متن برنامه ی درس هایی از قرآن کریم حجت الاسلام قرائتی؛ تاريخ پخش :: 1376/11/2
بسم الله الرحمن الرحيم
الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي
بحث امروز ما در مورد« زمينههاي مهر يا قهر الهي» ميباشد. خداوند متعال به افرادي مهر ميورزد، لطف ميکند. خداوند به افرادي ميدهد و از افرادي ديگر ميگيرد. خداوند به چه افرادي لطف ميکند و چرا؟ ! و به چه افرادي قهر ميکند و چرا؟ زمينه اين مهر و قهر را ما به وجود ميآوريم. شخصي از من پرسيد: « خداوند، امام صادق عليه السلام را امام صادق(ع) کرد يا اينکه خودش به اين مقام رسيد؟ اگر همان لطفي را که خداوند به امام صادق(ع) کرده بود به من نيز ميکرد من هم امام صادق(ع) ميشدم! » گفتم: آخر امام صادق(ع) يک زمينههايي را خودش به وجود آورد. دعاي ندبه را خواندهايد؟ در دعاي ندبه دارد که ميگويد: زمينهها از ما است. «بَعْدَ أَنْ شَرَطْتَ عَلَيْهِمُ الزُّهْدَ»(إقبالالأعمال، ص295) خدايا تو شرط کردي با امامان ما کهاي موسي ابن جعفر(ع)، اي امام حسن مجتبي(ع). . . اينگونه بايد زندگي کنيد. سم اسب بماني، اي امام زين العابدين(ع). . . اي امام حسن مجتبي(ع). . . اينگونه بايد زندگي کنيد. شرط کرديم که اينها اينگونه زندگي کنند «فَشَرَطُوا لَكَ ذَلِكَ»(إقبالالأعمال، ص295) آنها نيز شرط را امضاء کردند و گفتند: قبول است. تو هم ميداني که اينها به قولشان وفادارند«وَ عَلِمْتَ مِنْهُمُ الْوَفَاءَ بِهِ»(إقبالالأعمال، ص295) تو هم ميداني که اينها اهل وفا هستند. «فَقَبِلْتَهُمْ وَ قَرَّبْتَهُمْ وَ قَدَّمْتَ لَهُمُ الذِّكْرَ الْعَلِيَّ وَ الثَّنَاءَ الْجَلِيَّ»(إقبالالأعمال، ص295) آن وقت حالا لطف ميکني. سؤال: آيا مقاماتي که خدا به اوليائش ميدهد، نميشود به ما بدهد و ما هم يکي از اولياء خدا باشيم؟ باسمه تعالي. نه! چرا؟ براي اينکه هر وقت ما هزار تومان از بازار گرفتيم دزديديم و خورديم. ديگر به ما نسيه نميدهند. بازار، اول هزار تومان نسيه ميدهد اگر دادي ميکند دو هزار تومان اگر آنرا هم دادي ميشود سه هزار تومان، کم کم تا صد ميليون هم اعتبار داري. کساني اعتبار دارند که خودشان چکشان برنگردد. خدا شرط ميکند که حاضري اين رقمي باشي، آنها هم گفتند: «شَرَطُوا»، «شَرَطْتَ، شَرَطُوا» خدا شرط کرد و آنها هم قبول کردند، خدا هم «عَلِمْتَ» ميداند وقتي که گفتند: قبول است، چکشان بر نميگردد. چون معتبرند «فَقَبِلْتَهُمْ» علتي که خدا به آنها ميدهد اين است که آنها زمينه را آماده ميکنند و. . . . راجع به زمنيهها آيات زيادي داريم. روايات هم غوغا ميکنند. برخي از اين روايات و آيات را ميگوييم تا بلکه ما هم ميتوانيم زمينهها را فراهم کنيم. اول: « تقوا» ديدمان حق بين باشد و سرمان کلاه نرود. آيه قرآن ميفرمايد: اگر تقوا داشته باشيد سرتان کلاه نميرود. «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا إِنْ تَتَّقُوا اللَّهَ يَجْعَلْ لَكُمْ فُرْقاناً» انفال/29اي مؤمنين! اگر شما تقوا داشته باشيد ما هم براي شما فرقان قرار دهيم. فرقان يعني يک وسيلهاي به تو ميدهيم تا بفهمي کي راست ميگويد و کي دروغ ميگويد. شيطان شناس ميشويد. وقتي به کسي نگاه ميکنيد ميفهميد که او زير کاسه نيم کاسهاي دارد، او کلک ميزند. ديگر کلاه سرتان نميرود. مثل حضرت امام(ره) که تمام شيطانهاي سياسي دنيا براي يکبار هم نتوانستند سر امام(ره) کلاه بگذارند. با اينکه امام هم دانشکده سياسي نرفته بود. تقوا به انسان ديد ميدهد. «وَ الْبَلَدُ الطَّيِّبُ يَخْرُجُ نَباتُهُ بِإِذْنِ رَبِّهِ» اعراف/58.
در سوره بقره آيهاي داريم اينگونه: «فَهَزَمُوهُمْ بِإِذْنِ اللَّهِ وَ قَتَلَ داوُدُ جالُوتَ وَ آتاهُ اللَّهُ الْمُلْكَ وَ الْحِكْمَةَ » بقره/251 در جبهه جنگ يک پسر بسيجي بود 16-15 ساله، اسمش داوود(ع) بود. در برابر دشمن، همه به او گفتند: «قالُوا لا طاقَةَ لَنَا الْيَوْمَ بِجالُوتَ وَ جُنُودِهِ» بقره/249. « ما طاقت دشمن را نداريم. » فرار کردند. عدهاي ماندند و گفتند: چرا طاقت نداريم. طوري نيست که عددمان کم باشد. 20 بر 200 پيروز است. اين آيه قرآن است. «إِنْ يَكُنْ مِنْكُمْ عِشْرُونَ صابِرُونَ يَغْلِبُوا مِائَتَيْنِ» انفال/65 ارتش 20 ميليوني که امام(ره) نظرشان بود بر توطئههاي کشور 200 ميليوني آمريکا ميتواند غالب شود. قرآن ميفرمايد: « 20 نفر انسان با پشتکار، غالب ميشوند بر 200 نفر، اگر خدا بخواهد. » «كَمْ مِنْ فِئَةٍ قَليلَةٍ غَلَبَتْ فِئَةً كَثيرَةً بِإِذْنِ اللَّهِ» بقره/249 گاهي گروه کم غالب ميشود بر گروه زياد، به اذن خدا. اينها رفتند مقابل دشمن. بين اين جمعيت حزب الله، يک نوجوان 16-15 ساله به نام داوود بود. قرآن ميفرمايد: «وَ قَتَلَ داوُدُ جالُوتَ» بقره/251 اين نوجوان حزب اللهي، جالوت را کشت. چون اين پسر جالوت را کشت، «وَ آتاهُ اللَّهُ الْمُلْكَ» بقره/251 شد حضرت داوود(ع). چطور به اين مقام رسيد؟ چون در جوانياش يک شيرين کاري کرده بود. خداوند همه پستها را به آدمهاي لوتي ميدهد. لوتي کيه؟ لوتي، عارف عملي است. ما دو رقم عارف داريم: عارف کتابي، که بحثهاي عرفاني را در کتابها ميخوانند. عارف عملي هم يعني يک سري محاسبات را نميکند، دل را به دريا ميزند وقتي که بفهمد خدا راضي است. و اين که راديوها چه ميگويند و مردم چه ميگويند براي او بي اهميت است. اگر خدا دوست دارد پس بسم الله. اين يعني لوتي گري. از يک چيزهايي بايد گذشت. 1- گذشت از شهوت 2- گذشت از مال 3- گذشت از(زن) و فرزند. 4- گذشت از مقام 5- گذشت از مسکن. 6- گذشت از جان. اگر از اينها گذشت، خدا هم يک چيزي به او ميدهد. خديجه که از مالش گذشت خدا هم به او «کوثر» داد. يوسف(ع) از شهوت گذشت، خدا هم به او مقام داد. ابراهيم(ع) از جانش گذشت، فرمود: حاضرم در آتش نيفتم. خدا هم به او مقام خليل اللهي عطا نمود. امام حسين(ع) از فرزندانش و. . . گذشت. گنبدش طلا شد، خاکش شفا شد، در حرمش، نماز را ميشود درست خواند. اصلا خط ويژه ميرود امام حسين(ع)، از يک چيزي بايد گذشت. داوود(ع) از جان خودش گذشت. با يک جگر پريد توي دشمن، جالوت هم قهرمان کفر بود. قهرمان کفر را کشت. خدا ميفرمايد: «وَ آتاهُ اللَّهُ الْمُلْكَ وَ الْحِكْمَةَ» بقره/251 پسرش هم شد سليمان ابن داوود- عليه السلام. يکي ديگر از زمينههاي دريافت، دل شکسته است. دل شکسته خيلي ارزش دارد. يک صحنهاي پيش آمد که دل زکريا سوخت. دعا کرد و همانجا خدا به او بچه داد. «فَتَقَبَّلَها رَبُّها بِقَبُولٍ حَسَنٍ وَ أَنْبَتَها نَباتاً حَسَناً وَ كَفَّلَها زَكَرِيَّا كُلَّما دَخَلَ عَلَيْها زَكَرِيَّا الْمِحْرابَ وَجَدَ عِنْدَها رِزْقاً قالَ يا مَرْيَمُ أَنَّى لَكِ هذا قالَتْ هُوَ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يَرْزُقُ مَنْ يَشاءُ بِغَيْرِ حِسابٍ هُنالِكَ دَعا زَكَرِيَّا رَبَّهُ قالَ رَبِّ هَبْ لي مِنْ لَدُنْكَ ذُرِّيَّةً طَيِّبَةً إِنَّكَ سَميعُ الدُّعاءِ» آل عمران/38-37 حضرت مريم(س) در محراب عبادت نشسته بود. يک طبق هم غذا پيش اوست. غذاهايي که در آن فصل يافت نميشدند. هر وقت حضرت زکريا ميخواست به مريم(س) سر بزند ميديد مريم(س) در محراب است «وَجَدَ عِنْدَها رِزْقاً» و نزد او غذايي است. گفت: «يا مَرْيَمُ أَنَّى لَكِ هذا» آخر اين غذا از کجا آمده؟ ! الان در شهر از اين نوع غذاها نيست! گفت: اينها را خداوند برايم ميفرستد. اينجا بود که زکريا دعا کرد؛ گاهي اوقات يک صحنهاي پيش ميآيد و دل آدمي ميشکند. از زمينههاي لطف خدا دل شکسته است. مثلا داريم که: «بَلى إِنْ تَصْبِرُوا وَ تَتَّقُوا وَ يَأْتُوكُمْ مِنْ فَوْرِهِمْ هذا يُمْدِدْكُمْ رَبُّكُمْ بِخَمْسَةِ آلافٍ مِنَ الْمَلائِكَةِ مُسَوِّمينَ» آل عمران/125 اگر شما صبر و تقوا داشته باشيد 5000 فرشته برايتان نازل ميکنيم تا شما را ياري کنند. در جنگ احد در ابتدا خداوند 1000 فرشته فرستاد. بعد هم 3000 فرشته، بعد هم فرمود: اگر آدم خوبي باشيد 2000 فرشته ديگر هم ميفرستم. «أَنْ يُمِدَّكُمْ رَبُّكُمْ بِثَلاثَةِ آلافٍ مِنَ الْمَلائِكَةِ مُنْزَلينَ» آل عمران/124، «هذا يُمْدِدْكُمْ رَبُّكُمْ بِخَمْسَةِ آلافٍ مِنَ الْمَلائِكَةِ مُسَوِّمينَ»، « شاكِراً لِأَنْعُمِهِ اجْتَباهُ وَ هَداهُ إِلى صِراطٍ مُسْتَقيمٍ» نحل/121 اگر به خاطر نعمتهايي که به تو دادهاند خدا را شکر کني «اجْتَباهُ وَ هَداهُ» علت اينکه ما ابراهيم را ابراهيم کرديم اين بود که به آنچه به او داديم شکر کرد. علت اينکه به او ده ميليون وام داديم اين است که آن يک ميليونها را پس داد. اگر آن مقداري که گرفتي شکر کردي و بجا مصرف کردي، باز هم به تو ميدهيم.
يکي ديگر از زمينههاي مهر خدا« توبه» است. ميفرمايد: «تُوبُوا إِلَيْهِ يُمَتِّعْكُمْ مَتاعاً حَسَناً» هود/3 توبه کنيد. خداوند وضعتان را خوب ميکند. در اين عالم اسراريست که ما نميفهميم. ميگويد: اگر کسي ايستاده ادرار کند فشار قبر خواهد داشت. ما نميفهميم که رابطه بين ايستاده ادرار کردن با فشار قبر چيست؟ حتما يک رابطهاي وجود دارد. ميفرمايد: اگر شما توبه کنيد «يُرْسِلِ السَّماءَ عَلَيْكُمْ مِدْراراً» نوح/11 تو از گناهت توبه کن، باران ميآيد. ربط بين توبه من با ابرها چيست؟ من نميفهمم. ولي آن کسي که هم من و هم ابرها را آفريده ميگويد: رابطه وجود دارد. ما نميفهميم. اگر باران نيايد بايد نماز باران بخوانيم. نماز باران چه کار به ابرها دارد؟ ! خالق هر دو فرموده: ربط دارد. حديث داريم: اگر مسواک بزنيد نور چشمتان زياد ميشود. عوام قبول نميکردند. الان دنيا کشف کرده اين موضوع را. «فَقُلْتُ اسْتَغْفِرُوا رَبَّكُمْ إِنَّهُ كانَ غَفَّاراً يُرْسِلِ السَّماءَ عَلَيْكُمْ مِدْراراً» نوح/11-10 اگر ميخواهيد لطف خدا را زياد کنيد ايمانتان را قوي نماييد. ممکن است برخي هستند که اصلا دين ندارند ولي زندگيشان از ما بهتر است! جواب: بايد زندگي آنها را از نزديک ملاحظه کرد چون قرآن ميفرمايد: «وَ مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِكْري فَإِنَّ لَهُ مَعيشَةً ضَنْكاً» طه/124 کساني که از خدا غافل هستند زندگيشان تلخ است. نگوييد: خوب زندگي ميکنند. الان کشورهاي اروپايي زندگي ماديشان تأمين است، اما نظام خانوادگي آنها دارد از هم ميپاشد، زن ميرود ميبيند شوهرش با زن ديگري است! ؟ نسلشان پوک است. خدا فرموده: هرکس مرا فراموش کند زندگيش را پوک ميکنم.
اما آيات قهر الهي(زمينههاي قهر الهي): آيه داريم: «لِيُذيقَهُمْ بَعْضَ الَّذي عَمِلُوا» روم/41 اگر گناه کني سختي به تو ميدهم. «فَلَمَّا نَسُوا ما ذُكِّرُوا بِهِ» انعام/44 گاهي که خدا را فراموش ميکني، من براي اينکه سرگرمت کنم يک چيزهايي به تو ميدهم. «فَبِظُلْمٍ مِنَ الَّذينَ هادُوا حَرَّمْنا عَلَيْهِمْ طَيِّباتٍ أُحِلَّتْ لَهُمْ» نساء/160 گاهي يک چيزهايي را حرام ميکنم، قحطي ايجاد ميکنم يا با حکم الهي يک چيزي را ممنوع ميکنم به خاطر اينکه شما فلان گناه را مرتکب شدهايد. قرآن در سوره فجر ميفرمايد: «رَبِّي أَكْرَمَنِ» فجر/15، «رَبِّي أَهانَنِ» فجر/16 همين که وضعش خوب است ميگويد: خدا لطف کرده، همين که وضعش بد شد ميگويد: خدا کم گذاشته، اهانت کرده. نه خير، اينطور نيست: «كَلاَّ بَلْ لا تُكْرِمُونَ الْيَتيمَ» فجر/17 فلسفه قهر الهي کيفر گناهان تو است. بي توجهي به محرومان است. کلا يعني تحليلت غلط است، خودت زمينه را کج کردي. شما به يتيم اکرام نکرديد. «وَ لا تَحَاضُّونَ عَلى طَعامِ الْمِسْكينِ» فجر/18 ميداني که چرا ديگر به تو ندادم؟ زيرا آن سالي که دادم به مسکين غذا ندادي، و ديگران را هم تشويق نکردي. «وَ تَأْكُلُونَ التُّراثَ أَكْلاً لَمًّا» فجر/19 علت اينکه به شما ديگر نداديم اين بود که شما ارث را خورديد بدون آنکه ببينيد آن وارث مالش حلال بوده يا حرام؟ ! «أَكْلاً لَمًّا» يعني بدون هيچ حسابي قورتش دادي؟ «وَ تُحِبُّونَ الْمالَ حُبًّا جَمًّا» فجر/20 شما خيلي به مال علاقه داشتيد. البته علاقه به مال خوب است، علاقه زيادش بد است. «وَ إِنَّهُ لِحُبِّ الْخَيْرِ لَشَديدٌ» عاديات/8 تشديدش بد است. وگرنه آدمي مال را دوست دارد. مال زينت است: «الْمالُ وَ الْبَنُونَ زينَةُ الْحَياةِ الدُّنْيا» كهف/46 مال و فرزند زينت زندگي دنيا هستند. منتهي زياد علاقه داشتن بد است. «حُبًّا جَمًّا» بد است. خلاصه اينکه: اگر ديدي چيزي به تو نداديم ريشه يابي کن و در خودت علت را پيدا کن. به خدا نگو: خدايا! چرا دادي؟ ! خدايا چرا ندادي؟ ! ببين چه کردي که نميدهيم. يک قصه برايتان بگويم: يکي از علماء(آية الله العظمي بروجردي) رفتند مشهد، آية الله نهاوندي در مسجد گوهرشاد پيشنماز بودند، سجاده خود را به آقاي بروجردي دادند. آن چند روز را آقاي بروجردي در مسجد گوهرشاد امام جماعت بودند. بعد آية الله نهاوندي رفتند به نجف اشرف. در صحن نجف، امام جماعت يکي از علماي بزرگ بود. آن عالم بزرگ سجادهاش را داد به آقاي نهاوندي. آية الله نهاوندي ميگفت: رفتم داخل حرم، از علي ابن ابيطالب عليه السلام اينگونه شنيدم: جا دادي، جا دادم. تو پيشنماز مسجد گوهرشاد بودي، سجادهات را دادي به آقاي بروجردي فرزند من، تو هم که آمدي به نجف، من گفتم تا مرجع نجف سجادهاش را بدهد به شما؛ جمهوري اسلامي چرا اينقدر عزيز شد؟ به خاطر اينکه به فکر مستضعفين بود. عراق اينهمه ما را بمباران کرد، در عين حال وقتي ديديم آمريکا او را تحت ستم قرار داده است باز هم به اين عراقيها کمک کرديم. رمز عزت ما همين است. امير کويت ميگفت: من غير از اجلاس سران، آمدهام از مردم تشکر کنم. با اينکه در جنگ، ما به شما کمک نکرديم اما وقتي عراق ما را بمباران کرد، شما به کويتيها جا داديد. جا داديم پس عزيز شديم: چرا عزيزيم؟ چون هيچ کشوري در هيچ سالي مثل ما روز قدس ندارد. حمايت از فلسطين، همين راهپيماييها. دلمان براي بچههاي فلسطني ميسوزد. بهترين ميدانها و خيابانهاي تهران را به نام يک لبناني ميگذاريم که در مقابل زورگوييها ميايستد. چون ميخواهيم يک بسيجي مخلص را عزت بدهيم خدا هم به ما عزت ميدهد؛ عيب مردم را بپوشان، خدا عيب تو را ميپوشاند. همهمان عيبهايي از هم سراغ داديم، تصميم بگيريم عيب کسي را نگوييم تا آبرويش برود. بعد هم بگوييم: خدايا من آبروي فلاني را نريختم پس آبروي مرا نريز. زمينههاي مهرو قهر را خودمان ايجاد ميکنيم.
«والسلام عليکم و رحمة الله و برکاته»