متن برنامه ی درس هایی از قرآن کریم حجت الاسلام قرائتی؛ تاريخ پخش :: 1378/9/28
بسم الله الرحمن الرحيم
الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي.
اللهم وفر بلطفك نيتي و صحح بما عندك يقيني، و استصلح بقدرتك ما فسد مني
صندوقچهاي است پر از اسرار بنام صحيفه سجاديه که دعاهاي زيادي دارد ما كليد به يكي از دعاها انداختهايم بنام «مكارم الاخلاق » جمله جمله اين دعا را ماه رمضان امسال بينندهها ميبينند و انصافش اين است كه بنده با سابقه 40 سال آخوندي – چون از 15 سالگي طلبه شديم.
ديشب وقتي اين نكات را ديدم، لذت بردم گفتم خدا را شكر كه ما به كجا وصل هستيم؟ به يك انرژي بي نهايت وصل هستيم. بي خود نيست كه علامه طباطبايي فرمود: تفسير قرآن دوسال به دو سال بايد عوض شود چون هرچه علم پيش ميرود انسان نكتههاي تازه را دسترسي پيدا ميكند و تدبر در قرآن هم به اين معناست كه تدبر باعث فهم نكته جديد و تازه ميشود. اين طور نيست كه بگوييم همه تدبرها را شيخ مفيد و طوسي و ابو علي سينا فهميدهاند، اگر چنين بود خداوند نميگفت تو هم كه قرآن ميخواني تدبر كن، اگر همه حرفها را آنها بفهمند جايي براي فكر من نيست، معناي دستور به تدبر اين است كه هركس تدبر کند يك چيزي گيرش ميآيد، در اين جلسه سه جمله را سعي ميکنيم بررسي کنيم: «اللَّهُمَّ وَفِّرْ بِلُطْفِكَ نِيَّتِي، وَ صَحِّحْ بِمَا عِنْدَكَ يَقِينِي، وَ اسْتَصْلِحْ بِقُدْرَتِكَ مَا فَسَدَ مِنِّي»(صحيفه سجاديه، دعاى 20)
توضيحي درباره كلمه «وَفِّرْ»: خدايا با لطف خود نيتهاي مرا وفور بده، وفر يعني زيادي و كامل و تمام. در قرآن كلمه «وفور» آمد در فارسي هم ميگوييم نعمتها به وفور است، وفور يعني زيادي. گوش بدهيد چون بحث بسيار ساده و بسيار عميق است، سؤال: آيا ميشود يك انسان محدود تا بي نهايت رشد كند؟ جواب: بله با نيت، اگر نيت داشته باشي که هر جا كار خيري هست، آن را تأييد كني؛ تأييد قلبي شما، شما را در آن کار شريك ميكند. انسان ميتواند يك پيوند روحي و قلبي و مكتبي با همه خوبيهاي عالم داشته باشد. روزي پيامبر(ص) به رزمندهها فرمودند: تركنا في المدينة اقواماً، لا نقصد وادياً، و لا نصعد صعوداً ولا نهبط هبوطاً الا کانوا معنا ما اقوام و افرادي را در مدينه باقي گذاشتيم كه گرچه با ما براي جنگ نيامدند، و در مدينه خوردند و خوابيدند ولي در هر سر بالايي وسر پاييني با ما بودند و در كار ما شريك بودند، رزمندهها پرسيدند: قالوا كيف چگونه چنين چيزي شدني است؟ «كيف يكونون معنا و لم يشهدوا» حضرت فرمودند: قال: نياتهم، به واسطه نيت هايشان. با ما در جبهه نيستند ولي دلشان با ماست، شما يك دانشجو اينجا نشستهاي ولي ميتواني در تمام خوبيهاي هستي شريك شوي. در جنگ جمل علي بن ابيطالب(عليه السلام) پيروز شد، يكي گفت كاش فلاني هم بود پيروزي ما را ميديد. حضرت فرمود: آيا او در فكرش با ما هست و در خط ما هست؟ گفتند: با ماست. حضرت علي(ع) فرمود: اگر با ماست «وَ لَقَدْ شَهِدَنَا فِي عَسْكَرِنَا هَذَا أَقْوَامٌ فِي أَصْلَابِ الرِّجَالِ وَ أَرْحَامِ النِّسَاءِ سَيَرْعَفُ بِهِمُ الزَّمَانُ وَ يَقْوَى بِهِمُ الْإِيمَانُ»(نهجالبلاغه، خطبه 12) كساني در پيروزي اين جنگ شريك هستند كه در پشت پدرانشان هستند ودر شكم مادر هستند. ولي نيتشان اين است كه اگر اين زمان بودند چنين بودند و چون نيتشان چنين است، در ثواب اين جنگ جمل شريك هستند. بي خود نيست كه انسان خليفه خداست، خليفه خدا اين نيست كه نيم كيلو انگور ميخورد و با خور و پف ميخوابد، اين كه ميفرمايد: «إِنِّي جاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خليفه» بقره/30. اگر انسان خليفه خدا در زمين است، يعني همان طور كه خداوند بي نهايت است، انسان هم ميتواند به بي نهايت وصل شود. امام سجاد عليه السلام ميفرمايد: «اللَّهُمَّ فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ اجْعَلْ هَمَسَاتِ قُلُوبِنَا، وَ حَرَكَاتِ أَعْضَائِنَا وَ لَمَحَاتِ أَعْيُنِنَا، وَ لَهَجَاتِ أَلْسِنَتِنَا فِي مُوجِبَاتِ ثَوَابِكَ حَتَّى لَا تَفُوتَنَا حَسَنَةٌ نَسْتَحِقُّ بِهَا جَزَاءَكَ، وَ لَا تَبْقَى لَنَا سَيِّئَةٌ نَسْتَوْجِبُ بِهَا عِقَابَكَ»(صحيفه سجاديه، دعاى 9) خدايا قرار بده لرزشهاي قلوب ما و حركتهاي عضوها و حركات چشمها و تكان خوردن زبانهاي ما را در راه رضايت و ثواب خود قرار بده تا اينكه خوبي و نيكي از ما فوت نشود. خداوندا ميتواني كاري كني كه همه افعال من بشود عبادت، اگر براي خدا درس بخواند، اگر براي خدا به پادگان و دانشگاه وحوزه علميه برود، كفش خود را هم كه واكس بزند عبادت است، وقتي خط درست باشد همه زاويهها قائمه است. اگر خط ما مستقيم در جهت «كتاب الله » قرآن و «عترت » اهل بيت عليهم السلام باشد در هر موقعيت اجتماعي بالا و پايين كه باشيم حركت ما زاويه قائمه خواهد شد پس حركت ما صحيح است. و اين معناي آن است كه ميفرمايد: يا من سوي التوفيق بين القوي و الضعيف: اي خدايي كه توفيق را بين قوي و ضعيف مساوي قرار دادي. چطور اين چنين است؟ براي اينكه يك نفر قوي است صد ميليون پول دارد، يك ميليون ميدهد و يكي فقير است صد ريال دارد، يك ريال ميدهد و هر دو ميشود يك صدم. در اجر هردو يكسان هستند چون تكليف هر كدام يك صدم ميباشد. حديث: خداوند نگاه نميكند چقدر دادي نگاه ميكند ببيند نسبت آنچه دادي به سرمايه شما چقدر است. طبق اين فرمول هيچ كس عقدهاي نميشود، يكي بو علي سينا و يكي هم. . . يكي با دو ساعت مطالعه 30 مطلب ميفهمد و يك نفر دو ساعت مطالعه ميکند، يك مطلب ميفهمد. هردو در اجر مساوي هستند چون ميفرمايد: «لَيْسَ لِلْإِنْسانِ إِلاَّ ما سَعى» نجم/39 نه «لَيْسَ لِلْإِنْسانِ إِلاَّ ما فَهِمَ» من كه قدرت جبهه رفتن ندارم، اگر دل با رزمندگان داري ثواب آنها را به شما هم ميدهند، من كه پول ندارم افطاري بدهم، اگر دوست داشته باشم، همين علاقه و نيتي كه كاش پول ميداشتم افطاري ميدادم، اگر صادقانه باشد ثواب افطاري را دارد. دعا: «اللَّهُمَّ وَفِّرْ بِلُطْفِكَ نِيَّتِي، وَ صَحِّحْ بِمَا عِنْدَكَ يَقِينِي، وَ اسْتَصْلِحْ بِقُدْرَتِكَ مَا فَسَدَ مِنِّي». حديث داريم: قَالَ الصَّادِقُ ع: «إِنَّ الْعَبْدَ الْمُؤْمِنَ الْفَقِيرَ لَيَقُولُ يَا رَبِّ ارْزُقْنِي حَتَّى أَفْعَلَ كَذَا وَ كَذَا مِنَ الْبِرِّ وَ وُجُوهِ الْخَيْرِ فَإِذَا عَلِمَ اللَّهُ ذَلِكَ مِنْهُ بِصِدْقِ نِيَّتِهِ كَتَبَ اللَّهُ لَهُ مِنَ الْأَجْرِ مِثْلَ مَا يَكْتُبُ لَهُ لَوْ عَمِلَهُ إِنَّ اللَّهَ وَاسِعٌ كَرِيمٌ»(المحاسن، ج1، ص261) اگر خداوند بداند كه يك نفر صادقانه آرزوي كاري دارد و نميتواند آن را انجام دهد، براي او اجري مينويسد كه اگر او عمل ميكرد همان اجر را ميبرد. حديث ديگري داريم: (در صحيح مسلم از اهل سنت آمده): من سئل الله الشهادة في سبيله صادقاً اعطاه الله اجر الشهادة؟ كسيكه از خداوند صادقانه طلب شهادت كند، گرچه در رختخواب بميرد خداوند اجر شهادت را به او ميدهد. پيامبر صلي الله عليه و اله وسلم فرمود: يا اباذر و وفر بلطفك نيتي)البته اين «بِلُطْفِكَ» ميخواهد همين «بِلُطْفِكَ» خيلي معنا دارد. يعني اگر لطف خداوند شامل كسي شود ميتواند در همه خيرها شريك باشد و اگر لطف نباشد آدم خير خودش را هم با ريا و عجب از بين ميرود. اگر لطف نباشد اعمال ما يا اولش خراب ميشود با «ريا» و يا وسط با «عجب » و يا آخرش با «حبط». اعمال ما مثل آبكش سوراخ سوراخ است که داخل آب، پر از آب است ولي وقتي بالا ميآوريم چيزي در آن نميماند. آدم بي عرضه، برنج رشت را هم كوفته ميكند، و آدم باعرضه از پوست پرتقال دور ريختني مربا درست ميكند. اگر لطف خدا بود تار عنكبوت در غار ميشود محافظ پيامبر صلي الله عليه و اله و اگر نبود سنگ چدن هم حفاظت نميكرد. و اگر لطف خدا بود شنهاي طبس، هليكوپتر آمريكا را سرنگون ميكند و اگر نه تمام كامپيوترهاي نيروهاي مسلح هم نميتوانند كاري كنند. فردي بعد از جنگ آمد خدمت امير المؤمنين علي عليه السلام كه از غنائم به من هم بدهيد، حضرت فرمود: شما كه درجبهه نبودهايد، گفت دل من با شما بود و براي من مشكلي پيش آمده كه نتوانستهام شركت كنم حضرت ديد راست ميگويد، فرمود: سهمي از غنائم به شما تعلق نميگيرد ولي من سهم خودم را به شما ميدهم. بخوانيد: «اللَّهُمَّ وَفِّرْ بِلُطْفِكَ نِيَّتِي، وَ صَحِّحْ بِمَا عِنْدَكَ يَقِينِي، وَ اسْتَصْلِحْ بِقُدْرَتِكَ مَا فَسَدَ مِنِّي». حديث: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(ص): «نِيَّةُ الْمُؤْمِنِ خَيْرٌ مِنْ عَمَلِهِ»(كافي، ج2، ص84). نيت مؤمن از عملش بهتر است. سؤال: چرا نيت بهتر از عمل است براي مؤمن؟ جواب) الف: براي اينكه عمل محدود است و نيت نا محدود. ب: براي اينكه عمل آفت پذير است ولي نيت آفت پذير نيست. عمل ممكن است با عجب و ريا و. . . خراب شود ولي نيت اينچنين نيست، چون با عمل غرور ميآيد نه با نيت. ازبركات نيت خوب اين است كه خداوند صاحب نيت را حفظ ميكند. حديث: قَالَ الْبَاقِرُ(ع): «إِذَا عَلِمَ اللَّهُ تَعَالَى حُسْنَ نِيَّةٍ مِنْ أَحَدٍ اكْتَنَفَهُ بِالْعِصْمَةِ»(أعلامالدين، ص301). اگر خداوند از كسي حسن نيت را ببيند او را حفظ ميكند. اگر كتابي را خوانده و خوب بوده، به ديگري هم بدهد يا معرفي كند. يا شاعر و مداحي شعر خوبي دارد براي نشر آن را در اختيار ديگران هم قرار دهد. جنس خوبي خريده به ديگران هم محل آن را اطلاع دهد. نه اينكه حسادت و خباثت كند كه بگذار ديگران بروند گرانتر بخرند اين آدمها را خدا به كارش گير ميدهد. اگر براي مردم سوز داشتي خدا به كار شما بركت ميدهد. «اللَّهُمَّ وَفِّرْ بِلُطْفِكَ نِيَّتِي، وَ صَحِّحْ بِمَا عِنْدَكَ يَقِينِي، وَ اسْتَصْلِحْ بِقُدْرَتِكَ مَا فَسَدَ مِنِّي» ميفرمايد: خدايا کمکم کن همه كارهاي من رنگ خدايي داشته باشد. پيامبر صلي الله عليه و اله فرمود: «يا أباذر ليكن لك في كل شيء نية صالحة حتى في النوم و الأكل»(مكارمالأخلاق، ص463). در همه كارها حتي خواب و خوردن نيت خوب داشته باش. چون انسان براي خوردن ميتواند يكبار بگويد: چون مفت است بخوريم، يا براي گرسنگي بخوريم، يا براي اينكه كاري و خدمتي انجام دهيم، بخوريم. همهاش خوردن است ولي با هم فرق دارد. پيراهني كه عيد نوروز براي خانم ميخري، بگذار تولد حضرت زهرا عليها سلام الله بخر ميشود عبادت، مثلاً طلبه درس ميخواند كه پز بدهد «سيوطي» يا «الفيه» را از اول به آخر حفظ است، يا مهمان ميآيد ميبرد در كتابخانه كه وقتي آن را ديدند نزد مهمانها پز بدهد. كساني كه عزت خود را از كتابخانه و عنوان ميخواهند سخت در اشتباهند: «أَ يَبْتَغُونَ عِنْدَهُمُ الْعِزَّةَ» نساء/139. حضرت امام(خميني ره) 200 كتاب بيشتر نداشت، مرجع شد. من چند هزار كتاب دارم به جايي نرسيدهام. اشتباه ميكنيم فكر ميكنيم اگر در عروسي اين پيراهن را بپوشيم نگاه خواهند كرد بعد عزيز خواهيم شد. چه افرادي لباسهاي زيبايي پوشيدند كه عزيز بشوند ولي ذليل شدند. مناجات شعبانيه: «وَ بِيَدِكَ لَا بِيَدِ غَيْرِكَ زِيَادَتِي وَ نَقْصِي وَ نَفْعِي وَ ضُرِّي»(إقبالالأعمال، ص685). عزت و ذلت دست اوست. حضرت زهرا سلام الله عليها لباس ساده پوشيد و لباس عروسي را هم در راه رفتن به خانه داماد به فقير داد و زهراي كم لباس عزيز شد و افرادي كه لباسهاي كذايي دارند، عزيز نشدند. عزت دست اوست. قَالَ الصَّادِقُ(ع): «وَ لَا بُدَّ لِلْعَبْدِ مِنْ خَالِصِ النِّيَّةِ فِي كُلِّ حَرَكَةٍ وَ سُكُونٍ»(مصباحالشريعة، ص53) در هر حركتي و سكوني نيت لازم است. در دعاي كميل است: «حتى تكون أعمالي و أورادي كلها وردا واحدا و حالي في خدمتك سرمدا»(مصباحالمتهجد، ص849) و حال خوب و خوش من در خدمت تو هميشگي باشد به صورتي كه همه اعمال و ورد و ذكر من يكي شود براي تو. انسان مخلص همه كارهايش ميشود «ذكر». براي خدا ميخواهي سوپ درست كني براي يك مريض عدس پاك كردن شما عبادت است، كبريت زدن و قابلمه گذاشتن و سبزي خورد كردن، همه ميشود عبادت گرچه آن مريض مسلمان هم نباشد. امير المؤمنين ميفرمايد: «اللَّهُمَّ وَفِّرْ بِلُطْفِكَ نِيَّتِي» وقتي انسان نيتش خوب شد، تمام ميشود خدايي. حاج آقا يك عمر اذان گفتي اگر براي هوس بوده بس است برو توبه كن و اگر براي خدا هم بوده بس است بلندگو را بده به اين جوان اذان بگويد. براي چه بوق مسجد را گرفتهاي فكر ميكني ارث پدرت است. براي ما اذان هم پست و همچنين رييس هيأت و هيأت امناء پست است، حتي ميدانيم امام جماعتي را بدهيم به فلاني جمعيت بيشتري ميآيند ولي براي نگهداشتن پز اين کار را نميکنيم. واقعا اينها براي خدا نيست، دكان است. اگر انسان مخلص باشد در مسجد صف اول يا چهارم فرق نميکند. به چه دليل مسجدي كه احترام ميگذارند، ميخواهي بروي، ومسجد گمنام نميروي؟ از اين محل به محل ديگر ميرود كه دوستان قديمي باشند. حتي حاضر است برود يك روستايي كه مردم نگاه با عظمت به او بكنند و البته گاهي هم براي صله رحم، خدمت و ديدن، كه كار خوبي هم هست انجام ميشود، اما گاهي نيت شر هم هست. اصلاً بهشت و جهنم بستگي به نيت انسان دارد. سؤال: سؤال ميكنند كه چرا اهل بهشت هميشه در بهشت و اهل جهنم در آن هميشه هستند؟ جواب: الف: گاهي گناه كم است مدت آن زياد، مثل اينكه يك دقيقه چاقو به چشم ميزند ولي تا عمر دارد گرچه صد سال كور است. چند ثانيه بيشتر نبود ولي عمري كوري را بايد تحمل كند. و مثل يك لحظه شيشه را ميشكني ولي تا ابد شيشه شكسته است. پس نميشود گفت گناه دو دقيقه است پس عذاب و كيفر وپاداش هم دو دقيقه باشد. ب: روايت داريم كه آنها كه هميشه در جهنم هستند چون نيتشان اين بود كه تا در دنيا هستند گناه كنند و همچنين بهشتيها به خاطر اين که نيتشان اين بود که تا هستند کار خير انجام دهند.
علي عليه السلام در نهج البلاغه خطاب است به استاندار مالک اشتر ميفرمايد: «وَ اجْعَلْ لِنَفْسِكَ فِيمَا بَيْنَكَ وَ بَيْنَ اللَّهِ أَفْضَلَ تِلْكَ الْمَوَاقِيت وَ أَجْزَلَ تِلْكَ الْأَقْسَامِ وَ إِنْ كَانَتْ كُلُّهَا لِلَّهِ إِذَا صَلَحَتْ فِيهَا النِّيَّةُ»(نهجالبلاغه، نامه 53) بين خود و خدا وقتي را خلوت كن و با او حرف بزن و راز و نياز به درگاه او. بعد ميفرمايد: «وَ إِنْ كَانَتْ كُلُّهَا لِلَّهِ إِذَا صَلَحَتْ فِيهَا النِّيَّةُ» و اگرچه در غير وقت عبادت اگر براي خدا كار كرده و نيت خوب داشته باشي كارت عبادت است. پس حتي نجار كه براي خرجي زن و بچه کار ميکند حتي ميخي هم كه ميكوبد عبادت است. و بنا همين طور. . . ما ميتوانيم تمام كارهايمان عبادت باشد و هم ميتوانيم عبادتها را با ريا خراب كرده كه چه خسارتي است. لذا اين قيامت چند اسم دارد، يكي از آنها: «يَوْمَ الْحَسْرَةِ» مريم/39. روز حسرت و خسارت. حسرت ميخورد که ميتوانستم به كارها رنگ الهي بدهم اين كار را نكردم. از من ميخواهي تشكر كني، دو رقم تشكر داريم يكي كف زدن، اين يك تشكر است و يكي هم اينكه ميگويي: براي سلامتي امام زمان عليه السلام صلوات. اين هم تشكر است، هر دو تشكر است يكي ذكر خدا ولي ديگري نه. تكبير براي يك حرف خوب يعني آفرين، كف زدن هم يعني آفرين، هر دو تشكر است ولي يكي از آنها عبادت است.
«اللَّهُمَّ وَفِّرْ بِلُطْفِكَ نِيَّتِي، وَ صَحِّحْ بِمَا عِنْدَكَ يَقِينِي، وَ اسْتَصْلِحْ بِقُدْرَتِكَ مَا فَسَدَ مِنِّي» گاهي انسان به کاري يقين دارد ولي کارش غلط است، به قولي ميگويند: «جهل مركب» دارد، يقين دارد ولي مثل خوارج يقين كردند كه علي بن ابيطالب عليه السلام كافر شده است، ولي يقينشان غلط بود، اين يقين جهل مركب بود. يقين پيدا ميكند كه اگر با اين ازدواج كند سعادتمند ميشود ولي يقينش غلط است، البته با توجه به اينكه اين بحث در زماني پخش ميشود كه مصادف است با رحلتام المؤمنين حضرت خديجه عليهاالسلام است. اين خانم يك معامله قشنگي كرد. كثير داد، اموال زيادي داشت در راه خدا داد، خداوند به او كثير داد «إِنَّا أَعْطَيْناكَ الْكَوْثَرَ» كوثر/1. اين را ميگويند درست فكر كردن، كه هرچه داشت از سرمايه در راه اسلام داد، به پيامبر صلي الله عليه و اله و سلم عرض كرد: وقتي من فوت کردم عبايت را به من بده. و من جايي نديدهام كه پيامبر صلي الله عليه و اله وسلم سالگرد بگيرد ولي در رابطه با حضرت خديجه از ايام آن يادآوري و گوسفندي را ذبح كرده و گوشت آن را بين دوستان حضرت خديجه تقسيم ميكرد. و شب عروسي حضرت زهرا(س) حضرت فرمود: همه خانمها بروند بيرون. يك خانم بيرون نرفت حضرت علت را پرسيد آن زن گفت: زماني كه خديجه ميخواست از دنيا برود به من وصيت کرد: دخترم زهرا مادر ندارد، شب عروسي به نزد او باش. حتي اگر پيامبر صلي الله عليه و اله و سلم فرمود: نباش. بگو: خديجه مرا سفارش كرده براي اينكه او بي مادر نباشد. اين درست فكر كردن است كه سرمايه فاني را ميدهد «فاطمه» را ميگيرد و او مادر يازده عيسي ميشود. خدايا به آبروي خديجه و فرزندش زهرا عليها سلام الله و يازده امام عليهم السلام در همه كارها به ما توفيق بده با حسن نيت در همه كارها خير ما را شريك بفرما. اگر من حديث ميخوانم در تلويزيون شما هم گوش ميدهي، ميگويي: كاش من هم ميتوانستم براي مردم حديث بخوانم. شما هم ثواب ميبري، ممكن است من نيت ريا داشته و كار را خراب كنم شما با نيت پاك به ثواب كار من ميرسي و من با خباثتم ثواب را از دست ميدهم. خيلي دنيا معاملاتش خطرناك است.
خدايا در اين دنيايي كه خطرناك است در فكر و عمل دست ما را بگير.
والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته