متن برنامه ی درس هایی از قرآن کریم حجت الاسلام قرائتی؛ تاريخ پخش :: 1377/10/3
بسم الله الرّحمن الرّحيم
الهي انطقني بالهدي و الهمني التّقوي
امسال تصميم گرفتيم به سؤالات پاسخ دهيم و قرار شد در ماه رمضان امسال سؤالاتي را جواب بدهيم. محور سؤالات در هر جلسه مشخص ميشود تا سؤالات در همان محور باشد. مثلا يك جلسه درباره عقايد باشد درباره اخلاق باشد، درباره مسايل اجتماعي باشد، درباره مسايل فكري، اعتقادي، مذهبي، خانوادگي و. . . باشد. حالا در اين جلسه به سؤالات درباره مسايل اعتقادي پاسخ ميدهيم. ما سؤالاتي را كه براي عموم مردم مطرح است پاسخ ميدهيم، چون در بحث تلويزيوني بايد سؤالات امّت پاسخ داده شود. من آمادهام تا 6-5 سؤال پاسخ دهم. اما سؤال اوّل: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيم»، ضمن عرض سلام خدمت حضرت عالي، سؤالي كه از خدمتتان داشتم در رابطه با: « تفاوتي كه قوانين انبياء با قوانين بشري دارند» است. پس سؤال اين شد: فرق بين قوانين الهي با قوانين بشري چيست؟ يك فرقش را همه بلديم. چون اگر كسي بخواهد قانون وضع كند سازنده بايد قانونش را بدهد مثلا براي يك بخاري مهندسي كه اين بخاري را طراحي كرده. . . يا ماشين را طراحي كرده. . . يا پلوپز و زود پز را طراحي كرده. . . شما هر يك از اين محصولات كارخانهاي را كه ميخريد وقتي در جعبه كارتونش را باز ميكنيد يك دفترچه در آن هست به نام دفترچه راهنما. اين دفترچه را چه كسي بايد بنويسد؟ كسي كه آن را ساخته است. وقتي شما شربتهاي دارويي را از توي قوطي آن در ميآوريد كنارش يك ورقه است در آن تركيبات شيميايياش را نوشته و مقدار مصرفش را هم معين كرده است. چه كسي اين ورقه را نوشته؟ سازنده. آن كسي كه كولر را ساخت بايد قانونش را بنويسد پس حرف ما اين است: قانون را بايد سازنده بنويسد من(انسان) از يك كولر و شربت و. . . كه كمتر نيستم، همانطور كه ميگوييم: قانون هر چيزي را بايد سازنده آن چيز بنويسد: بشر را هم سازندهاش برايش قانون بنويسد. اصلا بشر براي بشر حق قانونگذاري ندارد. اين مجلس شورايي را كه ميگويند قوه مقننه بايد بگوييم: قوه مقننه يعني قوهاي كه ميآيد تطبيق ميكند نيازها را با قانون الهي. و گرنه بشر حق قانونگذاري ندارد. درست نيست كه در اين مملكت بگويند. قانون بخاري را بايد سازندهاش بدهد، همه كالاها و محصولات بايد سازندهاش قانونش را وضع كند، بزرگترين محصول هستي كه انسان است سازندهاش قانونش را ندهد. يك روز ميگوييم: شرق به نظر تو چه كنيم؟ غرب به نظر تو چه كنيم؟ سازنده من خدا است آنوقت قانون را از شرق و غرب بگيريم! درست مثل اين است كه يك بخاري بخري بياوري پيش پيشنماز و بگويي: حضرت آية الله من بخاري خريدم چقدر نفت در آن بريزم؟ ! آخه اين به آية الله چه ربطي دارد؟ از سازندهاش بپرس. گرفتم قانون از غير سازنده غلط. سازنده است.
دوّم: قوانين بشري از بشريست كه محدوديت علمي دارد. اطلاعات بشر محدود است. چون علمش محدود است قوانينش هم محدود است. قوانين بشري برخاسته از علم محدود است. بشر علمش كم است، بر اساس علم كمش قانون وضع كرده است. ما قانون را از خدا ميگيريم كه علمش بي نهايت است.
سوم: قوانين بشري برخاسته از غرائز و هوسهاست. و گرنه به چه دليل قانوني در ايران داشت تصويب ميشد كه: هر آمريكايي هر جنايتي در ايران كرد حكومت ايران جرأت دخالت نداشته باشد. يعني اگر يك آمريكايي خواست آب دهان به صورت من پرت كند بنده فوراً بايد با دستمال كاغذي صورتم را پاك كنم و به او چيزي نگويم! سلام و صلوات خدا بر امام بنياينگذار جمهوري اسلامي باد. كي گفت اين قانون تصويب شود؟ همين الان در سازمان ملل 5 كشور حق وتو دارند؟ چرا اينها بايد حق وتو داشته باشند؟ به چه دليل؟ هوس و زور است. ميگويد: من ميخواهم رييس باشم تك محوري يك قطبي آمريكا ميخواهد همه كشورها تحت قدرت او باشند، به چه دليل؟
چهارم: قوانين بشري براي مجرم كيفر دارد. ولي براي كسي كه كار خوبي انجام داده پاداش ندارد! قانون رانندگي از قوانين بشري است. اگر تصادفي كردي جريمهات ميكنند، از چراغ قرمز رد كردي جريمهات ميكنند. اگر خلاف كردي تو را ميگيرند و زندان ميكنند. اما اگر به چراغ قرمز رسيدي ايستادي، نميگويند: آقاجون ايستادي اين هزار تومان را بگير. براي رد شدنش 5000 تومان ميگيرند، براي ترمزش. . . يعني 50 درصد قوانين بشري درست است.
پنجم: قوانين بشري ظاهر را كنترل ميكند. در قوانين الهي چون انسان به مبدأ ايمان دارد باطن را هم كنترل ميكند. در قوانين بشري اگر پليس باشد كنترل ميكند و راننده نگه ميدارد. اما اگر كسي در خانه اش ميخواهد يك خلافي بكند هيچ كس هم نيست. اما ميگويد: خدا كه هست. يعني مؤمن به خدا در تنهايي هم خلافي نميكند. موتور قوانين الهي درون انسان است. ولي قوانين بشري اينطور نيست. مثل ماشين كه: موتوري كه به ماشين برق ميدهد. و درون آن است. ولي يك خانه برقش از بيرون ميآيد. اگر از بيرون برق قطع شود خانه تاريك ميماند. ضامن اجراي قوانين بشري بيروني است ولي ضامن اجراي قوانين الهي دروني است. از همه گذشته قوانين بشري را آدمهايي وضع ميكنند كه معصوم نيستند(پنجم) يك آدم عادي يا يك مجرم يا يك جنايتكار هم ممكن است قانوني وضع كند قوانين بشري ارزشي ندارد چون آن شبي كه مادرش او را زاييد براي خودش زاييد. ما را هم مادرمان براي خودمان زاييده. هيچكدام از ما وقت تولد بله قربان گوي يكديگر نبوديم. حالا به چه دليل تو پشت ميز نشستي و من بايد بله گوي تو باشم؟ ! تو كي هستي؟ ! (ششم)
هفتم: قوانين بشري قداست ندارند. قوانين بشري جامعيت ندارد(هشتم) قوانين بشري قابل تغيير است. بنابراين خيلي فرق است بين قوانين بشري و قوانين الهي.
سؤال دوّم «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيم» با عرض سلام و خسته نباشيد خدمت شما و تمام بينندگان برنامه، من از طرف دوستانم تشريف فرمايي شما را به شهر شيراز خير مقدم عرض ميكنم و خيلي خوشحاليم كه از نزديك شما را ملاقات ميكنيم و از صحبتهايتان استفاده ميكنيم. يكي از سؤالاتي كه فكر خيلي از دوستان را مشغول كرده بود اين است كه: ما در جاهايي بايد از خدا بترسيم و در جاي ديگر بايد او را زياد دوست داشته باشيم. يعني ترس و عشق را چگونه ميتوانيم كنار بگذاريم؟ سؤال ايشان اين است: چگونه ميتوان هم از خدا ترسيد و هم او را دوست داشت؟
آخر اگر ميترسيم ديگر دوستش نداريم! اگر دوستش داريم نبايد از او بترسيم هم تقوا(ترس از خدا) هم عشق چگونه؟ اگر فكر كنيد خودتان هم ميتوانيد به آن پاسخ دهيد. اشكال دارد كه آدم هم بترسد و هم دوست داشته باشد؟ الان شما پدر و مادرتان را دوست داريد، اگر هم خلاف كنيد از آنها ميترسيد. معلم را دوست داريم، از معلم ترس هم داريم. يعني اگر درس را نخوانيم از عدالت معلم ميترسيم. يعني خودش را دوست داريم از عدالت او ميترسيم. وقتي ميگويند: از خدا بترس، خدا كه ترس ندارد. ما وقتي ميگوييم تقوا يعني از مقام خدا بترس. مثلا قاضي، ما چرا از قاضي ميترسيم؟ قاضي هم مثل ما يك آدم است كه در آنجا نشسته، آدم كه نبايد از آدم بترسد. منتهي چون او قاضي است از مقام قضاوت ميترسيم و لذا قرآن ميفرمايد: «وَ أَمَّا مَنْ خافَ مَقامَ رَبِّهِ وَ نَهَى النَّفْسَ عَنِ الْهَوى» نازعات/40 يعني ترس از مقام است. همين قاضي وقتي از پشت ميز بيايد بيرون در استخر از او نميترسيم. در حمام از او نميترسيم. خيلي وقتها آدم در مكه با افرادي روبرو ميشود كه اگر ميخواست در ايران او را ببيند بايد دو ماه وقت ميگرفت. ولي در مكه مثل باقي حاجيها او را ميتوان ديد. اينكه آدم ميترسد از شخص نميترسد از مقام ميترسد. پس ما به خاطر الطاف خدا و به خاطر مهر او، او را دوست داريم و به او عشق ميورزيم. اينقدر خدا از ما عيب سراغ دارد كه اگر يكي از آنها را دوستان جون جوني ما ميفهميدند، نوار و فتوكپي و فيلم ميگرفتند پخش ميكردند و آبروي ما را ميريختند. خداوند همه عيوب ما را ميداند و مخفي ميكند: «يَا مَنْ أَظْهَرَ الْجَمِيلَ وَ سَتَرَ الْقَبِيحَ»(كافي، ج2، ص578) در دعا داريم: خدا جون! عيبهاي مرا پوشاندي، آبروي مرا حفظ كردي. پس خدا را دوست داريم به خاطر نعمتهايي كه به ما داده. يك كار خوب كه ميكنيم چند تا ثواب ميدهد. قرآن ميفرمايد: اگر يك عبادت كني ده برابر پاداش ميدهم. عيبهاي ما را ميپوشاني. خودمان را هم آفريدهاي. عقل و فطرت و هوش و استعداد هم به ما دادي. زمين و آسمان را براي ما خلق كردي: «خَلَقَ لَكُمْ»، «سَخَّرَ لَكُمْ» ابر و باد و مه و خورشيد و فلك مال ما است. به خاطر اين كارها خدا را دوست داريم. به خاطر خلافهايي كه داريم و خدا هم عادل است از خدا ميترسيم بنابراين اشكالي ندارد.
سؤال سوّم: يا رحمان و يا رحيم، با عرض ارادت و احترام و خوش آمد گويي خدمت حاج آقا، سؤالي كه داشتم اين بود كه: تفاوت بين معجزه پيامبران و سحر و شعبده و اختراع در چيست؟ سؤال ايشان درباره نبوّت است. ميگويند: پيغمبر بايد معجزه داشته باشد. يعني يك كاري بكند كه هيچ كس نتواند آن كار را بكند. ممكن است گفته شود: در محله ما هم يك كسي است كه هيچ كس نميتواند. ميگوييم، چه ميكند؟ ميگويد: يك ماشين سنگين را از روي دستش بلند ميكند. قهرمانان بين المللي هيكلشان در دنيا تك است. يا شعبده بازي، يا سحر يا جادو، سعدي شيرازي و حافظ شيرازي اشعاري گفتهاند كه هيچ شاعري نميتواند مثل آن اشعار را بسرايد. مرتاضان در هندوستان افرادي هستند كه 40 شب نميخورند 40 شب نميخوابند! همين اينها كارهاي چشمگيري است. شما ميگوييد: پيغمبر كاري ميكند كه هيچ كس نميتواند. يك كسي ميگويد: مرتاضان هندي 1-، مخترعان 2-، شعبده بازان3-، قهرمانان4-، مكتشفين 5- و. . . همه كساني كه در دنيا يك كار جديدي ميكنند ممكن است يك كاري بكنند كه كسي نتواند آن كار را انجام دهد. جواب اين سؤال را از خودتان ميپرسم. فكر ميكنم بلد باشيد. اگر كم آورديد من ميگويم. فوقش در چي است؟ (يكي از دانش آموزان گفت) كار آنها زود گذر است. نه برخي از كارهاي انبياء هم زود گذر بودند. فقط معجزه باقي قرآن است وگرنه آن مردهاي كه حضرت عيسي- عليه السلام- زنده كرد الان نيست. (برخي ديگران از دانش آموزان پاسخهاي ديگر دادند كه به علت نا مفهوم بودن نتوانستم بنويسم. البته حاج آقا برخي جوابها را تأييد كردند كه ميآيد.)
حالا اجازه بدهيد كه من ديگر معلم شما نباشم بلكه همشاگردي شما باشم. همشاگردي پير قبول ميكنيد؟ من حرفهاي شما را جمع بندي ميكنم. پاسخ: 1- هدفها فرق دارد. اين را هيچ كدامتان نگفتيد. هدف آن كسي كه ماشين را از روي دستش عبور ميدهد چيست؟ برايش كف بزنند و مدال بگيرد. هدف آن مرتاض چي است؟ اينكه بگويد: هيكل من از همه مردم قويتر است. انبياء هدفشان نشان دادن خود نيست. هدفشان اين است كه بگويند: من از طرف خدا آمدم. اين كار من هم خدايي است پس تو بيا سمت خدا. يعني ديگران مردم را به خودشان دعوت ميكنند، انبياء مردم را به سوي خدا هدفها فرق ميكند. هدف انبياء اين است كه مردم را سعادتمند كنند. آن كسي كه اختراع ميكند، اكتشاف ميكند، زندگي را بهتر ميكنند و نه آدمها را. و لذا الان زندگيها بهتر شده، آدمها بهتر نشدهاند. 2- سابقه: انبياء حتي يك نقطه ضعف هم نداشتند. يك نفر هم پيدا نميشود كه به پيغمبري گفته باشد. من يادم ميآيد كه تو در بچه گيات فلان گناه را كردي، يك همچين دروغ گفتي، يك سنگي تو كلّه فلاني زدي. انبياء معصوم بودند. هيچكدام از اين آقاياني كه اهل اكتشاف و اختراعند سابقهشان مثل انبياء پاك نيست. خودشان هم ميدانند چقدر نقطه ضعف دارند. اين را هم شما نگفتيد. اما آنهايي كه شما گفتيد: 3- كار آقايان تمريني است. يعني آن پهلواني كه ماشين را از روي دستش عبور ميدهد وقتي بچه شير خوارهاي در قنداق بود قاشق چايخوري بلند كرد. بعد كه بزرگتر شد دسته گوشتكوب بلند كرد. مرتب تمرين كرد تا به اينجا رسيد. ولي انبياء تمرين نميكنند. وقتي به حضرت صالح ميگويند: الان يك شتر از اين كوه بيرون بياور. ميگويد: صبر كن من اول تمرين كنم! اول يك موش بياورم! بعد يك بزغاله بيرون بياورم! كار انبياء تمرين ندارد.
4- كار آقايان تحصيلي است. يعني آقايي كه مخترع است يا اكتشاف كرده، درس خوانده. كلاس اول و دومي در كار بوده. انبياء درس نميخواندند. 5- كار آقايان تخصصي است. يعني آن مرتاض، تخصصش فقط در نخوردن است. اگر بگوييم: تو كه ميتواني چهل شب نخوري، پس چهل شب هم نخواب! ميگويد: نه، تمرين من فقط در نخوردن است! يكي هم تمرينش در نخوابيدن است. اگر بخواهيم جابجا كنيم قاطي ميكنند. 6- كار آقايان پشتوانه غيبي ندارد. ولي معجزه پشتوانه غيبي دارد. 7- آقايان ميگويند: من اين كار را كردم و ديگر كسي نميتواند اين كار را بكند(تحدي) هيچ كس نميتواند اين حرف را بزند. يعني ممكن است كس ديگري بيايد و از او بهتر كار كند. كار آقايان تحدي ندارد. تحدي يعني مبارز طلبي. نميگويند: من اين كار را كردم، كس ديگر نميتواند. ميگويد: من اين را ساختم. ان شاء الله كسان ديگري ميآيند و آن را كاملتر ميكنند. وقتي آپولو را فرستادند به كره ماه، نگفتند: ديگر كسي كره ماه نخواهد رفت. گفتند: در آينده با امكانات بيشتر و با تخصص بهتري پرواز بيشتري خواهيم داشت. اما پيغمبر نميگويد: فعلاً من قرآن را آوردم و در آينده كس ديگري قرآن بهتري خواهد آورد! تحدي خواهد آورد.
سؤال چهارم را اجازه دهيد خودم طرح كنم و در يك دقيقه به آن پاسخ دهم. اين سؤال در ماه رمضان مطرح ميشود؟ گفته ميشود: چرا ما يكروز خورديم و 60 روز كفاره دارد؟ يكروز خورديم بايد يكروز كفاره دهيم! اول: اگر بگويند: يكروز خوردي پس يكروز پس بده خيلي از مردم تند تند ميخورند! اگر جريمه كم باشد مجرم زياد ميشود. دوم اينكه: وقتي خداوند ميفرمايد: اگر يكروز عمدي خوردي 60 روز روزه بگير، ميخواهد بگويد: فايده و بركاتي كه در ماه رمضان بخاطر آن يكروز از دستت رفت با يك روز جبران نميشود. بايد 60 روز روزه بگيريد مثلا ميگويند: اگر اين مغز بادام را نخوري بايد 60 تا قاشقاش رشته بخوري. يعني چه؟ يعني ويتامين اين مغز بادام به اندازه 60 قاشقاش رشته است. يعني يك بركتي از دستت رفت كه بايد با 60 روز روزه آنرا جبران كني. اگر كسي ده متر قالي ابريشم دزديد بايد صدمتر قالي پشمي بدهد. . . يعني چه؟ يعني نرخ ابريشم صد برابر نرخ پشم است. همه چيزي كيلويي و كمّي نيست بلكه كيفي است. همينطور كه شب قدر برابر هزار ماه است بلكه بيشتر: «لَيْلَةُ الْقَدْرِ خَيْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ» قدر/3 يك آيه قرآن خواندن در ماه رمضان، ثواب يك ختم قرآن دارد، با يكروز روزه گرفتن خوردنش هم اينقدر آدم از بركات محروم ميشود كه بايد 60 روز روزه بگيرد. حتي ممكن است اين 60 روز خاصيت آن يكروز را هم نداشته باشد.
والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته