ما در منطقه عملیاتی جنوب بودیم که به ما دستور داده شد به قسمت غرب کشور برویم .گردان ما چون زرهی بود خود ر و ها را سوار تریلی نموده و به قصد غرب روانه شد . علت آن این بود که می خواستند در منطقه جنوب ، عملیاتی را تحت عنوان والفجر 8 انجام بدهند و ما جهت گول زدن دشمن به آن منطقه رفتیم .به گردان ما دستور داده شد که در شب ، تردد زیادی داشته باشیم و ما همین کار را انجام می دادیم و دشمن احساس می کرد می خواهد عملیات بشود .لشگر خود را به سمت ما آورد و سلحشوران از سمت جنوب جنوب ؛شروع به عملیات کردند که باعث آزاد سازی منطقه فاو ، کارخانه نمک و قسمت های دیگر گردید و ما را بعد از چند ساعت به منطقه بهمنشیر آوردند و ما در آنجا مستقر شدیم .شب هنوز به پایان نرسیده بود که از هر سو دشمن گلوله های زیادی به طرف ما شیلیک می کرد و رزمندگان مقاومت می کردند .فردای آن روز مزدوران عراقی با گرفتن عکس امام یا عکس خانواده شان خود را تسلیم رزمندگان کردند .در یکی از شب ها جهت حمایت لودرهای خودی به خاکریز ها رسیدیم که گفتند عراقی ها در اینجا هستند ، ما چند ساعتی بودیم که دشمن شروع به کوبیدن منطقه عملیاتی کرد و پاتک شروع شد .یکی از برادران که شروع به تیر اندازی کرد ، گلوله آرپی جی .7 به سنگر اصابت کرد ، و موج او را گرفته و رفت ، اما برادر دیگری که مقاومت می کرد ،گلوله اش تمام شد و بعثی ها به سنگر نزدیک شدند و با شلیک گلو له ای او را به لقاء حق فرستادند . منبع:”فرهنگ جبهه،خلاقیتها”نوشته ی سید مهدی فهیمی ومحسن مهر آبادی،نشر فرهنگ گستروسروش،تهران-1382