متن برنامه ی درس هایی از قرآن کریم حجت الاسلام قرائتی؛ تاريخ پخش :: 1377/10/27
بســم اللّه الرّحمن الرّحــيم
الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي
بينندهها بحث را اواخر ماه رمضان ميبينند، بحث ما پاسخ به سؤالات بود كه در هر جلسهاي به چند سؤال كه موردسؤال عموم است پاسخ ميداديم و اين جلسات بايد مقداري باشد كه هر مسلمان تلفن يك اسلام شناس را داشته باشد، در دانشگاه و كارخانه و بازار هرچه سؤال برايش هست بپرسد.
سؤال اول: ضمن عرض سلام حضور شما: آيا نعمتهايي كه خداوند عطا فرموده نشانه رضايتي است كه از ما دارد؟
جواب: گاهي هم ميگويند اگر فلاني را خدا دوست نميداشت اين همه چيزي به او نميداد، معاويه و شاه هم خيلي چيزي داشت، خيليها فاسد هستند و خداوند هم ميدهد و از آن طرف بعضي مؤمن و هزار رقم بدبختي دارند.
يك مثال طبّي: گاهي دكتر ميگويد هرچه ميل داريد بخوريد، و اين نشانه آن است كه او را چكاپ كرده كه نه قند دارد٬ و نه فشار و نه تب، هيچ مشكلي ندارد هرچه ميخواهد مصرف كند. گاهي هم دكتر ميبيند فلاني خوب نميشود و مردني است، به بستگان او ميگويد، هرچه ميخواهد بدهيد بخورد.
پس به دو معنا هرچه ميخواهد بخورد يا سالم است يا خوب شدني نيست.
يك مثال سربازي و پادگاني: سه رقم حال سرباز را ميگيرند:
1- سربازي كه تخلف كرده است، غيبت داشته و فرار كرده ميگويند: كلاغ پَر بايد بكند، او را زجركش ميكنند چون ميخواهند حال او را بگيرند.
2- بعضيها را براي رشد دادن دستور نظامي ميدهند، براي سينه خيز، و. . . اذيت ميكنند ولي از روي دوستي و براي رشد او.
3- براي مرخصي رفتن كار بيشتر
به مسئولش ميگويند من جشني دارم بايد بروم تقاضاي مرخصي دارم، ميگويد: اگر مرخصي ميخواهي بايد اين روزهايي كه مانده دو برابر كار بكني.
حديث: (إِنَّ الْبَلَاءَ لِلظَّالِمِ أَدَبٌ وَ لِلْمُؤْمِنِ امْتِحَانٌ وَ لِلْأَنْبِيَاءِ دَرَجَةٌ وَ لِلْأَوْلِيَاءِ كَرَامَةٌ) مستدركالوسائل ج 2 ص 437- زجرها و بلاها براي ظالم گوشمالي و براي مؤمن رشد وبراي اولياء باعث درجه. پس ما براي سختيها خود خط كشي داشته باشيم كه چرا؟
»ما أَصابَكُمْ مِنْ مُصيبَةٍ فَبِما كَسَبَتْ أَيْديكُمْ وَ يَعْفُوا عَنْ كَثيرٍ« الشوری(30)) آنچه از سختي و مصيبت به شما ميرسد چون خود چنين كسب كردهايد و اگرگناهي نباشد براي امتحان است، يا ميخواهد مقامي دهد الان سختي داده.
مثال: مسگرهاي قديم زماني كه ميخواستند ظرف را سفيد كنند در شن ميسائيدند تا آماده شود براي سفيد كردن. پس گاهي نعمتها نشانه لطف است كه در قرآن ميفرمايد:
»وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرى آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَيْهِمْ بَرَكاتٍ« الاعراف(96) اگر مردم ايمان آورده و تقوا پيشه كنند بركات را بر آنها نازل ميكنيم. وگاهي هم چون طرف قابل اصلاح نيست؟
»إِنَّما نُمْلي لَهُمْ لِيَزْدادُوا إِثْماً« الاعراف(178) فقط به آنها مهلت ميدهيم تا گناهشان زياد شد(و يكمرتبه به جانشان برسيم) پس نعمت گاهي نشانه لطف و گاهي نشانه قهر است، پس بودن نعمت علامت خود شخص نيست بلكه بايد به عمل او نگاه كرد.
مثال: اگر رانندهاي با هر سرعتي رفت و پليس به او كاري نداشت معنايش اين است كه يكمرتبه جلو او را گرفته و با اوتسويه حساب و ماشين را متوقف خواهد كرد.
سؤال دوم: ضمن عرض سلام و خيرمقدم خدمت حاج آقا: دلائل عدم جدايي دين از سياست چيست؟
جواب: خداوند تمام الطاف خود را نثار حضرت امام خميني(رحمة الله علیه) كند كه فرمود: دين از سياست جدا نيست. در حالي كه كشورهاي ديگر آخوندهايشان در خطبهها و سخنرانيها اصرار دارند كه ثابت كنند دين از سياست جداست. ميگويند نماز بخوانيد و حج بجا آوريد و كار به سياست نداشته باشيد كه آمريكا نفت كشورهاي شما را ميبرد. و لذا دو ميليون آدم در مكه مثل دو ميليون حبّه قند است، سكوت حاكم و آب از آب تكان نميخورد، و با يك ميلياردمسلمان، اسرائيل بر عليه مسلمانان هر برنامه ريزي ميخواهد ميكند من هر كجا در ديگر كشورها در اين رابطه صحبت ميكنم و آنها ميگويند كه دين از سياست جداست، ميگويم: پس شما بايد 500 آيه از آيات قرآن را جداكنيد، از حدود 6 هزار آيه قرآن، 500 تا از آنها سياسي است. قرآن ميفرمايد: نگذاريد كفّار بر شما سلطه پيدا كنند.
همانطور كه ميفرمايد: نماز بخوانيد، ميفرمايد: نفوذ كفّار در كشور اسلامي ممنوع است.
و يا ميفرمايد: »يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا بِطانَةً مِنْ دُونِكُمْ« الاعراف(118) بيگانه به اسم مستشار به اندرون شما نفوذ نكند.
و يا ميفرمايد: »يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا الْيَهُودَ وَ النَّصارى أَوْلِياءَ بَعْضُهُمْ أَوْلِياءُ بَعْضٍ« المائده(51) يهود و نصاري ولي شماها نباشند.
و آنجا كه ميفرمايد: »وَ جَزاءُ سَيِّئَةٍ سَيِّئَةٌ مِثْلُها« الشوری(40) جزاي بدي، بدي است.
مسئله مقابله به مثل زماني است كه ما قدرت و حكومت داشته باشيم. اگر موشكي به ايران افتاد، ما نماز بخوانيم ياپاسخ آنرا بدهيم.
اگر بخواهيم به اين آيه عمل كنيم بايد يك سياست و حكومتي داشته باشيم، با نماز و گريه ميشود روحيه را بالا بردولي موشك و قدرت نخواهد شد در مقابل قدرت ديگر.
آيهاي است كه ميفرمايد: »وَ الْعَيْنَ بِالْعَيْنِ وَ الْأَنْفَ بِالْأَنْفِ وَ الْأُذُنَ بِالْأُذُنِ« المائده(45) قصاص و مقابله با كسي كه جنايت كرده چشم درمقابل چشم و گوش در مقابل گوش، و بيني در مقابل بيني
و معناي اين آيه در زمان ما:
ماهواره با ماهواره، و دوربين با دوربين، و بلندگو با بلندگو٬ و مكر هم با مكر.
يعني هر رقم شيطنت استكبار را ما بايد پاتك علمي و فنّي داشته باشيم كه اين بدون قدرت و حكومت نميشود.
امر به معروف ٬ اگر فرد به فرد است حكومت نميخواهد، ولي اگر خواسته باشيم با امر به معروف و نهي از منكر امتي را نجات بدهيم، و اين بدون سياست و قدرت نميشود.
و اگر سياست و قدرت نباشد خيلي از آيات قرآن بدون معنا ميماند. پس دين از سياست امكان ندارد كه جدا باشد. بدليل آيات حكومتي در قرآن.
آيات زيادي در قرآن داريم كه رهبر شما چه كسي باشد. از عدهاي اسم برده كه لايق رهبري نيستند.
»وَ لا تَتَّبِعْ« الاعراف(142) گناهكار »كَفُورٍ« كافر »الْمُفْسِدينَ« مفسدین »الْمُسْرِفينَ« اسرافكار »وَ لا تُطِعْ كُلَّ حَلاَّفٍ مَهينٍ« القلم(10) آدمهاي پَست »أَغْفَلْنا قَلْبَهُ« الکهف(28) غافل »وَ اتَّبَعَ هَواهُ« هواپرست »وَ كانَ أَمْرُهُ فُرُطاً« الکهف(28) افراطي. پس رهبر چه كسي است؟
»يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا أَطيعُوا اللَّهَ وَ أَطيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ« النساء(59) خدا و رسول و اولي الامر(كسي كه كنار خدا و رسول و كارش مثل آنهاباشد)
و آياتي كه درباره حقوق و سياست خارجي است كه:
با چه كسي قهر و چه گروهي دوست و چه گروهي حتي اگر مردند بر جنازه آنها نماز نخوان، و اگر مسجد ساختند درمسجد آنها نرويد. و نسبت به فلان گروه برائت داشته و نسبت به كفار(اشدّاء) شديد باش، پس خلاصه اينكه اگربگوئيم دين از سياست جداست حدود 500 آيه را بايد از قرآن جد كنيم، بلكه اگر مسلمان هستيم بايد همه قرآن راقبول كنيم.
مثال: آنها كه آيات سياسي را قبول ندارند و سياست را از دين جدا ميدانند، اينها ميني مسلمان هستند مثل ميني بوس ٬ اينها 50 درصدي هستند.
به كسي گفتند شنا ميداني گفت درصد گفتند چرا گفت شيرجه ميروم ديگر بيرون نميآيم.
سؤال سوم: مردم در حكومت اسلامي چه نقشي دارند؟
جواب: نقش مردم در حكومت اسلامي تعيين كننده است، اگر طرفدار حاكم اسلامي باشند او هم زور و قدرت دارد.
مثال: سوزن و نخ است كه اگر نخ به دنبال سوزن باشد پارچه دوخته ميشود وگرنه فايدهاي ندارد، و اگر جدا شدند اگررهبر علي ابن ابيطالب هم كه باشد فايدهاي ندارد، و 25 سال خانه نشين شده و سر به چاه ميكند با ناله و گريه، و صبرمثل كسي كه تيغ در چشم و استخوان در گلو دارد.
پس نقش مردم نقش بيعت، حمايت، همراهي، و اطاعت، و قدرت دادن به حكومت است.
و لذا قرآن ميفرمايد: »مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ وَ الَّذينَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ« الفتح(29) محمد رسول خداست، كساني كه با او هستند بركفار شديد هستند.
امام خميني(رحمة الله علیه) فرمودند: در تاريخ مردمي بهتر از مردم ايران نبودهاند(حتي در صدر اسلام)
چون ملت ايران از امام خميني(رحمة الله علیه) حمايت كرده و او را رها نكرد، ولي مردم اول با علي(عليه السلام) بيعت كرده وسه جنگ در پنج سال به نام جنگهاي جمل، نهروان و صفين بر عليه او ترتيب دادند.
در نهج البلاغه هست كه حضرت مرتبه ناله و فرياد دارد. در يك جا ميفرمايد:
(قَاتَلَكُمُ اللَّهُ) خداوند شماها را مرگ بدهد.
(قبحاً لكم): صورتتان قبيح باد.
(أَشْبَاحاً بِلَا أَرْوَاحٍ) لاشههاي بي روح
مردم با امام خميني(رحمة الله علیه) بودند او با گريه رفت، و براي اولين دفعه روي كره زمين خوار شد. در تاريخ آمريكا ازطرف هيچ كشوري مثل ايران خوار نشد، با اينكه اف اشتيم ولي حمايت مردم از 14 هم نداشتیم امام خميني(رحمة الله علیه) او رابا قدرتش تحقير كرد.
الان هم همان خط است اگر حمايت از رهبري باشد قدرت داريم وگرنه ضعيف هستيم.
سؤال چهارم: با عرض سلام و خسته نباشيد: معيارهاي حقّانيت و مشروعيت يك حكومت چيست؟
جواب: پنج رقم حكومت داريم
1- گروهي با اسلحه كودتا ميكنند و قدرت را به دست ميگيرند
2- بعضي از موارد با اكثريت است
3- بعضي از موارد با اقليت است
4- بعضي از موارد با جانشيني پدر و پسر به حكومت ميرسند
حكومتهاي دنيا يكي از اينهاست، ولي ما چيز ديگري ميگوئيم:
اولي را قبول نداريم چون زور و قدرت نشانه حقانيت نيست و اگر اينچنين است زنده باد گرگ كه هميشه بر ميش پيروزاست. جانشيني هم نشانه حقانيت نيست، حتي در دنياي آخوندي كه اگر مردم او را قبول دارند حتماً پسر او هم بايدبعد از او نماز بخواند، ممكن است او را قبول ولي پسرش را قبول نداشته باشند و گاهي هم به عكس، يكي زور گرم ويكي زور سرد. اقليت هم غلط است، چون ظلم است اقليتي سرنوشت اكثريت را به دست بگيرند. اما اكثريت هم گاهي درست و گاهي هم اشتباه ميروند.
يك وقت مردم از امام خميني(رحمة الله علیه) كه در علم و تقوا و كمالات انساني برتر است حمايت ميكنند اين اكثريت حق ميرود. يك وقت مردم اشتباه ميروند مثلاً اكثريت كافر هستند بگوئيم آنها بر حق هستند.
ما چه ميگوئيم: خدا پيامبر(صلّي اللّه عليه و آله و سلم) را و آن حضرت در غديرخم علي(عليه السلام) و هر امام، تك تك، امام بعد از خود را و امام زمان(عليه السلام) مجتهد جامع الشرايط، با شرائط٬ نترس، شجاع، عادل، مجتهد كه جانشين امام و امام جانشين پيامبر و آن حضرت مبعوث از طرف خداوند.
البته هنر جمهوري اسلامي اين بوده كه بين مجتهد و اكثريت گره زده است، هم معيارهاي الهي و هم اكثريت اكثريت بدون وحي مثل اكثريتي است كه در بقيه كشورها هست.
مردم نباشند، ملاكهاي الهي باشد ميشود زمان حضرت علي(عليه السلام) و اگر مردم باشند ملاكها نباشد جامعه منحرف ميشود.
مثال: بايد هم لامپ و هم سيم برق با هم بايد باشند تا روشنايي باشد، لامپ بي برق و برق بي لامپ نميشود.
خدايا، به حق محمد و آل محمد(عليهم السلام) هرچه به عمر ما اضافه ميكني ما را با متن وحي و اسلام و معيارهاآشناتر بفرما.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته