متن برنامه ی درس هایی از قرآن کریم حجت الاسلام قرائتی؛ تاريخ پخش :: 1378/3/27
بسم الله الرحمن الرحيم
الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي
در آستانه تابستان دهها هزار نفر جابجا ميشوند به سياحت و زيارت وصله ارحام هجرت به شهر و روستا انجام ميشود فکر کردم بحثي درباره سفر و آداب آن و همسفري، صحبت کنيم، چون دين ما درباره همه چيز مطلب و بهترين مطلبها و حرفها را هم دارد(شما که در آينده معلم ميشويد اگر توانستيد مطلبي را پيدا کنيد درباره سفر و مسافرت، خوب باشد ولي در اسلام نباشد ما دست شما را ميبوسيم.
اهميت تحصل علم و دانش
يعني مثلا در باب تحصيل علم بهتر از اين نميشود گفت که: ز گهواره تا گور. . . ، و از نظر جغرافيايي بالاتر از اين نميشود که فرمود: «اطلبوا العلم ولو بالثريا»؟ (طلب علم و دانش کنيد گرچه با رفتن به ستاره ثريا » از گهواره تا گور و از زمين تا کهکشان، بالاتر از اين چه بگوييم.
و ديگر آنکه: سرودي بالاتر از اذان نيامده، اذان را مقايسه کنيد با ناقوس، ريتم و محتوي و آهنگ، و عدد آن، و ديگر فيزيک و جامعيت نماز و شرايط انتخابات و رهبري و همسرداري و بچه داري، به هر مسئلهاي اشاره کنيم از اينکه اسلام گفته عقل بشر بيشتر از آن نميفهمد.
• موضوعات درباره سفر
الف: قوائد سفر
ب: اهداف سفر
ج: آداب سفر
د: تذکرات
• فوائد سفر
1- کسب تجربه
يک استاد دانشگاه از بهترين کارها خاطرات دوران دانشجويي است که ميتواند براي دانشجويان بازگو کند. اين از آن روانشناسي و جامعه شناسي بارش بيشتر است، وقتي دانشجويي که با مشکلاتي روبروست، بفهمد استادش هم در آن دوران مشکلات اين چنيني داشته، چطور آنها را حل کرده، برايش آسان ميشود تحمل مشکلات.
بعضي از طلبهها آمدند خدمت استاد که مشکلات اقتصادي فشار ميآورد، ايشان فرمودند شما تا حالا شده براي غسل کردن ساعت گرو بگذاري، گفتند نه فرمود من اين کار را کردهام.
منتهي ما براي خودمان را ميبينيم ولي از ديگران را نميبينيم، يک ديوانه بود کاشان، چون ديوانههاي کاشان هم عاقل هستند حرف خوبي ميزد که اگر غصههاي مردم را در يک ميدان و فلکه جمع کرده و بگوييم دنيا جاي غصه است هرکسي يک غصه را انتخاب کند از ميان هزار غصه هرکسي غصه خودش را انتخاب ميکند، غصه خودم را بده بيايد.
خداوند رحمت کند مرحوم فلسفي را گفتم هنوز روي منبر خراب هم کردهاي، گفت آره، گفتم بنويس و چاپ کن، آنجا که خراب کردهام گفت فايدهاش چيست؟ گفتم من که ميخواهم منبر بروم تجربه شما را ميبينم، گفت زشت است، گفتم من اين کار را کردهام، من تا حالا 72 بار پاي تخته سياه خراب کردهام، يعني دوره معلمي، وقتي نوشتم چاپ کردم يک کسي که ميخواهد معلم شود ميگويد برويم تجربيات فلاني را ببينيم، من الآن 55 سال دارم 35 سال است پاي تخته سياه هستم ميگوييد برويم ببنيم اين شيخي که پاي تخته سياه است خاطراتش را بخوانيم اين کسب تجربه است.
2- آشنايي با عادات و رسوم
قاريان محترمي که در اهواز براي آنها حادثه رخ داد، اينها براي شروع کار، براي تامين بودم بدون مراجعه به ارگان و نهاد و شخصيتها و افراد خير تصميم گرفتند نماز و روزه استيجاري بگيرند که حدود چهل نفر بودند و از اين طريق بودجه فعاليتهاي خود را تامين کنند.
اين خاطره را در مراسم چهلم که در دانشگاه برگزار شده بود شنيدم، و انسان هرچه فکر ميکند به ذهنش نميرسد که اين هم ميتواند راهي براي تامين بودجه باشد،
3- تبادل فرهنگها
4 – سلامتي
قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص: «سَافِرُوا تَصِحُّوا»(منلايحضرهالفقيه، ج2، ص265) مسافرت کنيد سالم ميمانيد.
خيلي از هيجانها وفشارهاي روحي با سفر و حرکت حل ميشود،
لذا ميفرمايند: (وقتي نشسته هيجاني يا وسوسه شدي، حرکت کن، راه برو) و آنها که همسر ندارند اگر نشستهاند وسوسه ميشوند راه بروند، بدوند.
خداوند رحمت کند شهيد بابائي را که در خاطراتش دارد که: در آمريکا مشغول تحصيل بودم، شبي شيطان داشت مرا وسوسه ميکرد، بلند شدم و در حياط دانشگاه شروع کردم به دويدن، برخورد کردم به استادم، علت را پرسيد، گفتم براي دوري و فرار از وسوسه شيطان، آنها که اين مطالب را نميفهمند، بعد رفته بود سر کلاس درس و شهيد بابائي را براي اين کارش مسخره کرده بود. همان شهيد بابائي نيروي هوايي، بعد هم اين مطلب را مقاله کردند که: دانشجو ميدود تا. . .
و ديگر اينکه: «خَيْرُ مَا تَدَاوَيْتُمْ بِهِ الْمَشِي»(بحارالأنوار، ج59، ص128) بهترين دواء راه رفتن است.
بعضي ثوابها هم بر مقدار راه رفتن است. مثلا نمي گويند هرکلمهاي که ياد گرفتي، ميفرمايد هرگامي که براي تحصيل برداشتي و براي صله رحم و جمعه و جماعت برداشتي
5- تجارت و کسب سود
البته اين فوائد به معناي اين نيست که اعضا خانواده فشار بياورند که تابستان حتما به طرفي حرکت کنند چون ممکن است مرد و متولي خانواده پول نداشته باشد، البته معناي سفر هم سفر به اروپا نيست.
•اهداف
1- عبرت
خداوند 6 يا 7 بار در قرآن فرموده: «سيرُوا» انعام/11 بگرديد در زمين، و اين جهانگردي از غربيها نيست، ديگران خوب به اين آيه عمل کردهاند و الآن خوب ميدانند وجب به وجب خاک ما را از نفت و گنج و معدن و کوه و روستا و شهر به اسمها و عنوانهاي مختلف در کارخانهها به عنوان مشاور اقتصادي، نظامي و جهانگردي، همه چيز مارا گرفتند، در بين هم چه خيانتهايي انجام شده، اهداف مقدس، لابلاي آن هم اهداف نامقدس، بالاخره تخت جمشيد را ببينيد که نهايت شاه هم که شدي بايد رها کرد و رفت. ميفرمايد: «كَمْ تَرَكُوا مِنْ جَنَّاتٍ وَ عُيُونٍ وَ زُرُوعٍ وَ مَقامٍ كَريمٍ» دخان/26-25. چقدر انسانهايي که باغها و چشمهها و ذراعتها و مقامهاي بزرگ و کريم را کسب کرده و گذاشتند و رفتند.
2 – تحصيل
بعضي از مواقع رشد تحصيلي انسان کنار پدر و مادر(در شهر و محل خود) کم است. ولذا بايد سفر کند البته اگر سفر آفاتي نداشته باشد.
مي فرمايد: «وَ ما كانَ الْمُؤْمِنُونَ لِيَنْفِرُوا كَافَّةً فَلَوْ لا نَفَرَ مِنْ كُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طائِفَةٌ لِيَتَفَقَّهُوا فِي الدِّينِ وَ لِيُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذا رَجَعُوا إِلَيْهِمْ لَعَلَّهُمْ يَحْذَرُونَ» توبه/122 يعني: چرا يک عدهاي کوچ نميکنند و بعد از اينکه فقيه شدند برگردند و تذکرات لازم را به مردم بدهند. به اصطلاح طلبگي به اين ميگويند آيه «نفر»
3- خدمت
در سوره کهف داستان ذوالقرنين را نقل ميفرمايد که: آيه 83 به بعد «وَ يَسْئَلُونَكَ عَنْ ذِي الْقَرْنَيْنِ قُلْ سَأَتْلُوا عَلَيْكُمْ مِنْهُ ذِكْراً» كهف/83 درباره ذي القرنين ازتو(اي پيامبر) سوال ميکنند بگو من داستانش را براي شما نقل ميکنم: – اين آيه براي مهندسها خوب است – «إِنَّا مَكَّنَّا لَهُ فِي الْأَرْضِ وَ آتَيْناهُ مِنْ كُلِّ شَيْءٍ سَبَباً» كهف/84 امکاناتي در اختيار او گذاشتيم. «فَأَتْبَعَ سَبَباً حَتَّى إِذا بَلَغَ مَغْرِبَ الشَّمْسِ وَجَدَها تَغْرُبُ في عَيْنٍ حَمِئَةٍ وَ وَجَدَ عِنْدَها قَوْماً قُلْنا يا ذَا الْقَرْنَيْنِ إِمَّا أَنْ تُعَذِّبَ وَ إِمَّا أَنْ تَتَّخِذَ فيهِمْ حُسْناً » كهف/86-85 به منطقهاي قومي را ديد که اين قوم گفتنداي ذي القرنين قومي است بنام ياجوج و ماجوج اينها فساد ميکنند ما خرجي تو را ميدهيم، ديواري بنا کن و ما را از اينها نجات بده ايشان هم دستور داد قطعات آهن بياورند تا سدي بسازند. سد ذي القرنين. اين سفر به شرق و غرب انجام شد تا مردم را نجات بدهد.
هستند دانشجوياني که تابستان به مناطق ميروند براي خدمت، و اين برنامه الحمدلله در حوزه علميه قم هست، چند سال است اين برنامه شروع شده که طلاب عزيز چند هزار نفر به مناطق مختلف رفته و مشغول کارهاي مختلف تبليغي و خدمات به مردم ميشوند از قبيل کلاس قرآن و نماز جماعت و مسائل و احکام و بنام » طرح هجرت » است.
4- طرح هجرت و ايجاد موج
ايجاد موج مثبت خيلي خوب است مثلا به ما سفارش شده موقع نماز همه اذان بگويند اعلام کنند، اگر همين تهران که تقريبا 26 هزار تا کسي دارد. ظهر که ميشود همه راديوها روشن شود براي اذان، همه با خبر ميشوند و موج ايجاد ميشود.
هجرت براي ايجاد موج و الا امام حسين عليه السلام که ميداند شهيد ميشود چرا با قافله و بچه، کوچک و زن و مصاحبه و سخنراني و خطبه براي چه بود غير از اين.
5- سياحت
قرآن درباره سياحت ميفرمايد: مردان خدا آنهايي هستند که: «التَّائِبُونَ الْعابِدُونَ الْحامِدُونَ السَّائِحُونَ الرَّاكِعُونَ السَّاجِدُونَ الْآمِرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّاهُونَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ الْحافِظُونَ لِحُدُودِ اللَّهِ وَ بَشِّرِ الْمُؤْمِنينَ» توبه/112. اهل توبه، عبادت و ستايش و سياحت هستند. . .
سياحت مثبت است ولي متاسفانه حالا سياحت را همراه يکسري عياشيها و هرزه گيها كردهاند و مقدس را نامقدس کردهاند. اهداف در انجام تکليف و وظيفه انسان تاثير ميگذارد.
داستان: دو نفر از منطقهاي آمدند خدمت امام(معصوم عليه السلام) و درباره نماز کسب تکليف کردند حضرت به يکي فرمود نماز را دو رکعتي و شکسته و به ديگر فرمود چهار رکعتي و درست بخواند اين که ميشود يک بام و دو هوا. فرمود و امام آنکه دو رکعتي سفرش، سفر معصيت و براي ديدن و ملاقات مامون الرشيد آمده خليفه بني عباس. هدف نامقدس و سفر، سفر حرام و نماز شکسته نيست. چهار رکعتي است اما ديگري که نمازش دو رکعتي است به قصد ديدن من(امام معصوم عليه السلام) آمدهاي. پس هدف جهت انجام تکليف فرق ميکند در اثر. هنر ما در همين تعيين هدف است شما(عزيزاني) که ميخواهيد در آينده دبير شويد(ستاره دار به چه معنا است يعني الاف نه يعني اگر نياز باشد.)
ما که ميگوييم، علم و سواد خوب است گرچه ما استخدام هم نشويم، کار ما در اين هستي انتخاب هدف، و ارزشها هم باهدف است. يک وقت درس براي اينکه نگويند بي سواد است و يک وقت براي هدف اينکه فانيهارا باقي و موقتها را ابدي، و نامقدسها را مقدس کند. همه آنها که شنا ميروند و يا دوش ميگيرند يک وقت به اين قصد و يا بقصد غسل جمعه انجام ميشود و مقدس، ميشود با آب صورت شست و يا قصد وضو کرد. و با تحصيل هم ميشود قصد عبادت کرد و به کار ارزش داد و سرمايه گذاري اسلام درباره نيت است. ملاکهاي اسلام فقط مادي نيست.
داستان: براي کور برقصي يا بخندي يا عبوسي کنيم به حال او فرق نميکند چون نميبيند با اينحال کوري(در صدر اسلام) وارد جلسهاي شد فردي به او عبوس کرد 10 آيه قرآن بر عليه او نازل شد که چرا عبوس کردي؟ او که نابينا بود و نديد. ميفرمايد کار به نديدن او ندارم، کار به روحيه دارم که چرا خود را برتر از او ديدي، مهم نيست او نميبيند، تحقير کردن مهم است. نه اينکه او نفهميد که گاهي هم ما اظهار خوشحالي ميکنيم که او نفهميد و از کار ما خبردار نشد، کار زشت است ملاک فهميدن يا نفهميدن نيست. کار بد، بد است اين داستان در سوره » عبس » آمده.
پس ارزشهاي قرآن بر اساس فهم مردم نيست، بر اساس ارزش واقعي است. بر اساس ارزش واقعي است حالا شما رويتان آن طرف بود من دو قند خوردم نديد خوب نديد کار، کار غلطي بود ما زماني بايد باشيم که آشپزخانه تقسيم نکند. آشپز بگويد غذا را پختم خود دانشجوها بروند بردارند هرکس حساب نکند آشپز ميبيند من انسان و صدها نفر ديگر من به قدر خودم استفاده کنم. اگر بعد از چهار سال هنوز بايد تقسيم کرده و اگر به خودمان واگذار شود گوشتها را برداشته و آبها را براي بقيه ميگذازيم. ليسانس و فوق ليسانس اطلاعات را بالا ميبرد اسلام تنها به اطلاعات زياد اهميت نميدهد. خود انسان بايد بزرگ و با ارزش شود، پس اگر اطلاعات زياد شد ولي از داخل پوک شديم ارزش ندارد.
من اين را گفتهام ولي بعضي چيزها را بايد تکرار کرد، قرآن نميفرمايد: (زد علمي) خدايا علم مرا زياد کن. ميفرمايد: «رَبِّ زِدْني عِلْماً» طه/114 خدم را بزرگ کن بعد علم مرا. اولي يعني مخ و اطلاعات زياد شود، دوم يعني خودم بزرگ شوم. پس هدف از عبوس کردن اين بود که چرا فقير آمد، اين خصلت بد بود.
1- خودنمايي
در بين زن و مرد هست حالا دو روز رفته اتريش، ميگويد بله مادر آنجا به اين شکل قند ميخورديم(ولمون کن ترا به حضرت عباس) پسردايي، من وقتي از سوئيس آمد(بابا ولمون کن آنقدر بدم ميآيد از اين شيريني فروشها شيريني بلژيکي، مکزيکي به حضرت عباس من 30 تا کشور رفتم چند بار اروپا رفتهام شيريني يزدي هيچ جاي کره زمين نيست. ميگوييد بلژيکي ميخوري مثل روغن وازلين. دل آدم هم ميزند ميگويد بلژيکي.
يک غرب زدگي داريم که وقتي گفتند اتريشي باقلوا هم ميشود اتريشي، بدانيد گز اصفهان، باقلاوا يزد و سوهان قم واش جو کاشان هيچ کجا نيست. از شهر خودمان هم بگويم اينطور نيست که اگر کسي اتريشي و مکزيکي و بلژيکي، سوئيسي شد يک خودباختگي است.
که جوان ميخواهد زلفش را درست کند اختيار ريش و سبيلش را ندارد، برو مقابل آئينه هرطور خوشكلي بگو همانطور درست کند ميگويد آقا اينجا را ژاپني و آنجا را سوئيسي، انسان 85 کيلو اختيار سبيلش دست خودش نيست خيلي ذلت است بابا مقابل آئينه هر طور قشنگي خودت را درست کن.
2- لهو و لعب
در اسلام داريم که در سفر مزاح کنيد البته بدون گناه، ولي لهو و لعب درست نيست حتي اگر کسي از روي هوس حيواني را شکار کند، از گوشت آن نميشود استفاده کردولي به قصد شکار حلال است.
3- فرار از مسئوليت
جنگي داريم(از صدر اسلام) بنام تبوک الآن(منطقه آن) در مرز عربستان است، روميان بودند، توطئهاي بود و حملهاي، پيامبر اسلام(ص) دستور بسيج داد براي جبهه، گفتند عجب هم راه دور است و هوا گرم و حال هم نداريم آمدند گفتند يا رسول الله يک مطلب ما جوان هستيم و عزب و دختران رومي هم خوشگل، ما نگران اين هستيم بياييم جبهه نگاه به اين دخترها حواس ما را منحرف کند. اجازه بدهيد ما شرکت نکنيم.
ميگويد شيطانها حالا به فکر تقوا افتاديد ميفرمايد: «وَ مِنْهُمْ مَنْ يَقُولُ ائْذَنْ لي وَ لا تَفْتِنِّي أَلا فِي الْفِتْنَةِ سَقَطُوا وَ إِنَّ جَهَنَّمَ لَمُحيطَةٌ بِالْكافِرينَ» توبه/49. بعضي از اينها ميگويند اجازه بده من جبهه شرکت نکنم از بيم آنکه به فتنه گرفتار نشوم، آگاه باشيد در همين بهانه جويي براي فرار از جبهه فتنه سقوط است.
(به استادش گفت به چه مجوزي مرا رفوزه کردي گفت به همين مجوز که مجوز را مجوز ميخواني)
گفتند ما با آمدن به فتنه گرفتار ميشويم فرمود همين نيامدن فتنه است.
خداوند رحمت کند مرحوم شهيد بهشتي ره را در مدرسه فيفيه سخنراني فرمودند براي تشويق کردن طلاب به منصب قاضي و قضاوت، بعد فرمود اينکه ميگويند ما احتياط ميکنيم به قبول نکردن چون ممکن است در اين حق و ناحق و ظلم شود همين احتياط اول گناه است. چون ممکن است مجرمي و متهمي را بگيرند و چون قاضي نيست که بررسي کند او مدتي به گناه در زندان بماند، اگر قضاوت زياد باشند سريعتر به پروندهها رسيدگي ميشود پس اين احتياط، ضد احتياط است.
(يک آدم زشتي، بچهاي را که گريه ميکرد بغل کرد که آرام شود، بچه نگاهش که به صورت او ميافتاد بيشتر گريه ميکرد گفتند او را رها کن ساکت ميشود چون همين زشتي تو او را بيشتر نگران ميکند.
4- فتنه گري
(من اسم نميبرم خودتان ميدانيد) آمدند گفتند دو نفر يا علي سفر عمره بما بده در فيلم امام علي(ع) دو پيرمرد، همان طلحه و زبير چکار دارم اسم ببرم. طلحه و زبير به قصد عمره رفتند ملحق شدند به عايشه، جنگ جمل راه انداختند، ولي نزد علي(ع) به بهانه رفتن عمره آمدند.
5- سفرهاي جاسوسي
6- سفرهاي معصيت
7- سفرهايي که موجب اذيت و آزار پدر و مادر شود.
• آداب سفر
اول: همسفر شدن حق آور است.
حديث داريم: هرکس چهل قدم با يک کسي رفيق(همسفر) شد حق پيدا ميکند، حق همسري انسان به گردن همديگر حق پيدا ميکند.
(يکي از رفقا به يکي از مراجع گفت من سه سال درس شما آمدهام ولي شما بر من حق استادي و معلمي نداري. فرمود: چطور؟ گفت: چون درس شما را نفهميدهام. چون نفهميدهام درس شما را.)
داستاني نقل ميکنند که شنيدهايد: حضرت علي(ع) با يک غير مسلماني همسفر شد بر سر دوراهي رسيدند قرار بود از هم جدا شوند، حضرت چند قدم دنبال او رفت، او از حضرت علت اينکار را سوال کرد، فرمود اسلام سفارش دارد که با هرکس همسفر شدي به هنگام جدائي چند قدم او را بدرقه کن، خيلي تعجب کرد و بواسطه اين دستور انساني اسلام گرايش اسلامي پيدا کرد.
دوم: شب به منزل برنگردد
البته شب بي موقع و ديروقت، مراد از شب استراحت است، و لذا تابستان افراد براي استراحت روز هم ميخوابند لذا از جوانها ميخواهيم با بازي موجب اذيت و آزار نشوند گفته نشود وقت استراحت شب است. خير روز هم ميشود استراحت کرد لذا قرآن ميفرمايد: «وَ مِنْ آياتِهِ مَنامُكُمْ بِاللَّيْلِ وَ النَّهارِ» روم/23 و از نشانههاي خداست خواب به شب و روز پس روز هم وقت استراحت است و حتي به مقداري از استراحت در روز سفارش شده زندگي اسلامي اين است:
الف: سحر برخيز(براي دعا و نماز و دنبال روزي رفتن)
ب: قبل از ظهر هم مقداري استراحت کن
ج: اول شب هم بخواب
اين فرم و خط کش اسلام است و اما خط کش ما،
الف: سحر تا نزديک و وقت آفتاب خواب هستيم.
ب: شب هم تا بعد از نيمه شب بيدار هستيم.
از هواي مطبوع بين الطلوعين بي بهره هستيم و از نسيم و برکات سحر، خداوند به همه زمانها يک بار و به سحر سه بار قسم ياد کرده «وَ الصُّبْحِ» مدثر/34، «وَ اللَّيْلِ» «وَ الْفَجْرِ» فجر/1، «وَ النَّهار» شمس/3، «وَ الْعَصْرِ» عصر/1 همه اينها يکبار آمده ولي به سحر سه بار:
يکبار: «وَ اللَّيْلِ إِذا يَسْرِ» فجر/4
يکبار: «وَ اللَّيْلِ إِذْ أَدْبَرَ» مدثر/33
يکبار: «وَ اللَّيْلِ إِذا عَسْعَسَ» تكوير/17
همه اينها يعني قسم به شب وقتي دارد به پايان ميرسد(يعني سحر) و اين اهميت سحر است که مي- فرمايد: «وَ بِالْأَسْحارِ هُمْ يَسْتَغْفِرُونَ» ذاريات/18
متاسفانه زندگي ما وارونه و به عکس است که از اين زمانها استفاده نميکنيم. خداوند مغز را گذاشت بالا يعني اول مسائل فکري، بعد زير آن قلب، بعد زير آن شکم و مسائل شکمي. بعد شهوت خداوند به اين ترتيب قرار داده.
ما به عکس است جواب ميدهيم. اول شهوت، هرجا شهوت بيشتر، هيجان هم بيشتر است، بعد شکم، بعد احساسات، بعد اگر کنکور و ترمي هم بود مطالعهاي ميکنيم، هم خود مابه عکس شدهايم هم خواب ما، ولي مسائل حق را بدانيم، فردا نگوييم کسي به ما نگفت. پس سيستم خواب شب:
بعد از عشاء بخوابد، سحر به نماز و دعا و مناجات، بين الطلوعين قدم زدن و قرآن خواندن، بعد زود مشغول کار شود هوا که گرم شد يک ساعت استراحت کند، قدم زدن بين الطلوعين شما را آماده ميکند براي کار، و استراحت کوتاه بين روز خستگي قبل را از بين ميبرد و شما را آماده ميکند براي کارهاي بعد وباقي مانده، اين سيستم اسلامي است، ما همه چيز بايد بگوييم.
چند وقت قبل يک نفر گفت آقاي قرائتي شما زشت بود نان و ماست خوردن را در تلويزيون گفتي، بايد گفت ما مدرن ترين سفرهها را ميرويم البته گاهي، البته نه سفره اشراف، آدمهاي تحصيل کرده و مد بالا ميبيني ظرف ماست را گذاشته، همه با قاشق ميزنند توي ظرف ماست و به دهن ميگذارند دوباره هم، اسلام ميفرمايد با نان که وقتي در دهن گذاشتي ديگر بر نميگردد به ظرف، و آن رسم غير بهداشتي است که ما عمل ميکنيم، پس اين ضرر بهداشت است، زشت است يعني چه ما زشت در اسلام نداريم هرچه حرف حق هست بايد گفت، زشت و مقبولي نداريم، حرام و گناه، زشت است.
سوم: مزاج
چهارم: تعاون و ايثار
پنجم: رفيق راه حداقل سه نفر باشد
چون در دو نفر هم ممکن است فتنه شود
ششم: همکاري در سفر
بايدهمه کار کرده و خرج هم بدهند.
حديث: هرکس خرج شما را ميدهد با او سفر نرويد(7 حديث در وسائل الشيعه) چون وقتي خرج شما را ميدهد شما بله قربان گوي او ميشوي، مخلص و نوکر و چاکرم انسان را متملق بار ميآورد. بگو تو يکي من هم يکي، با هم باشيم، که اگر خرجي را دارد انسان ذليل ميشود.
هفتم: رفتن به سفر را اعلام کند و مخفيانه نرود.
هشتم: با همسفريها و رفقايش هماهنگ باشد.
نهم: هديه(سوغات) آوردن از سفر
معناي هديه موارد گران قيمت نيست، سوغات مستحب است، و رسول گرمي اسلام(ص) که مدينه بود آب زمزم را از مکه برايش سوغات ميآورند.
حديث داريم: هديه از سفر «وَ لَوْ كَانَ حَجَراً» اگر يک تکه سنگ باشد، خودکاري، ناخن گيري. (من يک بار از سفر آمدم گفتند چه چيز سوغات آوردهاي، گفتم يک قوطي کاکائو آوردهام بريزيد توي يک ديگ شير هر کدام يک فنجان بخوريد. برادرم گفت نه بريزيد توي حوض فلکه کاشان يا فواره پوش بدهيد به همه کاشان.)
دهم: بيش از نياز خودتان امکانات برداريد. جيره بندي نکنيد، گرچه يک نفر هستي بيشتر بردار
يازدهم: همراهي با همسفر در مريضي
حديث: اگر همسفر مريض شد تا 3 روز او را ترک نکن. حديث: تا 3 فقير را رد نکنيد.
براي فقير چهارم اگر خواستي بگو خدا برکت و روزي شما را جاي ديگر حواله کند.
دوازدهم: براي مسافرت امکانات و چيز خوب برداريد.
سيزدهم: تلخيهاي سفر را تعريف نکنيد.
(آقا جاي دشمنت خالي عجب کوفت و آدم بدي بود همراه ما)حديث: از مروت و مردانگي انسان اين است که تلخيهاي سفر را تعريف نکند.
چهاردهم: همراه داشتن کمکهاي اوليه
لقمان به پسرش ميفرمود: «يَا بُنَيَّ سَافِرْ بِسَيْفِكَ»(كافي، ج8، ص303)
با شمشيرت مسافرت کن.
لباس و سوزن و نخ، داروهاي لازم و انگشتر، مسواک، شانه، حوله، مهر نماز و صدقه دادن، خواندن آيةالکرسي و دعاهاي سفر.
پانزدهم: در سفر يک نفر مسئول شود که تصميم بگيرد و حرف آخر را بزند.
شانزدهم: انتخاب همسفر و رفيق راه
اين بود آداب سفر و امام چند تذکر
• تذکرات لازم
1. زن بدون محرم مسافرت نکند و همچنين مرد هم
ميفرمايد: «اتقوا مواضع التهم»از جاهايي که ممکن است مورد تهمت قرار گيريد بپرهيزيد.
حديث: در 8 جا اگر تحقير شدي خود را ملامت کن.
الف: اگر بي دعوت به مجلسي رفتي «فَلَا تَلُومَنَّ إِلَّا نَفْسَكَ»(كافي، ج8، ص79) يعني بزن توي سر خودت حتي بچه را بي دعوت نبريد، الآن جيره بندي است و به تعداد افرادي که دعوت ميکنند امکانات مثل صندلي و غذا تهيه کرده و پيش بيني ميکنند.
انسان اگر جايي(جلسه اي) ميخواهد برود بچه را نبرد، فيض کاشاني
اگر بدون دعوت فرزند را به مجلسي بردي هرچه ميخورد حرام است.
البته مردم هم سعي کنند بيشتر بچهها را دعوت کنند، چون بچهها را ثواب ميدهند بدليل اينکه براي دعوت پدر هزار و يک حساب است، وام و پول و سور داده ولي بچهها هرچه مصرف ميکند براي خدا حساب ميشود.
ب: اگر(استراق سمع) کرده و گوش ايستادي(تو را تحقير کردند خود را ملامت کن) بايد پرهيز کنيم از جاهايي که مورد تهمت قرار ميگيريم.
پيامبر(ص) داشت با خانمش صحبت ميکرد فردي ميآمد رد شود حضرت فرمود اينکه ميبيني من با او صحبت ميکنم خانم خودم هست او گفت: خواهش ميکنم ما که چيزي نگفتيم حضرت فرمود: براي اينکه شما ذهنيت پيدا نکني و پيش خود فکر نکني گفتم.
گاهي هم بعضي مواردي که پيش ميآيد بايد توجيه کرد.
من چند شب قبل رفتم مسجدي نماز بخوانم بدون مقدمه قبلي موقع نماز مثل اينکه يکي از همسايههاي مسجد ما را ديده بود از دوربينهاي فيلم برداري آورد و سر نماز از ما فيلم برداشت و روح ما از اينکار خبر نداشت، بعد از نماز پيرمردي آمد کفت: اين شيخ رياکار هرکجا ميرود دوربين تلويزيون را هم با خود ميبرد گفتم والله، والله، والله، اصلا روح من هم خبردار نبود من او را نميشناسم و از چنين کاري اطلاع نداشتم. او فحش نثار ما کرد و ما هم خبر نداشتيم.
گاهي خلاصه ما علي الحساب فحش ميشنويم. (بر اثر يافتههاي نابجا و ذهنيتهاي بي مورد)
البته مظلوم واقع شدن و بي دليل فحش شنيدن اجر و ثوابي هم دارد)
2- توجه به اوقات نماز
در سفر نماز پايمال وضايع نشود.
3- رعايت حق دوست و مردم و همسفريها و دوستان
4- دوري از سرعت و سبقتهاي نابجا
شهيد راه چه چيز ميشويم، (خداوند رحمت کند مرحوم شهيد بهشتي را به من ميگفت: آقاي قرائتي شما که براي سخنراني ميروي فکر کن چه فکر(و ايده و انگيزه و نيتي) براي اين سخنراني داري که اگر اتفاقي افتاد بيهوده نشوي.)
مثلا با موتور ميان خيابان وکوچه ويراژ ميرود اگرخداي نکرده اتفاقي افتاد شهيد راه چه چيز ميشود؟
در جبهه فردي شهيدشد پيامبر فرمود: بگوييد فلاني «قتيل الحمار» است(يعني شهيد راه خر)
(من يک دفعه توي تلويزيوني گفتم خر، قسمت پخش او را پاک کرد من ديدم لبم تکان خورد ولي کلمه در نيامد زنگ زدم گفتم چرا حذف شد گفتند گفته خر گفتم چه اشکالي دارد گفتند زشت است گفتم در قرآن ميفرمايد: «كَمَثَلِ الْحِمارِ» جمعه/5 يعني: با سواد بي عمل مثل خري است که کتاب باز ميکند پس خودکار بردار قرآن را پاک کن اين حرفها چيست؟)
گفتند: چرا؟ فرمود براي اينکه در جبهه وقتي جنگ ميکرد ديد فلاني خر اسب خوبي دارد. گفت بروم او را بکشم و اسبش را به غنيمت ببرم، موفق نشد و کشته شد(شهيد شد ولي شهيد راه خر. پس بايد موظب باشيم)حديث داريم: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص: «مَنْ نَظَرَ إِلَى مُؤْمِنٍ نَظْرَةً لِيُخِيفَهُ بِهَا أَخَافَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ يَوْمَ لَا ظِلَّ إِلَّا ظِلُّهُ»(كافي، ج2، ص368)
هرکس مومني را بترساند خداوند روز قيامت او را بترساند.
پس اگر کسي بارانندگي و بوق کسي را ترساند خداوند هم روز قيامت او را ترساند، حق پياده روها.
حديث: سزاوار نيست سواره به پياده بگويد قال الصادق ع: «من الجور قول الراكب للماشي الطريق الطريق»(روضةالواعظين، ج2، ص466) راه بده، راه بده. يعني بوق نزنيد.(بعضي حديثها را بايد کدش را عوض کرد مثلا حديث داريم:
خداوند سه صدا را دوست دارد
1-صداي قلم دانشمند – چون با ني مينوشتند قديم » تق تق ميکرد »
2- صداي پاي سرباز – که قدم ميزد
3- صداي چرخ نخ ريسيها
امروز بايد اينطور معني کنيم خداوند سه چيز را دوست دارد:
1- فرهنگ پيشرفته، توسعه فرهنگي – قلم
2- توصعه نظامي
3- توسعه اقتصادي
و يا اينچنين بگوييم صداي چاپخانه، توپخانه، کارخانه.)
5- رعايت حق حيوانات و مردم در سفر
توي ماشين ميشود سيگار کشيد، اکسيژن از همه است چه حق داريم حق ديگران را پايمال کنيم حتي پدرها حق ندارند توي اطاق سيگار بکشند چون حق فرزند ضايع ميشود ميگويد اکثريت با ما است يکي از جاهايي که اکثريت اعتبار ندارد همين جا است، از 10 نفر 8 نفر سيگاري ميگويند اکثريت با ما است خير اصل بر اين است که بايد هوا سالم باشد پس حق با دونفر است که سيگار نميکشند و هواي سالم ميخواهند 8 نفر ميخواهند صحبت کنند و دو نفر استراحت حق با دو نفر است چون شب براي استراحت است. البته بعضي موارد مسئله عددي است مثل 10 سکه و گردو بهتر از 9 تاست، ولي موارد ديگر حق است مثل شب براي استراحت و هوا براي تنفس و اکسيژن(گرچه اکثريت حق تجاوز به حقوق اقليت ندارد)
6- رعايت مقررات راهنمايي و رانندگي و حق پليس
7- استفاده از نوارهاي مفيد
8- رعايت حق کودکان
9- رعايت حقوق مسافران
10- انتخاب مهمانسراهاي بين راه
(رانندهها بعضي جاها يک جايي ميايستند که جوجه کبابش بزرگتر باشد، شوفرها تا مفت نباشد بعضيها نميايستند قديم که اينجور نبود الان نميدانم شوفرها کجا ميايستند ولي تا جايي خوب نباشد نميايستند ميبرند اون پشته حالا هم همين طور است ديگه چند سالي است من. . . البته اين را هم دست خواهند گرفت که قرائتي با بنز ضدگلوله ميرود حالياش نيست که اتوبوسها چيست؟ نه آقا با بنز نميرويم با ماشين عادي ميرويم ولي مدتي است که با اتوبوس مسافرت نکردهايم.)
11- رعايت نور بالا و پايين(از طرف رانندگان براي يکديگر)
12- گل آلود نکردن آب براي عابرين.
علت عنوان و مطرح کردن اين بحث به اين جهت بود که تابستان مسافرتها زياد ميشود گفتيم يک مقدار درباره مسافرت صحبت کنيم.
خداوند همهي شما را حفظ کند.
(در جلسه بعد ميخواهم مقايسهاي کنم بين سفر مادي و معنوي، يک بحثي است اخلاقي، عرفاني که از خودم نيست، از کتابها جمع آوري کردهام، انشاء الله جلسه بعد هرکس حال داشت گوش بدهد خدا همه شما را حفظ کند)
والسلام عليکم و رحمة الله و برکاته