متن برنامه ی درس هایی از قرآن کریم حجت الاسلام قرائتی؛تاريخ پخش :: 1376/7/3
بسم الله الرحمن الرحيم
«إِنَّ الَّذينَ أَجْرَمُوا كانُوا مِنَ الَّذينَ آمَنُوا يَضْحَكُونَ»(مطففين/29) بدرستی آنهایی که مجرم هستند، یک برنامه ای دارند. «كانُوا» برنامهي آنها این است. برنامهي خلافکار این است که از دست کسانی که ایمان دارند، می خندند. يعني بدها به خوبها می خندند. در یک خانواده به کسی که بلند می شود، تا نماز اول وقت بخواند، می خندد. در مجلس عروسی به کسی که می خواهد نماز اول وقت بخواند، ميخندند. البته در جامعه فاسد این چنين است. در امت حزب الله اینگونه نیست. بلكه با ديدن چنين صحنههايي تشویق هم می کنند. «وَ تَواصَوْا بِالْحَقِّ وَ تَواصَوْا بِالصَّبْرِ»(عصر/3) قرآن می فرماید: بايد اين كنايهها را تحمل کنید. آنها چیزی نیستند. «ضحک» به شما ميخندند. اگر خواسته باشید دیندار باشید، در یک جلسه که غیبت می کنند، اگر شما بخواهید به بيرون بروید، به شما می خندند. بگذارید بخندند. ما نمی توانیم به خاطر خندهي مردم از مکتبمان دست برداریم. «وَ إِذا مَرُّوا بِهِمْ يَتَغامَزُونَ»(مطففين/30) «إِذا» زمانی که مجرمین می خواهند از کنار مؤمنین عبور کنند، به ایشان غمزه می آیند. چشمک می زنند. ابرو بالا و پایین می اندازند. می گویند: ببین! مجرمین می خواهند روحیهي شما را تضعیف کنند. «وَ لِلَّهِ الْعِزَّةُ وَ لِرَسُولِهِ»(منافقون/8) عزت به معنای نشکن بودن و نفوذ ناپذیر بودن است. افرادي كه مؤمن نيستند، ميشكنند. تا متوجه شود كه چهار نفر به او نگاه می کنند، رنگ عوض می کند. مجرمين به مومنين می خندند. نکند که ایمان شما اينقدر سست باشد که به خاطر غمزهي ديگران و به خاطر حرف مردم دست از کار بکشید؟ مردم هرچه ميخواهند، بگويند. ما خیلی از مواقع به خاطر حرف مردم خیلی از کارهای حق را انجام نمی دهیم. به دخترمان می گویيم: چرا ازدواج نمی کنی؟ می گوید: هنوز هیچکدام از همکلاسی های من ازدواج نکردهاند! خوب ازدواج نکرده باشند. بگذار همكلاسي هايت هرچه ميخواهند، بگويند. ازدواج کار مقدسی است. وقتی یک دانشجو در سال های اول دانشگاه ازدواج کند به او ميخندند. من حدود سی سال پیش در نجف طلبه بودم. 800 تومان دادم و با ماشین به مکه رفتم و برگشتم. وقتی برگشتم یک حاجی جوان بودم. یک نفر به من گفت: تو هم حاج آقا شدی؟ حاجی باید تنگی نفس، ریش سفید، کمر قوزدار، عصا و. . . داشته باشد! من ناراحت هستم که به تو حاجی می گویم. گفتم: به من جاجي نگو تا بزرگ شوم. گاهی اوقات پیش می آید که دختر مهرش را ميگيرد و مهر او به اندازه ای است که می تواند با آن به مکه برود. می گوید: اگر من به مکه بروم، همه ميگويند: تو هم حاج خانم شدی؟ مشكل از خود ما است. مثلا بنده در راه هستم. اما يكباره یادم می آید که نماز نخواندهام. الان هم نزدیک غروب است. باید چه كار کنم؟ باید همان جا کنار پیاده رو یک روزنامه بياندازم و نمازم را بخوانم. می گوید: مؤمن باید طوری باشد که با خندهها و غمزهها دین خود را از دست ندهد. «وَ إِذَا انْقَلَبُوا إِلى أَهْلِهِمُ انْقَلَبُوا فَكِهينَ»(مطففين/31) وقتی مجرمین نزد اهل و باند خودشان برمی گردند، پشت سر مؤمنین فکاهی می گویند. می گویند: دیدي كه در عروسی فلان خانم بلند شد و نماز خواند؟ به اين موضوع ميخندند. ما باید به شما بخندیم. «وَ إِذا رَأَوْهُمْ قالُوا إِنَّ هؤُلاءِ لَضالُّونَ»(مطففين/32) زمانی که مجرمین، مؤمنین را از دور می بینند با انگشت آنها را نشان می دهند. ميگويد: مومنين گمراه هستند. او خودش گمراه است و مؤمنین را گمراه می داند.
پس مجرمین به مؤمنین چهار نوع متلک می گویند:
1- به ما می خندند.
2- به ما نسبت گمراهی می دهند.
3- غمزه می آیند.
4- فکاهی می گویند.
«وَ ما أُرْسِلُوا عَلَيْهِمْ حافِظينَ»(مطففين/33) شما که حافظ مؤمنین نیستید و مسئولیتی ندارید. اصلا به شما چه ارتباطي دارد؟ «فَالْيَوْمَ الَّذينَ آمَنُوا مِنَ الْكُفَّارِ يَضْحَكُونَ»(مطففين/34) روز قیامت مؤمنین به کفار خواهند خندید. امروز شما به ما می خندید. فردا ما به شما خواهیم خندید. همه چيز متقابل است. یادت می آید كه به من لبخند ميزدي؟ حالا من به تو لبخند ميزنم. او در عروسی و میدان ورزش و خیابان و. . . به من خنديد. «عَلَى الْأَرائِكِ يَنْظُرُونَ»(مطففين/35) من در بهشت روی تختها تکیه می دهم و به شما می خندم. «هَلْ ثُوِّبَ الْكُفَّارُ ما كانُوا يَفْعَلُونَ»(مطففين/36) آیا کفار کیفر عملکرد خود را گرفتند؟ این خنده جواب آن خندهها است. این جزا جواب آن اذیتها است. خلاصه این چهار آیه می خواهد بگوید: مؤمن باید محکم باشد. انبیاء را هم مسخره کردند. اصولاً همیشه افرادی که حرف تازه دارند، مورد تهاجم قرار می گیرند. امیرالمؤمنین علی(ع) می فرمایند: کاری که حق است را انجام بده. اگر امروز طرفدار ندارید در آینده طرفدارانی پیدا خواهید کرد.
سراغ سوره مبارکه «انشقاق» برویم. «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ» «إِذَا السَّماءُ انْشَقَّتْ»(انشقاق/1) زمانی که آسمان شکافته شود. هیچ چیزی محکم نیست. همین آسمان هایی که قرآن دربارهي آنها می فرماید: «سَبْعاً شِداداً»(نبأ/12) محکم است، روزی فرو می ریزند. خیلی به هوش خودتان اطمینان نکنید. همین تیزهوشان و خوش استعدادان روزی را می بینند که اسمشان را هم فراموش کردهاند. همه چيز مدت دارد. ای پولدارها! یک زمان بود که همه چیز داشتید. فردا ميرسد كه هيچ چيز نداريد. هر چیزی که در دست انسان است، روزی پوچ می شود. «ما عِنْدَكُمْ يَنْفَدُ وَ ما عِنْدَ اللَّهِ باقٍ»(نحل/96) قرآن می فرماید: هرچه نزد شماست پوچ می شود و از بین می رود. «وَ أَذِنَتْ لِرَبِّها وَ حُقَّتْ»(انشقاق/2) آسمان گوش به فرمان خداست. هستی گوش به فرمان خداست. از این آیه معلوم می شود که هستی شعور دارد. ما آیات زیادی در قرآن داریم که می فرمایند: خیال نکن که شعور براي انسان هاست. زمین هم شعور دارد. به چه دلیل من بله قربان گوی شما باشم؟ مادرهایمان ما را آزاد به دنیا آوردند. فرعون به موسی(ع) گفت: تو در خانهي من بزرگ شده ای. «قالَ أَ لَمْ نُرَبِّكَ فينا وَليداً وَ لَبِثْتَ فينا مِنْ عُمُرِكَ سِنينَ»(شعراء/18) تو بچه بودی. من تو را بزرگ کردم. موسی(ع) فرمود: «وَ تِلْكَ نِعْمَةٌ تَمُنُّها عَلَيَّ أَنْ عَبَّدْتَ بني إِسْرائيلَ»(شعراء/22) اين نعمت است. تو منت می گذاری که مرا بزرگ کرده ای؟ من باید در خانهي پدرم بزرگ می شدم. همین که من در خانهي تو بزرگ شدهام، معلوم است که تو پدر مرا استثمار کرده ای.
دانش آموزي به مدیر خود گفت: چرا مرا رفوضه کرده ای؟ چرا مرا مردود کرده ای؟ به جاي اينكه بگوید: به چه مُجَوزی مرا مردود كردهاي؟ گفت: به چه مَجوزی مرا مردود كردي؟ مدیر هم گفت: به همین مَجوز که تو به مُجوز، مَجوز می گویی. «وَ إِذَا الْأَرْضُ مُدَّتْ»(انشقاق/3) زمانی که زمین گسترش پیدا می کند. از اين آيه برميايد كه هم آسمان و هم زمین قابل گسترش هستند. اینها حوادث قیامت است. «وَ أَلْقَتْ ما فيها وَ تَخَلَّتْ»(انشقاق/4) زمین هرچه دارد به بیرون پرتاب می کند. خودش را خالی می کند. هر آنچه از مرده و زنده دارد، به بيرون مياندازد. «وَ أَذِنَتْ لِرَبِّها وَ حُقَّتْ»(انشقاق/5) زمین تسلیم خداست. «يا أَيُّهَا الْإِنْسانُ إِنَّكَ كادِحٌ إِلى رَبِّكَ كَدْحاً فَمُلاقيهِ»(انشقاق/6) «کدح» به معنی تلاش و کوشش همراه با رنج و سختي است. ای بشر تو داری با زحمت به سمت خدا می روی. «إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ»(بقره/156) ما به سمت خدا می رویم. حالا که به سمت خدا می رویم، باید کارهایمان را با اهداف الهی تنظیم کنیم. چون خط سیر آنجاست. پس کارهایت را با او مطابقت بده. چون باید جواب بدهید. پس از حالا خودتان را آماده کنید. اگر ما بدانیم که گمرکی وجود دارد و ما را كنترل ميكنند، از حالا جنس قاچاق حمل نمی کنیم. «فَأَمَّا مَنْ أُوتِيَ كِتابَهُ بِيَمينِهِ»(انشقاق/7) در روز قیامت نامه عمل مؤمنین را به دست راستشان می دهند و نامه عمل مجرمين را به دست چپشان می دهند. کسی که نامهي عملش در دست راستش باشد «فَسَوْفَ يُحاسَبُ حِساباً يَسيراً»(انشقاق/8) به آساني به حساب او رسيدگي ميكنند.
در قرآن چهار نوع حساب داریم:
1- «حسابا شدیدا»
2- «حِساباً يَسيراً» بعضی از افراد بی حساب به بهشت می روند. بعضی از افراد هم بی حساب به جهنم می روند.
شخصی از يك نفر طلب داشت. خیلی دقت می کرد که او تا یک قران آخرش هم بدهد. هرچه می گفت: آقا 2 روز صبر کن. کمی کوتاه بیا، می گفت: الا و بالله نميشود. طلبكار خیلی سختگیری می کرد. بدهکار از طلبکار پیش يكي از امامان كه الآن حضور ذهن ندارم، شکایت کرد. امام طلبکار را به حضور خواستند. فرمود: با او چه كار کرده ای؟ گفت: من با او کاری نکردهام. از او طلب دارم و می خواهم طلب خود را بگیرم. حق را باید گرفت. من قدرت دارم و حق خود را از او می گیرم. امام فرمود: درست است که حق تو است و می خواهی حق خود را بگیری، اما سختگیری نکن. گفت: من حق خود را می گیرم. امام فرمود: قرآن می خوانی؟ گفت: بله! فرمود: این آیه را خوانده ای؟ «وَ يَخافُونَ سُوءَ الْحِسابِ»(رعد/21) بعضیها بد حساب هستند. یعنی روز قیامت خدا به آنها سختگیری می کند. «حِساباً شَديداً»(طلاق/8) گفت: بله! فرمود: می دانی این آیه شامل حال چه کسانی است؟ کسانی که مثل تو سخت گير هستند. كساني كه مثل تو بر ديگران سخت ميگيرند، خدا هم در روز قیامت بر آنها سخت خواهد گرفت. کسانی که با مردم مدارا کنند، خدا هم در روز قیامت با آنها مدارا خواهد کرد. به مردم سخت نگیرید. البته در بعضی موارد سخت گيري واجب است. در بیت المال باید سخت گرفت. قاضی باید سخت بگیرد. اگر من یک تیرآهن بدزدم و یک خانهي ده طبقه بسازم، اگر صاحب تیرآهن بگويد: من تیرآهن خودم را می خواهم. بايد بگویم: آقا من تیرآهن را برداشتهام. یک تیرآهن می خرم و به تو می دهم. «وَ يَنْقَلِبُ إِلى أَهْلِهِ مَسْرُوراً»(انشقاق/9) کسی که حسابش آسان است، خیلی شادمان به سوی خانواده و همفکرانش باز می گردد. «وَ أَمَّا مَنْ أُوتِيَ كِتابَهُ وَراءَ ظَهْرِه ِفَسَوْفَ يَدْعُوا ثُبُوراً»(انشقاق/11-10) اما کسی که مجرم است، نامهاش را از پشت سر به او می دهند. کسی که نامه عملش را از پشت سر ميگيرد، داد می زند و به خودش نفرین می کند.
«وَ يَصْلى سَعيراً»(انشقاق/12) چنين انسانهايي جایگاهشان در جهنم است. چرا؟ «إِنَّهُ كانَ في أَهْلِهِ مَسْرُوراً»(انشقاق/13) براي اينكه در دنیا بد مستی می کردند. خوش بودند و به ديگران كاري نداشتند. خودشان سير بودند و فكر نميكردند كه شايد بعضي از افراد گرسنه باشند. خودشان سالم بودند و فكر نميكردند كه آيا در اين دنيا فرد بيماري هم وجود دارد؟ آنها بی فكر و بی مسئولیت بودند. وقتی هم با آنها صحبت می کردی، خیلی خوشحال بودند. «إِنَّهُ ظَنَّ أَنْ لَنْ يَحُورَ بَلى إِنَّ رَبَّهُ كانَ بِهِ بَصيراً»(انشقاق/15-14) آنها فكر می کردند که دنیا همین است و بازگشت و حسابی ندارد. می گفتند: فعلا خوش باشیم تا اينكه قيامت برسد!
«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»