متن برنامه ی درس هایی از قرآن کریم حجت الاسلام قرائتی؛ تاريخ پخش :: 1370/5/31
بسم الله من الرحمن الرحيم
الهي انطقني بالهدي والهمني اتقوي
درخدمت برادران وخواهراني هستيم که در ميراث فرهنگي هستند. از جاهايي که حقش اين است كه ما داشته باشيم ميراث فرهنگي است. خدا در قرآن ميفرمايد: اي فرعون ما بدنت را نگه ميداريم تا در طول تاريخ ببينند وعبرت بگيرند. «بِبَدَنِكَ لِتَكُونَ لِمَنْ خَلْفَك»(يونس/92) اگر غلط نخوانده باشم. حفظ يک سري چيزها که نشان دهنده رشد است، نشان دهنده هنر است. متاسفانه ما آثار فرهنگيمان را در کشورهاي اروپايي بايد ببينيم. من در اروپا ديدم که چقدر آثار هنري و علمي ما را دزيده بودند. آنجا ما ديدم كه تا حالا چقدر سر مسلمانها کلاه رفته است. خدا ميداند که دهها هزار کتاب مفيد و عتيقه را از کتابخانههاي ما خريدند يا دزديدند و بردند. ما کتابهايي داريم که در ايران نيست. در نجف نيست. در حوزه علميه نيست. در کتابخانه غربيها هست. منتها اين به خاطر دلگي ما است. ما کاشانيها ميگوييم: دلگي! شايد شما هم جاي ديگر همين را ميگوييد. دلگي يا شل شدن! حالا به خاطر يک در آمد مختصر ما بهترين آثار عتيقهمان را، بهترين آثار علميمان را کما اينکه افراد نابغهمان را ميدهيم. بايد اينها را حفظ کنيم. من براي اين حرف يک آيه مينويسم ولي بحثم اين نيست. اين هشداري براي همه مسلمانها است و شما هم که در آثار فرهنگي هستيد و حفظ ميراث اين آيه را بايد حفظ کنيد. قرآن به يغوب ميفرمايد: يقوب گفت يا بني! اي پسر عزيز! «لا تَقْصُصْ رُؤْياكَ عَلى إِخْوَتِكَ فَيَكيدُوا لَكَ كَيْدا»(يوسف/5) يوسف خواب ديد. به پدرش گفت: خواب ديدم. پدرش تا ديد خواب، خواب مهمي است فرمود: پسر من خوابت را نقل نکن. «لا تَقْصُصْ رُؤْياكَ عَلى إِخْوَتِكَ» خوابت را براي برادرهايت نقل نکن. چرا؟ خوابت را نگو. «فَيَكيدُوا لَكَ كَيْدا» براي تو نقشه و حيله ميکشند. يک حيله خطرناک! خوابي هم که دشمنت را حساس کند به دشمنت نگو! در بيداري خوابت را نگو. به برادرت نگو. چه برسد به بيگانه! خوابت را به برادرت نگو. چون ممکن است در نخت تو برود. پس بيداريت را حتما نگو. کتابهاي خطي را نگو. آثار عتيقهاي را نگو. فلاني چه نبوغي دارد؟ گاهي وقتها ما يک چيزهاي ميگوييم. « فَيَكيدُوا لَكَ كَيْدا » من به بعضي از برادرهايي که آثار عتيقه و کتابهاي عتيقه را نشان ميدهند در تلويزيون گفتم که شما درست نيست که اينها را نشان ميدهيد. وقتي فهميدند در اين موزه، در اين کتابخانه چنين تحفهاي هست، « فَيَكيدُوا لَكَ كَيْدا » بالاخره دزد و رندي باشد. هرکسي باشد نقشه ميکشد و تا به حال از نظرعلمي و هنري خيلي سر ما کلاه رفته است. ما بايد اينها را حفظ کنيم. آيا حفظ اين آثار در اسلام ريشه دارد؟ بله! امام صادق(ع) مهماندار شد. به مهمان هايش گفت: ميخواهيد يک چيزي از ميراث فرهنگي به شما نشان بدهم؟ يادگاريهاي اميرالمومنين است. گفتند: چيست؟ گفت: آن لباسي که حضرت علي پوشيده است و شمشيرخورده است. ابن ملجم روز نوزدهم ماه مبارک رمضان به حضرت علي ضربت زد. خون حضرت امير روي آن لباس ريخته و من آن لباس را دارم. ميخواهيد ببينيد؟ پيدا بود امام حسن، امام حسين، امام زين العابدين، امام باقر يعني امام صادق چند امام را حفظ کرده بود. آن جعبهاي که مادر موسي، موسي را در آن گذاشت و در رود نيل انداخت، آن جعبه هنوز هست. «إِنَّ آيَةَ مُلْكِهِ أَنْ يَأْتِيَكُمُ التَّابُوت»(بقره/248) آن تابوت آن جعبه هنوز هست. اول کسي که ميراث فرهنگي را حفظ كرد خود رسول اکرم است. عصاي موسي دست حضرت مهدي است. يعني حضرت مهدي حافظ ميراث فرهنگي است. مصحف فاطمه زهرا(س) که در آن يک سري علوم غيب درج شده است دست امامها بود و حتي شايد تعجب بکنيد و نشنيده باشيد. براي دفعه اول بشنويد. امام حسين(ع) اين مصحف را در کربلا هم داشت. گاهي ميخواست يکي از آقايان را خبر کند. ورق ميزد يکي را ميخواند. کتابي به عنوان مصحف زهرا(س) است. حضرت امام در وصيت نامه ميفرمايد: ما مفتخر هستيم. يک جمله اين است که ما مفتخر هستيم که مصحف زهرا در دست ماست. اين كتاب کتابي بوده كه يک کد داشته است. با آن کد ائمه ما تماس ميگرفتند و از آينده خبر داشتند. به هر حال ما يک مقدار ساده انديشي ميکنيم. يک چيزي را خيلي ساده نگاه ميکنيم. ما بايد اينها را حفظ کنيم و تا حالا هم خيلي کلاه سرمان رفته است. من به عنوان يک برادر ايراني مسلمان از همه تقاضا ميکنم كه کتابهاي خطي و آثار باستاني و عتيقهها را حفظ کنيد. اينها نشان دهنده ما است. پريشب در يک مقالهاي خواندم که آمريکا و اروپا حدود کمتر از دويست سال است که حمام را بوجود آوردهاند. حال اينکه تاريخ حمام در اسلام از هزار و سيصد سال تجاوز کرده است. مثلاً حمام در خانه! حديث داريم که نگذاريد زن هايتان به حمام بروند. يعني سعي کنيد در خانه همه حمام داشته باشند. تا چند سال پيش همه حمامها بيرون بود. اخيرا در سي سال گذشته هرکس خانه دارد در خانهاش حمام زده است. ولي حمام در خانه اين متن روايت است. به هر حال حيف ما که اسلام را رها ميکنيم و به يکي ديگر ميدهيم. بعد ميرويم قرضي ميگيريم. مثل جک است. واقعيت است ولي هرکس بشنود خيال ميکند كه جک است. يکي از فضلاي قم يکي از علما اسمش را نميبرم. نه اسمش را ميگويم. نه کتابش را ميگويم. چون که راحتتر حرف بزنيم. کتاب خوبي نوشته شده كه اين کتاب را برداشتند و به زبان خارجي ترجمه کردند. ايراني ديگر نميدانسته كه اين کتاب از ايراني به خارجي ترجمه شده است. دوباره برداشته آن را از خارجي به ايراني ترجمه کرده است. اين به خاطر اين است که ما نميدانيم چه داريم؟ عرض کردم كه هرچه خودمان داريم قدرش را نداريم. همينطور تقليد ميکنيم. يک خرده دچار خود باختگي شدهايم. متاسفانه در خيلي از ما اين اتفاق افتاده است. بحثي که امروز ميخواستم بكنم بحث کرامت انسان است. بخصوص از زنها تقاضا ميکنم. دختر خانمها، مادرها هرکاري دارند بيست دقيقه بنشينيد و ببينيد. حتماً خانمها و دختر خانمها ببينند. اگر دختر خانمي هم ميخواهد بنويسد. دبيرهايي که خانم هستند اين بحث را گوش بدهند. چون اين بحث بحث خوبي است. تمام خانمهاي که مربي هستند. دبير هستند. مسئول تربيت هستند. استاد دانشگاه هستند. عنايت داشته باشند. برادرها هم برايشان مفيد است. موضوع بحثمان عفاف و کرامت است. اين موضوع بحثمان است. ما هر لحظه در دنيا معاد سازي ميکنيم. رسول اکرم فرمود: شما يک سبحان الله، يک ذکري که ميگوييد، صد درخت در بهشت اضافه ميشود. يک نفر گفت: پس من خيلي درخت در بهشت دارم. چون تا حالا خيلي سبحان الله گفتم. فرمود: گاهي هم يک آتش ميفرستد و همه را ميسوزاند. اصلا تمام حرکاتمان دارد معاد سازي ميکند. شر ما جهنم سازي ميکند. خير ما معاد سازي ميکند. بهشت سازي ميکند. ما نميتوانيم همينطور رها باشيم. «أَ فَحَسِبْتُمْ أَنَّما خَلَقْناكُمْ عَبَثاً»(مؤمنون/115) خيال ميکني شما همينطور رها شدي. كارهاي ما هرلحظه بازتاب دارد. يک چيزي را ساده ميگيريم. ساده نيست. يک مثال براي بچهها گفتند. به بچهها گفتند: تو که داري با دندانت بادام ميشکني. توخيال ميکني بادام را شکستي و خوردي. اما اينطور نيست. چون اين فشاري که دندانت به بادام ميآورد، باعث ميشود كه دندان ترک بر دارد. بعد غذا لاي دندان ميرود و سياه ميشود. حالت کرم خوردگي ايجاد ميشود. بعد از يک مدتي مجبور ميشوي كه بروي دندان سازي و اين را بتراشي و با يک موادي پر کني. وقتي ميروي دندانت را پرکني، آن موادي که دندانت را پر ميکني از آمريکاست. فرمود: شما بادام ميشکني هفت سال ديگر به آمريکا نياز داري. ساده نيست. چاقو نميخواهد. بده من با دندانم ميشکنم. ساده نيست. بادامي را که ميشکني بيست و پنج سال ديگر صدايش در ميآيد. تمام کارهايي که ما ميکنيم دير يا زود در معاد، درقيامت «فَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ خَيْراً يَرَهُ»(زلزال/7) خوب بايد حساب کنيم که عفاف يک کرامت است. برهنگي ارزش نيست. من ميخواهم يک حساب رياضي براي خانمها بکنم. ببينيد خانمها مرد يک تسلط دارد. شما هم يک تسلط داريد. البته معمولا يک خانم به يک خانمي ميگويد: من در آمدم بيش از مردم است. من زورم بيش از مردم است. ممکن است يک مردي مريض باشد و زنش قوي باشد. ممکن است يک مردي فقير باشد و زنش پولدار باشد و قدرت و در آمد پوليش زياد باشد. ما کار به اگرها نداريم. مرد قدرت بدني ومالي دارد. معمولا اينطوري است. حالا يک معمولا هم بگذاريم که خانمها ناراحت نشوند. معمولا مردها قدرت بدني و مالي دارند. زن چه کند؟ خداوند حکيم است. اگر زن را ضعيف خلق کند آنوقت زن هميشه تو سري خور است. آنوقت در عوض اينکه مرد چنين قدرتي دارد خدا يک قدرتي به زنها ميدهد. معمولا زنها قدرت قلبي دارند. يعني مردها تسلط بدني و زنها تسلط قلبي دارند. يعني مرد قدرت دارد. تسلط بدني ومالي دارد اما زن تسلط قلبي دارد و اين تسلط قلبي هرچه بيشتر باشد تصرف بيشتر است. يک اروپايي، غربي اين را گفته است. من اين توهين را به زنها ميگويم. به يک جوان غربي گفتند که چرا ازدواج نميکني؟ ببين چقدر بي حياست! چقدر بي ادب است. ببين زن در غرب چقدر خفيف است. بخاطر اين که گفت: مگر احمق هستم كه بروم گاوداري درست کنم. در خانه گاو بياورم. چون آنجا هروقت بخواهم هر دختري خودش آرايش کرده کنار کوچه هست. منکه هر وقت ميخواهم شير تازه هست. مگر ديوانه هستم كه بروم گاو بياورم. يعني زن اينطور نزد يک جوان تحصيل کرده غربي سقوط کرده است. به زن خيلي توهين شد. براي جاسوسي از زن استفاده شده است. حتي خود ايرانيها که در خارج کار ميکنند براي اينکه بعضي ايرانيها را شکار کنند. براي خبر از زن استفاده ميکنند. يعني زن آلت جاسوسي شده است. براي فروش بهتر اجناس از زن و عکس زن در فروشگاهها استفاده ميكنند. يعني زن وسيله اسکناس و سرمايه دار شده است. زن ليوان شير جوان هرزه شده است. اين بزرگترين توهين است. به هر حال من نميشناسم. بدون رها شدن کرامتت را از دست ميدهي. زن هرچه بيشتر خودش را حفظ کند، تسلط قلبيش بيشتر است. يک حساب علمي ديگر بکنيم. ببينيد من امروز سعي ميکنم كه از قرآن و حديث نگويم. امروز بنا دارم كه از قرآن و حديث حرف نزنم. ميخواهم بيرون از مدار اسلام حرف بزنم. اگر همه زنها رها بودند يعني به سمت رها شدن و هرزگي برويم و آزاد باشيم، اگر هر طور ميخواهيم خودمان را درست کنيم و در خيابانها برويم، انتخاب همسر فقط محورش شهوت و شکل ميشود. يعني کسي ميخواهد انتخاب کند قشنگ ميبيند. ميگويد: اين را ميخواهم. اين را نميخواهم. پسر ميگويد: اين را ميخواهم. دختر هم ميگويد: اين را ميخواهم. يعني اگر به سمت جلوه گري بروند اين ملاک انتخاب فقط شکل ميشود و شکل هم زود از بين ميرود. پيري، مريضي و دو بخيه به يک گوشه از صورتش زيبايي از بين ميود. اما اگر زن در پوشش رفت يک کم براي شکلش حساب ميکند. يک کم هم براي کرامتش، حسادتش، مسئوليتش، سوادش، حساب ميكند. يعني هرچه جلوه در خيابان بيشتر شود سهم شهوت بيشتر ميشود و سهم عقل کمتر! اما اگر زن در حفاظ بود، مادر وخواهر را ميفرستند که دختر چه شکلي است. اما سهم شکل پنجاه درصد است. شکل خانم پنجاه درصد است. هرچه جلوه بيشتر باشد سهم شهوت بيشتر ميشود وسهم عقل کمتر است. مسئله سوم اين است كه تسلط قلبي زن مساوي و در برابر تسلط مالي مرد است. درصورتي است که حفاظ داشته باشد. زني که حفاظ داشته باشد، ميتواند تسلط داشته باشد. مسئله ديگر حجاب و حفاظ و سهم عقل در انتخاب همسر است. هرچه دخترهاي ما حفاظتشان بيشتر شود وقتي پسر سراغ دختر ما ميآيد، مقداري براي شکلش حساب ميکند. دختر ما را ميبيند يا كسي را ميفرستد تا او را ببيند. اما اگر جلوه گريش بيشتر شد، هرچه بيشتر به چشم بيايد، وقتي شهوت بيشتر ميشود سهم باقي کمالات کمتر ميشود. شما ميتوانيد آمار بگيريد و بگذاريد خودم هم آمار بدهم. من در اتريش بودم. يک همه پرسي کرده بودند که بيشترين مشکل شما چيست؟ هشتادو پنج درصد مردم اتريش گفته بودند: كه بيشترين مشکل اين است که شب به خانه ميرويم و زنمان ما را دوست دارد يا نه؟ زنمان خانه هست يا نه؟ وقتي آزادي شد هرچه آزادي بيشتر شود مشكلات بيشتر است. من يک سوالي از خانمها ميکنم. اگر دوست داريد راحت جواب بدهيد. دوست داريد كه يک خانمي با جلوهاي که دارد در خيابان دل پدرت را ببرد؟ پدرت ديگر کاري به زندگي نداشته باشد. دختر خانم من نميخواهم از قرآن چيزي بگويم. شما که با شکلت دل يک جوان را ميبري. فکر نميکني جواني که نامزد دارد شما را ميبيند و ميبيند كه شما از زن خودش بهتر هستي. شکل شما، زندگي اين زن و شوهر را متزلزل ميکند. فکر نميکني كه فردا هم يک دختري زيباتر از خودت بيايد و با جلوه خودش دل شوهر شما را حسابي تسخير كند. از ترس معاد نيست. خداوند متعال، قرآن، شهدا اصلاً همه چيزها را كنار ميگذاريم. اصلاً فرض کنيم كه ما مسلمان نيستيم. شما با جلوه خودت جوان را جذب ميکني. جوان جذب ميشود. هرکس جذب شما شد، خانواده متزلزل ميشود. فردا هم يک دختري ميايد و خانواده شما را متزلزل ميکند. فکر نميکني شني که در اين ديگ مياندازي زير دندان خودت هم برود. قرآن به ذهنم ميايد ولي ميخواهم قرآن نخوانم. اگر هم به قيامت ايمان نداري امام حسين روز عاشورا فرمود: «ان لم تکن دين» جلوههاي خياباني دل را ميبرد. دل را كه بردي فردا خودت هم در خانه باقي نميماني. فردا هم جلوه ديگري ميايد زندگي مادرت وخواهرت را متلاشي ميکند. خوب يک سوال ديگر! ميشود شما بگوييد: از غرب چه ديديد که حالا مثلاً لباس آنها را ميپوشي؟ مثلاً غرب چه خيري براي ما داشته است؟ شصت و چند سال است که ما به غرب دانشجو فرستاديم. غربيها حاضر شدند كه هواپيما سازي را ياد دانشجوهاي ما بدهند. هواپيماي ساخته شده را ميفرستند که ما را دوستمان دارد. شما لباس آنها را ميپوشي و آه ميکشي! آه ميکشي که لباس آنها را بپوشي. ميگويي: بله! اين لباس از آنجاست. شما که آه ميکشي لباس غربي بپوشي، ميشود بگوييد: از غرب چه ديدهايد؟ حدود شصت و هفتاد سال است كه دانشجو به غرب رفته است. هنوز هنرهاي مادر، صنعتهاي مادر، حرفههاي مادر را ياد ايرانيها ندادند. چه خيري از غرب ديديد؟ غرب نبود که شاه را بر ما مسلط کرد؟ چه خيري از غرب ديديدم؟ بياييد بنشينيم و فکر کنيم. من نميخواهم بگويم: روز قيامت هست. پس دليل هم هست. من ميگويم: انسان عاقل منهاي دين هم بايد کرامت خودش راحفظ کند. پس به قرآن و به قيامت ميرسيم که از همه مهمتر است. مايک مقداري بيشتر فکر کنيم. عوارضش را حساب کنيم. ببينيم ميخواهيم چه بکنيم؟ زن خيلي استعداد دارد. بعد از انقلاب رشد علمي دخترهاي دانشجوي ما خيلي جلوه بيشتري داشته است. شصت نفر زن متخصص دکترا، جراح وپزشک يکجا با مقام معظم رهبري ملاقات كردند. بسياري از افراد هستتند که کرامت و عفاف ندارند. ما خيال ميکنيم كه اگر از نظر علمي رشد کنيم خيلي بالا هستيم. شما ميگوييد: بسياري از دخترها هستند که کرامت وعفافشان را دارند و رشد علميشان بالاست. ازنظر بار اقتصادي ميگوييم. الان بعد از نفت بار اقتصادي روي چيست؟ صادرات ايران چيست. بيشترين صادرات ايران اگر قوي باشد براي آنهاست که حفاظ دارند يا بي حفاظند. اصلاً در تمام خانههاي شما برنج هست. اين برنجهاي ايراني براي زنهاي مازندران وايران است. همان زنهايي که عفاف دارند. اصلا وقتي ما مسئله جلوه را مطرح کرديم، در جلوه سه مسئله هست. امروز شما خانوادهاي را متزلزل کردي. فردا دختري خانواده شما را متزلزل ميکند. امروز شما هرچه ميخواهي خودت را آرايش کن. خودت را نشان بده. دل پسر را ببر. دل مرد را ببر. امروز که شما دل را بردي، فردا هم يک خانم ديگر زندگي شما را متزلزل ميکند. به اينها فکر کنيد. مسئله ديگر در جلوهها مصرف رقابت، محروميت است. نميخواهم کلمه زشت به کار ببرم. اگر زياد آرايش شد، مصرف زياد ميشود. امسال مثلاً دويست تن لوازم آرايشي ميآورند. سال ديگر سيصد تن، سال ديگر چهار صد تن و کشوري که نان ندارد بخورد، هرچه جلوه بيشتر شود مصرف بيشتر ميشود. مصرف لباس، مبل، آرايش رقابت بيشتر و چشم وهم چشمي بيشتر! بعد آنوقت جلوه که بيشتر شد دخترهايي که کمي نمرهشان کمتر است، اينها محروم ميشوند و در خانه ميمانند. هيچکس اينها را نميگيرد. اگر اصل کم شد، ميگوييم: اصل چيست؟ ميگويد: انسان زيبا! اگر بگويند: اصول دين زن چيست؟ گفت: اينكه يک زن خوشگل باشد. اگر اصول دين آدم زن زيبا شد، ديگر باقي محورها کنار ميرود. اگر زيبايي و جلوه اصل شد و مطرح شد آنوقت يک دختري كه در خانه است و زيبا نيست ميگويد: كه هيچکس مرا نميگيرد. ما داريم چه ميکنيم؟ آقاياني که دير تلويزيون را روشن كردند. خواهرهايي که دير آمديد دقت کنيد. ما بحثمان قرآن وحديث است. سيزده سال عنوان ما درسهايي از قرآن است. امروز ميخواهيم در محور قرآن حرف بزنيم. بعد سراغ قرآن بياييم. فرض ميكنيم كه قرآن حرفي به ما نزده است. شما با جلوهاي که داري چه ميخواهي بکني؟ هرچه زن بيشتر عفاف داشته باشد، تسلطش بر مرد بيشتر است. هرچه حجاب وکرامت بيشتر باشد، تحصيل بالاتر است. جاهايي که دختر و پسر به هم نگاه ميکنند و چشم چراني ميکنند تمرکز فکري براي مطالعه ندارند. هرچه حفاظ بيشتر باشد، تمرکز فکري براي مطالعه بيشتر است. هرچه چشم چراني بيشتر باشد، آدم نميتواند متمرکز باشد. مطالعه کند. چون آدم دارد مطالعه ميکند يک دختري ميايد رد شود، نگاهش ميکند. بعد هم ميگويد: تا ميايد مطالعه کند يکي از اين طرفش ميگذرد. شما با جلوه چشمهاي با تقوا را جذب ميکني. با جلوه چشم چه افرادي را جذب ميکني؟ از خودت سوال کن. من که با اين وضع بيرون رفتم چه کسي از من خوشش ميآيد؟ خدا از من خوشش ميآيد؟ امام زمان از من خوشش ميآيد؟ انقلابيون وخون دادهها وخانواده شهدا از من خوششان ميآيد؟ حزب اللهيها از من خوششان ميآيد؟ چهار نفر جوان هرزه خوششان ميآيد. دختر فکر کند و ببيند ميخواهد چه کسي را راضي کند؟ چه كسي را در معرض ميگذارد؟ دل آدمهاي هرزه را جذب ميكني. چه معاملهاي ميکني؟ شما با چه کسي معامله ميکني؟ چه معاملهاي ميکني؟ شما در حال معاد سازي نيستي. دختر خانم معاد خودت را تباه ميکني که دل چهار تا جوان هرزه را بدست بياوري. معامله زيانبار اين است که چهارتا جوان هرزه را راضي كني. چقدر وزير و دربار رفتند كه شاه را راضي كنند. هويدا را راضي کنند. نخست وزير هويدا اصول دينش اين بود که شاه را راضي کنند. شاه اصول دينش اين بود که کارتر را راضي کند. رئيس جمهور آمريکا را راضي كند. عَلَم کجاست؟ هويدا کجاست؟ شاه چه چيزي را ميخواهي راضي کني؟ ميخواستند شاه راضي باشد. آنکه ميخواست شاه را راضي کند کجا رفت؟ کجا رفتند؟ ما دير يا زود همهمان ميرويم. يک مقداري حساب کنيم که با جلوهها ميخواهي چه چيزي را جذب کني؟ حساب کن شما که زيباتر هستي، خودت را نشان ميدهي. در کلاس شما پنج نفر زيبا هستند و دو نفر هم متوسط هستند. دو نفر هم زشت هستند. شما زيبا هستي که خودت را نشان ميدهي. با آن آرايش فکر نميکني آن همکلاسيهاي کم رنگ و روغن محروم ميشوند؟ ببين چه ميخواهي بکني؟ يک دختري، يک خانمي كه با وضع بعد بيرون ميايد فکر کند ببيند چه دارد ميکند؟ جمله ديگري که يادمان نرود اين بود که از غرب چه خيري ديديد؟ غربيها چه خيري به ما رساندند؟ همه کشورهاي غرب با هم متحد شدند كه ازطريق حمله به عراق آمدند و عراق را کوبيدند. همه از دست صدام ناراحت شدند. بعد گفتند: خوب اگر صدام را برداريم، نکند يک حکومتي تشکيل شود كه مثلا شبيه ولايت فقيه ايران باشد. کسي مثل امام خميني پيدا شود و در عراق حکومت را به دست گيرد. غرب کيست؟ غرب کسي است که حاضرند صدام باشد با اينکه صدام ايران را از بين برد. کويت را از بين برد. عراق را از بين برد. او باشد اما کسي مثل امام خميني نيايد. اين وضع غرب است. از غرب چه خيري ديديدم؟ از نظر اقتصادي غرب حاضر است گندمش را به دريا بريزد تا در آفريقا و کشورها مردم از قحطي بميرند. در غرب عاطفه است. يک تمدن است. جلوه گري در خيابانها چيست؟ يک صلوات بفرستيد.
آخر زن چه بود و چه دارد ميشود؟ نميداند چه دارد ميشود؟ قرآن ميگويد: زن وجودي است که ميتواند در کاخ فرعون مقاومت کند. «وَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً لِلَّذينَ آمَنُوا امْرَأَتَ فِرْعَوْن»(تحريم/11) توجه توجه! زن فرعون در کاخ بود. در دربار بود. تحت سلطه وقدرت فرعون بود. اما اينقدر اين زن اراده قوي داشت که تحت حکومت فرعون نشد. در تمام جاها زن دوش به دوش مرد بوده است. هاجر با ابراهيم بود. خديجه با رسول اکرم بود. زهرا با علي بود. زينب با حسين بود. وقتي پيغمبر ميخواست برود نفرين کند در ماجراي نصارا، زن با خودش ميبرد. حضرت زهرا را با خود برد. حتي در جبههها بعضي زنها را با خودشان ميبرد. در ايران ما زن در انقلاب چه کرد؟ اگر مرد شمشيرمي زند، زن شمشير ساز است و شمشير ساز هنرش از شمشيرزن بيشتر است. زن خليفه خداست. «إِنِّي جاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَليفَةً»(بقره/30) انسان خليفه خداست. هم زن و هم مرد! در قرآن از زنها تعريف شده است. نظير بلقيس! خانمي بود كه شاه بود. ولي جذب اينها نشد. وقتي منطق حضرت سليمان را ديد با کاخ ودربارش تسليم شد. قرآن در مورد حضرت مريم چقدر آيه دارد و چقدر از مريم تجليل ميکند. زني كه به جاي خدا پرستي، مد پرستي كند. اين سقوط است. به جاي کار مصرف كند. به جاي رشد، جلوه و تظاهر داشته باشد. به جاي رشد عقلي، تظاهر به جسم كند. به جاي آرامش، اضطراب داشته باشد. بسياري از زنهاي ما آرامش ندارند. بخاطر هيجان وقتي به يک مهماني ميرود و برميگردد، ميبيني اخلاقش عوض شده است. يک خانه ميبيند. يک باغچه ميبيند. يک لباس ميبيند. اين مثل ساعتي بيش نيست. گاهي وقتها زنهاي خود مسئولين مد را بيرون ميدهند. چون گاهي وقتها زن مسئولين باقي زنها را خراب ميکنند. يعني ممكن است خانم وزير، وکيل، مديرکل و امام جمعه يک لباس بپوشد و زنهاي ما را خراب کنند. اما اگر با سادگي بيرون برود و به جلوه برسد زن ديگر آرامش ندارد. هيجاني ميشود. به جاي آرامش اضطراب دارد. جوان نامرد بي ادب غربي ميگويد: زن مثل ليوان شير است. هر زماني که خواستيم در دسترس است. زن با جلوه گريش محروم نميشود. سبک ميشود. به جاي صرفه جويي اسراف و به جاي موجودي مقاوم خفيف و سبك ميشود. زن ميتواند مقاوم باشد. يک وقتي ياسر عرفات روزهاي اول انقلاب به ايران آمده بود. يک خانمي را با خودش آورده بود. ما فهميديم که او زنش است. گفتيم: اين خانم، خانم ياسر عرفات است؟ گفتند: نه! اين زن نمونه فلسطين است. گفتيم: مثلاً چه كار کرده است كه نمونه شده است؟ گفتند: مادر دو شهيد است و ما متوجه شديم که در ايران يازده تا شهيد داريم. يعني زني که ميتواند مقاوم باشد، وقتي جلوه اصل شد دكور ميشود. زني که ميتوانست مقاوم باشد. زني که ميتوانست خليفه خدا باشد. ما دوتا زن داشتيم که نماينده دوتا امام معصوم بودند. حضرت زينب نماينده امام حسين بود. نه تنها در کربلا همراه امام حسين بود. در غصه خوردن وداغ ديدن از نظر علمي حضرت زينب نماينده امام حسين بود. چون بعد از امام حسين ميترسيدند دور امام سجاد بروند. برنامه بود که ائمه حتي قبر امام حسين هم خراب شود و اثري از امام حسين نباشد. اثري از امام سجاد نباشد. و لذا ميبينيم كه سالها امام سجاد حرف نميزد. هرکس سوال علمي داشت از حضرت زينب ميپرسيد. زينب کبري که ميتواند نمايند شخص امام معصوم باشد. زن فرعون که ميتواند در کاخ ضد کاخ باشد. زينب کبري که درکاخ به يزيد ميگويد: «اني افتحضروقهرک» تو خيلي نزد من پست هستي. زني که ميتواند آنقدر داغ ببيند اما به يزيد بگويد: تو خيلي آدم پستي هستي. زن مقاوم يا زن دکوري! جلوه گري به جاي رقابت در علم وهنر رقابت در پشم و نخ ميشود. الآن اگر به زنها بگوييد: اين لباس پشمي است. بايد بگويي: معذرت ميخواهم كه گفتم: پشم است. مگر ميشود كه به نخش پشم گفت. به نخش پلاستيک گفت. عصباني ميشود. رقابت در علم جايش را به پشم ونخ داده است. خليفه خدا شده است. اين وضع جلوه هاست. اختيار با خودتان است. اگر خواستيد حجاب خودتان را حفظ کنيد. نخواستيد حفظ نکنيد. من فقط به عنوان يک برادر با همه حرف ميزنيم. آيه حجاب را نخواندم. روايت حجاب را نخواندم. برنامهاي که دولت براي حجاب دارد، نگفتم. من هيچ کاري به اين مسائل امروز نداشتم و حرفهايي که گفتم احدي نگفته است. به اين قرآن قسم کسي به من نگفته است، بگو! خودم تصميم گرفتم با خانمها حرف بزنم. داريم کجا ميرويم. حالا بعضي وقتها تورم و گراني دارد زياد ميشود. ميگوييم: نرخ چه ميشود؟ يك نفر ميگويد: به دلار است. او ميگويد: به نفت است. او ميگويد: بين المللي است. او ميگويد: زاپن هم گران شد. دربارهي گراني حرف ميزنيم. جوابها را هم ميشناسيم و هرکس دست خودش است. ما الان دوتا مشکل داريم. يک مشکل سرسام آور نرخ خانه وزمين است و يک مشکل گراني است. الان به مردم فشار ميآورد. ويدئو تير سه شعبه است. ويدئو سه تا چيز را پايين ميريزد. اخلاق را فاسد ميکند. امنيت را به خطر مياندازد. ضرر علمي دارد. اسلام، اخلاق، امنيت انقلاب اختيار با خودتان است. حالا فروش ويدئو آزاد است. شما ميگويي: اينها سرگرمي هست. ايام فراغت را پر ميکنيم. پسرش هم وقتي پاي ويدئو نشست پسر سالمي نيست. چون فيلمهايي که از طريق ويدئو ميبينند، بله! ويدئو چيز خوبي هست ما با سينما بد نيستيم و با فيلم بد هستيم. ويدئو يک چيز علمي است. منتها از ويدئو استفادههاي خوبي بکند. يک ديپلمه کاري کند كه وقتي به دانشگاه رفت موفق باشد. ويدئو کمبودهايش را جبران کند. ولي ويدئوهاي ما آن هم که داريم از بين ميرود. حرف هايم را جمع کنم. خلاصه حرف هايم اين بود. منهاي اسلام ما داريم معاد سازي ميکنيم. مواظب باشيم كه کارهايمان ظبط ميشود. ما موجودي يک روزه و دو روزه نيستيم. ما براي هميشه هستيم. به خاطر دوسال و دوماه هرکاري که ميخواهيم نکنيم. يک خورده فکر آخرت را بکنيم. عفاف يک کرامت است. خواهرها! مرد زور و پول وقدرت مالي دارد. شما هرچه عفيفتر باشيد تسلط قلبي خواهيد داشت. تسلط قلبي برابر تسلط مالي است. اگر رها شوي تسلط قلبيت را از دست ميدهي. حفاظ انتخاب همسر را بيشتر ميکند. دختر اگر رها شود تسلط قلبياش را از دست ميدهد. پسر در انتخاب همسر فقط شکل را ميبيند. اما اگر خودش را حفظ کرد مقداري شکل را ميبيند. مقداري هم باقي کمالات را ميبيند. اصل را به شکل ندهيد. آمريکا و اروپا که اصل را به شکل داد در همه پرسي که کردند هشتاد و پنج درصد ازخانوادهها متزلزل است. بنده در اروپا بودم. جواني آمد و گفت: يازده سال است كه ازدواج کردم. پسرم نه ساله است. به خانه آمدم. همسرم گفت: برو من ديگر تو را نميخواهم. يک مرد در خانه است. بعد رفتند و در دادگاه شکايت کردند. طرف او را گرفته است. اين چه زندگي است که آدم به خانه برود و ببيند كه يک مرد در خانهاش است. زن هم ميگويد: برو! ميگفت: ما حالا گرفتار هستيم. در اروپا اين شکايت به من شد وگفت: صاحب عزا خود من هستم. ميخواهي بيا زندگيم را ببين. يک زندگي نکبتي دارند. پر از اضطراب و دلهره هستند. اين که قرآن ميگويد: «أَلا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ(رعد/28)» درست است. فقط ايمان دل را آرام ميکند. نه آمريکا دلش آرام است. نه صدام. نه ضد انقلاب. نه پولدارها! هرچه جلوه بيشتر باشد در انتخاب همسر بيشتر به مشكل برمي خوريم. آدم عقلي فکر نميکند. فقط شکلي فکر ميکند. به شکل دختر فکر ميکند. امروز شما با شکلت دل مرد را ميلرزاني. دل خانوادهاي را ميلرزاني. فردا خانم يا دختر خانمي دل شما و مادر شما را ميلرزاند و زندگيت را متزلزل خواهد کرد. در جلوهها مصرف زياد ميشود. رقابت زياد ميشود. آنوقت دخترهايي که شکلشان کمرنگتر است در خانه ميمانند. شما با جلوه که پيش ميروي، با قيافه بيرون ميآيي و چشم چه کسي راسيراب ميکني؟ يک مشت جوان هرزه هستند و آنها کام ميگيرند. نه خودت از خودت کام ميگيري ونه رضاي خدا را تامين ميکني. چه كساني را راضي ميکني؟ به جاي خداپرستي، مد پرستي ميكني. انحراف به جاي کار است. مصرف وانحراف جاي رشد عقلي و رسيدن به مغز را ميگيرد. انحراف جاي آرامش را ميگيرد. در عين حال چون زن غريزه دارد که خودش را نشان بدهد، گفتند: هرچه ميخواهي خودت را براي شوهرت آرايش کن. گفتند: دختر را زود شوهر بدهيد. نگذاريد دختر در خانه بماند. نگوييد: آقاي قرائتي چه ميگويي؟ حرف هايت غلط است. دختر دوست دارد آرايش کند. خوب اين طبيعي است. غريزه بايد باشد. فطري است. آرايش براي شوهر، آرايش در محيطي که تزلزل در خانوادهها نيافتد و در محيطي که علاقه زن و شوهر را به هم زياد کند، ايرادي ندارد. اسلام اين کپسول گاز را با شيلنگ به چراغ گاز مسجد وصل كرده است. يعني اين کپسول گاز را در جامعه منفجر کرد. گفت: بايد از اين شيوه مصرف شود. ضمن اينکه اين گاز خارج ميشود، غذا در قابلمه هم بپزد. انفجار هم نشود. ولي اگر شيلنگ پاره شود انفجار رخ ميدهد. الان شيلنگ دارد پاره ميشود.
«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»