متن برنامه ی درس هایی از قرآن کریم حجت الاسلام قرائتی؛ تاريخ پخش :: 1376/10/17
بسم الله الرحمن الرحيم
«الهي انتقي به الهدي و الحمن التقوي»
بحث امروز ما رحمت است. تنها كلمهاي كه واجب است ما بگوييم و روزي هفتاد مرتبه هم ميگوييم كلمه رحمت است. هم واجب است كه بگوييم و هم روزي هفتاد بار ميگوييم. چون واجب است هرمسلماني نماز بخواند و نمازخوانهاي ما هفده ركعت نماز ميخوانند. حداقل ده ركعتش حمد و قل هوالله است. هفت ركعتش سبحان الله و الحمد الله است. ده تا حمد داريم. ده تا قل هو الله داريم. در حمد 4 تا كلمه رحمت است. «بسم الله الرحمن الرحيم» بعد از «الحمد الله» ميگوييم: «الرحمن الرحيم» باز در قل هو الله ميگوييم. «بسم الله الرحمن الرحيم» در تا در سلامها است. پنج نوبت نماز داريم. صبح و ظهر عصر و مغرب و عشاء. در هر نمازي ميگوييم: «السلام عليك ايها االنبي و رحمه الله» كلمه رحمت را ميگوييم. باز ميگوييم: «السلام عليكم» و باز ميگوييم: «و رحمه الله» يعني ده تا رحمت در تشهد و شصت تا در حمد و قل هوالله است. هركسي كه نماز بخواند هفتاد بار كلمه رحمت را ميگويد. پس اگر نماز خوان رحم ندارد، اين معلوم ميشود كه لوله سيماني است. ميدانيد لوله سيماني چيست؟ آب را عبور ميدهد اما چيزي در خودش نفوذ نميكند. معلوم است كه نماز را خوانده است ولي رحم در دلش نفوذ نكرده است. بايد دين در دل برود. يك عدهاي نزد پيغمبر آمدند و گفتند: قدر ما را داشته باش. ايمان آورديم. فرمود: نه! شما هنوز دين در دلتان نرفته است. «وَ لَمَّا يَدْخُلِ الْإيمانُ في قُلُوبِكُم»(حجرات/14) ايمان در قلب شما نرفته است. يعني ايمان شما پوسته مثل لوله سيماني است. لوله سيماني پوستشتر ميشود ولي از اين آبها درخودش فرو نميرود. واعظي كه به حرف هايش عمل نكند، مثل لوله سيماني است. قرآن و حديث را ميگويد. ولي قرآن وحديث در دلش نفوذ نميكند. خيلي از افراد لوله سيماني باشند. خير را رد كنند. مثل سيم برق كه برق را عبور ميدهد و به لامپ ميرساند. ما از لامپ استفاده ميكنيم. خود سيم تاريك است. ممكن است سيمها در پايه باشند كه خيلي تاريك است. يعني انتقال نور از محل تاريك است. اما بهره گيران نور در محل روشن هستند. چند تا آيه درباره رحمت بخوانيم. من درباره كلمه رحمت مقداري حرف دارم. اولين آيه از سورهي اعراف است. «وَ اكْتُبْ لَنا في هذِهِ الدُّنْيا حَسَنَةً وَ فِي الْآخِرَةِ إِنَّا هُدْنا إِلَيْكَ قالَ عَذابي أُصيبُ بِهِ مَنْ أَشاءُ وَ رَحْمَتي وَسِعَتْ كُلَّ شَيْءٍ فَسَأَكْتُبُها لِلَّذينَ يَتَّقُونَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ الَّذينَ هُمْ بِآياتِنا يُؤْمِنُونَ(اعراف/156)» عرض كنم كه اين آيهي طولاني بود. اين بخشش را معني ميكنم. خدا ميفرمايد: رحمت من همه چيز را پوشش ميگيرد. در دنيا رحمت خدا شامل همه ميشود. اما در قيامت يا يك رحمتي است كه در دنيا به همه افراد داده ميشود. يك رحمتي است كه خدا به افراد خاص ميدهد. مثلا نور خورشيد براي همه است. مومن و كافر از آن استفاده ميكنند. مومن و كافر از زمين و آب و جنگل و عسل استفاده ميكنند. از خوراك و پوشاك و مسكن استفاده ميكنند. اما يك رحمت ويژه دارد كه آن رحمت براي افرادي است كه اهل تقوا باشند. اهل ايمان باشند. خداوند دو رقم رحمت دارد. مثل استادي كه در كلاس ميآيد و يك درس عمومي براي همه ميگويد. بعد يك دانشجو هم كه با جديت درس ميخواند يك وقت خصوصي براي او ميدهد. مسئولين ما يك ملاقات عمومي به همه مردم ميدهند. به يك افراد ويژهاي هم وقت خصوصي ميدهند. رحمت عمومي و رحمت خصوصي! آيه دومي كه مربوط به رحمت است. ميفرمايد: حضرت ابراهيم وقتي كه مكه را ساخت، گفت: خدايا به مومنين رزق بده. «وَ ارْزُقْ أَهْلَهُ مِنَ الثَّمَرات»(بقره/126) هركس ايمان دارد به او بده بخورد. خدا فرمود: ابراهيم چرا چنين تنگ نظر هستي؟ «وَ مَنْ كَفَرَ فَأُمَتِّعُهُ»(بقره/126) من كافر هم باشد به او ميدهم بخورد. منتها حساب قيامت جداست. در دنيا همه استفاده كنند. در آخرت همه چيز جداست. البته رحمت خدا وسيع است. دريافت رحمت هم كد دارد. مثل اينكه اقيانوس اطلس آب خيلي دارد. اما معنايش اين نيست كه آب همه جا برود. ممكن است يك توپ را در اقيانوس اطلس بياندازند و يك قطره آب در توپ نرود. مشكل در آب نيست. مشكل در اقيانوس نيست. مشكل در توپ است. چون توپ در بسته است از اين آب دريافت نميكند. مثل آدمي كه خانهاش كنار كتابخانه است. سال ميآ يد و ميرود نميشيند اين كتابها را مطالعه كند. خوب مشكل اين كتابخانه نيست. مشكل در خودش است. «وَ إِذا جاءَكَ الَّذينَ يُؤْمِنُونَ بِآياتِنا فَقُلْ سَلامٌ عَلَيْكُمْ كَتَبَ رَبُّكُمْ عَلى نَفْسِهِ الرَّحْمَةَ أَنَّهُ مَنْ عَمِلَ مِنْكُمْ سُوءاً بِجَهالَةٍ ثُمَّ تابَ مِنْ بَعْدِهِ وَ أَصْلَحَ فَأَنَّهُ غَفُورٌ رَحيمٌ(انعام/54)» در قرآن دو تا كتب داريم. بعضي چيزها را خدا بر ما واجب كرده است. مثل مجلس! مجلس يك قوانين را براي مردم وضع ميكند. يك قوانين را هم براي خودش وضع ميكند. هيئت رييسه چه كسي باشد؟ رئيس مجلس چه كسي باشد؟ مدت چقدر باشد؟ مرخصي چه باشد؟ تعطيلات تابستاني چند روز باشد؟ يعني يك قانون را براي خودش وضع ميكند. يك قانون هم براي امت وضع ميكند. خداوند يك چيزهايي را بر ما واجب كرده است. مثل «كُتِبَ عَلَيْكُمُ الصِّيام»(بقره/183) واجب است روزه بگيريد. «كُتِبَ عَلَيْكُمُ الْقِتال»(بقره/216) واجب است بجنگيد. يك چيزهايي را هم خدا براي خودش واجب كرده است. «كَتَبَ رَبُّكُمْ عَلى نَفْسِه»(انعام/54) يعني خدا بر خودش رحمت را واجب كرده است. رحمت را برخودش واجب كرده است. «إِنَّ عَلَيْنا لَلْهُدى(ليل/12)» هدايت را بر خودش واجب كرده است. گفته است: بر من واجب است وسيله هدايت شما را فراهم كنم. شما را با عقل، با فطرت، با نبوت هدايت كنم. واجب است كه شما را هدايت كنم. «ان علينا علي الله رزقا» رزق شما بر من واجب است. هدايت شما بر من واجب است. يعني خداوند يك چيزهايي را واجب كرده است. اين را سنتهاي الهي ميگويند. سنتهاي الهي يعني كارهايي كه خدا بر خودش واجب كرده است. «حقا علينا» بر ما واجب است كه مومنين را ياري كنيم. كارهايي كه خداوند بر ما واجب كرده است، احكام است. كارهايي كه خدا بر خودش واجب كرده است، به آن سنتهاي الهي ميگويند. حالا راجع به رحم خيلي حرف دارم. نمونههايي از عوامل دريافت رحمت، مظاهر دريافت رحمت را ميگويم. خود ماه رمضان رحمت است. حالا من نمونه هايش را بگويم. مثلا داريم «مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثالِها»(انعام/160) يك كار خوب بكنيد. ده برابر ميرسد. اين خودش يك رحمت است. يكي را ده تا حساب ميكند. بعضي جاها يكي را تا هفتصد مرتبه بالا حساب ميكند. اين كه توبه ما را قبول ميكند يك رحمت است. اين كه عيب هايمان را ميپوشاند يك رحمت است. خداوند گناهاني را از ما سراغ دارد. خداوند گناهايمان را ميداند. اما به روي ما نميآورد. ولي خوبيها را نشان ميدهد. «يوم اظهر الجميل و ستر القبيح» خدايا خوبيها را در جامعه پخش ميكني. عيبها را در جامعه پخش نميكني. اگر من يك خوبي دارم همه ميفهمند. صد تا عيب دارم كسي نميفهمد. اينها مظاهر رحمت است. راجع به رحمت باز هم در قرآن دو سه تا آيه است. «مَّا يَفْتَحِ اللَّهُ لِلنَّاسِ مِن رَّحْمَةٍ فَلَا مُمْسِكَ لَهَا وَ مَا يُمْسِكْ فَلَا مُرْسِلَ لَهُ مِن بَعْدِهِ وَ هُوَ الْعَزِيزُ الحَْكِيمُ»(فاطر/2) سورهي فاطر آيهي 2 است. ميگويد: اگر خداوند به كسي رحمت كرد، بي خود حسد نورز. تو با حسدت خودت را ميسوزاني. حسد تو در رزق او اثري ندارد. چهل و سه تا راديو به امام حرف بيهوده گفت و از صدام تجليل كرد. ديري نشد كه روز به روز صدام ذليلتر شد و امام عزيزتر شد. اگر خداوند به كسي لطف كرد تو با كارشكني و توطئه، با فيلم دروغ ساختن، تكثير فلان نوار، با نامه پخش كردن، با تلفن، با تهديد، با طومار او را خراب نكن. اگر خدا بخواهد به كسي عزت بدهد، تو نميتواني ذليلش كني. يك جاي ديگر هست كه قرآن ميگويد: «إِنَّ رَحْمَتَ اللَّهِ قَريبٌ مِنَ الْمُحْسِنينَ»(اعراف/56) حالا اين را فاكتور بگيريم. آيه بعد سوره نور آيه 56 است. «إِنَّ رَحْمَتَ اللَّهِ قَريبٌ مِنَ الْمُحْسِنينَ» مثل همان توبه است. اقيانوس خيلي آب دارد. منتها به شرطي آب ميرود كه اين روزنه داشته باشد. اگر شما شيشه بودي، نور از شما عبور ميكند. منتها اگر خشت بودي نور از خشت عبور نميكند. مشكل تو در نور نيست. در خشت است. «وَ أَقيمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّكاةَ وَ أَطيعُوا الرَّسُولَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ»(نور/56)مي گويد: «لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ» اگر ميخواهيد رحمت خدا را دريافت كنيد راهش نماز است. از راه نماز رحمت خدا را دريافت كنيد. از راه زكات رحمت خدا را دريافت كنيد. «وَ أَطيعُوا الرَّسُولَ» با اطاعت رسول رحمت خدا را دريافت كنيد. راه دريافت رحمت خدا اين است كه انسان در خط خداوند بيايد. ياداشتهايم را كه جمع كردم برايتان بخوانم. اول اينكه رحمت نشانه ايمان است. مومن كيست؟ مومن كسي است. «أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ رُحَماءُ بَيْنَهُم»(فتح/29) كسي كه رحم ندارد، دين ندارد. «رُحَماءُ بَيْنَهُم» علامت ياران واقعي پيغمبر كسي است كه نسبت به ديگران «اشدا» باشد. «أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ» نسبت به خودش «رُحَماءُ» باشد. سه «تواصوا» در قرآن است. «تواصوا به حق» «تواصوا به الصبر» «تواصوا به مرحمه» سفارش شده است كه به هم رحم كنيد. حديث داريم «المومنين خدموا بعضهم لبعض» مومنين نسبت به هم خادم هستند. در خوابگاه داتشجويي، در هجره طلبگي، در كارخانه، در كارگاه به هم ديگر كمك كنيم. حالا در آپارتمان نشستيم و داريم ميآييم. حالا اين كارگر شهرداري بايد طبقه سوم بيايد. اين سطل زباله را بردارد. حالا شما كه صبح پايين ميآييد، كيسه زباله را هم بياور كه ديگر اين پيرمرد سه طبقه را بالا نيايد. نگو: آقا كارمند شهرداري به آنها حقوق ميدهد. خودش بيايد بردارد. چقدر تو بي رحم هستي. به هم ديگر رحم كنيد. يك سنگ در جاده افتاده است. نگو: چشمش را باز كند. رحم كن پياده شو و سنگ را بردار. الان يك عده از بي لباسي دارند ميلرزند. رحم كن. كدام خانه يك چمدان لباس زياد دارد؟ كدام خانه يك پتو زياد دارد؟ اينها را بدهد به كساني كه ندارند. امام صادق فرمود: مومن نسبت به هم خدمت كند. رحم داشته باشد. اصلا اگر كسي رحم نداشته باشد، مومن نيست. كسي كه سير بخوابد و همسايهاش گرسنه باشد، ايمان ندارد. حديث داريم اگر كسي كه صبح بيدار ميشود به فكر غصه و مظلوم نباشد مسلمان نيست. سوره ماعون را بخوانيد. اين سوره سيماي آدمهاي بي رحم را ميگويد. «أَ رَأَيْتَ الَّذي يُكَذِّبُ بِالدِّينِ»(ماعون/1) « فَذَالِكَ الَّذِى يَدُعُّ الْيَتِيمَ»(ماعون/2) ميگويد: كسي كه قيامت را باور ندارد و آن را تكذيب ميكند. «يَدُعُّ الْيَتِيمَ» بي رحم است. يتيم را طرد ميكند. و لي «وَ لَا يحَُضُّ عَلىَ طَعَامِ الْمِسْكِينِ»(ماعون/3) اينقدر پر است كه به زور پپسي و كوكا را هضم ميكند. از بس كه پرخوردي كرده است. بعد همسايههايي هستند كه از گرسنگي سر كلاس ضعفشان ميگيرد. «لايحض» خودم ندارم. اگر هم نداري از ديگران پول بگير و به فقرا بده. لازم نيست كه خودم داشته باشم. افرادي هستند كه خودشان هم فقير باشند ولي زبان دارند. بيان دارند. رو دارند. آبرو دارند. بايد بلند شوند و بگويند: آقايان اين دانشجو ميخواهد داماد شود. شما پدرانتان پول دارد. يكي 50 تومان از پدرانتان بگيريد و اين را داماد كنيد. عروس خانم به مادرش بگويد: يك مقدار جهازم را كم رنگ بگير. دختر خاله فقير است. 200 تومان به شوهر خاله بده. تا او هم جهيزيه درست كند. حالا جهاز من را سلطنتي نگير. كم رنگ بگير. «لايحض» يعني ندارم اما ديگران را تحريك ميكنم. «ولا يحض» آخرش هم ميگويد: «فَوَيْلٌ لِّلْمُصَلِّينَ(4) الَّذِينَ هُمْ عَن صَلَاتهِِمْ سَاهُونَ(5) الَّذِينَ هُمْ يُرَاءُونَ(6) وَ يَمْنَعُونَ الْمَاعُونَ(7)»(ماعون) ميگويد: واي بر نمازگزاران كه نمازشان دارد سهو ميشود. 1- نمازشان به خاطر تظاهر و رياست. 2- نماز ميخوانند و به فقرا چيزي نميدهند. «وَ يَمْنَعُونَ الْمَاعُونَ» چيزهايي كه در بعضي خانهها هست در خانههاي ديگر نيست. مثل نردبان بزرگ، سماور بزرگ، ديگ بزرگ، يك چيزهايي كه افردي دارند ولي «وَ يَمْنَعُونَ الْمَاعُونَ» به كس ديگري نميدهند. پول دارد وام نميدهد. واي به نمازگزاري كه نماز ميخواند اما گره گشا نيست. نماز ميخواند اما بي رحم است. يعني نمازش او را نجات نميدهد. نماز خالي يك بال است. با يك بال نميشود پرواز كرد. پيغمبر 5 نفر را از مسجد بيرون كرد. گفتند: يا رسول الله! اينها چه جنايتي كردند؟ فرمود: اينها نماز خالي ميخوانند. به فكر فقرا نيستند. سوره نون والقلم را بياوريد. در جزء بيست و نهم سوره نون والقلم داستان خوشمزهاي است. پدري از ميوههاي باغ مقداري هم به فقرا ميداد. پدر مرد 5 تا پسر داشت. آمدند ديدند باغ پر ميوهاي است. گفتند: پدرمان به فقرا ميداد. ما نميدهيم. يكي از اين پنج نفر گفت: بدهيم. گفتند: نميدهيم. اين 4 نفر برادر كوچكشان را زدند. اين هم تسليم شد. گفتند: چه كنيم؟ گفتند: سر شب وقت سحر ميوهها را در صندوق كنيم تا فقرا نفهمند. شبانه ميوهها به انبار منتقل كنيم تا كسي نفهمد. سر شب خوابيدند. سحر آمدند ديدند كه باغشان سوخته است. او كه ديروز كتك خورده بود، گفت: نگفتم به فقرا بدهيد. شما تصميم گرفتند بي رحم بشويد. خدا هم رحمش را از شما گرفت. «إِنَّا بَلَوْناهُمْ كَما بَلَوْنا أَصْحابَ الْجَنَّةِ إِذْ أَقْسَمُوا لَيَصْرِمُنَّها مُصْبِحينَ(قلم/17)» ما اهل مكه را امتحان كرديم. همان طور كه اهل باغ را امتحان كرديم. اهل باغ تصميم گرفتند كه سحر ميوهها را صندوق كنند. «وَ لَا يَسْتَثْنُونَ(قلم/18)» انشاء الله نگفتند. گفتند: يك صندوق به هيچ كس نميدهيم. «فَطَافَ عَلَيهَْا طَائفٌ مِّن رَّبِّكَ وَ هُمْ نَائمُونَ(قلم/19)» همان طور كه خوابيدند كه سحر بروند يك صاعقه متحركي آمد و باغشان را سوزاند. «فَأَصْبَحَتْ كاَلصَّرِيمِ(قلم/20)» باعشان خاك و خاكستر شد. «فَتَنَادَوْاْ مُصْبِحِينَ(قلم/21)» سحر گفتند: بلند شويد. هم ديگر را بيدار كردند. «أَن لَّا يَدْخُلَنهََّا الْيَوْمَ عَلَيْكمُ مِّسْكِينٌ(قلم/24)» زود بلند شويد. اگر ميخوايد ميوه را انبار كنيد الان وقتش است. «وَ غَدَوْاْ عَلىَ حَرْدٍ قَادِرِينَ(قلم/25)» در كوچه ميرفتند و ميگفتند: ساكت! كسي نفهمند. آرام قدم برداريد. «فَلَمَّا رَأَوْهَا قَالُواْ إِنَّا لَضَالُّونَ(قلم/26)» هيچ مسكيني نبايد بفهمد كه ما ميخواهيم ميوهها را برداريم. «قَالَ أَوْسَطُهُمْ أَ لَمْ أَقُل لَّكمُْ لَوْ لَا تُسَبِّحُونَ(قلم/28)» وقتي آمدند ديدند باغ نيست. گفتند: كوچه را گم كرديم. يا فكرمان گم شده است. يا ما منحرف شديم. خلاصه اين قصه ميخواهد بگويد: اگر تصميم بگيري ندهي خدا از تو ميگيرد. بنا را ديدهاي؟ بنا كه ضربه ميزند، آجر را ميگيرد. اگر آجر را زد و رد كرد، يكي ديگر به او ميدهد. يعني آن كسي كه آجر را ميدهد اگر ببيند كه هنوز آجر در دستش است و آجر ديگري ميخواهد، ميگويد: اول آن را بزن. بعد اين را بگير. مادر اگر به بچهاش شير داد، خدا شير ميآورد. منتها اگر شيرش را نگه دارد، شيرش قطع ميشود. تاجري كه رحم نداشته باشد گاو صندوق گوشتي است. ما دو تا گاو صندوق داريم. 1- گاوصندوق فلزي 2- گاو صندوق گوشتي؛ عدهاي ميگويند: آقاي قرائتي اين حرفها را براي پول دارها بزن. ما پا تلويزيون نشستيم و هشتمان گرو نهمان است. ما خودمان نداريم بخوريم. كينهها را كنار بگذاريد. رحم كن. ببخش. «وَ لْيَعْفُوا وَ لْيَصْفَحُوا» او را ببخش. «أَ لا تُحِبُّونَ أَنْ يَغْفِرَ اللَّهُ»(نور/22) نميخواهي خدا تو را ببخشد. هركس كه ميخواهد خدا او را ببخشد او هم ديگران را ببخشد. نگو: به من سيلي زده است. ببخش! از مقام معظم رهبري ياد بگيريد. فرمود: هركس نسبت به شخص من هرچه گفته است، من او را ميبخشم. خدايا ماه رمضان است. هركس غيبت كرده است. فحش داده است. ما او را بخشيديم. رحم كنيد. ببخشيد. نه چه حقي داشتي گفتي: من كه راضي نيستم. من از او نميگذرم. سر پل صراط يقهاش را ميگيرم. در پل صراط خودت هم گير هستي. اصلا نميرسي يقه كسي را بگيري. تو خيال ميكني آزادي كه يقه بگيري. رحم كنيد. ضمنا كساني كه رحم ندارند به چايي هم نميرسند. بزرگان ما رحم داشتند. از يك شخص مهمي پرسيدند: از كجا به اين مقام رسيدي؟ گفت: من به يك عروسي رحم كردم. گفتند: چطور؟ گفت: شب اول عروسي متوجه شدم كه عروس دختر نيست. ولي آبرويش را نبردم. چون هركس كه دختر نيست و باكره نيست معنايش اين نيست كه خداي نكرده اهل زنا بوده است. صدها عامل است. يكي هم اين است كه از طريق گناه بكارت نداشته باشد. اما من بخاطر آبروي او هيچ نگفتم و خدا اين چنين آبرو داد. اگر كسي يك دسته گلي آب داده است، شتر ديدي نديدي. موسس حوزه علميه قم حاج شيخ عبدالكريم حائري بود. يك كسي آمد و گفت: آقا پدرمان مرده است. اين چند هزارتومان را به يك نفر بده تا نماز و روزه قضا را بخواند. ايشان هم ان پول را به آيت الله العظمي گلپايگاني داد. آيت الله العظمي گلپپايگاني هم به يك بنده خدايي كه فقير بود و فكر ميكرد مومن است داد. گفت: آقا اين را بگير و روزه و نماز قضا را براي آن مرحوم بخوان. آقاي گلپايگاني ميگفت: يك روزي داشتم ميرفتم. ديدم آن كسي كه به او پول دادم كه روزه بگيرد، سيگار ميكشد. منتها من را نديد. من پشت سر او ميرفتم. او داشت ميرفت. همان كه داشتيم ميرفتيم سيگارش تمام شد. ته سيگارش را انداخت و رسيد به سه راه و پيچيد. من را ديد و گفت: سلام عليكم! گفتم: سلام عليكم! گفت: آقا يك پولي دادي كه سي روز روزه بگيرم. من سي روز را روزه گرفتم. امروز هم روز آخرش است. بهانه كرد. اگر پول داري بده. آقاي گلپايگاني ميگفت: هيچ چيز به او نگفتم. آبرويش را حفظ كردم و سي روز خودم براي آن مرحوم روزه گرفتم. ولي به او نگفتم: تو نامرد هستي. پول گرفتي و روزه نگرفتي. بيخود كه آقاي گلپايگاني، آقاي گلپايگاني نميشود. كسي كه بتواند سي روز گرسنگي بخورد و به طرف هم نگويد، خيلي بزرگواري است. يك چيزي را فهميديد نگوييد. چه كار داري كه بگويي؟ آبرو بردن خيلي بد است. ميگويند: مثل گوشت مرده ميماند. چون گوشت زنده را بكني، جايش پر ميشود. اما گوشت مرده را بكني جايش پر نميشود. آبرو كسي كه رفت جايش پر نميشود. حالا پول جايش پيدا ميشود. در حفظ آبروي هم ديگر رحم كنيد. در كمك مادي رحم كنيد. در كمك معنوي رحم كنيد. تاجرهايي از شهرهاي خودشان در شهرهاي بزرگ آمدند و پول پيدا كردند. به آنجايي كه خودشان از آنجا بودند رحم كنند. يك درمانگاه بسازند. يك مدرسه بسازند. يك جادهاي بسازند. بالاخره تو بچه روستا بودي؟ آمدي و پول دار شدي. يك باقي الصالحاتي داري. ميگويند: خدا رحمت كند. ايشان رفت شهر پول دار شد و خرج روستاي خودش كرد. سر راهت چند تا مسافر سوار كن چه ميشود؟ دو تا خودكار داري. يكي را هم به كنار دستيات بده. دو نفر را دعوت كن. لباسهاي اضافي خود را به دو نفر كه ندارند بده. چند ميليون پيراهن عروس داريم كه عروسها آويزان كردند. سه سال پيش عروس شده است. پيراهنش را دارد. تو ديگر عروس نميشوي. اين پيراهن عروس را كه در كمدت آويزان كردي به يك عروس ديگر بده كه ندارد. هفتاد بار در نماز ميگوييم: رحم! خوب يك نوع رحم را زنده كنيد. با رحم خيلي از مشكلات در جامعه ما حل ميشود. يك دانشجو ميتواند زماني كه درس ندارد به بچههاي محله كه در درسها ضعيف هستند كمك كند. همه ميتوانند رحم كنند. اگر پوست خيار را ديدي بردار و كنار بگذار. ما بايد رحم را در خودمان زنده كنيم.
«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»