متن برنامه ی درس هایی از قرآن کریم حجت الاسلام قرائتی؛تاريخ پخش :: 1376/1/21
بسم الله الرحمن الرحيم
«الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي»
توفيقي بود كه در اين جلسه در جايي نفس بکشيم که شش معصوم نفس ميکشند. مرحوم مطهري ميگفت: من از شيراز خيلي خوشم ميآ يد. براي اينكه ملاصدرا در شيراز نفس کشيده است. «مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ وَ الَّذينَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ رُحَماءُ بَيْنَهُمْ تَراهُمْ رُكَّعاً سُجَّداً يَبْتَغُونَ فَضْلاً مِنَ اللَّهِ وَ رِضْواناً سيماهُمْ في وُجُوهِهِمْ مِنْ أَثَرِ السُّجُودِ ذلِكَ مَثَلُهُمْ فِي التَّوْراةِ وَ مَثَلُهُمْ فِي الْإِنْجيلِ كَزَرْعٍ أَخْرَجَ شَطْأَهُ فَآزَرَهُ فَاسْتَغْلَظَ فَاسْتَوى عَلى سُوقِهِ يُعْجِبُ الزُّرَّاعَ لِيَغيظَ بِهِمُ الْكُفَّارَ وَعَدَ اللَّهُ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ مِنْهُمْ مَغْفِرَةً وَ أَجْراً عَظيماً»(فتح/29) اين آيه خط کش قرآن است. اين آيه ميگويد: اين آيه نمونهي تو است. بگو ببينم تو چه طور هستي. هرکس فكر ميکند كه آدم خوبي است، بايد آماده مردن باشد. «قُلْ يا أَيُّهَا الَّذينَ هادُوا إِنْ زَعَمْتُمْ أَنَّكُمْ أَوْلِياءُ لِلَّهِ مِنْ دُونِ النَّاسِ فَتَمَنَّوُا الْمَوْتَ إِنْ كُنْتُمْ صادِقينَ»(جمعه/6) گروهي از قاريان هم در اينجا هستند كه صداي بسيار خوبي دارند. خدا همهي اموات را رحمت کند. پدرم ميگفت: وقتي به دنيا آمدي، گفتند: اگر آب انار شيرين را در گلوي نوزاد بريزي، خوش صدا ميشود. تو در زمستان به دنيا آمدي. من کاشان را زير و رو کردم تا اينكه انار شيرين پيدا کردم. آبش را در گلويت ريختم. اما تو اصلاً صداي خوبي نداري. «هُوَ الَّذي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدى وَ دينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَ كَفى بِاللَّهِ شَهيداً»(فتح/28). خداوند رسول خود را همراه با هدايت و دين حق فرستاد. اسلام دنيا را خواهد گرفت. «وَ مَنْ أَصْدَقُ مِنَ اللَّهِ قيلاً»(نساء/122) «لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ» اين آيه سه بار تکرار شده است. ترجمهاش اين است كه اسلام دنيا را خواهد گرفت. براي اينکه اسلام دنيا را بگيرد، سه چيز ميخواهيم. 1- قانون جهاني ميخواهيم كه الحمدلله هست. قرآن يك قانون جهاني است كه تحريف نشده است. 2- رهبر جهاني ميخواهيم. حضرت مهدي(ع) يك رهبر جهاني است. 3- آمادگي جهاني ميخواهيم. آمادگي جهاني نيست. قانون هست. رهبر هست. اما اينكه دنيا براي پذيرش اسلام آماده باشد، هنوز وجود ندارد. «وَ رَأَيْتَ النَّاسَ يَدْخُلُونَ في دينِ اللَّهِ أَفْواجاً»(نصر/2) حديث داريم زماني به اين آيه به دست مبارک امام زمان(ع) عمل خواهدشد که اسلام دنيا را خواهدگرفت. خانهاي از سنگ و گل، يا خيمهاي از پشم و نخ نيست جز اينکه صداي اسلام به آن خواهد رسيد. يك بار ديگر بخوانيد «هُوَ الَّذي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدى وَ دينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَ كَفى بِاللَّهِ شَهيداً» اين قول خداست. اين قول را به دنبال يك قول ديگر داده است که مربوط به حاجي هاست. رسول خدا خواب ديدند که حاجيها با سر تراشيده وارد مسجدالحرام ميشوند. اين خواب يك مقداري به طول انجاميد. ولي عملي شد. آيه قبل ميگويد: «لَقَدْ صَدَقَ اللَّهُ رَسُولَهُ الرُّؤْيا بِالْحَقِّ لَتَدْخُلُنَّ الْمَسْجِدَ الْحَرامَ إِنْ شاءَ اللَّهُ آمِنينَ مُحَلِّقينَ رُؤُسَكُمْ وَ مُقَصِّرينَ لا تَخافُونَ فَعَلِمَ ما لَمْ تَعْلَمُوا فَجَعَلَ مِنْ دُونِ ذلِكَ فَتْحاً قَريباً»(فتح/27) ديديد كه چطور خواب واقع شد؟ اگر خواب به حقيقت ميپيوندد، قولهايي هم که در بيداري پيغمبر رخ داد به حقيقت ميپيوندد. شک نکنيد. اسلام دنيا را خواهد گرفت. اين يک اميد است. بهترين دين، ديني است که به آدم اميد بدهد. آدم با اميد زنده است. اميد داشته باشيد. يأس از گناهان کبيره است. کسي به مكه آمده بود. پردهي کعبه را گرفته بود و ميگفت: خدايا مرا ببخش. بعد ميگفت: ميدانم نميبخشي؟ يکي از اولياء خدا گفت: چرا چنين ميگويي؟ گفت: نميداني من چقدر جرم کردهام؟ گفت: چه کردي؟ گفت: من از كساني هستم كه با لشکر يزيد به كربلا رفتم تا حسين را بکشم. فرمود: گناه يأس تو از گناه شرکت در لشکر يزيد بيشتر است. مأيوس نشويد. خدا همه را ميبخشد. پيغمبر فرمود: هرکس به زيارت من بيايد. واجب است كه من شفاعتش را بکنم. يأس از گناهان کبيره است. انسان با اميد زنده هست. کساني ميتوانند با حضرت مهدي باشند که با انقلاب بودند. امروز از ايام الله است. کساني که با انقلاب کاري نداشتهاند. اگر امام زمان هم بيايد باز هم شك دارد. چون اگر کسي در حوض خانهي خودش شنا نکند، در اقيانوس اطلس هم شنا نخواهد کرد. آن کسي ميتواند بگويد: «يا حجه ابن الحسن عجل علي ظهورک» كه كارهاي خوبي كرده باشد و در تمام طول عمر خود با انقلاب همراه باشد. براي چه ميگويي: مهدي جان بيا؟ تو كه يكبار هم براي برانداختن طاغوت زحمت نكشيدهاي، چرا ميگويي: مهدي جان بيا؟ در مدينه هستيد. يك خبري از پيغمبر به شما بدهم. ناقل اين حديث امام رضا است. امام رضا ميفرمايد: يك روز نزد پيغمبر از يك کسي بدگويي ميکردند. گناهان آن فرد را ميگفتند. حضرت فرمود: ايشان خوش عاقبت است و اهل بهشت است. گفتند: با اين همه گناه كه انجام داده است، چطور اهل بهشت است؟ فرمود: همين مردي كه از او صحبت ميكنيد، يكبار از كوچه عبور ميكرده است. مردي را ميبيند كه خواب است و لباسش كنار رفته است. اين مرد را ميپوشاند و به او هم چيزي نميگويد. اين مرد بعدها ميفهمد كه فلاني او را پوشانده است. ميگويد: تو اين كار را كردي؟ ميگويد: بله! آن مرد ميگويد: خدا جزاي خير به شما بدهد. خدا خوش عاقبتت کند. خداي جزاي مضاعف به تو بدهد. دعاهايي که از جگر اين مرد بيرون آمد در حق او مستجاب شد. حضرت فرمود: به خاطر همين عمل صالح خدا باقي گناهان او را بخشيد. او آبروي مسلماني را حفظ کرد. خدا هم گناهان او را بخشيد. آن افراد رفتند و ماجرا را به او گفتند. گفتند: تو چنين كاري کردهاي و خدا هم گناهانت را بخشيد. دعاي آن طرف در حق تو مستجاب شد. خدا گناهان تو را بخشيد و ما بخشش گناه تو را از پيغمبر شنيديم. اين شخص گنه کار تکان ميخورد و ميگويد: اين خدا عجب خداي خوبي است که با يک عمل همهي گناهان را ميپوشاند. گفت: پس اگر خدا با يک عمل اين چنين محبت ميکند، چرا من خدايي نشوم؟ من از حالا خدايي ميشوم. اين شخص يكي از ياران خوب پيامبر شد. زماني يك گروه از اشرار به مدينه حمله كردند. حضرت فرمود: يك گروه کمي از اشرار به مدينه حمله کردند. اگر ما هفت جوانمرد داشته باشيم. ميتوانند اين اشرار را شكست دهند. چه كسي حاضر است كه براي مقابله برود؟ يكي از كساني كه بلند شد همان جواني بود كه گنه كار بود و خدايي شد. اين جوان در درگيري شهيد شد. گناه کرد. ولي به خاطر اين که آبروي يک مؤمني را حفظ کرد، دعا بر او مستجاب شد و جز ياران پيامبر گرديد. خدا قول داده است كه اسلام دنيا را خواهدگرفت. همانطور كه خواب پيامبر به واقعيت ميرسد. بيداريش هم به واقعيت ميرسد. «مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ وَ الَّذينَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ رُحَماءُ بَيْنَهُمْ تَراهُمْ رُكَّعاً سُجَّداً يَبْتَغُونَ فَضْلاً مِنَ اللَّهِ وَ رِضْواناً سيماهُمْ في وُجُوهِهِمْ مِنْ أَثَرِ السُّجُودِ ذلِكَ مَثَلُهُمْ فِي التَّوْراةِ وَ مَثَلُهُمْ فِي الْإِنْجيلِ كَزَرْعٍ أَخْرَجَ شَطْأَهُ فَآزَرَهُ فَاسْتَغْلَظَ فَاسْتَوى عَلى سُوقِهِ يُعْجِبُ الزُّرَّاعَ لِيَغيظَ بِهِمُ الْكُفَّارَ وَعَدَ اللَّهُ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ مِنْهُمْ مَغْفِرَةً وَ أَجْراً عَظيماً» ما چند تعبير داريم. گاهي داريم «آمَنُوا بِهِ» «لَهُ»، «مَعَهُ» گاهي يك کسي علم دارد. اما علم آدم را نجات نميدهد. در قرآن خيلي آيه داريم که ميگويد: با اينکه باسواد بود، منحرف شد. ما خيلي باسواد منحرف داريم. علم آدم را نجات نميدهد. علم عشق نمي آورد. ايمان ارزش دارد. ايمان انواع دارد. علم تنها پيغمبر را نجات نميدهد. بايد ايمان آورد. ايمان همراه با علم خوب است. « له معه» يعني بايد همراه او بود. سنت او را بپذيريم. دستورات او را بپذيريم. در زيارت امين الله داريم: پيغمبر رسول خداست و کساني که با او هستند، بايد دستورات او را انجام دهند. اول از همه ميگويد: «أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ» يعني برائت را ميگويد. بعد ميگويد: «رُحَماءُ بَيْنَهُمْ» ولايت را ميگويد. من به مشهد رفتم و پشت سر آقايي نماز خواندم. ديدم كه اينها مرگ بر آمريکا نميگويند. ولي همه اهل نماز شب هستند. ليتري گريه ميکنند. ولي مرگ بر آمريکا نميگويند. بعد از نماز بلند شدم و گفتم: ببينيد من يك آدم معمولي هستم و در مقابل آنهايي كه به جنگ و جبهه رفتند، چيزي نيستم. من از نظر انقلابي صفر هستم. قرآن ميگويد: «أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ رُحَماءُ بَيْنَهُمْ» يعني در قرآن گفتن مرگ بر آمريکا قبل از رکوع و سجود است. در ابتدا «أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ» آمده است. يعني نسبت به کفار شديد باشيد. روز دوازده بهمن روز «أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ» است. دوازده فروردين هم «رُحَماءُ بَيْنَهُمْ» است. انشاءالله كه همهي شما به مكه برويد. در مکه يك سنگ را ميبوسيد و يك سنگ را پرتاب ميكنيد. يك سنگ براي ولايت است. يك سنگ براي برائت است. يک سنگ بوسيدني است. يک سنگ پرتاب کردني است. «أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ» کسي که مسلمان است، بايد غيرت داشته باشد. اميرالمؤمنين در نهج البلاغه ميفرمايد: غصه ميخورم که آنها بر شما ميخيزند و شما هيچ غيرتي از خودتان نشان نميدهيد. اصلاً خاصيت عبادت اين است که انسان را از فساد دور کند. گاهي آدم نمازهايي ميبيند كه گيج ميشود. ميگويد: عجب نمازي است. «إِنَّ الصَّلاةَ تَنْهى عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْكَرِ»(عنكبوت/45) اما اين نماز زماني خوب است كه جلوي فحشا و منکر را بگيرد. الآن بزرگترين منکر انجام ميشود. اسرائيل دارد در بيت المقدس شهرک ميسازد. شهرک ساختن اسرائيل در بيت المقدس منکر است. اسلام بايد جلوي اين منکر را بگيرد. اگر ما نماز خوانديم و آنها هم شهرک ساختند معلوم ميشود كه نماز ما لامپي است که به برق وصل نشده است. چون نماز بايد جلو منکر را بگيرد. اگر نماز خوانديم و جلوي منکر گرفته نشد، بايد در نمازمان شك كنيم. چون قرآن ميگويد: نماز جلو منکر را ميگيرد. بعضي از افراد به مسجد ميروند و پايههاي مسجد را ميشمرند. ولي اين کار درست نيست. ما نبايد به مسجد برويم و پايههاي مسجد را بشماريم. مسجد پيغمبر ده ستون داشت. ستون هايش با تنه درخت خرما بود. «أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ رُحَماءُ بَيْنَهُمْ» اما همان مسجد با ده ستون بر ضد كفار بود. مسلمانان بايد با هم مهربان باشند. گاهي افراد خيلي تعارف ميكنند اما با هم مهربان نيستند. ميخواهد به حرم برود، ميگويد: زود بيا برويم. من حوصله ندارم كه اين پيرمرد دنبال ما بيايد. «رُحَماءُ بَيْنَهُمْ» اين پيرمرد ده سال در نوبت بوده است و کلي گريه کرده تا به زيارت برود. چرا دستش را نميگيري؟ دستش را بگير و بگو: يا امام حسن براي تو زوار آوردم. اگر من رو سياه هستم به خاطر عصا کشي اين پير مرد، مچ من را بگير. «رُحَماءُ بَيْنَهُمْ» در ايران هم همينطور است. عروس و داماد به پارك ميروند و ميگويند: مادرت نفهمد. نسبت به کفار «اشداء» سخت باشيد و نسبت به خودي »رحماء» مهربان باشيد. اصلاً شما ميدانيد که هر پيغمبري يك آرمي دارد. پيغمبر ما «رَحْمَةً لِلْعالَمينَ» است. بيشترين کلمهاي که در نماز ميگوييم، کلمهي «رحم» است. شما در نماز ميگوييد: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ» دوباره ميگوييد: «الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمينَ»(فاتحه/2) «الرَّحْمنِ الرَّحيم»(فاتحه/3) در هر رکعت شش بار «رحمن و رحيم» ميگوييم. روزي شصت بار ميگوييم: «رحمت» نميشود كه آدم روزي شصت بار رحمت بگويد و بي رحم باشد. اگر كسي اين چنين باشد، مثل لوله سيماني است. لولهي سيماني آب را عبور ميدهد اما آب در خودش نفوذ نميكند. لوله سيماني که نيستيد، انسان هستيد. وقتي انسان چهار بار چيزي را تلقين کرد، بايد در خودش اثر کند. «أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ» از نفرين غفلت نکنيد. حتي بدها را هم نفرين نکنيد. يکي از علماي جامعه مدرسين پدر شهيد آيت الله سيدمهدي روحاني است. ايشان قصهاي را نقل ميكرد و ميگفت: کسي در مسجدالنبي نشسته بود و به دوستان خود دعا ميکرد. يکي از دوستان يادش آمد و گفت: به اين دعا نکنم. براي اينکه وقتي زنده بود خيلي با هم دعوا داشتيم. چون در زندگي با او دعوا داشت به او دعا نکرد. شب آن مرد را در خواب ديد. به او گفت: چرا براي من دعا نكردي؟ گفت: ما در زندگي با هم دعوا داشتيم. گفت: اما من در برزخ گير بودم. تو در مسجدالنبي دعا ميکردي. من به سمت راست تو آمدم و بال زدم. اما تو باز هم دعا نکردي. معلوم ميشود كه برزخيها از حالاتي که شما در مسجدالنبي داريد، خبردارند. هرکس يادتان آمد برايش دعا کنيد. چون انها خبردار ميشوند. حاج شيخ عباس قمي صاحب مفاتيح به خواب پسرش ميآ يد و ميگويد: در برزخ يك مشکل دارم. کتابي را از فلاني امانت گرفتم و به او ندادم. زود برو و آن كتاب را از فلان جا بردار و به او بده. آقازادهاش از خواب بيدار ميشود. کتاب را پيدا ميکند و به صاحبش ميدهد. نزديك در كتاب بر زمين ميافتد و زخمي ميشود. کتاب را پاک ميکند و به صاحبش ميدهد. فردا شب پدر به خوابش آمد و گفت: کتاب را به صاحبش دادي. اما نگفتي كه کتاب شما بر زمين افتاد. کتابت خراشيده شد. يعني از افتادن کتاب هم خبر دارند. اگر دنيا اينقدر دقيق است، پس ما بايد بيشتر دقت کنيم. «مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ وَ الَّذينَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ رُحَماءُ بَيْنَهُمْ تَراهُمْ رُكَّعاً سُجَّداً». پيغمبر ياران مخلص تو در حال رکوع و سجود هستند. رکوع و سجود به قدري ارزش دارد که ابراهيم جارو کش ميشود. خدا به ابراهيم ميگويد: «وَ طَهِّرْ بَيْتِيَ لِلطَّائِفينَ وَ الْقائِمينَ وَ الرُّكَّعِ السُّجُودِ»(حج/26) بلند شو و مسجدالحرام را تميزکن. براي اينکه افرادي ميآ يند، «وَ الْقائِمينَ وَ الرُّكَّعِ السُّجُودِ» تا نماز بخوانند. خادمي مسجد افتخار است. ببينيد چقدر مسجد زيباست. ببينيد كه چقدر مسجدالنبي زيباست. براي مسجد محلهي خود خادم افتخاري شويد. الآن اگر به ما بگويند: سفيرهاي جمهوري اسلامي ايران در حد کاردار هستند، مجلس، دولت و ملت همه غمگين ميشوند و ميگويند: چرا ما از نظر سياسي سقوط کرديم؟ سطح سفارت در سطح کاردار آمده است. ابراهيم و اسماعيل خادم مسجد بودهاند. الآن خادمان مسجد پيرمردهايي هستند كه بعضي از آنها بيمار هستند. خيلي از آنها بي سواد هستند. يعني ضعيف ترين مردم خادم مسجد هستند. ابراهيم قويترين مردم بود. يک تنه همهي بتها را شکست. ابراهيم قوي ترين خادمان بود. روايت داريم مسجدي که به آن اعتنا نشود، روز قيامت شکايت ميکند. سوغاتي مکه و مدينه اين است که برويد و مسجدها را زنده کنيد. مسجدهاي ما بايد مثل عروس باشد. بچههاي کوچك به مادران خود ميگويند: مامان به عروسي برويم. اما هيچ بچهاي نميگويد: مامان به مسجد برويم. چون در عروسي همه لباس شيک ميپوشند، عروسي را دوست دارد. قرآن ميگويد: وقتي به مسجد ميرويد، با لباس شيک برويد تا بچهها هم مسجد را دوست داشته باشند. اگر با لباس شيك به مسجد برويم، مسجد جاذبه دار ميشود. «تراهم رکعا سجدا» اصحاب مخلص پيغمبر اهل رکوع و سجود هستند. در مسجد النبي حرفهاي خوب بزنيم. حرفهايي را بزنيد كه هميشه فرصت گفتن آنها نيست. ننشينيم بگوييم: ارز چقدر است؟ فلان چيز را چند خريدي؟ در هواپيما گفتند: آقاي قرائتي چاي ميخوريد يا قهوه؟ گفتم: چاي را که در خانهي خودم ميخورم. قهوه بياوريد. يك چيزي را بگوييد که هميشه نيست. خواندن يك ركعت نماز در مسجدالحرام ثواب صدهزار رکعت نماز را دارد. «تَراهُمْ رُكَّعاً سُجَّداً» نماز باحال بخوانيد. نماز غافلانه نخوانيد. نماز آگاهانه و عاشقانه و عارفانه خوب است. از پيغمبر بخواه. بگو: يا رسول الله! من مهمان تو هستم. کمک کن كه دو رکعت نماز باتوجه بخوانم. چطور با هرکسي حرف ميزنيم، حواسمان جمع است. اما تا با خدا حرف ميزنيم، حواسمان پرت ميشود. حمد و سورمان درست باشد. نماز يازده کلمه بيشتر نيست. مستحبات تکراري را حذف کنيم. واجبات نماز از اول الله اکبر تا السلام عليکم هفده كلمه است. زشت است كه آدم حمد و سورهاش اشتباه باشد. اصحاب پيغمبر كساني هستند كه نماز عاشقانه ميخوانند. «تَراهُمْ رُكَّعاً سُجَّداً» يعني نماز ميخوانند براي اينکه وظيفشان را انجام بدهند. اصلاً به نماز عشق ميورزند. فرق ميکند كه آدم نماز بخواند يا نماز را دوست داشته باشد. امام حسين شب عاشورا گفت: «فَهُوَ يَعْلَمُ أَنِّي كُنْتُ قَدْ أُحِبُّ الصَّلَاةَ لَهُ»(اللهوف، ص89) من نماز را دوست دارم. وقت نماز از مسجد برنگرديد. «تَراهُمْ رُكَّعاً سُجَّداً» «يَبْتَغُونَ فَضْلاً مِنَ اللَّهِ وَ رِضْواناً» يعني براي خدا عبادت كنيد. چون گاهي آدم عبادت ميکند اما براي خدا نيست. برادرها و خواهرها کارکردن براي خدا چند امتياز دارد. اگر شما يك سوغاتي بي ارزش براي همسرت ببريد، ممکن است ناراحت شود. اگر بگويد: يک کيلو گوشت بخر و شما يك سير گوشت بخري، ناراحت ميشود. خلق جنس کم را قبول نميکند. اما خدا جنس کم را هم قبول ميکند. «فَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ خَيْراً يَرَهُ»(زلزال/7) خدا کم را هم ميخرد. خدا گران ميخرد. بعضي جاها تا هفتصد برابر ميخرد. خدا جنس را گران ميخرد. براي کسي کار بکنيد كه ارزش دارد. دنيا چيزي نيست. يك کسي گفت: آقاي قرائتي خوشا به حالت! گفتم: چرا؟ گفت: راه که ميروي همه ميگويند: اين آقاي قرائتي است. گفتم: وقتي يك فيل هم راه ميرود، ميگويند: اين فيل است. گفت: تلويزيون تو را نشان ميدهد. گفتم: تلويزيون رازبقا را هم نشان ميدهد. اينكه ديگران ما را بشناسند، ارزش نيست. خوشا به حال کسي که گول نخورد و اگر کاري ميکند براي خدا باشد. اگر سوغاتي ميخريد براي خدا بخريد. دروغ هم در آن نباشد. بيست ريال خريده است. ميگويد: هشتاد ريال خريدم. چرا دروغ ميگويي؟ اگر ميبينيد كه دوساعت و ربع در بازار ميمانيد و سي دقيقه در مسجد هستيد، محکم بر سر خودتان بزنيد. چون باختهايد. «تَراهُمْ رُكَّعاً سُجَّداً» فرصت خوبي براي عبادت است. آقاياني که چيزي بلد نيستيد، فرصت خوبي براي يادگرفتن است. اين امکانات هميشه نيست. «تَراهُمْ رُكَّعاً سُجَّداً يَبْتَغُونَ فَضْلاً مِنَ اللَّهِ وَ رِضْواناً» دوازده بهمن امام در هواپيما نشست. با او مصاحبه کردند و گفتند: چه احساسي داريد؟ فرمود: هيچ احساسي ندارم. يعني هرچه هست از خداست. اينها «رُكَّعاً سُجَّداً» رکوع و سجود ميکنند. اما «يَبْتَغُونَ فَضْلاً» ميگويد: خدايا هرچه هست از فضل تو است. من هيچ هستم. عبادت ما ارزشي ندارد. کسي که ميميرد و نماز نخوانده از دنيا ميرود، برايش نماز ميخرند. براي هر سال نماز ده هزار تومان ميدهند. يعني پنجاه سال نماز ما، پانصدهزارتومان ارزش دارد كه با روزه هايمان يك ميليون ميشود. يك ميليون پول يك ژيان است. نمازهاي ما ارزش ندارد. اگر خدا چيزي ميدهد «يَبْتَغُونَ فَضْلاً» از روي فضلش است. اصلاً نماز که ميخوانيم براي کيست؟ ديشب كه نماز خواندي و وضو گرفتي، آب وضو از چه كسي بود؟ چه كسي توفيق داد كه از خواب بيدارشدي؟ چه كسي تو را تا مدينه آورد؟ ما داشتيم كسي را كه در جده پياده شد و تا زماني كه به فرودگاه برسد، ديوانه شد. دو سه روز پيش به خانهي خانمي رفتيم. اين خانم دوازده سال در نوبت بود. امسال نوبت حجش شده بود. براي عيد شيريني پخته بود. قبل از عيد يك مرتبه سکته کرد. شيريني که براي عيد پخته بود در عزايش مصرف شد. ما خودمان به مدينه نيامديم. خدا ما را به اينجا آورد. ما از خودمان چيزي نيستيم. تا امام زنده بود خجالت ميكشيدم بگويم. اما حالا بعد از رحلت امام طوري نيست. آيت الله صدر ميگفت كه از امام خاطرهاي را شنيده است. ايشان ميگفت: اگر امام نبود، من اين حرفها را قبول نميکردم. امام فرمود: يك بار خدا حافظه را از من گرفت. فراموش كردم كه اسم من روح الله است. يک ربع فکرکردم و بعد يادم آمد که اسم من روح الله است. اگر خدا حافظه را بگيرد، شما نميتواني حمد و سوره را بخواني. نمازي که ما ميخوانيم، رکوع و سجودش همه از خداست. ما چيزي نيستيم. به امام گفتند: چه احساسي داريد كه شاه سرنگون شد؟ شما امروز وارد ايران ميشويد. چه احساسي داريد؟ امام گفت: من هيچ احساسي ندارم. يعني هرچه هست از اوست. اگر لامپ نور دارد از برق است. ما هرچه داريم از خداست. «يَبْتَغُونَ فَضْلاً» آنچا كه مهمتر است، رضاي خداست. خدا از آدم راضي باشد. امروز يک نفر از من پرسيد: كنار پيغمبر چه بخواهم؟ گفتم: بگو يا رسول الله ميخواهم تو از من راضي باشي. رضاي پيغمبر خيلي مهم است. رضاي پيغمبر به قدري مهم است که خدا براي گل روي پيغمبر ميگويد: ما جهت قبله را براي تو عوض ميكنيم. براي اينکه تو راضي باشي. پيغمبر در قيامت شفاعت شما را ميکند تا راضي باشيد. رضاي پيغمبر خيلي مهم است و خدا براي او خيلي حريم قائل است. «سيماهُمْ في وُجُوهِهِمْ مِنْ أَثَرِ السُّجُود» سيماي مؤمنين از اثرات سجده كردن آنهاست. بعضي از افراد به مدت طولاني سجده ميكنند تا جاي مهر بر پيشانيشان بماند. تا بگويند: عبد خدا هستند. «ذلِكَ مَثَلُهُمْ فِي التَّوْراةِ وَ مَثَلُهُمْ فِي الْإِنْجيلِ» امت پيغمبر 1- امتي هستند كه نسبت به کفار شديد هستند. 2- نسبت به خود اينها مهربان هستند. 3- اهل رکوع و سجود هستند. اين علامتهاي امت پيغمبر است كه هزارسال قبل از پيغمبر اين نام و نشان در تورات آمده است. «ذلِكَ مَثَلُهُمْ فِي التَّوْراةِ» يعني مدح امت پيغمبر در تورات هم آمده است. «ذلِكَ مَثَلُهُمْ فِي التَّوْراةِ وَ مَثَلُهُمْ فِي الْإِنْجيلِ» مثالش در کتاب انجيل چنين گفته شده است «وَ مَثَلُهُمْ فِي الْإِنْجيلِ كَزَرْعٍ» امت اسلامي مثل يک نهال است. نهالي که دوازده فروردين جوانه زده است. «وَ مَثَلُهُمْ فِي الْإِنْجيلِ كَزَرْعٍ أَخْرَجَ شَطْأَهُ فَآزَرَهُ فَاسْتَغْلَظ». امت اسلامي مثل كِشتي است كه جوانهاش بيرون ميآيد. «فَآزَرَهُ» بعد به پشتيباني او کمک ميشود. يعني جوانه ميزند و بعد هم به اين جوانه کمک ميشود تا اين جوانه رشد کند. «فَاسْتَغْلَظ» جوانه رشد ميکند و غليظ ميشود و به صورت يك تنه در ميآ يد. «فَاسْتَوى عَلى سُوقِهِ» روي پاي خودش ميايستد. امت اسلامي بايد روي پاي خودش بايستد. در اول انقلاب شعار ما اين بود: استقلال آزادي جمهوري اسلامي! آيه استقلال اين است. ميگويد: «اخرج شطئه» نوپا بود. «فازره» تقويت شد. «فَاسْتَغْلَظ» غليظ شد. روي پاي خودش ايستاد. ما وقتي عزيز هستيم که روي پاي خودمان بايستيم. بحمدالله روز به روز بر عزت و قدرت نظام مقدس جمهوري اسلامي اضافه ميشود. يك زماني خودمان خاموشي داشتيم. اما حالا برق ميفروشيم. يك زماني خيلي چيزها را وارد ميکرديم. حالا خيلي چيزها را صادر ميکنيم. يك زماني تحقير ميشديم. اين از برکت اسلام است. زماني که دستمان در دست شاهها بود، هروقت به ايران حمله ميشد، ما را مثل يك تکه گوشت به دست اين و آن ميدادند. اما از وقتي دستمان را در دست امام گذاشتيم، فرزند رسول خدا شديم و يک وجب از زمينمان را به کسي نداديم. هرچه بيشتر به ما ضربه زدند، عزتمان بيشتر شد. «يُعْجِبُ الزُّرَّاعَ» به قدري اين جوانه امت اسلامي قوي ميشود که «يُعْجِبُ الزُّرَّاعَ» زارع هم تعجب ميکند. ميگويد: به به! چه شد! يک دانه بود و يك خوشه شد. يك هسته بود و يك تنه شد. چهار بچهي انقلابي بودند و از صفر شروع کردند. اما حالا يک نظام اسلامي شدند. «يُعْجِبُ الزُّرَّاعَ» کشاورز هم که دائماً با درخت و بته سر و كار دارد، تعجب ميکند. «يُعْجِبُ الزُّرَّاعَ» حالا اين عزت براي چيست؟ «لِيَغيظَ بِهِمُ الْكُفَّار» براي اينکه کفار را به غيض دربياوريم. اصلاً اينكه کافر از ما به غيض در بيايد، نشانهي خوبي ما است. اگر يك زماني آمريكا بگويد: ما از شما راضي هستيم. ما بايد در خوبي خودمان شک کنيم. چون قرآن ميگويد: «لِيَغيظَ بِهِمُ الْكُفَّار» کفار بايد از دست شما عصباني باشند. «لِيَغيظَ بِهِمُ الْكُفَّار» بعد ميگويد: «وَعَدَ اللَّهُ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ مِنْهُمْ مَغْفِرَةً» خدا به امت اسلامي وعده داده است که اهل ايمان، عملشان هم صالح است. «وَ أَجْراً عَظيماً» «وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ مِنْهُمْ» سه کلمه ميگويم. شما فرق آنها را بگوييد. (مسجد، مساجد، المساجد) مسجد به معني يک مسجد است. مساجد به معني چند مسجد است. المساجد به معني همهي مساجد است. (صالح، صالحات، الصَّالِحاتِ) صالح يعني يك کارش خوب است. صالحات يعني چند کارش خوب است. الصَّالِحات يعني بايد همهي کارهايش خوب باشد. قرآن هرجا گفته است «آمَنُوا» نگفته: «إِلاَّ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِح» خدا نميخواهد كه فقط يك كار صالحين خوب باشد. صالحات يعني نميخواهد كه فقط چند کارش خوب باشد. خدا الصَّالِحاتِي ميخواهد. يعني ميخواهد كه همهي کارها خوب باشد. حالا اگر کسي به مکه بيايد و خمس ندهد، يعني اينكه فقط يك كار صالح دارد. همهي كارهايش صالح نيست. حضرت به مسجد آمد و يك خورده نگاه کرد و به مسجديها گفت: «قُمْ» بلند شو. پنج نفر را بيرون کرد. گفتند: يا رسول الله! تو منافقين را از مسجد بيرون نميکني. چرا اينها را بيرون کردي؟ فرمود: اينها نماز ميخوانند و زکات نميدهند. اينها صالحين هستند. اما الصالحاتي نيستند. اسلام غيرپزشکي نيست. پزشکي تخصص بردار است. اين متخصص چشم است. اين متخصص حلق و بيني است. اين متخصص امراض رواني است. اين متخصص قلب است. مسلماني تخصص ميخواهد. نگوييد: تخصص من حج است. کار به امر به معروف ندارم. کار به زکات و خمس ندارم. من متخصص زکات هستم کار به روزه ندارم. «الصَّالِحاتِ» بايد همه کارها درست باشد. «عَمِلُوا الصَّالِحاتِ» بايد همه کارها درست باشد. خدا به آنهايي که اهل ايمان هستند و همهي کارهايشان درست است «عَمِلُوا الصَّالِحاتِ» ميگويد. برادرها و خواهرها در مدينه هستيد. ممكن است كه ديگر چنين اتفاقي نيفتد. به ما گفتهاند: نماز که ميخوانيد، فرض کنيد كه نماز آخرت است. ما در حج بايد فرض کنيم كه حج آخر ما است. از لحظات خود استفاده كنيم. نمازمان را بي عيب کنيم. حساب مالمان را انجام بدهيم. خانمها با نا محرم صحبت نكنند. با مردهايتان به مغازه برويد. گاهي وقتها دوليتر پشت بقيع گريه ميکند. بعد هم بيست دقيقه با يك مرد حرف ميزند. در جوار پيغمبر هستيد. يك حديث از پيغمبر بگويم: حضرت فرمود: هرکس لااله الاالله و سبحان الله بگويد، يك درخت در بهشت به مجموع درختانش اضافه ميشود. يك نفر گفت: پس ما خيلي درخت کاشتهايم؟ فرمود: بله! درخت ميکاريد. اما گاهي هم يك آتش ميفرستيد و همه را ميسوزانيد. شما پشت بقيع گريه ميکنيد. بعد هم با يك جوان در مغازه تنهايي صحبت ميكنيد. به قول خودتان هم مثلاً داريد چانه ميزنيد. مواظب باشيد پرت نشويد. شيطان ميآ يد و نميگذارد كه شما اهل بهشت شويد. بنابراين مواظب گناه باشيد. خدايا به آبروي محمد و آل محمد ما را از آن امتي قراربده که در قرآن تعريفش را کردي. خدايا عزيزان ما شهيد شدند. اين جوانه را کاشتند. انقلاب اسلامي دارد سبز ميشود. روز به روز بر عزت و قدرت و بصيرت و مصونيت نظام جمهوري اسلامي ما بيفزا. روز به روز کفار را از ما عصبانيتر بفرما و بين خوديهاي ما رحم و مهرباني را بيشتر كن. خداوندا قلب امام زمان(ع) را براي هميشه از همه ما خشنود بدار. ظهورش را تعجيل و ما را از بهترين ياران امام زمان قراربده. ما را پاسدار خون شهدا قراربده. برادرها و خواهرها ما هرچه داريم از انقلاب و شهدا داريم. حديث داريم کسي كه به مکه بيايد و به مدينه نرود، جفا كرده است. کسي كه به مدينه بيايد و سرقبر شهداي احد و حضرت حمزه نرود جفا کرده است. يعني توحيد به نبوت وصل است. نبوت هم به شهادت وصل است.
«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»