متن برنامه ی درس هایی از قرآن کریم حجت الاسلام قرائتی؛ تاريخ پخش :: 1376/6/13
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيم»
الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي
بينندگان عزيز بحث را در آستانه 17 شهريور ميبينند. اين هفته سوره علق را تفسير ميکنيم.
اعوذ بالله من الشيطان الرجيم، «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيم»، «اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّكَ الَّذي خَلَقَ» علق/1 من 70 امتياز جمع کردهام که فقط مخصوص دين اسلام است. چون گاهي خارج از کشور سخنراني دارم. براي آنجا سخنراني جور کردم که در آن 70 امتياز براي اسلام را عنوان کردهام. يکي اين است که: دين اسلام ديني است که اولين آيهاش «اقْرَأْ» است. يعني بخوان. از اين آيه معلوم ميشود که: اولين فرمان اسلام فرمان فرهنگي است. نگفته: بخور، بياشام، عبادت کن، بجنگ و. . . درسهايي که ميگيريم اين است؛ پيامها و درسها: 1- اولين فرمان دستور فرهنگي است. همه مشکلات ما بند به فرهنگ است. الان ازدواج کار فرهنگي نيست اما گيرش فرهنگي است. « من بيايم پيش مادرشوهر زندگي کنم؟ ! » بله. قديم يک پدر چهار تا اتاق داشت. در يکي خودش زندگي ميکرد. در يکي ميهمان پذيرايي ميشدند. در دو اتاق ديگر عروسهايش زندگي ميکردند. چند ميليون دختر 20 ساله، 18 ساله و 25 ساله در خانه ماندهاند. ميگويند: داماد بايد خانه شخصي داشته باشد. آنها گير خودشان هستند. عادات و رسوم اولين مشکل.
درس 2: علم بايد جهت دار باشد. ميفرمايد: «اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّكَ»: خواندن بايد «بِاسْمِ رَبِّ» باشد. بعضيها کلهشان را از اطلاعات پر ميکنند. اصلا جهت ندارند. اسمش را هم اطلاعات عمومي ميگذارند. خيابان قديمي دو حرفي در تهران؟ ! خب خيابان ري اين چه مشکلي را حل ميکند؟ کوه هيماليا چند متر است؟ خيلي از اطلاعات را بچهها دارند نمره هم ميآورند مدرک هم ميگيرند. اما اين علم جهت دار نيست.
درس 3: در آغاز آموزش تکرار لازم است. در اين آيه «اقْرَأْ» تکرار شده است. چون بعد از «اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّكَ الَّذي خَلَقَ» دو مرتبه ميفرمايد: «اقْرَأْ وَ رَبُّكَ الْأَكْرَمُ» علق/3 «خَلَقَ الْإِنْسانَ مِنْ عَلَقٍ اقْرَأْ وَ رَبُّكَ الْأَكْرَمُ الَّذي عَلَّمَ بِالْقَلَمِ عَلَّمَ الْإِنْسانَ ما لَمْ يَعْلَمْ» علق/5-2 يکي از نکاتي که معلمين، استادان دانشگاه و طلاب رعايت کنند اين است که بايد بعضي بحثها را تکرار کنند. به خصوص اول کار طرف آب بندي نشده، در اين آيه بعضي کلمات تکرار شدهاند. «اقْرَأْ» تکرار شده. «رَبُّكَ» تکرار شده. « انسان» تکرار شده. «خَلَقَ» تکرار شده. از اين چه ميفهميم؟ ميفهميم که: در آموزش بايد تکرار باشد. اصولا در تربيت نياز بيشتري به تکرار وجود دارد. پيغمبر(ص) سواد نداشت. امي بود. چه طور به پيغمبر امي ميفرمايد: اقرأ؟ ميفرمايد: «خَلَقَ الْإِنْسانَ مِنْ عَلَقٍ» علق/2، علق يعني خون بسته. انسان در ابتدا تک سلول است. بعد در رحم که قرار ميگيرد خون بسته ميشود. انسان را از علق درست کرد. قدرتي که از علقه و خون بسته، انسان ميسازد، به شخص بي سواد هم ميتواند سواد بدهد.
«اقْرَأْ وَ رَبُّكَ الْأَكْرَمُ» علق/3 ما يک « اکرم» داريم ويک « کريم». يک نکته لطيف تفسيري براي قرآن است. در خلقت مادي ميفرمايد: «يا أَيُّهَا الْإِنْسانُ ما غَرَّكَ بِرَبِّكَ الْكَريمِ» انفطار/6.
يعني درباره خلقت انسان ميفرمايد: « کريم». اما درباره «اقْرَأْ» که فرهنگي است نميگويد کريم، بلکه ميفرمايد: اکرم. خداوند در بحث مادي انسان(يعني انسان کيلويي) يعني وقتي از لاشه انسان صحبت ميکند، ميفرمايد: «رَبُّ الکَرِيم». اما وقتي صحبت از بعد فکر و ذهن و فرهنگ انسان به ميان ميآيد، ميفرمايد: «رَبُّكَ الْأَكْرَمُ». يعني ذات و بعد فرهنگي و ذهنياش(انسان) از بعد مادياش بيشتر است. البته همه موجودات اينگونه هستند. هرچه با انسان کار شود ارزشش بيشتر ميشود. مقام معلم از مقام مهندس بيشتر است. چون مهندس روي آهن کار ميکند. روي ساختمان و پل و سد کار ميکند. مهندسين همگي روي جهاد کار ميکنند اما معلمين روي آدم کار ميکنند.
« الَّذي عَلَّمَ بِالْقَلَمِ» علق/4 از اين «عَلَّمَ» چه ميفهميم؟ از اين کلمه ميفهميم: در اينجا خدا معلم است. اينکه ميگويند: معلمي شغل انبياء است از وسط راه شروع شده است. اصل اين است که معلمي شغل خداست. خدا «عَلَّمَ» خدا معلم است. جبرئيل معلم است: «عَلَّمَهُ شَديدُ الْقُوى» نجم/5 البته پيغمبران هم معلم هستند: «يُعَلِّمُهُمُ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ وَ يُزَكِّيهِمْ» بقره/129. همين که قرآن ميفرمايد: انسان از خون بسته درست شده اين از معجزات علمي است. چون 1400 سال پيش کسي از رحم مادر فيلمبرداري نکرده بود که بداند نطفه به چه صورتي در ميآيد. اين قرآن بود که ميفرمود: انسان از خون بسته(علقه) درست ميشود. اين در آن زمان وقتي قرآن فرمود: انسان از خون بسته درست ميشود، اعراب ميگفتند: خون بسته چي است؟ ! نطفه به انسان تبديل ميشود، خون بسته يعني چه؟ ! در آن زمان اين مطلب از نظر علمي پيشگويي محسوب مي- شود. يعني آن پيشگويي علمي الان محقق شده است. در اين 5 آيه، پيامبر اسلام(ص) چهار بار مورد خطاب قرار گرفتهاند. «اقْرَأْ» يعني تو پيغمبر(ص) بخوان. «رَبُّكَ» يعني پروردگار تو پيغمبر(ص). دو مرتبه ميفرمايد: «اقْرَأْ»، «رَبُّكَ» يعني توجه به پيغمبر(ص). اهميت علم را برايتان بگويم: يک مقداري قيد و بندها بايد برداشته شود. دانشگاه امام صادق(ع) چه دانشگاهي بود؟ دانشگاهي بود: 1- بدون مدرک. امام صادق(ع) صحبت ميکردند و چهار هزار نفر که اسم همه آنها در کتابها و تاريخ آمده است به صحبتهاي آن حضرت گوش ميدادند و آنها را ياد ميگرفتند و مينوشتند اما مدرک در کار نبود. گير ما اين است که اگر به دانشجو بگوييم: استاد دانشگاه دو برابر هميشه به تو درس بدهد اما مدرک به تو نميدهند، او قبول نميکند. عشق به علم غير از عشق به مدرک است. در دانشگاه امام صادق عليه السلام از هر سني وجود داشت. از هر شغلي بودند. با نشاط ارزان بود. شاگردان امام صادق(ع) را دوست ميداشتند و به آن حضرت ميگفتند: «بِنَفْسِي أَنْتَ» يعني جانم به قربان شما. مدتي پيش براي جشن فارغ التحصيلي عدهاي از دانشجويان من هم دعوت شده بودم. استاد دانشگاه سخنراني ميکرد. گفت: دانشجويان عزيز حالا که فارغ التحصيل ميشويد سعي کنيد حداقل سالي 2-1 بار به ما تلفن بزنيد. من در آن لحظه خيلي غصه خوردم که چقدر مرگ عاطفهها؟ ! که استاد دانشگاه التماس ميکند که يک تلفن بزنيد. چرا اينطور است؟ من وقتي آخوند خوبي هستم که وقتي در ارتش و سپاه جزء عقيدتي- سياسي بودم، چند تا سرباز که در آنجا هستند سربازها وقتي بيرون رفتد و داماد شدند، همهشان براي داماديشان براي من کارت تبريک بفرستند.
اما اگر يک ميليون سرباز از پادگان رفتند و از من براي داماديش دعوت نکرد پيداست آنوقتي هم که در کلاس عقيدتي شرکت ميکرد زورکي بود. سلام ما از روي درس است. درس ما از روي نمره است. اين فايده ندارد. درس را بايد با نشاط خواند. دانشجو کيست؟ دانشجو حضرت موسي(ع) است. موسي(ع) خيلي قهرمان بود. موسي عليه السلام به شخصي يک مشت زد و او مرد: «فَوَكَزَهُ مُوسى فَقَضى عَلَيْهِ» قصص/15 يعني اينقدر پنجهاش قوي بود. ابراهيم(ع) هم همينطور بود. با يک تبر بتهاي سنگي کت و کلفت را ميشکست. زور داشتند.
موسي(ع) به قدري بود که قلدري مثل فرعون را در آب خفه کرد. اما وقتي به علم ميرسد پيش خضرعليه السلام ميفرمايد: «قالَ لَهُ مُوسى هَلْ أَتَّبِعُكَ عَلى أَنْ تُعَلِّمَنِ مِمَّا عُلِّمْتَ رُشْداً» كهف/66 اجازه ميدهيد به دنبال تو بيايم تا علم ياد بگيرم. يعني قوي پنجه و قوي قدرت پيش معلم متواضع است. اين مقام علم است. شاگرد بايد سراغ معلم برود. بعضي دانشجوها اينطور نيستند. بعضي پدر و مادرها از اينکه فرزندانشان در شهرهاي ديگر درس ميخوانند غصه ميخورند. خدا رحمت کند اموات را. آن زماني که من از کاشان ميخواستم براي درس خواندن به قم بروم، پدرم پتو و. . . را آماده ميکرد و مادرم گوشهاي زار زار گريه ميکرد. پدرم ميگفت: اگر ميخواهي پسرت عالم شود بايد مسافرت کند. آدم پيش پدر و مادرش نميتواند زياد موفق باشد. بگذار برود. موسي(ع) فرمود: «فَلَمَّا جاوَزا قالَ لِفَتاهُ آتِنا غَداءَنا لَقَدْ لَقينا مِنْ سَفَرِنا هذا نَصَباً» كهف/62 خيلي خسته شدم از مسافرت. يعني بايد براي يادگيري علم خستگي را به تن بخريم. اين آيه براي اين است که حضرت موسي و خضر عليهما السلام مسافرت ميکردند و در يک مسافرت خيلي به دردسر افتادند. به اين دردسر ميارزد.
قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص: «اطْلُبُوا الْعِلْمَ وَ لَوْ بِالصِّينِ»(منيةالمريد، ص103) اگر بشرط رفتن به کشور چين هم هست باز هم درس بخوان. «. . . من المهد الي اللحد» ز گهواره تا گور دانش بجوي. ما 11 ميليون بي سواد داريم. 4 ميليون زير 40 سال هستند. چند صد نفر وجود دارند که از نهضت سوادآموزي شروع کردهاند و الان در دانشگاه هستند. پروژه که فقط کارخانه پنيرسازي نيست که. پروژه که فقط کشف آهن نيست. انسان بي سوادي که وارد دانشگاه شود ارزشش از کارخانه بيشتر است. يک انساني که چيزي بلد نبود بخواند و الان در دانشگاه است. بحمدالله زمينه علم فراوان است. دانشگاه آزاد هست. پيام نور هست. صدها هزار بچه عقب مانده داريم. گوششان سنگين است. چشمشان نميبيند. کم هوشاند. در عين حال اينها هم باسواد ميشوند. آنوقت زشت نيست که يک بچه کر باسواد شود يک آدم شنوا سر کلاس رود اين ننگ نيست؟ روز قيامت شهداء يقه ما را نميگيرند که: ما تفنگ دست گرفتيم تو يک قلم دست نگرفتي؟ ! ما تا جبهه رفتيم تو سر کلاس نرفتي؟ ! روي زمين کار کردي انگور کشت کردي چرا روي مخت کار نکردي؟ ! ارزش انسان به تحصيل است. ارزش هر چيزي به کاري است که روي آن ميشود.
4- معجزه پيغمبر ما(ص) کتاب است. اين هم يک امتياز است. فرق بين قرآن و باقي معجزهها ميدانيد چيه؟ ! معجزههاي ديگر فقط معجزه بود. مثلا عصا ميانداخت اژدها ميشد. تا بعد از آن بايد موسي(ع) صحبت ميکرد تا مردم هدف او از کارش را بدانند. عيسي(ع) مرده را زنده ميکرد. معجزه بود. حالا حرفش چي است؟ يعني معجزه چيزي بود و حرف انبياء چيزي ديگر. اما قرآن هم معجزه است و هم حرف انبياء. در معجزه ساير انبياء خبري وجود ندارد چون پيغمبر ما ابدي است بايد معجزهاش هم ابدي باشد. و قرآن ابدي است.
سواد آموزي در دين ما يک فريضه است. قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص: «طَلَبُ الْعِلْمِ فَرِيضَةٌ عَلَى كُلِّ مُسْلِمٍ وَ مُسْلِمَةٍ»(عدةالداعي، ص72) از افتخارات ما اين است. هم بر زن و هم بر مرد. از افتخارات نهضت سوادآموزي اين است که فاصله بين زن و مرد را کم کرد. زمان شاه اکثر بي سوادها از زنها بودند. نهضت سوادآموزي اکثر کلاسها را براي زنها گذاشت. يعني فاصله را کم کرد. از امتيازات نهضت سوادآموزي اين است که فاصله بين شهريها و روستاييها را کم کرد. چون اکثر بي سوادها از روستا بودند. و اين نهضت اکثر کلاسها را در روستاها تشکيل داد. و در 21 هزار روستا کلاس گذاشت. حجاب نهضت سوادآموزي بهترين حجاب است. ما ميتوانيم با سواد باشيم بدون گناه. دانشگاه هم ميتواند. (نخواستهاند!) يعني نميشود که در دانشگاه صبح آقايان باشد و عصر خانمها؟ چه دليلي دارد که با هم باشند؟ ! ميشود. بعضي جاها اين مشکل را حل کردند. در تهران در شرکت واحد زن و مرد از هم جدا شدند و اين خيلي به نفع خانمها شد. اين طرح گناه را کم کرد. و به همين طريق ميشود چند ميليون گناه را کم کنيم. بياييد کمي از گناهان را کم کنيم. بياييد ازدواج را آسان کنيم. من کارهاي نيستم. ولي ديشب نشستم در خانه روي کاغذ نوشتم 15 طرح ميشود ازدواج را آسان کرد. رفتم خدمت آقاي هاشمي رفسنجاني و گفتم: ميشود با اين طرحها ازدواج را آسان کرد. ايشان فرمودند: بعضي از اين طرحها قابل بررسي هست. آقا همه ايران طرح بدهند که چه کنيم تا ازدواج آسان شود؟ اينکه نميشود. من ديروز با آمار تهران تماس گرفتم. دخترهاي 29 سالهاي هستند که در خانه ماندهاند! ؟ ! آدم گيج ميشود. خطرناک است. يکي از بهانهها اين است که ميگويند: دخترم ميخواهد ديپلم بگيرد، ميخواهد ليسانس بگيرد. بروند وارد زندگي بشوند. ما بايد فکر کنيم و آمار گناه را کم کنيم. اگر باسواد باشيم ولي آمار گناه کم نشود فايدهاي ندارد. اميرالمؤمنين علي عليه السلام فرمودند: قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع: «ثمرة العلم العبادة»(غررالحكم، ص64) فايده علم اين است که هرچه باسواد شود گناهش کمتر شود.
«اقْرَأْ» مهم نيست. الان در اروپا مگر «اقْرَأْ» نيست؟ باسوادند. آمريکا هم باسواد است. باسواد ما خيلي داريم. اما هر جا دانشگاه بيشتر است آمار جنايتش هم بيشتر ميشود! يک بقال دزد چيزي نميتواند بدزدد. فوقش ميوههاي پوسيده را زير ميگذارد. يعني در 4 عدد ميوه دزدي ميکند. اما يک مهندس و پزشک دزد چه ميکنند؟ ! يک وقت ميبيني که يک کشور را وابسته کرد. اگر «اقْرَأْ»، «بِاسْمِ رَبِّ» نباشد، اگر تحصيلات جهت دار نباشد خطرناک است. زمان جنگ بود رفته بوديم آلمان(براي مأموريتي) در آلمان ما چند هزار پزشک متخصص ايراني داشتيم. يک جلسه براي آنها گذاشتيم. به آنها گفتيم: شما ميدانيد الان در ايران جنگ است؟ بسيجيها و سپاهيها و ارتشيهاي ما تکه تکه ميشوند و دکتر کم داريم؟ ! گفتند: آقا ما ميخواهيم راحت باشيم! دارو و پول کمک ميکنيم اما حال ايران آمدن را نداريم. اينجا زندگي راحتي داريم! ! ؟ علتش اين است که او براي خدمت کردن درس نخوانده است. براي رفاه درس خواندهاند. چون کار آنها «اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّ» نبوده، «اقْرَأْ بِاسْمِ دلار» بوده است. اينها انسانهاي مسخ شده هستند. انسانهايي که انسانيت را فراموش کردهاند. اصلا يادشان رفته که آدمند. خالي از هويت شدهاند. چه کنيم که خالي از هويت نشويم؟ ميفرمايد: «اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّكَ» درس خواندنت جهت دار باشد. اگر براي مدرک و پول و. . . باشد فايده ندارد. به قدري علم مهم است که پيغمبر ما(ص) در يکي از جنگها اسير گرفت. فرمود: هر اسير باسوادي ده نفر مسلمان بي سواد را باسواد کند ما او را آزاد ميکنيم. مسلمان شاگرد اسير کافر شود؟ ! بله. علم اينقدر ميارزد که مسلمان شاگرد يک غير مسلمان شود. پس چي شما ميگوييد: « نه شرقي نه غربي» ما از نظر سياسي اين را ميگوييم. در سوادآموزي ما بايد هم شرقي باشيم و هم غربي. در وابستگي نه شرقي و نه غربي. در آموزش بايد علوم شرق و غرب را ياد بگيريم. به پيغمبر صلي الله عليه و آله و سلم گفتند: عدهاي از کفار به شيوه خاصي ميجنگند. فوري پيغمبر(ص) فرمود: ده نفر از مسلمانان بروند روش آنها را ياد بگيرند و به ما ياد بدهند. استفاده از غرب ميکنيم اما غربزده نيستيم. خود باختگي بد است.
خط باسوادها بايد خوب باشد. امام حسن و امام حسين عليهما السلام کوچولو بودند. خط قشنگ نوشتند. دادند به امام علي(ع) و فرمودند: بابا جون کدام يک از ما بهتر نوشتيم؟ حضرت فرمود: ببريد مادرتان قضاوت کند. حضرت زهرا سلام الله ماند که چه بگويد به اين دو بچه؟ فرمود: من چند دانه هوا ميريزم هر کدام بيشتر جمع کرديد مال خودتان. خط هر دو شما خوب است. مادر بايد کاري کند که بچهها به هم حسادت نورزند.
در اين ايام خيلي مناسبت داريم. از جمله تولد حضرت زينب سلام الله عليها. (روز پرستار)
حضرت زينب(س) ميدانيد که بود؟ «عَالِمَةٌ غَيْرُ مُعَلَّمَةٍ»(احتجاج، ج2، ص305) دانشمندي بود که درس نخوانده دانشمند شده بود. دانشمندي بود که نماز شبش ترک نميشد. امام حسين(ع) به حضرت زينب(س) فرمود: خواهر جان در نماز شبت(شب 11 محرم) مرا دعا کن. از نظر روحيه به قدري قوي بود که وقتي يزيد گفت: اوضاع چه طور است؟ ! ديديد ما حسين(ع) را کشتيم؟ ! فرمود: «إِنِّي لَأَسْتَصْغِرُ قَدْرَكَ»(اللهوف، ص183) يعني من تو را خيلي صغير و پست ميبينم! به ابر قدرتي که امام حسين(ع) را شهيد کرده، دو فرزندش را شهيد کرده، داغ 72 نفر را ديده، حالا به ابرجنايت ميفرمايد: تو خيلي پيش من پستي. زينب کبري(س) وقتي سخنراني ميفرمود، ميگفتند: اين علي بن ابيطالب(ع)است.
علم ايران همراه عملش است. الحمد لله.
از مناسبتهاي 17 شهريور جمعه خونين و شهادت ميدان شهداء(ژاله سابق) است.
«والسلام عليکم و رحمة الله و برکاته»