متن برنامه ی درس هایی از قرآن کریم حجت الاسلام قرائتی؛ تاريخ پخش :: 1376/10/27
بسم الله الرحمن الرحيم
«الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي»
بينندههاي عزيز بحث را در شب 19 رمضان ميبينند. من افتخار ميكنم که معلم قرآن هستم و بحثم درسهايي از قرآن است. ميخواهم علي در قرآن را بگويم. در قرآن در مورد علي بن ابي طالب آيه زياد است. در اين زمينه شيعه و سني خيلي کتاب نوشتهاند. چون وقت كم است. من در مورد آيههايي که شيعه و سني در مورد حضرت علي نقل كردند، صحبت ميكنم. بعضيها با اين آيهها آشنا هستند. اولين آيه مربوط به شجاعت و ايثار علي بن ابي طالب است. سوره بقره آيه 207 را بشنويد. «وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَشْري نَفْسَهُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّهِ وَ اللَّهُ رَؤُفٌ بِالْعِبادِ»(بقره/207) در اصطلاح به اين آيه «ليلة المبيت» ميگويند. يعني شبي که علي بن ابي طالب جاي پيغمبر خوابيد. همهي شيعهها و سنيها اين را قبول دارند. خيليها خواستند كه پيغمبر اسلام را از ميدان بيرون کنند. اول از راه زبان شروع کردند. به پيامبر شاعر، ساحر، کاهن و مجنون ميگفتند. اما پيامبر هيچ كدام از اينها را نداشت. ازراه زجردادن و خاکستر ريختن بر سر پيامبر خواستند كه او را خارج كنند. اما اين توهينها و تحقيرها اثر نداشت. از راه کمکهاي مختلف، به ابوطالب عموي پيامبر گفتند: برو به او بگو: هرچه پول بخواهي به تو ميدهيم. همسر ميخواهي به تو ميدهيم. اصلاً تو را رييس خودمان ميکنيم. فرمود: اگر خورشيد را در يک دست و ماه را در دست ديگرم بدهند، از هدفم دست برنمي دارم. هرکس مسلمان ميشد، شکنجهاش ميدادند. او را شهيد ميکردند. سميه و پدر و مادر عمار را زجر دادند. چند نفر از مسلمانها به حبشه هجرت كردند. خلاصه هر کاري ميتوانستند كردند. در آخر هم گفتند: ما بايد به يک نحوي کلکش را بکنيم. اما چون فاميل او از قريش است و از فاميل محترمي هست و ياراني مثل ابوطالب و حضرت حمزه دارد، بايد او را بشكنيم. اگر يك نفر بخواهد قد علم کند، او را ميشکنند. بايد از هرقبيله، فاميل و محلهاي يک تروريست به ما بدهيد. يک گروه تشكيل دادند و شبانه به خانهي پيغمبر ريختند تا پيغمبر را در رختخواب بکشند که فردا صبح وقتي ميگويند: قاتل كيست؟ بگويند: همه مردم و همهي قبيلهها قاتل هستند. آنها حريف همه قبيلهها نميشوند. اين طرح را به اجرا گذاشتند. علي بن ابي طالب در بستر پيغمبر خوابيد. فقط يک جمله گفت. گفت: اگرمن بخوابم جان تو سالم ميماند؟ گفت: بله! گفت: اگر جان تو سالم ميماند، جان علي به فداي جان تو باشد. خداوند اين صحنه را که ديد به فرشتهها مباهات کرد. به جبرئيل وميکائيل گفت: کدام يك از شما حاضر هستيد كه فداي هم بشويد؟ شما فرشتهها حاضر نيستيد فداي هم بشويد. من به يک چنين موجودي افتخار ميکنم. علي بن ابي طالب هم نميدانست که او را ميکشند يا نميکشند. چون اگر ميدانست ديگر کمال نبود. بعضيها که با علي بن ابي طالب غرض و مرض داشتند، گفتند: بله! حضرت علي در بستر پيغمبر خوابيد. اما ميدانست کسي هيچ کاري با او ندارد. بنابراين هنري نکرده است. خود علي بن ابي طالب فرمود: من در جاي پيغمبر خوابيدم. «و لَسْتُ أَدْرِي» نميدانستم من را ميکشند يا نه؟ چون اگر كسي بداند که او را نميكشند، ممکن است كه افراد ديگر هم بگويند: ما در جاي او ميخوابيم. کمال علي در اين است که نداند. ما گاهي وقتها ميگوييم: علم غيب کمال است. همه جا علم غيب کمال نيست. بعضي جاها علم غيب نقص است. اگر علي بن ابي طالب علم غيب داشت، يعني از آينده خبر داشت که در آينده کسي با او کاري ندارد. ديگر کمال نبود. کمال به اين است که حضرت علي چيزي نداند و بگويد: من در جاي تو ميخوابم. خودش هم ميگويد: من نميدانستم. اين کمال است. اگر شما به يک مهمان افطاري بدهي و نداني كه او به تو افطاري ميدهد، کمال است. اما اگر بداني كمال نيست. يک چيز پنج هزار توماني ميآورد تا يک چيز پانصد توماني بخورد. اين افطاري را همه ميدهند. ارزش به اين است که آدم افطاري بدهد و چشمش به دست مردم نباشد. اين ارزش است. آن وقت اين آيه نازل شد. «وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَشْري نَفْسَهُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّهِ وَ اللَّهُ رَؤُفٌ بِالْعِبادِ» بعضي از مردم «وَ مِنَ النَّاسِ» هستند. بعضي از مردم «مَنْ يَشْري نَفْسَهُ» هستند. جان خودش را ميفروشد. «ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّهِ» فقط براي خدا جان خود را ميدهد. اما گاهي وقتها هم آدم يک کاري ميکند، فقط براي اينکه مشهور شود. مثل آن فيلمي که يک شب در تلويزيون پخش شد. يک کسي ميخواست شهردار شود. خودش را از هليکوپتر پرت کرد. با يک طناب در هوا خود را نگه داشت که مثلاً با اين كار مردم به او راي بدهند. آنچه مهم است «ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّهِ» است. «ابْتِغاءَ» به معني آرزو است. «مَرْضاتِ اللَّهِ» يعني رضاي خدا آرزويش است. اصلاً آرزويش اين است که خدا راضي باشد. ميخواهد خدا را راضي کند. وگرنه ممكن است كسي بگويد: من با يک نفس پنج کيلو آب قوره را سر ميکشم. بعضي از افراد دست به يک کارهاي متهورانه ميزنند. جگر دارند و دست به يک کارهاي خطرناکي ميزنند. اما هدفشان شهرت است. هدفشان اين است که مردم به آنها نگاه کنند. براي نام و عنوان است. اينها ارزش ندارد. جاي پيغمبر خوابيد و خودش را فروخت. «ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّهِ» خيلي مهم است. نميشود كه اخلاص حضرت علي بن ابي طالب را تصور كرد. وقتي ميخواهد به مهماني برود اول به خانه ميآيد و يك مقدار غذا ميخورد و بعد ميرود. ميگويند: يا علي شما مهمان هستيد. ميفرمايند: بله! مهمان هستم. اما چون گرسنه هستم، نگرانم که براي گرسنگي به مهماني بروم و براي خدا نباشد. در خانه غذا ميخورم که براي خدا به مهماني بروم. نه اينكه براي شکم بروم. خيلي ارزش است. شايد همه مسئلهي آن جنگي که به علي(ع) آب دهان پرت کرد بدانند. در جبهه آن دشمن قدار آب دهان پرت کرد. حضرت علي عصباني شد. اما ديد كه اگر در غيض تصميم بگيرد، ممکن است كه از روي هوي و هوس و غيض باشد و به خاطر خدا او را نكشد. به خاطر غضب او را بكشد. قدم زد و برگشت که براي خدا شمشير بزند. گاهي وقتها آدم يک کاري ميکند و بعد ميبيند اين كار براي خدا نيست. يکي از علماي بزرگ ميگويد: اگر دلت براي سيدي بسوزد و به او خمس بدهي، خمست قبول نيست. چون دلت سوخت و براي دل سوزي به او خمس دادي. تو اگر دين هم نداشتي باز دلت ميسوخت و براي مرهم دلت ميدادي. پس براي خدا نيست. اين که آدم بتواند خودش از خودش جدا شود، خيلي مهم است. يعني خودش را نبيند. اگر خودش را نبيند «ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّهِ» فقط براي رضاي خدا است. اصلاً کار نداشته باش خوب ميشود يا بد ميشود. ميخواهد خوب شود. ميخواهد بد شود. اين آيه براي ايثار علي است. آيه دوم، آيهاي است كه راجع به انفاق علي است. انفاق علي در قرآن آمده است. «إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذينَ آمَنُوا الَّذينَ يُقيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ راكِعُونَ»(مائده/55) اين آيه چه ميگويد؟ «وَ هُمْ راكِعُونَ». «إِنَّما» کلمه «انّما» به معني فقط است. فقط ولي شما، خداست. «إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ» فقط ولي شما خداست. «وَ رَسُولُهُ» رسول خدا سرپرست شماست. «النَّبِيُّ أَوْلى بِالْمُؤْمِنينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ»(احزاب/6) ولي شما، سرپرست شما است. کسي که ازخود شما حقش برشما بيشتر است. رهبرشما رسول خداست. آنهايي هم که ايمان آوردند «وَ الَّذينَ آمَنُوا» هستند. باز ميگويد: آن که نماز ميخواند و زکات ميدهد، مومن است. فقيري وارد مسجد پيغمبر شد. به مردم گفت: مردم من فقير هستم. کمک کنيد. مسجد مشکل گشاي فقراست. مسجد پناهگاه فقراست. اگر مساجد به فقرا كمك كند، ديگر نيازي به کميته امداد نداريم. نيازي به بهزيستي نداريم. نيازي به بنياد 15 خرداد نداريم. هرچه ميگويند: «قَدْ قَامَتِ الصَّلَاةُ» کسي در مسجد نميآيد. يک عده از فقرا در خانه ميسوزند. تمام اين بنيادها و نهادها که سبز ميشود به خاطر اين است که مسجدهاي ما خالي است. «قَدْ قَامَتِ الصَّلَاةُ» مردم در مسجد بريزند. همه آنجا اتوماتيک حاضر و غايب ميشويد. چه کسي هست؟ چه کسي نيست؟ چه کسي عيال وار است؟ مسجدها را بايد رونق بدهيم. نه اينكه فقط در ماه رمضان به مسجد برويم. فقيري به مسجد آمد وگفت: مردم من فقير هستم. مشکل دارم. هرچه گفت، کسي به او نگاه نکرد. کسي به او محل نگذاشت. گفت: خدايا شاهد باش که من به مسجد آمدم. به پيغمبرت التماس کردم. اما کسي به من اعتنا نکرد. علي بن ابي طالب در حال رکوع بود. اشاره کرد که انگشتر من را بگير. انگشترش را داد. پيغمبر در مسجد نبود. پيغمبر در کوچه بود و داشت به مسجد ميآمد. يکباره جبرئيل نازل شد و گفت: پيغمبر رهبر مسلمانهاي خداست. رهبر مسلمانها تو هستي. رهبر مسلمانها هماني است که در رکوع زکات داد. پيغمبر فرمود: ببينيم اين چه كسي است؟ سريع به مسجد آمد و گفت: چه كسي در ركوع چيزي داده است؟ گفتند: علي بن ابي طالب در رکوع انگشتر خود را داد. شعرا اين انگشتر را خيلي باز کردند. نگين پادشاهي نبود. انگشتر بود. بعضي حسودي كردند و دائم در رکوع انگشتر ميدادند. اين جا چند سوال است. اول اهميت زکات معلوم ميشود که هرچيزي در کنار هر چيزي است. در قرآن 32 بار زکات آمده است. 28 بار در کنار نماز آمده است. «الَّذينَ يُقيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ» اين جا ديگر نماز و زکات در کنار هم نيستند. نماز و زکات در همديگر هستند. ميگويند: حضرت علي در نماز حضور قلب داشته است؟ بله! حضور قلب داشته است. ولي توجه به خلق خدا توجه به خداست. يعني اين به حضور قلب ضرر نميزند. مثل اينکه بوسيدن ضريح امام حسين مثل بوسيدن امام حسين است. در قرآن يک آيه داريم كه ميگويد: «مَنْ ذَا الَّذي يُقْرِضُ اللَّهَ قَرْضاً حَسَناً»(بقره/245)، «يُقْرِضُ اللَّهَ» يعني به خدا قرض دادي. خدا که قرض نميکند. اما قرض به خلق خدا قرض به خداست. «مَنْ ذَا الَّذي» چند بار اين آيه تکرار شده است. «مَنْ ذَا الَّذي يُقْرِضُ اللَّهَ» يعني به خدا قرض بدهيد. خدا که از ما قرض نميگيرد. اما قرض دادن و وام دادن به خلق خدا انگار قرض دادن به خدا است. ياد خلق خدا، ياد محرومين، منافاتي ندارد. همه نمازها هم يک طور نبوده است. گاهي نمازها نمازهاي طولاني بوده است. گاهي نمازها، نمازهاي مختصر بوده است. راجع به ايمان و جهاد حضرت علي(ع) بگويم. «أَ جَعَلْتُمْ سِقايَةَ الْحاجِّ وَ عِمارَةَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ كَمَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ وَ جاهَدَ في سَبيلِ اللَّهِ لا يَسْتَوُونَ عِنْدَ اللَّهِ وَ اللَّهُ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمينَ»(توبه/19)علي بن ابي طالب آمد برود. ديد دو تا از بزرگان مکه به هم افتخار ميکنند. يکي ميگويد: من مسئول آبرساني به حاجيها هستم. چون در آن زمان در مکه آب نبود و آب رساني مهم بود. در آن وادي سوزان، آب رساني کار مهمي بود. گفت: من مسئول تامين آب مردم مکه هستم. ديگري پز ميداد و افتخار ميکرد که من کليددار کعبه و مسئول مسجدالحرام هستم. اين دو نفر از شخصيتهاي بزرگ بودند و به هم افتخار ميکردند. علي بن ابي طالب آمد عبور كند. ديد اينها به هم افتخار ميکنند. گفت: من قبل از شما ايمان آوردم و هم جهادم از شما بهتر بوده است. آنها خيلي ناراحت شدند از اينكه يك جوان به دو بزرگوار اين چنين مي گويد و آنها را زير سوال ميبرد. گفت: به هم ننازيد که کمال من ازهمهي شما بيشتر است. سه نفري نزد رسول الله(ص) رفتند و گفتند: کدام افتخارها بيشتر است؟ اين آيه نازل شد. «أَ جَعَلْتُمْ سِقايَةَ» آيا شما فکر ميکنيد كه آب دادن به حاجيها و کليدداري مسجدالحرام مثل ايمان به خدا و قيامت است؟ فکر ميکنيد كه اينها مثل جهاد در راه خداست؟ هرگز! ميگويد: نه کليدداري مثل ايمان است. نه آب دادن ايمان است. ارزش ايمان و جهاد از همهي عناوين بيشتر است. اين در زمان ما هم هست. افرادي ميگويند: من سابقه چندسال مديريت دارم. قرآن نميگويد: «إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ» مثلاً آنهايي که چند سال در دانشگاه بودند. «إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ» آنهايي که چند سال در حوزه بودند. چند سال در بازار بودند. چندسال در اداره بودند. يک وقت يک تحولي در يك نوجوان پيدا ميشود. يک جهشي ميکند که همه تعجب ميكنيم. کل عمر ما به اندازه اين ارزش دارد. سابقه مهم نيست. عنوان مهم نيست. «أَ جَعَلْتُمْ سِقايَةَ الْحاجِّ» مهم نيست كه اتاق پذيرايي شما چند متر است. قالي هايش کرک است يا ابريشم است؟ اين قدر مردم هستند كه روي قالي ماشيني افطاري دادند. اما شما يكبار هم روي قالي دستباف خود افطاري ندادي. سال ميآيد و ميرود و يك مسلمان هم پايش را روي اين قالي نميگذارد. به قالي و خانهي خود ننازيد. به اينکه چند شکم را سير کرديد، نگاه كنيد. در افتخارها كيلويي حساب نکنيد. حساب کنيد چه مشکلي را حل کرديد. اين آيه خيلي از افتخارات ما را در هم ميپيچد. سابق ميآمدند و ميگفتند: من از اجازه دام. از فلاني اجازه دارم و. . . يک دفعه ميديدي كه از 11 مرجع اجازه داشت. اما مثلاً ميديد که خيلي هم موفق نبوده است. ده نفر را هم هدايت نکرده است. يك وقت ميبيني كه يک طلبه در خانهي عشاير ميرود و در خيمه هاو چادرهاي عشاير نماز ميخواند و برمي گردد. ميگويد: من به 400 نفر مسائل واجب را ياد دادم. اجازه هم از کسي ندارد. خلاصه زمان اين کارها گذشت. مسجد ما منارش چند متر است؟ اين حرفها را كنار بگذاريد. چند رکعت نماز با توجه خوانديم؟ بينندهها شب 19 بحث را گوش ميدهيد. شما هم شيعه علي هستيد. به اميرالمومنين علاقه مند هستيد. در عمرت چند رکعت نماز با توجه خواندي؟ بلند شو و نگاه كن كه چند كتاب راجع به شناخت علي بن ابي طالب در اتاقت است؟ مگر علي بن ابي طالب سر نماز شمشير نخورد؟ مگر علي شهيد نماز نشد؟ مگر شهيد محراب نيست؟ پسر و دختر شما در دبيرستان حدود 70000 نماز جماعت خوانده است. چند بار تلفن کردي تا از رييس آموزش و پرورش تشکر کني؟ ما دائم فکر ميکنيم که اشتباه ميکنيم. ما خيلي راحت براي خريد كفش پول ميدهيم. اما براي خريد كتاب پول نميدهيم. «إِنَّ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ أُولئِكَ هُمْ خَيْرُ الْبَرِيَّةِ»(بينه/7) «خَيْرُ الْبَرِيَّةِ» بهترين مردم کره زمين هستند. اين آيه که نازل شد «إِنَّ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ» آنهايي که ايمان آوردند و عمل صالح انجام دادند، بهترين مردم کره زمين هستند. پيغمبر به علي بن ابي طالب گفت: ميداني اينها چه كساني هستند؟ اينها بهترين مردم هستند. «أَنْتَ وَ شِيعَتُكَ»(بحارالأنوار، ج7، ص182) اينها تو هستي و شيعيان تو هستند. شب19-21-23 از شبهاي قدر هستند. در اين سه شب مهمترين شب23 است. اهميت شب 23 ازشب نوزدهم و شب 21 بيشتر است. اما شب 19 يک اهميتي دارد. شب ضربت خوردن حضرت علي(ع) است و شب بيست و يکم شب شهادت است. ولي هر سه را شب قدر گفتهاند. علي بن ابي طالب خيلي سوخت. فرمود: استخوان در گلويم بود. تيغ در چشمم بود. کسي که يک ضربت او به اندازه عبادت جن و انس ميارزد. آن قدر زور و بازو داشت كه بايد بايستد تا فاطمه زهرا روبرويش کتک بخورد. علي(ع) خيلي سوخت. در دنيا تنها کسي که در مکه متولد شد. در کعبه متولد شد و در محراب شهيد شد، حضرت علي(ع) است. ديشب کتابي دست من آمد كه در آن اشعاري بود. من نه خودم شاعر هستم و نه ميتوانم شعر بخوانم. ولي ديدم كه اين شعرها، شعرهاي خوبي است.
صداي ناله ميآيد زمحراب علي در خون خود افتاده بي تاب
سخن بس کن که حيدر در نماز است امير عشق در راز و نياز است
در آغاز نماز آن مرد برتر به گرمي باند در الله اکبر
به مسجد پخش شد عطر نمازش جهان لرزيد از راز و نيازش
صدازد قل هو الله احد را ستايش کرد الله صمد را
به آهنگ رکوع خويش خم شد نواي دلنشينش زيرو بم شد
سپس شير خدا آن سرو آزاد زشوق حق به خاک سجده افتاد
سحر بود و علي بود و خدا بود چنان در سجده ازعالم رها بود
چه گويم در نخستين سجده چون شد گل روي ولايت غرق خون شد
(نخستين سجده بود و واپسين بود) سجده اولي و آخري بود. ديگر آن سجدهها را جز بچه هايش كسي به وجود نياورد.
نخستين سجده بود و واپسين بود نماز عشق را پايان چنين بود
دريد آن تيره دل قلب ولي را درآورد از جگر بانگ علي را
کلام دلنوازش را گسستند به شمشيري نمازش را شکستند
درخت عدل را از ريشه کندند عدالت را به ظلم از پا فکندند
از آن زخمي که او را بر سر افتاد قد مردانگي از پا در افتاد
چه گفتا عشق را در خون کشاندند دو چشم کعبه را در خون نشاندند
چنان آهي برآورد ازدل تنگ که از آهش پريشان شد دل سنگ
ولي آه علي هم خود نماز است نفسهاي علي راز و نياز است
چه گويم آن زمان چون شد ز پيدا خروش وا علي از کوفه برخاست
چنين ميگفت آن شير خروشان شدم آسوده از اين دين فروشان
زبي دينان سيه شد روزگارم مرا کشتند اما رستگارم
«فُزْتُ وَ رَبِّ الْكَعْبَة»(خصائصالأئمة، ص62)
بسي بر من از ايشان ناروا رفت وزين مردم به چشمم خارها رفت
ز تلخي، صبح و شامم آن چنان بود که گويي در گلويم استخوان بود
خداوندا علي از عمر سير است مرا هر لحظه مردن دلپذير است
حبيبا آرزومندم ز مردن زمحنت عاشقم بر جان سپردن
اشارت از تو ميبايد سر از من نباشد مرگ را عاشقتر از من
علي ناليد و از آن سخت جان داد به جانان بهتر از جان کي توان داد
خدايا به آبروي علي بن ابي طالب ما را از بهترين ياران اسلام، بهترين ياران فرزندش و امام زمان قرار بده. نميدانم چه موانعي است که نميگذارد دعاي ما مستجاب شود. خدايا به آبروي اميرالمومنين هر مانعي که جلوي استجابت دعا است، برطرف بفرما. شب قدر شبي است که ميزبان امام زمان و مهمان فرشتهها هستند. «تَنَزَّلُ الْمَلائِكَةُ وَ الرُّوحُ فيها بِإِذْنِ رَبِّهِمْ مِنْ كُلِّ أَمْرٍ»(قدر/4) فرشتهها ميآيند و مهمان امام زمان ميشوند. خدايا تمام برکات شب قدر را نصيب ما بفرما. طاغوت ايران را شکستي، طاغوتهاي جهان را بشکن. به ما رهبر عادل دادي. رهبر عادل جهان حضرت مهدي را به جهان عرضه کن. کساني که ما را با علي بن ابي طالب آشنا کردند، مراجع، علما، شهدا، امام، پدران و مادران، هر کس در مسلماني ما اثر داشته است و الآن از دنيا رفته است با اميرالمومنين محشور بفرما. تمام دعاهايي که اين شبها ميشود همه را مستجاب بفرما. مشکلات امت اسلامي بر طرف بفرما. رهبر ما، امت ما، نسل ما، ناموس ما، مرز ما، آب و خاک ما، دين ما، عقايد ما را حفظ بفرما. حسن عاقبت نصيب ما بفرما. علي بن ابي طالب وقتي شمشير خوردند، فرمود: «فُزْتُ وَ رَبِّ الْكَعْبَة»(خصائصالأئمة، ص62) رستگار شدم. خدايا ما را از رستگاران دنيا و برزخ و قيامت قرار بده.
«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»