متن برنامه ی درس هایی از قرآن کریم حجت الاسلام قرائتی؛ تاريخ پخش :: 1376/12/28
بسم الله الرحمن الرحيم
«الهي انتقني به الهدي و الهمني التقوي»
به مناسبت اينكه بحث در زماني پخش ميشود كه روزهاي آخر سال هفتاد و شش هست و سالگرد برادر بزرگوار و عزيز حجت الاسلام و المسلمين حاج احمد آقا هست در حسينه جماران آمديم تا جاي پاي امام را ببينيم. جاي حاج احمد آقا را ببينيم. در خدمت عزيزاني هستيم كه در زمان حيات از محافظين امام بودند. بعضي از آنها از همسايگان امام بودند. عزيزاني كه در بيت به نحوي كار ميكردند يا الان در مرقد به نحوي مسئوليت دارند. براي اينكه روح امام و حاج احمد آقا و حاج مصطفي و همه شهيدان را شاد كنيم، بخصوص شب جمعه آخر سال هم هست. هيچ اشكالي ندارد كه ما نيم دقيقهاي سوره حمد را با هم بخوانيم و به شهدا هديه كنيم. چون سوره حمد به اندازه همه قرآن ارزش دارد. همه قرآن در يك كفه است. سوره حمد هم در يك كفه است. « بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ(1) الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَلَمِينَ(2) الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ(3) مَلِكِ يَوْمِ الدِّينِ(4) إِيَّاكَ نَعْبُدُ وَ إِيَّاكَ نَسْتَعِينُ(5)»(فاتحه) خداوندا همه كساني كه به گردن ما حق دارند خودشان را از ما راضي بگردان. الان كه اينجا نشستم ديدم كه پارچهاي است كه مردم جماران آمدند و حسينه را سفيد كنند. گچ كاري كنند. امام فرمود: تا من زنده هستم اين جا را گچ كاري نكنيد. جز ديدنيهاي تاريخ بايد باشد. اين حسينيه كه از گچ و خاك است سلمان رشدي را در اروپا به لرزه انداخت. وقتي معنويت هست همينطور است. يك وقتي من اين را مثال زدم. يك نخي در اسكناس است. نخ باريكي است. اما همان نخ اسكناس به اسكناس ارزش ميدهد. اگر آن نخ را نداشته باشد ارزش ندارد. بلال سياه وقتي اذان ميگويد دنيا تكان ميخورد. وقتي آن نخ نبود. آن اخلاص نبود هزار تا كاخ هم جايي را به لرزه نمياندازد. از كاخ سفيد دستور ميگيرند. صدها هواپيماي جنگي كنار خليج فارس ميگذارند و رهبر عزيز انقلاب ما كنار اين هواپيماها ميرود. و ميگويد: آمريكا هيچ غلطي نميكند. چه باعث شده كه اينقدر عزيز شديم؟ اين نخ عزت ما گم نشود. خدايا اين كشور را، مسئولينش را، امتش را روز به روز بر عزتشان بيفزا. چون روزهاي آخر سال يك تغيير و تحولي همه جا ايجاد ميشود. آنهايي كه انبار دارند انبار گرداني ميكنند. بانكها حسابها را جابجا ميكنند. بازاريها وضع خودشان را بررسي ميكنند. زنها درخانه آشپزخانه و خانه را تميز ميكنند. خانه تكاني ميكنند. علياي حال نگاهي به اموال، پولها، كمبودها، درآمدها، ورشكستگيها ميكنند و كارهايشان را محاسبه ميكنند. بحث ما هم دربارهي محاسبه است. البته بحث محاسبه را بايد خود امام بگويد. اين از زبان من زيادي است. هر حرفي به درد يك زبان ميخورد. من اول بگويم: كه اين حرف حرف من نيست. من يك نواري هستم كه قابل نيستم اين بحث را بكنم. بحث ما بحث بسيار اخلاقي و عرفاني و بالايي است و اميدوارم روح امام كمك كند و اين بحث مفيد باشد. خدا شهيد مطهري را رحمت كند. ايشان به شيراز رفته بود. ميگفت: من خيلي لذت ميبرم كه در شيراز نفس ميكشم. گفتند: چرا؟ گفت: چون در اينجا ملاصدرا نفس كشيده است. ما الان جايي نفس ميكشيم كه امام نفس كشيده است. نايب امام زمان نفس كشيده است. بحثمان زماني است كه حاجيها ميخواهند به مكه بروند. هفتاد، هشتاد هزار نفر تقريبا ميخواهند پرواز كنند. آنها هم ميخواهند جايي بروند كه ابراهيم نفس كشيده است. آنجايي كه صدها پيغمبر نفس كشيدهاند، نفس ميكشند. اين بحث هم به درد حاجيها ميخورد. هم به درد همه ميخورد. انشاء الله خدا يك بركتي در حرفها قرار بدهد. بحث ما دربارهي محاسبه است. موضوع ما حسابرسي و محاسبه است. معمولاً وقتي ميگويند: محاسبه، انسان مالش را ميبيند. من ميخواهم محاسبه عمر را بگويم. در بحار جلد يك داريم: «من ايقن به حساب الحق حاسب نفسه» «من» يعني كسي كه «ايقن» يقين ميكند. كسي كه به قيامت يقين دارد از خودش محاسبه ميكشد. ميگويد: من اين كار را بايد ميكردم يا نبايد ميكردم؟ اگر بايد ميكردم الحمدالله كه اين كار را كردم. اگر نبايد ميكردم عذر خواهي ميكنم. خدا آقاي رباني املشي را رحمت كند. ميگفت: يك روز دفتر امام ما را احضار كرد. گفتند: آقا امام با شما كار دارد. من خدمت امام آمدم. در همين جماران امام فرمود: يك ماجرايي بود. ايشان دادستان بود. يك حادثه رخ داده بود. امام يك تشري به افرادي زدند. يعد امام آمد محاسبه كرد. مثلا اين مقدار بايد باشد، شك كرده بود. تشرش لازم بود. مثلا بايد سيزده درجه باشد شك كرده بود كه از سيزده درجه بيشتر باشد. مثلاً سيزده و نيم درجه باشد. بعد به رباني املشي گفت: من آن جملهاي كه گفتم و آن پرخاشي كه كردم، اگر ذرهاي بيشتر بود شما من را حلال كن. اين محاسبه است. امام در وصيت نامهاش ميفرمايد: اگر در مسئوليتي كه داشتم تقصيري يا قصوري انجام دادم از امت ايران عذرخواهي ميكنم. يعني كسي كه يقين دارد قيامت حساب ميكشد از خودش محاسبه كنيم كه چه كرديم. قرآن ميگويد: «و الت نظر نفسه ما قدم لقده تنظر» يعني نظر كنيد. بايد انسان نظر كند. «قد» يعني فرداي قيامت هر نفسي بايد نظر كند. يعني انسان بايد نظر كند كه براي فردا چه ذخيره كرده است؟ جنسش چيست؟ يك راننده اگر بداند پليس سر راهش است هر مسافري را سوار نميكند و هر چمداني را بار نميزند. ميگويد: جنابعالي در چمدانتان چيست؟ نكند ترياك داشته باشي كه پليس من را بگيرد؟ يعني اگر راننده بداند حساب و كتابي در كار است هر مسافري را سوار نميكند. در خطبه 222 نهج البلاغه امير المومنين اين آيه را ميخواند. آيه قرآن است و در نهج البلاغه آمده است. «رجلال لا تينه. . . » پول و داد و ستد و. . . مردان خدا را از ياد خدا غافل نميكند. بعد حضرت ميفرمايد: مراد كساني هستند كه با اينكه پول دارند، زندگي دارند و داد ستد دارند، مواظب خودشان هم هستند. آيا اين تجارتخانه من را از نماز باز نداشت؟ چون يك وقتهايي انسان وضع ماليش خوب ميشود. وضع معنويش بد ميشود. حضرت آمد جايي برود. ديد يكي از اصحابش يك ساختماني ساخته است. ساختمان بلندي ساخته است. فرمود: «رفع طين» «طين» به معني گل است. «رفع طين وضع الدين» گل را بالا برده است. ولي دينش پايين آمده است. يعني گل را بالا برد و اتاق هايش را زياد كرد. ولي دينش را پايين آورد. چون ربا گرفت. دروغ گفت. دزدي و كم فروشي و گران فروشي و احتكار كرد. دين فروشي كرد تا طبقههاي خانهاش را بالا برد. «رفع طين وضع الدين» اين مسئله محاسبه است. قرآن انتقاد ميكند. ميگويد: افرادي كه پول دار هستند براي عياشي روي هر بلندي يك برجك ميسازند. يكي شمال ميسازند. يكي جنوب ميسازند. «أَ تَبْنُونَ بِكُلِّ ريعٍ»(شعرا/128) «ريع» به معني بلندي است. «كل ريع» يعني آيا روي هر بلندي برج ميسازي؟ «تَعْبَثُون» براي عبس كاري و عياشي برج ميسازي؟ به فكر باشيم كه محاسبه كنيم كجا هستيم. بالاخره قرآن آيات زيادي دارد كه اگر شما غافل باشيد ما حساب شما را ميكشيم. بهتر است كه قبل از اينكه ما حساب شما را بكشيم خودتان حساب خودتان را داشته باشيد. چقدر خوب است كه بازاري يا هركس ديگر قبل از اينكه بخواهد چك بكشد تلفن بزند و موجودي بانكش را ببيند. اگر پول در حسابش ندارد، چك دست مردم ندهد. «ما يَلْفِظُ مِنْ قَوْلٍ إِلاَّ لَدَيْه» هر لبي كه تكان ميدهي ما ثبت ميكنيم. هرچه ميخواهي نگو. از پارسال تا حالا چند تا فحش داديم؟ چند تا غيبت كرديم؟ آخر سال است. چرا خانه تكنوني ميكنيم؟ بياييم گناه تكاني هم بكنيم. يك محاسبه كنيم و ببينيم از پارسال تا حالا چه كرديم؟ «وَ نَكْتُبُ ما قَدَّمُوا وَ آثارَهُم»(يس/12) محاسبه كنيم. بنده كه در تلويزيون سخنراني ميكنم اگر خواسته باشم به حرف خودم عمل كنم بايد نوار خودم را قبل از اينكه براي مردم پخش شود خودم گوش كنم كه چه ميگويم؟ آيا خيانت به افكار امت نكردم؟ حرف اشتباه نزدم؟ ممكن است خودم از حرف خودم نقطه ضعف بگيرم. كاش اين را نگفته بودم. كاش اين رقمي نگفته بودم. كاش اين زمان نگفته بودم. دير سر كلاس آمدم و چند دقيقه وقت شاگردها رفت. جنسي كه داشتم گفتم: ندارم. جنسي را كه ارزان خريدم گران فروختم. حتي به خانمم دروغ گفتم. گفت: اين چادر را چند خريدي؟ گفتم: اينقدر خريدم. خلافها را ببين. چقدر به بچهام گفتم: بيسكويت ميخرم، نخريدم. به هر قولي كه دادي بايد عمل كني. به بچه هم اگر قول بدهي و عمل نكني گناه كردي. مثل آبكش است. آبكش را پر از آب ميكني چون سوراخ دارد چيزي در آن نميماند. يك وقت ميبيني بعد از هشتاد سال هيچ نداري. من اين همه زحمت كشيدم. ولي چون روحت سوراخ بود چيزي برايت نماند. و لذا در دعا داريم خدايا مرا سد سازي كن. چون اگر انسان سد سازي نكند يعني سوراخ استخر روحش نگيرد، هرچه هم عبادت كند از بين ميرود. مثل كسي كه يك عمر بهداشت را رعايت ميكند. اما يكدفعه يك قاشق سم ميخورد. همان يك قاشق سم همه را از بين ميبرد. كارهاي ما يك آثاري هم دارد. يك وقت فكر نكني كه يك گناه يك گناه است. يك وقت يك گناه، گناه مادر است. من كه چراغ را خاموش ميكنم يك گناه نكردم. چون وقتي تاريك شد و سه نفر دزدي كردند. پنج نفر ازپلهها افتادند. چند نفر كفش هايشان گم شد، من مقصر هستم. چون من باعث اين كارها شدم. بايد حساب كنيم كه چقدر است؟ حالا بنده از ماشين پياده شوم و زنگ در را بزنم. اما از داخل ماشين بوق ميزنم. من به خاطر تنبلي خودم حاضر هستم ده تا خانواده را بيدار كنم. اين چه نامردي است؟ روز قيامت خوب محاسبه كردي. چقدر بوق بي خود به خاطر تن پروري خودت زدي؟ پياده نشدي و بوق زدي. به خاطر تن پروري، زبالهها را در كيسه نكردي. خانهمان را تميز كرديم. اما آشغال هايمان را در جوي آب ريختيم. پس بهداشت عمومي محيط زيست چه ميشود؟ سيگار كشيديم و هوا را آلوده كرديم. هوا براي همه است. چقدر خلاف كرديم؟ خودمان را تغيير بدهيم. فقط آدم كه نبايد لباسش را اتو كند. آدم كه نبايد فقط لباسش را بشويد. خودمان را هم بشوييم. خودمان كه مهمتر از لباس پشمي و نخي هستيم. شما پشم را ميشويي. نخ را ميشويي. خودت را نميشويي؟ آدم موزاييك را ميشويد اما خودش را نميشويد. روحش را نميشويد. انسان از موزاييك مهمتر است. قرآن ميگويد: «وَ إِذَا الصُّحُفُ نُشِرَتْ»(تكوير/10)» روز قيامت پروندهها باز ميشود. انسان نگاه ميكند و ميگويد: عجب كتابي! ريز و درشت را نوشتند. «إِنَّا كُنَّا نَسْتَنْسِخ»(جاثيه/29) هر چه عربي ميخوانم در قرآن است. ما تمام كارها را استنساخ ميكنيم. « وَ إِنَّ عَلَيْكُمْ لَحافِظينَ»(انفطار/10) آيات زيادي داريم كه تكان ميخوريد. مژه هايتان تكان ميخورد. خطوري كه به چشمتان ميآيد، «يَعْلَمُ خائِنَةَ الْأَعْيُن»(غافر/19) شما نگاه كردي. ميگويييم: چرا به دختر خاله اينقدر نگاه كردي؟ ميگويد: نگاه فاميلي است. ميگوييم: پس چرا به دختر خاله بيشتر از خاله نگاه كردي؟ اگر فاميلي ملاك است خاله از دختر خاله فاميلتر است. چطور به خاله يك نگاه كردي اما به دختر خاله هفت بار نگاه ميكني؟ گاهي در مستحبات ما مثل صلهي رحم چقدر گناه ميشود. اسلام گفته لباس خوب بپوش. اما اين لباسي كه پوشيدي دل چند نفر را به در آورد. مگر نشنيدي كه حديث داريم اگر چيزي ميخري براي بچهي همسايهات هم بگير. اگر بچهي همسايهات ندارد روبروي او نخور. قرآن ميگويد: كساني را كه ميخواهيم كتك بزنيم، مثلي هست كه ميگويند: چوب خدا صدا ندارد. خدا ميگويد اگر من بخواهم به تو چوب بزنم اين رقمي ميزنم. چون تو خدا را فراموش كردي يك كاري ميكنم كه خودت را فراموش كني. انسان خودش را فراموش ميكند. الآن دنيا اتم را كشف كرده است. مواد پتروشيمي ايجاد كرده است. روز به روز به كشفيات اضافه ميشود. در كهكشانها ستارههاي جديدي كشف ميشود. انسان عمق زمين را كشف كرد. عمق آسمان را كشف كرد. ريز و درشت را كشف كرد. قرآن ميگويد: انسان هنوز خودش را كشف نكرده است. يك كاري كردم كه خودت را گم كني. من چه هستم؟ من براي چه بودم؟ من براي عياشي بودم. من براي خوراك و پوشاك و مسكن بودم. «فَأَنْساهُمْ أَنْفُسَهُم»(حشر/19) اگر كسي با خودش محاسبه نداشته باشد، مصداق اين آيه هست. «إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَةٌ بِالسُّوء»(يوسف/53) يعني نفست ميگويد: اين كار را بكن. اگر هم گوش ندهي دوباره برمي گردد. به همين خاطر گفتند: «مِنْ شَرِّ الْوَسْواسِ الْخَنَّاس»(ناس/4) خناس يعني اگر گوش ندهي دوباره ميآيد و تو را وسوسه ميكند. لذا داريم كه اگر فكر گناه به سر تو افتاد بلند شو و زود حركت كن. چون فكر گناه مثل دود است. اگر دود در اتاق آمد پنجرهها را باز نكني، همهي دود اتاق را برمي دارد. فكر گناه كه آمد زود حركت كن. خودت را مشغول كن تا فكر بيرون برود. «السقة بالنفس» كسي كه به حساب خودش نرسد، بگويد: من كارهايم درست است، ما معمولاً وقتي ميگوييم: گناه، دو گناه ميكنيم. معمولاً گناهاني كه در ذهن ما است چهارتا است. ميگوييم: فلاني از ديوار كسي بالا نرفته است. آدم هم كه نكشته است. يعني گناه در ذهن ما همين دو مورد است. آدم نكشته و از ديوار كسي هم بالا نرفته است. دامادت چطوري است؟ ميگويد: الحمدلله! نه چاقوكش است نه عرق خور است. همين دو تا كافي است براي اينكه داماد چطور آدمي است؟ پس بايد خيلي هرزه باشد كه چاقو در جيبش است. كسي ديگر در دنياي كامپيوتر چاقو نميكشد. دقتهاي زيادي بايد بكنيم. يكي از بستگان امام خواب ايشان را ديدند. پرسيدند قيامت چه خبر است؟ بعد امام دستش را تكان داد، فرمود: همين مقدار كه در دنيا چنين ميكنيد قيامت ميگويند: چرا چنين كردي؟ حساب و كتاب دارد. ميگويد: جاي تو خالي بود. چنان در گوشش زدم. جگرم حال آمد. حسابي يك كسي را دست مياندازيم. اصلاً گاهي وقتها تلويزيون هم آدم را دست مياندازد. گاهي عروسكهايي را درست ميكنند و به بازي ميگيرند. اين حلال است؟ اينكه با عروسك مشابه من را ميسازند من بايد راضي باشم. يكي از وزرا را عروسك كرده بودند، من به وزير گفتم: راضي هستي؟ گفت: نه! گفتم: مردم ايران به تو ميخندند. گفت: جوابش را بايد تلويزيون بدهد. همينطور راحت يك چيزي را دست مياندازيم. مگر ميشود كسي را دست انداخت. اينكه آدم به خودش اطمينان كند و بگويد: كارهاي من درست است، از بهترين فرصتهاي شيطان اين است كه ميگويد: تو كارت درست است. قرآن ميگويد: كساني كه محاسبه نميكنند، همينطور هر كاري بخواهند ميكنند، دنبال هوا و هوس خودش است. گوشش به هيچ ندايي بدهكار نيست. «وَ لا تُطِعْ مَنْ أَغْفَلْنا قَلْبَهُ عَنْ ذِكْرِنا»(كهف/28) آن سردار و تيمساري كه برمي دارد در پادگاني كه محلهي خودش است يك مسجد چند ميليوني شيك ميسازد، بعد هم ما را ميبرد و ميگويد: آقاي قرائتي چه مسجدي! بعد در پادگان نگاه ميكنيم حتي يك سوره اي كه سربازها نماز بخوانند نيست. اين آقاي سردار و تيمسار از عبادتش بايد توبه كند. به چه دليل شما اينجا را سنگ مرمر كردي و در يك پادگاني سوله نيست؟ هر پنجاه نفري از سربازها اگر يك دوش بخواهند در اين پادگان چند دوش ميخواهد؟ بنشينيم محاسبه كنيم و بگوييم: خدايا به خاطر مسجدهايي كه ساختيم ما را ببخش. چقدر مسجد بي خودي ساختيم. ظهر عاشورا نماز را رها كردي و سينه زدي، نماز از سينه زدن مهمتر است. به هر حال سال نو را با عبادت آغاز كنيم. سال نو را با گناه آغاز نكنيم. خودمان را محاسبه كنيم. قرآن ميگويد: آن كسي كه از ياد ما غافل است از او پيروي نكن. او كسي كه نمينشيند ببيند چه كرده است، از او پيروي نكن. گاهي وقتها انسان مقاله كه مينويسد وقتي ميخواهد چاپ كند ميخواند. خيلي وقتها من يك جاهايي سخنراني ميكنم. به من تلفن ميكنند آقاي قرائتي ما ميخواهيم فلان سخنراني شما را چاپ كنيم. من ميگويم: بدهيد كه ببينم چه گفتم؟ لباس كه ميپوشي جلوي آينه ميايستي، كه چه دوختي؟ يك نگاهي بكنيم كه آخر سال چه كرديم؟ ما اين خانه را يازده ميليون خريديم. الآن 14 ميليون شده است. خانهات گران شده است. خودت چقدر بالا رفتهاي؟
مرد عياشي يك لنگ قيمتي بست و به حمام رفت. در حمام يك پيرمرد حكيمي بود. اين مرد خواست پز بدهد. گفت: پيرمرد نرخ من چقدر است؟ ايشان هم يك دستي به لنگ او زد و گفت: 700 تومان! در قديم 700 تومان خيلي پول بود. گفت: نامرد 700 تومان پول لنگ من است. گفت: من هم قيمت لنگ تو را گفتم. خودت ارزش نداري. عيد نوروز يعني زمين با شما صحبت ميكند. انشالله خدا همه اين سفرها را بي خطر كند. ما از همهي استاندارها تقاضا كرديم كه در شهرهايي كه مسافرت زياد است، در جادهها يك خيمههايي را به نام خيمهي نماز بزنند. جهاد سازندگي هم يك تانكر آب بگذارد، اين مسافران عزيز همانطور كه دارند مسافرت ميروند و ميليونها آدم جابه جا ميشوند از نماز غافل نشوند. سفرهاي ما با غفلت همراه نباشد. در سفرها مراعات ديگران را بكنيم. «وَ لا تُطِعْ مَنْ أَغْفَلْنا قَلْبَهُ عَنْ ذِكْرِنا» قرآن ميگويد: به حرف كسي كه غافل است گوش ندهيد. به درد رهبري نميخورد. از كسي بايد اطاعت كرد كه «أَطيعُوا اللَّهَ وَ أَطيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُم»(نساء/59) اطاعت از خدا و رسول و جانشين رسول بايد كرد. از چه كسي اطاعت نكن؟ «وَ لا تُطِعْ مَنْ أَغْفَلْنا قَلْبَهُ عَنْ ذِكْرِنا» كسي كه از ذكر ما غافل است. اين به درد رهبري نميخورد. «اتَّبَعُوا أَهْواءَهُمْ» دنبال هوا و هوس است. خدا به ما نعمت بزرگي داد. به ما امام داد. به امام گفتند: اين همسايهي شما در قم روضه ميخواند. هرشب به شما ميگويد: بفرماييد. شما ميگوييد: موفق باشيد. يك شب هم شما به روضهي ايشان برويد. امام فرمود: من ميخواهم به روضه بروم اما شك دارم كه براي خداست. يا اينكه او به من نگاه ميكند ميروم. ميترسم بروم براي خدا نباشد. اين محاسبه است. حساب ميكند كه اين كار براي خداست يا براي خدا نيست. اميرالمومنين مهمان بود. به خانه آمد و شام خورد و رفت. فاطمهي زهرا گفت: شما مهمان هستي. فرمود: گرسنه هستم. ميترسم هدفم از مهماني اين باشد كه بروم و شام بخورم. ميخواهم براي شاد كردن دل مومن به مهماني بروم. نه براي پر كردن شكم خودم! اين محاسبه است. ملت عراق بنشينند و فكر كنند كه صدام چه خدمتي به اينها كرده است؟ جوانها يشان را كشتند. شهرشان هم ويران شد. دلش ميخواهد سردار قادسيه باشد. دلش ميخواهد كويت هم يكي از استان هايش باشد. دنبال دلش است. براي دلش به ايران حمله ميكند. به كويت حمله ميكند. به هركس كه رسيد حمله ميكند. يك كشور خرابه و قحطي زده و بدبخت درست كرده است. شما الآن صد دلار كه در عراق ميدهي يك گوني اسكناس عراقي به شما ميدهند. يعني ارزش پولشان اينقدر پايين آمده است. صدام چه خدمتي به مردم عراق كرد؟ دنبال هوس رفت. عاقبت هوس و تقوا اين است. امام به خاطر تقوا به ايران عزت داد. صدام به خاطر هوس عراق را نابود كرد. حالا آدم ميفهمد اين آيه يعني چه؟ قرآن ميگويد: «وَ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقينَ(اعراف/128)» تو تقوا داشته باش برنده ميشوي. حالا هرچه راديو ميخواهد از صدام تجليل كند و به امام توهين كند. صبر كن «وَ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقينَ» آيهي ديگر ميگويد: «وَ الْعاقِبَةُ لِلتَّقْوى(طه/132)» «أَرْسَلْنا رُسُلَنا» ما به كساني كه با انبيا هستند كمك ميكنيم. آيهي ديگر ميفرمايد: «وَ الَّذينَ جاهَدُوا فينا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنا»(عنكبوت/69) به آنها ميگوييم: چه كار كنند. «إِنْ تَنْصُرُوا اللَّهَ يَنْصُرْكُم»(محمد/7) «إِنَّ اللَّهَ مَعَ الَّذينَ اتَّقَوْا»(نحل/128) خيلي آيه داريم كه ميگويد: چون تو بندهي خدا شدي من به تو عزت ميدهم. الآن در دنيا معاويه عزيز است يا علي؟ بالاخره يزيد عزيز است يا امام حسين؟ اينها براي ما درس است. بالاخره در دلها كاخ سفيد جا دارد يا حسينيهي جماران؟ مردان خدا نه تنها خودشان بلكه ساختمانشان براي آدم عبرت است. ساختمانها عبرت است.
بركات محاسبهي نفس چيست؟ محاسبه يك بركاتي دارد. اميرالمومنين فرمود: «من حاسب نفسه» كسي كه خودش را محاسبه كند، امام كاظم فرمود: هركس شب به شب خودش را محاسبه نكند، اين مومن واقعي نيست. بازاريها اگر يك دويست توماني گم كنند همان شب پيدا ميكنندو بعد مغازه را ميبندند. براي فردا نميگذارند. چون اگر همينطور دويست تومان گم كند و پيدا نكند ورشكست ميشود. «من حاسب نفسه وقف علي عيوبه» كسي كه خودش را محاسبه كند. من يك موقع يكي از نوارهاي خودم را گوش دادم. ديدم يك كلماتي درون حرف هايم هست كه نبايد گفته ميشده و يا اين چنين نبايد بيان ميشده است. خيلي ناراحت شدم. بعد گفتم: اگر اين كلمات نزد جبرئيل باشد ده تا هم او غلط ميگيرد. تا به خدا برسد ديگر چيزي نميماند. يك كسي يك بار شيشه روي الاغ گذاشته بود. يك نفر با عصا ب به يك سمت اين الاغ زد و گفت: پيرمرد اين چيست؟ گفت: اگر يكي ديگر بزني هيچ چيزي نيست. دقت كنيم كه گاهي وجوب محيط چيست؟ كلمهي «هيچي» وقتي مينويسي هيچ چيزي نيست. وقتي هم پاك ميكني هيچي نيست. يعني بودن و نبودنش فرقي نميكند. كارهاي ما هم همينطور است. ما كارهاي خوبمان هيچي است. اما براي بعضيها در هيچي همه چيز هست. اما وقتي در هواپيما نشست تا به ايران بيايد. با او مصاحبه كردند چه احساسي داريد؟ فرمود: هيچ احساسي ندارم. اما اين هيچي همه چيزي هست. در اين هيچي توكل است. ايمان است. اميد است. اخلاص است. شجاعت است. عرفان است. پس گاهي در هيچي همه چيز هست. يعني گاهي در نيست ها همه چيز هست. گاهي هم در هستها چيزي نيست. كسي كه خودش را محاسبه كند عيبهاي خودش را ميفهمد. «احاط بذنوبه» به گناهانش احاطه پيدا ميكند. كسي كه خودش را محاسبه كند ميفهمد كه از صبح چقدر خلاف كرده است. «من حاسب نفسه رده» حديث داريم كسي كه از خودش حساب بكشد اين سود دارد. حديث داريم افرادي كه در دنيا از خودشان حساب بكشند خدا ديگر از اينها حساب نميكشد. روز قيامت خدا ميگويد: اين بشر غروب به غروب و شب به شب عيبهاي خودش را حساب ميكرد و عذرخواهي ميكرد. چون خودش از خودش حساب كشيده است، ما ديگر اينجا حساب نميكنيم. مثل اينكه از كسي پول ميگيريم. ميگوييم: آقا شمردي؟ ميگويد: بله! ميگوييم: پس من ديگر نميشمارم. من به تو اطمينان دارم. «حاسب نفسك قبل ان تحاسب» قبل از آنكه قيامت بيايد، از خودت حسابرسي كن. «فانه اهون الحساب» اين كار شما به درد حساب قيامتت ميخورد. معمولاً ما ميگوييم: فلاني زرنگ بود. دو روز رفت تجارت كرد و يك چيزي گيرش آمد. فلاني زرنگ است. اين را خريد و اين را فروخت. سود كرد. طلايش را زمين كرد. زمينش را طلا كرد. ما به اينها زرنگ ميگوييم. ولي حديث داريم «ابشت الكيف» از همه زرنگتر كسي است كه خودش را محاسبه كند. اگر كسي از درون به خودش بيايد. بگويد: تو كه ديپلم هستي حيف نيست نمازت غلط است؟ ريش هايت درآمده هنوز غسل بلد نيستي؟ زشت نيست كه تو ليسانس داري نميتواني قرآن بخواني؟ همت كن و ده، بيست ساعت شاگردي كن. كاري ندارد. يك خرده ببينيم كمبودها چيست جبران كن. اگر كسي خودش را موعظه نكند، موعظهي بيرون فايده ندارد. مثل چاهي كه آب ندارد و شما با سطل در آن آب بريزي. اين چاه آب دار نميشود. كسي كه خودش به خودش تشر نزند هرچه هم به او بگويند: اينطور باشد فايده ندارد. حديث داريم پيغمبر(ص) فرمود: وقتي از خودتان حساب ميكشيد مثل اينكه شريك مچ شريك را ميگيرد دقيق حساب خودتان را برسيد. «محاسبة شريك شريكه» يك نفر زيلوهاي مسجد را در حسينيه برد. روي آن سينه ميزدند. يك نفر به رئيس هيئت گفت: اين زيلوها وقف مسجد است. چيزي كه وقف مسجد است، نبايد در حسينيه برد. حساب حسينيه با حساب مسجد فرق ميكند. اگر من گفتم: اين شكر براي دعاي كميل است. نميشود روز جمعه با آن دعاي ندبه خواند. اگر گفتم: اين شله زرد تاسوعا است. اگر عاشورا شله زرد بدهي باطل است. آن آقا به آن مرد گفت: برو! ابالفضل دو دستش را براي خدا داد. حالا خدا دو تا زيلو به ابالفضل نميدهد؟ اينها يك محاسبات ديمي است. ابالفضل دست هايش را داد تا شما به حكم خدا عمل كنيد. دست هايش را نداد كه هرج و مرج شود. قانون، قانون است. ميگويد: من فعلاً از بيت المال استفاده ميكنم. عوض آن يك چيزي ميدهم. يك خرده دقت كنيم. چگونه حساب كنيم؟ از اميرالمومنين پرسيدند« كيف يحاسب رجل نفسه» يا نفس! به خودت بگو: اي نفس، يك روزت رفت. حالا ما ميگوييم: يكسال رفت. «لا يعود اليك ابدا» اين سال ديگر برنمي گردد. «والله سائلك» خدا از تو سوال ميكند كه در اين روز و در اين سال چه كردي؟ ياد خدا بودي يا غافل بودي؟ آيا به حق برادران دينيات عمل كردي؟ همسايه داري تو خوب بود؟ رفيق داريات خوب بود؟ «انفس عنه كربتا» گرهي كار مسلمانها را باز كردي؟ دردي را از دل يك مسلمان برداشتي؟ آبروي مسلماني را حفظ كردي يا ريختي؟ وقتي آبروي فلاني را ميريختند دفاع كردي؟ يا اينكه نشستي گوش دادي و خنده كردي؟ «ا انت مسلماً» آيا به مسلماني كمك رساني كردي؟ در سايهي انقلاب كارهاي خوبي ميشود. ما اخيراً چند هيئت كشف كرديم كه گروهي به مناطق محروم ميروند. از بازاريها، دبيرستانيها و دانشگاهها هستند. تعطيلات عيد را در يك منطقه ميروند و به بچهها يك كمكهايي ميكنند. كمكهاي فكري و اخلاقي ميكنند. يك گروههايي پيدا شده است اما هنوز فرهنگ نشده است. تو كه شاگرد اول هستي و تيزهوش هستي به آن كساني كه ضعيف هستند كمك كردي؟ يا اينكه فقط پزدادي؟ نمرهي من بيست است! به آن كسي كه نمرهاش 14 است كمك كردي؟ 20 گرفتن تو هنر نيست. هنر اين است كه هم بيست بگيري و هم به كسي كمك كني. ميگويد: الحمدالله ماشين ما خوب است. در جاده اصلاً اذيت نكرد. ميگوييم: خوب است اما به آن سه نفر كه در جاده بودند، كمك كردي؟ معناي محاسبه اين است. يكي از محاسبات داشتن وصيت است. در جامعهي ما وقتي ميگويند: وصيت، ميگويد: آقاي قرائتي تو را به خدا شب عيدي حال ما را نگير. مرگ خبر نميكند. همه بايد برويم. اگر به هر ايراني يك ورقه ميدادند و ميگفتند: لطفاً بنويس به نظر شما چه از دنيا ميرود؟ احدي از اين جمعيت نمينوشت حاج احمد آقا از دنيا ميرود. هيچ كس به ذهنش هم نميرسد كه ايشان از دنيا برود. شايد سال ديگر من و شما نباشيم. يك خرده از غفلت بيرون بياييم. وصيت چيز خوبي است. حديث داريم كه هركس وصيت بنويسد، عمرش طولاني ميشود. وصيت رفتني نيست. ماندني است. ما وقتي وصيت ميكنيم مادي است. ميگوييم: خانه براي فلاني، قالي براي فلاني، امام در وصيت نامهاش نوشته است. يك وصيت نامه كه به چند زبان در دنيا ترجمه شده است. امام ننوشته كه مرا كجا دفن كنيد، ما همه وصيت ميكنيم كنار قبر عمه مرا دفن كن. قيمه بدهيد. اينها كه وصيت نيست. قرآن ميگويد: «إِذْ حَضَرَ يَعْقُوبَ الْمَوْتُ»(بقره/133) وقتي مرگ براي حضرت يعقوب آمد «إِذْ قالَ لِبَنيهِ ما تَعْبُدُونَ مِنْ بَعْدي» به فكر مكتب هستند. وصيت نامهي امام همه مكتب بود. وصيت جبران مافات است. وصيت بايد معروف باشد. در وصيت تبعيض نباشد. حديث داريم اگر كسي وصيت كند به فلاني صد تومان بدهيد و به فلاني 50 تومان بدهيد، اگر بدون جهت اين كار را كند اين از گناهان كبيره است. يعني در وصيت هم بايد ايجاد برادري باشد. نه اينكه فتنه ايجاد كند. بله حالا يك موقع يك بچهي فقير است آدم ميگويد: به او بيشتر بدهيد. اين دو نفر مثل هم هستند. اما من او را دوست ندارم. افرادي را كشف كرديم كه ميخواستند همهي اموالشان را وقف كنند. يك نفر پيش من آمد. گفت: من ميخواهم اموالم را وقف كنم. بعد فهميديم ايشان با زن و بچهاش دعوا كرده و ميخواهد چيزي به بچه هايش نرسد. از بغض زن و بچه ميخواهد اين كار را بكند. اين كه ارزش ندارد. در وقف آدم بايد قصد غربت كند كه براي خدا وقف كند. مثل اينكه ما به بچه ميگوييم: بخور! ميگويد: نميخورم. ميگوييم: اگر نخوري ميدهم او بخورد. دهانش را باز ميكند و ميخورد. يعني از ترس او ميخورد. اينكه غذا خوردن نشد. غذا بايد با ميل باشد. برادرها و خواهرها سال دارد تمام ميشود. در كنارش عمر ما هم تمام ميشود. مواظب باشيم كه خودمان را يك بازنگري بكنيم. جلساتمان با غفلت نگذرد. در مسافرت اگر صداي اذان را شنيديم ماشين را كنار بگذاريم و نماز بخوانيم. الحمدلله الآن در جادهها آمار مساجدي كه ساخته شد، از لطف خدا از صد گذشته است. يعني صد مسجد لوكس در بيابانها ساخته شده است. امسال هم قرار شده كه استاندارها و فرماندارها با كمك مردم عزيز دو سه خيمهي نماز بزنند. مراعات رانندگي را بكنيد. همهي آنهايي كه پشت فرمان نشستند پايهي يك ندارند و با جاده آشنا نيستند. يك مقداري محبت، دقت لازم است. ديد و بازديدها مملو از گناه نشود. اينطور نباشد كه عيد نوروز همهي فاميل را ديديم اما به چه قيمتي؟ مسافرت رفتيم اما با چه قيمتي؟
خدايا تو را به حق محمد و آل محمد عيد را بر همهي امت اسلامي مبارك بدار. خداوندا هرسالي كه بر عمر نظام ما ميگذرد بر قدرت نظام ما، بيفزا. خدايا همينطور كه زنها و مردها خانه تكاني ميكنند، در دل ما كينهي هيچ مسلماني را قرار نده. خدايا ما را از غافلين قرار نده. باران رحمتت را بر ما ببار. اموات ما بيامرز. روح اما عزيز و شهدا و يادگارانش را از ما راضي بفرما. ما را پاسدار خونها و خدمات آنها قرار بده. شما كه محافظ جان امام بوديد، تمام خدمات و بركاتي كه از امام صادر ميشد، شما هم در كارش شريك هستيد. كارتان را ساده نگيريد. اگر يك كسي مريض شد، بهشتي مريض شد. مطهري مريض شد. و يك نفر آمد آمپول زد و اين سالم شد بعد از اينكه مطهري راه افتاد هركسي سخنراني بكند آن آمپول زن هم شريك است. نگوييد: امسال سال نحسي است. ما سال تحويل كنار مرز بوديم. ما سال تحويل كشيك بيمارستان بوديم. كشيك پليس بوديم. اين مملكتي كه به خاطر بيداري تو سلامت و امنيت دارد، هركاري كه بشود تو هم در ثواب آن شريك هستي. بنابراين هيچ كس نباخته است. كساني هم كه به مكه ميروند به كساني كه موفق نيستند دعا كنند. خدايا همهي آرزومندان را نصيب بفرما.
«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»