متن برنامه ی درس هایی از قرآن کریم حجت الاسلام قرائتی؛ تاريخ پخش :: 1377/10/11
بسم الله الرّحمن الرّحیم
الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي
سؤال اول: طرح و برنامه انبياء براي قانون پذير كردن مردم چه بوده؟
جواب: نگويد اين مربوط به انبياء است و ربطي به ما ندارد. بلكه يك استاد دانشگاه يك دبير، امور تربيتي پدر و مادر چكار كنند كه حرفشان پذيرش و در مقابل آنها تسليم باشد و يك روحاني، چگونه مردم تسليم راه منطقي ميشوند.
صدها حاكم مسيحي آمد و رفت ولي نام حضرت عيسي(عليه السلام) هست و صدها حاكم يهودي نامش محو شدولي نام حضرت موسي(عليه السلام) هست و صدها شاه مسلمان و يا مسلمان نما نامش محو شد مثل ناصرالدين شاه و احمد شاه و. . . ولي پيامبر اسلام(صلّي اللّه عليه و آله و سلم) هست و روز به روز جلوهاش زيادتر ميشود. چطور شدموفق بودند؟
اصول موفقيت
الف) فطري بودن احكام
حرفي كه طبع انسان آن را بپسندد ميپذيرد، مثلاً بچه خندهاش گرفته و طبيعي است و معلم هم ميگويد نخند او هم روز به روز ميخندند جلو فطرت را نميشود گرفت.
حديث: زماني كه ميل نداري دعا نخوان: (إِنَّ لِلْقُلُوبِ إِقْبَالًا وَ إِدْبَاراً)
روح هم شهوتي دارد زماني كه روح انسان پس ميزند بايد به اقل واجبات اكتفا كند. تحميل نكن.
قرآن ميفرمايد: »عَلَى الَّذينَ يُطيقُونَهُ فِدْيَةٌ طَعامُ مِسْكينٍ فَمَنْ تَطَوَّعَ خَيْراً فَهُوَ خَيْرٌ لَهُ وَ أَنْ تَصُومُوا خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ« بقره(184) آنها كه توان ندارند روزه نگيرند.
قرآن ميفرمايد: »لَيْسَ عَلَى الْأَعْمى حَرَجٌ وَ لا عَلَى الْأَعْرَجِ حَرَجٌ« نور(61) قرآن ميفرمايد: لنگ و كور است جبهه نرود.
قرآن درباره مكه ميفرمايد: »مَنِ اسْتَطاعَ إِلَيْهِ سَبيلاً« آل عمران(97) هركس توان و استطاعت دارد حج بر او واجب است.
قرآن درباره انفاق ميفرمايد: »ما آتاها سَيَجْعَلُ اللَّهُ بَعْدَ عُسْرٍ يُسْراً« طلاق(7) هرچه داري و ميتواني
قرآن درباره سختي ميفرمايد: »وَ ما جَعَلَ عَلَيْكُمْ فِي الدِّينِ مِنْ حَرَجٍ« حج(76) در دين حرج و سختي نيست.
علت اينكه بعضي از مصلحين مردود ميشوند چون متن درس با روحيه آنها سازگاري ندارد.
اين دختر اگر برود خياطي استاد ميشود ولي چون دختر عمويش ليسانس فيزيك گرفته گرچه با روحيهاش نميسازد وبه زور ميخواند و تحميل ميكند موفق نميشود.
ب) تدريجي بودن احكام و دستورات
اگر سخنها و حرفها تدريجي باشد قبول آن آسانتر ميشود
در صدر اسلام همه خانهها شراب بود پيامبر(صلّي اللّه عليه و آله و سلم) فرمود:
از انگور دو چيز درست ميكنند يكي شراب و ديگري يك چيز خوبي. پس معلوم شد شراب خوب نيست.
مثال: اگر ميگويي من اين لباس را دارم و يك لباس خوبي يعني اين لباس خوب نيست.
مدتي كه گذشت حضرت فرمود:
البته از شراب ٬ عدهاي مثل شراب ساز و باغبان و كاميون دار و فروشنده و. . . به منفعت ميرسند ولي ضرر بيشتر ازمنفعت آن است.
بعد از مدتي فرمود: سرِ نماز مست نباشيد بقيه وقتها هيچ
بعد فرمود: حرام و اصلاً و هيچ زماني مست نباشيد اين اصل و رياست گام به گام و تدريجي است.
ج) مداوم بودن آموزش در احكام و دستورات
نبايد در راه رفتن و آموزش خسته شده و دست كشيد.
د) پيشگامي خودشان در اجرا و عمل به احكام
اگر من گفتم مسجد بسازيد بعد هم خودم از هر جهت جسمي و مالي كمك كردم مردم هم براي عمل آماده ميشوند.
هـ) مهر و علاقه به مردم
پيامبر(صلّي اللّه عليه و آله و سلم) مردم را دوست داشت. بعضي وقتها ما نميدانيم اينكه فلاني حرف ميزند از روي دوستي است يا چون مامور است. دلسوزي خودش يا براي مردم و اگر از ماموريت حقوق خودش كم كنند قهر ميكنديا نه؟ مردم را براي خودشان يا براي خود ميخواهند.
قرآن درباره پيامبر(صلّي اللّه عليه و اله و سلم) ميفرمايد:
»أَنْفُسِكُمْ عَزيزٌ عَلَيْهِ ما عَنِتُّمْ حَريصٌ عَلَيْكُمْ« توبه(128)براي شما ميسوخت و ناراحت بود از اينكه براي شما سختي هست.
علي(عليه السلام) با قنبر به بازار رفتند يك لباس سه درهمي و يكي دو درهمي خريد، و 3 درهمي را به قنبر داد. قنبر گفت شما آقا و مولاي من هستي چرا به من لباس درهمي.
حضرت فرمود: تو جوان هستي و لباس درهمي شيكتر است و براي شما بهتر.
فطرت جوان نوگرا و زيباگرائي است.
و) بيان كيفر و پاداش
مادر به دختر اگر خوب خياطي كردي يك گردنبند و پدر به پسر اگر مردود نشوي دوچرخه ميخرم و اين تشويق است براي او، اگر از چراغ قرمز رد شدي هزار تومان جريمه اثر ميگذارد.
ز) حمايتهاي الهي
و اين از همه مهمتر و جلوتر از بقيه عوامل است چون خدا ميخواهد لذا خداوند در قرآن ميفرمايد:
»إِنَّا لَنَنْصُرُ رُسُلَنا« غافر(51) ما رسولان خود را ياري ميكنيم.
»إِنَّا كَفَيْناكَ الْمُسْتَهْزِئينَ« الحجر(95) و جلو استهزاء كنندگان را ميگيريم.
»وَ رَفَعْنا لَكَ ذِكْرَكَ« شرح(4) نام تو را بالا ميبريم.
»وَ أَرادُوا بِهِ كَيْداً فَجَعَلْناهُمُ الْأَخْسَرينَ« انبیاء(70) آنها كيد و حيله ميكنند. . . ولي ما حيله آنها را نقش بر آب ميكنيم.
پس مطابق با فطرت بودن، مثلاً من از كاشان هستم اگر در كتاب درس زندگينامه فيض كاشاني باشد و شيرازيهازندگينامه سعدي و حافظ و سپاهيان زندگينامه سرداران سپاه برايشان جاذبه دارد.
دانشكده حقوق آيات حقوق، سياسي ٬ آيات سياسي، نظامي٬ آيات جبهه و جنگ، جاذبه دارد. ببينيد اين دواي درداوست.
آنجايي كه ما موفق نبوده و شكست ميخوريم يكي از اين عوامل موفقيت نيست.
سؤال دوم: چرا در خلقت خداوند به فقر و غنا و باهوش و كم استعدادي و. . . تبعيض وجود دارد؟
جواب: اين سؤال مربوط به بحث عدل است، كه يكي تيز و كند و يكي كوتاه و يكي بلند تفاوتها براي چيست؟
پس سؤال اين چنين مطرح شود:
اكنون كه خداوند عادل است اين تفاوتها براي چيست؟
اول اينكه فرق است بين «تبعيض » و «تفاوت »، اولي خوب نيست ولي دومي مانعي ندارد؟
تبعيض در حالي است كه شرائط و امتيازات مساوي است ولي فرق گذاشته ميشود مثل اينكه:
در دانشگاه شير آوردهاند براي همه و همه هم يك ليوان دارند براي يكي پُر و ديگري نصف و كمتر ميريزند. اين «تبعيض » است چون شرائط و امتيازات مساوي است.
«تفاوت » اينكه يك دختر 8 ساله دارد و يكي 4 ساله٬ ميرود بازار براي8 ساله3 متر چادر و براي4 ساله1 مترمي خرد و اين «تفاوت » حق است.
اين بحث اساسي است و بايد جواب داده شود چون يكي نمره كم ميآورد و يا بچهاش با شكلي متولد ميشودمي گويد چه خدايي و. . .
توجه به چند اصل در مسئله تفاوتها:
1- ما از خداوندطلبي نداريم.
اگر من وارد شد به يكي گل و به ديگري يكدسته نميتواني بگويي؟ ميگويم مگرطلبي دارد. مسئله شير را هم كه گفتم چون سهم دانشجوها بود. ولي وقتي شما طلبي از من نداريد به يكي ده و 20 و ديگر 100 تومان ميخواهم بدهم.
مثال: مينويسيم «ادب » آيا «دال » حق دارد كه چرا الف عمودي است و «ب » افقي من دولا. ميگوئيم آقاي «دال » تو چه طلبي داري؟
مثال: اگر قالي را بزرگ يافتند من با چاقو تكه، تكه كردم حق شكايت هست ولي اگر قالي را از اول كوچك بافتند حق شكايتي يافتند نيست. اين كه از اول بزرگ نبوده.
اگر كسي چيز داشته و من بگيرم جرم است. «دال » اگر من او را خم ميكردم بله ولي او از اول خم بوده.
پس ظلم زماني است كه يكي چيز داشته و يا استحقاقي ولي من به او ندهم و بزرگياش را بگيرم.
2- يكسري مشكلات دست خود ماست.
مثال: ما سه چانه خمير ميبريم دكان نانوايي يكي از آنها شور است و يكي تلخ و يكي شيرين و نانوا هم هر سه رامي پزد. بعد سه چانه نان ميشود و نانوا نان شور و تلخ و شيرين داد آيا نانوا ظالم است. براي اينكه خمير تلخ و شور وشيرين را ما به او داديم.
نطفه مست، بچه هم. . . ميگوئيد گيرم پدر و مادر مستي صاحب بچه ناقصی شدند بچه چه گناهي دارد؟
جواب: بچه گناهي ندارد شما بگو خدا چه گناهي دارد. هيچكدام نه نانوا و نه خمير بلكه خميرگير.
سؤال: آيا پدر و مادر ظلم كنند بچه زجر بكشد؟
جواب: بله من سنگ ميزنم سر شما خون ميآيد، هميشه ظالم كسي و مظلوم ديگري است.
سؤال: پدر و مادر غلط كردند خدا خودش درست كند.
ما خمير شور داديم ولي نانوا كمي خمير قاطي آن و جلو شوري آن را بگيرد.
جواب: بله خدا ميتواند ولي معنا و نتيجه اين خواهد شد كه هيچ علتي، علت، و هيچ معلولي، معلول نباشد.
بنده سنگي به پيشاني شما ميزنم خدا نميتواند اين سنگ را پنبه كند. پس معنايش اين ميشود كه هيچ چيز به هيچ بند نباشد و سنگ روي سنگ بند نميشود و علت و معلولها به هم ميريزد.
ما هنداونه ميكاريم خدا كه ميداند امسال وضع هندوانه خوب نيست خربزه درآورد وقتي ميداند وضع پياز خوب نيست سيب زميني درآورد.
پس تمام سببها و مسبها به هم ميريزد و انسان براي هيچ كاري نميتواند برنامه ريزي كند.
ما حال درس خواندن نداريم خداوند وقت امتحان به ذهن ما آورد، بالاخره جوان نميداند امشب بخواند و يا نه واستاد ميگويد من درس بدهم يا نه، سوار ماشين سالم يا قراضه شويم يعني هيچ كس روي هيچ كاري نتواندبرنامه ريزي كند. البته خداوند ميتواند نطفه يك مست را تبديل به بوعلي سينا كند و تخمه هنداونه را خربزه و سنگ راپنبه كند. قدرت خداوند نسبت به هيچ كاري محدود نيست ولي معنايش اين است كه هيچ برنامهاي در كار نباشد. پس اينها را بايد به حساب بگذاريم كه خود خمير شور دادهايم.
3- هركه بامش بيش برفش بيشتر
يك نيم دايره را تصور كنيد از هر كجاي اين نيم دايره كه موقعيت رهبر و وزير و كارمند باشي و درست حركت كني به دوطرف نيم دايره زاويه قائمه خواهد شد يعني حركتها درست است يعني من و ابوعلي سينا يكجور ميتوانيم به خداوندنزديك شويم. بوعلي سينا در يك ساعت مطلب و من يك مطلب اجرا و من يكي است اصل اين است كه حركت درست باشد.
و لذا داريم كه: (وَ لَا يُفْرَقُ عِنْدَ ذَلِكَ بَيْنَ الْقَوِيِّ وَ الضَّعِيفِ)اي خدائيكه توفيق را بين ضعيف و قوي مساوي قرار دادهاي پائين و بالا فرق نميكند، حركت درست باشد زاويه قائمه خواهد شد.
انتخاب(كتاب اللّه و عترتي) و حركت(اهدنا الصراط المستقيم) بايد صحيح باشد. راه بسته نيست آنكه يك كيلو و آنكه صد كيلو نخ دارد فرق نميكند مهم آن است كه درست ببافد.
خداوند حساب نميكند چقدر ولي ميبيند اين بنده هرچه توان داشت كم نگذاشت.
يكي صد ميليون دارد يك ميليون و يكي صد تومان يك تومان ثواب هر دو يكي است چون هر دو يك صدم دارايي رادارند. درصدها چون يكي است اجر هم يكي است.
خدايا: ما را از تمام بركات اين ايام برخوردار بفرما.
خدايا: دين ما مكتب و رهبر و امت و نسل و ناموس و عقائد و افكار ما حفظ بفرما.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته