متن برنامه ی درس هایی از قرآن کریم حجت الاسلام قرائتی؛ تاريخ پخش :: 1377/11/22
بسم الله الرحمن الرحيم
«الهي انتقي به الهدي و الحهمني التقوي»
بينندهها بحث را زماني ميبينند كه بيست و دو بهمن هست و در آستانه شهادت امام صادق(ع) هستيم. من ديشب مقداري فكر كردم كه چه بگويم كه تناسب داشته باشد؟ در محضر مبارك كساني هستيم كه دانشجو هستند. در دانشگاه شاهد هستيم. من فكر كردم كه بحث معلم و شاگرد را عنوان كنيم. امام صادق و شاگردي را مثل بحث بنيانگذار جمهوري اسلامي يك مقايسه كنيم. چطور امام(ره) از امام صادق تقليد كرد و اين انقلاب را بوجود آورد؟ يك وجه مشاركت و مشاهبتهايي كه بين معلم و شاگرد است. امام صادق به عنوان استاد اعظم و بنيانگذار جمهوري اسلامي به عنوان يك شاگرد خوب است. موضوع بحث ما امام صادق و نهضت امام صادق(ع) باشد. من اينجا از امام صادق اجازه ميخواهم كه فقط بگويم: خميني! چون اگر امام تنها باشد ميشود بگوييم: امام خميني! اما اينجا نميشود. بايد يك مقدار بين شاگرد و استاد تفاوت باشد. اين را از آقاي بروجردي ياد گرفتم كه آيت الله صافي نقل ميكرد در منزل آقاي بروجردي روضه بود. آقاي بروجردي بيمار بود. در اتاق خوابيده بود. يك كسي در روضه گفت: براي سلامتي امام زمان و آقاي بروجردي صلوات بفرستيد. آقاي بروجردي چوبش را برداشت و محكم به در كوبيد و گفت: چرا اسم مرا منار امام زمان گذاشتيد؟ من شمع هستم و او خورشيد است. چرا ميگوييد: براي سلامتي امام زمان و آقاي بروجردي صلوات بفرستيد؟ آخر من كجا و او كجا! يك حريمي بايد حفظ بشود. بنابراين من ميخواهم اجازه بدهيد كه امام امام خميني را به شاگرد تبديل كنم و اين افتخار است. چون امام(ره) در وصيت نامه سياسياش مينويسد كه ما مفتخر هستيم كه مذهب ما جعفري است و دين ما از امام صادق است. از نهضت امام صادق(ع) و شاگردش چيزهايي يادداشت كردم كه شايد ده، پانزده مورد خوب باشد. اول اينكه اصل نهضت از روز شهادت امام صادق شد. شايد جوانها به ياد نياورند. اما ميان سالها يادشان است. روز دوم فروردين بود. شهادت امام صادق بود. در مدرسه فيضه آيت الله عظمي گلپايگاني براي امام صادق جلسه عزا گرفته بود. كماندوها و ساواكيهاي شاه آنجا بودند. من طلبه بودم. خودم هم در فيضيه بودم كه دستهاي ميآمدند كه ما گفتيم: چه خبر است كه اينها آمدند؟ نه زوارهاي عيد هستند كه براي سال تحويل آمده باشند. نه براي روضه آمدند. خلاصه نشستند. واعظ بالاي منبر رفت. اينها دائم ميگفتند: صلوات ختم كن. با صلوات جلسه را متشنج كردند. يك مرتبه همه بلند شدند و حمله كردند. در مدرسه فيضه به آخوندها چه كتكهايي كه نزدند؟ چه شيشههايي را نشكستند؟ بعضي از افراد را از طبقه دوم پرت كردند. بعضيها را در رودخانه انداختند. پشت مدرسه فيضيه چقدر سر شكستند؟ چقدر دست و پا شكستند؟ فقط طلبهها كاري كه كردند اين بود كه جان آيت الله گلپايگاني را نجات دادند. ايشان را در يكي از اتاقهاي كنار مدرسه بردند. خلاصه دست بسته سپر قرار دادند و هر چه چوب بود اينها به جان دل خريدند كه ايشان را سالم نگه دارند. بعد حضرت امام به مسجد فيضه آمد و براي آقايان فيضيه صحبت كرد و بعد در مسجد اعظم صحبت كرد. اصلاً جرقه انقلاب از بركت امام صادق است. پس اين جرقه حركت از روز شهادت امام صادق است. نهضت امام صادق نهضت علمي بود كه زماني بود كه كم كم مرگ بر بني اميه شروع شده بود. بني اميه داشت سقوط ميكرد. بني عباس تازه سر درآورده بود. چون بچههاي عباس عموي پيغمبر بودند. ميگفتند: ما با اهل بيت پسر عمو هستيم كه مردم فكر ميكردند كه اينها پسر عمو هستند. اينها نميخواستند كه در روزهاي اول حكومتشان با اهل بيت در بيفتند. يك مدتي بني عباس آرام شد. بني اميه كه غروب كرد، بني عباس حكومت را گرفته بود و آرام بود. يك نهضت علمي راه انداخت. نهضت علمي، تربيت شاگرد طوري است كه در دانشگاه و آموزش و پرورش است. آموزش بعضي جاها خوب است و بعضي جاها متوسط است و بعضي جاها بد است. آموزشهاي خوب براي آنهايي است كه مدال ميگيرند. بعضي جاها هم آموزش ماشيني است. آموزش ماشيني يعني فرد فقط نمره ميگيرد. ولي به خوردش نميرود. مثل اين كه داغش ميكنند ولي پخته نميشود. ميدانيد كه فرق بين داغ و پخته چيست؟ داغ خيلي زود سرد ميشود. ولي پخته هيچ وقت خام نميشود. يعني آموزشهاي ماشيني است. البته بخشي هم به مربوط به شاگرد است كه چقدر دل ميدهد. بخشي مربوط به كتاب است كه چقدر اين كتاب مورد نياز است. بخشي هم مربوط به استاد است كه استاد چقدر ميتواند از خودش مايه بگذارد. يعني يك درس خوب سه ضلع دارد. 1- شاگرد و علاقه شاگرد، 2- تسلط استاد كه استاد چقدر مسلط باشد. 3- متن مفيد، متن و محتواي مفيد كه خيلي مهم است. درسهايي كه دانش آموز در آن شكست ميخورد چه در دبيرستان، چه در دانشگاه، يا شاگرد علاقه ندارد يا شاگرد علاقه دارد و استاد مسلط نيست. شاگرد علاقه دارد. استاد هم مسلط است. اما متن مفيد نيست. اطلاعات محدود است. بالاخره كاربردي نيست. راجع به هر يك از اينها حرف دارم. منتها چون بحث در بيست و دو بهمن هست، فقط اين را بدانيد كه شايد بشود گفت: يك سوم درسهاي دانشگاه و حوزه و آموزش و پرورش مفيد نيست. حالا من چندان از اطلاعات دانشگاه بي خبر نيستم. از حوزه هم بي اطلاع نيستم. خيليها كه اطلاعاتش مفيد نيست. بعضي از مسائل مثل بعضي از داروها هستند كه در داروخانه هست. ما دارو داريم در داروخانه كه دوسال به دوسال به آن نياز نيست. بعضي چيزها هم مثل آمپول است كه از دو تا مريض يك نفر به آن نياز دارد. بحثهايي كه كاربردي است، بحثهايي كه مفيد است، به درد دانش آموز و دانشجو ميخورد. امام صادق(ع) براي تربيت شاگرد خوب پنج چيز دارد. كشف استعداد؛ استاد خوب بايد استعدادهاي خوب را كشف كند. بعد استخراج كند. مثل كشف معدن است كه بعد از كشف مراحل استخراج معدن، ذوب معدن، قطعه سازي و مونتاژ است. يك استاد بايد پنچ كار بكند. يعني يك معلم خوب اين نيست كه در كلاس بيايد و حرفش را بزند و نمره بدهد و برود. بايد استعداد را كشف كند. كشف استعداد مهم است. خدا شهيد مظلوم بهشتي و شهيد عزيز قدوسي را رحمت كند. يك كارتون پول را كنار مدرسهاي كه اين دو بزرگوار اداره ميكردند، گذاشته بودند. كارتون پر از پول بود. مثل نان خشك كه در كارتون ميريزند. گفتند: اين كارتون براي چه كسي است؟ گذاشتند كه هر طلبهاي ميخواهد بردارد. منتها بنويسد كه من اينقدر برداشتم. من به مرحوم قدوسي گفتم: شما اين همه پول را مثل نان خشك كنار گذاشتيد. گفت: نه! ميخواهيم طلبهها را كشف كنيم. ببينيم كه اگر دستشان به پول برسد چه ميكنند؟ بر ميدارند يا نه؟ چون اين فردا ميخواهد قاضي شود. اگر حال نداشت و با ديدن ده هزار تومان دهانش آب آورد، فردا اگر يك نزولي به او بدهند شايد يك امضاي ناحق هم بكند. ما تشخيص داديم كه با اين كار بتوانيم پانصد طلبه را شناسايي كنيم. گاهي اوقات بايد بچه را به خريد بفرستيم. حتي اگر بچه كلاه سرش برود. چون تا دو معامله نكند مرد نميشود. تا دو بار غذا را نسوزاند خانم نميشود. يعني كدبانو و آشپز نميشود. كشف استعداد مهم است. بعضي از استعدادهاي خوب خصوصي كار كند. همه سخنرانيها عمومي نيست. گاهي آدم بايد يك نفر را كشف كند. خصوصي با او كاركند. دليل اين كه بعضي از ترياكيها موفق هستند اين است كه ترياكيها سخنراني نميكنند. اي مردم ترياك بكشيد. با بعضيها بايد خصوصي كاركرد. شاگردان در امام صادق ذوب ميشدند. خدا جانمان را قربانت كند. يابن رسول الله! خدا جان ما را قربانت كند. مرحوم شهيد مطهري كه اسم امام را ميبرند ميگويد: امام روحي له الفدا! يعني خدا جان مطهري را فدايت كند. منتها در دانشگاه هيچ دانشجويي نميگويد: استاد دانشگاه روحي له فداء! در هيچ دبيرستاني چنين چيزي را نميشنوي كه بگويد: استاد رياضي روح له الفداء! يعني شاگرد در آن ذوب نميشود. يعني از اينكه شاگرد عاشق بشود و كمالاتي را ببيند و جذب آن كمال بشود خبري نيست. سر كلاس فرصت اين كمالات نيست. قطعه سازي نيست. يعني با اينها خصوصي كار كند و بعد قطعات را مونتاژ كند. مفتح از همدان، هاشمي نژاد از مشهد، آقاي هاشمي را از رفسنجان جمع ميكند و يك نظام اسلامي تشكيل ميدهد. يعني تربيت شاگرد به اين نيست كه شاگرد را در كلاس بنشانيم و برايش صحبت كنيم. ماشيني كه سوار ميشويم پنج كار روي آن انجام شده است. كشف معدن، استخراج معدن، ذوب معدن، قطعه سازي و مونتاژ و كارهايي كه روي آهن انجام ميدهيد در نهايت ماشين ميشود. روي منبر يا در كلاس طرف جذب نميشود. مغزش پر ميشود و نمره هم ميآورد. امام صادق(ع) احياء كننده دين بود. شاگردش امام(ره) احياء كننده دين بود. يعني دين جلوه كرد. در زمان ما مرحوم راشد نماينده مجلس بود. زمان شاه در مجلس شوراي ملي آن زمان رفت سخنراني كند. گفت: بسم الله الرحمن الرحيم. يك سري از نمايندگان خود باخته پست آن زمان بلند شدند و رفتند. گفتند: چرا ايشان بسم الله گفت؟ مگر اينجا روضه است؟ يعني آخوند اجازه گفتن بسم الله هم نداشت. گفتند: بايد بگويد: به نام پادشاه آريامهر! دين اين طور متروك بود. كسي رويش نميشد بگويد: من مسلمان هستم. مگر ميشود راهپيمايي چند ميليون نفري سياه پوستان مسلمان آمريكا، راهپيمايي مسلمانان فرانسه، مسلمانان آلمان بي فايده باشد؟ مسلمانها جنب و جوش داشته باشند. واقعاً هر جا مسلمان بود احساس حيات كردند. مسلمانها يك نفس كشيدند. پاسخ به سؤالات يكي از كارهاي امام صادق(ع) بود. پاسخ امام صادق(ع) به شبهات يكي از كارهاي ايشان بود. افرادي مثل ابن ابو العوجا افرادي مخالف بودند. سوال ميكردند امام جواب ميداد. دو جلد كتاب به نام احتجاجات نوشته شده است. يعني تو بگو سوالت چيست؟ تا من جواب بدهم. از حضرت امام نقل شد يك زماني كه آن مرد منحرف حرفهاي بيهوده نوشت، ايشان حدود چهل روز درسش را تعطيل كرد. كتابي به نام كشف الاسرار نوشت. كشف الاسرار پاسخ امام به شبهات كسروي است. يعني استاد امام صادق(ع) احتجاجات دارد. شاگردش كشف الاسرار دارد. عدهاي ميگويند: امشب آقاي قرائتي چه ميگويد؟ بيست و دو بهمن نهضت امام بنيانگذار جمهوري اسلامي و شب شهادت امام صادق(ع) بحث را گوش ميدهيد. بينندهها بحث را چنين شبي گوش ميدهند. ما يك نگاهي بين امام صادق و بنيانگذار جمهوري اسلامي كه شاگردش بود كرديم. مشتركات اين استاد و شاگرد را بشنويم.
حمايت از انقلابيون؛ امام سجاد(ع) پسري به نام زيد داشت. زيد پسر امام سجاد بود. ايشان قيام كرد. البته قيامش براي اين بود كه حكومت را از بني اميه بگيرد و به اهل بيت بدهد. امام صادق اينجا حمايت ميكرد. امام باقر حمايت ميكرد. در كوفه 15000 نفر را جمع كرد، از بصره جمع كرد. از خراسان جمع كرد. يك شبكهاي را راه انداخت. بالاخره شهيدش كردند. خيلي هم بد او را شهيد كردند. اينها چنان از بني اميه ترسيدند و ترسيدند كه جنازهاش را نابود كنند. يك جوي آب كندند. آب را رها كردند، كه از روي جنازهاش آب برود. واقعاً بايد بني اميه را به عدد هر اتم لعنت كرد. بعد بني اميهي ملعون، آب را بستند و از دل جوي جنازه را درآوردند. سر زيد را بريدند. براي هشام فرستادند تا جايزه بگيرند. بعد بدن مقدسش را مدتهاي طولاني به دار آويزان كردند. بعد بدني را كه مدتهاي طولاني آويزان بود پايين آوردند و آتش زدند و خاكسترش را به باد دادند. معاويه ميگفت: ناراحت هستم كه چرا در منارهها اشهد ان محمداً رسول الله ميگويند. و الا وقتي انسان عادي ميگندد طرف ديگر رهايش ميكند. اينكه جنازه را هم با سم اسب له ميكنند، اين ديگر دشمني نيست. اين خيلي بدتر است. دشمن دشمني ميكند اما وقتي طرف را كشت ديگر رهايش ميكند. امام صادق هزار مثقال طلا به شخصي به نام ابوخالد واسطي داد. گفت: تو رئيس بنياد شهيد ميشوي. برو زيد و تمام كساني را كه با زيد بيعت كردند و شهيد شدند زن و بچهشان را تامين كن. قدم اول هزار مثقال طلا بود. اين حرف از ارشاد مفيد صفحه 252 بود. يكي از كارهاي او حمايت از انقلابيون بود، جمهوري اسلامي هم حمايت از انقلابيون است. چه كسي راهپيمايي قدس را راه مياندازد؟ چرا يك نوجواني كه در فلسطين شهيد ميشود ما يكي از بهترين خيابانهاي تهران را به اسم آن جوان فلسطيني ميكنيم؟ كدام كشور حاضر است تمبرش مثل ما باشد؟ شما اين آلبومهاي تمبر را ببينيد. هركس هر انقلابي هركجا بوده است ما بنت الهدي را تمبر كردهايم. آيت الله صدر را تمبر كرديم. اينها براي عراق هستند. از مصر و لبنان و فلسطين تمبر داريم. هركس كه انقلابي بوده و گامي براي انقلاب برداشته است، هركجا كه بوده ما از آن حمايت كرديم. الآن هم هرسال يك راهپيمايي قدس داريم. كه مردم بهترين حماسه را به خاطر حمايت از انقلابيون به وجود ميآورند. حمايت امام صادق از حركت زيد نمونه است. مقام معظم رهبري فرمود: ايرانام القري است. ام القرايي كه قرآن ميگويد مكه است. منتها بايد ببينيمام هست يا نه؟ مادر بايد به بچه هايش شير بدهد. اگر مسجد الحرام به باقي مسجدها شير ميدهد، اگر حركت ميدهد، نه فقط شوفاژ و سنگ مرمر، سنگ مرمرشير نيست. بچه وقتي شير خورد راه ميافتد. سنگ مرمر كه كسي را راه نميبرد. بايد ببينيم ايران شير ميدهد، يا مسجدالحرام شير ميدهد؟ الآن هم ما اعتقادمان اين است كهام القري مكه است، منتهي امي است كه ديگر از شير افتاده است. شيرش خشك شده است. ايرانام القري است. الآن هركجا انقلابي هست، وقتي ميخواهد خط و تجربه بگيرد، بايد به ايران بيايد. از بركت انقلاب است. مسئلهي ديگر حمايت از نهضتها است.
يكي از كارهاي امام صادق اين بود كه جلوگيري از قلوب و تملق ميكرد. افرادي نزد امام صادق ميآمدند، و ميگفتند: اي امام! امام ميفرمود: اينطور كه تو ميگويي نيست. چرا غلو ميكني؟ خدا چاپلوس را لعنت كند. بارها شده كه عزيزان و چهرههاي خوبي رفتند كه از امام تجليل كنند، گفته: حريم افراد را حفظ كنيد. اين مقداري كه تو ميگويي تملق است. نمونه هايش الآن در ذهن من هست. شايد در ذهن شما هم باشد. يعني طرف آمده از امام تجليل كند، امام فرموده: چه شده است؟ حريم نگه داريد. گاهي وقتها خودشان را پايين ميآوردند تا طرف را كنترل كنند. به من رهبر نگوييد. رهبر ما بچهي سيزده سالهاي است كه زير تانك رفت. من دست مراجع را ميبوسم. من دست مغازه دار را نميبوسم. اي كاش يك پاسدار بودم. اين تواضع امام خيلي مهم است. مسئله ديگر اصلاح است. امام صادق پولي را در اختيار شخصي گذاشت، گفت: اگر بين شيعيان ما سر پول دعوا ميشود، اين پول را بده و آنها را آشتي بده. ميگفت: داشتم ميرفتم. كسي مرده بود. وارثان داشتند دعوا ميكردند. مفضل ميگويد: من ديدم دعوا سر پول است اينها را با هم آشتي دادم. بعد گفتم: اين پولها براي من نيست. پولها براي امام صادق است. دادستان كل كشور ميگفت: امام بنيانگذار جمهوري اسلامي مبلغي پول به من داد و گفت: هركجا كه ميبيني مشكل هست و راه قانوني هم ندارد شما با اين پول مشكل را حل كن. عين كاري كه امام صادق كرد. اين را ميگويند شاگرد خوب! جالب اين است كه دادستان انقلاب كه عوض شد من در اتاقي ديدم كه دو نفر دادستان بودند و نفر سوم هم من بودم. دادستان قديمي كه كنار رفته بود، به دادستان جديد ميگفت: اين پولها نزد من هست. اگر ميخواهي به تو ميدهم. چون از اين به بعد مسئوليت با شما است. اينها تربيت شدگان اسلام هستند. در يك پولي كه هيچ سندي، چكي، ثبتي نشده است، هيچ خيانتي نشد. در اين جاها معلوم ميشود كه طرف دين دارد يا دين ندارد. چون اگر سر چراغ قرمز پليس بود و ايستادي كه دين نداري. از ترس پليس است. دين آنجايي است كه پليس هم نباشد ما بايستيم. نظم را قبول داشته باشيم. زمان شاه در خدمت شهيد بهشتي بوديم. يك ماشيني بود ايشان ميخواست جايي برود ما هم همراه ايشان بوديم. خود ايشان پشت فرمان بود. ساعت 12 شب بود. به چهاراه رسيديم. ايشان ايستاد. گفتم: آقاي بهشتي، الآن 12 شب است. هيچ خبري نيست برو. گفت: ما نظام را قبول نداريم نظم را قبول داريم. حرف خيلي بزرگ است.
امام صادق(ع) ديد كه گدايي آمد تا گدايي كند، خيلي قلدر بود. امام گفت: خدا روزيت را جاي ديگري حواله كند. يك فقير ديگر آمد. امام به او سه دانه انگور داد. فقير گفت: الحمدلله رب العامين! گفت: صبر كن. حالا كه از خدا تشكر كردي امام با دو دست به او انگور داد. انگورها را گرفت و گفت: الحمدلله رب العالمين! گفت: صبر كن براي تو انگور كم است. 20 درهم هم به فقير داد. دوباره فقير خدا را شكر كرد. امام ديد كه ديگر چه كار كند؟ گفت: من پيراهنم را هم به تو ميدهم. دو تا پيراهن پوشيده بود، يكي از پيراهن هايش را درآورد و به او داد. به هر حال لخت نشد. چون يك آيه داريم كه ميگويد: لخت نشويد. پيغمبر يك پيراهن داشت پوشيده بود. يك نفر آمد گفت: همين پيراهن را به من بده. پيامبر پيراهن را داد و همينطور نشست. گفتند: «حي علي الصلاة» اذان گفتند، ديدند پيامبر نيامد. آيه نازل شد، يا رسول الله چه كسي گفت: لخت شوي؟ يك پيراهن ديگر براي خودت است. «وَ لا تَجْعَلْ يَدَكَ مَغْلُولَةً إِلى عُنُقِكَ وَ لا تَبْسُطْها كُلَّ الْبَسْطِ فَتَقْعُدَ مَلُوماً مَحْسُوراً(اسراء/29)» نه خسيس باش. نه اين چنين باش كه پيراهنت را هم بدهي. اين ديگر رسم نيست. امام صادق پيراهنش را هم به فقير داد. تا پيراهنش را داد، فقير گفت: خدا جزاي خير به تو بدهد. امام گفت: تسليم، تا حالا ميگفتي: الحمدالله من اضافه ميكردم. حالا ديگر ستايشت را روي من آوردي. خوش آمدي. اينها اين طوري شاگرد را تربيت ميكردند. حالا سراغ شاگرد امام صادق برويم. شخصي به منزل امام آمد. از اهل بيت شعر گفت. وقتي خواست برود امام يك پول خوبي به او داد. آن مرد بيرون آمد و به يك نفر ديگر گفت: ايشان خوب پول ميدهد. برو شعر بخوان. او هم رفت و دربارهي فضيلت امام شعر گفت. امام يك پول بسيار كمي به او داد. گفت: آقا ببخشيد، چرا به او دو تومان دادي؟ گفت: او ستايش اهل بيت را كرد، تو ستايش من را كردي؟ ميخواستم ده تومان را هم به تو ندهم. امام صادق اول سه تا حبه داد. بعد دو مشت داد. بعد بيست درهم داد. بعد پيراهن داد. چون هربار فقير ميگفت: الحمدلله! تا ستايش از خودش شد، اما قطع كرد. اينها كمالات است. ما گاهي وقتها دوست داريم كه كسي به ما بگويد: تو خوب هستي. حالا اگر خوب باشيم و بگويند: خوب هستي طوري نيست. بعضيها خوب نيستند ولي دوست دارند كه به او بگويند: تو خوب هستي. مثلاً هنوز دكتر نشده است، دوست دارد كه به او دكتر بگويند. وقتي نيستي بگو: نيستم. آيه داريم كسي كه از دكتر و آيت الله خوشش بيايد، حال آنكه نه آيت الله هست و نه مهندس است. انقلابي هم نيست. خوشش ميآيد كه از او تعريف كنند. قرآن ميگويد: اينها قطعاً رو سياه هستند. «وَ يُحِبُّونَ أَنْ يُحْمَدُوا بِما لَمْ يَفْعَلُوا»(آل عمران/188) خوشش ميآيد كارهايي كه نكرده است، ستايش شود. آن زماني كه ما انقلاب كرديم. يك عده در زندان شكنجه شدند. اسير شدند. حالا تو چه كردي؟ بر فرض هم كه دو تا راهپيمايي كردي. افرادي هستند كه دو تا دانه مو را دائم شانه ميكنند. ديگر دو تا مو كه اينقدر شانه كردن نميخواهد. افرادي هستند كه سهم كمي در انقلاب دارند ولي پزشان زياد است. مثل مشكي كه آب كم دارد و صدا ميدهد. مسئول بنياد شهيد آقاي كروبي يك وقتي ميگفت: ما زني پيدا كرديم آن زماني كه ايشان مسئول بنياد بود، كه يازده نفر از خانوادهاش شهيد شدهاند. هيچ چيزي هم نميگويد. آدمي هم داريم كه يك صدم او كار كرده هرجا ميرود ميگويد. اين مسئلهي ستايش از خدا بود. ميگويد: آمدم خدمت امام صادق ديدم امام ناراحت است. گفتم: ناراحت هستي. گفت: بچهام مريض است و اميدي به او نيست. دارد ميميرد. غصه ميخورم. بالاخره امام هيجاني بود و ميرفت و ميآمد. بچهاش از دنيا رفت. وقتي از دنيا رفت ديدند امام راحت است. گفتند: آقا ببخشيد سوالي دارم. آن وقتي كه نمرده بود، هيجاني بودي. حالا كه از دنيا رفت آرام هستي؟ فرمود: آن وقتي كه نمرده بود فكر ميكردم مسئوليت من چيست؟ جان او را چطور نجات بدهم؟ الآن كه از دنيا رفت، مقدرات الهي است. ديگر آرام هستم. حاج آقا مصطفي پسر آقا هم كه از دنيا رفت، فرمود: اين لطف خدا بود. ميخواهم شاگرد و استاد را بگويم. اين انقلاب ما يك چنين پشتوانههاي فرهنگي و ايماني و اخلاقي دارد. وگرنه راهپيمايي در همهي كشورها هست. آتش زدن پرچم آمريكا و اسرائيل و راهپيمايي كارهاي خوبي است منتها درجاهاي ديگر هم هست. آنچه ايران را ايران كرد، اين بود كه ايران يك امام داشت كه آن امام شاگرد امام صادق بود و امام صادق بند به وحي خدا بود. ان نخي كه در اسكناس است به اسكناس ارزش ميدهد. والا كاغذ كه كاغذ است. همه جا شهيد ميشوند. اما شهداي ايران يك اخلاصي دارند. هيچ كجا كاركردن شايد مقدستر از بنياد شهيد نباشد. اين عقيدهي من است. نه اينكه شما كارمند آنجا هستيد. آخر گاهي آدم پول ميدهد. گاهي آبرو ميدهد. گاهي سخنراني ميكند. گاهي مقاله مينويسد. گاهي راهپيمايي ميكند. اما شهيد جانش را ميدهد. ما هركاري هم بكنيم كه جان او نميشود. هر خدمتي بكنيم اين به قيمت جان نيست. ما بدهكار هستيم. هركاري هم بكنيم نميتوانيم از عهده برآييم. امام صادق از كفار دعوت ميكرد. نامهاي كه امام(ره) براي گورباچف نوشت. آخرين روز امام صادق، آخرين روز بنيانگذار جمهوري اسلامي، امام صادق دقيقههاي آخر عمرش بود، چشمش را باز كرد و گفت: بگوييد تمام بستگان بيايند. چون هميشه حرف آخر آخرين حرف است. وقتي حضرت امير ضربه ميخورد و ميگويد: «فزت» يعني 63 سال دنبال فوز دويدم. آخرين كلام امام صادق اين بود كه فرمود: ما كسي را كه نماز را سبك بشمرد، شفاعتش را نميكنيم. به شفاعت ما نميرسد كسي كه نماز را سبك بشمارد. آقاي انصاري ميگفت: امام ساعتهاي آخر عمرش بود. گاهي از حال ميرفت. گاهي چشمانش را باز ميكرد، باز از حال ميرفت. امام به آقاي انصاري ميگويد: اگر من از حال رفتم و صداي اذان را شنيدي من را بيدار كن. ايشان ميگفت: من هم گفتم چشم! اين را گفت و از حال رفت. ده دقيقه بعد اذان ميگويند. بالاي سر امام رفتم. دلم نيامد صدايش بزنم. خلاصه صدا نزدم. ده دقيقه بعد امام چشمانش را باز كرد. گفت: وقت اذان شد؟ گفتم: بله، گفت: چه موقع؟ گفتم: ده دقيقه قبل! فرمود: چرا من را صدا نزدي؟ مگر من به تو نگفتم كه من را صدا بزن؟ حاج احمد آقا را صدا زد. گفت: به شدت ناراحت هستم. از اول عمرم تا الان نماز م را اول وقت خواندم. چرا در آستانهي مرگ من ده دقيقه دير شد؟ شما كه ميگوييد: ما مقلد امام هستيم چرا نمازتان را اول وقت نميخوانيد؟ امام صادق فرمود: كسي كه نماز را سبك شمارد از ما نيست. حالا من چند كلمه هم با مسئولين حرف بزنم. «لا ينال شفاعتنا من استخف بالصلاة» كسي كه نماز را سبك شمارد ما او را شفاعت نميكنيم. ما نماز را سبك ميشماريم يا نه؟ ما صدها شهرك داريم. شهركها آسفالت دارد. آب و برق و گاز و تلفن و همه چيز دارد، مسجد ندارد. شهرك بي مسجد نماز را سبك ميشمارد. در ادارهها اتاق مدير كل زيباتر است يا نمازخانه؟ هرادارهاي اتاق مدير كل آن لوكستر از نماز خانه باشد، اين آقاي مدير كل هم نماز را سبك شمرده است. چون ميگويد: هركس ميخواهد با من مصاحبه كند اينجا بيايد. هركس ميخواهد با خدا صحبت كند، آنجا برود. يعني بهترين اتاق براي خودش است. بدترين جا براي نمازخانه است. اتاق پستتر استخفاف است. هر شاعري براي همه چيز شعر گفته است. ولي براي نماز شعر نگفته است. اين شاعر هم نماز را سبك شمرده است. شعر نسرودن استخفاف نماز است. هر واعظي منبر برود، راجع به همه چيز سخنراني كند، راجع به عمود دين سخنراني نكند. او هم نسبت به نماز استخفاف كرده است. نميگويم: همهي سخنراني هايش نماز باشد اما بايد دو تا حديث هم دربارهي نماز بگويد. گاهي ادم غصه ميخورد، بزرگترين تابلوها براي رب گوجه است. وقتي در خيابان راه ميروي آدم فكر ميكند در باغ وحش راه ميرود. چرا مثلاً آرم قلم ما بايد سوسمار باشد؟ پتوي ما بايد پلنگ باشد؟ تمام كساني كه مسئول هستند يك تابلو براي نماز نزدند. اينها استخفاف است. چون همه نوع تابلويي است فقط نماز نيست. ميراث فرهنگي هرچه خانهي قديمي است از زير خاك درمي آورد، ولي مسجدهاي ما ميراث فرهنگي نيست؟ خانهي ايشان ميراث فرهنگي است؟ اين استخفاف است. اگر ما به جهاد سازندگي پول بدهيم، براي سم پاشي طويلهها، يعني سم پاشي طويلهها بودجه داشت، اما براي بهداشت مسجد بودجه نبود اين بزرگترين استخفاف است. اصلاً اگر مسئولين ما پيشنماز نباشند استخفاف است. چه كسي گفته كه قاضي فقط قاضي است؟ ما خيلي قاضي داريم كه مسجد ندارد. اين قاضي هست يعني در قضاوت جاي حضرت علي نشسته است، در نماز پيشنمازي ميگويد: خداحافظ. همهي قاضيها بايد مسجد داشته باشند. رودروايسي هم نداريم. مقام معظم رهبري فرمود: تمام آخوندهايي كه شغل دولتي دارند لازم است مسجد هم داشته باشند. حالا اگر بنده نمايندهي امام يا وزير آموزش و پرورش شدم، ديگر بايد مسجد را رها كنم؟ ما خيلي آخوند با سواد داريم، كه شوراي اداري دارد، مسجد ندارد. اين استخفاف مسجد است. صدا و سيما براي همه چيز فيلم ميسازد، تنها چيزي كه فيلم نساخته است فيلم نماز آموزي است. نماز به اندازهي ترشي نميارزد؟ اين سبك شمردن نماز است. امام فرمود: جمهوري اسلامي. نگذاريم كه جمهوري رودروايسي اسلامي شود. رودروايسي را كنار بگذاريم. اين آقا در اتاق خودش قالي انداخته است، در نماز خانه مسجد موكت انداخته است. بايد تذكر داد. منتهي خوبياش اين است كه وقتي گفتي توجه پيدا ميكنند، حل ميكنند. الآن همه به اين مسئله توجه ميكنند. روساي جمهور، شعرا كه بالاي هزار شعر گفتند. خيلي از مدير كلها زيباييها اتاقشان را به نماز خانه منتقل كردند. در كتابهاي دبيرستان نماز نبود الحمدلله الان آمده است. دو تا گير داريم كه هنوز در نماز حل نشده است. يك گير بازار است. يك گير هم كتابهاي دانشگاه است. در كتابهاي دانشگاه اسرار نماز نيست. مسئول كيست؟ يك كسي بايد جواب بدهد. بازار هم وقتي صداي اذان را ميشنود آب از آب تكان نميخورد. ميگويد: نميتوانم ببندم. چراغت را خاموش كن، يك سجاده بينداز و نمازت را بخوان. يا ببند و به مسجد برو. اگر كسي صداي اذان را بشنود و بي خيال باشد، در ايمانش شك كند. قرآن ميگويد: مومن كسي است «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذينَ إِذا ذُكِرَ اللَّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ»(انفال/2) امام صادق حكومتش و انقلاب و حكومت ما در بيست و دوم بهمن به خاطر نماز بود. جناب آقاي رحيميان رئيس بنياد شهيد، دو تا جزوه براي ما فرستادند چيزهايي را كه شهدا براي نماز گفتند، در وصيت نامهي شهدا چاپ شده است. گفته است: تكه هاي مربوط به نماز را جداگانه دربياوريم. دو تا جزوه دربارهي پيام شهدا درمورد نماز نوشتند. امشب چه گفتيم؟ شهادت امام صادق را تسليت عرض ميكنم. 22 بهمن را تبريك عرض ميكنم. بحث امشب اين بود كه امام صادق چه كرد؟ شاگردش بنيانگذار جمهوري اسلامي چه كرد؟ اشتراكها را گفتيم. تربيت شاگرد امام صادق و تربيت شاگرد بنيانگذار جمهوري اسلامي، امام صادق احيا كنندهي دين جدش بود. اما(ره) هم احيا كنندهي دين جدش بود. امام صادق به شبهات پاسخ ميداد. امام صادق از انقلابيون مثل زيد حمايت كرد. جمهوري اسلامي و بنيانگذار و رهبران و مسئولينش از انقلابيهاي دنيا فلسطينيها حمايت ميكنند. امام صادق جلوگيري از غلو ومبالغه و تملق ميكرد. امام هم در مقابل شاعري كه شعر گفت حركت كرد. امام صادق پول داد و گفت: فتنهها را بخوابان. امام هم شاگردش به دادستان پول داد و گفت: فتنهها را بخوابان. امام صادق در لحظهي آخر عمرش فرمود: اگر كسي نماز را سبك بشمارد ما شفاعتش نميكنيم. شاگردش هم آقاي انصاري گفت: امام را ده دقيقه دير بلند كرد. خدايا به آبروي آن استاد، و به آبروي شاگردانش از جمله امام و به آبروي همهي كساني كه در راه اين مكتب شهيد شدند به ما توفيق پاسداري از دستاوردهاي بيست و دو بهمن را مرحمت بفرما. انقلاب ما را حفظ بفرما. اگر تا حالا ما نماز را سبك شمرديم، مثلاً گفتيم: بچه نمرهات چند است؟ نگفتيم: نمازت چطوري است؟ براي كفش بچه پول خرج كرديم، ولي يك كتاب نماز براي بچه نخريديم. اينها هم سبك شمردن است. يك نفر خودش را براي مجلس كانديد كرده بود. آدم خوبي هم بود. ايشان بعد از انقلاب داماد شده بود و چهار تا دختر هم داشت. گفتند: اسم دخترهايت چيست؟ گفت: بيتا، شيتا، سيتا، خيتا، گفتم: يك خرده در دلش به زهرا اعتقاد ندارد. اسم يك دخترت را هم زهرا بگذار. اين استخفاف اهل بيت است. ما كه كمبود دكتر نداريم. يك خرده هم اعتقاد شرط است. اينقدر به اسلام وام دار نيستي كه اسم يكي از دخترهايت را زهرا بگذاري. پيداست كه تو با يك خبر ايران را به آمريكا ميفروشي. تو در دلت داغ شدي و ريش هم گذاشتي. اما پخته نشدي. در دلت معتقد نيستي. ما بايد اين انقلاب را از داخل جوش بدهيم. نه اينكه از بيرون داغ كنيم.
«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»