بعد از چهار روز شرکت در عملیات طاقت فرسای کربلای 5 سوار بر قایق، به قصد استراحت به عقب بر گشتیم .
در راه بوی بسیار بدی آزارمان می داد به ساحل که رسیدیم، نیروهای ماسک زده فریاد بر آوردند، ماسک هایتان را بزنید، شیميایی زده اند.
خیال استراحت از سرمان پرید و ماسکها را زدیم و به راه افتادیم به استراحتگاه که رسیدیم ، با امدادگرانی رو به رو شدیم که از سرگیجه و سوزش چشم آرام نداشتند . شام را که خوردیم ما نیز به سوزش چشم و استفراغ دچار شدیم. چاره ای نیست ، باید بپذیریم که شیمایی شده ایم ! به بیمارستان منتقل شدیم و پس از در آوردن لباسها و دوش گرفتن چشمهایمان پر از قی شد و پلک هایمان به همدیگر چسبید!
با چشم های بسته به نقاهتگاه اهوار منتقل شدیم و منتظر هواپیما بودیم تا به تهران اعزام شویم .
در سالن انتظار فرودگاه ، فیلم سینمایی بی سو را نمایش می دادند ! اما کو سو چشمی که بتوان فیلم را تماشا کرد !؟
مرتضی حسین زاده