چند روز بعد بالاخره مسئول اطلاعات آمد نامش برادر حمزه بود و از اهالی شمال بود. شخصی حدودا 30 الی 35 ساله با قدی بلند و چهارشانه، آدم محتاط و با تجربه ای بود. بعدها فهمیدم که قبلا مسئول اطلاعات منطقه مریوان بوده است. جوانی خوشرو و شاد به نام صالح همراه او بود . اهل اصفهان بود و با لجهه غلیظ صحبت می کرد. بعد ها با هر دویشان خیلی صمیمی شدم.
بعد از صحبت با برادر رضا رجایی و مطالعه نامه حاج آقا مقدم ایشان کمی با من صحبت کرد و قرار شد از روزهای آینده همراه برادر حمزه توجیه منطقه و اهداف را شروع کنیم. اینطور که مشخص شده بود قرار بود به زودی نیروهایی که از ایران آمده بودند همراه نیروهای حزب سوسیالیست کردستان عراق شاخه سلیمانیه ( نیروهای حاج محمود) عملیات مشترکی انجام دهند و قرار بود اهداف عمده ای که در منطقه وجود داشت بطور همزمان توسط توپهای دوربرد فرانسوی گلوله باران شوند و اهداف در دسترس مرزی نیز از داخل ایران توسط توپ 130 میلیمتری و کاتیوشا مورد هدف قرار گیرند. من باید تا آماده شدن مقدمات، به آشنایی با اهداف و توجیه منطقه و راهها می پرداختم. از روز بعد همراه برادر حمزه ( اسم مستعارشان بود ) و صالح و راهنمای کرد به منطقه دشت شهرزور رفتیم این دشت از نظر جغرافیایی در جنوب شرقی سلیمانیه واقع است و شامل منطقه وسیعی می شود که شهر حلبچه نیز در داخل همین دشت واقع می شد. اهدافی که باید روی آنها کار می کردم حدودا هفت موقعیت و پادگان مختلف بود که هر کدام دارای حساسیتهایی بود.
از جمله این اهداف پادگان بزرگی بود که مقر لجستیک و پشتیبانی سپاه یکم عراق بود در شمال اربت و پادگانهای کانی پانکه و چناق چیان که یک مرکز مخابراتی عظیم بود. بزرگترین مرکز مخابراتی و شنود در جبهه شمال ) که تردد عناصر منافقین ( پاترولهای سفید رنگ که عموما منافقین بوسیله آن تردد می کردند ( جهت شنود) در آنجا مشاهده می شد . کانی پانکه نام روستایی بود که این پادگان در نزدیکی آن واقع بود کانی که در کردی نام چشمه است و نام بسیاری از کوهها و مناطق و ترکیب با این کلمه حاصل می شوند مانند کانی مانگا (چشمه گاو) طبق اطلاعات واصله مستشاران روسی در آن مشغول به کار بودند و گفته می شد چندین طبقه زیرزمین بود. در اطراف این مرکز چهار دکل بزرگ مخابراتی بود و اطراف پادگان نیز مقرهای نگهبانی بود . این مقر مورد محافظت شدید بود . روستاهای اطراف آن را نیز از سکنه تخلیه کرده بودند و خودروهای گشتی در اطراف پادگان گشت می زدند. یک پادگان بزرگ نیز در شمال غربی شهر اربت بود که تعداد بسیار زیادی نیروی عراقی آنجا حضور داشتند . ادامه دارد… |