متن برنامه ی درس هایی از قرآن کریم حجت الاسلام قرائتی؛ تاريخ پخش :: 1378/9/24
بسم الله الرحمن الرحيم
الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي.
ماه رمضان امسال بنا شد دعاي مكارم الاخلاق را تفسير كنيم، رسيديم تا «يقين»: «اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ بَلِّغْ بِإِيمَانِي أَكْمَلَ الْإِيمَانِ، وَ اجْعَلْ يَقِينِي أَفْضَلَ الْيَقِينِ، وَ انْتَهِ بِنِيَّتِي إِلَى أَحْسَنِ النِّيَّاتِ، وَ بِعَمَلِي إِلَى أَحْسَنِ الْأَعْمَالِ»(صحيفه سجاديه، دعاى20) امام سجاد عليه السلام از خدا ميخواهد ايمانش كامل باشد، ايمان مثل نردبان است، همه رقم نردبان چند پلهاي داريم، ولي ايمانهاي ما به درد شرائط عادي ميخورد اگر شرائط ويژهاي پيشايد مثل نردبان كوتاهي که براي ساختمانهاي بلند به كار نميآيد، و اگر شرائط سختي پيش آمد ممكن است به خود و مقدرات و هستي و طبيعت و. . . حتي ممكن است «نعوذ بالله » به خدا جسارت كنيم، اعتراض و گله كنيم. اين درباره ايمان كامل كه در جلسه قبل صحبت كرديم، حال درباره يقين ميخواهيم صحبت کنيم: «وَ اجْعَلْ يَقِينِي أَفْضَلَ الْيَقِينِ». سؤال: ايمان چيست؟ و يقين چيست؟ جواب: انسان اول جهل دارد و بعد دچار ترديد ميشود و بعد گمان پيدا ميكند و بعد علم و بعد ايمان و بعد آخرين مرتبه ميرسد به يقين. ارزش يقين از همه بيشتر است. جهل، بي سوادي است و شك، 50 درصد است و گمان از 50 درصد بيشتر و بعد علم و بالاتر باور و بعد يقين. تازه يقين خودش سه مرحله دارد:
الف: علم اليقين ب: عين اليقين ج: حق اليقين
مثل: درجات سرگرد، سرهنگ. . . و مثل حجة الاسلام، آية الله، آية الله العظمي، مرجع و. . . مثل استاد، استاديار، پرفسور، . . . كمالات معنوي هم همين طور است. مثل: ديدن دود آتش از دور: «علم اليقين» است، يعني از راه دود به آتش يقين پيدا ميكنيم. خود آتش را ميبينيد ميشود: «عين اليقين». دستي بر آتش مينهيم ميشود: «حق اليقين».
و لذا در قرآن ميفرمايد: «كَلاَّ لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الْيَقينِ لَتَرَوُنَّ الْجَحيمَ ثُمَّ لَتَرَوُنَّها عَيْنَ الْيَقينِ» تكاثر/7-5 بعد «إِنَّ هذا لَهُوَ حَقُّ الْيَقينِ» واقعه/95 يك مثال ساده: مرده ميتواند گاز بگيرد؟ لگد ميزند؟ ولي به هرکس بگوييد در يك اتاقي كه مرده هست تا صبح بخواب ميترسد. يعني علم داريم كه به ما كاري ندارد ولي هنوز باور ما نشده است، ولي مرده شور سرش را روي شكم مرده ميگذارد و تاصبح ميخوابد. پس علم مرده شور، همراه با يقين است. علم به تنهايي، كاربرد ندارد. خيليها سيگار ميكشند ولي باور ندارند كه ضرر دارد و ما ميدانيم كه آب حوض ميكروب دارد ولي اگر چند روزي فشار تشنگي باشد از آن هم استفاده ميكنيم. ولي يك دكترميكروب شناس گاهي ميميرد ولي لب به آن آب نميگذارد، هردو علم است ولي فرق ميكند. مثال: شخصي بدهكار چك و سفته است و قرار است که فردا بازداشت شود و اين داستان را شب براي زن و بچه و اطرافيان تعريف ميكند و همه اين جريان را ميفهمند اما شام خورده و ميخوابند و فقط خواب از سر بدهكار است که ميپرد و آسايش ندارد، همه اعضاي خانه ميدانند ولي بدهكارعلمش همراه با يقين است، لذا خواب ندارد. علت اينكه افرادي پول دارند و خمس نميدهند چون به قيامت علم دارند ولي يقين ندارند و الا خمس و زكات ميدادند. قرآن درباره كساني كه حقوق مال خود را نميدهند ميگويد: فرداي قيامت آن را بصورت فلز داغ كرده و بر بدن و پهلوي آنان گذارده و به او گفته ميشود: «هذا ما كَنَزْتُمْ لِأَنْفُسِكُمْ» توبه/35. اين همان درهم و ديناري است كه پنهان كرده و حقوقش را ندادي. ما ميخوانيم و ميدانيم قيامت هست ولي تأثير نداشته و گناه ميكنيم و الا مگر ميشود انسان باور داشته ولي باز هم گناه كند و نماز هم نخواند. تو با هر كس و ناكسي حرف زدي با خداوند حرف نزدي؟ روزي چند ساعت براي چند فلس كار كردي نعمتهاي خداوند به يك ركوع و سجده نميارزيد. پس «يقين» بالاترين درجه باور است. حديث: علم را به خيليها ميدهند و ايمان را هم به خيليها ميدهند ولي «يقين» را به همه كس نميدهند. ميفرمايد: «وَ كَذلِكَ نُري إِبْراهيمَ مَلَكُوتَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ لِيَكُونَ مِنَ الْمُوقِنينَ» انعام/75. ما ملكوت آسمان و زمين را به ابراهيم نشان داديم تا از يقين داران باشد. و باز قرآن ميفرمايد: (درباره نشانه رستگاران) «وَ بِالْآخِرَةِ هُمْ يُوقِنُونَ» بقره/4. به آخرت يقين دارند. پيامبر صلي الله عليه واله و سلم بعد از نماز صبح رو به جمعيت كرد، جواني را ديد رنگش پريده، حال او را پرسيد، جوان گفت: من به يقين رسيدهام. (خيلي است، مثل اينكه يك بچه بگويد: من پرفسور هستم.) حضرت فرمود: «كَيْفَ أَصْبَحْتَ»(كافي، ج2، ص53) حالت چطور است؟ عرض كرد: من به يقين رسيدهام. اگر يقين كنيم كه ثواب سلام کردن بيشتر است، ديگر نميگوييم: او بايد به من سلام كند. شما سلام كن ثوابش بيشتر است. كسي كه سلام ميكنند 99 ثواب و كسي كه جواب ميدهد يك ثواب ميبرد. گير ديپلم است، ميگويد: او سيكل است بايد به من سلام كند. اگر يقين كنيم اين فقير – البته فقيري که واقعا فقير است، چون فقير قلابي هم هست، فقير واقعي نظير آنهايي كه كميته امداد شناسايي ميكند- اگر به او كمك كرديم بار دنيايمان را به آخرت ميرساند، راحت پول ميدهيم. و يا اصلا يقين پيدا كنيم كه اين مال از ما نيست و خدا به ما داده. يك وقت ميگوييم: از باغ انگورت يك جعبه بده. ميگويي: تا ببينيم، يك بار ميگوييم: از باغي كه به تو دادهايم يك جعبه بده. در اين صورت راحت ميدهي. و لذا كارمندهاي بانك راحت پول به مردم ميدهند، همين كارمند بانك كه يك صبح تا شب صد ميليون راحت ميدهد شب از پول خودش بخواهي ده هزار تومان بگيري نميشود. اگر يقين كنيم آنچه داريم از خداست و او فرموده لبت را به شراب نزن، اين را نبين، اين را نگو يا گوش نده و. . . اگر يقين کنيم که ما را خدا آفريده، دست از خداست، بايد ديد او كجا اجازه داده به كار گيرم، زور و زبان از اوست و اگر يقين كنيم از اوست، گناه نميكنيم. حديث: حضرت فرمود: حالت چه طور است؟ گفت: به يقين رسيدهام. حضرت فرمود علامتش چيست؟ جوان گفت: ديشب رفتم بخوابم صحنه قيامت به چشمم آمد، انگار بهشت و دوزخ را ديدم، مؤمنين وجنايتكاران را ديدم، و صحنهها در ذهنم بود و تا به صبح خوابم نبرد و لذا صبح آمدهام مسجد نماز جماعت بخوانم چرت ميزنم. حضرت فرمود: پس هركس خواب از سرش پريد معلوم ميشود به درجه يقين رسيده است. در دعا بخواهيد خدا به ما يقين بدهد. «اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ بَلِّغْ بِإِيمَانِي أَكْمَلَ الْإِيمَانِ، وَ اجْعَلْ يَقِينِي أَفْضَلَ الْيَقِينِ، وَ انْتَهِ بِنِيَّتِي إِلَى أَحْسَنِ النِّيَّاتِ، وَ بِعَمَلِي إِلَى أَحْسَنِ الْأَعْمَالِ» داستاني است در قرآن كه: حضرت ابراهيم عليه السلام از جايي عبور ميكرد ديد لاشهاي افتاده قسمتي از آن در آب و قسمتي در خاك. حيوانات خاكي از طرف خاك و حيوانات دريايي از طرف آب اين لاشه را ميخورند و گاهي هم پرندههاي حيواني از آن ميخوردند. حضرت عرضه داشت: خدايا چطور اين را زنده خواهي كرد كه هر ذرهاي از آن يك جا پخش شده است؟ خداوند فرمود: «وَ إِذْ قالَ إِبْراهيمُ رَبِّ أَرِني كَيْفَ تُحْيِ الْمَوْتى قالَ أَ وَ لَمْ تُؤْمِنْ قالَ بَلى وَ لكِنْ لِيَطْمَئِنَّ قَلْبي» بقره/160. اي ابراهيم «أَ وَ لَمْ تُؤْمِنْ» آيا ايمان نداري؟ حضرت ابراهيم عرض كرد: چرا «وَ لكِنْ لِيَطْمَئِنَّ قَلْبي» ولي ميخواهم قلبم مطمئن شده و به يقين برسم. پس حضرت ابراهيم عليه السلام علم داشت سراغ يقين رفت. خداوند فرمود: پس چهار تا پرنده را بگير، گوشت آنها را بكوب سر چهار كوه بگذار آنها را صدا بزن، آنگاه ذرات پخش شده را من يكجا جمع ميكنم. قهرمان انقلاب ما امام(خميني ره) بود. باني و مؤسس و مربي و بنيانگذار و عمود انقلاب، امام بود. اگر بگوييم مجسمه اسلام کيست؟ مجسمه اسلام امام(ره) بود، حال اگر بگوييم عصاره امام(ره) چيست؟ جواب اين است كه وصيت نامه او. اگر گفته شود مهمترين جمله از وصيت نامه چيست؟ جواب آنجاست كه ميگويد: «من با دلي آرام و قلبي مطمئن و. . . » و لذا وقتي وصيت نامه توسط مقام معظم رهبري در مجلس خبرگان قرائت شد براي اين جمله همه خبرگان گريه كردند، و تنها سطري از وصيت نامه كه در مرقد آن حضرت با كاشيكاري نوشته شده اين جمله است. قلب مطمئن يعني چه؟ يعني اگر ايران زير و رو شود من دست از هدفم برنمي دارم و پشيمان نيستم. ممكن است ازباب وظيفه شرعي جام شراب بخورم اما پشيمان نيستم. ما گاهي مسجد نميرويم چرا؟ ميگويد: كفشهايم در مسجد گم شد. مسجد رفتن ما به يك لنگه كفش بسته. ما كسي را كه خيلي دوستش داريم اگر يك دفعه افطاري دعوتمان نكند با او قهر ميكنيم، رفاقتهاي ما مثل ظرفهاي بستني يكبارمصرف است. و يك مورد ديگر از يقين که خيلي مهم است: موسي وقتي عصا را انداخت و اژدها شد، فرعون گفت: تو ساحر هستي. دستور داد همه ساحرها را جمع كردند و به آنها گفت: جايزه ميدهم با سحر و جادو آبروي موسي را بريزيد. قراري وسط شهر گذاشتند «مَكاناً سُوىً» طه/58 و زمانش هم: «قالَ مَوْعِدُكُمْ يَوْمُ الزِّينَةِ وَ أَنْ يُحْشَرَ النَّاسُ ضُحًى» طه/59 مردم همه هنگام چاشت در آن مكان جمع شوند. ساحران طناب و چوبها را ريخته به صورت مار و اژدها درآمد، موسي هم(به امر خداوند) عصا را انداخت و به صورت اژدها همه آنها را بلعيد. بعد قرآن ميفرمايد: «فَأُلْقِيَ السَّحَرَةُ ساجِدينَ» شعراء/46 تمام ساحران به سجده افتاده: «قالُوا آمَنَّا بِرَبِّ هارُونَ وَ مُوسى» طه/70 و گفتند حق با موسي و ما به پروردگار او و خودش ايمان آورديم. فرعون گفت: شما را قطعه قطعه ميكنم و به شاخه درخت خرما آويزان و دست راست و پاي چپ شما را جدا ميكنم. ساحران گفتند: «فَاقْضِ ما أَنْتَ قاضٍ إِنَّما تَقْضي هذِهِ الْحَياةَ الدُّنْيا» طه/72. تو به هرچه ميخواهي درباره ما حكم كن ولي بدان قدرت تو فقط در اين دنيا نافذ است. به اين ميگويند يقين. چند ساعت قبل ساحران براي جايزه از راه دور آمدند كه در طرفداري از فرعون، آبروي موسي را بريزند، حال ميگويند: فرعون تو پوكي و حكومت تو در زمين و فقط در اين دنياست و تو در آخرت كارهاي نيستي. اين را ميگويند تغيير ايدئولوژي. ساعت هشت صبح به طمع يک سکه چشم بدوزد و ساعت نه صبح به كل كره زمين بخندد. به فرعون بگويد: هر حكمي بكني فقط جان ما را در اين دنيا ميگيري آخرت كه كاري دست تو نيست. بعد فرعون آنها را شهيد كرد. پس صبح اولين كافر، ظهر اولين شهيد، شب اولين بهشتي شدند. و لذا گفتهاند كسي را بد ندانيد، خيلي از آنهايي كه بد هستند باطنشان خوب است. امام صادق عليه السلام فرمود: هيچ كس خودش را بهتر از ديگران نداند ممكن است خوب، بد شود و بد خوب. بعد فرمودند: نديدي ساحران كه اول كافر بودند، چطور اول مؤمن شدند؟ حديث: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(ص): «خَيْرُ مَا أُلْقِيَ فِي الْقَلْبِ الْيَقِينُ»(منلايحضرهالفقيه، ج4، ص376) بهترين چيزي كه به قلب خطور ميكند يقين است. خداوند پول و مكه و زيبايي و عنوان و سواد و. . . به افراد زيادي ميدهد ولي حديث داريم که: هيچ چيز به اندازه يقين، كمتر تقسيم نشده است. يعني در شهري ممكن است هزاران حاجي و ماشين و ليسانس و دكتر باشد، ولي در آن شهر چند نفر به يقين رسيدهاند؟
علامت يقين و بركات و آثار آن: 1- صبر: قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع: «الصبر ثمرة اليقين»(غررالحكم، ص280). 2- برداشتن زاد و توشه: قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع: «مَنْ أَيْقَنَ بِالْمَعَادِ اسْتَكْثَرَ من الزَّاد»(غررالحكم، ص148). كسي كه به معاد يقين دارد، زاد و توشه زياد برميدارد. کسي که يقين دارد پمپ بنزين دور است، بنزين زياد برمي دارد. يعني با اين دو ركعت نماز ميخواهي قيامت جواب بدهي؟ و با اين ده توماني كه به فقير دادي؟ و با اين يك كيلو خرما كه دادي با اين همه پولي كه داري؟ اينكه حضرت فرموده: افطاري بدهيد گرچه با يك خرما براي كسي است كه آه در بساط ندارد. ماشين شما فقط بيست ميليون ميارزد آنوقت ميخواهي با يك كيلو خرما مردم را افطار بدهي؟ كسي كه قيامت را باور داشته باشد براي آن زياد خرج ميكند و زياد ذخيره ميكند. 3- نيكي عبادت: قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع: «مَنْ حَسُنَ يَقِينُهُ حَسُنَتْ عِبَادَتُهُ»(غررالحكم، ص62) كسي كه يقين دارد عبادتش نيكو انجام ميشود. اين نماز است كه شما ميخواني؟ و بعضيها نماز ميخوانند با آه و ناله و دهن دره و نگاه به ساعت و خواريدن سر و دست و. . . اگر واقعاً بداني كه فيلم شما را برداشته و نوار نماز را ميخواهند نشان بدهد، اينچنين نماز ميخوانيد. 4- زهد پيشه است: قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع: «مَنْ أَيْقَنَ بِالْآخِرَةِ سَلَا عَنِ الدُّنْيَا»(غررالحكم، ص151) كسي كه يقين به آخرت دارد اينقدر به دنيا نميچسبد. ريشها سفيد شد يك مكه نرفتي؟ قالي خانه را عوض كردي و سر قبر پيامبر صلي الله عليه و اله و سلم نرفتي؟ معامله كردي قالي خانهات را با آن حضرت. 5- شجاعت: «لَا تَخَافَ مَعَ اللَّهِ شَيْئاً»(مجموعةورام، ج2، ص184) کسي که يقين دارد شجاع است. اگر اين احساس را داري كه با خدا هستي از هيچ چيز نترس. براي رضاي ديگران تعريف از گناهكار نميكند. مثلاً روي منبر تعريف از شاه كند براي دو فلس پول يا خوشايند مردم از فلان مرده تعريف کند. اگر يقين به قيامت داريم شب به وقت خوابيدن محاسبه ميكنيم كه امروز چه كار كردهايم؟ خلافها را به ياد ميآوريم و طلب استغفار ميكنيم از خداوند. حديث: هركس شب به شب از خود حساب بكشد، ديگر روز قيامت خداوند از او حساب نخواهد كشيد. در آستانه سحر و افطاري براي همه دعا كنيد. دين ما كم است، با يك مقاله و يك فيلم، يك برخورد و يك فحش و يك سكه و يك كف زدن و يك شهر و روستا و سينما و عكس و. . . زير و رو ميشويم. ايماني بخواهيم كه هيچ حادثهاي ما را تكان ندهد. خدايا به آبروي كساني كه به يقين رسيدهاند روز به روز ايمان ما را زيادتر و ايماني به ما بده كه هيچ زلزله فكري در ما تغييري بوجود نياورد.
والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته