه حق دعوت ميكند، و جلو مرا از انحراف بگيرد. ادامه دعا را بخوانيد: «وَ وَفِّقْنِي لِطَاعَةِ مَنْ سَدَّدَنِي، وَ مُتَابَعَةِ مَنْ أَرْشَدَنِي» و خدايا مرا توفيق بده پيروي كنم كسي كه مرا ارشاد كند. شرائط موعظه كردن: هركسي نميتواند جامعه را موعظه و راهنمايي و ارشاد كند و اما شرائطي دارد که عبارتنداز:
1- از هر طريقي باشد يعني هم مستقيم هم غير مستقيم باشد. گاهي مستقيم و گاهي از راه هنر و كنايه ارشاد کند. گويند بهلول ديد از طرف هارون مسجدي را ميسازند خواست به مردم ثابت كند كه او رياكار است، سفارش داد تابلويي از سنگ نوشته که باني اين مسجد بهلول است و شبانه بالاي درب مسجد نصب كرد. روز بعد مأمورها ديده به هارون خبر دادند و او را احضار كردند بهلول در جواب آنها گفت: اگر مسجد را براي خدا ميسازيد چه اشكال دارد اسم من بالاي آن باشد خدا كه ميداند. همين که مرا گرفتيد پيداست که براي خدا نيست. اين را ميگويند ارشاد و موعظه از راه غير مستقيم. و يك بار ديگر هم بهلول وارد كاخ هارون شد و بجاي او نشست، او را زدند خيلي گريه كرد. گفتند: چرا گريه ميكني؟ گفت: من يك دقيقه بجاي دزدي نشستم مرا زديد هارون كه عمري است بر اين جايگاه دزدي نشسته با او چه خواهند كرد؟ يك خانم دبير اگر روزنامه پهن كند كنار مدرسه يا دفتر و نماز بخواند همه محصلين نمازخوان ميشوند و لازم هم نيست كه بگويد: نماز بخوانيد. اين تبليغ غير مستقيم عملي است.
2- با محبت باشد: حديث: قَالَ الصَّادِقُ ع: «وَ صَاحِبُ الْأَمْرِ بِالْمَعْرُوفِ يَحْتَاجُ إِلَى أَنْ يَكُونَ عَالِماً بِالْحَلَالِ وَ الْحَرَامِ فَارِغاً مِنْ خَاصَّةِ نَفْسِهِ عَمَّا يَأْمُرُهُمْ بِهِ وَ يَنْهَاهُمْ عَنْهُ نَاصِحاً لِلْخَلْقِ رَحِيماً رَفِيقاً بِهِمْ دَاعِياً لَهُمْ بِاللُّطْفِ وَ حُسْنِ الْبَيَانِ عَارِفاً بِتَفَاوُتِ أَخْلَاقِهِمْ لِيُنَزِّلَ كُلَّا مَنْزِلَتَهُ بَصِيراً بِمَكْرِ النَّفْسِ وَ مَكَايِدِ الشَّيْطَانِ صَابِراً عَلَى مَا يَلْحَقُهُ لَا يُكَافِئُهُمْ بِهَا وَ لَا يَشْكُو مِنْهُمْ وَ لَا يَسْتَعْمِلُ الْحَمِيَّةَ وَ لَا يَغْتَاظُ لِنَفْسِهِ مُجَرِّداً نِيَّتَهُ لِلَّهِ مُسْتَعِيناً بِهِ وَ مُبْتَغِياً لِوَجْهِهِ فَإِنْ خَالَفُوهُ وَ جَفَوْهُ صَبَرَ وَ إِنْ وَافَقُوهُ وَ قَبِلُوا مِنْهُ شَكَرَ مُفَوِّضاً أَمْرَهُ إِلَى اللَّهِ نَاظِراً إِلَى عَيْبِهِ»(مصباحالشريعة، ص18) طبق اين حديث اگر کسي ميخواهد مردم را ارشاد کند بايد: «نَاصِحاً لِلْخَلْقِ» باشد يعني كسي كه ميخواهد مردم را ارشاد و موعظه كند بايد با محبت باشد. اگر ظاهر و ژست يك موعظه گر و نصيحت كننده را بگيرد و خود اهلش نباشد مؤثر نميشود.
3- با مردم رفيق و دوست باشد: «رَفِيقاً بِهِمْ» با مردم رفيق باشد.
4- «دَاعِياً لَهُمْ بِاللُّطْفِ وَ حُسْنِ الْبَيَانِ» با ظرافت و زيبا و با بيان نرم بگويد.
5- مخفيانه بگويد: اگر علني از يك فرد سيگاري نهي كند، سيگار کشيدن او يك منكر است و فرياد کشيدن تو هم يك منكر ديگر که باعث ميشود او را خراب كني.
6- دو طرفه باشد: همديگر را سفارش كنيم كه اگر نقاط ضعفي داريم به همديگر تذكر دهيم. او بگويد شما هم بگوييد. جوان حدودا 16 سالهاي از قاريان مصر آمد منزل آيه الله گلپايگاني(ره) که يک مرجع 90 ساله بود. ايشان فرمود: شما قاري هستيد من حمد و سوره را به نزد شما ميخوانم ببينيد درست است؟ تواضع كرد. الان يك ليسانس حاضر نيست حمد و سوره را به نزد يك ديپلم بخواند.
7 – روان شناس باشد: «عَارِفاً بِتَفَاوُتِ أَخْلَاقِهِمْ»: تفاوتهاي اخلاقي مردم را بشناسد. با انسانها مغرور يك نوع بايد برخورد كرد و بعضيها تشنه و بعضيها بي تفاوت. از قيافهها معلوم ميشود. انسان مغرور يك نوع و عاشق و فراري و بي تفاوت هركدام يك نوع حرف گوش ميكنند. هركدام روحشان يك پيچي داشته و يك نوع آچار مخصوص خود را ميخواهد.
گفتند: شخصي يك برادر داشت، خود در روستا و برادر كم كم به شهر رفته و نخست وزير شد. برادر روستايي ميخواست به ديدنش بيايد او نهي ميكرد كه اين جا آداب و رسومي دارد ممكن است بيايي و رعايت نكني آبروي من برود. يك روز با اصرار آمد، اتفاقا شاه هم براي ديدن برادر نخست وزيرش آمده بود، در جلسه ميوه تعارف كردند برادر سيبي را برداشته و طبق آداب و رسوم روستا که اگر ميوه شسته باشد با پوست ميخورند(و درست هم همين است چون ويتامين ميوه در پوست اوست.) شروع به خوردن كرد و برادرش نخست وزير كه اين ماجرا را ديد خيلي خجالت كشيد و به او گفت: ديدي گفتم شما نياييد. گفت: چرا؟ براي او توضيح داد كه وقتي شاه ميوه را به تو داد نبايد ميوه را با پوست ميخوردي. پرسيد: چه كار كنم؟ گفت: در محضر او وقتي چيزي به تو داد انسان ميگيرد ميبوسد و ميبويد و به پيشاني به نشانه احترام ميگذارد و در جيبت ميگذاري تا شاه برود. گفت: باشد اين دفعه. در بازگشت دوباره شاه آمد و اين بار شاه يک قاشق عسل به اين برادر روستايي داد. او هم يك قاشق عسل را بو كرد به پيشاني ماليد و بقيه را به كيسهاش ريخت. ميگويند يك نفر دندانش درد ميكرد رفت كشيد فردي به او رسيد گفت: گوشم درد ميكند. گفت: برو بكش براي اين كه من هم دندانم درد ميكرد رفتم كشيدم. گاهي يك حرفي را يك پيرمرد بزند خوب ولي يك جوان بزند بد ميشود، خيلي حرفهايي را كه من در تلويزيون ميزنم اگر طلبه ديگري بزند ممكن است از مملكت او را بيرون كنند. هر حرفي از يكي پذيرفته ميشود. حديث: «رحم الله من عرف قدره »درود بر كسي كه به اندازه خود حرف بزند، من كه نيم كيلو هستم حرف يك كيلويي نزنم. مثلاً يك حرفهايي را بايد امام(خميني ره) بگويد زشت است من بزنم. پس موعظه بايد از روي دلسوزي، مخفيانه، با لطافت، آبروريزي نكند، اخلاق را رعايت، خود آن عيب را نداشته باشد و خود را هم بي نياز نداند.
ادامه دعا را بخوانيد: «وَ وَفِّقْنِي لِطَاعَةِ مَنْ سَدَّدَنِي، وَ مُتَابَعَةِ مَنْ أَرْشَدَنِي» كسي هم كه موعظه را ميشنوند بايد حق گرا باشد، شهرت گرا و پول گرا نباشد. ميگويند: فلاني طرفدار ندارد. اگر حق ميگويد نبايد به اين توجه كرد كه طرفدار دارد يا ندارد. از امير المؤمنين عليه السلام است كه ميفرمايد: «أَيُّهَا النَّاسُ لَا تَسْتَوْحِشُوا فِي طَرِيقِ الْهُدَى لِقِلَّةِ أَهْلِهِ»(نهجالبلاغه، خطبه 201) وحشت نكنيد در راه حق از كم بودن جمعيت شما. طرفدار حق باش به هر صورت که ميخواهد باشد کاري به جمعيت نداشته باش. قرآن ميفرمايد: «الَّذينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ» زمر/18 حرفها و سخنان را گوش داده و بهترين را پيروي ميكنند. نميفرمايد: «يَسْتَمِعُونَ الْقَائْلَ» نميگويد: ببينيد گوينده كيست. ميفرمايد: ببين حرف چيست؟ گوينده هركس ميخواهد باشد. قرآن موعظه است: «يا أَيُّهَا النَّاسُ قَدْ جاءَتْكُمْ مَوْعِظَةٌ مِنْ رَبِّكُمْ» يونس/57 آمد(قرآن) تا شماها را موعظه کند. انبياء موعظه ميكنند: «قالُوا سَواءٌ عَلَيْنا أَ وَعَظْتَام لَمْ تَكُنْ مِنَ الْواعِظين» شعراء/136. همه ما نياز به موعظه داريم و البته ممكن است انسان خيلي از مطالب را بداند ولي اثري كه در شنيدن است در دانستن نيست، گاهي انسان تاريخ كربلا را از كتاب ميخواند مؤثر واقع نميشود و انسان به گريه نميافتد اما همين مطالب را يكي در جلسه روضه که ميگويند انسان گريه ميكند.
من از يكي از علما پرسيدم: چه سري در اين بود، كه پيامبر و ائمه عليهم السلام به افراد و يارانشان ميگفتند: «عِظْنِي » مرا موعظه كن. مگر آنها نياز به موعظه داشتهاند با آن مقام و منزلت؟ ايشان گفت: من هم اين سؤال را از يك عالم بزرگوار ديگري كردهام ايشان فرموده: هر عضوي از اعضاء بدن يك عبادتي دارد و عبادت گوش، شنيدن حق است و لذا آن بزرگواران از راه گوش هم ميخواستهاند عبادت كرده و حرف حق را بشنوند. در تمام جلسات، سمينارها، كنگرهها و. . . بايد افراد صاحبدلي باشند كه ما را موعظه كنند، چون كارهاي اداري انسان را مشغول كرده و ميپوساند و خود را دچار فراموش ميكند و خود فراموشي هم بلاي مهمي است. پس حق گفتن و حق شنيدن، امر به معروف و نهي از منكر آدابي دارد كه در اين جلسه گفتيم. خداوندا آنچه براي همه خوبان در اين ماه رمضان مقدر كردهاي براي ما هم مقدر بفرما. ماه رمضان آينده اگر عمري داده و بوديم قدم ما را در راه رضاي خودت قرار بده. و اگر عمري تا ماه رمضان آينده نيست تا ما را نبخشودهاي از دنيا مبر. كساني كه به گردن ما حق دارند اول انبياء و اولياء و بعد اساتيد، امام(خميني ه) پدران و مادران و نياكان و هر كسي در تربيت ما مؤثر بوده روحشان را راضي و ما را پاسدار حرمت خون و خدماتشان قرار بده. فرد و جامعه و دولت و ملت و مرز و بوم ما حفظ بفرما. رهبر ما را به سلامت با مصونيت و قدرت و نفوذ كلام تا ظهور حضرت مهدي عليه السلام پايدار قرار بده. آقا حضرت مهدي عليه السلام و آن كسي كه هستي به گوشه چشمش ميچرخد و هر هفته كار ما را ميبيند قلب مطهرش از ما راضي، ظهورش نزديك، و ما را از سربازان مخلص و با وفايش قرار بده. نسل ما تا آخر تاريخ بهترين مؤمنين و مؤمنات قرار بده. از همه تشكر ميكنم.
والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته