دریافت فایل …………………….. دریافت فایل
متن سخنرانی در ادامه مطلب آمده است…
نمازجمعهی تهران به امامت آیت الله خامنهای ۱۴/۳/۱۳۶۱
بسماللَّهالرّحمنالرّحیم
الحمد للَّه ربّ العالمین. الحمد للَّه القاصم الجبارین، مبیر الظالمین، مدرک الحاربین، نکال الظالمین، صریخ المستصرخین، موضع حاجات الطالبین و معتمد المؤمنین. و الصّلاه و السّلام على سیّدنا و نبیّنا و حبیب قلوبنا ابىالقاسم محمّد و على آله الأطیبین الأطهرین المنتجبین الهداه المهدیین المعصومین المکرٌمین، سیّما بقیّه اللَّه فى الأرضین.
الّلهم اغفر للمؤمنین و المؤمنات و المسلمین و المسلمات الاحیاء منهم و الاموات و اغفر لشهدائنا الابرار الاخیار.
الّلهم صلّ على ائمّه المسلمین و حماه المستضعفین و هداه المؤمنین.
قال اللَّه الحکیم فى کتابه: «هو الذى ایّدک بنصره و بالمؤمنین، لو انفقت ما فى الأرض جمیعاً، ما ألّفت بین قلوبهم و لکن اللَّه ألّف بینهم»(۵۷)
و قال تعالى «یا ایّها النّبىّ حسبک اللَّه و من اتّبعک من المؤمنین.»(۵۸)
دفعهى گذشتهاى که پس از ماهها توفیق شرکت در این اجتماع عظیم الهى و مردمى دست داد، مصادف با آستانهى عید بود و خداوند آن عید را با عیدهاى متوالى دیگر، چه در صحنههاى نبرد و چه در میدان فعالیتهاى داخلى همراه کرد. این دفعه مصادف با سالگرد خاطرهى پرشکوه نیمهى خرداد است. نیمهى خرداد هم اگر چه به اعتبارى یک عزاى فراموش نشدنى است، اما به اعتبارى یک عید فراموش نشدنى و تاریخساز است.
ماه خرداد ماه خاطرههاست؛ نیمهى خرداد ۱۳۴۲، نیمهى خرداد ۱۳۵۴ که حادثهى خونین مدرسهى فیضیه براى دومین بار پیش آمد، و حوادث خرداد سال گذشته که سرآغاز انقلاب سوم ملت ایران بود؛ کور کردن خط نفاق و التقاط و نفوذ و بیرونراندن خیانتکارانى که فرصتطلبانه بر این مردم جفا مىکردند.
از تصادفهاى شگفتآور یکى این است که قیام میرزا کوچکخان جنگلى در پنجاه سال قبل تقریباً، که یک قیام اسلامى و مردمى بود، در خرداد واقع شده است. همچنین درگیرى غمانگیز میان اسرائیل و اعراب در سال ۱۳۴۶، که مصادف با ۱۹۶۷ مسیحى است، در خرداد واقع شد.
امسال خرداد ما خاطرههاى دیگرى هم دارد. اوّلاً مصادف شد طلیعهى خرداد با بزرگترین پیروزیهاى جنگ تحمیلى عراق علیه ایران و فتح خرمشهر. این خاطره هم در لیست خاطرههاى خرداد ثبت شد. و بالاخره خرداد امسال با سالگرد ولادت حضرت بقیهاللَّهالاعظم حضرت مهدى «روحىفداه و عجلاللَّهفرجه» مقترن و برابر است.
همهى این خاطرهها به نحوى به یکدیگر مربوط مىشود، اما من مایلم دربارهى حادثهى ۱۵ خرداد قدرى صحبت کنم، چون از خاطرههاى بسیار مهم و تعیینکنندهى انقلاب ماست و بعد، مطلبى را که در انقلاب ما و در ۱۵ خرداد به وضوح دیده شده است و قرآن هم به این مطلب اشاره دارد، براى شما برادران و خواهران عزیز مطرح کنم تا براى خط مشى آیندهى ما، ملت و هم دولت، درسى باشد.
۱۵خرداد یک قیام مردمى بود. علت این قیام هم این بود که در روز عاشوراى آن سال که مصادف با سیزدهم خرداد مىشد، امام امت حقایق افشا نشدهى تا آن روز را با مردم بىواسطه در میان گذاشتند، که در بارهى این ارتباط بىواسطهى امام و امت حرفى دارم که عرض مىکنم. در این گفتار، که توصیه مىکنم اگر نوار قابل فهمى و سالمى از آن هست، رسانههاى همگانى آن را پخش کنند تا مردم بفهمند که نوزده سال قبل امام چه مىگفتند، حقایقى را بیان کردند که این حقایق، آنروز براى خیلىها حتى دستاندرکاران سیاست، قابل فهم نبود. اگر حافظه خطا نکرده باشد، جملات امام اینها بود که «اسرائیل مىخواهد در ایران قرآن نباشد. اسرائیل مىخواهد در ایران روحانیون نباشند. اسرائیل مىخواهد در ایران اسلام نباشد.»
آن روز براى خیلىها این مطلب قابل فهم نبود که اسرائیل کجا، ایران کجا؟ و اسرائیل چه دشمنى با قرآن و با روحانیت دارد آن هم در ایران؟ حساسیت دستگاه در مقابل این مطالب به قدرى بود که شب بعد از این سخنرانى، یعنى شب نیمهى خرداد که مصادف با دوازدهم محرم بود، امام را دزدانه، نیمهشب از منزلشان در قم ربودند و به تهران آوردند و زندانى کردند. روز نیمهى خرداد مردم به مجرد این که فهمیدند که امام دستگیر و ربوده شده است، بدون این که فرماندهىاى، رهبرىاى از سوى شخصیتى، از سوى حزبى، گروهى وجود داشته باشد، به خیابانها ریختند. در تهران، در قم، در شیراز، در مشهد، در بعضى شهرهاى دیگر و حتى در بعضى از روستاها در ورامین.
و دستگاه جبار که باور نمىکرد نفوذ روحانیت و مرجعیت در این حد باشد، غافلگیر شد و دست به یک عمل تند وحشیانهى حساب نشده زد. مردم را در خیابانها و میدانها به رگبار بستند و آن روزها رقم پانزده هزار شهید در زبانها مىگشت.
این قیام یک نقطهى عطف شد. اگر چه عدهاى را مرعوب کرد، اما خط مبارزه را روشن و واضح کرد. از آن روز حرکت انقلابى مردم ایران که از تقریباً نه ماه قبل از آن یا یک سال قبل از آن به تدریج آغاز شده بود، شکل قطعى و جدى گرفت و این قیام به انقلاب ۲۲ بهمن منتهى شد و در مئال، جمهورى اسلامى را به وجود آورد.
گزارش حادثه به اجمال این است، اما تحلیل حادثه بسیار تحلیل جالب و شیرینى است که باید بنشینند آنها که در متن واقعه بودهاند و با چشم تیزبین حوادث را دیدهاند، شهادت خود را بنویسند تا تاریخ روى ۱۵ خرداد قضاوت کند.
● در ۱۵ خرداد سه عنصر وجود داشت. یکى عنصر مردم بود، یکى عنصر رهبر و امام بود و سومى عنصر انگیزهى مذهبى و روح شهادتطلبى و فداکارى براى خدا بود. نطفهى انقلاب ما با این سه عنصر بسته شد. وقتى مىگوئیم مردم بودهاند، معنایش این است که هیچ یک از احزاب و گروهها و دستهجات سیاسى و سردمداران سیاسى و مدعیان مبارزه و مقاومت در این حرکت مردمى کوچکترین نقشى نداشتند.
در ۱۵ خرداد سه عنصر وجود داشت. یکى عنصر مردم بود، یکى عنصر رهبر و امام بود و سومى عنصر انگیزهى مذهبى و روح شهادتطلبى و فداکارى براى خدا بود. نطفهى انقلاب ما با این سه عنصر بسته شد. وقتى مىگوئیم مردم بودهاند، معنایش این است که هیچ یک از احزاب و گروهها و دستهجات سیاسى و سردمداران سیاسى و مدعیان مبارزه و مقاومت در این حرکت مردمى کوچکترین نقشى نداشتند. نه آن کسانى که با انگیزهى ملىگرایى حرکت مىکردند و نه آن کسانى که با انگیزههاى مادى و مارکسیستى راه مىرفتند و نه حتى آن گروههایى که با انگیزههاى مذهبى و اسلامى تشکلى داشتند. هیچ کدام در این خیزش عمومى خونین پرشکوه کمترین تأثیرى نداشتهاند. چرا، تأثیر منفى بعضى از گروهها داشتند.
فرداى ۱۵ خرداد تحلیلگران مادى معتقد به اندیشههاى خرافى الحادى به کمک دستگاه جبار آن روز رفتند و براى او حادثه را تحلیل کردند. حادثه دینى بود، آن را طبقاتى و اقتصادى و از این قبیل تحلیل کردند و در حقیقت آب به آسیاب دستگاه جبار ریختند. هیچکس به کمک این قیام نیامد جز مردم و جز رهبران دینى مردم.
شکى در این نیست که در حادثهى ۱۵ خرداد و جریانهایى که از آن منشعب مىشد، جز علماى اسلام، روحانیون مبارز و کسانى که آمادهى جانبازى براى اسلام بودند، هیچکس نقش گرداننده نداشت.
۱۵ خرداد گذشت، این سه عنصر در جامعه باقى ماند. حرکت انقلابى ما با همین سه عنصر که نطفهى اصلى انقلاب ایران را تشکیل مىدادند، به راه خود ادامه داد. در طول این مدت بیشترین کسانى که کار فکرى اسلامى و سیاسى مىکردند و مردم را براى یک حرکت عظیم عمومى آماده مىکردند، علماى اسلامى، طلاب جوان، گویندگان مبارز در سطوح مختلف علمى بودند. دیگران هم در بعضى از قشرها کمتر، در بعضى بیشتر، تلاشهایى داشتند، اما آنچه به تلاش روحانیون یک امتیاز مىبخشید، این بود که آنها با مردم روبرو مىشدند و ذهن مردم را آماده مىکردند.
اگر این کار مستمر ۱۵ ساله در شهرها، دهات، دورافتادهترین نقاط کشور نمىبود، انقلاب ما در ۲۲ بهمن با پاسخ عمومى ملت روبرو نمىشد. مردم بدون اطلاع و شناخت حرکتى نمىکنند. آن که به این مردم اطلاع و شناخت داده بود در طول پانزده سال، همان پیامآوران انقلاب و اندیشهى انقلابى از حوزهى علمیهى مقدسهى قم و بعضى از حوزههاى دیگر بودند. در طول این مدت امام رهبرى کرد و در طول این مدت فکر اسلامى بهوسیلهى همین رُسُل انقلاب پخته شد. در ۲۲ بهمن با آمادگیهاى سال ۵۶ و ۵۷ این سه عنصر در حد رشد و کمال، انقلاب را به وجود آوردند.
پس انقلاب ما هم یک انقلابى بود که بر مبناى اسلام، امام و امت استوار بود. چون قیام نخستین، اسلامى و مردمى بود، انقلاب هم اسلامى و مردمى شد. و چون انقلاب، اسلامى و مردمى بود، حکومتى هم که بر مبناى آن انقلاب به وجود آمد، اسلامى و مردمى شد؛ یعنى جمهورى اسلامى. و چون رهبرىِ عظیمِ بصیرِ هوشمندانهى متوکلانهى امام امت از آغاز با این انقلاب و قیام همراه بود و او را تغذیه مىکرد، در جمهورى اسلامى رهبر آن نقشى را که همه مىدانید و لمس مىکنید، به خود گرفت.
بنابراین حرکت طبیعىِ قیام ۱۵ خرداد به آن چیزى رسید، به آن واقعیتى منتهى شد که امروز تمام دنیاى کفر و الحاد را متوحش کرده است و سردمداران استکبار جهانى را به دفاع از خود واداشته است.
ما امروز مرهون قیام ۱۵ خردادیم. امروز جمهورى ما یک جمهورى به معناى واقعى است. یعنى مردمى است. این را شما مىدانید و لمس مىکنید، اما من همان دانستهى شما را به زبان مىآورم. این برگى از تاریخ است. حقیقتى است که باید آیندگان هم آن را لمس کنند. جمعبندى کارهاى امروز ملت و دولت این است که جمهورى اسلامى امروز از همه جهت مردمى است، داراى جهاد مردمى است.
این جبهههاى جنگ که پر است از مردم غیر موظف، یعنى غیر نظامیانى که به عشق فداکارى، سلاح به دست گرفتهاند و در خدمت انقلاب مىجنگند. انفاق مردمى در پشت جبههها، مردم هر چه دارند، مىدهند. خاطرهى آن انگشترها و دستبندها و گردنبندهاى طلاى زنان جوان ما که مخلصانه و متواضعانه نثار پاى رزمندگان مىشود، فراموش نشدنى است.
خاطرهى پدران و مادرانى که فرزندان خود را تقدیم انقلاب مىکنند و در مقابل اسلام و انقلاب آنها را قربانى مىکنند، از یاد نرفتنى است. خاطرهى آن مرد آلاسکافروشى که پسرش را به قربانگاه عشق فرستاده است و بعد از شهادت این پسر، دو هزار تومان پول باقیماندهى از او را براى رد مظالم به شخص مورد اطمینانش مىدهد و وقتى از او مىپرسند تو خودت که مستحقى، مىتوانى بردارى این پول را، استنکاف مىکند و وقتى مىپرسند غیر از آلاسکافروشى شغل دیگرى هم دارى؟ مىگوید نه، دکان آلاسکافروشى را هم چون خلاف مقررات باز شده بود، بستهاند. گله هم نمىکند. مىگوید دولت امروز سرگرم کارهاى بزرگ است. اگر به کار من نرسد، مهم نیست. خاطرهى این انسان بزرگ و میلیونها انسان بزرگ مانند او از حافظهى تاریخ زدوده نشدنى است.
جهاد مردمى، انفاق مردمى، انتخاب مردمى. مردم انتخاب مىکنند، هم افراد را براى نمایندگى از خود، براى ریاست جمهورى، هم انتخاب مىکنند خط مشیها و راهها را. به طورى که اگر مردم بر اساس تحلیلى که از مجموع اوضاع دارند، به یک نتیجهى سیاسى و قضاوت سیاسى برسند، مسئولان از آن تصمیم سیاسى مردم تخطى نمىکنند. انتخاب مردمى. اغماض و گذشت مردمى. گرفتاریها را تحمل مىکنند، کمبودها را مىبینند و تحمل مىکنند، زیرا مىگویند مسئولان مشغولاند و باید اغماض کرد.
حکومت مردمى؛ یعنى مسئولان حکومت در شیوه و روش و منش با مردم یکساناند. و این یکى از افتخارات جمهورى ماست. یعنى امروز مسئولان درجهى یک کشور براى خودشان یک حیثیتى به خاطر این مسئولیت قائل نیستند. یعنى نخستوزیر مملکت پهلوى یک کارگر یا یک پیشهور یا یک دانشجوى ساده مىنشیند، با هم بحث مىکنند. نه او یادش مىآید که این نخستوزیر است و نه خود نخستوزیر یادش مىآید؛ مثل دو تا برادر، به شکلى که در هیچ جاى دنیا امروز وجود ندارد با هم برخورد مىکنند.
اینها خاصیت مردمى بودن است. این مردمى بودن توانسته است جمهورى را تا امروز نگه بدارد.
بدانید برادران و خواهران عزیز من در سرتاسر کشور که اگر انتخاب شما و جهاد شما و انفاق شما و کمک شما و اغماض شما و حمایت شما و حضور شما در همهى صحنهها نمىبود، ما در مقابل دشمن این قدر احساس قدرت نمىکردیم. امروز ما در مقابل قوىترین قدرتهاى عالم، یعنى در مقابل امریکا، احساس قدرت مىکنیم. علت این احساس قدرت این است که شما هستید. یعنى یک نیروى لایزال و تمام نشدنى. اگر شما بىتفاوت بودید، اگر به جنگ و صلح و انفاق و آباد کردن و عمران و سازندگى بىاعتنا بودید، قطعاً هیچکس نمىتوانست از مسئولان ادعا کند که در مقابل این تهاجم عظیم همهجانبهاى که امروز از طرف قدرتهاى بزرگ به ما مىشود، قابل تحمل است؛ حضور شماست.
● امروز ما در مقابل قوىترین قدرتهاى عالم، یعنى در مقابل امریکا، احساس قدرت مىکنیم. علت این احساس قدرت این است که شما هستید. یعنى یک نیروى لایزال و تمام نشدنى. اگر شما بىتفاوت بودید، اگر به جنگ و صلح و انفاق و آباد کردن و عمران و سازندگى بىاعتنا بودید، قطعاً هیچکس نمىتوانست از مسئولان ادعا کند که در مقابل این تهاجم عظیم همهجانبهاى که امروز از طرف قدرتهاى بزرگ به ما مىشود، قابل تحمل است؛ حضور شماست.
یک مثال جنگ امسال و جنگ پارسال را مىزنم برایتان. ما از امسال تا پارسال تجهیزات جنگى بیشترى نداریم، مهمات و ابزار و تانک و هواپیماى بیشترى نداریم، چرا ما پارسال در میدان جنگ در فضاى حزن و اندوه به سر مىبردیم و امسال همه جاى صحنهى نبرد به ما لبخند مىزند؟ چرا؟ چرا پارسال خبر از پیروزیها نبود یا بسیار کم بود؟ چرا پارسال براى ما خرمشهر، خونینشهر بود؟ و هویزه و ایستگاه حمید و عینخوش و بسیارى از این مناطق دستنیافتنى بود؟ امسال همهى اینها زیر پاى فرزندان عزیز این کشور مىخندد، چرا؟
علت این است که در سال گذشته مسئولان خیانتکار، آنهایى که سررشتهى امور در جنگ صد درصد به دست و تدبیر آنها بود، حاضر نبودند براى نیروهاى جنگندهى مردمى اعتبارى قائل بشوند. سپاه پاسداران انقلاب اسلامى، این نیروى جان برکف، سال گذشته از طرف آن فرارى نگونبخت و همکاران و همفکرانش جدى گرفته نمىشد. این بود که خود را از یک نیروى عظیم محروم کرده بودند. دشمن به ما ضربه مىزد. امسال آنهایى که تدبیر و ادارهى این حرکت عظیم را در دست دارند، احساس کردند که یک نیروى عظیم را باید وارد کار کنند و کردند. در کنار نیروى ارتش مجهز و فداکار ما، نیروى بزرگ نیرومند سپاه پاسداران انقلاب اسلامى و بسیج مستضعفان وارد کار شد.
پارسال یک گلولهى خمپاره براى سپاه گرفتن، به قدر یک میدان از دشمن گرفتن زحمت داشت. امسال سپاه و ارتش در کنار یکدیگر، با یکدیگر، با فرماندهى واحد، دوش به دوش دارند حرکت مىکنند. وقتى نیروى مردم در جنگ دخالت داده مىشود، که ما سپاه را از نیروهاى مردمى مىدانیم چون یک نهاد انقلابى است و همچنین بسیج، وقتى این وارد میدان شد، وضع میدان به این شکل عوض شد.
در همهى صحنههاى سیاست داخلى و خارجى ما نقش مردم همین اندازه تعیین کننده است و این جاست که ما مىرسیم به مضمون آن آیهاى که در طلیعهى خطبه تلاوت کردم که خداى متعال به رسول اکرم مىفرماید: «هو الذى ایّدک بنصره و بالمؤمنین» خداوند تو را با پیروزى خودش، با یارى خودش و با مؤمنان کمک کرد. یعنى پیروزى الهى و نصرت الهى در کنار مؤمنان. مؤمنان این قدر بها داده مىشوند در قرآن. «یا ایّها النّبى حسبک اللَّه و من اتّبعک من المؤمنین» خدا و مؤمنان تو را بس.
این حرف کوتاه انقلاب ماست. خلاصهى جمهورى ما این است؛ خدا و مردم. سیاست نه شرقى و نه غربى ما بر روى این پایه استوار است؛ خدا و مردم. ما این دو عنصر شریف را که مىتوانند حرکت انقلاب اسلامى ما را روزبهروز گسترش و عمق بیشترى بدهند، نباید از دست بدهیم.
خدا متجلى در نظام الهى و احکام الهى است که قانونگذاران و مجریان باید آن را مراعات کنند و مردم یعنى همین حضور عظیم مردم از همهى قشرها و طبقات. الآن شما توى این صحنهى عظیم نماز جمعه نگاه کنید. ببینید از همهى قشرهاى مردم در کنار شما هستند. از شهرى، روستایى، عشایرى، پیر، جوان، زن، مرد، دانشجو، کارگر، پیشهور، روحانى، کشاورز، از همهى قشرهاى اجتماعى، مستوره و نمونهاى در این عرصهى عظیم جمعاند. این یک چیز استثنایى فوقالعادهاى است که دنیا نظیرش را ندیده است جز در صدر اسلام.
صدر اسلام هم پیغمبر اکرم با مردم سر و کار داشت و امام امت این راز را کشف کرد. شما وقتى در روش و شیوهى مبارزهى امام مطالعه مىکنید، این را مىبینید. این جزو الهامات الهى است که امام از آن برخوردار شد. با مردم کار کرد. از روز اول خطاب امام به مردم بود. تا امروز هم امام خودش را از مردم جدا نمىکند. قابل جدایى نیست. امام از مردم است و مردم از اماماند.
اگر امام مثل سیاستبازان حرفهاى و آنهایى که همان روز هم اشتباه کردند و مانند آنهایى که هنوز امروز در دنیا دارند اشتباه مىکنند، به سراغ برگزیدگان و زبدگان و سابقهداران و مدعیان مىرفت، یقیناً شکست مىخورد. اما امام این راز بزرگ الهى تاریخى را کشف کرد. همچنانى که همهى پیغمبران این کار را مىکردند: «و وضعوا اجنحتهم للمؤمنین و کانوا اقواماً مستضعفین»(۵۹) امیرالمؤمنین در نهجالبلاغه مىفرماید: «پیغمبران در مقابل مؤمنین خاضع بودند، در حالى که آن مؤمنین از اقوام مستضعف بودند»؛ مستکبرین و متمکنین نبودند. با همین عامهى مردم و قشرهاى وسیع مردم که اکثریت افراد یک جامعه را تشکیل مىدهند، انبیاء سر و کار داشتند. پیغمبر ما هم سر و کار داشت، امام امت هم در این روزگار سر و کار دارد. و باید این رابطه بماند میان دولت و مسئولان و مردم. باید این رابطه ضعیف نشود. رگ اصلى انقلاب ما همین رابطه است.
●و من دو نکته را اینجا بگویم که در حقیقت نتیجهگیرى از این تحلیل و نگاه به قیام و انقلاب ماست. نکتهى اول این است که مسئولان دولتى باید بدانند، که البته بحمداللَّه مىدانند، که مشروعیت آنها از مردم است. فلسفهى وجود آنها مردماند. تمام همت خودشان را باید به کار ببرند براى آسایش مردم و مردم یعنى اکثریت مردم. آنهایى که احتیاج به مراقبت و حمایت دارند. یعنى محرومان، ستمدیدگان، از پا افتادگان، محتاجان، اینها. ما مستضعف سیاسى نداریم، این را بارها گفتهام، اما مستضعف مالى داریم؛ مستضعفان مالى.
و من دو نکته را اینجا بگویم که در حقیقت نتیجهگیرى از این تحلیل و نگاه به قیام و انقلاب ماست. نکتهى اول این است که مسئولان دولتى باید بدانند، که البته بحمداللَّه مىدانند، که مشروعیت آنها از مردم است. فلسفهى وجود آنها مردماند. تمام همت خودشان را باید به کار ببرند براى آسایش مردم و مردم یعنى اکثریت مردم. آنهایى که احتیاج به مراقبت و حمایت دارند. یعنى محرومان، ستمدیدگان، از پا افتادگان، محتاجان، اینها. ما مستضعف سیاسى نداریم، این را بارها گفتهام، اما مستضعف مالى داریم؛ مستضعفان مالى.
بنابراین این خط اصلى دولت است. در درجات بالاى دولت این یک واقعیت است، همانطور که قبلاً اشاره شد، اما در مسئولان دولتى در سراسر کشور، اگر چه باز هم فرهنگ غالب همین است، لکن گاهى تخلفهایى دیده مىشود.
و من اینجا به عنوان یک برادر مسلمان و نیز به عنوان یک مسئول در جمهورى اسلامى به کلیهى مسئولان ادارات و سازمانهاى دولتى و همهى کسانى که از طریق اقتدار دولتى با مردم به نحوى سر و کار دارند، هشدار مىدهم. نبادا مردم را از خودشان برنجانند. نبادا از مراجعهى مردم خسته بشوند. نبادا کار خودشان را بر کار مردم مقدم بدارند. ممکن است مراجعه کنندهاى که مراجعه مىکند به یک ادارهاى، در آن حرفى که مىزند، ذىحق نباشد. ممکن است تندى کند. ممکن است زیادتر از حقش بخواهد. هیچ کدام از اینها نباید موجب آن بشود که مسئول، مراجع مردمى را از خودش برنجاند. زیرا اصل مردماند. آن که نمىداند، آن که بیش از حق مىخواهد، باید او را متوجه و متنبه کرد.
مطلب دوم که بسیار مخصوصاً در این روزها مهم است، این است که دشمن چون مىداند که عنصر مردمى بودن نجاتبخش این انقلاب و تضمین کنندهى آن است، مىخواهد این را از این انقلاب بگیرد. حواستان جمع باشد. این دیگر خطاب به عامهى مردم از همهى قشرها و گروههاست. حضور شما در صحنهى جهاد، در صحنهى انفاق، در صحنهى انتخاب و در همهى صحنههاى دیگر در دشمن این فکر را به وجود مىآورد که باید کارى کند که این حضور از بین برود. و این به چند طریق ممکن است. یا شایعهپراکنى مىکنند؛ فلان مسئول چنین گفت، رئیس جمهور چنین کرد، نخستوزیر چنین کرد. یا تفرقهافکنى مىکنند. بین گروهها اختلاف مىاندازند. بین قشرها، اصناف، افراد، ادارات، اختلاف مىاندازد. بین کارگران و مدیران، بین کارکنان سازمانهاى دولتى و مسئولان، بین انجمن اسلامى و کارکنان، بین نهادهاى دولتى با هم، بین مردم و نهادهاى دولتى، هر جور بتوانند اختلاف ایجاد مىکنند. این را شما به گوش داشته باشید. هر حرفى، هر پیشنهادى، هر اقدامى که در آن بوى تفرقه و اختلاف هست، از سوى دشمن است. چه زنندهى آن حرف و دهندهى آن پیشنهاد خودش بداند و چه نداند. تا دیدید چنین چیزى مطرح شد، فوراً هوشیارانه آن را دفع کنید. نگذارید اختلاف ایجاد بشود. اختلاف از شیطان است. وحدت میان مؤمنان از خداست. جند شیطان را از بین ببرید. اگر توانستید این وحدتى را که وجود دارد، حفظ کنید، مردمى بودن این انقلاب حفظ خواهد شد. یا به وسیلهى تفرقهافکنى دشمن سعى مىکند مردم را از صحنه خارج کند، یا به وسیلهى دلسرد کردن مردم. کارى نشده، چه کردند؟ یا به وسیلهى شایعهپراکنى و اشاعهى دروغ. احیاناً بزرگ کردن نقطههاى ضعف کوچک. یا به وسیلهى تخریب، ارعاب، توى مسجد بمبگذارى کردن، تا مردم بترسند، مسجد نروند. غافل از اینکه این مردم به جبهه مىروند، توى مسجد که دیگر بیشتر از جبهه انفجار نیست.
دشمن، یعنى به طور آشکار آمریکا، سلطههاى ضد اسلامى دیگر، عوامل داخلى، گروهکها، منافقین و غیرُهِم همه درصدد این هستند که به نحوى این حضور مردمى را از ما بگیرند. ما باید در مقابل آنها بایستیم و این حضور مردمى را حفظ کنیم. مردمى بودن، راز اصلى انقلاب ماست و همه از بالاترین سطوح کشور تا مردم عادى موظفند این حضور عمومى را حفظ کنند.
قال اللَّه الحکیم فى کتابه:
بسماللَّهالرّحمنالرّحیم. قل هو اللَّه احد. اللَّه الصّمد. لم یلد و لم یولد. و لم یکن له کفواً احد.
۵۷) انفال: ۶۲ و ۶۳
۵۸) انفال: ۶۴
۵۹) نهجالبلاغه: خطبه، ۱۹۲
منبع: www.khamenei.ir