متن برنامه ی درس هایی از قرآن کریم حجت الاسلام قرائتی؛ تاريخ پخش :: 1378/6/18
بسم الله الرحمن الرحيم
الهي انطقي بالهدي والهمني التقوي
اللهم كن لوليك الحجه بن الحسن صلواتك عليه و علي آبائه في هذه الساعه و في كل الساعه ولياً و حافظا و قاعداً و ناصرا و دليلاً و عينا حتي تسكنه ارضك طوعا و تمتعه فيها طويلا.
سوره نحل را تفسير كرديم رسيديم تا به آيه 35 كه امروز به غير از اين بحث، بحث ديگري را هم ميخواهم مطرح كنم ولي سلسله بحث را دنبال ميكنيم.
قاري: «وَ قالَ الَّذينَ أَشْرَكُوا لَوْ شاءَ اللَّهُ ما عَبَدْنا مِنْ دُونِهِ مِنْ شَيْءٍ نَحْنُ وَ لا آباؤُنا وَ لا حَرَّمْنا مِنْ دُونِهِ مِنْ شَيْءٍ كَذلِكَ فَعَلَ الَّذينَ مِنْ قَبْلِهِمْ فَهَلْ عَلَى الرُّسُلِ إِلاَّ الْبَلاغُ الْمُبينُ» نحل/35.
يكي از مسائل و مشكلاتي كه در طول تاريخ انبياء گرفتار آن بودهاند عقائد انحرافي و خرافات است و اين خرافات بوده و هست و خواهد بود. اينها ميگفتند خداوند دوست دارد كه ما بت پرست باشيم و اگر نميخواست جلو ما را ميگرفت مثل اينكه(يكي ظلم ميكند شما ميگوييد مثل اينكه خدا هم يك چيزيش ميشود نميتوانست دستش را خشك كند) فلاني كه ميخواست بزند به سر فلاني خداوند نميتوانست دستش را خشك كند، توپ را هم به خانه همسايه مياندازيم و نميگوييم او بد است ميگوييم لابد مصلحتي هست، خدا ميخواهد.
رفته بودم يكي از كشورهاي اسلامي كه تن داده بودند به ذلت ميگفتند خداوند براي ما اينچنين خواسته بلكه خداوند خواسته ما با اراده بلند شويم و حق خود را از ظالم بگيريم. مشركين ميگفتند اگر خدا ميخواست ما غير از خدا چيزي را عبادت نميكرديم و ما خدا پرست بوديم هم ما و هم پدرانمان و اجدادمان. اينكه ميگوييم فلان چيز حرام است و …. . خدا خواسته. يك دزد را گرفتند بردند كلانتري گفتند چطور گرفتار شدي گفت هر روز صبح من چهار قل ميخواندم امروز يادم رفت گير افتادم. مثل اينكه دزدي هم فكر ميكند اگر آيه الكرسي بخواند از شر پليس نجات مييابد.) مثلاً درباره شتر و گوسفند بعد از ذبح بدون دليل ميگفتند اين قسمت حلال و آن قسمت حرام است.
پيامبر صل الله عليه واله وسلم فرمود: همه آن حلال است جز آنچه من گفتهام آن هم از طرف خدا و ما از پيش خود چيزي را نگوييم.
مثلاً ميگفت فلان مقدار براي بتها و كسي از او استفاده نكند و همه اينها را به حساب خدا گذاشته و ميگفتند همه اين حلال و حرامها و بت پرستيهاي خود و پدران و اجداد براي اين است كه خداوند ميخواهد، قبل از اينها هم مردماني به اين عقائد و مرامها بودند.
مثلاً ميگوييم به فقير كمك كن ميگويد اگر صلاح بود خداوند به او هم ميداد، پس خدا ميخواسته فقير باشد(پولدارها فكر ميكنند خدا خواسته پولدار و ديگران فقير باشند)
«أَ نُطْعِمُ مَنْ لَوْ يَشاءُ اللَّهُ أَطْعَمَهُ» يس/47 ما به گرسنههايي اطعام بدهيم كه خداوند خود ميتوانست اطعام كند؟
خداوند هم به پيامبرش ميفرمايد: آنها هر چه ميخواهند بگويند تو حرف حق را بزن و مطالب را به آنها برسان. درباره خرافات بحث مفصلي هست، خرافات در عقيده و عمل. هنوز هم خرافات هست، ما بايد چشم و گوش باز باشيم(هنوز متاسفانه، جلساتي با جمعيتهايي در جمهوري اسلامي در عوض اينكه آنها را با اصول و اخلاق و آيات، مطالب حقه آشنا كنند با اينكه خاله يا عمة من خواب ديده(دنبال خوابهاي جعلي، الان سه تا امام زمان داريم كه زندان است معلوم ميشود، مطالبي را گفته افرادي را به دور خود جمع كرده و بعد هم معلوم شده آدم رندي است.
مثل كسي كه عادي راه ميرود يكدفعه ويراژ ميرود كه چهار نفر به او نگاه كنند، دختر اگر عادي راه برود حالا كفشي پا ميكند كه به او نگاه كنند همانطور كه ميرود چرخ موتور را بلند ميكند. مثل بقيه باش مثل آخوندي كه دارد راه ميرود عمامهاش را بگذارد روي دماغش(خنده حضار) كه مردم به او نگاه كنند يك كمبود است.
امام كاظم عليه السلام فرمود: تمام آنهايي كه نوع خاصي قيافه ميگيرند و ميخواهند مردم به آنها نگاه كنند كمبود دارند. كمبود دارد سبيلش را به شكل خاصيدر ميآورد، (خنده حضار) زلف و مويش را، از داخل خالي است از بيرون دست به كاري ميزند كه با قيافه بيروني مشكل دروني را حل كند مشكلش را حل كند والاّ روغن كرمانشاهي هيچ نياز ندارد كه فرياد كند كه طعم كره دارد، هر كجا تبليغات زيادتر است معلوم ميشود از داخل پوك است. تبليغات زيادي دليل بر اين است كه از داخل خالي است بايد مواظب باشيم)
سؤال: آيا خداوند ميخواهد ما اينچنين باشيم؟
جواب: خداوند انسان را آزاد آفريد و راه حق و باطل را هم از طريق پيامبران به او نشان داده.
خداوند نخواسته به هر بيراههاي برويم خواسته كه ما آزاد باشيم و راه حق را انتخاب كنيم. «قَدْ تَبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَيِّ» بقره/256 راه حق و باطل را براي ما روشن نموده، راه انحرافي خود را توجيه نكنيم.
سؤال: چه دليلي بر آزادي انسان داريم؟
جواب: دلائل آزادي انسان 4 دليل است.
1- عقلي 2- فطري 3- قرآن 4- حديث
دليل فطري بودن آزادي
الف: پشيماني
هر پشيماني دليل بر آزادي است چون هم ميتوانسته انجام بدهد و هم انجام ندهد و انجام داده پشيمان شده است.
ب: ترديد
اينكه انسان شك ميكند اينكار را انجام بدهد يا ندهد معلوم ميشود آزاد است،
ج: انتقاد
اينكه از كسي انتقاد ميكنيم كه چرا فلان كار را كردي معلوم ميشود كه ميتوانسته انجام ندهد چرا انجام داده پس آزاد بوده
د: تأديب
اينكه ما تحت تعليم و تربيت قرار گرفته و فرزندانمان را ميسپاريم دليل بر اين است كه ميتوانيم بد بشويم يا خوب و آزاديم ولي سعي ميكنيم در مسير حق و خوب قرار بگيريم
اينها چهار دليل فطري، وجداني بر آزادي انسان است، و خداوند خوب و بد را به انسان ميآموزد پس نميشود راه انحرافي را انتخاب كرد و بعد گفت خدا خواسته.
اگر گفته شود دست ما نيست عوامل ديگر باعث ميشودمي گوييم يك مقداري از آن كه دست ما هست و نهايتاً مؤثر، در مسير لوله كشي شهري، ميگوييم ساختن منبع آب دست ما نيست، لوله كشي از 27 متري و 12 متري و 8 متري 2 متر هم دست ما نيست ولي اختيار شير در منزل كه دست ما ميباشد باز كردن و بستن آن. به همان مقدار كه ميتوانيم مسئوليم.
نمي شود گفت محيط و فيلم و پارك فاسد بود و اين كتاب و رفيق و عالم و زن و همشاگردي و همه بد، با اين حال اختيار انجام و ترك بدست خود ماست.
البته سخت است در اين مراحل ولي اجر آن بيشتر است، اينطور نيست كه همه دوستانم سيگاري بودند ولي شما ميتوانستي استفاده نكني، محيط و رفيق و گرية زن مجوز براي خلاف نيست. ميشود گفت خانم شما عزيز هستي و گريه شما هم دلسوز ولي حرف منطقي نيست، تقاضا كردند و رودربايستي و ديدم زشت است منطق و مجوز خلاف نميشود در مقابل امواج بايد ايستادگي كرد، زمستان اگر همه جا يخ باشد انسان با لباس گرم در مقابل همه سرماها و يخبندانها مقابله ميكند. همه جا هوا گرم است ولي انسان با پنكه و كولري خودش را خنك ميكند، نميگويد، هوا يخ است من هم يخ بزنم و يا گرم است من هم گرما بخورم، همه سيگاري اندپس من هم سيگاري شوم اينها مجوز نميشود.
مي گفتند خدا خواسته، خدا هواي سرد و گرم خواسته، پس خواسته ما هم سرما و گرما بخوريم اگر خدا خواسته انسان منحرف شود پس آمدن و فرستادن انبياء براي چيست؟
اگر اثري نداشته باشد آمدن انبياء لغو است.
مي گفتند: «نَحْنُ وَ لا آباؤُنا» و «وَ إِذا فَعَلُوا فاحِشَةً قالُوا وَجَدْنا عَلَيْها آباءَنا» اعراف/28 پدران ما هم بر همين كارها و مسير و خلافها بودند. هر كار خلافي را به نياكان نسبت ميدادند، نياكان نبايد بت پرست ميشدند، بعضي از كارهاي آنان روي چشم و بعضي هم غلط كردند.
بي دليل نبايد بگوييم آزاد بايد گردد يا اعدام بايد گردد بلكه نه بايد اعدام و نه آزاد گردد، محاكمه بايد گردد، و بعد از آن قانون براي آزادي و اعدام حكم ميكند.
نه هر مترقي همهاش ارزش است كه بگوييم مرگ بر قديميها، خيلي قديميها حرفهايشان از ما بهتر است، و نه هر چه قديمي است بهتر است كه خيلي حرفهاي آنها درست نيست.
(امام صادق عليه السلام آمد منزل يك نفر فرمود چرا منزلت كوچك و تنگ است. عرض كرد: منزل ابوي است.فرمود: ابوي شما غلط كرده است(خنده حضار) اگر ابوي به دليلي در منزل تنگ بوده شما هم بايد توي خانه تنگ زندگي كني، صرف اينكه خانة ابوي است؟)
ما و گذشته و نياكان:
الف: گاهي پيروي كرده و افتخار هم ميكنيم.
خداوند به پيامبر(صل الله عليه و اله) ميفرمايد: تو هم به خوبي پيامبران گذشته بايد اقتدا كني. «فَبِهُداهُمُ اقْتَدِهْ» انعام/90 به هدايت آنها اقتدا كن.
حضرت يوسف عليه السلام: «وَ اتَّبَعْتُ مِلَّةَ آبائي إِبْراهيمَ وَ إِسْحاقَ وَ يَعْقُوبَ ما كانَ لَنا أَنْ نُشْرِكَ بِاللَّهِ مِنْ شَيْءٍ ذلِكَ مِنْ فَضْلِ اللَّهِ عَلَيْنا وَ عَلَى النَّاسِ وَ لكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لا يَشْكُرُونَ» يوسف/38 من تابع دين ابراهيم و اسماعيل هستم.
ب: گاهي هم پيروي نميكنيم.
مي گفتند: از پدران قبلي خداوند ميفرمايد: « لَقَدْ كُنْتُمْ أَنْتُمْ وَ آباؤُكُمْ في ضَلالٍ مُبينٍ» انبياء/54 شما و پدرانتان به انحراف رفته و نميفهميد خلاصه ملاك عقل است، نه هر كار روشنفكري درست و نه هر كار قديمي اشتباه و غلط، بين آنها آنچه مطابق عقل است پذيرفته ميشود.
(نه آزاد بايد گردد و نه اعدام گردد بلكه در دادگاه عدالت بايد محاكمه گردد «بعد يا آزاد يا آيه بعد:
قاري: «وَ لَقَدْ بَعَثْنا في كُلِّ أُمَّةٍ رَسُولاً أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَ اجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ فَمِنْهُمْ مَنْ هَدَى اللَّهُ وَ مِنْهُمْ مَنْ حَقَّتْ عَلَيْهِ الضَّلالَةُ فَسيرُوا فِي الْأَرْضِ فَانْظُرُوا كَيْفَ كانَ عاقِبَةُ الْمُكَذِّبينَ» نحل/36. ما براي هر امتي پيامبري فرستاديم.
سؤال: چرا بيشتر انبياء در شرق متولد شدهاند؟
جواب: اينچنين نيست ما دليلي بر اين مطلب نداريم.
يكي گفت اشكال دارم چرا «ابجد» دو تا جيم دارد در جواب گفت: خير يك جيم دارد، گفت پس اشكال من رفع شد، گفت چرا دو تا دارد، جواب داد دو تا ندارد. آمد خدمت دكتر گفت مرض خارش دارم در جواب گفت خوب بخارانيد.
اگر پيامبر و ابراهيم و يعقوب و يوسف، موسي و عيسي و چند پيامبر در قسمت لبنان و فلسطين و عربستان بودهاند دليل بر اين نيست كه در قارههاي ديگر و مثلاً آفريقا پيامبري نبوده، ما 124 هزار پيامبر داريم اسم چند نفر از آنها در قرآن بيشتر نيامده، ميفرمايد: «وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلاً مِنْ قَبْلِكَ مِنْهُمْ مَنْ قَصَصْنا عَلَيْكَ وَ مِنْهُمْ مَنْ لَمْ نَقْصُصْ عَلَيْكَ» غافر/78. بعضي از آنها، قصه هايشان را گفتيم و بعضي را نگفتهايم ميفرمايد ما قصة چند نفر را بيشتر نگفتهايم ولي: «وَ لَقَدْ بَعَثْنا في كُلِّ أُمَّةٍ رَسُولاً أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَ اجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ» در همه امتها رسولي را فرستاده و مبعوث كرده ايم.
از اين آيه استفاده ميشود چه ما بدانيم يا نه و ثبت شده باشد يا نشده خداوند براي هر امتي پيامبري فرستاده. خدا، خداي، همه و مردم، مردم هستند به همان دليل كه ما پيامبري ميخواهيم همه مردم ميخواهند. تكيه گاه ما وحي است نه تاريخ، ممكن است تاريخ خيلي از چيزها را ثبت نكرده باشد.
سؤال: كارنامه انبياء چيست؟
جواب:الف: «أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ» بندگي خدا
ب: «وَ اجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ» مبارزه با طاغوت
«طاغوت» را هم به فردي ميگويند مثل: «فَمَنْ يَكْفُرْ بِالطَّاغُوتِ» بقره/256 و هم به جمع مثل: « «أَوْلِياؤُهُمُ الطَّاغُوت» بقره/257 «طاغوت» از طغيان و يعني تجاز و متجاوز. همه انبياء يك هدف داشتهاند. «فَمِنْهُمْ مَنْ هَدَى اللَّهُ» عدهاي را خدا هدايت كرده، يعني گوش داده و عمل كردهاند.
«وَ مِنْهُمْ مَنْ حَقَّتْ عَلَيْهِ الضَّلالَةُ» و بعضي به علت لجاجت گمراهي براي آنها حتمي است. استاد به همه درس ميدهد بعضي گوش داده ياد ميگيرند و بعضي هم بازيگوشي ميكنند.
«فَسيرُوا فِي الْأَرْض» و«سيرُوا فِي الْأَرْض» 6 مرتبه در قرآن اين دو جمله هست كه پاشيد و جهانگردي كنيد به اين آيه غربيها عمل كرده و ما عمل نكردهايم.
«فَانْظُرُوا» گردش، مستانه، غافلانه، هوسانه، حركت و گردش هدف دار، عبرت بگيرد علمي باشد و ببيند كاخها و: «فَانْظُروا كَيْفَ كانَ عاقِبَةُ الْمُكَذِّبينَ» آل عمران/137 ببينيد سرنوشت آنها كه راه انبياء را تكذيب و سرپيچي كردند.
اهرام مصر را بگرديد، فرعوني كه ميگفت: «أَنَا رَبُّكُمُ الْأَعْلى» نازعات/24
من پروردگار بزرگ شما هستم برويد مزار(قبرستان) ببينيد چقدر پهلوان خوابيده و مؤمن و فاسد و گردن كلفت.
اصطلاحي داشتند حضرت امام(خميني ره) سال امام(خميني ره) است بايد هر جلسهاي يك تكهاي نقل كنيم.
اصطلاحي را ايشان اواخر عمر خلق كرده و در نامهها و سخنرانيها تكرار ميفرمودند و آن:
اسلام آمريكايي و اسلام ناب محمدي(صل الله عليه واله وسلم)(صلوات حضار) امام(خميني ره) اصرار داشت اين مطلب در ذهنها بماند.
سؤال: يكي از من سؤال كرد كه اين اسلام آمريكايي چيست؟
جواب: فقط «يُؤْمِنْ بِاللَّهِ» است، نماز خواندي، آمريكايي هم شدي و با او رفيق هم شدي ولي اسلام ناب «يَكْفُرْ بِالطَّاغُوتِ» مبارزه با طاغوت(و تنفر و جدايي با او) را هم دارد.
امام(خميني ره) زماني كه پاريس بودند بعضي رجال سياسي كه ميخواستند با ايشان ملاقات كنند ميفرمودند: به شرطي بنويسد كه شاه بايد برود، اگر ميخواهد بيايد و طرح بدهد كه شاه باشد و قانون اساسي و …. نميشود چون دارد
كه: «أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَ اجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ»
خلاصه اينكه: اسلام دو بال دارد يكي: ولايت ديگري: برائت
محبت نسبت به اولياء خدا و تنفر نسبت به دشمنان، با كمال تأسف بعضي جاها ايمان به خدا هست ولي تنفر از بدي نيست،
(مي گويد ما باشيم او هم باشد انسان نبايد انحصار طلب باشد(اول انحصار طلب خود خداست به اعتقاد من چون ميفرمايد بگوييد: لا اله الا الله هيچ كس غير از خدا نباشد.
پس اولين انحصار طلب است، وقتي خدا حق است، انسان بايد بر حقش انحصار طلب باشد مثل بچهاي كه چيزهايي كه به ضررش هست ميخواهد بخورد پدر نان و بيسكوئيت به دست او ميدهد و از چيزهاي ديگر او را باز ميدارد بگويد پدر بد است، چيزهاي ديگر غلط است بلد نيستي)
«يَكْفُرْ بِالطَّاغُوتِ» تنفر است در مكه دو سنگ سياه است يكي بوسيدني سنگ خانة خدا و يكي سنگ به او پرت ميكنيم رمي جمرات، (گوجه بهش پرت ميكنيم)
در زيارت عاشورا يك جمله داريم: «السَّلَامُ عَلَى الْحُسَيْنِ وَ عَلَى عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَ عَلَى أَصْحَابِ الْحُسَيْنِ»(مصباحالمتهجد، ص776) و در«اللَّهُمَّ خُصَّ أَنْتَ أَوَّلَ ظَالِمٍ بِاللَّعْنِ مِنِّي وَ ابْدَأْ بِهِ أَوَّلًا ثُمَّ الثَّانِيَ ثُمَّ الثَّالِثَ ثُمَّ الرَّابِعَ اللَّهُمَّ الْعَنْ يَزِيدَ بْنَ مُعَاوِيَةَ خَامِساً وَ الْعَنْ عُبَيْدَ اللَّهِ بْنَ زِيَادٍ وَ ابْنَ مَرْجَانَةَ وَ عُمَرَ بْنَ سَعْدٍ وَ شِمْراً وَ آلَ أَبِي سُفْيَانَ وَ آلَ زِيَادٍ وَ آلَ مَرْوَانَ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ»(مصباحالمتهجد، ص776)
هم سلام بر حسين(عليه السلام) و هم لعنت بر ظالم، آب ميخوريم ميگوييم: سلام بر حسين، لعنت بر يزيد با هم است «لا اله» بعد «الا الله»، «أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَ اجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ» اينكه پدر و مادر به فرزندي ميگويد چه كار به مردم داري راه خودت را برو، غلط و اشتباه است ما هم بايد راه خوب خودمان را برويم و هم ديگران را به آن راه دعوت كنيم
چون بعد از: «وَ الْعَصْرِ إِنَّ الْإِنْسانَ لَفي خُسْرٍ إِلاَّ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ وَ تَواصَوْا بِالْحَقِّ وَ تَواصَوْا بِالصَّبْرِ» عصر/3-1.
دارد كه: «وَ تَواصَوْا بِالْحَقِّ»
ديگران را هم بعد از ايمان و عمل بايد توصيه و سفارش به حق كرد(اگر ماشين تو خوب است ماشين قراضهها را هم بكسل كن يك ترياكي سالي يك ترياكي درست ميكند تو نمازخوان سالي يك نمازخوان درست نكردي زنده باد ترياكي(خنده حضار) آن ترياكي سالي يك نفر را به خود ميبرد تو سالي يك نفر را نياوردهاي «تَواصَوْا بِالْحَقِّ» ديگران در فساد كار ميكنند تو چرا در خير كار نميكني «وَ تَواصَوْا بِالْحَقِّ وَ تَواصَوْا بِالصَّبْرِ».
در نماز هم داريم، «صِراطَ الَّذينَ أَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ غَيْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَيْهِمْ وَ لاَ الضَّالِّينَ» فاتحه/7 زنده باد «أَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ»، مرده باد «الْمَغْضُوبِ عَلَيْهِمْ» ميگويي گروهي مورد غضب خدا هستند «الضَّالِّينَ» منحرفند و من در نماز ميگويم خدايا من جزء مغضوبين و ضالين نيستم، «مغضوبين و ضالين» نه پس چه كسي؟ «صِراطَ الَّذينَ أَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ»
جزء «أَنْعَمْت»ها هستم و جزء «مغضوبين» نيستم، «الله» آري بتها نه، حالا خدا را بپرست نماز هم بخوان با آمريكا هم رفيق شو نميشود، اگر كاري كه ميكنيم 99 درصد براي خدا و يك درصد براي غير خدا، خدا قبول نميكند
(يك قطره شراب در ديگ غذا، همه را حرام ميكند، فلاني با فلان رفيق شود، فرزند پيش فلاني درس بخواند، درسش خوب است ولي عيبهايي هم دارد، ميگويد حالا درسش را بخواند پس اسلام يك مجموعه است ماشين يك لاستيك نداشته باشد ماشين راه نميرود، اسلام به هم بند است، نميشود گفت من 50 درصد مسلمان هستم به يك كسي گفتند شنا بلد هستي گفت 50 درصد گفتند چه شكلي شيرجه ميروم بيرون نميآيم(خنده حضار) اينطور نيست كه نماز ميخوانم بقيه هيچ، پيامبر ما(صل الله عليه واله وسلم) 5 نفر را از مسجد بيرون كرد فرمود:
اينها نماز ميخوانند زكات نميدهند اسلام دين زكات هم هست «أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَ اجْتَنِبُوا الطَّاغُوت فَمِنْهُمْ مَنْ هَدَى اللَّهُ» نحل/36 عدهاي زمينه داشتند هدايت كرد و بنزيني بودند با كبريت اسلام آتش گرفتند و بعضي خيس بودند هر چه پيامبر(صل الله عليه واله وسلم) به آنها گوگرد زد روشن نشدند «فَسيرُوا فِي الْأَرْضِ فَانْظُروا كَيْفَ كانَ عاقِبَةُ الْمُكَذِّبينَ» آل عمران/137 بگرديد نه اينكه فقط سيزده بدر بلالي بخوريد آروغ بزنيد برگرديد، عبرت بگيريد زنهاي خوب از پوست پرتقال مربا درست كرده و شما از اين سفرها هدفي را دنبال كرده و چيزي برسيد. «فَانْظُروا كَيْفَ كانَ عاقِبَةُ الْمُكَذِّبينَ» آيه بعد:
قاري: «إِنْ تَحْرِصْ عَلى هُداهُمْ فَإِنَّ اللَّهَ لا يَهْدي مَنْ يُضِلُّ وَ ما لَهُمْ مِنْ ناصِرينَ» نحل/37.
اي پيامبر هر چه حرص زده و زحمت بكشي بر هدايت يك عدهاي هدايت نميشود …….
يعني براي عدهاي: نرود ميخ آهنين بر سنگ، چون كار پيامبر تبليغ است دين را به مردم برساند و آن هم تبليغ روشن و شفاف «وَ ما عَلَى الرَّسُولِ إِلاَّ الْبَلاغُ الْمُبينُ» نور/54.
ولي فكر نكن كه همه گوش به حرفهاي تو خواهند داد، اين همه كتاب مذهبي يكي را نميخواند و اينهمه بحث مذهبي يكي را گوش نميدهد، عدهاي از قابليت افتادهاند.
مثل توپ چون بستة بسته است اگر او را در اقيانوس هم بيندازي آب در آن نفوذي ندارد؛ مشكل و گير در اقيانوس نيست از توپ است.
چنان مغز بعضي بسته است كه هر چه اسلام ميخواهد نفوذ كند آنها پس ميزنند، عدهاي گوش نميدهند ولي وظيفه شما اين است كه حق را گفته و برساني گرچه براي يك نفر.
حضرت نوح پيامبر(يا، چون پيامبر ما هم هست) 950 سال تبليغ كرد تقريباً هر 12 سالي يك نفر ايمان آورد، اينكه پيامبران از اول چوپان بودهاند چون اين چوپان 12 ساعت بايد بايستد تا يك بزغاله سير شود 12 ساعت براي يك بزغاله، يعني بايد تمرين كنيم حوصله را حوصله، دليل، معجزه، اخلاق، رفتار، پيش قدمي، داشته باش تا هيچ محبتي بر مردم نباشد تا نگويند.
مي گويد ولي عمل نميكند هر چه ميگويي خود عمل كن:
«إِنِّي أُمِرْتُ أَنْ أَكُونَ أَوَّلَ مَنْ أَسْلَمَ وَ لا تَكُونَنَّ مِنَ الْمُشْرِكينَ» انعام/14 فرمان داده شدهام اولين مؤمن باشم
با سعة صدر: «أَ لَمْ نَشْرَحْ لَكَ صَدْرَكَ» انشراح/1.
با خلق خوب: «وَ إِنَّكَ لَعَلى خُلُقٍ عَظيمٍ» قلم/4.
با معجزه: «بِالْبَيِّناتِ» حديد/25.
آسانگيري و پرهيز از سختگيري: «ما يُريدُ اللَّهُ لِيَجْعَلَ عَلَيْكُمْ مِنْ حَرَجٍ وَ لكِنْ يُريدُ لِيُطَهِّرَكُمْ وَ لِيُتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَيْكُمْ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ» مائده/6.
آب ضرر دارد تيمم و ايستاده نميتواني نماز بخواني نشسته(تعاوني حساب كن كه مشتري شوند بازار آزاد حساب نكن، هم دينت را تعاوني حساب كن، شل عمل كن با خلق خوب) ولي همه برنامهها را هم عمل كردي ممكن است عدهاي عمل نكنند. آيه بعد
قاري «وَ أَقْسَمُوا بِاللَّهِ جَهْدَ أَيْمانِهِمْ لا يَبْعَثُ اللَّهُ مَنْ يَمُوتُ بَلى وَعْداً عَلَيْهِ حَقًّا وَ لكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لا يَعْلَمُونَ» نحل/38.
قسمهاي غليظ و شديد ميخورند به خدا كه قيامتي نيست و خداوند كسي را زنده نخواهد كرد اين قسم نميخواهد چون بر اين مطلب و قسمها دليل نداريد ميگويد به چه شكل، همانطور كه برگها ميريزد دوباره سبز ميشود مگر سلولهاي بدن مرتب تجديد نميشود، مگر موهاي سر و صورت تغيير و تحول ندارد،
سوال: بعد از مردن و خاك شدن و پخش شدن ذرات چگونه جمع ميشود؟
جواب: مگر مشك ماست و شير را نميزني، روغن و كرة آن جمع ميشود و مگر الان وجود ما از ذرات پخش شده نيست(ما از نطفه و تك سلول و نطفة بابا و ننه از كجا بوده؟ از گوشت و سبزي و … كجا و كجا شده غذا و شده نطفه، الان هم ما از ذرات خاك پخش شده هستيم، منتهي الان از طريق غذا و در آن زمان از طريقش حذف ميشود، چه اشكال و گيري دارد؟
قسم نخوريد(به ناحق) خداوند به حق وعده داده گرچه اكثر مردم نميدانند
ممكن است بگويي من به قيامت ايمان ندارم، احتمال هم نميدهي احتمال آن كافي است، من در يك جلسة ديگر هم گفتهام.
اگر بچه آمد گفت بابا يك مار آمد در خانه بگو نه اين بچه ديپلم ندارد(خنده حضار) حرف بچه حجت نيست، هنوز به تكليف نرسيده هر چه ميخواهي بگو ولي يك درصد هم كه احتمال ميدهي، ولي اگر بزند ميكشد، شوخي نيست مار است نگفت مگس و زنبور آمده، خطر وقتي جدي شد يك درصد آن را هم بايد جدي گرفت. آنهايي كه در بانك براي جايزه و قرعه كشي حساب باز ميكنند 50 هزار نفر حساب باز كرده به 50 نفر جايزه ميدهند هر هزار نفري براي يك هزارم پول ميگذاري براي خود و زن و فرزندان براي شايد، براي صد هزار تومان جايزه به يك هزارم توجه ميكني ولي براي جهنم ابدي، تمام انبياء يك صدم در ما اثر نميگذارند. خدايرا شكر كه ما ايمان داريم.
سؤال: قيامت براي چيست؟
جواب: قاري: «لِيُبَيِّنَ لَهُمُ الَّذي يَخْتَلِفُونَ فيهِ وَ لِيَعْلَمَ الَّذينَ كَفَرُوا أَنَّهُمْ كانُوا كاذِبينَ» نحل/39.
قيامت براي اين است كه روشن شود براي مردم در آنچه اختلاف داشتند. چون روز قيامت پردهها كنار ميرود و همه چيز روشن ميشود.
«فَكَشَفْنا عَنْكَ غِطاءَكَ» ق/22 پردهها كنار ميرود و انسان(تعجب ميكند از اينكه مطالب اينچنين براي او روشن شد)
خداوند رحمت كند شهيد مطهري را ميفرمود:
هر خوابي(از خوب و بد و كيفيت ميبيني نشانگر شخصيت واقعي تو است) ميبيني يعني تو او هستي اگر خواب ديدي آدم كشتي معلوم ميشود قاتل هستي، اگر بيداري نكشتي يا از پليس ترسيده يا چاقو نداشتهاي يا از قانون ترسيدي، در خواب هر چه ميبيند معلوم ميشود رگ آن در شما هست و دارد.
چيزهايي كه حق بود و اختلاف ميكردند روشن ميشود از حق بودن معاد و انبياء، اسرار نهفته و اختلافات عقيدتي و آنها حل ميشود، چون امروز انسان با زبان بازي و كلاهبرداري و استدلال و مجادله و پول و پارتي و حق و ناحق، قانون و تبصرهها را جابجا ميكند و ميشود اينكارها را كرد.
«وَ لِيَعْلَمَ الَّذينَ كَفَرُوا أَنَّهُمْ كانُوا كاذِبينَ» كفار هم ميفهمند كه دروغ گفتهاند.
زماني كه بحث پخش ميشود هفتة تعاون است من چهار دقيقه وقت دارم ميخواهم كمي دربارة تعاون صحبت كنم، اصل تعاون در اسلام هست يانه، بله، همه با هم جمع شويم مشاركت كنيم، سابقة تعاون در مسائل:
امنيتي، نظامي، عبادي، سياسي، عاطفي، نظارتي، اقتصادي، اجتماعي، در همه اين موارد مشاركت بوده، اگر بتوانم 4، 5 دقيقه همه را بگويم خوب است فقط زيادي گوش بدهيد.
تعاون در مسائل امنيتي.
افراد غريبي كه وارد مكه ميشدند افراد اوباش و لاابالي مكه آنها را اذيت ميكردند و اموال آنها را ميگرفتند، پيامبر هنوز به پيامبري نرسيده بود با عدهاي از جوانان و جوانمردان هم قسم شدند كه نگذارند در مكه به كسي ظلم شود، قبل از پيامبري چنين تشكيلاتي را راه انداخت، كه به آن گفتند: «حلف الفضول»
مشاركت در مسائل نظامي:
در جنگ خندق براي كندن خندق پيامبر صل الله عليه وآله وسلم و علي عليه السلام و مردم همه شركت كردند و تقسيم كار كرده و هر 20 متري را به ده نفر دادند، و افراد همكار را هم نباشد خود انتخاب كنند تا بهانهاي براي كم كاري نشود.
در مسائل اخلاقي
قرآن ميفرمايد: «بَعْضُكُمْ مِنْ بَعْضٍ» آل عمران/195 از همديگر هستيم
حرف زشتي اخيراً باب شده كه خيلي حرف زشتي است ميگويد آقا اين مشكل شماست يعني به من ربطي ندارد، مشكل شما، مشكل من و مشكل شما هم هست اين كلمه، فرهنگ بدي است در ايران راه ميافتد ميگويد آقا اين مشكل شماست.
بني آدم اعضاي يكديگرند كه در آفرينش زيك گوهرند
تو كز محنت ديگران بي غمي نشايد كه نامت نهند آدمي
بالاخره شعر هم خوانديم،
مشاركت اقتصادي(تعاوني)
قرآن ميفرمايد: موسي و خضر سوار كشتي شدند، خضر شروع كرد كشتي را سوراخ كردن، موسي گفت چرا كشتي را سوراخ ميكني، حضرت خضر گفت، تعاوني است از مردم: «أَمَّا السَّفينَةُ فَكانَتْ لِمَساكينَ يَعْمَلُونَ فِي الْبَحْرِ فَأَرَدْتُ أَنْ أَعيبَها وَ كانَ وَراءَهُمْ مَلِكٌ يَأْخُذُ كُلَّ سَفينَةٍ غَصْباً» كهف/79.
چند فقير با هم مشاركت كرده اين قايق و كشتي را خريده و شاه ميخواهد او را بگيرد و ميخواهيم سوراخ كنيم كه بگويد قابل گرفتن نيست.
حتي در زمان موسي هم مشاركت و تعاوني بوده كه افرادي پول به تعاوني ميگذاشتند.
بركات تعاون
الف: قدرت و عزت انسان زياد ميشود.
در كتاب مدرسه ميخوانديم كه پدري چند چوب را بهم بست و آنها نتوانستند بشكنند اگر بخواهي با تك تك انگشتان جنگ كني ميشكند ولي اگر انگشتها با هم و مشت شد بزودي نميشكند.
حتي در باب نماز هم به جمع مشاركين وصل شويم: «وَ ارْكَعُوا مَعَ الرَّاكِعينَ» بقره/43.
سؤال: زنها هم به مسجد بروند يا نه؟
جواب: خداوند به حضرت مريم ميفرمايد: «وَ ارْكَعُوا مَعَ الرَّاكِعينَ»
تو هم به جماعت حاضر شو.«وَ ارْكَعُوا مَعَ الرَّاكِعينَ» يعني مردها به جماعت حاضر شويد.
اصل نماز جماعت است و لذا نميگوييم «اِهْدِِنـِي»: خديا مرا هدايت كند «اِهْدِنَا» فاتحه/6 يعني ما را هدايت كن، نميگوييم «السَّلامُ عَلَيَّ»: درود بر من: «السَّلامُ عَلَيْنا» درود بر ما «إِيَّاكَ نَعْبُدُ وَ إِيَّاكَ نَسْتَعينُ» فاتحه/5 ما تو را عبادت ميكنيم و ما از تو كمك ميخواهيم، تنهايي هم كه هستي نمايندة همه هستي.
دين ما، دين جمعي است، غذا خوردن تنهايي بد است و همچنين تنهايي مسافرت و تنهايي در خانه خوابيدن، انزوا و گوشه گيري، و رهبانيت، بهترين سفره، سفرهاي است كه دستهاي زيادي به آن دراز ميشود و: «إِنَّ يَدَ اللَّهِ مَعَ الْجَمَاعَةِ»(نهجالبلاغه، خطبه 127) دست خدا با جماعت مردمي است.
امام خميني(ره) نماز ميخواند و اشاره ميكرد بيائيد اقتدا كنيد بعد سؤال كردند فرمود نگذاريد من نماز فرادي و تنهايي بخوانم.
يك نفر اقتدا كرد يك مرتبه ميشود 75 ركعت، اين نيست كه يكي، يكي و دو تا، دوتا يك روايتي را يك وقتي خواندم گفتند چرا؟ گفتم درست خواندهام.
روايت در سفينته البحار است. پيامبر صل الله عليه واله وسلم نماز صبح را خواند و نگاه به قيافهها كرد ديد علي عليه السلام نيست، رفت درب خانه حضرت زهرا(سلام الله عليها) را زد كه چرا علي عليه السلام به جماعت صبح حاضر نشدند عرض كرد ديشب تا به صبح به دعا و گريه و مناجات مشغول بود صبحي چشمهايش ميسوخته، خوابيده، فرمودند بگوييد شب تا صبح بخوابيد ولي صبح به مسجد بياييد بهتر از آن است كه شب تا صبح مناجات كرده و نماز صبح را به جماعت نخواند، خداوند اين قصه را پيش آورده تا پيامبر صل الله عليه و اله وسلم اينچنين بگويد و ما متوجه شويم و چشممان باز شود، نماز جماعت آنقدر مهم است.
ب: در تعاون استعدادها شكوفا ميشود.
هيچ زماني مملكت به بن بست نميرسد گرچه نفت نباشد دولت به بن بست نميرسد مگر با هم نشديم و شاه را بيرون كرديم و اينجا كه شما هستيد مدير محترم ميگفت يك كويري بوده حالا باغ و اختراع و ابتكار، صنعت و پيشرفت، استخدام چند هزار نيرو، عزت، زمان شاه كه نبود.
گاهي امام(خميني ره) ميفرمود: جنگ بركت است انسان ميفهمد، انسان به تنهايي دو كيلومتر ميدود ولي يك گرگ دنبال كند 30 كيلومتر ميدود.
معلوم ميشود اين سگ هم بركتي بود، صدام سگي بود به ما حمله كرد و 28 كيلومتر توان دويدنمان زياد شد، همه سختيها همينطور است، تكليفها را هم كه فكر ميكنيم سختيها بركت است) تعاون بركت است. جمع شدن سرمايهها وعقلها وابتكارها دولت را از بن بست نجات دادن، و ملت را، همدلي، همگامي، و اين هفته را هم كه هفتة تعاون است تبريك گفته و از بركات جمهوري اسلامي اين بود كه يك وزارت اضافه شد بنام وزارت تعاون.
در وزارت تعاون اين معني نيست كه هر كس چقدر پول دارد هر كس يك رأي دارد چه يك ميليون چه صد ميليون، يعني روي مغزها و انسانها حساب ميشود نه روي پولها و اين از بركات است.
خداوندا به حق محمد و آل محمد هر چه به عمر ما اضافه ميكني به ايمان و عقل و عمل و اخلاص و عبادت و كار و پشت كار و عمق و بركت كار ما بيفزا.
صاحب ما، عزيز و آقاي ما، حضرت مهدي(عليه السلام) قلبش را از ما راضي، رهبر و دولت و ملت عزيز ما، نسل و ناموس و كشور عزيز ما آب و خاك ما در پناه حضرت مهدي عليه السلام حفظ بفرما.
طاغوت ايران شكستي، طاغوتهاي جهان بشكن.
«والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته»