متن برنامه ی درس هایی از قرآن کریم حجت الاسلام قرائتی؛ تاريخ پخش :: 1370/4/13
بسم الله الرحمن الرحيم
در مركز تربيت معلم شهداى مكه هستيم. بحث از نظر در آستانه تعطيلات تابستانى است. موضوع بحث هم در بازه ى ورزش است.
در رابطه ورزش حرف زياد است و ورزشكارها كه اكثر جوانها هستند هر كدام به يك نحوى يك رقم ورزش مىكنند. بد نيست كه ديدگاه اسلام را راجع به ورزش بدانند. من فيش بردارى هايى كه راجع به ورزش كردهام نسبتاً زياد است. حديثهاى زيادى راجع به اهميت ورزش داريم بعد جنبههاى بهداشتى ورزش، جنبههاى اخلاقى ورزش، جنبههاى اجتماعى ورزش، جنبههاى تربيتى ورزش، جنبههاى اقتصادى ورزش، جنبههاى تبليغاتى و سياسى ورزش، جنبههاى نظامى ورزش. . .
الگوها در ورزش، قهرمان پرورى در ورزش، ايام فراغت و ورزش، مربيان ورزش، هدف ورزش، ورزش كودكان، مسابقات ورزش، كوه نوردى، شنا، شرايط ورزش، آفات ورزش، تذكرات ورزش از ديدگاه حضرت امام(ره)
1 – جايزه ورزش چيست؟ بعضىها مىگويند كاپ. جايزه ى ورزش سلامتى است. مثل اين كه آقا درس خواندم معلم به من نمره نداد. جايزه ى درس نمره نيست. فهميدن است. مثل اين كه بگويند فلسفه نماز چيست؟ همين كه انسان به خدا مىگويد: «إِيَّاكَ نَعْبُدُ» مخلص توام «إِيَّاكَ نَسْتَعينُ» تو مىتوانى كمكم كنى. همين كه انسان بى نهايت كوچك با بى نهايت بزرگ صحبت مىكند. خود حرف زدن با خدا فلسفه است. گيرم فلسفه نداشته باشد.
خود ورزش، سلامتىاش جايزهاش است. هر چه ميدان ورزش بيشتر باشد بيمارستان و زندان كمتر است. براي هر انسان 8، 9 متر در دنيا پارك دارند و در ايران و در تهران براى هر انسانى گاهى نيم متر هم پارك وجود ندارد. البته نمىخواهم بگويم پارك چيز خوبى است. اسلام نظر به پارك ندارد. نظر به خانه بزگ دارد. منتهى چون انها خانهها را روى هم مىسازند و حياط ندارند، پارك مىسازند. اسلام مىگويد كه هركسى اگر مىتواند يك حياطى و يك حوضى يعنى يك پارك خصوصى، منتهى الان چون جمعيت زياد شده است و زندگى از آن حال طبيعى خارج شده است، روى هوا و اكسيژن خيلى عنايت شده است.
در سوئيس يا سوئد اگر كسى يك درخت را قطع كند، سه تا درخت جريمهاش است كه بايد بنشاند.
بريدن جنگلهاى آنها از نظر كارخانهها ى چوب برى تاريخ دارد و مثلاً اين هكتار در اين تاريخ بودى اين جنگل را مىبرند كه وقتى درخت آخر را بريدند آن درخت اول در امده باشند.
پدرى بچههاى زيادى داشت. خربزهاى آورد و بريد. اين خربزه را قاچ، قاچ مىكرد، مىداد به بچهها تا مىرفت بخورد بچه اولى مىگفت: بابا يكى ديگر.
جنگل هايشان را قيچى مىكنند كه كشورشان هيچ وقت بى جنگل نماند و ما نمىدانيم كه چه جنايتى مىكنيم كه درختها را قطع مىكنيم. و نمىدانيم كه اسلام گفته كه كسى حق ندارد درختى را قطع كند و نمىدانيم كه آب دادن به درخت مثل آب دادن به يك مؤمن تشنه است. و نمىدانيم كه حضرت امير فرمود: من افتخار مىكنم كه پولدار شدم از طريق درخت و از كشاورزى و از كار بازويى.
ما اميرالمؤمنين را يك آدم فقير تصور مىكنيم. چند روز پيش كتابى دستم آمد كه بسيار كتاب مهمى بود. خيلى علمى بود، در باره ى خاطرهاى از مسلم بن عقيل كه از اميرالمؤمنين نوشته بود. اميرالمؤمنين فرمود: شب دامادى هيچى نداشتم. زره خودم را از بى پولى فروختم. . الان اين قدر پول دارم كه از مالياتم تمام فقراى منطقه را مىتوانم شكمشان را سير كنم. و اين به خاطر كشاورزى و كار من است و افتخار مىكنم. اسلام نمىگويد: خيلى پول دار نباش. مىگويد: خيلى مصرف نكن. كشورهاى محتاج به اندازه ى پنج تا شكم گندم توليد مىكنند و به اندازه ى بيست تا شكم مصرف مىكنند.
بعضىها توليدشان زياد است، مصرفشان كم، بعضىها هم توليد و مصرفشان مثل هم است. اسلام مىخواهد توليد زياد باشد و مصرف كم به جورى كه به ديگران بدهيم. اگر مىشد كه مسلمانها از آب و خاكشان استفاده كنند توليد در يك سطحى باشد كه گرسنههاى جهان را غذا بدهند. ما انقلابمان صادر مىشد.
اسلام مىگويد «لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ» توبه/33 و اين آيه 3 بار در قرآن تكرار شده است و اسلام دنيا را مىگيرد. آدم گرسنه نم يتواند دنيا را بگيرد. يكى از راهها اين است.
ورزش جايزهاش سلامتى انسان است. ه رچه به ورزش عنايت بشود از بيمارستان كم مىشود. در مناجاتها بحث تقويت بدن است. و قوة فى البدن؟ ؟ ؟ ؟ ! ! ! ! ! تو روايت و دعاهاى ما بحث توانمندى است. وقتى به پيغمبر گفتند اين كيست كه رهبرش كردى؟ گفت: اين زور دارد «إِنَّ اللَّهَ اصْطَفاهُ عَلَيْكُمْ وَ زادَهُ بَسْطَةً فِي الْعِلْمِ وَ الْجِسْمِ» بقره/247 مثل طالوت گفت: نگاه كن به بازوهايش هم فكر دارد، م قدرت بدنى.
بعضى وقتها ورزشكار خوب گل مىزند ولى مخش نمىكشد. شانزده تا تجديدى دارد و آبشار خوب مىزند.
علم مقدم بر جسم است. موسى كارهايش اطلاعاتى بود. يك عامل نفوذى توى دربار داشت. يك مرتبه آن جاسوس حضرت موسى آمد و گفت: فرعون تحت تعقيب تو است. اگر مىخواهى درى، دررو. دارند مىآيند. موسى داشت فرار مىكرد. حالا وسط فرار بايد تنها فكرش نجات باشد اما در حال فرار رسيد به يك جايى ديد دو تا دختر كنار يك منطقهاى ايستادهاند به دو تا دخترها گفت: خانمها اين جا ايستادهايد كه چه كنيد؟ روح مظلوم يابى داشت. گفتند: «إِنَّ لَهُ أَباً شَيْخاً كَبيراً» يوسف/78 پدر پيرى داريم نمىتواند چوپانى كند. ما چوپانى مىكنيم. ما گوسفندها را آورديم لب چشمه خيلى شلوغ است. ما نم يتوانيم جلو برويم بدن نامحرم به ما مىخورد. ايستادهايم تا چوپانهاى مرد بروند تا بعد ما اب رداريم.
حضرت موسى حالا خودش تحت تعقيب است ولى با قدرتى كه داشت گوسفندها را آب داد و اينها را داد به خانمها خانمها هم آنها را بردند به خانه. بابايش گفت: زود آمديد. گفتند: امروز يك جوانى به ما كمك كرد گفت: برويد به او بگوييد بيايد.
گفت: «قالَتْ إِنَّ أَبي يَدْعُوكَ لِيَجْزِيَكَ أَجْرَ ما سَقَيْتَ لَنا» قصص/25 يعنى پدرم دعوتت كرده است تا اين كه اجر ثواب آب دادنت را بدهد.
از اين موضوع اين را مىفهميم كه اگر يك حزب اللهى كارى انجام داد تو بايد يك چيزى به او بدهى. نگويى اين براى خدا كار كرده، خوب تو هم براى خدا يك چيزى بده.
موسى براى خدا بزغاله را آب داد. اما حضرت شعيب هم «أَجْرَ ما سَقَيْتَ لَنا».
ما رفتيم مجلس پول بگيريم براى سوادآموزى، توى جلسه ى علنى رفتيم صحبت كنيم. يك نفر آمد گفت: اقاى قرائتى شما ديگه نهضت سوادآموزى را بند به دولت نكنيد. يك مشت دختر حزب اللهىاند براى خدا. . . . هر كدام يك كلاسى داشته باشند و چند نفر را با سواد كنند گفتم: ما براى خدا مردم را باسواد مىكنيم. شما هم براى خدا به ما پول بدهيد. گفت: آخه براى خدا كه نبايد پول گرفت. گفتم: قرآن مىگويد: موسى براى خدا سقايى كرد، شعيب هم براى خدا پول سقايىاش را داد. اجر ما سقيت بعد وقتى نشست موسى گفت: «إِنِّي أُريدُ أَنْ أُنْكِحَكَ إِحْدَى ابْنَتَيَّ هاتَيْنِ عَلى أَنْ تَأْجُرَني ثَمانِيَ حِجَجٍ فَإِنْ أَتْمَمْتَ عَشْراً فَمِنْ عِنْدِكَ وَ ما أُريدُ أَنْ أَشُقَّ عَلَيْكَ سَتَجِدُني إِنْ شاءَ اللَّهُ مِنَ الصَّالِحينَ» قصص/27 موسى تحت تعقيب تو بود ولى تو نجات پيدا كردى بعد به موسى گفت: مىخواهى يكى از دخترهايم را به تو بدهم؟ حضرت شعيب گفت: «إِنِّي أُريدُ أَنْ أُنْكِحَكَ إِحْدَى ابْنَتَيَّ هاتَيْنِ» من اراده كردهام كه تو را به ازدواج در آورم. كى از اين دخترهايم را به تو بدهم. منتهى به شرط اين كه 8 تا يا 9 تا حج براى من چوپانى كنى.
دختر شعيب گفت: «يا أَبَتِ اسْتَأْجِرْهُ إِنَّ خَيْرَ مَنِ اسْتَأْجَرْتَ الْقَوِيُّ الْأَمينُ» قصص/26 اين را اجير كن كارگر ما باشد اين هم زور بدنى دارد. از كجا فهميدند زور دارد؟ از آن جا كه وقتى رفت آب بياورد يك تنه زد 10 تا چوپان از اين ور و 15 تا چوپان هم از اين ور افتادند. بعد امين هم هست. حالا از كجا فهميد كه او امين است؟ از آن جا كه وقتى گفتند كه بابام گفته كه بيا موسى جلوتر حركت مىكرد و دختران هم عقب حركت مىكردند براى اين كه موسى گفت: خانم من نمىخواهم نگاه به قيافه ى شما بيندازم. من جلو مىروم بعد شما بگوييد كه از راست يا چپ، راهنمايى كنيد. گفت: اين خوب كارگرى است. يعنى كارگر بايد قوى باشد. ما گاهى وقتها يك آدم هايى را مىبينيم كه حال ندارد پاشود. مىگوييم اين را آورديد اين جا چه كند؟ گفتيم: فقير بود آورديم يك كارى بكند. مگر اين جا كميته ى امداد است؟
آقا اين پيرمرد 80 ساله است آوريم كه اين مسجد را اداره كند. بايد يك آقايى باشد كه جوانهاى منطقه را اداره كند. ما هيمن طور از روى ترحم مىگوييم كه اين آقا توى اين مسجد باشد.
آقا اين به درد هيأت امنا نمىخورد. هيأت امنا جاى جوان هاست.
ديروز يك بچهاى نامهاى آورد به من داد. من پاى برنامه شما نشستم و صحبتهاى شما در من اثر كرد و من رفتم به مسجد د رمسجد شام مىدادند گفتند: اول به بزرگ ترها مىدهيم بعد به جوانترها دادند آخر سر هم گفتند: شام تمام شد بچهها بروند به خانهشان. آقاى قرائتى من ديگر تا آخر به مسجد نمىروم، ديگر توى تلويزيون حرف نزن. وقتى هيئت امنا پيرمردهاى كم فهم شدند تمام حديث هايى كه من خواندهام خراب مىشود. البته نه اين كه پيرمردها نباشند. آن جايى كه پيرمرد نيست نور نيست. پيرمرد محترم است. احترامش لازم است اما كارهايى كه ارشاد است بايد داد دست كسى كه بهتر ارشاد مىكند.
در بيشتر عبادات ما حركت است. نماز ببين چقدر حركت است در آن ركوع و سجود وضو، جبهه ما حركت تويش است. حج ما حركت داخلش است. در خيلى از مستحبات ما حركت داخلش است. صله ى رحم است. عيادت مريض است. رفتن به مسجد است.
اصلاً اسلام نمىگويد هر ركعت نماز مىگويد: هر حركتى كه براى اسلام برداشتى، هر قدمى كه براى مسجد برداشتى، يعنى اسام ثوابها را برده است روى قدم زدن. اين خودش عنايت است به ورزش.
اگر كسى دل كسى را بشكند ديه ندارد ولى گناه كرده است. اما اگر كسى دست و پاى كسى را بشكند ديه دارد.
«وَ الْأَنْفَ بِالْأَنْفِ» مائده/45 فيلمى را به ما نشان دادند. پليس قضايى، مرد عصبانى، بد اخلاق پا شد و دماغ زنش را بريد. خانم مىرود دادگاه مىگويد: دماغ را بريدى بايد دماغت را بريد. خلاصه مرد را خواباندند، آمپول زدند. اين قسمت بينىاش را اندازه گرفتند و خانوم دماغش را بريد. البته نه اون مرده آدم خوبى، نه آن زنه، اى كاش مرده اين كار را نمىكرد و اى كاش زن او را مىبخشيد. حالا خوبى آن اين است يك عروس و داماد، زن و شوهر بى دماغ با هم زندگى مىكنند. چون مىدانند نه كسى مىآيد زن او شود، و نه اون يكى شوهر گيرش مىآيد.
و ان اعفوا؟ ؟ ؟ ؟ ؟ ؟ ؟ ؟ ! ! ! ! ! ! ! ! قرآن مىگويد: عفو شيرين است. ان لبدنك عليك حق؟ ؟ ؟ ! ! ! ! بدن تو حقى دارد به گردن تو.
هر كسى كار مغزى مىكند، نيازش به ورزش بيشتر است. قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع: «لكل عضو من البدن استراحة»(غررالحكم، ص236) حديث درايم هر بدنى استراحت مخصوص دارد. عمرتان را چند قسمت كنيد ساعتى را براى ورزش داشته باشيد.
اصلاً نياز به ورزش به قدرى است كه يعقوب حاضر شد بچه هايش را بدهد. پسران يعقوب آمدند بابا فكر كردند كه چه كنند كه يوسف را از پهلوى بابا بردارند و فرار كنند. گفتند كه بيان بيان بازى است. اسم بازى را مطرح كنيم. يعقوب شل مىشود. گفتند: پدرجان ما پسران تو هستيم مىخواهيم يوسف برويم ورزش. ارسله معنا يرتع و يلعب بفرتش برويم با هم بگرديم و باز كنيم. پسران يعقوب فكر كه چه بكنند؟ گفتند يوسف نوجوان است و نوجوان نياز به ورزش دارد. اگر كسى در سؤال ايدئولوژى آيهاى داريد براى ورزش، اين آيه را بخوانيد.
آثار طبى ورزش:
كسى كه ورزش مىكند كمتر سكته مىكند. زخم معده كمتر مىگيرد. و در هر ورزشى ابتكار است. در ورزش كارهاى دسته جمعى هست. در ورزش سرعت تصميم است. در ورزش فتح دروازه دشمن است. مبارزه با حريف ابتكار حتى در پيرى ورزشكارها وقتى پير هم كه مىشوند هيكل و تيپشان از بقيه بهتر است. براى سلامتى در مقابل امراض، اگر ورزش هدف داشته باشد كمك به محرومان اگر ورزش جهت داشته باشد كندن در خيبر. آخه گاهى وقتها آدم يك وزنهاى را بلند مىكند. خوب تو زور دارى اما اين زور را در كجا استفاده كنى.
كسانى كه وزنه بلند مىكنند اما بارى را از جامعه بلند نمىكنند اين مثل سيلى است كه آب هست اما با آن كشاورزى نمىتوان كرد. ورزش براى افزايش عمر، انسان قواى زيادى دارد كه اگر از راه ورزش دفع نشود از راه فاسد دفع مىشود. و ورزش كارها فشار جنبى كمترى دارند. فساد اخلاقىشان كمتر است. چون آن را كه درون دارند از طريق ورزش خاص مىكنند.
حضرت امام(ره) يك عده ورزش كاران كه آمدند خدمتشان فرمود: جوانان ورزشكار آلودگى هايشان كمتر است. ورزشهاى سنتى يك آدابى درش است من چند روز پيش رفتم به يك زورخانه ديدم يك آدابى است كه توى قرآن و حديث هم هست. مثلاً احترام سيدها را مىگيرند. ورودشان به گود به نام خداست. ذكر اميرالمؤمنين به عنوان قهرمان، اينها يك آداب و سنت هايى است كه سن و سيادت و ادب و حريم و تواضع و مردانگى و يك كمالاتى در اينها هست.
اگر ورزش جهتش درست باشد، البته اينها ورزشهاى اسلامى است. ورزشهاى غربى از ميدان فوتبال به باغ وحش تبديل مىشود. ما ورز شرا مىگوييم كه جهت داشته باشد.
امام كاظم ع فرمود: «القدرة تذهب الحفيظة»(شرحنهجالبلاغه ابنابىالحديد، ج18، ص46) آدم ورزشكار معمولاً كينه ندارد.
«عَنِ النَّبِيِّ ص إِنَّ الشَّدِيدَ لَيْسَ مَنْ غَلَبَ النَّاسَ وَ لَكِنَّ الشَّدِيدَ مَنْ غَلَبَ نَفْسَهُ»(مستدركالوسائل، ج11، ص139) رسول اكرم فرمود: پهلوان آن نيست كه بر مردم پيروز شود، پهلوان آن است كه بر هيجان خودش پيروز شود. قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص: «أَشْجَعُ النَّاسِ مَنْ غَلَبَ هَوَاهُ»(منلايحضرهالفقيه، ج4، ص394) شجاعترين مردم كسى است كه مبارزه با ههواى نفس خودش بكند.
قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص: «إِنَّ اللَّهَ يُبْغِضُ الْمُؤْمِنَ الضَّعِيفَ الَّذِي لَا زَبْرَ لَهُ وَ قَالَ هُوَ الَّذِي لَا يَنْهَى عَنِ الْمُنْكَرِ»(وسائلالشيعة، ج16، ص125) آدمهاى بى حال را خداوند غضب مىكند. در باره ى ورزش چند تا تذكر است كه خدمتتان عرض كنم.
پيغمبر اسلام هر وقت كه ايجاد مساقه مىكرد، هر كس كه برنده مىشد، ضمناً خودش هم در مسابقه شركت مىكرد(بين مسجد و ميدان ورزش بايد يك رابطه باشد يعنى مسجدها بايد ميدان شوند و ميدانها بايد مسجدى بشوند و كمبودها همديگر را تأمين كنند) پيغمبر به هر كس كه برنده مىشد يك جايزه مىداد.
قمار و برد و باخت حرام است اما در تيراندازى برد و باخت حلال است. يك سرى ورزشها را كه جنبه ى دفاعى دارد اسلام حلال كرده است و مىگويد قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص: «عَلِّمُوا أَوْلَادَكُمُ السِّبَاحَةَ وَ الرِّمَايَةَ»(كافي، ج6، ص47)(نگفته است ابنائكم بايد دختر و پسر ياد بگيرند نه اين كه فقط پسران ياد بگيرند) آن چه كه مربوط به دفاع است بايد ياد بگيرند.
به رسول اكرم گفتند: فلان گروه خوب مىجنگند. پيغمبر به ده تا بچه مسلمان گفت: برويد روش آنها را خوب ياد بگيريد و بياييد و ياد بدهيد. اين كه مىگويند نه شرقى، نه غربى ولى در آموزش ما هم شرقى هستيم و هم غربى بايد هم باشيم وقتى مىگويد قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص: «اطْلُبُوا الْعِلْمَ وَ لَوْ بِالصِّينِ»(منيةالمريد، ص103) يعنى برو دنبال درس حتى در چين باشد. علمت را ياد مىگيرم اما اسيرت نمىشوم.
پيغمبر مسابقه راه مىانداخت خودش هم در مسابقه شركت مىكرد و به برنده جايزه مىداد. منتهى چه جور جايزهاى؟ جايزه ى توليدى مىداد. درخت خرما مىداد كه خود درخت خرما هم كار مىطلبد. شتر حامله مىداد كه خود شتر حامله هم كار مىطلبد. مثل چرخ خياطى كه الان مىدهند، چون بعضى جايزه مىدهند كه هيچ خاصيتى ندارد و مىگذارند لب تاقچه.
اميرالمؤمنين را ديدند پرسيدند اينها چيست؟ گفت: صدهزار خرماست. گفتند: يعنى چه؟ فرمود: چون صدهزار هسته ى خرماست. جايزه بايد توليدى باشد نه دكورى.
ما بايد قهرمانهاى خودمان را يادمان نرود. ما با فوتبال و گل مىتوانيم توى دنيا قهرمان شويم. تبليغات هم بكنيم، اما قهرمان بدون ما روى كمالاتمان است.
خدايا يك سنتهاى خوبى داريم سحرخيزى، توى كوچه و خيابان دويدن لاكن به سمت خانه خدا و مسجد «قَدْ قَامَتِ الصَّلَاةُ» هم به صف، حضور در صحنه، سكوت در مقابل حرف عالم، جمع شدن د رمحل قدس، دوندگى داريم، مسابقه داريم، تيراندازى داريم، شنا داريم، اسب سوارى داريم، اصول ورزش خودمان را فراموش كردهايم. در پارك بكس و دندان شكستن يعنى مىرويم، بلند مىشويم. سحرخيزى داريم، استراحت داريم، ورزش داريم. ولى آن معيارها را از دست داديم. در معمارى و نقاشى و تحصيلات هم همين طور است. بسيارى از علومى كه واجب است نمىخوانيم و بسيارى از اصولى كه دانستن و ندانستن آن فرقى ندارد را مىخوانيم. به اميد اين كه خودمان بنشينيم و براى خودمان تصميم بگيريم. پروردگارا به ايمانمان بيفزا.
«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»