متن برنامه ی درس هایی از قرآن کریم حجت الاسلام قرائتی؛ تاريخ پخش :: 1376/6/20
بسم الله الرحمن الرحيم
الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ». به نام خداوند بخشنده مهربان. ديگران يا بخشنده نيستند، يا اگر هستند مهربان نيستند «بِسْمِ اللَّهِ» يعني دوستت دارم، يعني توکل به تو، يعني استمداد از تو، يعني بي نهايت کوچک خود را به بي نهايت بزرگ وصل ميکند، يعني آرم الهي، . . .
«وَ السَّماءِ وَ الطَّارِقِ» طارق/1 قسم به آسمان، قسم به چيزي که شب ظاهر ميشود. طريق يعني کوبنده. چون آدم با پايش جاده را ميکوبد. مطرقه يعني چکش. « طارق» چيزي(ستاره اي) است که در شب پيدا ميشود. شخصي شبانه حلواي شيريني به عنوان رشوه در خانه حضرت علي عليه السلام برده بود. در را کوبيد. حضرت امير عليه السلام در را باز کرد، آن شخص گفت: آقا اين حلوا را براي شما آوردهام! حضرت فرمود: تو حلواي شيرين آوردهاي که فردا اگر در مملکت يک جنايتي کرده باشي من هم « شتر ديدي نديدي»؟ ! اين يک رشوه است، کور خواندي. علي رشوه بگير نيست. رشوه دهنده و رشوه گيرنده هر دو در جهنم هستند(حديث داريم) رشوه لقمه حرام است. با عوض کردن اسم، حرام خدا حلال نميشود. بعضيها ميگويند: اين رشوه نيست «حق التسريع» است. يعني پول ميدهم که کار مرا جلو بيندازي! تسريع يعني سرعت: « حق التسريع» هم نوعي رشوه است. بعضي هديهها رشوه است. آمد خدمت امام(ع) گفت: آقا مردم مبلغي زکات دادهاند، بفرماييد. ضمنا يک چيزي هم به خودم دادهاند! فرمود: اينرا هم براي اسلام دادهاند، بده به من.
حضرت امير عليه السلام به کسيکه شبانه در را کوبيد فرمود: طارق. سوگند به آسمان و ستارهاي که شب پيدا ميشود.
«وَ ما أَدْراكَ مَا الطَّارِقُ النَّجْمُ الثَّاقِبُ» طارق/3-2 نميداني طارق چيه؟ طارق همان ستارهاي است که سياهي را سوراخ ميکند و نورش را به تو ميرساند.
«إِنْ كُلُّ نَفْسٍ لَمَّا عَلَيْها حافِظٌ» طارق/4 هيچ کس نيست مگر اينکه بر او نگهباني است. يعني ما شما را حفظ ميکنيم. هر روز صدها خطر از پيش انسان رد ميشود و انسان خيال ميکند عقلش او را حفظ ميکند. نه خير، خدا حفظ ميکند. گاهي مادر از خواب ميپرد ميبيند يک لحظه ديگر دير بيدار شده بود بچهاش از دست رفته بود بچهاش از دست رفته بود. يکي از علماي قم ميگفت: خوابيده بوديم(هوا داغ بود و در پشت بام خوابيده بوديم) 2 بعد از نصف شب کسي در خانه ما را زد! از خواب پريديم، گفتيم: شما کي هستي؟ ! گفت: والله ببخشيدها؟ من به سرم خورد در خانه شما را بزنم! نميدانم چرا! ؟ ! گفتيم: اين چه حرفي است؟ ان شاءالله ديگر اين فکرها به سرت نخورد. بعد تعريف ميکرد: يکمرتبه ديدم که پسرم کلهاش روي زمين است و پاهايش از پشت بام آويزان! به ذهنم آمد که اين شخص مأمور بود تا در خانه مرا بزند تا من بچهام را از خطر مرگ نجات دهم. از اين چيزها در زندگي پيش ميآيد. قرآن ميفرمايد: همه شما را ما حفظ ميکنيم. بعد ميفرمايد: «فَلْيَنْظُرِ الْإِنْسانُ مِمَّ خُلِقَ» طارق/5 سطحي نگر نباشيد، دقت کنيد. انسان بايد دقت کند. حتي در مسايل شهوت، شما مرغ و خروس نيستيد. در شهوت هم دقت کنيد. ببينيد اسباب و وسايل چگونه جورمي شود؟ نگاه کنيد از چه چيزي درست شدهايد؟ از يک تک سلول، از يک اسپرم. «خُلِقَ مِنْ ماءٍ دافِقٍ» طارق/6 انسان آفريده شد از آب جهنده. اينطور نباشد که يک عمري شهوتراني نکنيد و يک لحظه توجه نکنيد. خدا رحمت کند علامه طباطبايي(ره) را. سيب که ميخورد فقط 20 دقيقه به آن نگاه ميکرد. نگاهتان عميق باشد. عبرت باشد. عبرت يعني«عبور». يعني از اين سيب برويد جاي ديگر. يک نوزاد که خدا به تو ميدهد، نگو واي واي چقدر خوشگله، نگاه کن که چي چي شد؟ ! شما وقتي زمين را درو ميکنيد، مقداري فکر کنيد. زمين چقدر ضخامت دارد؟ ! يک دانه مي¬کاري يک خوشه ميدهد. ولي من اينهمه نعمتهاي خدا را خوردم ولي يک بار سر خم نکردم! يک مقدار عميقتر نگاه کنيد. «يَخْرُجُ مِنْ بَيْنِ الصُّلْبِ وَ التَّرائِبِ» طارق/7 اين آب جهنده بيرون ميآيد از ستون فقرات و استخوانهاي سينه. شخصي نزد امام(ع) آمد و پرسيد: وقتي انسان ادرار ميکند فقط قسمتي را که ادرار از آن بيرون ميآيد بايد بشويد اما در جنابت همه بدن را! ؟ امام(ع) فرمود: براي اينکه: « يخرج من تحت کل شعر» براي اينکه مني از زير هر مويي بيرون ميآيد. همه بدن در اين حرکت اثر دارد. يا به خاطر اعصاب سمپاتيک است که آنرا شما بهتر ميدانيد. (از کمر مرد و رحم زن)
«إِنَّهُ عَلى رَجْعِهِ لَقادِرٌ» طارق/8 اين مسئله را گفت براي اينکه يک نتيجه بگيرد. قرآن پل ميزند. از چيزهاي روشن به چيزهاي غير روشن پل ميزند. ميفرمايد: « همان کسي که در دنيا از يک قطره و از يک تک سلول شما را درست کرد همان خدا براي اينکه تو را روز قيامت زنده کند حتما قادر است. حتما ميتواند. آن کسي که اينجا درست کرد همانجا هم درست ميکند. بنايي که خانهاي ميسازد و ميگويد: من اين خانه را خراب ميکنم و دوباره ميسازم، نميشود به او گفت: نميتواني. چون او يکبار ساخته است. اگر يک مهندس ماشيني را ساخت و گفت: من ميتوانم دو مرتبه آنرا باز کنم و بسازم، نميشود به او گفت: نميتواني. در معاد شک نکنيد. خودتان را هم به شک نزنيد. نگوييد: چگونه؟ ! همانطور که ميخوابيد، ميميريد و بيدار ميشويد زنده ميشويد. برگهاي درختان ميريزند. بعد از بهار دو مرتبه سبز ميشوند. مردن مثل پاييز است و زنده شدن مثل بهار. در چه چيزي شک داري؟ ! مگر هر 7 سال يکمرتبه سلولهاي بدن ما جابجا نميشود؟ «يَوْمَ تُبْلَى السَّرائِرُ» طارق/9 خبرهاي قيامت اين است: در روز قيامت کارهاي مخفي(اسرار) همگي هويدا ميشوند. خيلي چيزهايي که انسان نميخواهد پدر و مادرش و دوستانش بفهمند آنجا آشکار ميشوند. زشتيها رو ميآيد. آبرويتان ميريزد. همه به هم نگاه ميکنند: «وَ يَوْمَ يَقُومُ الْأَشْهادُ» غافر/51. خدا شاهد است. زمين شاهد است. زمان شاهد است. اعضاء شاهد هستند. فرشتهها شاهد هستند. پيغمبر(ص) و امام(ع) شاهد هستند. روز قيامت روز رسوايي است. من يک خاطره برايتان بگويم: ما رفتيم در يک بيمارستاني سخنراني کنيم. بعد از سخنراني به من گفتند: نميخواهيد از بيماران عيادت کنيد؟ از جانبازان جنگ هم در اينجا هستند. گفتم: چرا ميآيم. رفتيم آنجا. يک جواني خوابيده بود که فقط گردنش حرکت ميکرد(از گردن تا نوک پا فلج بود.) گفتم: سلام عليکم. خيلي با سرسنگيني جواب داد: سلام عليکم. يک نفر با من بود خيال کرد بيمار مرا نشناخت. گفت: ايشان آقاي قرائتي است! گفت: او را ميشناسم. بنده هيچ ارادتي به ايشان ندارم! از بس به ما گفتهاند: صلي علي محمد يار امام(ره) خوش آمد، ديگر خيلي از ما، لوس هم شدهايم! گفتم: چطور هيچ ارادت نداري؟ ! گفت: آقاي قرائتي، من ده سال است که روي اين تختخواب خوابيدهام، کجايي؟ ! اينهمه در تلويزيون بلبل زبوني ميکني؟ ! چرا به عيادت من نيامدي؟ ! اين بيمار3-2 کلمه با من صحبت کرد، من نتوانستم خودم را نگه دارم، رفتم در اتاق بغلي و مدتي گريه کردم. حالا در روز قيامت همه پردهها کنار ميروند. ميگويند: بيا ببينم، اينهمه در بانک پول داشتي و جوانهاي محل شما با. . . تومان ميتوانستند داماد شوند چرا کمکشان نکردي؟ ! يک روز رسوايي است. چقدر خرج استخرت کردي؟ ! نميدانستي بعضي خانهها حتي آب لوله کشي ندارند! کولرت را عوض کردي؟ ميداني برخي خانهها حتي پنکه هم نداشتند؟ ! 6 رقم ميوه در يخچال شما بود! ميداني در برخي خانهها هندوانه هم گيرشان نميآيد؟ ! تو زبان انگليسي را مثل بلبل بلد بودي، يک حمد و سوره را درست نخواندي؟ ! خجالت نکشيدي؟ ! به بنده ميگويند: چرا عيادت مريض نرفتي؟ چرا چيزي را که خودت ميگويي عمل نکردي؟ پردهها کنار ميرود. و لذا داريم که روز قيامت مجرم ميگويد: خدايا زودتر مرا جهنم ببر تا بيش از اين مرا شرمنده نکني. ما خيال ميکنيم که خيلي کارها خوب است، اما بعد معلوم ميشود که نه خير، «تُبْلَى السَّرائِرُ». آيهاي در قرآن داريم که ميفرمايد: بعضيها در روز قيامت ميگويند: خدايا ما را برگردان. «أَخْرِجْنا نَعْمَلْ صالِحاً» فاطر/37 يعني کار خوب انجام دهيم. منتهي ميفرمايد: «غَيْرَ الَّذي كُنَّا نَعْمَلُ» فاطر/37 يعني غير از آنکاري که انجام ميداديم. خدايا ما را برگردان عمل صالح انجام ميدهيم غير از آن کارهايي که انجام ميداديم. علامه طباطبايي در تفسير اين آيه ميفرمايد: «غَيْرَ الَّذي كُنَّا نَعْمَلُ» يعني: خدايا ما را به دنيا برگردان تا کار خوب انجام دهيم. ميگويند: ما را برگردان تا کار خوب انجام دهيم غير از آن کارهايي که انجام ميداديم. يعني ميخواهد بگويد خدايا آن کارهايي هم که انجام ميداديم و فکر ميکرديم کارهاي خوبي هستند، اينجا که «تُبْلَى السَّرائِرُ» است و پردهها کنار ميرود ميفهميم که: کار خوبمان هم خوب نبودند! خيال ميکرديم خوب هستند. افطاري ميداديم، قرباني ميبرديم(عيد قربان) ميگويند: چه کردي؟ ! ميگوييم: خدا توفيقمان داد که عيد قربان يک قرباني برديم.
مي گويند: خوب. کبابي هايش را که خودت برداشتي! رانهايش را هم که به فاميلهايت دادي! کدام قسمتش را به فقراء دادي؟ ! قرباني براي نزديکي به خدا است. الان که من در بيمارستان شهيد دکتر چمران سخنراني ميکنم و شما در اينجا تشريف داريد، اگر به خاطر سخنراني من، يک مريض« آخ بکشد» سخنراني من گناه است. يعني روز قيامت که پرده کنار ميرود، ميگويند: چه کردي؟ ! ميگويم: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيم»، سوره الطارق را تفسير کردم. ميگويند: غلط کردي! ميگويم: اِ، از قرآن بهتر؟ ! پرده کنار ميرود ميگويد: هيجده نفر داشتند آخ ميگفتند. و فريادرسي آنها مهم نيست. حضرت(ص) سر نماز تند نماز خواند. گفتند: خيلي تند خواندي؟ ! فرمود: وسط نماز صداي گريه بچهاي را شنيدم، نمازم را تند خواندم تا مادرش او را ساکت کند. امام(ع) در حال طواف کردن بودند. شخصي از بيرون طواف کسي را صدا ميکرد. امام(ع)به بغل دستياش فرمود: با تو است؟ ! (در حال طواف ميشود حرف زد.) گفت: بله. فرمود: ببين چه کار دارد؟ گفت: آقا دارم طواف ميکنم! فرمود: ول کن طواف را. شايد کار او لازم باشد.
مقام معظم رهبري ميگفت: رفتم خدمت امام(ره). امام(ره) يکخرده دمغ و گرفته بودند. گفتم: آقا ناراحت هستيد؟ ! فرمود: بله من خيلي ناراحت هستم. (2 بار اين جمله را تکرار کردند.) بعد هم رفتند. به حاج احمدآقا(ره) گفتم: امام(ره) ناراحت هستند؟ ! گفت: يکي از اولياي خدا از دنيا رفته، امام(ره) 3-2 روز است که از غصه ميسوزند. گفتم: کي؟ گفت: فلاني. گفتم: اِ، فلاني از دنيا رفت؟ مقام معظم رهبري ميگفت: همان ولي خدا که مرحوم شده بود، در زماني که من رييس جمهور بودم پيش من آمد و گفت: آقا! شما مرا ميشناسي. ولي آموزش و پرورش مرا نميشناسند. (با خودش فکر کرده بود که اواخر عمرش است.) گفته بود: من اين ايام آخر عمرم دوست دارم براي بچهها پيشنمازي کنم، با خودش فکر کرده بود که روز قيامت که پردهها کنار ميروند، خواهند گفت: چه کردي؟ بنده پيشنماز بودم. پيشنمازي براي حاجيها و پولدارها. (اينها همه پز است.) ميگويند: يکبار شد بروي در يک مدرسه براي دانش آموزاني که هيچ سمتي ندارند پيشنمازي کني؟ ! گفته بود: اين 3-2 روز ميخواهم پيشنماز آدمهايي باشم که نام و ناني ندارند. بعد مقام معظم رهبري گفتند: ما زنگ زديم به يک منطقهاي تا ايشان پيشنماز آنها شوند. بعد هم از دنيا رفت و امام(ره) غصهاش را ميخورد. يعني وقتي پرده کنار رود معلوم نيست که چي براي کي ميماند. روز عيد که ميشود ميرويم خانه عمويي که پولدار است. در حاليکه عموي فقير هم داريم. در حرم امام رضا عليه السلام درهاي طلايي را ميبوسيم اما درهاي چوبي را نميبوسيم! شخصي سيدهاي زيبا را ميبوسيد. و ميگفت: من به خطر جدشان آنها را ميبوسم. يک روز يک سيد کچل را آوردند. گفت: مگر همه ثوابها را من بايد ببرم. يکي هم شما ثواب کنيد! ! خدا رحمت کند آية الله فکور(ره) را. از علماي بسيار خوب. يک استخارههايي ميکرد! اصلا وقتي قرآن را باز ميکرد ميگفت تو ميخواهي چه کار کني. يعني از آينده خبر ميداد. يعني از قرآن ميفهميد. آيت الله رضواني که از اعضاي شوراي نگهبان است. من پيش ايشان درس خواندهام. ايشان ميگفت: ما پيش آية الله فکور درس خواندهايم. 3-2 تا از طلبهها جمع شديم تا پيش ايشان درس بخوانيم. ايشان هم آمد چند روز درس داد بعد هم ديگر نيامد. خلاصه رفتيم در خانهاش و گفتيم: چرا نميآييد؟ گفت: ميآيم. گفتيم: پس چرا نيامديد؟ گفت: راستش را ميخواهيد وقتي شما از من تقاضا کرديد تا به شما درس بدهم، من هم قبول کردم و چند روز آمدم. بعد گفتم: نکند اينها درس مرا نپسنديدند، تو رودربايستي افتادند؟ گفتم: 3-2 روز نميروم. اگر آنها گفتند: چه خوب شد خودش نيامد که شما را آزاد کنم. اگر دنبالم آمدند معلوم ميشود درس مرا پسنديدهاند. حالا که آمديد من هم از فردا ميآيم. اين اخلاق علماي ما بود.
«فَما لَهُ مِنْ قُوَّةٍ وَ لا ناصِرٍ» طارق/10 روز قيامت انسان نه قوتي از درون دارد نه ناصري از بيرون دارد. نه از تو قدرت دارد و نه از بيرون نجات دهندهاي دارد.
«وَ السَّماءِ ذاتِ الرَّجْعِ» طارق/11 رجع يعني باران. قسم به آسماني که باران دارد. از اين معلوم ميشود که: ارزش هر چيزي به برکت آن چيز است. «وَ الْأَرْضِ ذاتِ الصَّدْعِ» طارق/12 قسم به زميني که شکوفه هايش را تحويل ميدهد. «إِنَّهُ لَقَوْلٌ فَصْلٌ» طارق/13 حرف محکم برايتان ميزنمها. حرف آخر را ميگويم. «وَ ما هُوَ بِالْهَزْلِ» طارق/14 با کسي هم شوخي نداريم.
«إِنَّهُمْ يَكيدُونَ كَيْداً وَ أَكيدُ كَيْداً» طارق/16-15 کفار هميشه در حال تدبير هستند. خدا ميفرمايد: من هم در حال تدبيرم. آنها نقشه ميکشند من هم نقشه ميکشم. و هميشه مکر خدا پيروز است. «وَ اللَّهُ خَيْرُ الْماكِرينَ» آل عمران/54 قرآن ميفرمايد: «وَ لا يَحيقُ الْمَكْرُ السَّيِّئُ إِلاَّ بِأَهْلِهِ» فاطر/43 کسي که به خدا کلک ميزند به خودش کلک ميزند. بعضي از کساني که خمس و زکات نميدهند خيال ميکنند سود کردهاند! آنها نقشه ميکشند من هم نقشه ميکشم. يک مقدار به کافرين مهلت بده. عجله نداريم. «فَمَهِّلِ الْكافِرينَ أَمْهِلْهُمْ رُوَيْداً» طارق/17 خدا سه رقم عذاب دارد: زود، دير، ديرتر. خدا آدمهاي خوب را زود گوشمالي ميدهد: «وَ ما أَصابَكُمْ مِنْ مُصيبَةٍ فَبِما كَسَبَتْ أَيْديكُمْ وَ يَعْفُوا عَنْ كَثيرٍ» شورى/30 مؤمن اگر خلاف کند خدا زود گوشمالياش ميدهد و بيدارش ميکند. امروز به کسي سيلي ميزني و تا آخر هفته ضرر ميبيني. اين عذاب زود هشدار است. يک سري افراد مثل شاه هستند. قرآن ميگويد: نگوييد اين همه شاه ظلم ميکند، مردم ميگويند: جاويد شاه. ميگويد: «وَ جَعَلْنا لِمَهْلِكِهِمْ مَوْعِداً» كهف/59. موعدي دارد صبر کن. يک عده تا آخر عمرشان هم خوش هستند. عذابشان ديرتر است. ميفرمايد: «إِنَّما نُمْلي لَهُمْ لِيَزْدادُوا إِثْماً» آل عمران/178 گذاشتهام براي آخرت.
«والسلام عليکم و رحمة الله و برکاته»